آنچه ما فراموش کردیم

آنچه فراموش کرده ایم: گزیده ای از "When the World Outlegled War" نوشته دیوید سوانسون

اقدامات ما به طور کلی باور دارند و باید غیرقانونی باشند: برده داری، تجاوز جنسی، نسل کشی. جنگ دیگر در فهرست نیست. این یک راز به خوبی نگه داشته شده است که جنگ غیرقانونی است و دیدگاه اقلیت آن است که باید غیرقانونی باشد. من اعتقاد دارم که ما چیزی برای یادگیری از یک دوره قبلی در تاریخ ما داریم، دوره ای که قانون ایجاد می شود که برای اولین بار جنگ غیرقانونی را به وجود آورد؛ قانون ای که فراموش شده است اما هنوز در کتاب است.

در 1927-1928، یک جمهوریخواه آمریکایی از مینه سوتا به نام فرانک نامیده می شود که صلح طلبی های لعنتی، تقریبا هر کشوری را در زمین ممنوع کرده است تا جنگ را ممنوع کند. او برای انجام این کار، بر خلاف خواست او، با تقاضای جهانی برای صلح و مشارکت ایالات متحده با فرانسه که از طریق دیپلماسی غیرقانونی توسط فعالان صلح ایجاد شده بود، منتقل شده بود. نیروی محرکه در دستیابی به این پیشرفت تاریخی، یک جنبش صلح آمیز آمریکا با استقرار متحد، استراتژیک و بی رحمانه و با حمایت قوی خود در غرب میانه بود؛ قویترین رهبران اساتید، وکلا و روسای دانشگاهها؛ صدای آن در واشنگتن، DC، از سناتورهای جمهوری خواه از آیداهو و کانزاس؛ دیدگاه های آن روزنامه ها، کلیساها، و گروه های زنان در سراسر کشور استقبال و تبلیغ می شود؛ و تصمیم گیری آن توسط یک دهه شکست و تقسیم بندی تغییر نکرده است.

جنبش به شدت به قدرت سیاسی جدید رای دهندگان زن بستگی دارد. این تلاش ممکن بود شکست خورده بود چون چارلز Lindbergh هواپیما در سراسر اقیانوس پرواز نمی کند، و یا هنری کابوت لژ درگذشت، و یا تلاش های دیگر برای صلح و خلع سلاح بوده است شکست ناپذیر است. اما فشار عمومی این مرحله یا چیزی شبیه آن را تقریبا اجتناب ناپذیر ساخته است. و هنگامی که موفق شد - گرچه اخراج از جنگ هرگز به طور کامل با توجه به برنامه های بینندگان آن اجرا نمی شد، بسیاری از جهان معتقد بودند جنگ غیرقانونی بوده است. در واقع، جنگ ها متوقف شد و مانع از آن شد. و در عین حال، جنگ ها ادامه یافت و جنگ جهانی دوم جهان را فرا گرفت، این فاجعه به دنبال محاکمه های مردانی بود که متهم به جرم و جنای جدید علیه جنگ بوده اند و همچنین با پذیرش جهانی منشور سازمان ملل، خیلی به سلف پیش از جنگ خود، در حالی که هنوز هم از آرمانهای آنچه در 1920s به عنوان جنبش غیر قانونی نامیده می شود، پایین می آید.

"اواخر شب من تا به حال رویای عجیب و غریب من تا به حال هرگز رویای،" اد مک کوردی در 1950 نوشت که در آن آهنگ محبوب مردمی شد. "من رویای دنیا بودم همه موافقت کردند که جنگ را پایان دهند. رویای من یک اتاق قدرتمندی را دیدم، و اتاق با مردان پر شده بود. و مقاله ای که آنها امضا کردند، گفتند که هرگز نمی جنگند. "اما این صحنه در واقع در ماه اوت 27، 1928، در پاریس، فرانسه اتفاق افتاده است. معاهده ای که در آن روز امضا شد، پیمان کلو گبری-بریان، توسط رای مجلس سنای ایالات متحده در رای گیری 85 به 1 تصویب شد و همچنان در کتاب (و در وب سایت وزارت امور خارجه آمریکا) تا به امروز به عنوان بخشی از آنچه ماده VI قانون اساسی ایالات متحده "قانون عالی سرزمین را" می نامد.

فرانک کلئوگ، وزیر امور خارجه ایالات متحده که این پیمان را به تصویب رساند، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد و شهرت عمومی او را افزایش داد - به طوری که ایالات متحده یک کشتی را پس از او نامگذاری کرد، یکی از کشتی های آزادی که جنگ را انجام دادند عرضه در اروپا در طول جنگ جهانی دوم. Kellogg در آن زمان مرده بود. بنابراین، بسیاری معتقد بودند، چشم انداز صلح جهانی بود. اما پیمان Kellogg-Briand و انکار آن از جنگ به عنوان ابزار سیاست ملی، چیزی است که ما ممکن است بخواهیم آن را احیا کنیم. این پیمان به سرعت و به طور عمومی ملتهای جهان را جمعآوری کرد، که به واسطه تقاضای عمومی حیرت آور بود. ما ممکن است فکر کنیم که چگونه افکار عمومی از این نوع ممکن است دوباره ایجاد شود، چه بینشی که در اختیار دارد، هنوز به دست نیامده است، و چه سیستم های ارتباطی، آموزش و انتخابات به مردم اجازه می دهد دوباره به نفوذ سیاست های دولت، به عنوان کمپین مداوم برای از بین بردن جنگ - که توسط سازندگان آن قابل تشخیص است به عنوان یک تعهد نسل ها - به توسعه ادامه می دهد.

ما ممکن است با یاد آوردن آنچه که پیمان Kellogg-Briand است و از کجا آمده است شروع کنیم. شاید در بین روزهای جشن روزهای جانبازان، روز یادبود، روز رینب زرد، روز پاتریوت، روز استقلال، روز پرچم، روز یادبود پرل هاربر و روزهای جنگ عراق و افغانستان که توسط کنگره در 2011 برگزار می شود، نه جشنواره نظامی که بمباران می کنند ما در هر ماه اکتبر 11th، ما می توانیم در یک روز به نشانه یک گام در جهت صلح. من پیشنهاد می کنیم که هر ماه اوت 27th انجام دهیم. ممکن است یک تمرکز ملی برای روز کلیگ گوریل در رویداد در کلیسای جامع ملی در واشنگتن دی سی، (اگر پس از زلزله اخیر بازگردانده شود)، جایی که کتیبه زیر پنجره Kellogg به Kellogg، که در آن به خاک سپرده شده، اعتبار دارد داشتن «صلح و صلح در میان ملتهای جهان» به دنبال داشته است. روزهای دیگر نیز ممکن است در جشن های صلح، از جمله روز جهانی صلح در ماه سپتامبر 21st، مارتین لوتر کینگ جونیور، هر سه شنبه در ژانویه و روز مادران در دومین یکشنبه ماه مه.

ما جشن می گیریم یک قدم به سوی صلح، نه دستیابی به آن. ما قدم هایی را برای ایجاد حقوق مدنی به ارمغان آورده ایم، با وجود اینکه کارهایی که در حال پیشرفت هستند باقی مانده است. با به دست آوردن دستاورد های جزئی، ما می توانیم حرکتی را ایجاد کنیم که بیشتر به آن دست یابد. البته، البته، احترام گذاشتن و قدردانی از قوانین قدیم قوانینی که قتل و سرقت را ممنوع می کنند، اگر چه قتل و سرقت هنوز با ما است. نخستین قوانین که جنگ را به جرم می اندازند چیزی نیست که قبلا قبول شده بود، فقط به همان اندازه مهم است و اگر جنبش جنگ غیر قانونی موفق شود، به یاد خواهد آمد. اگر این کار را نکنند و اگر گسترش سلاح های هسته ای، استثمار اقتصادی و تخریب محیط زیست که با جنگ های ما همراه است، ادامه پیدا کند، اما قبل از آن، هیچ کس هیچ چیز را به یاد نمی آورد.

البته، راه دیگری برای احیای یک معاهده که در واقع قانون باقی خواهد ماند، البته شروع به پیروی از آن خواهد بود. زمانی که وکلا، سیاستمداران و قضات می خواهند حقوق بشر را به شرکت ها اختصاص دهند، عمدتا بر اساس یک یادداشت خبرنگار دادگاه اضافه شده است، اما نه بخشی از، حکم دیوان عالی بیش از یک قرن است. هنگامی که وزارت عدلیه می خواهد "قانونی کردن" شکنجه و یا در این مورد جنگ، به عقب بر می گردد به خواندن پیچ خورده یکی از مقالات فدرالیست یا یک تصمیم دادگاه از دوران فراموش شده. اگر کسی که امروز قدرت را به صلح برساند، هر گونه توجیهی برای فراخوانی و استفاده از پیمان کلو گور بریان وجود خواهد داشت. در واقع قانون است. و قانون بسیار جدیدتر از قانون اساسی ایالات متحده است، که مقامات منتخب ما هنوز ادعا می کنند، اغلب غیر قانع کننده، برای حمایت از آنها. این پیمان، به جز فرمالسیون و مسائل رویه ای، به طور کامل،

طرفهای متعاهد عالی به اسم مردم خود اعلام میکنند که برای حل اختلافات بینالمللی جنگ را محکوم میکنند و به عنوان ابزار سیاست ملی در روابط خود با یکدیگر محکوم میکنند.

طرف متعاهدان موافقت می کند که حل و فصل یا حل تمام اختلافات و یا درگیری های هر نوع طبیعت یا هر مبدلی که ممکن است در میان آنها ایجاد شود، هرگز به جز روش های صلح آمیز مورد جستجو قرار نخواهد گرفت.

وزیر امور خارجه فرانسه، آریستاید بریان، که ابتکار عمل خود را به پیمان منعقد کرده بود و کار قبلی اش برای صلح او را جایزه صلح نوبل را به دست آورده بود، در مراسم امضای قرارداد،

برای اولین بار، در یک مقیاس به اندازه مطلق آن گسترده است، یک معاهده واقعا به استقرار صلح اختصاص داده شده است، و قوانین را که از همه ملاحظات سیاسی جدید و آزاد است، تعیین کرده است. چنین معاهده ای به معنی آغاز و نه پایان است. . . . جنگ عشقی و جنگی که از قدیم به عنوان پر از حق الهی در نظر گرفته شده است و در اخلاق بین المللی به عنوان یک ویژگی حاکمیت باقی مانده است، به وسیله قانون چیزی که خطر جدی ترین آن، مشروعیت آن است، محروم شده است. برای آینده با نام تجاری غیرقانونی، با توافق متقابل به طور منظم و غیرقابل تصور، به این ترتیب که یک مجرم باید محکومیت بدون قید و شرط و احتمالا خصومت همه طرفین امضاء کننده خود را تحمل کند.

جنگ برای پایان دادن به جنگ

جنبش صلح که پیمان کلگو گاندی را بر عهده داشت، همانند نظامیانی که در آن رقابت می کرد، اتفاق می افتاد، توسط جنگ جهانی اول تقویت شد - با توجه به مقیاس جنگ و تاثیر آن بر غیر نظامیان، بلکه همچنین توسط لفاظی هایی که از طریق آن ایالات متحده به جنگ در 1917 وارد شده است. رابرت فرل، در حساب 1952 خود از این دوره صلح در زمان خود: منشاء پیمان کلوگ گری بریان، اشاره به هزینه های باور نکردنی مالی و انسانی جنگ:

سالها بعد، تا زمانی که جنگ جهانی دوم این محاسبات قدیمی را خسته کننده انجام داد، افکار عمومی بر تعداد ذهن و تعداد خانه ها یا کتابخانه ها یا کالج ها یا بیمارستان هایی که می توانستند هزینه جنگ جهانی را خریداری کنند تحت تاثیر قرار گرفتند. زباله های انسان غیرقابل شمارش بود. این جنگ 10 میلیون نفر را به طور مستقیم از بین برد - یک زندگی برای هر ده ثانیه دوره جنگ. بدون ارقام می توانست هزینه های بدن های خفیف و تغییر شکل یافته و ذهن ها را از بین ببرد.

و در اینجا توماس هال شاستی در کتاب 1927 خود را به مردم می دهد که نیروی جنگ خود را دارند، که برای پیشبرد هر جنگی نیاز به یک رفراندوم عمومی داشتند:

[O] n نوامبر 11، 1918، غیر ضروری ترین، مالی ترین خسته کننده و وحشتناک ترین مرگ و میر از تمام جنگ هایی است که جهان تا به حال شناخته شده به پایان رسید. بیست میلیون زن و مرد در آن جنگ کشته شدند و یا بعد از زخمی شدن جان خود را از دست دادند. آنفولانزای اسپانیایی، که به وضوح ناشی از جنگ و نه هیچ چیز دیگری است، در سرزمین های مختلف، 100 میلیون نفر دیگر را کشت.

طبق گفته ویکتور برگر، سوسیالیست ایالات متحده، همه ایالات متحده از مشارکت در جنگ جهانی اول به آنفولانزا و ممنوعیت دست یافتند. این یک دید غیر معمول نبود. میلیون ها آمریکایی که از جنگ جهانی اول حمایت کرده بودند، طی سالهای پس از اتمام آن در نوامبر 11، 1918، به تصویب رسیده اند که هرگز از طریق جنگ امکان پذیر نیست. شرودو ادی، که با لغو جنگ در 1924 همکاری کرده است، نوشت که او طرفدار ابتدایی و مشتاق ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول بوده و از صلح و آرامش ناامید شده است. او این جنگ را به عنوان یک جنگ صلیبی مذهبی مشاهده کرده بود و از این واقعیت که ایالات متحده در جمعه خوبی وارد جنگ شد، اطمینان یافت. ادی می گوید: "در جنگ جنگی، هنگامی که جنگ ها سر و کله زدند،" ما به سربازان گفتیم که اگر آنها برنده شوند، ما آنها را یک دنیای جدید خواهیم داد. "

به نظر می رسد Eddy به طرز معمولی می تواند به تبلیغات خود اعتقاد داشته باشد و تصمیم بگیرد که وعده داده شود. او می نویسد "اما من می توانم به یاد داشته باشم که حتی در طول جنگ من شک و تردید جدی و وجدان وجدان را گرفتم". او سال 10 را برای رسیدن به جایگاه مجازات کامل، یعنی یعنی خواهش می کنم به طور قانونی جنگ تمام عیار را رد کنید. ادمین 1924 معتقد بود که مبارزات انتخاباتی برای او یک دلیل شایسته و پرماجرا بود که ارزش قربانی کردن دارد و یا آنچه ویلیام جیمز، فیلسوف آمریکایی «معادل اخلاقی جنگ» نامیده بود، اکنون اظهار داشت که جنگ غیر کلامی بود. بسیاری از این دیدگاه ها را به اشتراک گذاشتند که یک دهه قبل معتقد بود که مسیحیت جنگ را مورد نیاز است. یک عامل مهم در این تغییر تجربه مستقیم در جهنم جنگ مدرن، تجربه ای است که توسط شاعر انگلیس Wilfred Owen در این خطوط معروف گرفته شده است:

اگر در بعضی از رویاهای خفگی شما نیز می توانید سرعت خود را افزایش دهید
در پشت واگن که ما او را پرت کردیم،
و تماشای چشمان سفید که در چهره خود جاری می شود،
چهره اش چسبیده، مانند یک شیطان مریض گناه؛
اگر می توانستید در هر لحظه صدای خون را بشنوید
بیا از ریه های فاسد خراب شده
ناخوشایند به عنوان سرطان، تلخ به عنوان کادو
از زخم های ناخوشایند، بی قراری بر زبان های بی گناه،
دوست من، شما با چنین غرور زیاد صحبت نمی کنید
برای بچه ها برای برخی از افتخار ناامید
دروغ قدیمی؛ Dulce et Decorum est
نرم افزار patria mori.

ماشین تبلیغاتی اختراع شده توسط رئیس جمهور وودرو ویلسون و کمیته اطلاعات عمومی، آمریکایی ها را به جنگ با داستان های هیجان انگیز و تخیلی جنایات آلمان در بلژیک، پوسترهایی که عیسی مسیح را در خاكی نشان می داد، نشان می داد، و وعده خودخواهی را به ساختن جهان امن برای دموکراسی است. میزان تلفات از نظر عموم مردم در طی جنگ بسیار پنهان بود، اما با گذشت زمان، بسیاری از آنها چیزی از واقعیت جنگ آموخته بودند. و بسیاری از مردم به تحریک احساسات نجیب دست یافته بودند که ملت مستقل را به بربریت بیگانه کشانده بودند.

ادی از انتشار تبلیغات جنگ جهانی اول انتقاد کرد و جنگ را به عنوان تبلیغ تبلیغاتی دید. "ما نمی توانیم جنگ مدرن را با موفقیت انجام دهیم اگر حقیقت، حقایق و حقیقت را بگوئیم. ما همیشه باید دو مجموعه حقایق را سرزنش کنیم: همه اظهارات سخاوتمندانه درباره دشمن و همه گزارش های نامطلوب درباره خودمان و "متحدان شکوهمند ما".

با این وجود، تبلیغاتی که باعث مبارزه شد، از ذهن مردم بلافاصله پاک نشد. یک جنگ برای پایان دادن به جنگ ها و ایجاد امنیت جهانی برای دموکراسی نمی تواند بدون نیاز به تقاضای پایدار برای صلح و عدالت، یا حداقل برای چیزی ارزشمند تر از آنفلوآنزا و ممنوعیت، پایان یابد. حتی کسانی که این ایده را رد می کنند که جنگ به هیچ وجه نمی تواند پیشبرد علت صلح را در کنار همۀ کسانی که می خواهند از تمام جنگ های آینده جلوگیری کند - گروهی است که احتمالا اکثر جمعیت ایالات متحده را شامل می شود.

برخی از سرزنش ها برای شروع جنگ جهانی بر سر معاهدات و اتحاد ها ساخته شد. رئیس جمهور ویلسون آرمان معاهدات عمومی را مورد حمایت قرار داد، اگرچه لایحه معاهده های مذاکره نمی شود. او اولین بار در 14 ژانویه، 8، سخنرانی خود را در کنگره، اولین بار در 1918 معروف کرد.

معاهدات آزادانه صلح باید وارد شود و پس از آن قطعا هیچگونه اقدام یا تصمیمات بین المللی خصوصی صورت نخواهد گرفت، اما دیپلماسی باید همیشه با رضایت و دیدگاه عمومی ادامه یابد.

ویلسون به جای اینکه از آن اجتناب کند، عقیده عمومی را به عنوان چیزی برای استفاده به ارمغان آورده است. اما او آموخته بود که آن را با تبلیغات ماهرانه دستکاری کند، همانطور که از طریق فروش موفقیت آمیز خود برای ورود ایالات متحده به جنگ در 1917 بود. با این وجود، پس از آن به نظر می رسید، و اکنون به نظر می رسد درست است که خطرات بیشتر در مخفی نگه داشتن دولت از حکومت تحت کنترل افکار عمومی است.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی