مردم هیروشیما هم انتظارش را نداشتند


توسط دیوید سوانسون World BEYOND War، آگوست 1، 2022

هنگامی که شهر نیویورک اخیراً یک ویدیوی وحشتناک «اعلان خدمات عمومی» منتشر کرد که در آن توضیح می‌داد که در طول جنگ هسته‌ای باید در خانه بمانید، واکنش رسانه‌های شرکتی اساساً از پذیرش چنین سرنوشتی یا احمقانه گفتن به مردم خشمگین نبود. اینو گرفتم!» گویی آنها می توانند با همنشینی با نتفلیکس از آخرالزمان جان سالم به در ببرند، اما بیشتر به تمسخر این ایده که ممکن است یک جنگ هسته ای رخ دهد. نظرسنجی ایالات متحده در مورد نگرانی های اصلی مردم نشان می دهد که 1٪ از مردم بیشتر نگران آب و هوا و 0٪ بیشتر نگران جنگ هسته ای هستند.

با این حال، ایالات متحده فقط به طور غیرقانونی تسلیحات اتمی را در یک کشور ششم قرار داده است (و عملاً هیچ کس در ایالات متحده نمی تواند آن یا پنج مورد دیگر را که ایالات متحده قبلاً به طور غیرقانونی سلاح هسته ای در آنها داشته است نام ببرد)، در حالی که روسیه در مورد قرار دادن تسلیحات اتمی به کشور دیگری نیز صحبت می کند. دو دولت با اکثر تسلیحات هسته ای به طور فزاینده ای - به طور علنی و خصوصی - در مورد جنگ هسته ای صحبت می کنند. دانشمندانی که ساعت قیامت را نگه می‌دارند فکر می‌کنند این خطر بیشتر از همیشه است. یک اجماع عمومی وجود دارد که ارسال سلاح به اوکراین در معرض خطر جنگ هسته‌ای ارزش آن را دارد - هر چه که باشد. و حداقل در نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده، صداها متفق القول است که سفر به تایوان نیز ارزش آن را دارد.

ترامپ توافق ایران را پاره کرد و بایدن تمام تلاش خود را برای حفظ آن انجام داده است. زمانی که ترامپ پیشنهاد مذاکره با کره شمالی را داد، رسانه های آمریکایی دیوانه شدند. اما این دولت است که به اوج هزینه‌های نظامی تعدیل‌شده بر اساس تورم رسید، رکورد تعداد کشورهایی را که به طور همزمان بمباران شدند را به نام خود ثبت کرد، و جنگ ربات-هواپیما (جنگ باراک اوباما) را اختراع کرد که اکنون باید به سختی منتظر آن باشیم، همانطور که او این کار مضحک را انجام داد. توافق ایران، اما بهتر از جنگ، از تسلیح اوکراین امتناع ورزید و فرصتی برای شروع جنگ با چین نداشت. تسلیح اوکراین توسط ترامپ و بایدن بیش از هر چیز دیگری به شانس تبخیر شما کمک کرده است، و هر چیزی جز جنگ طلبی همه جانبه توسط بایدن با زوزه های تشنه به خون مورد استقبال رسانه های خبری شرکتی دوستانه شما در ایالات متحده قرار گرفته است.

در همین حال، دقیقاً مانند مردم هیروشیما و ناکازاکی، و ساکنان انسان خوکچه هندی آزمایش‌های هسته‌ای بسیار بزرگ‌تر در جزیره‌های اقیانوس آرام، و کوه‌های رو به باد در همه جا، هیچ‌کس آن را نمی‌بیند. و حتی بیشتر از آن، مردم طوری آموزش دیده اند که کاملاً متقاعد شوند که اگر از هر نوع مشکلی آگاه شوند، هیچ کاری نمی توانند انجام دهند تا اوضاع را تغییر دهند. بنابراین، تلاش‌هایی که کسانی که توجه دارند انجام می‌دهند قابل توجه است، به عنوان مثال:

آتش بس و مذاکره برای صلح در اوکراین

وارد جنگ با چین نشوید

تقاضای جهانی به نه دولت هسته ای

به سفر خطرناک نانسی پلوسی به تایوان نه بگویید

ویدئو: لغو سلاح های هسته ای در سطح جهانی و محلی - یک وبینار

ویدیوهای 12 ژوئن ضد میراث هسته ای

خنثی کردن جنگ هسته ای

2 اوت: وبینار: چه چیزی می تواند باعث جنگ هسته ای با روسیه و چین شود؟

5 آگوست: 77 سال بعد: از بین بردن هسته های هسته ای، نه حیات روی زمین

6 آگوست: نمایش و بحث فیلم «روز بعد».

9 اوت: بزرگداشت هفتاد و هفتمین سالگرد روز هیروشیما-ناکازاکی

سیاتل برای لغو هسته ای تظاهرات می کند

پیشینه کمی درباره هیروشیما و ناکازاکی:

سلاح های هسته ای جان انسان ها را نجات ندادند. آنها جان خود را گرفتند، احتمالاً 200,000 نفر از آنها. آنها برای نجات جان افراد یا پایان دادن به جنگ در نظر گرفته نشده بودند. و جنگ را تمام نکردند. تهاجم روسیه این کار را کرد. اما به هر حال قرار بود جنگ بدون هیچ کدام از این چیزها به پایان برسد. بررسی بمباران استراتژیک ایالات متحده نتیجه گرفت کهمطمئناً قبل از 31 دسامبر 1945، و به احتمال زیاد قبل از 1 نوامبر 1945، ژاپن تسلیم می شد، حتی اگر بمب های اتمی پرتاب نمی شد، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمی شد، و حتی اگر تهاجم نمی شد. برنامه ریزی یا در نظر گرفته شده بود.»

یکی از مخالفانی که قبل از بمباران ها همین دیدگاه را به وزیر جنگ و به روایت خودش به پرزیدنت ترومن ابراز کرده بود ژنرال دوایت آیزنهاور بود. رالف بارد معاون وزیر نیروی دریایی، قبل از بمباران، اصرار کرد که به ژاپن اخطار داده شود لوئیس اشتراوس، مشاور وزیر نیروی دریایی، همچنین قبل از بمب گذاری، توصیه می شود منفجر شود یک جنگل به جای یک شهر ژنرال جورج مارشال ظاهرا موافقت کرد با آن ایده لئو زیلارد دانشمند اتمی دانشمندان سازمان یافته درخواست از رئیس جمهور علیه استفاده از بمب. جیمز فرانک، دانشمند اتمی، دانشمندان را سازماندهی کرد که طرفدار برخورد با سلاح اتمی به عنوان یک موضوع سیاست غیرنظامی، نه فقط یک تصمیم نظامی. دانشمند دیگری به نام جوزف روتبلات خواستار پایان دادن به پروژه منهتن شد و زمانی که پروژه منهتن به پایان نرسید استعفا داد. یک نظرسنجی از دانشمندان آمریکایی که قبل از استفاده از این بمب‌ها را توسعه داده بودند، نشان داد که 83 درصد خواهان نمایش علنی بمب هسته‌ای قبل از پرتاب آن به ژاپن بودند. ارتش آمریکا این نظرسنجی را مخفی نگه داشته است. ژنرال داگلاس مک آرتور در 6 آگوست 1945، قبل از بمباران هیروشیما، یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد تا اعلام کند که ژاپن قبلاً شکست خورده است.

دریاسالار ویلیام دی. لیهی، رئیس ستاد مشترک ارتش، در سال 1949 با عصبانیت گفت که ترومن به او اطمینان داده بود که فقط اهداف نظامی مورد حمله اتمی قرار می گیرند، نه غیرنظامیان. استفاده از این سلاح وحشیانه در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمکی در جنگ ما علیه ژاپن نداشت. لیهی گفت: ژاپنی ها قبلاً شکست خورده بودند و آماده تسلیم بودند. ژنرال داگلاس مک آرتور، ژنرال هنری «هپ» آرنولد، ژنرال کرتیس لی مای، ژنرال کارل «توی» اسپاتز، دریاسالار ارنست کینگ، دریاسالار چستر نیمیتز، ژنرال «داگلاس مک آرتور»، ژنرال «هنری «هپ» آرنولد، ژنرال کرتیس لی مای، که درست پس از جنگ اعلام کردند که ژاپنی‌ها بدون بمباران هسته‌ای به سرعت تسلیم می‌شوند، درست پس از جنگ گفتند که ژاپنی‌ها به سرعت تسلیم می‌شوند. ، دریاسالار ویلیام "بول" هالسی و سرتیپ کارتر کلارک. همانطور که اولیور استون و پیتر کوزنیک خلاصه می کنند، هفت افسر از هشت افسر پنج ستاره ایالات متحده که آخرین ستاره خود را در جنگ جهانی دوم یا کمی پس از آن دریافت کردند - ژنرال های مک آرتور، آیزنهاور، و آرنولد، و دریاسالارهای لیهی، کینگ، نیمیتز و هالسی. - در سال 1945 این ایده که بمب اتمی برای پایان دادن به جنگ مورد نیاز است را رد کرد. اما متأسفانه، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد آنها قبل از این واقعیت، پرونده خود را با ترومن تحت فشار قرار داده اند.

در 6 اوت 1945 ، رئیس جمهور ترومن در رادیو دروغ گفت که بمب هسته ای به جای یک شهر بر روی پایگاه ارتش پرتاب شده است. و او آن را نه به عنوان تسریع در پایان جنگ ، بلکه به عنوان انتقام از حملات ژاپنی توجیه کرد. "آقای. ترومن خوشحال بود. "دوروتی دی نوشت. چند هفته قبل از پرتاب اولین بمب ، در 13 ژوئیه 1945 ، ژاپن با ارسال تلگرافی به اتحاد جماهیر شوروی تمایل خود را برای تسلیم و پایان جنگ اعلام کرد. ایالات متحده کدهای ژاپن را شکسته و تلگرام را خوانده است. ترومن در دفتر خاطرات خود به "تلگرافی از ژاپن امپراتور درخواست صلح" اشاره کرد. رئیس جمهور ترومن سه ماه قبل از هیروشیما از طریق سوئیس و پرتغال از صلح ژاپن مطلع شده بود. ژاپن تنها با تسلیم بدون قید و شرط و تسلیم شدن امپراتور خود مخالفت کرد ، اما ایالات متحده بر این شرایط اصرار داشت تا پس از سقوط بمب ها ، در آن زمان به ژاپن اجازه داد تا امپراتور خود را حفظ کند. بنابراین ، تمایل به انداختن بمب ها ممکن است جنگ را طولانی کرده باشد. بمب ها باعث کوتاه شدن جنگ نشد.

جیمز برنز، مشاور رئیس جمهور به ترومن گفته بود که انداختن این بمب ها به ایالات متحده این امکان را می دهد که «شرایط پایان جنگ را دیکته کند». جیمز فارستال، وزیر نیروی دریایی، در دفتر خاطرات خود نوشت که برنز «بیش از همه مشتاق بود که ماجرای ژاپن را قبل از ورود روس‌ها به پایان برساند». ترومن در دفتر خاطرات خود نوشت که شوروی در حال آماده شدن برای لشکرکشی علیه ژاپن و «فینی جاپس‌ها وقتی این اتفاق بیفتد». تهاجم شوروی قبل از بمب ها برنامه ریزی شده بود، نه اینکه آنها تصمیم بگیرند. ایالات متحده برای ماه‌ها هیچ برنامه‌ای برای تهاجم نداشت، و هیچ برنامه‌ای در این مقیاس برای به خطر انداختن تعداد جان‌هایی که معلمان مدارس ایالات متحده به شما خواهند گفت که نجات یافته‌اند، نداشت. این ایده که تهاجم گسترده ایالات متحده قریب الوقوع بود و تنها جایگزین برای بمباران اتمی شهرها بود، به طوری که بمباران اتمی شهرها جان تعداد زیادی از ایالات متحده را نجات داد، یک افسانه است. مورخان این را می‌دانند، همانطور که می‌دانند جورج واشنگتن دندان‌های چوبی نداشت یا همیشه حقیقت را می‌گفت، و پل ریور به تنهایی سوار نمی‌شد، و سخنرانی پاتریک هنری برده‌دار درباره آزادی چندین دهه پس از مرگ او نوشته شد و مولی پارچ وجود نداشت اما اسطوره ها قدرت خاص خود را دارند. جان ها، به هر حال، دارایی منحصر به فرد سربازان آمریکایی نیست. ژاپنی ها هم زندگی داشتند.

ترومن دستور داد که بمب ها ریخته شود ، یکی در 6 آگوست در هیروشیما و دیگری در نوع بمب ، بمب پلوتونیوم ، که ارتش نیز می خواست آن را آزمایش و نشان دهد ، در 9 آگوست. بمباران ناگازاکی از 11 به بالا منتقل شدth به 9th تا احتمال تسلیم شدن ژاپن در ابتدا کاهش یابد. همچنین در 9 اوت، شوروی به ژاپنی ها حمله کرد. در طول دو هفته بعد، شوروی 84,000 ژاپنی را کشت و 12,000 سرباز خود را از دست داد و ایالات متحده به بمباران ژاپن با سلاح های غیر هسته ای ادامه داد - شهرهای ژاپن را سوزاند، همانطور که قبل از 6 آگوست با بسیاری از ژاپن انجام داده بود.th هنگامی که زمان انتخاب دو شهر برای استفاده از هسته ای فرا رسید ، تعداد زیادی برای انتخاب وجود نداشت. سپس ژاپنی ها تسلیم شدند.

اینکه دلیلی برای استفاده از سلاح های هسته ای وجود داشته است یک افسانه است. اینکه ممکن است دوباره دلیلی برای استفاده از سلاح های هسته ای وجود داشته باشد، یک افسانه است. اینکه می‌توانیم از استفاده بیشتر از سلاح‌های هسته‌ای جان سالم به در ببریم، یک افسانه است - نه یک «اعلان خدمات عمومی». اینکه دلیلی برای تولید سلاح های هسته ای وجود دارد، حتی اگر هرگز از آنها استفاده نکنید، حتی برای اینکه یک افسانه باشد، احمقانه است. و اینکه ما می‌توانیم برای همیشه از داشتن و تکثیر سلاح‌های هسته‌ای بدون استفاده عمدی یا سهوی آن‌ها زنده بمانیم، دیوانگی محض است.

چرا معلمان تاریخ ایالات متحده امروز در مدارس ابتدایی آمریکا - در سال 2022! - به کودکان بگویید که بمب های هسته ای برای نجات جان ژاپن پرتاب شد - یا بهتر است بگوییم "بمب" (منحصر به فرد) برای جلوگیری از ذکر ناگازاکی؟ محققان و اساتید به مدت 75 سال شواهد را جمع آوری کرده اند. آنها می دانند که ترومن می دانست که جنگ تمام شده است ، ژاپن می خواهد تسلیم شود و اتحاد جماهیر شوروی در شرف حمله است. آنها تمام مقاومت در برابر بمباران در ارتش و دولت و جامعه علمی ایالات متحده ، و همچنین انگیزه آزمایش بمب ها که کار و هزینه زیادی صرف شده است ، و همچنین انگیزه برای ایجاد رعب و وحشت در جهان و به ویژه اتحاد جماهیر شوروی و همچنین آشکار و بی شرمانه بودن ارزش صفر برای جان ژاپنی ها. چگونه چنین افسانه های قدرتمندی بوجود آمدند که در پیک نیک با حقایق مانند چاقوها برخورد می شود؟

در کتاب گرگ میچل در سال 2020 ، آغاز یا پایان: چگونه هالیوود - و آمریکا - یاد گرفتند که دیگر نگران نباشند و بمب را دوست داشته باشند، ما گزارشی از ساخت فیلم MGM 1947 داریم ، آغاز یا پایان، که با دقت توسط دولت ایالات متحده برای ترویج دروغ ها شکل گرفت. فیلم بمباران شد. پول از دست داد. ایده آل برای یکی از مردم ایالات متحده به وضوح این بود که یک شبه مستند واقعا بد و خسته کننده را با بازیگرانی که نقش دانشمندان و جنگ افروزان را بازی می کردند که شکل جدیدی از کشتار جمعی را تولید کرده بودند، تماشا نکند. اقدام ایده آل این بود که از هر گونه فکر کردن به این موضوع اجتناب کنیم. اما کسانی که نتوانستند از آن اجتناب کنند، یک اسطوره براق در صفحه نمایش بزرگ تحویل داده شدند. تو می توانی آن را به صورت آنلاین تماشا کنیدو همانطور که مارک تواین می گفت ، ارزش هر پنی دارد.

فیلم با چیزی شروع می‌شود که میچل به عنوان اعتبار دادن به بریتانیا و کانادا برای نقش‌هایشان در تولید ماشین مرگ توصیف می‌کند - ظاهراً وسیله‌ای بدبینانه و جعلی برای جذب بازار بزرگ‌تر برای فیلم. اما واقعاً به نظر می رسد بیشتر سرزنش باشد تا اعتبار. این تلاشی برای گسترش گناه است. این فیلم به سرعت آلمان را به خاطر تهدید قریب‌الوقوع بمباران هسته‌ای جهان در صورتی که ایالات متحده ابتدا آن را بمباران هسته‌ای نکند، مقصر می‌داند. (امروزه شما واقعاً می‌توانید به سختی جوانان را باور کنند که آلمان قبل از هیروشیما تسلیم شده است، یا اینکه دولت ایالات متحده در سال 1944 می‌دانست که آلمان در سال 1942 تحقیقات بمب اتمی را رها کرده است.) سپس بازیگری که برداشت بد انیشتین را انجام می‌دهد، مدت‌ها را سرزنش می‌کند. فهرستی از دانشمندان از سراسر جهان سپس شخص دیگری پیشنهاد می کند که بچه های خوب در حال شکست دادن جنگ هستند و اگر می خواهند در آن پیروز شوند، بهتر است عجله کنند و بمب های جدیدی اختراع کنند.

بارها و بارها به ما گفته می شود که بمب های بزرگتر صلح و جنگ را به پایان می رساند. یکی از شبیه سازان فرانکلین روزولت حتی اقدام وودرو ویلسون را انجام می دهد و ادعا می کند که بمب اتم ممکن است همه جنگ ها را به پایان برساند (چیزی که تعداد شگفت انگیزی از مردم در واقع معتقد بودند ، حتی در مواجهه با 75 سال گذشته جنگها ، که برخی از استادان آمریکایی آن را توصیف می کنند). صلح بزرگ) به ما گفته می شود و مزخرفات کاملاً ساختگی نشان داده می شود ، مانند اینکه ایالات متحده اعلامیه هایی را برای هشدار به مردم در هیروشیما ریخت (و به مدت 10 روز - "این 10 روز بیشتر از آنچه که در پرل هاربر به ما داده بودند هشدار می داد ،") و ژاپنی ها به هواپیما نزدیک می شوند و به هدف خود نزدیک می شود. در حقیقت ، ایالات متحده هیچ گاه جزوه ای را روی هیروشیما نگذاشت ، اما - به روش خوب SNAFU - روز بعد از بمباران ناگازاکی ، هزاران جزوه بر روی ناگازاکی ریخت. همچنین ، قهرمان فیلم هنگام تصادف در حالی که با بمب دست و پنجه نرم می کرد تا آماده استفاده شود - قربانی شجاعانه ای برای بشریت به نیابت از قربانیان واقعی جنگ - اعضای ارتش ایالات متحده است. این فیلم همچنین ادعا می کند که مردم بمباران شده "هرگز نخواهند فهمید چه چیزی به آنها ضربه زده است" ، با وجود اینکه سازندگان فیلم از رنج سوزناک کسانی که به آرامی جان خود را از دست دادند ، آگاه هستند.

یکی از ارتباطات سازندگان فیلم با مشاور و تدوینگر آنها ، ژنرال لزلی گرووز ، شامل این کلمات بود: "هرگونه دلالت برای ایجاد حماقت در ارتش حذف خواهد شد."

فکر می کنم دلیل اصلی فیلم خسته کننده کشنده نیست ، این نیست که فیلم ها 75 سال است که هر سال دنباله های اکشن خود را افزایش می دهند ، رنگ اضافه می کنند و انواع دستگاه های شوک را ابداع می کنند ، بلکه به این دلیل است که کسی باید فکر کند بمبی که شخصیت های همه در مورد کل طول فیلم صحبت می کنند این است که یک معامله بزرگ باقی مانده است. ما نمی بینیم چه می کند ، نه از زمین ، بلکه از آسمان.

کتاب میچل کمی شبیه تماشای سوسیس ساخته شده است ، اما کمی شبیه خواندن رونویسی های کمیته ای است که بخشی از کتاب مقدس را با هم ترکیب کرده است. این یک افسانه اصلی پلیس جهانی در حال ساخت است. و زشت است. حتی غم انگیز است. ایده این فیلم از یک دانشمند بود که می خواست مردم خطر را درک کنند ، نه اینکه تخریب را جلوه دهند. این دانشمند به دونا رید ، آن بانوی خوب که با جیمی استوارت ازدواج می کند نامه نوشت این یک زندگی شگفت انگیز است، و او توپ را چرخاند. سپس به مدت 15 ماه دور یک زخم ترشح می چرخد ​​و در اینجا صدای ناگهانی سینمایی پدیدار می شود.

هرگز مسئله ای برای گفتن حقیقت وجود نداشت. این یک فیلم است. شما جبران می کنید و همه را در یک جهت جبران می کنید. فیلمنامه این فیلم گاها حاوی انواع مزخرفاتی بود که دوام نیاوردند ، مانند نازی ها دادن بمب اتمی به ژاپنی ها - و ژاپنی ها آزمایشگاهی را برای دانشمندان نازی ایجاد کردند ، دقیقاً به همان واقعیت در دنیای واقعی زمانی که ارتش آمریکا در حال ایجاد آزمایشگاه هایی برای دانشمندان نازی بود (نیازی به گفتن نیست که از دانشمندان ژاپنی استفاده شود). هيچ يك از اينها مسخره تر از آن نيست مرد در قلعه بلند ، برای نمونه اخیر 75 سال از این موارد ، اما این زود بود ، این بسیار مهم بود. مزخرفی که به این فیلم راه نیافت ، همه به اعتقاد و تدریس دانش آموزان برای دهه ها نرسیدند ، اما به راحتی می توانستند داشته باشند. سازندگان فیلم کنترل ویرایش نهایی را به ارتش آمریکا و کاخ سفید دادند و نه دانشمندانی که دچار تردید شده بودند. بسیاری از قطعات خوب و همچنین قطعات دیوانه به طور موقت در فیلمنامه بود ، اما به خاطر تبلیغات مناسب حذف شد.

اگر تسلی باشد ، می توانست بدتر باشد. پارامونت در مسابقه فیلم های تسلیحات هسته ای با MGM شرکت می کرد و از عین رند برای تهیه پیش نویس فیلمنامه سرمایه داری وطن پرستانه استفاده کرد. خط پایان او این بود: "انسان می تواند جهان را مهار کند - اما هیچ کس نمی تواند از انسان استفاده کند." خوشبختانه برای همه ما ، نتیجه ای نداشت. متأسفانه ، با وجود جان هرسی زنگ آدانو یک فیلم بهتر از آغاز یا پایان، کتاب پرفروش او در مورد هیروشیما به عنوان یک داستان خوب برای تولید فیلم برای هیچ استودیویی جذاب نبود. متأسفانه دکتر Strangelove تا سال 1964 ظاهر نشد ، در آن زمان بسیاری آماده بودند تا استفاده از "بمب" در آینده را زیر سال ببرند اما استفاده قبلی را نادیده گرفتند ، و همه پرسش های استفاده از آینده را بسیار ضعیف کردند. این رابطه با سلاح های هسته ای به طور کلی با جنگ ها مشابه است. عموم مردم ایالات متحده می توانند تمام جنگهای آینده را زیر سوال ببرند ، و حتی جنگهایی که در 75 سال گذشته در مورد آن شنیده شده است ، اما نه در جنگ جهانی دوم ، و همه پرسش از جنگهای آینده را ضعیف می کند. در حقیقت ، نظرسنجی های اخیر نشان می دهد که مردم آمریکا برای حمایت از جنگ هسته ای آینده تمایل وحشتناکی دارند.

به هنگام آغاز یا پایان دولت ایالات متحده در حال ضبط و فیلمبرداری بود ، هر ضایعه ای را که می توانست در اسناد واقعی عکاسی یا فیلمبرداری شده از سایت های بمب پیدا کند ، مخفی می کرد. هنری استیمسون لحظه لحظه کالین پاول خود را پشت سر می گذارد ، و به جلو سوق داده می شود که پرونده را برای نوشتن بمب به صورت کتبی به طور علنی اعلام کند. بمب های بیشتری به سرعت در حال ساخت و توسعه بودند و جمعیت های زیادی از خانه های جزیره خود بیرون رانده می شدند ، به آنها دروغ می گفتند و از آنها به عنوان غرفه هایی برای روزنامه ها استفاده می شد که در آنها به عنوان شرکت کنندگان خوشحال در تخریب آنها به تصویر کشیده شده است.

میچل می نویسد که یکی از دلایل تعویق هالیوود به ارتش ، استفاده از هواپیماهای خود و غیره در تولید و همچنین استفاده از نام واقعی شخصیت ها در داستان بوده است. برای من بسیار سخت است که باور داشته باشم این عوامل بسیار مهم بوده اند. با بودجه نامحدود ، این مورد را تخلیه می کرد - از جمله پرداخت به افرادی که به آنها حق وتو می داد - MGM می توانست وسایل کاملاً غیرمشخص و ابر قارچ مخصوص به خود را ایجاد کند. این تصور بسیار جالب است که روزی کسانی که مخالف کشتار جمعی هستند می توانند چیزی مانند ساختمان منحصر به فرد موسسه "صلح" ایالات متحده را تصرف کنند و برای فیلمبرداری در هالیوود از استانداردهای جنبش صلح پیروی می کنند. اما مسلما جنبش صلح هیچ پولی ندارد ، هالیوود هیچ علاقه ای ندارد و هر ساختمانی را می توان در جاهای دیگر شبیه سازی کرد. می توان هیروشیما را در جای دیگری شبیه سازی کرد و در فیلم اصلاً نمایش داده نشد. مسئله اصلی در اینجا ایدئولوژی و عادات تسلیم بود.

دلایلی برای ترس از دولت وجود داشت. FBI در حال جاسوسی از افراد درگیر ، از جمله دانشمندان مشتاق مانند J. Robert Oppenheimer بود که مدام در مورد فیلم مشورت می کردند و از وحشتناک بودن آن ابراز تاسف کردند ، اما هرگز جرات مخالفت با آن را نداشتند. یک ترس قرمز جدید در راه بود. قدرتمندان قدرت خود را از طرق معمول مختلف اعمال می کردند.

به عنوان تولید آغاز یا پایان به سرعت در حال تکمیل است ، همان شتاب بمب را ایجاد می کند. بعد از این همه فیلمنامه و صورتحساب و تجدید نظر و این همه کار و بوسیدن الاغ ، هیچ راهی وجود نداشت که استودیو آن را منتشر نکند. وقتی بالاخره اکران شد ، تماشاگران کم بودند و نظرات متفاوت بود. روزنامه نیویورک PM فیلم "اطمینان بخش" را یافتم که فکر می کنم نکته اساسی بود. ماموریت انجام شد.

نتیجه گیری میچل این است که بمب هیروشیما "اولین حمله" بود و ایالات متحده باید سیاست حمله اول خود را لغو کند. اما البته چنین چیزی نبود. این تنها اعتصاب بود ، اولین و آخرین اعتصاب. هیچ بمب هسته ای دیگری وجود نداشت که به عنوان "حمله دوم" به پرواز درآید. در حال حاضر ، امروز ، خطر به اندازه استفاده عمدی ، چه اول ، چه دوم ، و چه سوم ، تصادفی است و نیاز است که سرانجام به جمع دولت های جهان که به دنبال از بین بردن سلاح های هسته ای هستند ، بپیوندیم - که ، البته ، برای هر کسی که اسطوره جنگ جهانی دوم را درونی کرده است ، دیوانه به نظر می رسد.

آثار هنری به مراتب بهتر از آغاز یا پایان که می توانیم برای شکستن اسطوره به آن مراجعه کنیم. مثلا، عصر طلایی، رمانی که گور ویدال در سال 2000 با تأییدات درخشان توسط آن منتشر کرد واشنگتن پست و نیویورک تایمز کتاب نقد، هرگز فیلمی ساخته نشده است، اما داستانی بسیار نزدیک به حقیقت را روایت می کند. که در عصر طلایی، ما از پشت درهای بسته پیروی می کنیم ، زیرا انگلیس برای دخالت ایالات متحده در جنگ جهانی دوم تلاش می کند ، زیرا رئیس جمهور روزولت به نخست وزیر چرچیل متعهد می شود ، زیرا جنگجویان کنوانسیون جمهوریخواهان را دستکاری می کنند تا مطمئن شوند که هر دو حزب در سال 1940 نامزدها را آماده معرفی می کنند. در حالی که روزولت مشتاق است برای سومین دوره بی سابقه به عنوان رئیس جمهور زمان جنگ نامزد مبارزه صلح شود ، اما باید به آغاز پیش نویس و مبارزات انتخاباتی به عنوان رئیس جمهور پیش نویس در زمان خطر احتمالی ملی بسنده كند و روزولت برای تحریک تلاش می كند. ژاپن با برنامه دلخواه خود حمله می کند.

سپس کتاب 2010 هاوارد زین مورخ و جانباز جنگ جهانی دوم وجود دارد ، بمب. زین توصیف می کند که ارتش ایالات متحده اولین استفاده خود از ناپالم را با انداختن آن در سرتاسر یک شهر فرانسوی، سوزاندن هر کسی و هر چیزی که لمس می کرد، انجام داد. زین در یکی از هواپیماها بود و در این جنایت هولناک شرکت داشت. در اواسط آوریل 1945، جنگ در اروپا اساساً پایان یافته بود. همه می دانستند که دارد تمام می شود. هیچ دلیل نظامی (اگر این امر بد نیست) برای حمله به آلمانی‌های مستقر در نزدیکی رویان، فرانسه وجود نداشت، چه رسد به سوزاندن مردان، زنان و کودکان فرانسوی در شهر. انگلیسی ها قبلاً شهر را در ژانویه ویران کرده بودند و به طور مشابه آن را به دلیل مجاورت آن با نیروهای آلمانی بمباران کردند، چیزی که به طور گسترده یک اشتباه غم انگیز خوانده می شد. این اشتباه غم‌انگیز به‌عنوان بخشی اجتناب‌ناپذیر از جنگ، درست مانند بمب‌گذاری‌های هولناکی که با موفقیت به اهداف آلمانی رسید، منطقی شد، درست مانند بمباران بعدی رویان با ناپالم. زین فرماندهی عالی متفقین را به دلیل تلاش برای افزودن یک "پیروزی" در هفته های پایانی جنگی که قبلاً به دست آمده، سرزنش می کند. او جاه طلبی های فرماندهان نظامی محلی را مقصر می داند. او تمایل نیروی هوایی آمریکا برای آزمایش یک سلاح جدید را مقصر می داند. و او همه کسانی را که درگیر هستند - که باید شامل خودش هم باشد - به دلیل "قوی ترین انگیزه از همه: عادت به اطاعت، آموزه جهانی همه فرهنگ ها، خارج نشدن از خط، حتی فکر نکردن به چیزی که نبوده است" سرزنش می کند. به انگیزه منفی که دلیل یا اراده ای برای شفاعت نداشتن گمان می کنند.»

هنگامی که زین از جنگ در اروپا بازگشت ، انتظار داشت که او را به جنگ در اقیانوس آرام بفرستند ، تا این که خبر دیدن بمب اتم بر هیروشیما را دید و خوشحال شد. تنها سالها بعد زین متوجه جنایت غیر قابل توجیه با ابعاد عظیم شد که پرتاب بمب های هسته ای در ژاپن بود ، از برخی جهات شبیه بمباران نهایی رویان. جنگ با ژاپن در حال حاضر به پایان رسیده بود ، ژاپنی ها به دنبال صلح بودند و مایل به تسلیم بودند. ژاپن فقط خواستار اجازه حفظ امپراتور خود شد ، درخواستی که بعداً پذیرفته شد. اما ، مانند ناپالم ، بمب های هسته ای سلاح هایی بودند که نیاز به آزمایش داشتند.

زین همچنین به منظور برچیدن دلایل افسانه ای ایالات متحده در جنگ برای شروع برمی گردد. ایالات متحده ، انگلیس و فرانسه قدرتهای امپریالیستی بودند که از تجاوزات بین المللی یکدیگر در مناطقی مانند فیلیپین حمایت می کردند. آنها با آلمان و ژاپن مخالفت کردند ، اما با تجاوز خود مخالفت نکردند. بیشتر قلع و لاستیک آمریکا از جنوب غربی اقیانوس آرام تهیه می شد. ایالات متحده سالها نگرانی خود را از حمله یهودیان در آلمان به وضوح نشان داد. همچنین عدم مخالفت خود با نژادپرستی را از طریق رفتار با آمریکایی های آفریقایی تبار و آمریکایی های ژاپنی نشان داد. فرانکلین روزولت بمباران فاشیستی بر مناطق غیرنظامی را "وحشیگری غیرانسانی" توصیف کرد ، اما پس از آن در مقیاس بسیار بزرگتر این کار را در شهرهای آلمان انجام داد ، که پس از سالها ویرانی در مقیاس بی سابقه هیروشیما و ناگازاکی به دنبال داشت. مردم زدایی از ژاپنی ها ارتش آمریکا با آگاهی از این که جنگ بدون بمباران دیگر می تواند به پایان برسد و با آگاهی از این که اسرای جنگی آمریکا در اثر بمبی که بر ناگازاکی انداخته شده است کشته می شوند ، جلو رفت و بمب ها را رها کرد.

اتحاد و تقویت همه اسطوره های جنگ جهانی دوم ، اسطوره ای فراگیر است که تد گریمسرود ، به دنبال والتر وینک ، آن را "اسطوره خشونت نجات بخش" یا "اعتقاد شبه دینی مبنی بر اینکه ما می توانیم از طریق خشونت" نجات "پیدا کنیم" می نامد. گریمسرود می نویسد: "در نتیجه این افسانه ، مردم جهان مدرن (مانند جهان باستان) ، و به ویژه مردم ایالات متحده آمریکا ، برای تأمین امنیت و امکان پیروزی به ابزارهای خشونت بسیار اعتقاد دارند. بر دشمنان خود میزان اعتماد مردم به چنین ابزارهایی را شاید بتوان به وضوح در میزان منابعی که برای آماده سازی برای جنگ اختصاص می دهند مشاهده کرد. "

مردم آگاهانه اعتقاد به افسانه های جنگ جهانی دوم و خشونت را انتخاب نمی کنند. گریمسرود توضیح می دهد: "بخشی از اثربخشی این اسطوره ناشی از نامرئی بودن آن به عنوان یک اسطوره است. ما تمایل داریم فرض کنیم که خشونت فقط بخشی از ماهیت اشیا است. ما می بینیم که پذیرش خشونت واقعی است ، نه بر اساس اعتقاد. بنابراین ما از بعد ایمانی پذیرش خشونت خودآگاه نیستیم. ما فکر می کنیم ما دانستن به عنوان یک حقیقت ساده که خشونت کار می کند ، خشونت ضروری است ، که خشونت اجتناب ناپذیر است. ما متوجه نیستیم که در عوض ، ما در قلمرو اعتقادات ، اساطیر ، دین ، ​​در رابطه با پذیرش خشونت عمل می کنیم. "

برای فرار از اسطوره خشونت رستگاری گرایانه تلاش می شود ، زیرا از کودکی وجود داشته است: "کودکان یک داستان ساده را در کارتون ها ، بازی های ویدئویی ، فیلم ها و کتاب ها می شنوند: ما خوب هستیم ، دشمنان ما شر هستند ، تنها راه برخورد با شر این است که با خشونت آن را شکست دهیم ، بیایید رول شویم.

اسطوره خشونت نجات بخش به طور مستقیم با مرکزیت دولت-ملت پیوند دارد. رفاه ملت ، همانطور که رهبران آن تعریف کرده اند ، بالاترین ارزش برای زندگی در اینجا بر روی زمین است. هیچ خدایی نمی تواند قبل از ملت وجود داشته باشد. این افسانه نه تنها یک مذهب میهن پرستانه را در قلب دولت ایجاد کرد ، بلکه به ملت امپریالیستی الزام آور الهی را نیز می دهد. به به به جنگ جهانی دوم و پیامدهای مستقیم آن تکامل ایالات متحده را به یک جامعه نظامی تسریع کرد و. به به این نظامی شدن به افسانه خشونت نجات بخش برای ادامه زندگی خود متکی است. آمریکایی ها همچنان اسطوره خشونت نجات بخش را می پذیرند حتی در صورت وجود شواهد فزاینده ای که نشان می دهد نظامی شدن آن دموکراسی آمریکا را خراب کرده و اقتصاد و محیط فیزیکی کشور را نابود می کند. به به به در اواخر دهه 1930 ، هزینه های نظامی آمریکا حداقل بود و نیروهای سیاسی قدرتمند با دخالت در "گرفتاری های خارجی" مخالف بودند. "

گریمسرود یادآور می شود: قبل از جنگ جهانی دوم ، "زمانی که آمریکا درگیر جنگ نظامی شد. به به در پایان درگیری ملت از سربازی خارج شد. به به به از زمان جنگ جهانی دوم ، هیچ سربازگیری کامل صورت نگرفته است زیرا ما مستقیماً از جنگ جهانی دوم به جنگ سرد به جنگ علیه تروریسم منتقل شده ایم. یعنی ما وارد موقعیتی شده ایم که "همه زمان ها زمان جنگ است". به به به چرا افراد غیر نخبه ، که هزینه های وحشتناکی را با زندگی در یک جامعه جنگی دائمی متحمل می شوند ، حتی در بسیاری از موارد از حمایت شدید ، به این ترتیب تسلیم می شوند؟ به به به پاسخ بسیار ساده است: وعده نجات. "

 

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی