زمان در یمن نیست

کتی کلی: ویدئو با رونوشت - 20 فوریه 2018.

کتی کلی، در 15 فوریه 2018، در "مرکز استونی پوینت" نیویورک سخنرانی می کند و تاریخچه مقاومت مسالمت آمیز و فاجعه مهندسی شده توسط ایالات متحده در یمن را تشریح می کند. او هنوز فرصتی برای بررسی رونوشت خام پیوست شده نداشته است.

رونوشت:

بنابراین، از ارین بسیار سپاسگزارم که ظاهراً این سؤال را مطرح کرده بود که "در مورد یمن چه خواهیم کرد؟" و این بخشی از چیزی بود که باعث گردهمایی امروز ما در اینجا شد. و سوزان، از شما بسیار سپاسگزارم که مرا دعوت کردید تا بیایم و مرا انتخاب کنید. برای افراد مرکز استونی پوینت، حضور در اینجا با شما و مطمئناً برای همه کسانی که آمده‌اند و با این همکاران بودن یک افتخار است.

من فکر می‌کنم فوریت گردهمایی امشب ما را این سخنان نشان می‌دهد که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در یک سخنرانی ملی و تلویزیونی در عربستان سعودی در 2 مه 2017، زمانی که گفت جنگ طولانی‌مدت «در ماست. منافع» - در مورد جنگ در یمن. او در مورد جنگ یمن گفت: «زمان به نفع ماست».

و من آن را بسیار فوری می‌دانم، زیرا به احتمال زیاد محمد بن سلمان، ولیعهد، که به هر حال سازمان‌دهنده دخالت ائتلاف به رهبری عربستان سعودی در طولانی‌تر کردن جنگ یمن است، به ایالات متحده می‌آید. بریتانیا توانستند ورود او به آنجا را به عقب برانند: جنبشی چنان قوی به رهبری کویکرهای جوان، در واقع، در بریتانیا وجود داشت - و او احتمالاً به ایالات متحده خواهد آمد و قطعاً، اگر این سفر اتفاق بیفتد، به نیویورک خواهد آمد. و من فکر می کنم که این به ما فرصتی می دهد تا به او و به همه افرادی که روی او متمرکز شده اند بگوییم که زمان در کنار غیرنظامیانی نیست که به شدت رنج می برند. و وضعیت آنها در طول شب با هم بسیار بیشتر توضیح داده خواهد شد.

از من خواسته شده است که کمی در مورد جنگ، تاریخچه جنگ و جنگ های نیابتی و علل آن صحبت کنم. و، و من می‌خواهم با فروتنی به [] بگویم که می‌دانم هر کودکی در بازار یمن که در گوشه‌ای بادام زمینی می‌فروشد، همیشه بیش از هر زمان دیگری درباره فرهنگ و تاریخ یمن می‌داند. چیزی که در طول سال‌ها با Voices for Creative Nonviolence آموخته‌ام این است که اگر صبر کنیم تا کامل شویم، مدت زیادی صبر خواهیم کرد. پس من فقط کار می کنم

من فکر می کنم یک نقطه برای شروع با بهار عربی است. همانطور که در سال 2011 در بحرین، در مسجد مروارید آغاز شد، بهار عربی یک تجلی بسیار شجاعانه بود. به همین ترتیب در یمن، و من بیشتر می خواهم بگویم که جوانان یمن جان خود را به زیبایی به خطر انداختند تا نارضایتی خود را مطرح کنند. حال، آن نارضایتی ها چه بود که مردم را به اتخاذ مواضع بسیار شجاعانه برانگیخت؟ خب، امروز همه آنها درست هستند و چیزهایی هستند که مردم نمی توانند به آنها پایبند باشند: تحت دیکتاتوری 33 ساله علی عبدالله صالح، منابع یمن به هیچ وجه عادلانه با مردم یمن توزیع و تقسیم نمی شد. ; اگر بخواهید یک نخبه گرایی وجود داشت. و بنابراین مشکلاتی که هرگز نباید نادیده گرفته می شدند نگران کننده بودند.

یکی از مشکلات پایین آمدن سطح آب بود. شما به این موضوع توجه نمی کنید، و کشاورزان شما نمی توانند محصول بکارند، و دامداران نمی توانند گله های خود را گله کنند، و به همین دلیل مردم مستأصل می شدند. و مردم ناامید به شهرها می‌رفتند و شهرها مملو از مردم می‌شدند، مردمی که از نظر فاضلاب و بهداشت و مراقبت‌های بهداشتی و مدرسه بسیار بیشتر از ظرفیت آنها بود.

و همچنین، در یمن یارانه سوخت کاهش یافت و این به این معنی بود که مردم نمی توانستند کالا را حمل کنند. و بنابراین اقتصاد از آن متلاشی شده بود، بیکاری بیشتر و بیشتر می شد، و دانشجویان جوان دانشگاه متوجه شدند، "وقتی فارغ التحصیل می شوم هیچ شغلی برای من وجود ندارد" و بنابراین آنها با هم متحد شدند.

اما این جوانان به این دلیل قابل توجه بودند که نیاز به ایجاد هدف مشترک را نه فقط با دانشگاهیان و هنرمندانی که مثلاً در تعزیه متمرکز بودند، یا با سازمان‌های بسیار نیرومند صنعا، تشخیص دادند، بلکه آنها دست به دست هم دادند. به دامداران: برای مثال مردانی که هرگز بدون حمل تفنگ خانه خود را ترک نمی کردند. و آنها را متقاعد کردند که اسلحه ها را در خانه بگذارند و بیرون بیایند و در تظاهرات غیر خشونت آمیز شرکت کنند، حتی پس از اینکه لباس شخصی ها روی پشت بام ها به محلی به نام "میدان تغییر" که در صنعا برپا کرده بودند تیراندازی کردند و پنجاه نفر را کشتند.

نظم و انضباط این جوانان قابل توجه بود: آنها یک پیاده روی 200 کیلومتری را در کنار دامداران و دهقانان و مردم عادی ترتیب دادند و از تعز به صنعا رفتند. برخی از همکارانشان در زندان های وحشتناکی قرار گرفته بودند و روزه ای طولانی در خارج از زندان انجام دادند.

منظورم این است که انگار آنها فهرست مطالب جین شارپ را داشتند و از روش‌های غیرخشونت‌آمیز استفاده می‌کردند. و آنها همچنین در مورد مشکلات اصلی که یمن با آن روبرو بود، آگاه بودند. باید به آنها صدای داده می شد: آنها باید در هر مذاکره ای شرکت می کردند. مردم باید حضورشان را برکت می دادند.
آنها به حاشیه رانده شدند، نادیده گرفته شدند و سپس جنگ داخلی در گرفت و ابزاری که این جوانان سعی کردند از آن استفاده کنند خطرناک تر شد.

و من می خواهم نظر بدهم که در این نقطه در جنوب یمن، امارات متحده عربی، بخشی از ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی، هجده زندان مخفی را اداره می کند. در میان روش‌های شکنجه، که توسط عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر مستند شده است، روشی است که در آن بدن فرد را به تفی می‌کشند که روی آتش باز می‌چرخد.

بنابراین وقتی از خودم می پرسم "خب، چه بر سر آن جوانان آمد؟" خوب، وقتی با شکنجه‌های احتمالی، زندانی شدن از سوی گروه‌های مختلف، زمانی که هرج و مرج رخ می‌دهد، زمانی که صحبت کردن بسیار خطرناک می‌شود، مواجه می‌شوید، می‌دانم که برای امنیت و امنیت خود باید بسیار مراقب این سؤال باشم که «خوب کجاست. آن جنبش؟»

و زمانی که به تاریخ علی عبدالله صالح برگردید: به دلیل برخی از دیپلمات های بسیار ماهر و به دلیل شورای همکاری خلیج فارس که بود - کشورهای مختلف این شورا را در شبه جزیره عربستان نمایندگی کردند و به دلیل اینکه مردم به طور کلی بخشی از این شورا بودند. این نخبگان نمی خواستند قدرت خود را از دست بدهند، صالح کنار گذاشته شد. یک دیپلمات بسیار ماهر - اسمش العریانی - یکی از افرادی بود که توانست مردم را به پای میز مذاکره بکشاند.

اما این دانشجویان، نمایندگان بهار عربی، افرادی که این نارضایتی های مختلف را نمایندگی می کنند، شامل نمی شوند.

و همینطور که صالح پس از دیکتاتوری 33 ساله کم و بیش از در بیرون رفت، گفت: «خب، من جانشین خود را تعیین می کنم.» و عبدربه منصور هادی را منصوب کرد. هادی اکنون رئیس جمهور یمن به رسمیت شناخته شده بین المللی است. اما او رئیس جمهور منتخب نیست، هرگز انتخاباتی وجود نداشت: او منصوب شد.

در نقطه ای پس از خروج صالح، حمله ای به محوطه وی صورت گرفت. تعدادی از محافظان او مجروح و کشته شدند. خودش مجروح شد و ماهها طول کشید تا بهبود یابد. و او تصمیم گرفت "همین است." او تصمیم گرفت با افرادی که قبلاً تحت آزار و اذیت قرار گرفته و با آنها جنگیده بود، که در میان گروهی به نام شورشیان حوثی بودند، قرارداد ببندد. و آنها به خوبی مجهز شده بودند، به صنعا لشکر کشیدند، آن را تصرف کردند. رئیس جمهور شناخته شده بین المللی، عبدربه منصور هادی، فرار کرد: او هنوز در ریاض زندگی می کند، و به همین دلیل است که ما اکنون در مورد "جنگ نیابتی" صحبت می کنیم.

جنگ داخلی ادامه یافت، اما در مارس 2015، عربستان سعودی تصمیم گرفت: «خب، ما وارد آن جنگ می‌شویم و حکومت هادی را نمایندگی می‌کنیم». و وقتی وارد شدند، با یک انبار کامل تسلیحات وارد شدند، و تحت دولت اوباما، فروخته شدند (و بوئینگ، ریتون، این شرکت های بزرگ عاشق فروش سلاح به سعودی ها هستند، زیرا آنها پول نقد روی سر بشکه می پردازند). به آنها چهار کشتی جنگی ساحلی فروخته شد: "litoral" به این معنی که آنها می توانند در امتداد یک خط ساحلی حرکت کنند. و محاصره ها وارد عمل شدند که به شدت به گرسنگی و ناتوانی در توزیع کالاهای مورد نیاز کمک کرد.

به آنها سیستم موشکی پاتریوت فروخته شد. به آنها موشک‌های هدایت‌شونده لیزری فروخته شد، و بعد، از همه مهم‌تر، ایالات متحده گفت: «بله، وقتی جت‌های شما برای انجام پروازهای بمباران بالا بروند» - که توسط همکاران من در اینجا توضیح داده خواهد شد - «ما آنها را سوخت‌گیری خواهیم کرد. آن‌ها می‌توانند بروند، یمن را بمباران کنند، به حریم هوایی عربستان برگردند، جت‌های آمریکایی بالا می‌روند، در هوا به آنها سوخت‌رسانی می‌کنند» - می‌توانیم بیشتر در مورد آن صحبت کنیم - «و سپس می‌توانید برگردید و تعدادی دیگر را بمباران کنید.» ایونا کریگ، یک روزنامه نگار بسیار محترم از یمن گفته است که اگر سوخت گیری در هوا متوقف شود، جنگ فردا پایان می یابد.

بنابراین دولت اوباما بسیار حمایت کرد. اما در یک نقطه 149 نفر برای تشییع جنازه جمع شده بودند. این مراسم تشییع جنازه یک فرماندار بسیار معروف در یمن بود و دو ضربه زدن انجام شد. سعودی ها ابتدا مراسم تشییع جنازه را بمباران کردند و سپس زمانی که مردم برای انجام کارهای امداد و نجات آمدند، بمباران دوم را انجام دادند. و دولت اوباما گفت: «همین است – ما نمی‌توانیم تضمین کنیم که وقتی به این اهداف می‌زنید مرتکب جنایات جنگی نمی‌شوید» – خوب، تا آن زمان آنها قبلاً چهار بیمارستان پزشکان بدون مرز را بمباران کرده بودند. به خاطر داشته باشید که ایالات متحده یک بیمارستان پزشکان بدون مرز را در 2 اکتبر 2015 بمباران کرده بود. در 27 اکتبر، سعودی ها این کار را انجام دادند.

بان کی مون سعی کرد به سرتیپ عاصری سعودی بگوید که شما نمی‌توانید بیمارستان‌ها را بمباران کنید و ژنرال گفت: «خب، ما از همکاران آمریکایی‌مان توصیه بهتری در مورد هدف‌گیری می‌خواهیم».

بنابراین به چراغ سبزی که گوانتانامو ایجاد می کند فکر کنید، زمانی که امارات متحده عربی شبکه ای از هجده زندان مخفی دارد. به چراغ سبزی فکر کنید که بمباران بیمارستان پزشکان بدون مرز (پزشکان بدون مرز) ایجاد می کند و سپس سعودی ها این کار را انجام می دهند. ما نقش عظیمی ایفا کرده‌ایم، ما به‌عنوان مردم ایالات متحده که حکومت‌شان پیوسته درگیر جنگ داخلی و جنگ ائتلاف به رهبری عربستان سعودی بوده است.

ما می‌توانیم آن را یک جنگ نیابتی بنامیم، زیرا XNUMX کشور مختلف از جمله سودان درگیر آن هستند. سودان چگونه درگیر است؟ مزدوران. مزدوران ترسیده جنجاوید توسط سعودی ها استخدام می شوند تا در ساحل بجنگند. بنابراین وقتی ولیعهد می‌گوید «زمان به نفع ماست»، می‌داند که آن مزدوران شهرهای کوچک را پشت سر شهر کوچک می‌گیرند و به بندر حیاتی حدیده نزدیک می‌شوند. او می داند که آنها محموله های اسلحه دارند و بیشتر می آیند، زیرا رئیس جمهور ما ترامپ، زمانی که برای رقصیدن با شاهزاده ها به آنجا رفت، قول داد که اسپلیت دوباره به راه افتاده و ایالات متحده دوباره سلاح خواهد فروخت.

من می خواهم با ذکر این نکته پایان دهم که زمانی که کمی بیش از یک سال پیش، رئیس جمهور ترامپ در هر دو مجلس کنگره سخنرانی کرد، از مرگ یک مهر دریایی ابراز تاسف کرد و بیوه نیروی دریایی در میان حاضران بود - او تلاش می کرد تا خونسردی خود را حفظ کنید، او به شدت گریه می کرد، و او در حالی که تمام سناتورها و همه نمایندگان کنگره این زن را به شدت تشویق کردند، فریاد زد. این یک اتفاق بسیار عجیب بود. و پرزیدنت ترامپ فریاد می زد: «می دانید که او هرگز فراموش نخواهد شد. می دانی که او آنجاست که از بالا به تو نگاه می کند.»

خوب، من شروع به تعجب کردم، "خب، او کجا کشته شد؟" و هیچ کس در طول سخنرانی آن شب هرگز نگفته بود که افسر ارشد "رایان" اوونز در یمن کشته شد و همان شب، در روستایی، روستای کشاورزی دورافتاده در الغیل، نیروی دریایی که دست به اقدامی زده بود. عملیات ناگهان متوجه شد که "ما در میانه یک عملیات ناموفق هستیم." مردم قبایل همسایه با اسلحه آمدند و هلیکوپتری را که نیروی دریایی در آن فرود آمده بود از کار انداختند و درگیری مسلحانه در گرفت. نیروی دریایی فوک‌های دریایی درخواست پشتیبانی هوایی کردند و در همان شب، شش مادر کشته شدند. و ده کودک زیر سیزده سال در میان 26 کشته شدند.

مادر جوان 30 ساله ای که نامش فاطمه بود، نمی دانست چه کند که موشک خانه اش را شکست. و بنابراین او یک نوزاد را در بازوی خود گرفت و او دست پسر پنج ساله خود را گرفت و او شروع به شبانی کردن دوازده کودک در آن خانه، که تازه از هم جدا شده بود، کرد. چون فکر می کرد این کار باید انجام شود. و پس چه کسی می داند، شاید، می دانید، حسگرهای حرارتی حضور او را در حال بیرون آمدن از ساختمان تشخیص دادند. او بر اثر اصابت گلوله پشت سرش کشته شد: پسرش دقیقاً آنچه را که اتفاق افتاده توصیف کرد.

زیرا، من فکر می کنم، در مورد استثناگرایی آمریکایی، ما فقط یک نفر را می شناسیم - و حتی نمی دانیم که او در آن شب کجا کشته شد.

و بنابراین برای غلبه بر آن استثنایی - برای دراز کردن دست دوستی - گفتن اینکه ما معتقد نیستیم که زمان با هیچ کودکی که در خطر گرسنگی و بیماری است و خانواده‌هایشان که صرفاً می‌خواهند زندگی کنند، طرف است.

زمان به نفع آنها نیست.

متشکرم.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی