مالکوم گلدول ادعا می کند شیطان در جنگ جهانی دوم پیروز شد اما عیسی حملات هواپیماهای بدون سرنشین را انجام می دهد

توسط دیوید سوانسون ،  بیایید دموکراسی کنیم، می 31، 2021

کاش شوخی می کردم ، حتی کمی. کتاب مالکوم گلدول ، مافیا بمب افکن، معتقد است که هایوود هانسل هنگامی که از آتش زدن شهرهای ژاپن خودداری کرد ، اساساً توسط شیطان وسوسه شد. هانسل جایگزین شد و كورتیس لمی مسئولیت بمب گذاری های آمریكا در ژاپن در طول جنگ جهانی دوم را بر عهده گرفت. گلادول به ما می گوید لمای ، كسی غیر از شیطان نبود. گلدول ادعا می کند ، آنچه بسیار مورد نیاز بود ، بی اخلاقی شیطانی بود - تمایل به سوزاندن عمداً حدود یک میلیون مرد ، زن و کودک برای پیشرفت شغل شخص. فقط این و هیچ چیز دیگری نمی توانست به سرعت در جنگ پیروز شود ، که باعث سعادت و صلح برای همه و همه (به نظر من غیر از کشته شدگان ، و هر کسی که درگیر همه جنگهای بعدی یا فقر بعدی باشد) بود. اما سرانجام ، جنگ جهانی دوم فقط یک نبرد بود و جنگ بزرگتر توسط هانسل-عیسی به پیروزی رسید زیرا آرزوی او برای بمب گذاری دقیق انسانی اکنون محقق شده است (اگر شما با قتل موشکی خوب هستید و می خواهید از بمب گذاری های دقیق غافل شوید سالها برای کشتن افراد بیگناه غالباً ناشناخته مورد استفاده قرار گرفت در حالی که دشمنانی بیش از آنچه که از بین می برند ایجاد می کند

گلادول کثیف شدن عادی سازی جنگ خود را با اعتراف به اینکه اولین داستان کوتاه او ، که در کودکی نوشته شده بود ، خیالی در مورد زنده ماندن هیتلر و بازگشت برای جلب شما بود - به عبارت دیگر ، روایت اساسی تبلیغات جنگ آمریکا برای 75 سال است. سپس گلدول به ما می گوید آنچه را که او دوست دارد افراد وسواسی هستند - فرقی نمی کند که آنها با چیز خوب وسواس داشته باشند. با ظرافت و گرنه گلدول در این کتاب مواردی را برای بد اخلاقی نه فقط بی اخلاقی بنا می کند. او ابتدا ادعا می کند که اختراع منظره بمب یکی از 10 مشکل بزرگ تکنولوژی در نیم قرن را حل کرده است. این مشکل نحوه پرتاب دقیق بمب بود. از نظر اخلاقی ، این خشم است و مشکلی نیست که بتوان آن را جمع کرد ، زیرا گلادول آن را با روش درمان بیماری ها یا تولید غذا توده می کند. همچنین ، مشاهده بمب یک شکست بزرگ بود که این مشکل ظاهراً مهم را حل نکرد ، و گلادول این شکست را همراه با دهها نفر دیگر در جریان SNAFU های غلتکی که او به عنوان نوعی نشانه های شخصیت سازی جسارت ، جسارت ، و مسیحیت

هدف "مافیا بمب افکن" (مافیاظاهراً برای جلوگیری از جنگ زمینی وحشتناک جنگ جهانی اول با برنامه ریزی برای جنگهای هوایی ، مانند شیطان ، این یک اصطلاح ستایش کننده در این کتاب بود). این ، البته ، به طرز شگفت انگیزی حاصل شد ، با جنگ جهانی دوم با تلفیق جنگ های زمینی و هوایی ، افراد بیشتری نسبت به جنگ جهانی اول کشته شد - گرچه در کتاب حتی یک کلمه در مورد جنگ های زمینی در جنگ جهانی دوم یا وجود اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد ، زیرا این یک کتاب ایالات متحده درباره بزرگترین نسلی که بزرگترین جنگ را برای آمریکای بزرگ به راه انداخته است. و بزرگترین شکست در بزرگترین دانشگاه (هاروارد) با آزمایش موفقیت آمیز بزرگترین ابزار شیطان ناجی ما ، یعنی ناپالم رخ داد.

اما من دارم از داستان جلو می افتم. قبل از ظهور عیسی ، البته مارتین لوتر کینگ جونیور مجبور به این کار است. می بینید که رویای جنگ هوایی انسان دوستانه تقریباً دقیقاً مانند رویای دکتر کینگ مبنی بر غلبه بر نژادپرستی بود - جدا از همه جزئیات ممکن. گلادول مضحک بودن این مقایسه را نمی پذیرد ، اما رویای جنگ های هوایی را "جسورانه" می خواند و بلافاصله از این ایده که بمباران باعث ایجاد آرامش می شود بحث یک ماجراجویی غیراخلاقی فناوری است. وقتی كه گلدول از یك مفسر نقل می كند كه مبنی بر اینكه مخترع منظره بمب اختراع خود را به خدا نسبت داده است ، برای همه آنچه می توانیم بگوییم گلادول احتمالاً موافق است. به زودی او در مورد چگونگی اختراع منظره بمب برای جنگ "تقریباً بی خون" و همچنین به دلیل انساندوستانه بودن نظریه پردازان بمبگذاری ارتش آمریكا كه مافیای بمب گذاری را برای ایجاد بمب گذاری در منابع آب و منبع تغذیه طراحی می كنند (به دلیل قتل جمعیتهای بزرگ به کندی الهی هستند).

نیمی از کتاب مزخرف تصادفی است ، اما برخی از آن ارزش تکرار دارد. به عنوان مثال ، گلدول معتقد است که کلیسای کوچک نیروی هوایی کلرادو مقدس است ، نه فقط به این دلیل که به نظر می رسد آنها جنگ های هوایی را می پرستند ، بلکه همچنین به دلیل نشت آن هنگام باران - یک موفقیت بزرگ پس از موفقیت شکست ، به نظر می رسد.

پیشینه چگونگی ایجاد جنگ جهانی دوم و بنابراین چگونگی اجتناب از آن ، در مجموع پنج کلمه در کتاب گلادول آورده شده است. این پنج کلمه در اینجا آمده است: "اما سپس هیتلر به لهستان حمله کرد." گلدول از این مرحله به ستایش سرمایه گذاری برای آماده سازی برای جنگهای ناشناخته می پردازد. سپس او درگیر بحث بین بمب گذاری فرش و بمب گذاری دقیق در اروپا است ، که طی آن خاطرنشان می کند که بمب گذاری فرش جمعیت را به سمت سرنگونی دولت ها سوق نمی دهد (وانمود می کند این به این دلیل است که مردم را خیلی مزاحم نمی کند ، همچنین اعتراف می کند که این امر باعث بوجود آمدن نفرت از کسانی که بمب گذاری می کنند ، و این واقعیت که دولتها معمولاً به درد و رنج در مرزهای خود اهمیت نمی دهند ، و همچنین هرگونه استفاده از ضد تولید بمب گذاری در جنگهای فعلی ایالات متحده ، و - البته - تحمیل تظاهر به اینکه انگلیس هرگز غیرنظامیان را بمباران نکرد تا مدتها بعد از آلمان). همچنین یک کلمه در مورد مافیای بمب گذاری خود نازی ها که بعداً برای ارتش ایالات متحده کار می کند برای کمک به تخریب مکانهایی مانند ویتنام با "دوپونت زندگی بهتر از طریق شیمی" شیطان وجود ندارد.

از طریق بحث بین بمب گذاری فرش (انگلیس) و بمب گذاری دقیق (شوالیه های مافیای مقدس ایالات متحده) ، گلدول اذعان می کند که موقعیت انگلیس توسط سادیسم هدایت می شود و توسط یک سادیست و یک سایکوپات رهبری می شود. این حرفهای اوست ، نه حرف من. وی اذعان می کند که رویکرد ایالات متحده به شرط خود به طرز وحشتناکی شکست خورده و به یک فرقه واهی برای معتقدان واقعی تبدیل شده است (سخنان وی). با این حال ، ما باید صفحه به صفحه آنچه هولدن کالفیلد همه اینها را دیوید کاپرفیلد می خواند ، بنشینیم. والدین مافیوز هر بمب گذار از کجا بودند ، چه چیزی می پوشیدند ، چگونه گوز می زدند. این "انسان سازی" بی پایان قاتلان حرفه ای است ، در حالی که این کتاب در مجموع شامل سه ذکر از قربانیان ژاپنی آتش سوزی پیروزمندانه از جهنم است. اولین ذکر سه جمله در مورد چگونگی سوختن نوزادان و پریدن مردم در رودخانه ها است. مورد دوم چند کلمه در مورد سختی خلبانان برای کنار آمدن با بوی گوشت سوخته است. سومین حدس در مورد تعداد کشته شدگان است.

حتی قبل از سقوط او از بهشت ​​، لمای به عنوان قاتل ملوانان آمریکایی در یک تمرین عملی بمب گذاری شده در یک کشتی آمریکایی در سواحل غربی به تصویر کشیده شده است. هیچ کلمه ای در مورد LeMay یا Gladwell با توجه به این مسئله وجود ندارد.

بیشتر این کتاب تجربیاتی است برای تصمیم لمای برای نجات روز با سوزاندن یک میلیون نفر. گلدول این بخش کلیدی را با ادعای اینکه انسانها همیشه جنگ داشته اند ، باز می کند ، که درست نیست. جوامع بشری هزاره ها را پشت سر گذاشته اند و چیزی شبیه جنگ ندارند. و چیزی شبیه جنگ فعلی بیش از یک تقسیم نسبی ثانیه قبل از نظر وجود بشریت در هیچ جامعه انسانی وجود نداشته است. اگر قصد دارید در مورد انسانی ترین شیطان پرستی ترین تاکتیک ها برای پیروزی در آن بحث کنید * و * به عنوان یک اخلاق گرایانه ، جنگ باید طبیعی باشد و احتمال نداشتن آن باید از روی میز باشد.

البته انگلیسی ها سادیست بودند ، در حالی که آمریکایی ها سخت گیر و عملی بودند. این مفهوم ممکن است ، زیرا گلدول نه تنها نام یا پس زمینه کوچک زیبا را برای یک فرد ژاپنی نقل قول نمی کند ، بلکه او چیزی را که یک آمریکایی در مورد مردم ژاپن گفته است نیز نقل نمی کند - غیر از اینکه آنها هنگام سوختن بو می کرد. با این وجود ارتش آمریكا ژل سوزاننده چسبناكی را اختراع كرد ، سپس یك شهر جعلی ژاپنی در یوتا ساخت ، سپس ژل چسبنده را روی شهر انداخت و شاهد سوختن آن بود ، سپس همان كار را با شهرهای واقعی ژاپن انجام داد در حالی كه رسانه های آمریكایی پیشنهاد تخریب ژاپن را دادند ، فرماندهان آمریكایی گفت که پس از جنگ ژاپنی فقط در جهنم صحبت خواهد شد ، و سربازان آمریکایی استخوانهای سربازان ژاپنی را برای دخترانشان از طریق پست فرستادند.

گلدول با حدس زدن آنچه که فکر می کردند ، و با قرار دادن کلمات در دهان حتی افرادی که بسیاری از کلمات واقعی از آنها مستند شده است ، با ابداع آن وضعیت روحی مفروض شیاطین بمب افکن خود را بهبود می بخشد. او همچنین نقل قول می کند اما به سرعت از کنار لمی می گذرد و به خبرنگاری می گوید چرا توکیو را سوزاند. لمی گفت اگر سریع کاری را انجام ندهد مانند پسر قبلی اش شغل خود را از دست خواهد داد و این همان کاری بود که می توانست انجام دهد. حرکت سیستمیک: یک مشکل واقعی است که توسط کتابهایی مانند این مسئله تشدید می شود.

اما بیشتر گلدول اخلاق را با حذف ژاپنی ها حتی با م moreثرتر از ناپلم ، به پرتره خود از LeMay می چسباند. در یک متن معمولی مانند برخی دیگر از کتاب ها ، گلدول از دختر لمی نقل می کند که ادعا می کند پدرش به اخلاق کاری که انجام می داده اهمیت می داده است زیرا او قبل از برخاستن برای بمباران ژاپن روی باند ایستاد و هواپیماها را شمرد. او برایشان مهم بود که چند نفر برمی گردند. اما در باند وی - یا در کتاب گلادول ، هیچ قربانی ژاپنی وجود نداشته است.

Gladwell رفتار LeMay را بسیار اخلاقی تر می داند و به نفع دنیا است ، در حالی که ادعا می کند ما اخلاق هانسل را تحسین می کنیم زیرا واقعاً نمی توانیم به خودمان کمک کنیم ، در حالی که این نوعی بی اخلاقی نیچه ای و جسورانه است که در واقع به آن نیاز داریم ، حتی اگر - طبق گفته های Gladwell - در نهایت اخلاقی ترین عمل است. اما آیا این بود؟

داستان سنتی بمب گذاری در آتش همه شهرها را نادیده می گیرد و مستقیماً به سمت هسته ای هیروشیما و ناگازاکی می رود و به دروغ ادعا می کند که ژاپن هنوز آماده تسلیم نیست و هسته ها (یا حداقل یکی از آنها و اجازه دهید که در مورد آن ثانیه گیرنده نباشیم) یک) زندگی را نجات داد. آن داستان سنتی دو طبقه است. اما گلدول سعی دارد آن را با داستانی کاملاً مشابه با توجه به پوشش جدید رنگ مسلح ، جایگزین کند. در نسخه گلدول ، ماه ها سوختن شهر به شهر باعث نجات جان انسان ها و پایان جنگ شد و کار سخت اما مناسب را انجام داد ، نه بمب های هسته ای.

البته ، همانطور که اشاره شد ، یک کلمه در مورد احتمال خودداری از یک مسابقه تسلیحاتی طولانی با ژاپن ، انتخاب نکردن کلنی ها و پایگاه ها و تهدیدها و تحریم ها وجود ندارد. گلادول در عبور از شخصی به نام کلر شنو ذکر کرده است ، اما یک کلمه در مورد چگونگی کمک او به چینی ها در برابر ژاپنی ها قبل از پرل هاربر ذکر نکرده است - و کمتر در مورد چگونگی کمک بیوه وی به ریچارد نیکسون برای جلوگیری از صلح در ویتنام (جنگ با ویتنام و بسیاری از جنگ های دیگر) واقعاً در جهش گلادول از پیروزی شیطان در جنگ جنگ جهانی دوم تا پیروزی عیسی در جنگ برای بمبگذاری های بشردوستانه دقیق وجود ندارد).

می توان از هر جنگی جلوگیری کرد. برای شروع هر جنگ تلاش زیادی می شود. هر جنگی می تواند متوقف شود. نمی توانیم دقیقاً بگوییم چه چیزی مثر بوده است. می توان گفت هیچ کاری امتحان نشده است. می توان گفت كه تلاش دولت آمریكا برای تسریع در پایان جنگ با ژاپن بیشتر ناشی از تمایل به پایان دادن به آن قبل از ورود شوروی و پایان دادن به آن بود. می توانیم بگوییم افرادی که به جای شرکت در جنگ جهانی دوم در ایالات متحده به زندان رفته اند ، برخی از آنها جنبش حقوق مدنی دهه های آینده را از درون سلول های زندان راه اندازی کرده اند ، شخصیت های قابل تحسین تری نسبت به شیمی دانان دوست داشتنی گلادول و قصابهای غرق در سیگار

در مورد یک چیز درست است که گلدول: مردم - از جمله مافیوهای بمب گذاری - به شدت به عقاید خود می چسبند. اعتقادی که نویسندگان غربی برای آن بسیار عزیز دارند ممکن است ایمان به جنگ جهانی دوم باشد. از آنجایی که تبلیغات بمباران هسته ای با مشکل روبرو می شود ، ما نباید شوکه شویم که کسی این قطعه نفرت انگیز از رمانتیسم قتل را به عنوان یک نسخه پشتیبان تهیه کرده است.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی