توسط دیوید سوانسون World BEYOND Warژانویه 17، 2023
دیوید سوانسون نویسنده کتاب جدید است دکترین مونرو در 200 و چه چیزی باید آن را جایگزین کرد.
دکترین مونرو توجیهی برای اعمال بود و هست، برخی خوب، برخی بی تفاوت، اما بخش عمده آن مذموم است. دکترین مونرو، هم به صراحت و هم به زبانی بدیع، پابرجاست. دکترین های اضافی بر پایه های آن ساخته شده است. در اینجا کلمات دکترین مونرو که با دقت از سخنرانی رئیس جمهور جیمز مونرو در مورد وضعیت اتحادیه در 200 سال پیش در 2 دسامبر 1823 انتخاب شده است، آمده است:
این مناسبت به عنوان یک اصل که حقوق و منافع ایالات متحده در آن دخیل است، مناسب ارزیابی شده است که قاره های آمریکا، با توجه به شرایط آزاد و مستقلی که به عهده گرفته اند و حفظ کرده اند، از این پس در نظر گرفته نمی شوند. به عنوان سوژه هایی برای استعمار آینده توسط هر قدرت اروپایی. . . .
بنابراین، ما به صراحت و روابط دوستانه موجود بین ایالات متحده و این قدرت ها مدیونیم که اعلام کنیم که باید هر گونه تلاشی از جانب آنها برای گسترش سیستم آنها به هر بخشی از این نیمکره را برای صلح و امنیت ما خطرناک بدانیم. . با مستعمرات یا وابستگی های موجود هیچ قدرت اروپایی، ما مداخله نکرده ایم و نخواهیم داشت. اما با دولتهایی که استقلال خود را اعلام کردهاند و آن را حفظ کردهاند و ما نیز با ملاحظات و اصول عادلانه به استقلال آنها اذعان کردهایم، نمیتوانیم هیچ مداخلهای را برای سرکوب آنها یا کنترل سرنوشت آنها به نحو دیگری ببینیم. از سوی هر قدرت اروپایی در منظری غیر از مظهر گرایش غیردوستانه نسبت به ایالات متحده.»
اینها کلماتی بودند که بعداً "دکترین مونرو" نامگذاری شدند. آنها از سخنرانیای که به نفع مذاکرات صلحآمیز با دولتهای اروپایی بود، کنار رفتند، در حالی که تسخیر و اشغال خشونتآمیز سرزمینهای «خالی از سکنه» آمریکای شمالی را جشن میگرفتند. هیچ کدام از این موضوعات جدید نبود. چیزی که جدید بود، ایده مخالفت با استعمار بیشتر قاره آمریکا توسط اروپایی ها بر اساس تمایز بین حکومت بد کشورهای اروپایی و حکمرانی خوب کشورهای قاره آمریکا بود. این گفتار، حتی با وجود استفاده مکرر از عبارت «دنیای متمدن» برای اشاره به اروپا و آن چیزهایی که اروپا ایجاد کرده است، بین نوع حکومتهای قاره آمریکا و نوع کمتر مطلوب حداقل در برخی از کشورهای اروپایی تمایز قائل میشود. در اینجا میتوان جد جنگ دموکراسیها علیه حکومتهای استبدادی را که اخیراً تبلیغ شده است، پیدا کرد.
دکترین اکتشاف - این ایده که یک ملت اروپایی می تواند هر سرزمینی را که هنوز توسط سایر کشورهای اروپایی ادعا نشده است، بدون توجه به اینکه چه مردمی قبلاً در آنجا زندگی می کنند، ادعا کند - به قرن پانزدهم و کلیسای کاتولیک برمی گردد. اما در سال 1823، همان سال با سخنرانی سرنوشت ساز مونرو، در قوانین ایالات متحده قرار گرفت. آن را دوست همیشگی مونرو، جان مارشال، رئیس دیوان عالی ایالات متحده، در آنجا قرار داد. ایالات متحده خود را، شاید به تنهایی در خارج از اروپا، دارای امتیازات کشفی مشابه کشورهای اروپایی می دانست. (شاید به طور تصادفی، در دسامبر 2022 تقریباً همه کشورهای روی زمین توافق نامه ای را امضا کردند که تا سال 30 2030٪ از زمین و دریا را برای حیات وحش کنار بگذارد. استثنائات: ایالات متحده و واتیکان.)
در جلسات کابینه منتهی به دولت مونرو در سال 1823، بحث های زیادی در مورد افزودن کوبا و تگزاس به ایالات متحده مطرح شد. عموماً اعتقاد بر این بود که این مکان ها می خواهند بپیوندند. این با رویه رایج این اعضای کابینه در بحث توسعه، نه به عنوان استعمار یا امپریالیسم، بلکه به عنوان خود تعیینی ضد استعماری مطابقت داشت. این مردان با مخالفت با استعمار اروپایی و با این باور که هر کسی که آزادانه انتخاب کند، بخشی از ایالات متحده را انتخاب می کند، توانستند امپریالیسم را به عنوان ضد امپریالیسم درک کنند.
ما در سخنرانی مونرو رسمیت بخشیدن به این ایده داریم که "دفاع" از ایالات متحده شامل دفاع از چیزهایی دور از ایالات متحده است که دولت ایالات متحده یک "نفع" مهم در آن اعلام می کند. روز "استراتژی دفاع ملی 2022 ایالات متحده"، برای مثال، به طور مداوم به دفاع از "منافع" و "ارزش های" ایالات متحده اشاره دارد که به عنوان موجود در خارج از کشور و شامل کشورهای متحد و به عنوان متمایز از ایالات متحده توصیف می شود. ایالات یا «وطن». این با دکترین مونرو کاملاً جدید نبود. اگر چنین بود، رئیس جمهور مونرو نمی توانست در همان سخنرانی بیان کند که «نیروی معمول در دریای مدیترانه، اقیانوس آرام و در امتداد سواحل اقیانوس اطلس حفظ شده است و از تجارت ما در آن دریاها محافظت لازم را به عمل آورده است. " مونرو که خرید لوئیزیانا را از ناپلئون برای پرزیدنت توماس جفرسون خریده بود، بعداً ادعاهای ایالات متحده را به سمت غرب تا اقیانوس آرام گسترش داد و در اولین جمله دکترین مونرو با استعمار روسیه در بخشی از آمریکای شمالی بسیار دور از مرزهای غربی مخالف بود. میسوری یا ایلینوی عمل تلقی هر چیزی که تحت عنوان مبهم «منافع» قرار میگیرد بهعنوان توجیهکننده جنگ توسط دکترین مونرو و بعداً با دکترینها و شیوههایی که بر اساس آن ساخته شده بود تقویت شد.
ما همچنین در زبان پیرامون دکترین، این امکان را به عنوان تهدیدی برای «منافع» ایالات متحده از این امکان داریم که «قدرتهای متحد باید نظام سیاسی خود را به هر بخشی از هر یک از قارهها [آمریکا] گسترش دهند». قدرت های متحد، اتحاد مقدس یا اتحاد بزرگ، اتحادی از دولت های سلطنت طلب در پروس، اتریش و روسیه بود که از حق الهی پادشاهان و در برابر دموکراسی و سکولاریسم دفاع می کردند. ارسال سلاح به اوکراین و تحریمها علیه روسیه در سال 2022، به نام دفاع از دموکراسی در برابر استبداد روسیه، بخشی از یک سنت طولانی و عمدتاً ناگسستنی است که به دکترین مونرو بازمیگردد. اینکه اوکراین ممکن است چندان دموکراسی نباشد، و اینکه دولت ایالات متحده ارتش اکثر ظالمترین دولتهای روی زمین را تسلیح، آموزش و تأمین مالی میکند، با ریاکاریهای گذشته در گفتار و عمل سازگار است. ایالات متحده برده دار در زمان مونرو حتی کمتر از ایالات متحده امروزی دموکراسی بود. دولتهای بومی آمریکا که در اظهارات مونرو به آنها اشاره نشده است، اما میتوانستند منتظر نابودی توسط گسترش غرب باشند (که برخی از آنها به همان اندازه که در اروپا الهامبخش ایجاد دولت آمریکا بودهاند)، اغلب بیشتر بودند. دموکراتیک از کشورهای آمریکای لاتین که مونرو مدعی دفاع از آن بود، اما دولت ایالات متحده اغلب برعکس دفاع از آنها را انجام می داد.
آن محمولههای تسلیحاتی به اوکراین، تحریمها علیه روسیه و نیروهای آمریکایی مستقر در سراسر اروپا، در عین حال، نقض سنت مورد حمایت در سخنرانی مونرو برای دور ماندن از جنگهای اروپایی است، حتی اگر، همانطور که مونرو گفت، اسپانیا «هیچوقت نمیتواند تسلیم شود. نیروهای ضد دموکراتیک آن روز. این سنت انزواطلبی که مدتها تأثیرگذار و موفق بود و هنوز حذف نشده بود، تا حد زیادی با ورود ایالات متحده به دو جنگ جهانی اول خنثی شد، از آن زمان پایگاههای نظامی ایالات متحده و همچنین درک دولت ایالات متحده از "منافع" خود هرگز از بین نرفتند. اروپا با این حال، در سال 2000، پاتریک بوکانان برای ریاست جمهوری ایالات متحده بر اساس یک پلت فرم حمایت از خواست دکترین مونرو برای انزواگرایی و اجتناب از جنگ های خارجی نامزد شد.
دکترین مونرو همچنین این ایده را که امروزه هنوز بسیار زنده است، مطرح کرد که یک رئیس جمهور ایالات متحده، به جای کنگره ایالات متحده، می تواند تعیین کند که ایالات متحده کجا و بیش از چه چیزی وارد جنگ خواهد شد - و نه فقط یک جنگ فوری خاص، بلکه هر تعداد. از جنگ های آینده دکترین مونرو در واقع یک نمونه اولیه از "مجوز استفاده از نیروی نظامی" همه منظوره است که از قبل هر تعداد جنگ را تایید می کند، و پدیده ای است که امروزه رسانه های آمریکایی بسیار دوست دارند "خط قرمز کشیدن". " با افزایش تنش ها بین ایالات متحده و هر کشور دیگری، سال ها است که رسانه های ایالات متحده اصرار دارند که رئیس جمهور ایالات متحده "یک خط قرمز" ترسیم کند و ایالات متحده را به جنگ متعهد کند، و نه تنها معاهداتی را که منع می کند، نقض می کند. گرم کردن، و نه تنها ایده ای که در همان سخنرانی به خوبی بیان شده است که حاوی دکترین مونرو است که مردم باید در مورد مسیر حکومت تصمیم بگیرند، بلکه همچنین در مورد اعطای اختیارات جنگی توسط قانون اساسی به کنگره. نمونه هایی از مطالبات و اصرار بر رعایت «خط قرمزها» در رسانه های ایالات متحده شامل این ایده ها است که:
- اگر سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کند، باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، جنگ بزرگی را علیه سوریه آغاز خواهد کرد.
- دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اگر نیروهای نیابتی ایران به منافع آمریکا حمله کنند، به ایران حمله خواهد کرد.
- اگر روسیه به یکی از اعضای ناتو حمله کند، بایدن مستقیماً با نیروهای آمریکایی به روسیه حمله خواهد کرد.
دیوید سوانسون نویسنده کتاب جدید است دکترین مونرو در 200 و چه چیزی باید آن را جایگزین کرد.
پاسخ 2
زمان تغییر فرا رسیده است که مدت هاست به پایان رسیده است.
جنگ افروزی یک حالت روان پریشی انسان است.