توسط دیوید سوانسون بیایید دموکراسی کنیم، جولای 17، 2022
من و پسر هشت ساله ام نسخه کوتاه شده آن را خواندیم ادیسه. به طور سنتی به عنوان داستان قهرمانی در نظر گرفته می شود که از کنار هیولاهای مختلف عبور می کند. با این حال این واقعاً کاملاً آشکار داستان هیولایی است که از کنار قهرمانان مختلف عبور می کند.
البته قبل از این داستان، ادیسه، خانوادهاش را رها کرده بود تا بجنگد و یک سری از افرادی را که نمیشناخت در کنار یکسری افراد دیگری که نمیشناخت، بکشد، زیرا یک دسته از افراد دیگر برای یک مسابقه با هم رقابت کرده بودند. زن به عنوان یک قطعه دارایی و پیمان جنگی برای پیوستن به کشتار دسته جمعی سازمان یافته در صورتی که هر کس دیگری آن اموال را دزدید.
اودیسه این ایده نجیب را داشت که دسته ای از قاتل ها را در داخل یک اسب چوبی پنهان کند و آن را هدیه بنامد، سپس شبانه از اسب بیرون بپرد و خانواده های خفته را سلاخی کند. این امر برای هزاره ها برای عرصه دیپلماسی شگفتی ایجاد کرد. هنگامی که جورج واشنگتن در شب کریسمس از رودخانه ای سر زد تا دسته ای از شراب های مست فقیر را با پیراهن های شبانه شان به قتل برساند، تنها چیزی که از دست می رفت اسب چوبی بود، اگرچه بازگویی در طول قرن ها بیشتر بوی یک اسب را می داد. گذشت.
پس از دور شدن از تمام شکوه تروا، ادیسه و مردانی که او فرماندهی می کرد، اتفاقاً در ایسماروس فرود آمدند. به جای سلام کردن، او تصمیم گرفت بهترین کار این است که سعی در کشتن، نابود کردن و تصرف آن مکان کند. اودیسه تعدادی از افرادش را به قتل رساند و با سرعت هر چه تمامتر به راه افتاد. آه، شکوه.
سپس ادیسه و سربازانش از سرزمین سیکلوپ ها گذشتند و تصمیم گرفتند که از آنجا عبور نکنند بلکه سعی کنند مشکلی ایجاد کنند. معجون خواب آوردند که روی سیکلوپ استفاده کردند و سپس با نیزه چشم او را کور کردند. ادیسه دسته ای از مردان خود را خورد و همچنین در مورد اعمال باشکوه خود فریاد زد، به طوری که خدای دریا و پدر سیکلوپ مجروح شنید و عهد کرد که برای اودیسه یا هر کسی که به او کمک کند رنج جهنمی ایجاد کند.
سپس اودیسه برای رسیدن به خانه آنقدر مشکل داشت که در نهایت به سرزمین خدای خورشید رسید، جایی که افرادش اموال الهی را دزدیدند و در نتیجه زئوس کشتی آنها را نابود کرد. سرانجام، اودیسه بقیه خدمه خود را کشت و تنها بازمانده بود.
او خدمه جدیدی از افراد سخاوتمند را برای او به خانه فرستاد، اما در راه بازگشت از پیاده کردن او در ایتاکا، پوزیدون کشتی آنها را به سنگ تبدیل کرد و آن را غرق کرد، و همه آنها را به خاطر کمک به ادیسه کشت. خشونت بیشتر
اودیسه یک دسته از خواستگاران دزد مکر همسرش را که در غیبت طولانی او در خانه او چمباتمه زده بودند، غافلگیر کرد. آنها پیشنهاد کردند که عذرخواهی کنند و آنچه را که آسیب دیده یا مصرف کرده اند را جبران کنند - واقعیتی که به راحتی فراموش می شود مانند پیشنهادهای متعدد برای حل و فصل و حفظ صلح که قبل از جنگ خلیج فارس یا جنگ در افغانستان ارائه شده بود.
اودیسه، به عنوان پدر یک سنت طولانی که ما را در رد پیشنهاد اسپانیایی برای انفجار مین با بررسی رد پیشنهادهای صلح در ویتنام، عراق، افغانستان و غیره، پیشنهاد خواستگاران را بیجا رد کرد. او قبلاً آنها را در اتاقی حبس کرده بود که در آن فقط او و متحدانش سلاح داشتند - از جمله کمک های عظیم الهی. خواستگارها را قصابی کرد. با خدایان در کنارش
پس از آن صحنه خونین، قبل از اینکه خانواده های خواستگاران کشته شده بتوانند برای انتقام بیایند، یک الهه طلسم جادویی بخشش و صلح را بر ایتاکا انداخت. پس از آن پسرم بلافاصله پرسید: "چرا او در ابتدا این کار را نکرد؟"
به طور معمول امروز باید به این نوع سوال با اشاره به افزایش سهام ریتون پاسخ داد. اگر توافقنامه مینسک 3 وجود داشته باشد، تفاوت قابل توجهی با مینسک 2 نخواهد داشت. اما اودیسه در دستمزد مجتمع صنعتی نظامی نبود. او فقط چیزی جز قتل نمی دانست. همین بود یا هیچی هیچ گزینه دیگری وجود نداشت. البته باید از میلیونها گزینه دیگر با دقت اجتناب کرد، اما یکی این کار را با تظاهر به اینکه گزینه دیگری وجود ندارد، انجام داد، درست همانطور که میلیونها نفر امروز که یک سکه بابت آن پرداخت نمیشوند از طرف روسیه یا اوکراین فرض میکنند. دولت.
در شارلوتزویل، ویرجینیا، آنها چهار مورد از توهینآمیزترین بناهای تاریخی شهر را تخریب کردهاند، همه آنها جنگ را تجلیل میکنند، همه آنها را به دلیل نژادپرستی تخریب کردهاند. اما مجسمه هومر در دانشگاه ویرجینیا همچنان پابرجاست و هنر، فرهنگ و هزاران سال کشتار جمعی عادی را گرامی می دارد. حتی یک بنای تاریخی برای احترام به صلح، عدالت، اقدام غیرخشونت آمیز، دیپلماسی، آموزش، خلاقیت، دوستی، پایداری محیط زیست یا هر چیزی که ارزش آن را داشته باشد، بالا نیامده است.
پاسخ 2
پسرت عاقل خواهد شد این تشبیه شگفت انگیزی از جنگ، نفرت، نژادپرستی، طمع، صلح و دیپلماسی است. من آن را با برادرزاده های 10 ساله ام به اشتراک می گذارم تا به لیست خواندن آنها اضافه شود.
#ضدجنگ
با تشکر