نیکلاس جی اس دیویس خاطرنشان می کند که رسانه های جریان اصلی ایالات متحده خشم اخلاقی خود را هنگامی که هواپیماهای جنگی روسی غیرنظامیان را در حلب کشتند، ابراز کردند، اما در حالی که هواپیماهای جنگی آمریکایی بیگناهان را در موصل و رقه سلاخی می کنند، سکوت کرده اند.
توسط نیکلاس جی سی دیویس، خبر کنسرسیوم.
آوریل 2017 ماه دیگری از کشتار جمعی و وحشت غیرقابل تصور برای مردم موصل در عراق و مناطق اطراف رقه و طبقه در سوریه بود. سنگین ترین و پایدارترین کمپین بمباران به رهبری ایالات متحده از زمانی که جنگ آمریکا در ویتنام وارد سی و سومین ماه خود شد.
گروه نظارتی Airwars گزارش هایی از 1,280 تا 1,744 غیرنظامی توسط حداقل کشته شده است بمب ها و موشک های 2,237 که در ماه آوریل از هواپیماهای جنگی ایالات متحده و متحدانش بارید (1,609 در عراق و 628 در سوریه). بیشترین تلفات در موصل قدیم و حومه موصل و غرب موصل بود که 784 تا 1,074 غیرنظامی در آنجا کشته شدند، اما منطقه اطراف طبقه سوریه نیز متحمل تلفات سنگین غیرنظامی شد.
در سایر مناطق جنگی، همانطور که در مقالات قبلی توضیح داده ام (اینجا کلیک نمایید و اینجا کلیک نماییدنوع گزارشهای «منفعل» از مرگ غیرنظامیان که توسط Airwars گردآوری شده است، تنها بین 5 تا 20 درصد از مرگهای واقعی جنگ غیرنظامی را که توسط مطالعات جامع مرگ و میر آشکار شده است، ثبت کرده است. Iraqbodycount که از روشی مشابه Airwars استفاده می کرد، تنها 8 درصد از مرگ و میرهای کشف شده توسط یک مطالعه مرگ و میر در عراق اشغالی در سال 2006 را شمارش کرده بود.
به نظر میرسد Airwars گزارشهای مربوط به کشتهشدگان غیرنظامیان را با دقت بیشتری نسبت به شمارش عراق در 11 سال پیش جمعآوری میکند، اما تعداد زیادی از آنها را بهعنوان «مقابله» یا «گزارششده ضعیف» طبقهبندی میکند و عمداً در شمارش محافظهکارانه عمل میکند. به عنوان مثال، در برخی موارد، گزارشهای رسانههای محلی در مورد «مرگهای بسیاری» را حداقل یک مورد مرگ و بدون حداکثر رقم محاسبه کرده است. این به دلیل تقصیر روشهای Airwars نیست، بلکه برای شناسایی محدودیتهای آن در کمک به برآورد واقعی مرگومیر غیرنظامیان است.
با در نظر گرفتن تفاسیر مختلف از دادههای Airwars، و با فرض اینکه، مانند چنین تلاشهایی در گذشته، بین 5 تا 20 درصد از مرگهای واقعی را به خود اختصاص داده است، تخمینی جدی از تعداد غیرنظامیان کشته شده توسط کمپین بمباران به رهبری ایالات متحده از زمان سال 2014 باید بین 25,000 تا 190,000 باشد.
پنتاگون اخیراً تخمین عجیب خود را از تعداد غیرنظامیانی که از سال 2014 در عراق و سوریه کشته است به 352 تن اصلاح کرده است. این کمتر از یک چهارم از 1,446 قربانی است که Airwars به طور مثبت نام آنها را شناسایی کرده است.
Airwars همچنین گزارش هایی از غیرنظامیان کشته شده توسط بمباران روسیه در سوریه، که در بیشتر سال 2016 تعداد غیرنظامیان کشته شده توسط بمباران به رهبری ایالات متحده از تعداد آنها بیشتر بود. بمب ها و موشک های 10,918 در سه ماه اول سال 2017، سنگینترین بمباران از زمان آغاز کمپین در سال 2014، گزارشهای ایروارز درباره غیرنظامیان کشته شده توسط بمباران به رهبری ایالات متحده از گزارشهای مربوط به کشتهشدگان در اثر بمباران روسیه پیشی گرفته است.
به دلیل ماهیت پراکنده همه گزارشهای Airwars، این الگو ممکن است بهطور دقیق نشان دهد که آیا ایالات متحده یا روسیه واقعاً غیرنظامیان بیشتری را در هر یک از این دورهها کشتهاند یا خیر. عوامل زیادی وجود دارد که می تواند بر آن تأثیر بگذارد.
برای مثال، دولتها و سازمانهای غیردولتی غربی از کلاهسفیدها و سایر گروههایی که تلفات غیرنظامی ناشی از بمباران روسیه را گزارش میکنند، حمایت مالی و حمایت کردهاند، اما هیچ حمایتی معادل غرب از گزارش تلفات غیرنظامیان از مناطق تحت کنترل دولت اسلامی وجود ندارد که ایالات متحده متحدانش بمباران می کنند. اگر گزارش Airwars به دلیل عواملی مانند این نسبت بیشتری از مرگ و میرهای واقعی را در یک منطقه نسبت به منطقه دیگر ثبت کند، می تواند منجر به تفاوت در تعداد مرگ های گزارش شده شود که منعکس کننده تفاوت در مرگ های واقعی نیست.
شوک، هیبت… و سکوت
برای قرار دادن بمب ها و موشک های 79,000 که ایالات متحده و متحدانش از سال 2014 تاکنون عراق و سوریه را بمباران کرده اند، شایسته است به روزهای "بی گناه تر" "شوک و هیبت" در مارس 2003 بازگردیم. سندی تولان خبرنگار NPR گزارش شده در سال 2003، یکی از معماران آن کمپین این کاهش را پیش بینی کرد بمب ها و موشک های 29,200 در مورد عراق، «معادل غیرهستهای تأثیری که تسلیحات اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد، بر ژاپن خواهد داشت».
هنگامی که «شوک و هیبت» در سال 2003 در عراق منتشر شد، بر اخبار سراسر جهان مسلط شد. اما پس از هشت سال از جنگ "مستدل، آرام، بدون رسانه". در دوران پرزیدنت اوباما، رسانه های جمعی ایالات متحده حتی کشتار روزانه ناشی از این بمباران شدیدتر و مستمر عراق و سوریه را به عنوان خبر تلقی نمی کنند. آنها رویدادهای تلفات جمعی منفرد را برای چند روز پوشش می دهند، اما به سرعت عادی می شوند "نمایش ترامپ" برنامه نويسي.
مانند جورج اورول 1984، عموم مردم می دانند که نیروهای نظامی ما در جایی با کسی در حال جنگ هستند، اما جزئیات آن ناقص است. "آیا این هنوز یک چیز است؟" آیا کره شمالی اکنون مسئله بزرگ نیست؟
تقریباً هیچ بحث سیاسی در ایالات متحده در مورد حق و نادرستی کمپین بمباران ایالات متحده در عراق و سوریه وجود ندارد. نگران نباشید که بمباران سوریه بدون مجوز از دولت شناخته شده بین المللی آن جنایت تجاوز و نقض قوانین است. منشور سازمان ملل. آزادی ایالات متحده برای نقض منشور سازمان ملل به میل خود قبلاً از نظر سیاسی (نه از نظر قانونی!) با 17 سال تجاوز زنجیره ای عادی شده است. بمباران یوگسلاویدر سال 1999 به تهاجمات به افغانستان و عراق، به حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان و یمن
پس چه کسی منشور را برای محافظت از غیرنظامیان در سوریه که قبلاً در یک جنگ خونین داخلی و نیابتی از همه طرف با خشونت و مرگ روبرو هستند، که ایالات متحده قبلاً در آن حضور داشت، اجرا خواهد کرد. عمیقا همدست خیلی قبل از شروع بمباران سوریه در سال 2014؟
از نظر قوانین ایالات متحده، سه رژیم متوالی ایالات متحده ادعا کرده اند که خشونت نامحدود آنها از نظر قانونی توسط این رژیم توجیه می شود. مجوز استفاده از نیروی نظامی در سال 2001 توسط کنگره ایالات متحده تصویب شد.
«رئیسجمهور مجاز است از تمام نیروی لازم و مناسب علیه ملتها، سازمانها یا افرادی که تشخیص میدهد حملات تروریستی را که در 11 سپتامبر 2001 رخ داده، یا به چنین سازمانها یا اشخاصی پناه داده، برنامهریزی، مجاز، مرتکب یا کمک کردهاند، استفاده کند. برای جلوگیری از هرگونه اقدامات تروریستی بینالمللی در آینده علیه ایالات متحده توسط این کشورها، سازمانها یا اشخاص».
چه تعداد از هزاران غیرنظامی که ایالات متحده در چند ماه گذشته در موصل کشته است، چنین نقشی در حملات تروریستی 11 سپتامبر داشتند؟ هر کسی که این مطلب را میخواند، پاسخ آن سوال را میداند: احتمالاً یکی از آنها نیست. اگر یکی از آنها درگیر بود، کاملاً تصادفی بود.
هر قاضی بیطرف این ادعا را رد میکند که این قانون 16 سال جنگ را در حداقل هشت کشور، سرنگونی دولتهایی که هیچ ارتباطی با 9 سپتامبر نداشتند، کشتار حدود 11 میلیون نفر و بیثباتی کشور به کشور را مجاز میدانست. همان طور که قضات نورنبرگ آن را رد کردند ادعای متهمان آلمانی آنها به لهستان، نروژ و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کردند تا از حملات قریب الوقوع به آلمان جلوگیری کنند یا «پیشگیری» کنند.
مقامات آمریکایی ممکن است ادعا کنند که 2002 عراق AUMF بمباران موصل را مشروع می کند. آن قانون حداقل به همان کشور اشاره دارد. اما در حالی که هنوز در حال انتشار است، تمام جهان در عرض چند ماه پس از تصویب آن متوجه شدند که از مقدمات دروغین و دروغهای آشکار برای توجیه سرنگونی دولتی که ایالات متحده از آن زمان تاکنون آن را نابود کرده است، استفاده کرده است.
جنگ ایالات متحده در عراق رسماً با خروج آخرین نیروهای اشغالگر ایالات متحده در سال 2011 پایان یافت. AUMF موافقت نکرد و احتمالاً نمی توانست 14 سال بعد با یک رژیم جدید در عراق متحد شود تا به یکی از شهرهای آن حمله کند و هزاران نفر از آنها را بکشد. مردم.
گرفتار تبلیغات وب جنگ
آیا ما واقعاً نمی دانیم جنگ چیست؟ آیا از زمانی که آمریکایی ها جنگ را در خاک خودمان تجربه کرده اند، مدت زیادی می گذرد؟ شاید. اما خوشبختانه جنگ با بیشتر زندگی روزمره ما فاصله دارد، نمیتوانیم وانمود کنیم که نمیدانیم چیست یا چه وحشتهایی به همراه دارد.
در این ماه، من و دو دوست از دفتر خانم کنگره که نماینده محله ما بود، بازدید کردیم اقدام صلح وابسته، صلح عدالت پایداری فلوریدا، از او بخواهد که قوانینی را برای منع اولین حمله هسته ای ایالات متحده حمایت کند. برای لغو AUMF 2001؛ رای مخالف به بودجه نظامی؛ قطع بودجه برای استقرار نیروهای زمینی آمریکا به سوریه؛ و حمایت از دیپلماسی و نه جنگ با کره شمالی.
وقتی یکی از دوستانم توضیح داد که در ویتنام دعوا کرده است و شروع به صحبت در مورد آنچه در آنجا دیده بود، مجبور شد دست از گریه بردارد. اما کارمند نیازی به ادامه کار او نداشت. او می دانست که او در مورد چه چیزی صحبت می کند. همه ما انجام می دهیم.
اما اگر همه ما قبل از اینکه بتوانیم وحشت جنگ را درک کنیم و اقدامات جدی برای متوقف کردن آن و جلوگیری از آن انجام دهیم، باید کودکان کشته و زخمی را در جسم ببینیم، در این صورت با آینده ای تیره و خونین روبرو خواهیم شد. همانطور که دوست من و بسیاری مانند او با هزینه های غیرقابل محاسبه آموخته اند، بهترین زمان برای متوقف کردن جنگ قبل از شروع آن است و درسی که از هر جنگی می توان آموخت این است: "دیگر هرگز!"
هر دو باراک اوباما و دونالد ترامپ تا حدودی با معرفی خود به عنوان نامزدهای "صلح" به ریاست جمهوری دست یافتند. با توجه به سوابق طرفدار جنگ از مخالفان اصلی آنها، جان مک کین و. هیلاری کلینتون. بیزاری مردم آمریکا از جنگ عاملی است که هر رئیس جمهور و سیاستمدار ایالات متحده باید با آن دست و پنجه نرم کند و قبل از آن وعده صلح داده است. ما را به سمت جنگ می چرخاند یک سنت سیاسی آمریکایی است که به وودرو ویلسون و فرانکلین روزولت باز می گردد.
به عنوان رایشمارشال هرمان گورینگ اعتراف کرد به گوستاو گیلبرت روانشناس نظامی آمریکایی در سلول خود در نورنبرگ، «طبیعاً، مردم عادی جنگ نمی خواهند. نه در روسیه و نه در انگلیس و نه در آمریکا و نه در آلمان. که قابل درک است. اما بالاخره این رهبران کشور هستند که سیاست را تعیین میکنند و کشاندن مردم همیشه کار سادهای است، خواه دموکراسی باشد یا دیکتاتوری فاشیستی، یا پارلمان یا دیکتاتوری کمونیستی.»
گیلبرت اصرار داشت: «یک تفاوت وجود دارد، در یک دموکراسی، مردم از طریق نمایندگان منتخب خود در این مورد نظر دارند و در ایالات متحده تنها کنگره میتواند اعلام جنگ کند.»
گورینگ تحت تأثیر قرار نگرفت مدیسون'شن همیلتونپادمان های گرامی قانون اساسی او پاسخ داد: «اوه، همه چیز خوب است، اما، صدا یا بی صدا، همیشه می توان مردم را به خواست رهبران آورد. ساده است. تنها کاری که باید انجام دهید این است که به آنها بگویید که مورد حمله قرار می گیرند و صلح طلبان را به دلیل عدم میهن پرستی و در معرض خطر قرار دادن کشور محکوم می کنند. در هر کشوری به همین صورت عمل می کند.»
تعهد ما به صلح و انزجار ما از جنگ به راحتی با تکنیک های ساده اما بی انتها که گورینگ توصیف کرد، تضعیف می شود. امروزه در ایالات متحده، آنها توسط چندین عامل دیگر تقویت می شوند، که بیشتر آنها در آلمان جنگ جهانی دوم مشابهی داشتند:
- رسانه های گروهی که سرکوب می کنند آگاهی عمومی هزینه های انسانی جنگ، به ویژه زمانی که سیاست ایالات متحده یا نیروهای آمریکایی مسئول هستند.
-A خاموشی رسانه ای بر روی صداهای عقلانی که از سیاست های جایگزین مبتنی بر صلح، دیپلماسی یا حاکمیت حقوق بین الملل حمایت می کنند.
-در سکوت متعاقب در مورد جایگزین های منطقی، سیاستمداران و رسانه ها حضور دارند "انجام کاری" به معنای جنگ، بهعنوان تنها جایگزین برای آدم کاهی همیشگی «هیچ کاری نکردن».
- عادی سازی جنگ با پنهان کاری و فریب، به ویژه توسط شخصیت های عمومی که در غیر این صورت قابل اعتماد هستند، مانند رئیس جمهور اوباما.
- وابستگی سیاستمداران و سازمانهای مترقی به تأمین مالی اتحادیههای کارگری که به شرکای کوچک در مجتمع صنعتی نظامی تبدیل شدهاند.
- چارچوببندی سیاسی اختلافات آمریکا با سایر کشورها کاملاً نتیجه اقدامات طرف مقابل و شیطانسازی رهبران خارجی برای نمایش و رواج این روایتهای نادرست.
- این تظاهر که نقش ایالات متحده در جنگ های برون مرزی و اشغال نظامی جهانی ناشی از حسن نیت است. تمایل به کمک به مردمنه از جاه طلبی های استراتژیک ایالات متحده و منافع تجاری.
در مجموع، این یک سیستم تبلیغاتی جنگ است که در آن سران شبکه های تلویزیونی در کنار رهبران سیاسی و نظامی، مسئولیت جنایات ناشی از آن را بر عهده دارند. بیرون آوردن ژنرال های بازنشسته برای بمباران جبهه داخلی با اصطلاحات خوشایند، بدون افشاگری la کثیف دستمزد مدیران و مشاوران آنها از سازندگان سلاح جمع آوری می کنند، تنها یک روی این سکه است.
طرف دیگر به همان اندازه مهم، ناکامی رسانه ها در پوشش جنگ ها یا نقش ایالات متحده در آنها، و به حاشیه راندن سیستماتیک آنها از هر کسی است که پیشنهاد می کند چیزی از نظر اخلاقی یا قانونی در جنگ های آمریکا اشتباه است.
پاپ و گورباچف
پاپ فرانسیس اخیرا پیشنهاد کرد که یک طرف ثالث می تواند به عنوان میانجی برای کمک به حل مناقشه 70 ساله کشورمان با کره شمالی عمل کند. پاپ نروژ را پیشنهاد کرد. مهمتر از آن، پاپ این مشکل را به عنوان یک مناقشه بین ایالات متحده و کره شمالی توصیف کرد، نه آنطور که مقامات آمریکایی انجام می دهند، زیرا کره شمالی یک مشکل یا تهدیدی برای بقیه جهان است.
این گونه است که دیپلماسی با شناسایی درست و صادقانه نقشهایی که طرفهای مختلف در یک اختلاف یا درگیری ایفا میکنند، و سپس تلاش برای حل اختلافات و منافع متضاد خود به گونهای که هر دو طرف بتوانند با آن زندگی کنند یا حتی از آن سود ببرند، بهترین کار را انجام میدهد. برجام که مناقشه آمریکا با ایران بر سر برنامه هستهای غیرنظامی آن را حل کرد، نمونه خوبی از این است که چگونه میتواند کار کند.
این نوع دیپلماسی واقعی بسیار دور از ذهن است brinksmanship، تهدیدها و اتحادهای تهاجمی که از آن زمان به بعد به عنوان دیپلماسی زیر سلطه روسای جمهور و وزرای خارجه ایالات متحده ظاهر شده است. ترومن و آچسون، با چند استثنا. تمایل مستمر بسیاری از طبقه سیاسی ایالات متحده به برجام را تضعیف کند با ایران معیاری است که نشان میدهد چگونه مقامات آمریکایی به استفاده از تهدید و حاشیهنشینی میچسبند و از اینکه ایالات متحده «استثنایی» باید از اسب بلند خود پایین بیاید و با حسن نیت با سایر کشورها مذاکره کند، آزرده خاطر میشوند.
همانطور که مورخ ویلیام اپلمن ویلیامز در ریشه این سیاست های خطرناک نوشت تراژدی دیپلماسی آمریکایی در سال 1959، سراب قدرت عالی نظامی نهفته است که رهبران ایالات متحده را پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم و اختراع سلاح های هسته ای اغوا کرد. پس از دویدن با سر به واقعیت یک جهان تسخیر ناپذیر پسااستعماری در ویتنام، این رویای آمریکایی قدرت نهایی برای مدت کوتاهی محو شد، اما پس از پایان جنگ سرد با انتقام دوباره متولد شد.
از آنجایی که شکست آلمان در جنگ جهانی اول به اندازه کافی تعیین کننده نبود تا آلمان را متقاعد کند که جاه طلبی های نظامی اش محکوم به فنا است، نسل جدیدی از رهبران ایالات متحده پایان جنگ سرد را فرصتی برای خود می دیدند. "سندرم ویتنام را لگد بزنید" و تلاش غم انگیز آمریکا را احیا کند «تسلط بر طیف کامل».
همانطور که میخائیل گورباچف در اظهار تاسف بود سخنرانی در برلین در بیست و پنجمین سالگرد فروپاشی دیوار برلین در سال 25، «غرب و به ویژه ایالات متحده پیروزی در جنگ سرد را اعلام کردند. سرخوشی و پیروزی به سر رهبران غربی رفت. آنها با سوء استفاده از تضعیف روسیه و فقدان وزنه تعادل، مدعی رهبری انحصاری و سلطه بر جهان شدند و از توجه به هشدارهای بسیاری از حاضران در اینجا خودداری کردند.
این پیروزی پس از جنگ سرد به طور قابل پیش بینی ما را به پیچ و خم پیچیده تری از توهمات، بلایا و خطرات نسبت به خود جنگ سرد سوق داده است. حماقت جاه طلبی های سیری ناپذیر رهبران ما و معاشقه های مکرر با انقراض جمعی به بهترین وجه در بولتن دانشمندان اتمی نشان داده شده است. روز قیامت ساعت، که دوباره دستانش ایستاده است دو دقیقه و نیم مانده به نیمه شب.
ناتوانی پرهزینه ترین ماشین جنگی که تا به حال مونتاژ شده است در شکست دادن نیروهای مقاومت با اسلحه سبک در کشور به کشور، یا بازگرداندن ثبات به هر یک از کشورهایی که ویران کرده است، به سختی قدرت داخلی مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده را بر سیاسی ما کاهش داده است. نهادها و منابع ملی ما نه میلیونها مرگ، نه تریلیونها دلار هدر رفته و نه شکست مفتضحانه به خودی خود، گسترش و تشدید بیمعنایی «جنگ جهانی علیه ترور» را کاهش نداده است.
آینده پژوهان بحث می کنند که آیا فناوری رباتیک و هوش مصنوعی روزی به جهانی منجر می شود که در آن ربات های خودگردان می توانند جنگی را برای به بردگی گرفتن و نابودی نژاد بشر به راه بیندازند، شاید حتی انسان ها را به عنوان اجزای ماشین هایی که انقراض ما را به همراه خواهند داشت، وارد کنند. آیا در نیروهای مسلح و مجتمع صنعتی نظامی ایالات متحده، دقیقاً چنین ارگانیسم نیمه انسانی و نیمه فن آوری ایجاد کرده ایم که از بمباران، کشتار و تخریب دست بر نخواهد داشت، مگر اینکه و تا زمانی که آن را در مسیر خود متوقف کنیم و آن را از بین نبریم؟
نیکولاس جی سی دیویس نویسنده است خون در ما دست ها: تهاجم و ویرانی آمریکا به عراق. وی همچنین فصلهایی را در مورد "اوباما در جنگ" در درجه بندی رئیس جمهور چهل و چهارم نوشت: کارنامه ای درباره دوره اول باراک اوباما به عنوان رهبر پیشرو.
یک دیدگاه
مدرکی دیگر مبنی بر اینکه کنگره کمکی به سالها جنگهای اعلام نشده است. نورنبرگ منتظر است.