توسط دیوید سوانسون World BEYOND Warژانویه 26، 2022
کریستوفر کوکر چرا جنگ با ژانر مارگارت مک میلان مطابقت دارد جنگ: درگیری چگونه به ما شکل داد، ایان موریس جنگ، به چه دردی می خورد؟و نیل دگراس تایسون لوازم جانبی جنگ. آنها استدلالهای بسیار متفاوتی برای جنگ میآورند، اما در یک حماقت عمومی مشترک هستند، بهطوری که به نظر میرسد حتی قدردانی کردن سخنانشان به عنوان «استدلال» یک عمل سخاوتمندانه افراطی است. کتاب کوکر، مانند کتاب مک میلان، اما کمتر، صفحات زیادی را به مماس ها و بی ربط ها اختصاص می دهد.
من باید بحث پیش می آید که در آن من استدلال خواهم کرد که جنگ هرگز قابل توجیه نیست. چنین بحثی به طور معمول و منطقی فراتر از این ایده آغاز می شود که جنگ به سادگی اجتناب ناپذیر است. من انتظار دارم طرف مقابلم استدلال کند، نه اینکه انسان ها محکوم به جنگ هستند، فقط به دلیل گرسنگی، تشنگی، خواب و غیره، بلکه شرایطی قابل تصور است که در آن جنگیدن، انتخاب اخلاقی یک دولت باشد.
البته "جنگ اجتناب ناپذیر است" و "جنگ قابل توجیه است" اغلب با هم مخلوط می شوند. اگر جنگ اجتنابناپذیر بود، میتوانید از آن برای توجیه آمادهسازی برای جنگها بهمنظور پیروزی در آنها استفاده کنید تا باخت. اگر جنگ به گونه ای پایدار قابل توجیه بود، می توانید از آن برای استدلال در مورد اجتناب ناپذیر بودن آن استفاده کنید. کتاب کوکر در صفحات اولیه خود ادعا می کند که جنگ اجتناب ناپذیر است، که پایان دادن به جنگ "یک توهم بزرگ" است، که "ما هرگز از جنگ فرار نخواهیم کرد"، در حالی که این را با ادعاهایی که جنگ منطقی و سودمند است مخلوط می کند. در پایان کتاب، پس از اعترافات متعدد به وحشت وحشتناک بودن جنگ، او می نویسد: «آیا ما هرگز پایان جنگ را خواهیم دید؟ شاید یک روز . . . " آیا چنین کتابی مستحق ابطال است یا شکایت برای اتلاف وقت مناسب تر است؟
کوکر، در طول کتاب، این موضوع کلی را تکرار می کند. در یک نقطه او ادعاهایی را که از مدتها قبل توسط استیون پینکر رد شده بود در مورد جنگ ماقبل تاریخ مطرح می کند، سپس برخی از حقایق ناخوشایند را که با ادعاهای پینکر مطابقت ندارد، بازگو می کند، و نتیجه می گیرد: «در نهایت، افراد غیر متخصص باید با دل و جرات خود ادامه دهند. و من انتخاب میکنم . . . اما در آن مرحله، چرا کسی باید به انتخاب خود اهمیت دهد؟
همانطور که سعی خواهم کرد توضیح دهم، در واقع هیچ نیازی نیست که کسی "با دل و جرات خود" پیش برود. من فقط میخواهم ابتدا روشن کنم، زیرا این کتابها اینطور نیستند، که بین ادعای اجتنابناپذیر بودن جنگ و ادعای اینکه جنگ برای ما خوب است، تفاوتهایی وجود دارد. هر کدام می تواند بدون دیگری درست باشد. هر دو می تواند درست باشد. یا، همانطور که در واقع اتفاق می افتد، هر دو ممکن است نادرست باشند.
این تصور که جنگ اجتناب ناپذیر است با مشکلات متعددی روبرو می شود. یکی اینکه مردم انتخاب می کنند و رفتارهای فرهنگی با این انتخاب ها ایجاد می شود. همین یک مشکل برای توقف کل قطار ناگزیر جنگ کافی است، اما مشکلات دیگری نیز وجود دارد. دیگری این است که هیچ جنگ فردی واقعی وجود ندارد که نتوانیم انتخاب های انجام شده را بازگو کنیم و اینکه چگونه انتخاب های متفاوتی ممکن است انجام شده باشد. مشکل دیگر این است که کل جوامع غالباً برای دورههای زمانی طولانی بدون جنگ کار میکنند. سومین مورد این است که اکثر مردم، حتی تحت حکومت هایی که جنگ می کنند، زندگی خود را بدون داشتن هیچ ارتباطی با جنگ می گذرانند، و کسانی که با آن ارتباط دارند معمولاً رنج می برند. در جامعهای که تا به حال نام جنگ شنیده است، میتوانید عدهای را وادار کنید که بخواهند در آن شرکت کنند، هرچند عموماً نه آنقدر که تمام تلاششان را میکنند تا از آن اجتناب کنند، چه برسد به انبوهی که فقط در صورت اجبار در آن شرکت میکنند. هیچ کشوری بر روی زمین بیمارستانی برای مبتلایان به محرومیت های جنگی، یا پیش نویسی برای وادار کردن مردم به خوردن، خوابیدن، نوشیدن، عشق ورزی، دوستی کردن، هنرسازی، آواز خواندن، یا مشاجره در رنج زندان یا مرگ ندارد. اکثر کتابهایی که در مورد اجتنابناپذیر بودن چیزی بحث میکنند، با «آیا هرگز پایان آن را خواهیم دید؟» به پایان نمیرسند؟ شاید یک روز . . . "
همچنین این مشکل وجود دارد که چقدر چیزهایی که امروزه، 200 سال پیش، 2,000 سال پیش، در کشورهایی با ارتش های عظیم و در جوامعی که از نیزه استفاده می کنند، به عنوان جنگ نامیده می شوند، متفاوت هستند. می توان یک مورد قوی را مطرح کرد که یک خلبان هواپیمای بدون سرنشین و یک پرتاب کننده نیزه درگیر یک فعالیت نیستند، و اینکه وقتی کوکر می نویسد "جنگ غیرممکن بود اگر ما نمی خواستیم برای یکدیگر فداکاری کنیم"، ممکن است منظورش نباشد. به خلبانان هواپیماهای بدون سرنشین، روسای جمهور، وزیران جنگ، سودجویان سلاح، مقامات منتخب، مدیران رسانه ها، خوانندگان اخبار یا صاحب نظران، که به نظر می رسد جنگ را به تنهایی و بدون هیچ فداکاری خاصی ممکن می سازند.
این تصور که جنگ سودمند است با مشکلات خود مقابله می کند، از جمله اینکه جنگ عامل اصلی مرگ و میر و صدمات و صدمات و رنج و بی خانمانی است، ویرانگر اصلی ثروت و دارایی، محرک اصلی بحران های پناهجویان، عامل اصلی تخریب محیط زیست و مسمومیت هوا، آب و زمین، منحرف کننده اصلی منابع به دور از نیازهای انسانی و محیطی، عامل خطر آخرالزمان هسته ای، توجیه پنهان کاری دولت، مبنای اصلی فرسایش آزادی های مدنی، عاملی مستمر در ایجاد نفرت و خشونت نژادپرستانه، اولین مانع در ایجاد حاکمیت قانون یا همکاری جهانی در مورد بحرانهای جهانی غیراختیاری است که کشورهای جهان به درستی به آنها رسیدگی نمیکنند، مانند فروپاشی آب و هوا و همهگیری بیماریها، و در واقع چنین بحرانی. فاجعه ای را تصدیق کرد که می توان روی طرفداران هر جنگ خاصی حساب کرد تا وانمود کنند که این "آخرین راه حل" آنهاست.
تمایزی که من بین ادعای نادرست که جنگ اجتناب ناپذیر است و ادعای نادرست که جنگ سودمند است، در کتاب آشفته کوکر وجود ندارد، نه صرفاً به این دلیل که آشفته، نامرتب و مستعد مماس های نامربوط است، بلکه به این دلیل که به دنبال این است. یک استدلال شبه داروینی ارائه کنید که جنگ یک منفعت تکاملی است، و این فایده به نوعی جنگ را اجتناب ناپذیر می کند (به جز اینکه اینطور نیست زیرا «شاید روزی...»).
کوکر آنقدر که درگیر مفروضات میشود، استدلال نمیکند. او به صورت گذرا به «چرا در وهله اول مردان جوان به جنگ کشیده میشوند» اشاره میکند، اگرچه بیشتر مردان جوان به وضوح اینگونه نیستند، و در جوامعی که فاقد جنگ بودهاند، حتی یک مرد جوان به سمت جنگ کشیده نشده است. او ادعا می کند: "جنگ به صدها هزار سال قبل باز می گردد"، اما معلوم می شود که اساساً بر اساس روحیه او است، برخی گمانه زنی ها در مورد هومو ارکتوس، و کل کتاب صفر پاورقی است. کوکر به ما می گوید: «ایمانوئل کانت پذیرفت که ما ذاتاً خشن هستیم.»
در واقع کوکر از آنجا به سمت هدایت روح دکتر پانگلاس می رود تا به ما اطلاع دهد که جنگ منجر به همزادگی می شود و باعث افزایش سطح ضریب هوشی می شود. چنین رفتاری به ظاهر غیرمنطقی است.» جنگ ممکن است غم انگیز باشد اما نه به اندازه شکست ولتر در این کار غم انگیز! توجه نکنید که این یک جنون مطلق است. بیایید فقط این ایده یک رفتار عقلانی را در نظر بگیریم که هرگز گفته نمی شود یا تا آنجا که می دانیم حتی فکر نمی شود. جنگها عموماً بهعنوان جنگهای صلیبی علیه مشتریان تسلیحات خارجی بد و دیکتاتوریتر شدهاند، نه بهعنوان وسیلهای برای تولید مثل با خارجیهای شرور. و نه، کوکر در مورد جنگ های باستانی صحبت نمی کند. او میگوید: «انسانها بهطور اجتنابناپذیری خشن هستند. الان منظورش هست و برای همیشه. (اما شاید روزی نه.)
کوکر ثابت می کند که جنگ تا حد زیادی اجتناب ناپذیر است با اشاره به بسیاری از شاهکارهای عجیب هوش حیوانات دیگر و کاستی های انسان، البته بدون توضیح اینکه چگونه هر یک از اینها چیزی را ثابت می کند. ما نیز تحت تأثیر محرکهای فوقالعادهای مانند فست فودها (حتی اگر آنها نسبت به سایرین از مواد مغذی کمتری برخوردار هستند) و مدلهای فتوشاپی (که اگرچه جذاب هستند، اغلب از هوش کمتری نسبت به سایر افراد برخوردار هستند) هستیم.» من فکر میکنم بزرگترین معما در اینجا این است که آیا آنها نسبت به کسی که معتقد است یک عکس فتوشاپ شده دارای سطح هوشی است، هوش کمتری دارند یا خیر. به نظر می رسد نکته این است که به نوعی تکبر گونه محوری است که به مسئولیت (و توانایی) خود در انتخاب رفتار خود بپذیریم. اما، البته، این فقط می تواند ناآگاهی غیرمسئولانه باشد.
برخی از بینش های کلیدی دیگر از Coker که من نمی سازم:
[H]انسان ها حاضرند یکدیگر را بکشند، در حالی که خطری برای خود دارند. (صفحه 16) (به جز اکثر آنها که نیستند)
«[W]ar یکی از مؤثرترین راهها برای بهبود «تناسب اندام آینده» ما بوده است.» (صفحه 19) (به جز اینکه این بیمعنا، مبهم فاشیستی، مزخرف است، حتی اگر بمبهای هستهای در نهایت تناسب اندام ما را مشخص نکنند)
"جنگ همچنان برای رفع نیازهای اجتماعی و روانی ما ادامه دارد." (صفحه 19) (به جز اینکه هیچ ارتباطی بین نظامی گری ملت ها و رتبه بندی شادی ملت ها وجود ندارد، کاملا برعکس)
"جنگ چیزی است که ما را انسان می کند." (صفحه 20) (به جز اینکه اکثر ما که با جنگ کاری نداریم اسب آبی نیستیم)
«شیفتگی جهانی ما به جنگ» (صفحه 22) (جهانی تر از شیفتگی ما به کووید؟)
صلح می تواند شکسته شود. جنگ می تواند فوران کند. . . " (صفحه 26) (پس چرا اصلاً از مردم نام می بریم؟ به نظر می رسد این یک شغل برای هواشناسان است)
"آیا هوش مصنوعی جنگ را از دست ما خواهد گرفت؟" (صفحه 27) (اگر می خواهید جنگ را از طریق غیر انسان ها اجتناب ناپذیر کنید، چرا ادعا می کنید که انسانیت انسانی در انسانیت ذاتی انسان ها چیزی است که جنگ را اجتناب ناپذیر می کند؟)
"حق" کشته شدن فقط توسط همنوعانش، حتی اگر او موشکی را از هزاران مایل دورتر پرتاب کند، ممکن است ابتدایی ترین حقوق بشری باشد که ما برای خود ادعا می کنیم." (صفحات 38-39) (حتی نمی توانم)
کوکر، به اعتبار خود، تلاش می کند پاسخی به پارادوکس جنسیت-جنگ-انسان است. جنگ قبلاً اجتناب ناپذیر، طبیعی و مردانه اعلام می شد. اکنون بسیاری از زنان این کار را انجام می دهند. اگر زنان می توانستند آن را بردارند، چرا هم مرد و هم زن نمی توانند آن را زمین بگذارند؟ اما کوکر تنها به چند نمونه از شرکت چند زن در جنگ در مدتها قبل اشاره میکند. اصلا جواب نمیده
کوکر همچنین ادعا میکند که «جنگ در هر شیوهای از زندگی که تاکنون ایجاد کردهایم، نقش اساسی داشته است. در هر فرهنگ و هر دوره مشترک است. از زمان و مکان فراتر می رود.» اما البته این درست نیست همانطور که کوکر تصور می کند، یک پیشرفت در سراسر جهان از طریق انواع جوامع بهتر صورت نگرفته است، اما همانطور که در طلوع همه چیزمهم نیست که از هر ادعای دیگری در آن کتاب چه میکنید. و بسیاری از مردم شناسان چنین کرده اند ثبت شده عدم وجود جنگ در بسیاری از نقاط زمین برای مدت طولانی.
با این حال، آنچه کتابی مانند کتاب کوکر می تواند انجام دهد این است که ما را از این واقعیت ساده منحرف کند که من دوست دارم ژان پل سارتر را در حال برخاستن از زمین تصور کنم، سرش 360 درجه می چرخد و بر سر ما فریاد می زند: حتی اگر همه همیشه جنگ داشتند، ما می توانستیم انتخاب نکنیم.