هیروشیما دروغ است

ابر قارچ ویرانی غیرقابل گفتن در پی هیروشیما پس از اولین ریختن بمب اتمی در تاریخ 6 آگوست 1945 در هیروشیما افزایش یافت
ابر قارچ ویرانی غیرقابل گفتن بر اثر هیروشیما در پی اولین بار انداختن بمب اتمی در تاریخ 6 اوت 1945 (عکس دولت آمریکا)

توسط دیوید سوانسون World BEYOND War، آگوست 5، 2021

در سال 2015 ، آلیس ساباتینی یک شرکت کننده 18 ساله در مسابقه Miss Italia در ایتالیا بود. از او پرسیده شد که دوست دارد در چه دوره ای زندگی کند. او پاسخ داد: جنگ جهانی دوم. توضیح او این بود که کتابهای درسی اش در این مورد ادامه پیدا می کند ، بنابراین او دوست دارد در واقع آن را ببیند ، و مجبور نیست در آن دعوا کند ، زیرا فقط مردان این کار را می کردند. این امر باعث تمسخر زیادی شد. آیا او می خواست بمباران شود یا گرسنه بماند یا به اردوگاه کار اجباری فرستاده شود؟ اون چی بود احمق؟ شخصی او را با موسولینی و هیتلر با یک عکس فتوشاپ کرد. شخصی تصویری از حمام آفتاب تهیه کرد که نیروهایش را در حال حرکت به سمت ساحل می دید.[I]

اما آیا می توان از یک جوان 18 ساله در سال 2015 انتظار داشت که بداند بیشتر قربانیان جنگ جهانی دوم غیرنظامی بوده اند-زن و مرد و کودک به طور یکسان؟ چه کسی این را به او می گفت؟ مطمئناً کتابهای درسی او نیست. قطعاً اشباع بی پایان فرهنگ او با سرگرمی هایی با موضوع جنگ جهانی دوم نیست. به نظر کسی چنین مسابقه ای بیشتر از جنگ جهانی دوم به سوالی که از او پرسیده شده بود چه پاسخی می دهد؟ در فرهنگ ایالات متحده نیز ، که به شدت بر زبان ایتالیایی تأثیر می گذارد ، جنگ جهانی دوم تمرکز اصلی درام و تراژدی و کمدی و قهرمانی و داستان تاریخی است. 100 بیننده متوسط ​​از Netflix یا آمازون را انتخاب کنید و من مطمئن هستم که درصد زیادی از آنها همان پاسخ آلیس ساباتینی را خواهند داد که به هر حال ، برنده مسابقه اعلام شد ، مناسب برای نمایندگی از کل ایتالیا یا هر چیزی که باشد همانطور که خانم ایتالیا انجام می دهد

جنگ جهانی دوم غالباً "جنگ خوب" نامیده می شود ، و گاهی اوقات به عنوان اصلی یا اصلی تضادی بین جنگ جهانی دوم ، جنگ خوب و جنگ جهانی اول ، جنگ بد تصور می شود. با این حال ، معروف نبود که جنگ جهانی دوم را "جنگ خوب" در طول یا بلافاصله پس از آن بدانید ، زمانی که مقایسه با جنگ جهانی اول ساده ترین راه بود. عوامل مختلفی ممکن است در افزایش محبوبیت آن عبارت در طول چند دهه نقش داشته باشند ، از جمله افزایش درک هولوکاست (و درک نادرست از رابطه جنگ با آن) ،[II] به علاوه ، البته ، این واقعیت که ایالات متحده ، بر خلاف سایر شرکت کنندگان عمده ، خود بمباران یا حمله نشده است (اما این امر در مورد ده ها جنگ دیگر ایالات متحده نیز صادق است). من فکر می کنم عامل اصلی در واقع جنگ با ویتنام بود. همانطور که این جنگ کمتر و کمتر محبوب شد ، و نظرات عمیقاً با شکاف نسلی تقسیم شد ، با تقسیم بین کسانی که در جنگ جهانی دوم زندگی کرده بودند و کسانی که نگذشته بودند ، بسیاری به دنبال تشخیص جنگ جهانی دوم از جنگ ویتنام بودند. استفاده از کلمه "خوب" ، به جای "موجه" یا "ضروری" ، احتمالاً با فاصله زمانی از جنگ جهانی دوم و تبلیغات جنگ جهانی دوم ، که بیشتر آنها پس از نتیجه گیری ایجاد شده بود (و هنوز در حال ایجاد است) ، آسان تر شده است. از جنگ جهانی دوم از آنجا که مخالفت با همه جنگها رادیکال و خیانت مبهم تلقی می شود ، منتقدان جنگ در ویتنام می توانند از جنگ جهانی دوم به عنوان "جنگ خوب" یاد کرده و جدیت و عینیت متعادل خود را ثابت کنند. در سال 1970 بود که مایکل والزر ، نظریه پرداز جنگ ، مقاله خود را با عنوان "جنگ جهانی دوم: چرا این جنگ متفاوت بود؟" نوشت. به دنبال دفاع از ایده جنگ عادلانه در برابر عدم محبوبیت جنگ در ویتنام است. من در فصل 17 این مقاله را رد می کنم پشت سر گذاشتن جنگ جهانی دومبه ما در سالهای 2002 تا 2010 یا بیشتر شاهد چنین پدیده ای بودیم که منتقدان بی شماری از جنگ عراق بر حمایت خود از جنگ با افغانستان تأکید کردند و حقایق را تحریف کردند تا تصویر آن "جنگ خوب" جدیدتر بهبود یابد. من مطمئن نیستم که بسیاری ، افغانستان را بدون جنگ با عراق یک جنگ خوب می نامیدند یا جنگ جهانی دوم را بدون جنگ ویتنام خوب می نامیدند.

در ژوئیه 2020 ، دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا - با این استدلال که نباید نام پایگاه های نظامی ایالات متحده که برای کنفدراسیون ها نامگذاری شده است تغییر کند - اعلام کرد که این پایگاهها بخشی از "جنگهای زیبای جهانی" بوده اند. او گفت: "ما در دو جنگ جهانی پیروز شدیم ،" دو جنگ جهانی ، جنگهای زیبای جهانی که شریرانه و وحشتناک بودند. "[III] ترامپ این ایده را داشت که جنگ های جهانی زیبا هستند و زیبایی آنها شامل شرارت و وحشتناکی است؟ احتمالاً همان مکانی که آلیس ساباتینی انجام داد: هالیوود. فیلم بود صرفه جویی در رایان خصوصی که باعث شد میکی Z در سال 1999 کتاب خود را بنویسد ، هیچ جنگ خوبی وجود ندارد: افسانه های جنگ جهانی دوم ، در اصل با عنوان صرفه جویی در قدرت خصوصی: تاریخ پنهان "جنگ خوب"

قبل از بازگشت به ماشین زمان برای تجربه شکوه جنگ جهانی دوم ، توصیه می کنم یک نسخه از کتاب Studs Terkel 1984 را بردارید ، جنگ خوب: تاریخ شفاهی جنگ جهانی دوم[IV] این روایت های اول شخص از جانبازان جنگ جهانی دوم است که خاطرات آنها را 40 سال بعد بیان می کند. آنها جوان بودند. آنها در یک برادری غیر رقابتی قرار گرفتند و از آنها خواسته شد کارهای بزرگی انجام دهند و مکانهای عالی را ببینند. فوق العاده بود. سیگار ، فحش و الکل وجود داشت تا بتوانید خود را به سمت مردم شلیک کنید ، و خشونت شرورانه با هدف ساده زنده ماندن ، و اجساد اجساد در سنگرها ، و هوشیاری همیشه مراقب ، و احساس گناه شدید اخلاقی ، و ترس ، ضربه ، و عملاً هیچ احساسی مبنی بر محاسبه اخلاقی مبنی بر مشارکت موجه نیست - فقط اطاعت احمقانه خالص است که بعداً مورد پرسش و پشیمانی قرار می گیرد. و وطن دوستی احمقانه افرادی که جنگ واقعی را نمی دیدند وجود داشت. و همه افرادی بودند که نمی خواستند بازماندگان وحشتناک ناهنجار را ببینند. "به نظر می رسد غیرنظامیان به هر نوع جنگی جنگیده اند؟" یکی از جانبازان پرسید

افسانه هایی که بیشتر آن چیزی را که اکثر مردم فکر می کنند از جنگ جهانی دوم می دانند تشکیل می دهند ، شبیه واقعیت نیست ، اما دنیای واقعی ما را به خطر می اندازد. من آن اسطوره ها را در بررسی می کنم پشت سر گذاشتن جنگ جهانی دوم، که این واقعیت را آشکار می کند که ایالات متحده و دیگر دولتهای جهان از نجات کسانی که توسط نازی ها تهدید به نسل کشی شده بودند خودداری کردند ، فعالان بیهوده تلاش کردند تا ایالات متحده و بریتانیا و دیگر دولتها برای نجات میلیون ها جان بسیار نگران کننده علاقه مند شوند. این واقعیت که ایالات متحده سالها درگیر مسابقه تسلیحاتی و تحریکات با ژاپن بود و به دنبال ایجاد جنگ بود و از آن غافلگیر نشد. که نژاد نوردیک و دیگر نظریه های اصلاح نژادی مورد استفاده نازیها عمدتا در کالیفرنیا ابداع شد. نازی ها قوانین جداسازی را در ایالات متحده مطالعه کردند و از آنها به عنوان الگو استفاده کردند. این که بودجه و تدارکات شرکت های آمریکایی کاملاً برای تلاش های نازی ها ضروری بود. این که نسل کشی یک عمل غربی است به هیچ وجه جدید نیست. اینکه جنگ هرگز نیازی به وقوع نداشت ؛ این که دولت ایالات متحده اتحاد جماهیر شوروی را دشمن اصلی می داند ، حتی اگر با آن متحد باشد. اتحاد جماهیر شوروی بخش اعظم آلمان را شکست داد. عدم خشونت علیه نازی ها بسیار مثر بود. مقاومت قابل توجهی در برابر جنگ در ایالات متحده وجود داشت. که هزینه های جنگ بهترین راه برای تقویت اقتصاد نیست. و غیره.؛ و غیره.؛ و البته آن چیزی که درباره هیروشیما به ما گفته شده درست نیست.

این افسانه وجود دارد که با شرکت در جنگ جهانی دوم ، ایالات متحده چنان لطفی به جهان كرد كه ایالات متحده در حال حاضر مالك جهان است. در سال 2013 ، هیلاری کلینتون در بانک گلدمن ساکس به بانکداران سخنرانی کرد و در آن ادعا کرد به چین گفته است که حق ندارد دریای چین جنوبی را دریای چین جنوبی بنامد ، زیرا ایالات متحده در واقع می تواند ادعا کند که مالکیت کل آن را دارد. اقیانوس آرام به واسطه "آزادسازی" آن در جنگ جهانی دوم و "کشف" ژاپن و خرید "هاوایی".[V] من مطمئن نیستم که چگونه بهتر است آن را حذف کنم. شاید بتوانم توصیه کنم از برخی از مردم ژاپن یا هاوایی نظرشان را بپرسید. اما شایان ذکر است که هیچ طعنه ای برای هیلاری کلینتون از نوع آلیس ساباتینی رخ نداد. هنگامی که این امر در جنگ جهانی دوم در سال 2016 علنی شد ، خشم مردم قابل توجه نبود.

هر چند شاید عجیب ترین افسانه ها درباره سلاح های هسته ای باشد ، به ویژه این ایده که با کشتن تعداد زیادی از مردم با آنها از تعداد بسیار بیشتری یا حداقل نوع مناسب زندگی در امان بود. سلاح های هسته ای جان مردم را نجات نداد. آنها جان خود را از دست دادند ، احتمالاً 200,000 هزار نفر. هدف آنها نجات جان افراد یا پایان دادن به جنگ نبود. و آنها جنگ را تمام نکردند. حمله روسیه این کار را کرد. اما جنگ به هر حال بدون هیچ یک از این موارد پایان می یافت. نظرسنجی بمباران استراتژیک ایالات متحده به این نتیجه رسید که ، "... مطمئناً قبل از 31 دسامبر 1945 ، و به احتمال زیاد قبل از 1 نوامبر 1945 ، ژاپن تسلیم می شد حتی اگر بمب های اتمی پرتاب نشده باشند ، حتی اگر روسیه وارد نشده باشد. جنگ ، و حتی اگر هیچ تهاجمی برنامه ریزی یا در نظر گرفته نشده باشد. "[ششم]

ژنرال دوایت آیزنهاور یکی از مخالفانی که همین دیدگاه را قبل از بمباران به وزیر جنگ و به روایت خودش به رئیس جمهور ترومن اعلام کرده بود.[هفتم] معاون وزیر نیروی دریایی رالف بارد ، قبل از بمباران ، از ژاپن خواست تا به او هشدار دهد.[VIII] لوئیس اشتراوس ، مشاور وزیر نیروی دریایی نیز قبل از بمباران ، منفجر کردن یک جنگل را توصیه می کرد تا یک شهر.[نهم] ظاهرا ژنرال جورج مارشال با این ایده موافق بود.[X] دانشمند اتمی Leo Szilard دانشمندان را سازماندهی کرد تا از رئیس جمهور علیه استفاده از بمب درخواست دهند.[خی] جیمز فرانک ، دانشمند اتمی ، دانشمندانی را سازماندهی کرد که از برخورد با سلاح های اتمی به عنوان یک مسئله سیاست غیرنظامی ، و نه فقط یک تصمیم نظامی حمایت می کردند.[XII] یکی دیگر از دانشمندان ، جوزف روتبلات ، خواستار پایان پروژه منهتن شد و وقتی پروژه به پایان نرسید استعفا داد.[XIII] نظرسنجی دانشمندان آمریکایی که بمب ها را قبل از استفاده تهیه کرده بودند ، نشان داد که 83 درصد از آنها می خواستند بمب هسته ای قبل از پرتاب شدن به ژاپن در معرض دید عموم قرار گیرد. ارتش آمریکا این نظرسنجی را مخفی نگه داشته است.[چهاردهم] ژنرال داگلاس مک آرتور در 6 آگوست 1945 ، قبل از بمباران هیروشیما ، یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد تا اعلام کند ژاپن قبلاً شکست خورده است.[پانزدهم]

دریادار ویلیام دی لیایی ، رئیس ستاد مشترک ارتش ، در سال 1949 با عصبانیت گفت که ترومن به او اطمینان داده است که تنها اهداف نظامی مورد سلاح هسته ای قرار می گیرند ، نه غیرنظامیان. "استفاده از این سلاح وحشیانه در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمکی مادی در جنگ ما علیه ژاپن نداشت. لیاهی گفت که ژاپنی ها قبلاً شکست خورده بودند و آماده تسلیم بودند.[شانزدهم] مقامات ارشد نظامی که درست بعد از جنگ گفتند که ژاپنی ها بدون بمباران هسته ای به سرعت تسلیم می شوند عبارتند از ژنرال داگلاس مک آرتور ، ژنرال هنری "هاپ" آرنولد ، ژنرال کرتیس لمی ، ژنرال کارل "توئی" اسپاتز ، دریاسالار ارنست کینگ ، دریاسالار چستر نیمیتز. ، دریاسالار ویلیام "بول" هالسی و سرتیپ کارتر کلارک. همانطور که الیور استون و پیتر کوزنیک خلاصه می کنند ، هفت نفر از هشت افسر پنج ستاره ایالات متحده که ستاره نهایی خود را در جنگ جهانی دوم یا بلافاصله پس از آن دریافت کردند-ژنرال مک آرتور ، آیزنهاور و آرنولد و دریاسالار لیاهی ، کینگ ، نیمیتز و هالسی - در سال 1945 این ایده که بمب اتمی برای پایان جنگ مورد نیاز است را رد کرد. "متأسفانه ، شواهد کمی وجود دارد که آنها پرونده خود را با ترومن پیش از این مطرح کرده باشند."[XVII]

در 6 اوت 1945 ، رئیس جمهور ترومن در رادیو دروغ گفت که بمب هسته ای به جای یک شهر بر روی پایگاه ارتش پرتاب شده است. و او آن را نه به عنوان تسریع در پایان جنگ ، بلکه به عنوان انتقام از حملات ژاپنی توجیه کرد. "آقای. ترومن خوشحال بود. "دوروتی دی نوشت. چند هفته قبل از پرتاب اولین بمب ، در 13 ژوئیه 1945 ، ژاپن با ارسال تلگرافی به اتحاد جماهیر شوروی تمایل خود را برای تسلیم و پایان جنگ اعلام کرد. ایالات متحده کدهای ژاپن را شکسته و تلگرام را خوانده است. ترومن در دفتر خاطرات خود به "تلگرافی از ژاپن امپراتور درخواست صلح" اشاره کرد. رئیس جمهور ترومن سه ماه قبل از هیروشیما از طریق سوئیس و پرتغال از صلح ژاپن مطلع شده بود. ژاپن تنها با تسلیم بدون قید و شرط و تسلیم شدن امپراتور خود مخالفت کرد ، اما ایالات متحده بر این شرایط اصرار داشت تا پس از سقوط بمب ها ، در آن زمان به ژاپن اجازه داد تا امپراتور خود را حفظ کند. بنابراین ، تمایل به انداختن بمب ها ممکن است جنگ را طولانی کرده باشد. بمب ها باعث کوتاه شدن جنگ نشد.[هجدهم]

مشاور رئیس جمهور ، جیمز برنز به ترومن گفته بود که پرتاب بمب ها به ایالات متحده اجازه می دهد "شرایط پایان جنگ را دیکته کند". جیمز فارستال ، وزیر نیروی دریایی در دفتر خاطرات خود نوشت که بیرنز "بیشتر مشتاق بود که روابط ژاپن را قبل از ورود روس ها به پایان برساند." ترومن در دفتر خاطرات خود نوشت که شوروی در حال آماده شدن برای راهپیمایی علیه ژاپن و "فینی ژاپن" در زمان وقوع آن بود. حمله شوروی قبل از بمب ها برنامه ریزی شده بود ، نه تصمیم آنها. ایالات متحده هیچ برنامه ای برای حمله برای ماه ها و هیچ برنامه ای در مقیاس وسیع برای به خطر انداختن تعداد جاناتی که معلمان مدارس آمریکایی به شما می گویند نجات داده اند ، نداشت.[نوزدهم] این ایده که حمله گسترده آمریکا قریب الوقوع بوده و تنها جایگزین شهرهای هسته ای نیست ، به طوری که شهرهای هسته ای تعداد زیادی از مردم آمریکا را نجات داده است ، یک افسانه است. مورخان این را می دانند ، همانطور که می دانند جورج واشنگتن دندان های چوبی نداشت یا همیشه حقیقت را نمی گفت ، و پل ریور تنها سوار نمی شد ، و سخنرانی برده دار پاتریک هنری در مورد آزادی ده ها سال پس از مرگ او نوشته شد و مولی پارچ وجود نداشت[XX] اما افسانه ها قدرت خود را دارند. به هر حال ، زندگی اموال منحصر به فرد سربازان آمریکایی نیست. مردم ژاپن نیز زندگی داشتند.

ترومن دستور داد که بمب ها ریخته شود ، یکی در 6 آگوست در هیروشیما و دیگری در نوع بمب ، بمب پلوتونیوم ، که ارتش نیز می خواست آن را آزمایش و نشان دهد ، در 9 آگوست. بمباران ناگازاکی از 11 به بالا منتقل شدth به 9th تا احتمال تسلیم ژاپن در ابتدا کاهش یابد.[xxi] همچنین در 9 اوت ، شوروی به ژاپنی ها حمله کرد. در دو هفته آینده ، شوروی 84,000 ژاپنی را کشت و 12,000 سرباز خود را از دست داد ، و ایالات متحده بمباران ژاپن را با سلاح های غیر هسته ای ادامه داد-شهرهای ژاپن را آتش زد ، همانطور که قبل از 6 آگوست در بسیاری از ژاپن این کار را انجام داده بود.th هنگامی که زمان انتخاب دو شهر برای استفاده از هسته ای فرا رسید ، تعداد زیادی برای انتخاب وجود نداشت. سپس ژاپنی ها تسلیم شدند.

اینکه دلیلی برای استفاده از سلاح های هسته ای وجود داشته است یک افسانه است. اینکه بار دیگر می تواند دلیلی برای استفاده از سلاح های هسته ای وجود داشته باشد ، یک افسانه است. این که ما می توانیم در استفاده بیشتر از سلاح های هسته ای زنده بمانیم ، یک افسانه است. این که دلیلی برای تولید سلاح های هسته ای وجود دارد حتی اگر هرگز از آنها استفاده نکنید بسیار حماقت آمیز است حتی برای اینکه یک افسانه باشد. و اینکه ما می توانیم برای همیشه در اختیار داشته باشیم و سلاح های هسته ای را گسترش دهیم بدون استفاده عمدی یا تصادفی از آن ، جنون محض است.[xxii]

چرا معلمان تاریخ ایالات متحده امروز در مدارس ابتدایی آمریکا - در سال 2021! - به کودکان بگویید که بمب های هسته ای برای نجات جان ژاپن پرتاب شد - یا بهتر است بگوییم "بمب" (منحصر به فرد) برای جلوگیری از ذکر ناگازاکی؟ محققان و اساتید به مدت 75 سال شواهد را جمع آوری کرده اند. آنها می دانند که ترومن می دانست که جنگ تمام شده است ، ژاپن می خواهد تسلیم شود و اتحاد جماهیر شوروی در شرف حمله است. آنها تمام مقاومت در برابر بمباران در ارتش و دولت و جامعه علمی ایالات متحده ، و همچنین انگیزه آزمایش بمب ها که کار و هزینه زیادی صرف شده است ، و همچنین انگیزه برای ایجاد رعب و وحشت در جهان و به ویژه اتحاد جماهیر شوروی و همچنین آشکار و بی شرمانه بودن ارزش صفر برای جان ژاپنی ها. چگونه چنین افسانه های قدرتمندی بوجود آمدند که در پیک نیک با حقایق مانند چاقوها برخورد می شود؟

در کتاب گرگ میچل در سال 2020 ، آغاز یا پایان: چگونه هالیوود - و آمریکا - یاد گرفتند که دیگر نگران نباشند و بمب را دوست داشته باشند، ما گزارشی از ساخت فیلم MGM 1947 داریم ، آغاز یا پایان، که به دقت توسط دولت آمریکا برای ترویج دروغین شکل گرفت.[xxiii] فیلم بمباران شد. پول از دست داد. ایده آل برای یکی از عموم مردم ایالات متحده این بود که یک مستند شبه بد و خسته کننده را با بازیگران دانشمندان و جنگجویان که شکل جدیدی از کشتار جمعی را ایجاد کرده بودند ، تماشا نکنند. اقدام ایده آل این بود که از هرگونه فکر در مورد موضوع خودداری کنید. اما به کسانی که نمی توانستند از آن اجتناب کنند اسطوره ای براق در صفحه بزرگ نمایش داده شد. می توانید آن را بصورت آنلاین رایگان تماشا کنید ، و همانطور که مارک تواین گفته بود ، ارزش هر پنی را دارد.[xxiv]

فیلم با چیزی که میچل به عنوان اعتبار به انگلستان و کانادا برای نقش آنها در تولید ماشین مرگ توصیف می کند ، آغاز می شود - ظاهراً وسیله ای بدبینانه برای جلب توجه به بازار بزرگتر فیلم. اما به نظر می رسد واقعاً سرزنش آمیزتر از اعتبار است. این تلاش برای گسترش گناه است. این فیلم به سرعت آلمان را مسئول تهدید قریب الوقوع بمب هسته ای در جهان می داند ، در صورتی که ایالات متحده ابتدا این کار را انجام ندهد. (امروزه در واقع می توانید با جوانان مشکلی داشته باشید که باور کنند آلمان قبل از هیروشیما تسلیم شده است یا دولت آمریکا در سال 1944 می دانست که آلمان تحقیقات بمب اتم را در سال 1942 کنار گذاشته است.[xxv]) سپس بازیگری که اینشتین را تحت تأثیر قرار می دهد ، فهرست بلند بالایی از دانشمندان از سراسر جهان را مقصر می داند. سپس برخی از شخصیت های دیگر نشان می دهد که بچه های خوب در حال شکست جنگ هستند و اگر می خواهند در آن پیروز شوند بهتر است عجله کرده و بمب های جدیدی اختراع کنند.

بارها و بارها به ما گفته می شود که بمب های بزرگتر صلح و جنگ را به پایان می رساند. یکی از شبیه سازان فرانکلین روزولت حتی اقدام وودرو ویلسون را انجام می دهد و ادعا می کند که بمب اتم ممکن است همه جنگ ها را به پایان برساند (چیزی که تعداد شگفت انگیزی از مردم در واقع معتقد بودند ، حتی در مواجهه با 75 سال گذشته جنگها ، که برخی از استادان آمریکایی آن را توصیف می کنند). صلح بزرگ) به ما گفته می شود و مزخرفات کاملاً ساختگی نشان داده می شود ، مانند اینکه ایالات متحده اعلامیه هایی را برای هشدار به مردم در هیروشیما ریخت (و به مدت 10 روز - "این 10 روز بیشتر از آنچه که در پرل هاربر به ما داده بودند هشدار می داد ،") و ژاپنی ها به هواپیما نزدیک می شوند و به هدف خود نزدیک می شود. در حقیقت ، ایالات متحده هیچ گاه جزوه ای را روی هیروشیما نگذاشت ، اما - به روش خوب SNAFU - روز بعد از بمباران ناگازاکی ، هزاران جزوه بر روی ناگازاکی ریخت. همچنین ، قهرمان فیلم هنگام تصادف در حالی که با بمب دست و پنجه نرم می کرد تا آماده استفاده شود - قربانی شجاعانه ای برای بشریت به نیابت از قربانیان واقعی جنگ - اعضای ارتش ایالات متحده است. این فیلم همچنین ادعا می کند که مردم بمباران شده "هرگز نخواهند فهمید چه چیزی به آنها ضربه زده است" ، با وجود اینکه سازندگان فیلم از رنج سوزناک کسانی که به آرامی جان خود را از دست دادند ، آگاه هستند.

یکی از ارتباطات سازندگان فیلم با مشاور و تدوینگر آنها ، ژنرال لزلی گرووز ، شامل این کلمات بود: "هرگونه دلالت برای ایجاد حماقت در ارتش حذف خواهد شد."[xxvi]

فکر می کنم دلیل اصلی فیلم خسته کننده کشنده نیست ، این نیست که فیلم ها 75 سال است که هر سال دنباله های اکشن خود را افزایش می دهند ، رنگ اضافه می کنند و انواع دستگاه های شوک را ابداع می کنند ، بلکه به این دلیل است که کسی باید فکر کند بمبی که شخصیت های همه در مورد کل طول فیلم صحبت می کنند این است که یک معامله بزرگ باقی مانده است. ما نمی بینیم چه می کند ، نه از زمین ، بلکه از آسمان.

کتاب میچل کمی شبیه تماشای سوسیس ساخته شده است ، اما کمی شبیه خواندن رونویسی های کمیته ای است که بخشی از کتاب مقدس را با هم ترکیب کرده است. این یک افسانه اصلی پلیس جهانی در حال ساخت است. و زشت است. حتی غم انگیز است. ایده این فیلم از یک دانشمند بود که می خواست مردم خطر را درک کنند ، نه اینکه تخریب را جلوه دهند. این دانشمند به دونا رید ، آن بانوی خوب که با جیمی استوارت ازدواج می کند نامه نوشت این یک زندگی شگفت انگیز است، و او توپ را چرخاند. سپس به مدت 15 ماه دور یک زخم ترشح می چرخد ​​و در اینجا صدای ناگهانی سینمایی پدیدار می شود.

هرگز مسئله ای برای گفتن حقیقت وجود نداشت. این یک فیلم است. شما جبران می کنید و همه را در یک جهت جبران می کنید. فیلمنامه این فیلم گاها حاوی انواع مزخرفاتی بود که دوام نیاوردند ، مانند نازی ها دادن بمب اتمی به ژاپنی ها - و ژاپنی ها آزمایشگاهی را برای دانشمندان نازی ایجاد کردند ، دقیقاً به همان واقعیت در دنیای واقعی زمانی که ارتش آمریکا در حال ایجاد آزمایشگاه هایی برای دانشمندان نازی بود (نیازی به گفتن نیست که از دانشمندان ژاپنی استفاده شود). هيچ يك از اينها مسخره تر از آن نيست مرد در قلعه بلند ، برای نمونه اخیر 75 سال از این موارد ، اما این زود بود ، این بسیار مهم بود. مزخرفی که به این فیلم راه نیافت ، همه به اعتقاد و تدریس دانش آموزان برای دهه ها نرسیدند ، اما به راحتی می توانستند داشته باشند. سازندگان فیلم کنترل ویرایش نهایی را به ارتش آمریکا و کاخ سفید دادند و نه دانشمندانی که دچار تردید شده بودند. بسیاری از قطعات خوب و همچنین قطعات دیوانه به طور موقت در فیلمنامه بود ، اما به خاطر تبلیغات مناسب حذف شد.

اگر تسلی باشد ، می توانست بدتر باشد. پارامونت در مسابقه فیلم های تسلیحات هسته ای با MGM شرکت می کرد و از عین رند برای تهیه پیش نویس فیلمنامه سرمایه داری وطن پرستانه استفاده کرد. خط پایان او این بود: "انسان می تواند جهان را مهار کند - اما هیچ کس نمی تواند از انسان استفاده کند." خوشبختانه برای همه ما ، نتیجه ای نداشت. متأسفانه ، با وجود جان هرسی زنگ آدانو یک فیلم بهتر از آغاز یا پایان، کتاب پرفروش او در مورد هیروشیما به عنوان یک داستان خوب برای تولید فیلم برای هیچ استودیویی جذاب نبود. متأسفانه دکتر Strangelove تا سال 1964 ظاهر نشد ، در آن زمان بسیاری آماده بودند تا استفاده از "بمب" در آینده را زیر سال ببرند اما استفاده قبلی را نادیده گرفتند ، و همه پرسش های استفاده از آینده را بسیار ضعیف کردند. این رابطه با سلاح های هسته ای به طور کلی با جنگ ها مشابه است. عموم مردم ایالات متحده می توانند تمام جنگهای آینده را زیر سوال ببرند ، و حتی جنگهایی که در 75 سال گذشته در مورد آن شنیده شده است ، اما نه در جنگ جهانی دوم ، و همه پرسش از جنگهای آینده را ضعیف می کند. در حقیقت ، نظرسنجی های اخیر نشان می دهد که مردم آمریکا برای حمایت از جنگ هسته ای آینده تمایل وحشتناکی دارند.

به هنگام آغاز یا پایان دولت ایالات متحده در حال ضبط و فیلمبرداری بود ، هر ضایعه ای را که می توانست در اسناد واقعی عکاسی یا فیلمبرداری شده از سایت های بمب پیدا کند ، مخفی می کرد. هنری استیمسون لحظه لحظه کالین پاول خود را پشت سر می گذارد ، و به جلو سوق داده می شود که پرونده را برای نوشتن بمب به صورت کتبی به طور علنی اعلام کند. بمب های بیشتری به سرعت در حال ساخت و توسعه بودند و جمعیت های زیادی از خانه های جزیره خود بیرون رانده می شدند ، به آنها دروغ می گفتند و از آنها به عنوان غرفه هایی برای روزنامه ها استفاده می شد که در آنها به عنوان شرکت کنندگان خوشحال در تخریب آنها به تصویر کشیده شده است.

میچل می نویسد که یکی از دلایل تعویق هالیوود به ارتش ، استفاده از هواپیماهای خود و غیره در تولید و همچنین استفاده از نام واقعی شخصیت ها در داستان بوده است. برای من بسیار سخت است که باور داشته باشم این عوامل بسیار مهم بوده اند. با بودجه نامحدود ، این مورد را تخلیه می کرد - از جمله پرداخت به افرادی که به آنها حق وتو می داد - MGM می توانست وسایل کاملاً غیرمشخص و ابر قارچ مخصوص به خود را ایجاد کند. این تصور بسیار جالب است که روزی کسانی که مخالف کشتار جمعی هستند می توانند چیزی مانند ساختمان منحصر به فرد موسسه "صلح" ایالات متحده را تصرف کنند و برای فیلمبرداری در هالیوود از استانداردهای جنبش صلح پیروی می کنند. اما مسلما جنبش صلح هیچ پولی ندارد ، هالیوود هیچ علاقه ای ندارد و هر ساختمانی را می توان در جاهای دیگر شبیه سازی کرد. می توان هیروشیما را در جای دیگری شبیه سازی کرد و در فیلم اصلاً نمایش داده نشد. مسئله اصلی در اینجا ایدئولوژی و عادات تسلیم بود.

دلایلی برای ترس از دولت وجود داشت. FBI در حال جاسوسی از افراد درگیر ، از جمله دانشمندان مشتاق مانند J. Robert Oppenheimer بود که مدام در مورد فیلم مشورت می کردند و از وحشتناک بودن آن ابراز تاسف کردند ، اما هرگز جرات مخالفت با آن را نداشتند. یک ترس قرمز جدید در راه بود. قدرتمندان قدرت خود را از طرق معمول مختلف اعمال می کردند.

به عنوان تولید آغاز یا پایان به سرعت در حال تکمیل است ، همان شتاب بمب را ایجاد می کند. بعد از این همه فیلمنامه و صورتحساب و تجدید نظر و این همه کار و بوسیدن الاغ ، هیچ راهی وجود نداشت که استودیو آن را منتشر نکند. وقتی بالاخره اکران شد ، تماشاگران کم بودند و نظرات متفاوت بود. روزنامه نیویورک PM فیلم "اطمینان بخش" را یافتم که فکر می کنم نکته اساسی بود. ماموریت انجام شد.

نتیجه گیری میچل این است که بمب هیروشیما "اولین حمله" بود و ایالات متحده باید سیاست حمله اول خود را لغو کند. اما البته چنین چیزی نبود. این تنها اعتصاب بود ، اولین و آخرین اعتصاب. هیچ بمب هسته ای دیگری وجود نداشت که به عنوان "حمله دوم" به پرواز درآید. در حال حاضر ، امروز ، خطر به اندازه استفاده عمدی ، چه اول ، چه دوم ، و چه سوم ، تصادفی است و نیاز است که سرانجام به جمع دولت های جهان که به دنبال از بین بردن سلاح های هسته ای هستند ، بپیوندیم - که ، البته ، برای هر کسی که اسطوره جنگ جهانی دوم را درونی کرده است ، دیوانه به نظر می رسد.

آثار هنری به مراتب بهتر از آغاز یا پایان که می توانیم برای شکستن اسطوره به آن مراجعه کنیم. مثلا، عصر طلایی، رمانی که گور ویدال در سال 2000 با تأییدات درخشان توسط آن منتشر کرد واشنگتن پست و نیویورک تایمز کتاب نقد، هرگز تبدیل به فیلم نشده است ، اما داستانی بسیار نزدیک به حقیقت را روایت می کند.[xxvii] In عصر طلایی، ما از پشت درهای بسته پیروی می کنیم ، زیرا انگلیس برای دخالت ایالات متحده در جنگ جهانی دوم تلاش می کند ، زیرا رئیس جمهور روزولت به نخست وزیر چرچیل متعهد می شود ، زیرا جنگجویان کنوانسیون جمهوریخواهان را دستکاری می کنند تا مطمئن شوند که هر دو حزب در سال 1940 نامزدها را آماده معرفی می کنند. در حالی که روزولت مشتاق است برای سومین دوره بی سابقه به عنوان رئیس جمهور زمان جنگ نامزد مبارزه صلح شود ، اما باید به آغاز پیش نویس و مبارزات انتخاباتی به عنوان رئیس جمهور پیش نویس در زمان خطر احتمالی ملی بسنده كند و روزولت برای تحریک تلاش می كند. ژاپن با برنامه دلخواه خود حمله می کند.

سپس کتاب 2010 هاوارد زین مورخ و جانباز جنگ جهانی دوم وجود دارد ، بمب.[xxviii] زین توصیف می کند که ارتش ایالات متحده اولین استفاده از ناپالم را با رها کردن آن در سرتاسر یک شهر فرانسوی انجام داده و هر کسی و هر چیزی را که لمس کند سوزانده است. زین در یکی از هواپیماها بود و در این جنایت هولناک شرکت می کرد. در اواسط آوریل 1945 ، جنگ در اروپا اساساً به پایان رسیده بود. همه می دانستند که دارد تمام می شود. هیچ دلیل نظامی (اگر این یک اکسی مورون نیست) برای حمله به آلمانی های مستقر در نزدیکی رویان ، فرانسه وجود نداشت ، به ویژه اینکه مردان ، زنان و کودکان فرانسوی در شهر را به آتش کشید. انگلیسی ها قبلاً این شهر را در ژانویه تخریب کرده بودند و به همین ترتیب آن را به دلیل مجاورت با سربازان آلمانی بمباران کردند ، اتفاقی که عمدتا یک اشتباه غم انگیز نامیده شد. این اشتباه غم انگیز به عنوان بخشی اجتناب ناپذیر از جنگ ، درست مانند بمباران های وحشتناکی که با موفقیت به اهداف آلمان رسید ، و همچنین بمباران بعدی رویان با ناپالم منطقی بود. زین فرماندهی عالی متفقین را مسئول این می داند که در هفته های پایانی جنگی که قبلاً پیروز شده است "پیروز" شده است. او جاه طلبی فرماندهان نظامی محلی را مقصر می داند. او تمایل نیروی هوایی آمریکا به آزمایش سلاح جدید را سرزنش می کند. و او همه افراد درگیر را - که باید خود او را شامل شود - مقصر می داند: "قوی ترین انگیزه از همه: عادت اطاعت ، آموزش جهانی همه فرهنگ ها ، خارج نشدن از خط ، حتی فکر نکردن در مورد چیزی که تا به حال نبوده است. برای تفکر ، انگیزه منفی نداشتن دلیل یا اراده برای شفاعت تعیین شده است. "

هنگامی که زین از جنگ در اروپا بازگشت ، انتظار داشت که او را به جنگ در اقیانوس آرام بفرستند ، تا این که خبر دیدن بمب اتم بر هیروشیما را دید و خوشحال شد. تنها سالها بعد زین متوجه جنایت غیر قابل توجیه با ابعاد عظیم شد که پرتاب بمب های هسته ای در ژاپن بود ، از برخی جهات شبیه بمباران نهایی رویان. جنگ با ژاپن در حال حاضر به پایان رسیده بود ، ژاپنی ها به دنبال صلح بودند و مایل به تسلیم بودند. ژاپن فقط خواستار اجازه حفظ امپراتور خود شد ، درخواستی که بعداً پذیرفته شد. اما ، مانند ناپالم ، بمب های هسته ای سلاح هایی بودند که نیاز به آزمایش داشتند.

زین همچنین به منظور برچیدن دلایل افسانه ای ایالات متحده در جنگ برای شروع برمی گردد. ایالات متحده ، انگلیس و فرانسه قدرتهای امپریالیستی بودند که از تجاوزات بین المللی یکدیگر در مناطقی مانند فیلیپین حمایت می کردند. آنها با آلمان و ژاپن مخالفت کردند ، اما با تجاوز خود مخالفت نکردند. بیشتر قلع و لاستیک آمریکا از جنوب غربی اقیانوس آرام تهیه می شد. ایالات متحده سالها نگرانی خود را از حمله یهودیان در آلمان به وضوح نشان داد. همچنین عدم مخالفت خود با نژادپرستی را از طریق رفتار با آمریکایی های آفریقایی تبار و آمریکایی های ژاپنی نشان داد. فرانکلین روزولت بمباران فاشیستی بر مناطق غیرنظامی را "وحشیگری غیرانسانی" توصیف کرد ، اما پس از آن در مقیاس بسیار بزرگتر این کار را در شهرهای آلمان انجام داد ، که پس از سالها ویرانی در مقیاس بی سابقه هیروشیما و ناگازاکی به دنبال داشت. مردم زدایی از ژاپنی ها ارتش آمریکا با آگاهی از این که جنگ بدون بمباران دیگر می تواند به پایان برسد و با آگاهی از این که اسرای جنگی آمریکا در اثر بمبی که بر ناگازاکی انداخته شده است کشته می شوند ، جلو رفت و بمب ها را رها کرد.

اتحاد و تقویت همه اسطوره های جنگ جهانی دوم ، اسطوره ای فراگیر است که تد گریمسرود ، به دنبال والتر وینک ، آن را "اسطوره خشونت نجات بخش" یا "اعتقاد شبه دینی مبنی بر اینکه ما می توانیم از طریق خشونت" نجات "پیدا کنیم" می نامد. گریمسرود می نویسد: "در نتیجه این افسانه ، مردم جهان مدرن (مانند جهان باستان) ، و به ویژه مردم ایالات متحده آمریکا ، برای تأمین امنیت و امکان پیروزی به ابزارهای خشونت بسیار اعتقاد دارند. بر دشمنان خود میزان اعتماد مردم به چنین ابزارهایی را شاید بتوان به وضوح در میزان منابعی که برای آماده سازی برای جنگ اختصاص می دهند مشاهده کرد. "[xxix]

مردم آگاهانه اعتقاد به افسانه های جنگ جهانی دوم و خشونت را انتخاب نمی کنند. گریمسرود توضیح می دهد: "بخشی از اثربخشی این اسطوره ناشی از نامرئی بودن آن به عنوان یک اسطوره است. ما تمایل داریم فرض کنیم که خشونت فقط بخشی از ماهیت اشیا است. ما می بینیم که پذیرش خشونت واقعی است ، نه بر اساس اعتقاد. بنابراین ما از بعد ایمانی پذیرش خشونت خودآگاه نیستیم. ما فکر می کنیم ما دانستن به عنوان یک حقیقت ساده که خشونت کار می کند ، خشونت ضروری است ، که خشونت اجتناب ناپذیر است. ما متوجه نیستیم که در عوض ، ما در قلمرو اعتقادات ، اساطیر ، دین ، ​​در رابطه با پذیرش خشونت عمل می کنیم. "[xxx]

برای فرار از اسطوره خشونت رستگاری گرایانه تلاش می شود ، زیرا از کودکی وجود داشته است: "کودکان یک داستان ساده را در کارتون ها ، بازی های ویدئویی ، فیلم ها و کتاب ها می شنوند: ما خوب هستیم ، دشمنان ما شر هستند ، تنها راه برخورد با شر این است که با خشونت آن را شکست دهیم ، بیایید رول شویم.

اسطوره خشونت نجات بخش به طور مستقیم با مرکزیت دولت-ملت پیوند دارد. رفاه ملت ، همانطور که رهبران آن تعریف کرده اند ، بالاترین ارزش برای زندگی در اینجا بر روی زمین است. هیچ خدایی نمی تواند قبل از ملت وجود داشته باشد. این افسانه نه تنها یک مذهب میهن پرستانه را در قلب دولت ایجاد کرد ، بلکه به ملت امپریالیستی الزام آور الهی را نیز می دهد. به به به جنگ جهانی دوم و پیامدهای مستقیم آن تکامل ایالات متحده را به یک جامعه نظامی تسریع کرد و. به به این نظامی شدن به افسانه خشونت نجات بخش برای ادامه زندگی خود متکی است. آمریکایی ها همچنان اسطوره خشونت نجات بخش را می پذیرند حتی در صورت وجود شواهد فزاینده ای که نشان می دهد نظامی شدن آن دموکراسی آمریکا را خراب کرده و اقتصاد و محیط فیزیکی کشور را نابود می کند. به به به در اواخر دهه 1930 ، هزینه های نظامی آمریکا حداقل بود و نیروهای سیاسی قدرتمند با دخالت در "گرفتاری های خارجی" مخالف بودند. "[xxxi]

گریمسرود یادآور می شود: قبل از جنگ جهانی دوم ، "زمانی که آمریکا درگیر جنگ نظامی شد. به به در پایان درگیری ملت از سربازی خارج شد. به به به از زمان جنگ جهانی دوم ، هیچ سربازگیری کامل صورت نگرفته است زیرا ما مستقیماً از جنگ جهانی دوم به جنگ سرد به جنگ علیه تروریسم منتقل شده ایم. یعنی ما وارد موقعیتی شده ایم که "همه زمان ها زمان جنگ است". به به به چرا افراد غیر نخبه ، که هزینه های وحشتناکی را با زندگی در یک جامعه جنگی دائمی متحمل می شوند ، حتی در بسیاری از موارد از حمایت شدید ، به این ترتیب تسلیم می شوند؟ به به به پاسخ بسیار ساده است: وعده نجات. "[xxxii]

 

 

[I] ساباتینی در نهایت دچار افسردگی ، حملات وحشت زدگی و وضعیت بد سلامتی شد. Luana Rosato را ببینید ، ایل جورناله ، "خانم ایتالیا ، آلیس ساباتینی:" Dopo la vittoria sono caduta in depressione "،" 30 ژانویه 2020 ، https://www.ilgiornale.it/news/spettacoli/miss-italia-alice-sabatini-vittoria-depressione-1818934 .html

[II] جفری ویتکرافت ، نگهبان، "افسانه جنگ خوب" ، 9 دسامبر 2014 ، https://www.theguardian.com/news/2014/dec/09/-sp-myth-of-the-good-war

[III] Raw Story ، Youtube.com ، "ترامپ با تغییر نام پایگاه های کنفدراسیون با پیشنهاد نامگذاری آنها به نام ال شارپتون" ، 19 ژوئیه 2020 ، تمسخر می کند. https://www.youtube.com/watch?v=D7Qer5K3pw4&feature=emb_logo

[IV] ستارهای ترکل جنگ خوب: تاریخ شفاهی جنگ جهانی دوم (مطبوعات جدید، 1997).

[V] ویکی لیکس ، "سخنرانی های پولی HRC" ، https://wikileaks.org/podesta-emails/emailid/927

[ششم] نظرسنجی بمباران استراتژیک ایالات متحده: مبارزه ژاپن برای پایان دادن به جنگ ، 1 ژوئیه 1946 ، https://www.trumanlibrary.gov/library/research-files/united-states-strategic-bombing-survey-japans-struggle-end- war؟ documentid = NA & pagenumber = 50

[هفتم] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 164

[VIII] یادداشت بارد ، 27 ژوئن 1945 ، http://www.dannen.com/decision/bardmemo.html

[نهم] کریستین کریتیکوس ، میلیون ها نفر ، "دعوت به تردید:" هیروشیما "جان هرسی در 70 ،" 31 اوت 2016 ، https://themillions.com/2016/08/invitation-hesitate-john-herseys-hiroshima.html

[X] کریستین کریتیکوس ، میلیون ها نفر ، "دعوت به تردید:" هیروشیما "جان هرسی در 70 ،" 31 اوت 2016 ، https://themillions.com/2016/08/invitation-hesitate-john-herseys-hiroshima.html

[خی] درخواست لئو زیلارد به رئیس جمهور ، https://www.atomicarchive.com/resources/documents/manhattan-project/szilard-petition.html

[XII] گزارش کمیته مسائل سیاسی و اجتماعی ، https://www.atomicarchive.com/resources/documents/manhattan-project/franck-report.html

[XIII] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 144

[چهاردهم] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 161

[پانزدهم] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 166

[شانزدهم] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 176

[XVII] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (سیمون و شوستر ، 2012) ، صص 176-177. این کتاب می گوید شش از هفت ، نه هفت از هشت. کوزنیک به من می گوید که او در ابتدا هالسی را شامل نمی شد زیرا او ستاره خود را پس از پایان جنگ دریافت کرد.

[هجدهم] در مورد امکان تغییر شرایط تسلیم و پایان جنگ زودتر بدون بمب هسته ای ، به الیور استون و پیتر کوزنیک مراجعه کنید.، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص 146-149.

[نوزدهم] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 145

[XX] ری رافائل ، اسطوره های بنیانگذاری: داستانهایی که گذشته میهنی ما را پنهان می کند (مطبوعات جدید، 2014).

[xxi] گرگ میچل ، آغاز یا پایان: چگونه هالیوود - و آمریکا - یاد گرفتند که دیگر نگران نباشند و بمب را دوست داشته باشند (مطبوعات جدید، 2020).

[xxii] اریک شلوسر ، فرماندهی و کنترل: سلاح های هسته ای، حادثه دمشق و توهم ایمنی (کتاب های پنگوئن ، 2014).

[xxiii] گرگ میچل ، آغاز یا پایان: چگونه هالیوود - و آمریکا - یاد گرفتند که دیگر نگران نباشند و بمب را دوست داشته باشند (مطبوعات جدید، 2020).

[xxiv] "آغاز یا پایان = فیلم کلاسیک" ، https://archive.org/details/TheBeginningOrTheEndClassicFilm

[xxv] الیور استون و پیتر کوزنیک، تاریخ ناگفته ایالات متحده (Simon & Schuster، 2012) ، ص. 144

[xxvi] گرگ میچل ، آغاز یا پایان: چگونه هالیوود - و آمریکا - یاد گرفتند که دیگر نگران نباشند و بمب را دوست داشته باشند (مطبوعات جدید، 2020).

[xxvii] گور ویدال ، عصر طلایی: یک رمان (پرنعمت ، 2001).

[xxviii] هوارد زین ، بمب (کتاب چراغ های شهر ، 2010).

[xxix] تد گریمسرود ، جنگ خوبی که نبود و چرا اهمیت دارد: میراث اخلاقی جنگ جهانی دوم (Cascade Books، 2014) ، صص 12-17.

[xxx] تد گریمسرود ، جنگ خوبی که نبود و چرا اهمیت دارد: میراث اخلاقی جنگ جهانی دوم (کتاب آبشار ، 2014).

[xxxi] تد گریمسرود ، جنگ خوبی که نبود و چرا اهمیت دارد: میراث اخلاقی جنگ جهانی دوم (کتاب آبشار ، 2014).

[xxxii] تد گریمسرود ، جنگ خوبی که نبود و چرا اهمیت دارد: میراث اخلاقی جنگ جهانی دوم (کتاب آبشار ، 2014).

پاسخ 3

  1. سرانجام رکورد را مستقیم تنظیم کنید. باید مطالعه شود ، به ویژه برای جوانان. همه کالج ها و دانشگاه ها باید کتابهای تاریخ را به اشتباه بنویسند. از آن زمان ، نظامی شدن کره زمین هرگز متوقف نشد. این امر باعث شده است افراد موفق بتوانند زندگی پایدار و طبیعت طبیعی را به صورت پایدار بسازند. مانند وزنه ای محکم در گردن همه ملتها و خود ماست.

  2. بمب های اتمی بر روی هیروشیما و ناکازاکی برای پایان دادن به جنگ ، بلکه برای ارسال هشدار به اتحاد جماهیر شوروی و استالین ، همچنین به دیگر کشورها ، پرتاب نشدند: پیام واضح بود: ما استاد هستیم و شما سکوت کنید ، همانطور که به شما گفته می شود ، عمل کنید به
    ما بیش از اندازه کافی با گاوچران داریم.

  3. آقا ممنون از حرفاتون چندین سال است که افکار مشابهی در ذهنم پیچیده است ، اما من هرگز نتوانستم آنها را به این شکل بیان و سازمان دهی کنم ... بسیار کمتر با "ارتودوکس" (هنوز هم هنوز وجود دارد) با مباحثه روبرو هستم ، زیرا می ترسم به تجدیدنظرطلبی متهم شوم. حقیقت زیر چشمان هرکسی بود و هست ، فقط عینک دولتی را بردارید.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی