نوشته ریچارد جکسون، اتاق خبر، 25 آوریل 2022
نظرات ریچارد میلن و گری ساوتون
نیروی نظامی دیگر کار نمی کند، بسیار پرهزینه است و بیش از آنکه فایده داشته باشد ضرر دارد.
اظهار نظر: همانطور که در این روز آنزاک برای بزرگداشت کشتهشدگان جنگ جمع میشویم، یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که بلافاصله پس از جنگ جهانی اول، به طور گسترده امیدوار بود که این "جنگی برای پایان دادن به همه جنگها" باشد. بسیاری از کسانی که برای اولین بار برای بزرگداشت کشته شدگان جنگ گرد هم آمدند - از جمله مادران، خواهران و فرزندان مردان جوانی که در مزارع اروپا افتادند - این تجمع را فریاد زدند "دیگر هرگز!" موضوع مراسم یادبود آنها
از آن زمان، تمرکز بر یادآوری کشته شدگان جنگ برای اطمینان از اینکه هیچ کس دوباره در جنگ رنج نخواهد برد، به یک فعالیت حاشیه ای تبدیل شده است، که محدود به وارثان اتحادیه پیمان صلح و اتحادیه می شود. خشخاش سفید حامیان در عوض، جنگها با نظمی مرگبار ادامه یافتهاند و یادآوری جنگ از نظر برخی به شکلی از مذهب مدنی و راهی برای آمادهسازی مردم برای جنگهای بیشتر و هزینههای نظامی بیشتر شده است.
امسال لحظهای دردناک برای بازنگری در جایگاه جنگ، نظامیگری و هدف یادآوری جنگ در جامعه ما فراهم میکند، به ویژه به خاطر وقایع چند سال گذشته. همه گیری کووید بیش از شش میلیون نفر را در سراسر جهان کشته و باعث اختلالات اقتصادی و اجتماعی بزرگ در هر کشور شده است. در عین حال، بحران آب و هوا منجر به افزایش هشدار دهنده آتش سوزی های ویرانگر جنگل ها، سیل ها و دیگر رویدادهای شدید آب و هوایی شده است که باعث مرگ هزاران نفر و هزینه های میلیاردی شده است. ارتش های جهان نه تنها برای مقابله با این تهدیدات امنیتی بی فایده هستند، بلکه یکی از بزرگترین مشارکت کنندگان در انتشار کربن هستند: ارتش از طریق سهم خود در گرم شدن آب و هوا باعث ایجاد ناامنی می شود.
شاید مهمتر از آن، مجموعه رو به رشدی از تحقیقات آکادمیک نشان داده است که قدرت نظامی به عنوان ابزاری برای دولت داری کمتر و کمتر موثر است. نیروی نظامی واقعاً دیگر کار نمی کند. قوی ترین قدرت های نظامی جهان کمتر و کمتر قادر به پیروزی در جنگ ها هستند، حتی در برابر ضعیف ترین مخالفان. خروج شرم آور ایالات متحده از افغانستان در سال گذشته شاید واضح ترین و بارزترین مصداق این پدیده باشد، اگرچه باید شکست های نظامی ایالات متحده در ویتنام، لبنان، سومالی و عراق را نیز به خاطر داشت. در افغانستان، بزرگترین قدرت نظامی جهان که تا به حال شناخته شده است، علیرغم 20 سال تلاش، نتوانست با تفنگ ها و ماشین های پیکاپ مسلسل، ارتش خشن شورشیان را تحت سلطه خود درآورد.
در واقع، کل «جنگ علیه تروریسم» جهانی در دو دهه گذشته ثابت کرده است که یک شکست نظامی عظیم بوده است که تریلیون ها دلار را هدر داده و جان بیش از یک میلیون نفر را در این فرآیند به همراه داشته است. ارتش ایالات متحده در 20 سال گذشته هیچ کجا برای مبارزه با تروریسم نرفته است، شاهد بهبود امنیت، ثبات یا دموکراسی نبوده است. نیوزلند نیز اخیراً هزینه شکست نظامی را متحمل شده است، جانباختگان و اعتبار آن در تپههای افغانستان آسیب دیده است.
با این حال، شکست تهاجم روسیه به اوکراین گویاترین نمونه از شکست ها و هزینه های نیروی نظامی به عنوان ابزار قدرت ملی است. پوتین با وجود برتری گسترده ارتش روسیه تاکنون نتوانسته به هیچ یک از اهداف استراتژیک یا سیاسی خود دست یابد. از نظر استراتژیک، روسیه عملاً در تمام اهداف اولیه خود شکست خورده و مجبور به تاکتیکهای ناامیدکنندهتر شده است. از نظر سیاسی، تهاجم برعکس آنچه پوتین پیش بینی می کرد به دست آورد: این سازمان به دور از بازدارندگی ناتو، دوباره نیرو می گیرد و همسایگان روسیه در تلاش برای پیوستن به آن هستند.
در عین حال، تلاشهای بینالمللی برای تنبیه و فشار بر روسیه برای پایان دادن به تهاجم نشان داده است که اقتصاد جهانی تا چه حد عمیقاً یکپارچه است و چگونه جنگ به همه افراد بدون توجه به نزدیکی آنها به محل جنگ آسیب میزند. امروزه، عملاً غیرممکن است که جنگها را بدون آسیب رساندن به کل اقتصاد جهانی وارد کنیم.
اگر بخواهیم اثرات درازمدت جنگ را بر افرادی که میجنگند، غیرنظامیانی که متحمل آسیبهای جانبی میشوند و کسانی که از دست اول شاهد وحشتهای آن هستند را نیز در نظر بگیریم، این امر باعث میشود که دفتر کل در برابر جنگ بیشتر از این هم شود. سربازان و غیرنظامیان به طور یکسان که در جنگ شرکت کردهاند از اختلال استرس پس از سانحه و آنچه روانشناسان آن را "آسیب اخلاقی" مینامند، مدتها پس از پایان آن رنج میبرند که اغلب به حمایت روانی مداوم نیاز دارد. آسیب های ناشی از جنگ برای نسل ها به افراد، خانواده ها و کل جوامع آسیب می رساند. در بسیاری از موارد منجر به نفرت عمیق بین نسلی، درگیری و خشونت بیشتر بین طرف های متخاصم می شود.
در این روز آنزاک، در حالی که به احترام کشته شدگان جنگ نظامی در سکوت ایستاده ایم، شاید باید به این فکر کنیم که چگونه می توانیم برای پایان دادن به بلای جنگ و هزینه های نظامی گری تلاش کنیم. در ابتداییترین سطح، نیروی نظامی کار نمیکند و اصرار بر چیزی که اغلب شکست خورده است، احمقانه است. نیروی نظامی دیگر نمی تواند از ما در برابر تهدیدات فزاینده بیماری و بحران آب و هوایی محافظت کند. همچنین بسیار پرهزینه است و آشکارا بیش از هر سودی که به دست می آورد آسیب می رساند. مهمتر از همه، جایگزین هایی برای جنگ وجود دارد: اشکال امنیتی و حفاظتی که متکی به حفظ ارتش نیست. راههای مقاومت در برابر ظلم یا تهاجم بدون نیروهای نظامی؛ راه های حل و فصل منازعات بدون توسل به خشونت؛ انواع حافظ صلح غیرنظامی بدون سلاح. به نظر می رسد امسال زمان مناسبی برای بازنگری در اعتیادمان به جنگ و گرامیداشت مردگان با پایان دادن به جنگ است.