اصلاح دوم و دفاع ملی

توسط دونال والتر، فوریه 22، 2018

تظاهرات صلح آمیز (عکس: مارک ویلسون / گتی ایماژ)

در پست اخیر فیس بوک من پیشنهاد کردم که "حق نگه داشتن و حمل سلاح" به نوعی با سایر حقوق بشر و حقوق مدنی برابری ندارد. یک دوست محترم در پاسخ گفت که او و دیگران حق دفاع از خود در برابر حمله خشونت آمیز را حق اصلی می دانند ، که اصلاحیه دوم حقی است که از بقیه محافظت می کند.

حق خودمحور

بخشی از "یک شبه نظامی منظم" و "امنیت یک کشور آزاد" با وجود این ، من اعتراف می کنم که متمم دوم می تواند به عنوان حق یک شخص برای دفاع از خود تفسیر شود (و حداقل از سال 2008 به این ترتیب تفسیر شده است) . من همچنین اعتراف می کنم که حق امنیت و امنیت فردی ، و بنابراین حق دفاع از خود برابر است (برابر با) حق زندگی ، آزادی ، عزت ، آب تمیز و بهداشتی ، غذای سالم و مراقبت های بهداشتی ، کار برای امرار معاش دستمزد ، داشتن مالکیت و آزادی از تبعیض و ستم. همه اینها ضروری است ، امنیت شخصی از اهمیت یکسانی برخوردار است.

مخالفت من با اصلاح دوم این است که کار نمی کند. اگر اهداف ایمنی مردم ما باشد، اعطای حق افراد به نگهداری و حمل اسلحه، ما را به کمترین خطر امنیتی تبدیل کرده است. شواهدی برای این ممکن است توسط برخی مورد سوءاستفاده قرار بگیرد، اما شواهد بر خلاف در بهترین حالت مبهم و مبهم است. به نظر می رسد که مسلح کردن شهروندان در تعداد زیاد، ما را از حملات خشونت محافظت نمی کند. پیشنهاد شده است که شاید ما نیاز بیشتری به اسلحه داریم. من در قویترین شرایط ممکن مخالفم.

گفته شده است که شر به اندازه بشر قدمت دارد و به این زودی از بین نمی رود. درست است. با این وجود آنچه کاملاً جدید است ، افزایش ظرفیت برای کشتن است. در حالی که این روند ادامه دارد ، مسلح کردن بیشتر خود نمی تواند جامعه امن تری را به وجود آورد. خشونت خشونت را به وجود می آورد. این خود ماندگار است. چگونه فروش قارچ گونه اسلحه های ویرانگر هر چه بیشتر می تواند باعث کاهش خشونت و ایمنی بیشتر فرزندان و خود شود؟

همچنین گفته شده است که بد، فراگیر بودن، راهی برای به دست آوردن ابزار برای کشتن پیدا خواهد کرد. استدلال این است که نقض حق داشتن و حمل اسلحه برای مردم خوب آنها را به یک ضرر نامطلوب تبدیل می کند. با این حال، برای افراد زیادی، حمل اسلحه امنیت نادرستی را ارائه می دهد (علی رغم موارد غیرمعمول). علاوه بر این، افزایش شیوع اسلحه در میان مردم پرجمعیت، باعث می شود اسلحه ها به راحتی برای کسانی که با هدف شوم هستند، افزایش یابد و همچنین احتمال مرگ و میر اتفاقی توسط افراد خوب افزایش یابد. پاسخ این است که مالکیت تفنگ را کاهش دهد، نه افزایش یابد.

حق مقاومت در برابر ظلم و ستم

حق حفاظت از خود گاهی شامل حق مقاومت در برابر نفوذ بی دلیل آزادی های ما توسط نهادهای خاص دولتی یا سایر مmentsسسات می شود. بیشتر طرفداران اسلحه تا این حد پیش نمی روند و اگر این کار را بکنند تقریباً به عنوان یک کناری کنار می رود ، اگر بخواهید از دست خارج شوید. به نظر می رسد آنها می فهمند که مقاومت در برابر دولت با سلاح های شخصی برای هیچ کس خوب نخواهد بود. هنوز هم ، اگر کسی آن را سریع بگوید ، شاید بهانه خوبی برای داشتن اسلحه به نظر برسد.

با این وجود، من حق یک فرد را برای مقاومت در برابر ظلم و ستم به عنوان یک اصل اساسی هر حقوق انسانی و مدنی که در بالا ذکر شد، تایید می کنم. فقط این است که شواهد فراوان وجود دارد که اعتراضات غیر خشونت آمیز موثرتر از مقاومت مسلحانه است. یادگیری استفاده از چنین روشهایی سود زیادی را به دست می آورد.

(مدافعان تفنگ همچنین می دانند که اصلاح دوم در مورد فعالیت های شکار و یا فعالیت های ورزشی نیست، و هرگز نبوده است، اما اغلب آنها را به طور کلی مطرح می کند. اگر حق آزادی شامل شکار و ورزش باشد، حق داشتن اسلحه برای این اهداف به وضوح از اهمیت اضافی و موضوع مقررات مناسب برخوردار است. نقض در اینجا قابل اجرا نیست.)

حق مقاومت در برابر تجاوز خارجی

در زمان تصویب ، اصلاحیه دوم (حداقل تا حدی) مربوط به داشتن جمعیت غیرنظامی بود که بتواند استقلال را در برابر تهدیدات خارجی حفظ کند. به من گفته شده است که تعداد زیادی از سلاح هایی که با آنها می جنگیدیم متعلق به جنگ انقلابی بوده است ، متعلق به خود آنها بوده است. البته ، هیچ کس به طور قابل اعتمادی استدلال نمی کند که این همان چیزی است که اصلاحیه دوم امروز درباره آن است. حق نگه داشتن و حمل اسلحه یک حق فردی تلقی می شود ، بدون ارتباط با خدمات نظامی یا شبه نظامی.

در حالی که ما در مورد تهاجم خارجی صحبت می کنیم ، آیا شخص دیگری به موازات افزایش سلاح سازی شهروندان خصوصی و نظامی شدن فزاینده دولت های ملی توجه کرده است؟ (1) هر دو نتیجه یک ظرفیت در حال افزایش برای تخریب و قتل هستند و هر دو خود ماندگار هستند. و (2) هیچ یک از آنها کار نمی کنند. جنگ و تهدیدهای جنگ فقط منجر به جنگ بیشتر می شود. پاسخ این نیست که هزینه های نظامی بیشتر باشد. پاسخ این است: "سیستم امنیتی جهانی: گزینه ای برای جنگ ”همانطور که توسط World Beyond War.

چطور از اینجا می رویم؟

هنگامی که به این نکته اشاره کردم که اسلحه های بیشتر (و کشنده تر) ما را از امنیت محافظت می کنند تا اینکه از ما محافظت کنند ، س nextال بعدی این است که "در مورد تمام اسلحه هایی که در آنجا هستند ، چه کنیم؟ اکنون درمورد میلیون ها AR-15 در گردش چه می کنیم؟ " به هر حال ما نمی توانیم اسلحه های همه را از آنها بگیریم. و اما در مورد تمام اسلحه هایی که اکنون در دست کسانی هستند که قصد شیطانی دارند؟

به همین ترتیب ، وقتی با مردم در مورد a صحبت می کنم world beyond war، س nextال بعدی این است: "چگونه ما از خود و کشورمان در برابر همه شرهای دنیا محافظت خواهیم کرد؟" هرگز از این واقعیت غافل شوید که سیستم جنگ کارایی ندارد ، اگر قدرت نظامی خود را حتی اندکی کاهش دهیم ، آیا دیگر ملتها (یا گروههای تروریستی) جرأت حمله به ما را نخواهند یافت؟

تغییر باورهای ما

  • بزرگترین مانع برای پایان دادن به (یا به طور قابل توجهی کاهش) مرگ و میر مربوط به اسلحه، این باور است که خشونت اسلحه اجتناب ناپذیر است و مالکیت اسلحه برای حفاظت ضروری است. مانع عمده برای پایان دادن به جنگ، اعتقاد بر این است که جنگ اجتناب ناپذیر و به نوعی برای امنیت ما ضروری است. هنگامی که ما معتقدیم ما بدون اسلحه ایمن هستیم و هنگامی که ما اعتقاد داریم که می توانیم فراتر از جنگ برسیم، بسیاری از راه حل های عقلانی در هر دو طرف برای بحث آزاد است.
  • چرا دشوار است باورهایمان را عوض کنیم؟ بزرگترین دلیل ترس است ترس نیرویی است که چرخه های خودخواهانه خشونت های جنگ و تفنگ را به وجود می آورد. اما چون این ها چرخه ی بدبختی هستند، تنها راه حل آنها این است که چرخه را شکستن.

پس از پول

  • دومین مانع مهم برای ایمنی اسلحه واقعی و پایان دادن به جنگ، مقدار هنگفتی از پول درگیر در تولید اسلحه و مجتمع صنعتی نظامی در این کشور است. صادقانه این یک مشکل عظیم است، که همه ما برای حل این مسئله به آن نیاز خواهیم داشت.
  • یکی از راه ها واگذاری است. در هر فرصتی لازم است سازمان هایی را که بخشی از آنها هستیم ترغیب کنیم تا سرمایه گذاری در ساخت سلاح و ماشین جنگ را متوقف کنند. راه دیگر این است که طرفدار انتقال هزینه های نفوذی مالیاتی برای "دفاع" به برنامه هایی باشیم که به افراد واقعی و زیرساخت ها کمک می کنند. وقتی مردم مزایای هزینه های صرف شده در پروژه های سازنده و نه مخرب را می بینند ، سرانجام اراده سیاسی می تواند تغییر کند.

گام های مناسب

  • اتفاقاً معتقدم تغییر سریع امکان پذیر است ، اما هیچ یک از این اهداف به یک باره اتفاق نمی افتد. ممکن است ما در حال حاضر حتی همه مراحل لازم را ندانیم ، اما بسیاری از آنها را می شناسیم و نباید بگذاریم شک و تردید ما را از بازیگری فلج کند.

ایمنی و امنیت: حقوق اساسی بشر

در پست اصلی خود در فیس بوک ، من با اصلاحیه دوم بحث کردم زیرا به نوعی حق داشتن و حمل اسلحه (حق نگه داشتن و حمل اسلحه) به اندازه بسیاری از حقوق بشر و مدنی که نام بردم معتبر به نظر نمی رسد. من درک کردم که حق ایمنی و امنیت از حقوق اساسی بشر است و اکنون می بینم که حق محافظت از خود در برابر حمله در این حقوق گنجانده شده است. با این وجود ، در این مقاله سعی کردم نشان دهم که حق نگهداری و حمل اسلحه از حق فردی برای محافظت از خود ضعیف است. اصلاحیه دوم کار نمی کند. این امنیت ما را حفظ نمی کند. در حقیقت ، حق فردی در نگه داشتن و حمل اسلحه ممکن است حقوق اساسی بیشتر مردم را برای امنیت و امنیت نقض کند.

قانون اساسی درباره معنای "تأمین دفاع مشترک" از ایالات متحده مبهم است ، اما به نظر می رسد به همان اندازه روشن است که آنچه حداقل برای نیم قرن گذشته (و مسلماً طولانی تر) انجام داده ایم ، مثر نیست. این برای ما کارساز نیست و برای بقیه دنیا نیز کارساز نیست. حق امنیت برای یک نفر به امنیت همه بستگی دارد و امنیت جهانی بدون خلع سلاح غیرمسلح اتفاق نمی افتد.

اگر احتمال آن را باور داشته باشیم ، می توانیم به a برسیم world beyond war و یک ملت فراتر از خشونت اسلحه این نیاز به اراده سیاسی و شجاعت برای ایستادگی در برابر منافع قدرتمند و پول دار دارد. همچنین نیاز به برداشتن مراحلی است که ما از یک لحظه شروع به درک آنها می کنیم.

یک دیدگاه

  1. این یک مقاله خوب و آموزنده بود. با این حال، من می خواستم چند مورد را بیان کنم.

    اولاً ، اواخر سال گذشته توصیف یک تمبر مربوط به این موضوع را خواندم. آنها گفتند كه كنترل اسلحه پاسخی نیست زیرا مردم می توانند با استفاده از روشهای غیرقانونی اسلحه بدست آورند. و رئیس NCIS (سرویس اطلاعات ملی جنایی) در انگلستان گفت که میزان جرم و جنایت بدتر می شود زیرا ، مجرمان گستاخ تر می شوند.

    از طرف دیگر ، آنها همچنین گفتند که مسئله فرهنگ اسلحه است. به عنوان مثال ، آنها اشاره کردند که جامعه ما (ایالات متحده) آموزش مسئولیت شخصی را متوقف کرد و شروع به آموزش وابستگی و نگرش "وای بر من" کرد. آنها همچنین به بودجه ضعیف امکانات بهداشت روان اشاره کردند. با این حال ، احساس می کنم آنها فراموش کرده اند ذکر کنند که چگونه برخی فکر می کنند اگر اسلحه دارید ، باید آن را شلیک کنید.

    در این یادداشت، من در مورد یک مطالعه کوچک که در آن هفت نفر از آنها پرسیدند آیا آنها هرگز نیاز به آتش سلاح خود را در کسی خواسته خواندن. اکثر اعتراف کردند که آنها فقط باید سلاح را برانداز کنند.

    (اگر وقت کافی برای اظهارنظر طولانی ندارید اینجا را بخوانید) خلاصه اینکه فکر کردم این یک خواندن عالی است. با این حال ، من می خواستم دو سنت خود را اضافه کنم. من دیدگاه شخص دیگری را در مورد این موضوع خواندم. آنها فکر نمی کردند که کنترل اسلحه پاسخی باشد زیرا با بردن اسلحه همه چیز حل نمی شود. آنها ادامه دادند و گفتند كه فرهنگ مسئله فرهنگي است ، زيرا ما از مسئوليت پذيري ياد نگرفتيم. در عوض به آنها آموخته شده است که اشکالی ندارد یک مجموعه قربانی داشته باشید. این مسئله بسیار کم است و هیچ گزینه ای برای درمان سلامت روان نداریم. با این حال ، آنها اشاره نکردند برخی معتقدند که اگر اسلحه را در دست دارید ، باید شلیک کنید. با این اوصاف ، تعداد کمی از مردم گفتند که برای جلوگیری از حادثه فقط باید سلاح را نشان دهند.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی