جنگ از بدرفتاری نیست

جنگها از روی سخاوت انجام نمی شود: فصل سوم "جنگ یک دروغ است" نوشته دیوید سوانسون

جنگ ها از بین نرفته اند

این ایده که جنگ ها از نگرانی های بشردوستانه بیرون می آید ممکن است در ابتدا حتی به نفع پاسخ نباشد. جنگ ها انسان ها را می کشند در مورد آن چه انسانیت می تواند باشد؟ اما نگاهی به نوعی سخنرانی که موفق به فروش جنگهای جدید می شود:

"این منازعه در اوایل 2 آغاز شد، زمانی که دیکتاتور عراق به یک همسایه کوچک و ناامید حمله کرد. کویت، عضو اتحادیه عرب و عضو سازمان ملل متحد، خرد شد و مردم آن را بی رحمانه ساختند. پنج ماه پیش، صدام حسین این جنگ بی رحمانه علیه کویت را آغاز کرد؛ امشب، نبرد پیوست شده است. "

بنابراين سخنرانی رئیس جمهور بوش با سالخوردگى در هنگام جنگ خلیج فارس در 1991 سخن گفت. او نمی گوید که می خواهد مردم را بکشد. او گفت که می خواهد قربانیان بی نظیر را از ستمگران خود آزاد کند، ایده ای که در سیاست داخلی چپ گرا باشد، اما ایده ای که به نظر می رسد حمایت واقعی از جنگ را ایجاد کند. و در اینجا رئیس جمهور کلینتون هشت سال بعد از یوگسلاوی صحبت می کند:

"وقتی نیروهای مسلح به نیروهای خود دستور دادند، ما سه هدف مشخص داشتیم: برای فعال کردن مردم کوزوو، قربانیان برخی از بدترین جنایات در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم، برای بازگشت به خانه خود با ایمنی و خود دولت ؛ برای نیاز به نیروهای صرب که مسئول این جنایات هستند، به ترک کوزوو بپردازند؛ و برای ایجاد نیروی بین المللی امنیتی، با ناتو در هسته خود، برای محافظت از همه مردم این سرزمین مضطرب، صرب و آلبانیایی به طور یکسان ".

همچنین به لفاظی هایی که برای ادامه موفقیت آمدن جنگ ها برای سال ها استفاده می شود نگاه کنید.

"ما عراقی ها را ترک نخواهیم کرد."
- وزیر امور خارجه کالین پاول، اوت 13، 2003.

"ایالات متحده عراق را رها نخواهد کرد."
- رئیس جمهور جورج دبلیو بوش، مارس، 21، 2006.

اگر من به خانه شما می افتم، پنجره ها را خراب می کنم، مبلمان را شل میکنم و نیمه خانواده ام را می کشم، آیا من یک تعهد اخلاقی برای اقامت و صرف شب دارم؟ آیا برای من بی رحمانه و غیر مسئولانه است که شما را «از بین ببرند»، حتی زمانی که من را تشویق کنید که ترک کنید؟ یا وظیفه من است، برعکس، بلافاصله بیرون رفته و خودم را در نزدیکترین ایستگاه پلیس باز کنم؟ هنگامی که جنگ در افغانستان و عراق آغاز شد، یک بحث آغاز شد که شبیه این بود. همانطور که می بینید، این دو رویکرد فاصله زیادی دارند، هر چند که هر دو به عنوان انسان دوستانه طراحی شده اند. یکی می گوید که ما باید از سخاوت خودداری کنیم، دیگری که باید از شرم و احترام خارج شویم. کدام درست است؟

به نوشته روزنامه کولین پاول، وزیر امور خارجه قبل از حمله به عراق، به پرزیدنت بوش به رئیس جمهور بوش گفت: "شما می خواهید مالک افتخار 25 میلیون نفر باشید. همه امیدها، آرزوها و مشکلات خود را به آنها سپرده اید. شما همه چیز را می دانید. "به گفته باب وودوارد،" پائول و معاون وزیر امور خارجه ریچارد آرمیتج، این قانون "سرامیک گنجه" را نام بردند: شما آنرا شکست می خورید، شما آن را دارید "سناتور جان کری در هنگام ریاست جمهوری به این قاعده اشاره کرد و سیاستمداران جمهوریخواه و دموکرات در واشنگتن دی سی، به طور گسترده ای مشروع بود

فروشگاه سفالگری فروشگاهی است که چنین قاعده ای ندارد، حداقل برای تصادفات. در بسیاری از کشورها در کشور ما چنین قانونی غیر قانونی است، به جز مواردی که به شدت سهل انگاری و تخریب عمدی است. البته این توصیف البته منطبق با تهاجم به عراق است. دکترین "شوک و ترس" از اعمال چنین تخریبی عظیم که دشمن با ترس و بی کفایتی فلج شده است، مدتهاست که به نظر می رسد به عنوان ناامید و بی معنی است . این کار در جنگ جهانی دوم یا از زمان انجام نشده بود. آمریکایی ها پس از بمب های هسته ای به ژاپن برچیده شدند و به سمت ژاپن حرکت نکردند؛ آنها lynched بودند. مردم همیشه با هم مبارزه می کنند و همیشه هم همانطور که احتمالا می خواهند. اما شوک و حیله طراحی شده است که شامل نابودی کامل زیرساخت ها، ارتباطات، حمل و نقل، تولید و تامین مواد غذایی، تامین آب و غیره است. به عبارت دیگر: اعمال غیرقانونی رنج بزرگ در کل جمعیت. اگر این تخریب آشکار نیست، من نمی دانم که چه چیزی است.

حمله به عراق همچنین به عنوان "فریب دادن" و "تغییر رژیم" در نظر گرفته شد. دیکتاتور از صحنه حذف شد و در نهایت دستگیر شد و بعد از آن یک محاکمه شدیدا ناقص انجام شد که شواهدی از همبستگی ایالات متحده در جنایات او را اجتناب کرد. بسیاری از عراقی ها با از بین بردن صدام حسین خوشحال شدند اما به زودی خواستار خروج ارتش ایالات متحده از کشورشان شدند. آیا این ناخوشایند بود؟ "متشکریم که ما را به خاطر سپرده شدن ما اجازه ندهید که Doorknob شما را در الاغ به خروج از شما! "Hmm. این به نظر می رسد که ایالات متحده می خواست همچنان باقی بماند، همانطور که عراقی ها به ما اجازه می دادند تا ما را بمانند. این کاملا متفاوت از ماندن با اکراه برای انجام وظیفه اخلاقی ما مالکیت است. کدام است؟

بخش: اعطای مردم

چگونه می توان به مردم خود مدیریت کرد؟ قابل توجه است که پاول، یک آفریقایی آمریکایی، که برخی از اجدادش به عنوان برده در جامائیکا متعلق به خود بودند، به رئيس جمهور گفت که او مردم، مردم پوستی تیره را که علیه آنها بسیاری از آمریکایی ها در معرض برخی از تعصبات قرار دارند، به عهده دارند. پائول در برابر تهاجم استدلال کرد و یا حداقل هشدار داد که چه چیزی درگیر خواهد بود. اما آیا مردم لزوما باید درگیر شوند؟ اگر ایالات متحده و گروه انحصاری آن، "ائتلاف" گروهی از کشورهای دیگر از عراق بیرون بیایند، زمانی که جورج دبلیو بوش اعلام کرد "عملیات ماموریت" در یک پرواز هواپیمایی در ناوگان سن دیگو در ماه مه 1، 2003 و ارتش عراق را نشکست و به شهرها و محله های محاصره نکرد، تنش های قومی را لرزاند، از عراقی ها نتوانستند برای تعمیر آسیب و جلوگیری از میلیون ها عراقی از خانه هایشان استفاده نکنند، و شاید نتیجه نباشد ایده آل، اما تقریبا مطمئنا بدبختی بیشتری نسبت به آنچه که در واقع انجام شد، به دنبال قاعده سرامیک سفالگری بود.

یا اگر ایالات متحده به خلع سلاح عراق تبریک می گویید، که دولت آمریکا به طور کامل مطلع بود؟ اگر ما ارتش خود را از منطقه خارج کردیم، مناطق بدون پرواز را حذف کردیم و به تحریم های اقتصادی پایان دادیم، تحریم ها، وزیر امور خارجه مادلین آلبرایت در 1996 در این مبادله در برنامه تلویزیونی 60 بحث کرد:

"لسلی استال: ما شنیده ایم که نیمی از میلیون کودک فوت کرده اند. منظورم این است که این کودکان بیشتر از مرگ در هیروشیما هستند. و شما می دانید، قیمت آن ارزش دارد؟

ALBRIGHT: من فکر می کنم این انتخاب بسیار سخت است، اما قیمت - ما فکر می کنیم قیمت آن ارزش دارد. "

آیا این شد؟ خیلی زیاد شد که جنگ در 2003 هنوز مورد نیاز بود؟ این کودکان برای هفت سال دیگر و نتایج سیاسی یکسان نبوده اند؟ چه باید بکنید اگر ایالات متحده با عراق دموکراتیزه شده برای تشویق خاورمیانه خلع سلاح شده، از جمله تمام کشورهای خود در یک منطقه خالص هسته ای، تشویق کرد که اسرائیل را به جای انشعاب ایران به سلاح های هسته ای خود، به جای تشویق ایران به تلاش برای دستیابی به آن، تشویق کند؟ جورج دبلیو بوش، ایران، عراق و کره شمالی را به "محور شرارت" تقسیم کرد، به عراق غیرمسلح حمله کرد، کرۀ شمالی کره شمالی را نادیده گرفت و تهدید به ایران را آغاز کرد. اگر شما ایران بودید، چه چیزی می خواستید؟

اگر ایالات متحده کمک های اقتصادی به عراق، ایران و سایر ملت های منطقه را فراهم کرده است، تلاش کرد تا آنها را (یا حداقل تحریم های لغو شده ای که مانع از ساختن) آسیاب های بادی، پانل های خورشیدی و پایدار زیرساخت انرژی، به این ترتیب برق را به جای افراد کمتری به ارمغان می آورد؟ چنین پروژه ای نمی تواند چیزی شبیه به تریلیون دلار خرج شده بین جنگ های 2003 و 2010 باشد. برای هزینه های نسبتا کوچک، می توانستیم یک برنامه بزرگ مبادله دانشجویی بین مدارس عراقی، ایران و آمریکا ایجاد کنیم. هیچ چیز باعث نابود کردن جنگ مانند اوراق قرضه دوستی و خانواده نمی شود. چرا چنین رویکردی به اندازه مسئولیت و جدی بودن و اخلاقی بودن به عنوان اعلام مالکیت کشور دیگری نیست، زیرا ما آن را بمباران کردیم؟

من فکر می کنم بخشی از اختلاف نظر در مورد عدم وجود تصور بمب گذاری به نظر می رسد. اگر ما آن را به عنوان یک سری از پاکیزه و بی ضرر در یک بازی ویدیویی فکر کنیم که طی آن "بمب های هوشمند" بغداد را با "جراحی" از بین بردن خدایان خود بهبود می بخشند، و سپس به مرحله بعدی انجام وظایف خود به عنوان صاحب جدید می پردازیم آسان تر. اگر در عوض، ما تصور می کنیم که قتل واقعی و وحشتناک توده ای و از بین بردن کودکان و بزرگسالانی که هنگام بمباران بغداد رفتند، افکار ما به عنوان اولویت اول ما به عذر خواهی و جبران خسارت تبدیل می شود و ما شروع به پرسشی می کنیم که آیا ما حق داریم یا ایستادن به عنوان صاحبان آنچه که باقی می ماند رفتار می کند. در حقیقت، غلبه بر یک گلدان در گلدان سرامیک، پرداخت ما را برای آسیب و عذر خواهی به همراه خواهد داشت، نه نظارت بر غلبه بر گلدانهای بیشتر.

بخش: GENEROSITY RACIST

من فکر می کنم یکی دیگر از منابع عمده اختلاف نظر بین طرفداران و ضد گلوله سازان، به یک نیروی قدرتمند و موذی که در فصل اول مورد بحث قرار می گیرد: نژادپرستی است. به یاد داشته باشید، رئیس جمهور مک کینلی پیشنهاد به اداره فیلیپین، چرا که فیلیپین فقیر نمی تواند آن را به خودی خود انجام دهد؟ ویلیام هوارد تافت، نخستین فرماندار آمریکایی فیلیپین، فیلیپینی ها را "برادران کوچک قهوه ای ما" نامیده اند. در ویتنام، وقتی Vietcong ظاهرا مایل بود بسیاری از زندگی خود را بدون تسلیم قربانی کند، به این نتیجه رسیدند که آنها کوچکترین ارزش در زندگی، که به شواهدی از طبیعت شیطانی آنها تبدیل شده است، باعث شد که حتی بیشتر از آنها نیز کشته شوند.

اگر ما یک لحظه را کنار هم بگذاریم و به جای آن از قانون طلایی فکر کنیم، ما یک راهنمایی بسیار متفاوت داریم. "به دیگران بسپارید، زیرا شما آنها را به شما می آورید." اگر یک ملت دیگر به کشور ما حمله کرد، نتیجه بلافاصله هرج و مرج بود؛ اگر مشخص نبود چه نوع حکومتی، در صورت وجود، ظهور خواهد کرد؛ اگر ملت در خطر شکستن قطعات بود؛ اگر ممکن است جنگ داخلی یا هرج و مرج باشد؛ و اگر هیچ چیز مطمئن نبود، اولین چیزی که ما می خواهیم ارتش مهاجم را انجام دهیم چیست؟ درست است: از کشور ما بیرون بیایید و در واقع این همان چیزی است که اکثریت عراقی ها در نظرسنجی های متعدد به ایالات متحده گفته اند که برای سال ها تلاش کنند. جورج مک گاورن و ویلیام پلک در 2006 نوشتند:

"جای تعجب نیست، اکثر عراقی ها فکر می کنند که ایالات متحده هرگز از بین نخواهد رفت، مگر آنکه مجبور شود این کار را انجام دهد. این احساس ممکن است توضیح دهد که چرا نظرسنجی ایاالت متحده امریکا / CNN / Gallup نشان داد که هشت نفر از هر ده عراقی آمریکایی را نه به عنوان یک "آزادیخواه" بلکه به عنوان یک اشغالگر دیدند و 88 درصد اعراب مسلمان اهل سنت از حملات خشونت آمیز به نیروهای آمریکایی حمایت کردند. "

البته، آن دسته از عروسک ها و سیاستمدارانی که از یک شغل بهره مند هستند، ترجیح می دهند که این را ادامه دهند. اما حتی در داخل حکومت عروسکی، مجلس عراق از تصویب معاهده ای که رئیس جمهور بوش و مالکی در 2008 برای گسترش این اشغال به مدت سه سال، امتناع کردند، موافقت نکرد، مگر اینکه مردم فرصتی برای رأی دادن آن را در رفراندوم داشته باشند. این رأی بعدها به طور مکرر انکار شد، زیرا همه می دانستند که نتیجه چه خواهد بود. من اعتقاد دارم که داشتن افراد از لطف قلب ما یک چیز است، اما انجام آن علیه اراده خود کاملا متفاوت است. و چه کسی تا به حال به طور صریح انتخاب شده است متعلق به؟

بخش: ما عمومی هستیم؟

آیا سخاوت واقعا انگیزه دهنده در پشت جنگ ما است، چه در راه اندازی آنها و چه در طولانی شدن آنها؟ اگر یک ملت نسبت به ملت های دیگر سخاوتمند باشد، به نظر می رسد که این امر به طریقی بیش از یک راه باشد. با این حال، اگر شما فهرستی از ملت هایی را که توسط موسسه خیریه رتبه بندی شده اند را به دیگران ارزیابی کنید و لیستی از کشورها را با هزینه های نظامی خود تعیین کنید، هیچ ارتباطی وجود ندارد. ایالات متحده در لیست ثروتمندترین دو ده کشور که رتبه های خارجی را در اختیار دارد، در نزدیکی پایین قرار دارد و بخش قابل توجهی از "کمک" که ما به دیگر کشورها می گذاریم، در واقع سلاح هستیم. اگر داده های خصوصی با ارائه عمومی به کار گرفته شود، ایالات متحده تنها در لیست کمی بیشتر حرکت می کند. اگر پولی که مهاجرین اخیر به خانواده های خود می فرستند گنجانده شده اند، ایالات متحده ممکن است کمی بیشتر حرکت کند، اگر چه به نظر می رسد که یک نوع بسیار متفاوت از دادن است.

هنگامی که به کشورهای پیشرفته در مورد هزینه های نظامی در سرتاسر نگاه می کنید، هیچ یک از کشورهای ثروتمند از اروپا، آسیا و یا آمریکای شمالی هرگز در بالای فهرست قرار ندارند، به استثنای ایالات متحده. کشور ما به یازدهم می رسد، با کشورهای 10 بالاتر از آن در هزینه های نظامی در سرتاسر جهان از خاور میانه، شمال آفریقا و یا آسیای مرکزی. یونان در 23rd، کره جنوبی 36th، و بریتانیا 42nd با تمام کشورهای اروپایی و آسیایی بیشتر در فهرست قرار دارد. علاوه بر این، ایالات متحده از صادرکنندگان بزرگ فروش اسلحه خصوصی است، و روسیه تنها کشور دیگری در جهان است که حتی از راه دور به آن نزدیک می شود.

مهمتر از همه، کشورهای بزرگ ثروتمند 22 که اکثر آنها خیریه خارجی را بیشتر از ما در ایالات متحده می گذارند، 20 هرگز نسل های جنگی را آغاز نکرده اند و در اکثر موارد نقش کوچکی در ایالات متحده دارند ائتلاف جنگی؛ یکی از دو کشور دیگر، کره جنوبی، درگیر جنگ با کره شمالی با تصویب ایالات متحده است. و کشور آخرین، انگلستان، در درجه اول به دنبال رهبر ایالات متحده است.

تمدن اقوام همیشه به عنوان یک مأموریت سخاوتمندانه تلقی می شد (به غیر از ادیان). اعتقاد بر این بود که سرنوشت آشکار ابراز عشق خداوند است. به گفته مردم شناس کلارک ویسلر ، "هنگامی که گروهی برای حل یکی از مشکلات مهم فرهنگی خود به راه حل جدیدی می پردازند ، انتشار این ایده در خارج از کشور غیرت پیدا می کند و برای آغاز دوره فتح تلاش می شود تا شایستگی های خود را به رسمیت بشناسد. " گسترش؟ گسترش؟ از کجا چیزی در مورد گسترش یک راه حل مهم شنیده ایم؟ آه ، بله ، من به یاد دارم:

"و دومین راه برای شکست دادن تروریست ها، گسترش آزادی است. می بینید بهترین راه برای شکست دادن یک جامعه که امید ندارد، جامعه ای است که مردم آن چنان عصبانی هستند که مایل به خودکشی هستند، آزادی است، گسترش دموکراسی است. " بوش، ژوئن 8، 2005.

این یک ایده احمقانه نیست، زیرا بوش به تدریج سخن می گوید و کلمه "خودکشی" را تشریح می کند. این یک ایده ی احمقانه است؛ زیرا آزادی و دموکراسی نمی تواند توسط یک نیروی خارجی که توسط نیروی خارجی مورد توجه قرار می گیرد، دست کم گرفته شود. بی پروا آنها را کشت. یک دموکراسی که پیش از آن برای وفاداری به ایالات متحده لازم است، یک دولت نماینده نیست، بلکه نوعی هیبرید عجیب و غریب با دیکتاتوری است. دموکراسی تحمیل شده برای نشان دادن به جهان که راه ما بهترین راه است بعید است که ایجاد یک دولت از، برای و برای مردم است.

فرمانده ایالات متحده استنلی مک کریستال یک تلاش برنامه ریزی شده اما ناکام برای ایجاد یک دولت در مرجاه افغانستان در 2010 توصیف کرد. او گفت که دست نشانده دست و مجموعه ای از دستگیرشدگان خارجی را به عنوان "یک دولت در جعبه" به ارمغان می آورد. آیا نمی خواهید یک ارتش خارجی یکی از آن ها را به شهر خود برساند؟

با استفاده از 86 درصد آمریکایی ها در نظرسنجی 2010 CNN فوریه اعلام کرد که حکومت خود ما شکسته است، آیا ما می دانیم که هرگز قدرت را در اختیار نداریم تا مدل دیگری از حکومت را بر شخص دیگری تحمیل کنیم؟ و اگر ما انجام دادیم، آیا ارتش ابزارى است براى انجام این کار؟

بخش: به چه معناست که شما قبلا یک کشور دارید؟

قضاوت از تجربیات گذشته، ایجاد یک ملت جدید توسط زور معمولا ناکام ماند. ما معمولا این فعالیت را "ساختن ملت" می نامیم، هرچند که معمولا یک ملت را ایجاد نمی کند. در ماه مه 2003، دو محقق در صندوق کارنیجی برای صلح بین المللی، مطالعهی تلاشهای گذشته آمریکا برای ساختن ملت را منتشر کرد و به ترتیب زمانی - کوبا، پاناما، کوبا، نیکاراگوئه، هائیتی، کوبا، مجدد جمهوری دومینیکن، غرب آلمان، ژاپن، جمهوری دومینیکن، ویتنام جنوبی، کامبوج، گرانادا، پاناما دوباره، هائیتی و افغانستان. از این تلاش های 16 برای ساخت کشور، در تنها چهار، نویسندگان به این نتیجه رسیدند که دموکراسی تا زمانی که 10 سال پس از خروج نیروهای آمریکایی بود، پایدار بود.

با "خروج" نیروهای آمریکایی، نویسندگان این مطالعه به وضوح به معنی کاهش، از آنجا که نیروهای ایالات متحده هرگز در واقع از آنجا بیرون رفت. دو کشور از چهار کشور ژاپن و آلمان کاملا ویران و شکست خورده بودند. دو نفر دیگر همسایگان ایالات متحده بودند - گرانادا کوچک و پاناما. به نظر می رسد ساختار به اصطلاح ملک در پاناما سال 23 را گرفته است. همان زمان، اشغال افغانستان و عراق به ترتیب به 2024 و 2026 خواهد رسید.

هرگز، نویسندگان دریافتند که یک رژیم جایگزین تحت حمایت ایالات متحده، مانند افرادی که در افغانستان و عراق هستند، به دموکراسی منتهی شد. نویسندگان این مطالعه Minxin Pei و Sarah Kasper همچنین دریافتند که ایجاد دموكراسی های پایدار هرگز هدف اصلی نبوده است:

"اهداف اولیه تلاش های اولیه برای ایجاد ملت ایالات متحده در اغلب موارد استراتژیک بود. در اولین تلاش های خود، واشنگتن تصمیم گرفت که رژیم را در یک سرزمین خارجی جایگزین یا حمایت کند تا از منافع امنیتی و اقتصادی اصلی خود دفاع کند و نه برای ایجاد یک دموکراسی. تنها بعدا آرمان های سیاسی آمریکا و نیازش برای حمایت از حمایت ملی برای ساختن ملت، مانع از آن شدند که سعی در ایجاد حکومت دموکراتیک در کشورهای هدف ایجاد کند. "

آیا فکر می کنید که سرمایه گذاری برای صلح ممکن است در برابر جنگ مخدوش شود؟ مطمئنا شرکت RAND ایجاد شده توسط پنتاگون باید به نفع جنگ محاصره شود. و در عین حال تحقیق RAND در شغل ها و شورشی ها در 2010، مطالعه ای که برای سپاه پاسداران دریایی ایالات متحده انجام داد، دریافت که درصد 90 شورشیان در برابر دولت های ضعیف مانند افغانستان، موفق می شود. به عبارت دیگر، ساخت و ساز کشور، اعم از اعمال تحریم یا عدم تحویل خارج از کشور، شکست خورده است.

در حقیقت، حتی حامیان جنگ به ما می گفتند که ما در "2009" و "2010" در "2001" و "94" "در این دوره" قرار داریم، کارشناسان از طیف سیاسی مخالف بودند که انجام چنین کاری نمی تواند چیزی را انجام دهد، و کمتر مزایای سخاوتمندانه را در افغانستان به ارمغان می آورد . سفیر ما، کارل ایکنبری، مخالف تشدید شدن در کابل های نشت شده بود. تعداد زیادی از مقامات سابق در ارتش و سازمان سیا از خروج حمایت کردند. ماتیو هوه، دیپلمات غیرنظامی ارشد ایالات متحده در استان زابل و کاپیتان دریایی سابق، استعفا داد و از خروج حمایت کرد. بنابراین ان رایت، دیپلمات سابق، که بازنگری سفارت در افغانستان را در 85 کمک کرده بود. مشاور امنیت ملی تصور کرد که نیروهای بیشتر "بلعیده خواهند شد". اکثریت مردم آمریکا با جنگ مخالفت کردند و مخالفان حتی در میان مردم افغانستان، به ویژه در قندهار، قوی تر شدند، جایی که یک نظرسنجی که توسط ارتش ایالات متحده انجام شد، نشان داد که XNUMX درصد قندهارها خواستار مذاکرات بودند نه حمله، و XNUMX درصد گفتند که طالبان را "برادران افغان ما" می دانند.

جان کری، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنای ایالات متحده و تأمین کننده این تشدید، خاطر نشان کرد که حمله به مرده، که یک آزمایش برای حمله بزرگتر به قندهار بود، با شکست مواجه شد. کری همچنین یادآور شد که ترورهای طالبان در قندهار زمانی آغاز شد که ایالات متحده اعلام کرد که درگیری های بعدی در آنجا صورت می گیرد. چطور بعد، او پرسید، آیا این حمله می تواند قتل ها را متوقف کند؟ کری و همکارانش، درست قبل از اینکه یک میلیارد دلار اضافی به 33.5 میلیارد دلار درتجارت افغانستان در 2010 فروخته شوند، اشاره کرد که تروریسم در طول جنگ جهانی "علیه تروریسم" در سطح جهانی افزایش یافته است. افزایش 2009 در افغانستان به دنبال افزایش 87 در خشونت، به گفته پنتاگون.

ارتش از روزهای ویتنام به راه انداخت و چهار سال پس از آن جنگ را آغاز کرد که به افغانستان نیز تبدیل شد، یک استراتژی محرمانه به نام ضد شورش. بر روی کاغذ، این به سرمایه گذاری 80 در تلاش های غیرنظامی در "برنده شدن قلب و ذهن" و 20 درصد در عملیات نظامی نیاز داشت. اما در هر دو کشور، این استراتژی تنها به لفاظی، نه واقعیت، اعمال شد. سرمایه گذاری واقعی در عملیات غیر نظامی در افغانستان هرگز به 5 درصد نرسیده است و ریچارد هولبروک، مسئول مسئولیت آن، ماموریت غیر نظامی را "حمایت از ارتش" توصیف کرد.

در عوض "گسترش آزادی" با بمب ها و اسلحه، چه چیزی با گسترش دانش اشتباه بود؟ اگر یادگیری منجر به توسعه دموکراسی شود، چرا آموزش و پرورش گسترش نمی یابد؟ چرا به جای ذوب کردن پوست بچه های فسفری سفید، برای بهداشت کودکان و مدارس تامین مالی نمی شود؟ شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، پس از 11 2001، تروریسم پیشنهاد کرد که به جای بمباران در افغانستان، ایالات متحده می تواند مدارس را در افغانستان بسازد، هر کدام از آنها برای احترام به کسی که در مرکز تجارت جهانی کشته شده اند، احترام می گذارند، در نتیجه، قدردانی از کمک های سخاوتمندانه و درک آسیب های خشونت آمیز. هر چه از این رویکرد فکر می کنید، سخت است بحث کنید که این نباید سخاوتمندانه باشد و شاید حتی با اصل دشمن دوست داشتنی باشد.

بخش: به من کمک کنید که از آن خارج شوید

ریاکارانه اشغال های سخاوتمندانه اعمال، شاید زمانی که به نام اخراج شغل های قبلی انجام می شود، بیشتر آشکار می شود. هنگامی که ژاپن مستعمرات اروپایی را از کشورهای آسیایی تنها برای اشغال خودشان و یا زمانی که ایالات متحده به کوبا و فیلیپین آزاد شد تا به این کشورها نفوذ کند، کنتراست بین کلمه و عمل به شما پرتاب کرد. در هر دو نمونه، ژاپن و ایالات متحده تمدن، فرهنگ، مدرنیزاسیون، رهبری و مربیگری را ارائه دادند، اما آنها در بشکه ای از یک اسلحه به آنها پیشنهاد دادند که آیا هر کسی آنها را می خواهد یا نه. و اگر کسی انجام داد، خوب، داستان آنها بالا به خانه برگشت. هنگامی که آمریکایی ها در طول جنگ جهانی اول از بلایای طبیعی و بلایای طبیعی در آلمان شنیدند، آلمانی ها خواندن گزارش هایی را در مورد اینکه فرانسوی اشغالگر عاشق اشغالگران خیرخواه آلمان بودند، خواند. و هنگامی که می توانید بر روی نیویورک تایمز حساب کنید تا یک عراقی یا یک افغان را پیدا کنید که نگران آن هستید که آمریکایی ها ممکن است خیلی زود برسند؟

هر شغل باید با گروهی از نخبگان بومی کار کند، که به نوبه خود البته از اشغال حمایت خواهد کرد. اما اشغالگر نباید این حمایت را برای نظر اکثریت اشتباه بگیرد، زیرا ایالات متحده از داشتن حداقل 1899 عادت کرده است. نباید انتظار داشت که «شخصیت بومی» در اشغال خارجی اش مردم را نابود کند:

"انگلیسی ها، مانند آمریکایی ها. . . اعتقاد بر این بود که سربازان بومی نسبت به خارجی ها کمتر محبوب هستند. این گزاره است . . مشکوک است: اگر سربازان بومی به عنوان عروسک خارجی ها شناخته شوند، ممکن است حتی بیشتر از خودشان خارجی مخالف باشند. "

نیروهای بومی نیز ممکن است به مأموریت اشغالگر وفادار نباشند و در راههای ارتش اشغالگر کمتر آموزش ببینند. این به زودی منجر به سرزنش همان افراد شایسته ای می شود که ما از طرف آنها به کشورشان حمله کرده ایم که نتوانستند کشورشان را ترک کنند. همانطور که کاخ سفید مک کینلی فیلیپینی ها را به تصویر می کشد و همانطور که کاخ سفید بوش و اوباما عراقی ها و افغان ها را به تصویر می کشد ، آنها اکنون "خشن ، بی کفایت و غیر قابل اعتماد" هستند.

در یک ملت اشغال شده با تقسیمات داخلی خود، گروه های اقلیت ممکن است واقعا از بدرفتاری با دست اکثریت جلوگیری کنند. این مشکل یک دلیل برای بوشهای آینده است تا به مشاوره های آینده پائولس توجه کنند و در وهله اول حمله نکنند. دلیل آن این نیست که فضای داخلی را فریاد بزنیم، همانطور که اشغالگران تمایل به انجام آن دارند، بسیار ترجیح می دهند که مردم یکدیگر را از یکدیگر جدا کنند و علیه نیروهای خارجی متحد شوند. و این دلایل برای تشویق دیپلماسی بین المللی و نفوذ مثبت در کشور است، در حالی که اخراج و پرداخت جبران خسارت می شود.

با این وجود، خشونت پس از اشغال ترساننده معمولا یک استدلال قانع کننده برای گسترش اشغال نیست. برای یک چیز، این بحث برای اشغال دائمی است. برای دیگران، بخش عمده ای از خشونت که در ملک امپراتوری به عنوان یک جنگ داخلی مطرح می شود، معمولا خشونت علیه اشغالگران و همکارانشان است. هنگامی که اشغال به پایان می رسد، بسیاری از خشونت نیز انجام می شود. این در عراق نشان داده شده است؛ زیرا نیروهای نظامی حضور خود را کاهش داده اند؛ خشونت بر این اساس کاهش یافته است. بیشترین خشونت در بصره به پایان رسید زمانی که نیروهای بریتانیا در آنجا گشت زنی کردند تا کنترل خشونت را متوقف کنند. طرح خروج از عراق که جورج مک گاورن و ویلیام پولک (سناتور سابق و یکی از فرزندان سابق رییس جمهور پولک) در 2006 منتشر شد، یک پل موقت را برای استقلال کامل ارائه دادند که توصیه هایی را که بدون توجه به آن ها بود، ارائه کرد:

"دولت عراق عاقلانه است که درخواست های کوتاه مدت یک نیروی بین المللی برای پلیس کشور در طول و بلافاصله پس از دوران عقب نشینی آمریکا را درخواست کند. چنین نیرویی باید تنها وظیفه موقت باشد، با تاریخ مشخصی که برای پیشبرد عقب نشینی تعیین شده است. برآورد ما این است که عراق حدود دو سال پس از خروج آمریکا از آن، به آن نیاز دارد. در طول این دوره نیروها احتمالا می توانند به آرامی، اما به طور پیوسته برداشته شوند، هم در پرسنل و هم در استقرار. فعالیت های آن محدود به افزایش امنیت عمومی خواهد بود. . . . این نیازی به تانک یا توپخانه یا هواپیمای تهاجمی ندارد. . . . این تلاش نمی کند . . برای مبارزه با شورشیان. در واقع، پس از خروج نیروهای منظم آمریکا و بریتانیا و مزدوران خارجی تقریبا 25,000، شورشیان، که هدف آن دستیابی به این هدف بود، حمایت عمومی را از دست می دادند. . . . سپس مردان مسلح سلاح های خود را می بندند و یا به طور عمومی غیر قانونی شناسایی می شوند. این نتیجه تجربه تجاوزات شورشیان در الجزایر، کنیا، ایرلند (Eire) و جاهای دیگر است. "

بخش: COPS جامعه جوامع در سراسر جهان

این فقط ادامه جنگ نیست که به عنوان سخاوتمندانه توجیه شده است. در ابتدا مبارزه با نیروهای شریر در دفاع از عدالت، حتی در حالی که الهام بخش کمتر احساسات فرشته در برخی از طرفداران جنگ است، به طور کلی نیز به عنوان خالص و خیرخواهی خالص ارائه شده است. "او جهان را برای دموکراسی حفظ می کند. از وی خواسته است که یک پوستر ایالات متحده در مورد جنگ جهانی اول را بخواند و بر اساس دستورالعمل رئیس جمهور ویلسون که کمیته اطلاعات عمومی "عدالت مطلق علم آمریکا" و "عزت نفس مطلق اهداف آمریکا" را نشان می دهد. هنگامی که پرزیدنت فرانکلین روزولت کنگره را متقاعد کرد برای ایجاد یک پیش نویس نظامی و اجازه دادن به «وام دادن» اسلحه به انگلیس قبل از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، او برنامه اجاره دادن خود را مقایسه کرد تا شیلنگ را به یک همسایه ای که خانه اش در آتش بود، شلیک کند.

پس از آن، در تابستان 1941، روزولت وانمود کرد تا ماهیگیری کند و در واقع با نخست وزیر چرچیل در ساحل نیوفاندلند ملاقات کرد. FDR به واشنگتن دی سی بازگشت و مراسم متحرکی را که طی آن او و چرچیل "سربازان مسیحی پس از مرگ" را خوانده بودند، توصیف کردند. FDR و چرچیل بیانیه مشترک را بدون مردم یا مجلس های هر دو کشور ایجاد کردند که اصولی را که توسط آن دو کشور های رهبران با جنگ و جنگ جهانی دوم و بعد از آن جهان را شکل می دهند، به رغم این واقعیت که هنوز ایالات متحده در جنگ نیست. این بیانیه که به نام "منشور اقیانوس اطلس" نام گرفت، روشن کرد که بریتانیا و ایالات متحده از صلح، آزادی، عدالت و هماهنگی حمایت می کنند و در ایجاد امپراتوری هیچ علاقه ای به آن ندارند. این احساسات شریف بود که میلیونها نفر می توانند در خشونت وحشتناک شرکت کنند.

تا زمانی که وارد جنگ جهانی دوم شد، ایالات متحده به طور سخاوتمندانه ماشین آلات مرگ را به انگلیس ارائه داد. به دنبال این مدل، هر دو سلاح و سربازان به کره فرستاده شده و اقدامات بعدی برای دهه ها به عنوان «کمک نظامی» توصیف شده است. بنابراین ایده که جنگ به نفع کسی است، به زبان بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. جنگ کره ای، به عنوان یک «اقدام پلیس» تحت عنوان سازمان ملل متحد، نه تنها به عنوان خیریه شناخته شد، بلکه همچنین به عنوان جامعه جهانی برای استخدام یک کلانتر برای تحقق صلح، همانطور که آمریکایی های خوب در یک شهر غربی انجام می دادند، توصیف شد. اما پلیس دنیا هرگز برنده کسانی نیست که اعتقاد داشتند که این قصد را دارد، اما فکر نمی کرد که جهان سزاوار نفع است. همچنین آن را از کسانی که آن را به عنوان آخرین بهانه برای جنگ بود را برنده. یک نسل پس از جنگ کره ای، فیل اوچ آواز خواند:

بیا، از پسران بیرون بیایید

سریع، از راه بیرون بیایید

شما بهتر از آنچه که می گویید را می بینید، پسران

بهتر ببینی که چه می گوئی

ما در بندر شما چنگ زده ایم و به بندر شما گره خورده ایم

و اسلحه های ما گرسنه هستند و سرماخوردگی ما کوتاه است

پس دختران خود را به سمت بندر ببرید

چون ما پلیس جهان هستیم، پسران

ما پلیس جهان هستیم

توسط 1961، پلیس های جهان در ویتنام بودند، اما نمایندگان پرزیدنت کندی فکر می کردند که پلیس های بیشتری نیاز دارند و می دانند که مردم و رئیس جمهور برای ارسال آنها مقاوم هستند. برای یک چیز، شما نمیتوانید تصویر خود را به عنوان پلیس جهان حفظ کنید، اگر شما یک نیروی بزرگ برای حمایت از یک رژیم نامطمئن ارسال کنید. چه کاری باید انجام دهید؟ چه کاری باید انجام دهید؟ رالف استوینز، هماهنگ کننده یک گزارش گسترده از برنامه ریزی جنگ ویتنام، می گوید که ژنرال ماکسول تیلور و والت وست روستو،

" . . تعجب برانگیز بود که ایالات متحده می توانست در حالی که به دنبال حفظ صلح است، به جنگ برود. در حالی که آنها این سوال را درک کردند، ویتنام به طور ناگهانی به یک غبار تبدیل شد. به نظر میرسد که خدا معجزه کرده است. سربازان آمریكایی كه از تحركات بشردوستانه عمل می كنند می توانند به منظور نجات ویتنام از ویتنام كنگ، اما از سیل، ارسال شوند. "

به همین دلیل است که اسمیتلی باتلر پیشنهاد کرد که کشتی های نظامی ایالات متحده را درون مایل 200 ایالات متحده محدود کند، می تواند محدود کردن نیروهای آمریکایی برای مبارزه با جنگ باشد. سربازانی که برای کمک به فاجعه فرستاده شده، راهی برای ایجاد بلایای جدید دارند. کمک های ایالات متحده اغلب مشکوک است، حتی اگر شهروندان آمریکایی آن را به خوبی در نظر بگیرند؛ زیرا این امر به شکل یک نیروی مبارزه با مجهز و بیمار آماده ارائه کمک می باشد. هر زمان که یک طوفان در هائیتی وجود دارد، هیچ کس نمیتواند بگوید که آیا ایالات متحده به کارگران کمک کننده یا قوانین نظامی اعمال کرده است. در بسیاری از بلایای طبیعی در سراسر جهان، پلیس های جهان به طور کلی نمی آیند، که نشان می دهد که در جایی که آنها می رسند هدف ممکن است کاملا خالص نباشد.

در 1995، پلیس های جهان از یوغلوویا به خاطر خیرخواهی هایشان گریختند. پرزیدنت کلینتون توضیح داد:

"نقش آمریکا در مورد مبارزه با جنگ نیست. این مسئله در مورد کمک به مردم بوسنی برای تأمین توافق صلح خویش است. . . . در انجام این ماموریت، ما فرصتی برای کمک به توقف کشتار شهروندان بی گناه، به ویژه کودکان خواهیم داشت. . . "

پانزده سال بعد، دشوار است که چگونه بوسنی ها صلح خود را به دست آورند. ایالات متحده و دیگر نیروهای خارجی هرگز ترک نکرده اند و این محل توسط دفتر نمایندگی عالی حمایت می شود.

بخش: مرگ برای حقوق زنان

زنان در 1970 ها حقوق خود را در افغانستان به دست آوردند، قبل از اینکه ایالات متحده عمدا اتحاد شوروی را مجبور به حمله به اسامه بن لادن کرد و آنها را مسلح ساخت تا به مبارزه برسند. از آن زمان برای زنان کمی از اخبار خوبی برخوردار است. انجمن انقلابی زنان افغانستان (RAWA) در 1977 به عنوان یک سازمان مستقل سیاسی / اجتماعی زنان افغان در حمایت از حقوق بشر و عدالت اجتماعی تاسیس شد. در 2010، راوا یک بیانیه در مورد اظهارات آمریکایی اشغال افغانستان به خاطر زنانش منتشر کرد:

"ایالات متحده و متحدان آن، تروریست های وحشیانه اتحاد شمال و عروسک های سابق روسیه - خلقی ها و پارچیم ها را توانستند و با تکیه بر آنها، ایالات متحده حکومت عروسکی را بر مردم افغانستان تحمیل کرد. ایالات متحده و ناتو به جای خنثی سازی آثار طالبان و القاعده، همچنان به کشته شدن شهروندان بیگناه و فقیر، عمدتا زنان و کودکان، در حملات خشونت آمیز خود ادامه می دهند. "

به نظر بسیاری از رهبران زن در افغانستان، تهاجم و اشغال برای حقوق زنان منفعت نداشته است و این نتیجه را به هزینه بمباران، تیراندازی و تلفات هزاران زن منجر شده است. این عوارض ناگوار و غیر منتظره نیست. این جوهر جنگ است و کاملا قابل پیش بینی بود. نیروی طالبان در افغانستان موفق است؛ زیرا مردم از آن حمایت می کنند. این امر در نتیجه ایالات متحده نیز به طور غیر مستقیم از آن حمایت می کند.

در زمان نوشتن این مقاله، برای چند ماه و احتمالا سالها، حداقل دومین و شاید بزرگترین منبع درآمد طالبان، مالیات دهندگان ایالات متحده است. ما مردم را برای دادن جفت جوراب به دشمن قفل می کنیم، در حالی که دولت خود ما به عنوان پشتیبان مالی اصلی عمل می کند. WARLORD، INC. اخاذی و فساد اداری در کنار زنجیره تامین ایالات متحده در افغانستان، گزارش 2010 از کارکنان اکثریت کمیته فرعی امنیت ملی و امور خارجی در مجلس نمایندگان ایالات متحده است. این گزارش برای پرداختن به ایمن عبور کالاهای ایالات متحده، طعمه هایی را که احتمالا بیشتر از سود طالبان از تریاک و دیگر تولیدکنندگان بزرگ آن است بیشتر می کند. این مقامات بلندپایه آمریکایی مدت هاست که می دانند که افغان ها، از جمله کسانی که برای طالبان مبارزه می کنند، اغلب برای دریافت آموزش و پرداخت هزینه از ارتش آمریکا، پس از خروج از کشور، و در برخی موارد دوباره و دوباره ثبت نام می کنند.

این امر باید برای آمریکایی هایی که از جنگ حمایت می کنند ناشناخته باشد. شما نمی توانید جنگی را که در آن شما برای هر دو طرف، از جمله طرف مقابل که ظاهرا از زنان افغانستان حمایت می کنید، حمایت می کنید.

بخش: آیا بازپس گیری جرم از بین می رود؟

سناتور باراک اوباما برای ریاست جمهوری در 2007 و 2008 در یک پلت فرم که خواستار افزایش جنگ در افغانستان شد، مبارزه کرد. او درست بعد از اتمام کار، حتی پیش از طراحی هر گونه برنامه ای برای انجام دادن در افغانستان، درست انجام داد. فقط فرستادن سربازان بیشتر به پایان رسید. اما کاندیدای اوباما بر ضد مخالفت با جنگ دیگری - جنگ در عراق متمرکز بود و امیدوار بود تا آن را پایان دهد. او نخست وزیر دموکرات را به طور عمده به دست آورد، زیرا او به اندازه کافی خوش شانس بود که در زمان کنگره نتوانسته بود برای تصویب اولیه جنگ عراق رای بدهد. وی که بارها و بارها به صندوق رأی داده بود، هیچ وقت در رسانه ها ذکر نشده بود، زیرا انتظار میرود که سناتورها بتوانند جنگ را تامین کنند یا اینکه آنها را تایید می کنند یا خیر.

اوباما خروج سریع تمام نیروهای نظامی از عراق را تحمل نمی کند. در حقیقت، دوره ای بود که هرگز اجازه نداد که بدون اینکه اعلام شود "ما باید مراقب باشیم که بیرون بیاییم چون بی رحمانه وارد شدیم". او باید این جمله را حتی در خواب خواند. در همان انتخابات گروهی از کاندیداهای دموکرات برای کنگره آنچه را که «یک طرح مسئولانه برای پایان دادن به جنگ در عراق» منتشر کردند، منتشر کرد. نیاز به مسئولیت و مراقبت بر اساس این ایده بود که پایان دادن به جنگ به سرعت غیر مسئولانه و بی دقت خواهد بود. این مفهوم برای تقویت جنگ افغانستان و عراق در سالهای پیش رو بوده است و برای سالها به آنها کمک خواهد کرد.

اما پایان دادن به جنگ ها و مشاغل ضروری است و فقط بی پروا و بی رحمانه است. و این به معنای "رها کردن" جهان نیست. مقامات منتخب ما معتقدند که سخت است که باور کنند، اما راه دیگری غیر از جنگ مربوط به مردم و دولت ها وجود دارد. هنگامی که یک جرم کوچک در حال انجام است، اولویت ما این است که آن را متوقف کنیم، و پس از آن ما به روش هایی برای تنظیم درستی از حقوق، از جمله بازداشت جرایم آتی مشابه و ترمیم آسیب ها نگاه می کنیم. وقتی بزرگترین جرمی که ما می دانیم در حال انجام است، ما نیازی به آگاه بودن در مورد پایان دادن به آن نداریم. ما باید بلافاصله آنرا پایان دهیم. این دقیقا همان چیزی است که ما می توانیم برای مردم کشور ما در جنگ با آن انجام دهیم. ما آنها را به نفع خود می دانیم که بالاتر از همه دیگران است. ما می دانیم که وقتی سربازان ما ترک می کنند، ممکن است کشورشان مشکلات ایجاد کند و ما برای برخی از این مشکلات به سر می بریم. اما ما همچنین می دانیم که تا زمانی که اشغال ادامه یابد، هیچ امیدی به زندگی خوب نخواهد داشت. موضع راوی در مورد اشغال افغانستان این است که دوره پس از اشغال، بدتر خواهد شد زیرا اشغال ادامه می یابد. بنابراین، اولویت اول این است که بلافاصله جنگ را پایان دهیم.

جنگ مردم را می کشد و هیچ چیز بدتر از آن نیست. همانطور که در فصل هشت دیده می شود، جنگ عمدتا غیرنظامیان را می کشد، گرچه ارزش تمایز نظامی-غیر نظامی به نظر محدود می شود. اگر ملت دیگری ایالات متحده را اشغال کند، مطمئنا ما کشتن کسانی که آمریکایی ها را نبردند و به این ترتیب به عنوان غیرنظامیان خود را از دست دادند، تایید نخواهیم کرد. جنگ، کودکان را بیشتر از همه می کاهد و بسیاری از کودکان را وحشت زده می کند که آنها را کشتار نمی کند. این دقیقا همان خبر نیست، اما باید به طور مداوم به عنوان ادعای مکرر در مورد ادعاهای جنگی مبنی بر درمان و بمب هایی که "هوشمند" به اندازه کافی برای کشتن فقط افرادی که واقعا قتل عام را انجام می دهند، تجدید نظر کند.

در 1890 یک جانباز آمریکایی به فرزندان خود در مورد جنگی که در 1838، جنگ علیه سرخپوستان چروکی بود، گفت:

"در خانه دیگری یک مادر شکننده بود، ظاهرا بیوه و سه کودک کوچک، فقط یک کودک. هنگامی که گفته شد او باید برود، مادر بچه ها را در پاهای خود جمع کرد، نماز فروتنانه را در زبان مادری اش دعا کرد، سگ خانواده قدیمی را روی سرش گذاشت، به او گفت: "خداحافظی وفادار"، با یک کودک که بر پشت او ایستاده و منجر به کودک با هر دست در تبعیدش شروع به کار کرد. اما این وظیفه برای این مادر ضعیف عالی بود. سکته مغزی نارسایی قلبی باعث رنجش او شد. او غرق شد و با کودکش در پشتش مرده بود و دو فرزندش دیگر به دست او چسبیده بودند.

"Junaluska رئیس، که زندگی رئیس جمهور [اندرو] جکسون را در نبرد اسب نجات را نجات داده بود شاهد این صحنه، اشک گونه های خود را برداشت و بلند کردن کلاه خود را، او تبدیل چهره خود را به سوی آسمان ها، و گفت:" آه، خدای من، اگر من تا به حال شناخته شده در نبرد کفش اسب که در حال حاضر می دانم، تاریخ آمریکا متفاوت نوشته شده است. "

زیتولله غیاثی وردک در یک ویدیو تولید شده در 2010 توسط Rethink Afghanistan توضیح حمله شبانه در افغانستان می کند. در اینجا ترجمه انگلیسی است:

"من پسر عبدالغنی خان هستم. من از ولسوالی ولایت وردک، ولسوالی چاک، روستای خان خیل است. در حدود 3: 00 آمریکایی ها خانه ما را محاصره کردند، در بالای سقف از نردبان صعود کردند. . . . آنها سه نوجوان را در خارج گرفتند، دستانشان را به هم زدند، کیسه های سیاه را روی سرشان گذاشتند. آنها آنها را بی رحمانه درمان کردند و آنها را لگد زدند، به آنها گفتند که آنجا نشسته و حرکت نکنند.

"در این زمان، یک گروه به اتاق مهمان ضربه زد. خواهرزادهم گفت: "وقتی صدای ضربه را شنیدم، آمریکایی ها را خواستار شدم:" پدربزرگ من قدیمی است و از شنیدن آن دشوار است. من با شما خواهم رفت و او را برای شما بیرون خواهم آورد. »او لگد زد و گفت که حرکت کند. سپس آنها درب اتاق مهمان را شکستند. پدرم خواب بود، اما 25 او در رختخوابش گلوله زد. . . . حالا نمی دونم، جنایت پدرم چیست؟ و از خطر او چیست؟ او 92 ساله بود. "

جنگ بزرگترین بدی بر روی زمین است، حتی اگر آن را بدون هیچ هزینه ای، بدون استفاده از منابع، بدون آسیب زیست محیطی، به جای محدود کردن حقوق شهروندان به خانه، و حتی اگر چیزی ارزشمند انجام دهد، آسیب زدایی نخواهد کرد. البته، هیچ یک از این شرایط امکان پذیر نیست.

مشکل در جنگ این است که سربازان شجاع یا به خوبی نیت نمی کنند و یا والدین آنها آنها را به خوبی نمی شناسند. Ambrose Bierce، که از جنگ داخلی ایالات متحده جان سالم به در برد و بعد از آن چندین دهه بعد با صداقت بی رحمانه و کمبود رمانتیک که تازه به داستان های جنگی بود، "دنیوی" را در دیکشنری شیطان خود تعریف کرد:

"در اصل این کلمه به معنای نجیب زاده با تولد بود و به درستی به بسیاری از افراد اعمال می شود. در حال حاضر به معنای نجیب به نظر می رسد و کمی استراحت می کند. "

بدبینی خنده دار است، اما دقیق نیست. سخاوت بسیار واقعی است، و این بدین علت است که جنگجویان تبلیغاتی جنگاوری را به اشتباه به طرف آن دعوت می کنند. بسیاری از جوانان آمریکایی در واقع به زندگی خود در "جنگ جهانی علیه تروریسم" ریسک می کنند و اعتقاد دارند که آنها می توانند از سرزمین مادری خود دفاع کنند. این تصمیم، شجاعت و سخاوتمندانه را می گیرد. کسانی که به شدت فریب جوانان و همچنین افرادی که کمتر فریب خورده بودند و در نهایت به دنبال جنگ های جدید بودند، به عنوان خوراک سنتی سنتی برای مبارزه با ارتش در یک زمین فرستاده نشد. آنها به اشغال کشورهایی فرستادند که در آن دشمنان ظاهری شان همانند هر کس دیگری بودند. آنها به سرزمین SNAFU فرستاده شدند، که هرگز آنها را در یک قطعه باز نمی گرداند.

البته، SNAFU، مخفف ارتش برای وضعیت جنگ است: وضعیت عادی: همه بهم زدن.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی