توسط دیوید سوانسون World BEYOND War، آوریل 23، 2023
چه چیزی است که هیچکس نمی تواند به شما بدهد مگر اینکه شما آن را بخواهید؟
دشمن.
بدیهی است که این امر هم در معنای شخصی و هم به معنای بین المللی صادق است.
در زندگی شخصی خود، با جستجوی دشمنان و انتخاب داشتن آنها، دشمنانی را به دست می آورید. و اگر بدون تقصیر شما، کسی با شما ظلم کرد، گزینه عدم رفتار ظالمانه در مقابل باقی می ماند. این گزینه باقی می ماند که در ازای آن حتی به چیزی ظالمانه فکر نکنیم. این گزینه ممکن است بسیار دشوار باشد. این گزینه ممکن است گزینه ای باشد که به نظر شما نامطلوب است - به هر دلیلی. شاید تا به حال 85,000 فیلم هالیوودی را مصرف کرده باشید که بزرگترین خوبی در آنها انتقام است یا هر چیز دیگری. نکته صرفاً این است که یک گزینه است. غیر ممکن نیست.
امتناع از اینکه کسی به عنوان یک دشمن فکر کند، اغلب منجر به این می شود که آن شخص شما را به عنوان یک دشمن تصور نکند. اما شاید اینطور نشود. باز هم، نکته صرفاً این است که شما این گزینه را دارید که به هیچ کس در جهان به عنوان دشمن نگاه نکنید.
زمانی که دیوید هارتسوغ، فعال صلح، چاقویی به گلویش بست و به ضاربش گفت که سعی می کند او را دوست داشته باشد بدون توجه به هر اتفاقی، و چاقو روی زمین افتاد، ممکن است ضارب دیگر به دیوید فکر نکند. دشمن. ممکن است دیوید بتواند او را دوست داشته باشد یا نباشد. دیوید می توانست به راحتی کشته شود. نکته این است که - حتی با یک چاقوی روی گلوی شما - افکار و اعمال شما متعلق به خودتان است که باید کنترل کنید، نه دیگران. اگر دشمن داشتن را قبول ندارید، دشمن ندارید.
یکی از رهبران ساندینیستا به نام توماس بورخس توسط دولت سوموزا در نیکاراگوئه مجبور شد تجاوز جنسی و قتل همسرش و تجاوز به دختر ۱۶ سالهاش را که بعداً خودکشی کرد، تحمل کند. او سالها در زندان و شکنجه بود، نه ماه کلاهی بر سر داشت و هفت ماه با دستبند. وقتی بعداً شکنجه گران خود را دستگیر کرد، به آنها گفت: «ساعت انتقام من فرا رسیده است: ما حتی کوچکترین آسیبی به شما نخواهیم رساند. شما از قبل ما را باور نکردید. حالا شما ما را باور خواهید کرد این فلسفه ما است، شیوه زندگی ما.» شما ممکن است این انتخاب را محکوم کنید. یا ممکن است فکر کنید خیلی سخت است. یا ممکن است تصور کنید با اشاره به استفاده ساندینیستاها از خشونت، چیزی را رد کرده اید. نکته فقط این است که، مهم نیست که کسی با شما چه کرده است، شما می توانید - اگر بخواهید - افتخار کنید که رفتار نفرت انگیز او را منعکس نکنید، بلکه به روش بهتر بودن خود بگویید.
وقتی خانوادههای قربانیان قتل در ایالات متحده از پیوستن به اکثر کشورهای جهان در لغو مجازات اعدام دفاع میکنند، آنها ترجیح میدهند دشمنانی نداشته باشند که فرهنگشان از آنها انتظار دارد. انتخاب آنهاست و این یکی از مواردی است که آنها به عنوان یک اصل سیاسی، نه فقط یک رابطه شخصی، اعمال می کنند.
وقتی به سمت روابط بینالملل میرویم، البته نداشتن دشمن بسیار آسانتر میشود. یک ملت هیچ عاطفه ای ندارد. حتی جز به عنوان یک مفهوم انتزاعی وجود ندارد. بنابراین تظاهر به ناتوانی انسان برای رفتار یا بهتر فکر کردن، حتی نمیتواند مانع از آن شود. علاوه بر این، این قانون کلی که باید دشمنان را جستجو کرد، و اینکه رفتار محترمانه با دیگران منجر به انجام همین کار می شود، بسیار سازگارتر است. باز هم استثنا و ناهنجاری وجود دارد و هیچ تضمینی وجود ندارد. باز هم، نکته صرفاً این است که یک ملت میتواند انتخاب کند که با ملتهای دیگر به عنوان دشمن رفتار نکند - و نه آنچه آن ملتها ممکن است انجام دهند. اما می توان کاملاً مطمئن بود که آنها چه خواهند کرد.
دولت ایالات متحده همیشه بسیار مشتاق است وانمود کند که دشمنانی دارد، باور کند که دشمنانی دارد و کشورهایی را ایجاد کند که در واقع به آن به عنوان یک دشمن نگاه کنند. نامزدهای مورد علاقه آن چین، روسیه، ایران و کره شمالی هستند.
حتی در صورت عدم احتساب تسلیحات رایگان برای اوکراین و هزینههای مختلف دیگر، هزینههای نظامی ایالات متحده آنقدر زیاد است (که توسط این دشمنان توجیه میشود) که در مقایسه با چین 37 درصد، روسیه 9 درصد، ایران 3 درصد، و کره شمالی مخفی اما نسبتاً کوچک است. به سطح هزینه های ایالات متحده با نگاهی به سرانه، روسیه 20 درصد، چین 9 درصد، ایران 5 درصد در سطح ایالات متحده است.
ترس ایالات متحده از این ارتشهای بودجهدار بهعنوان دشمن، مانند این است که شما در یک قلعه فولادی زندگی میکنید و از یک بچه بیرون با اسلحه میترسید - با این تفاوت که اینها انتزاعات بینالمللی هستند که شما واقعاً بهانه کمی برای اجازه دادن به ترسها برای تحریف آنها ندارید، حتی اگر ترس ها مسخره نبود
اما اعداد بالا به شدت این اختلاف را کمتر نشان می دهد. ایالات متحده یک کشور نیست. تنها نیست. این یک امپراتوری نظامی است. تنها 29 کشور، از 200 کشور روی زمین، حتی 1 درصد از آنچه ایالات متحده برای جنگ انجام می دهد، خرج می کنند. از این 29، 26 کامل از مشتریان تسلیحات ایالات متحده هستند. بسیاری از آنها و بسیاری با بودجههای کمتر، سلاحها و/یا آموزشهای رایگان ایالات متحده دریافت میکنند و/یا پایگاههای ایالات متحده در کشورهای خود دارند. بسیاری از اعضای ناتو و/یا AUKUS هستند و/یا سوگند یاد کرده اند که به درخواست ایالات متحده وارد جنگ شوند. سه کشور دیگر - روسیه، چین و ایران، (به علاوه کره شمالی مخفی) - در برابر بودجه نظامی ایالات متحده نیستند، بلکه با بودجه نظامی ترکیبی ایالات متحده و مشتریان و متحدان تسلیحاتی آن (منهای هر گونه جدایی یا شکست استقلال) مخالفند. ). با این نگاه، در مقایسه با ماشین جنگی آمریکا، چین 18 درصد، روسیه 4 درصد و ایران 1 درصد هزینه میکنند. اگر وانمود کنید که این کشورها "محور شرارت" هستند، یا آنها را برخلاف میلشان به یک اتحاد نظامی سوق دهید، آنها هنوز در مجموع 23 درصد از هزینه های نظامی ایالات متحده و حامیانش یا 48 درصد هستند. از ایالات متحده به تنهایی
این اعداد نشان دهنده ناتوانی در دشمن بودن هستند، اما عدم وجود هرگونه رفتار خصمانه نیز وجود دارد. در حالی که ایالات متحده پایگاه های نظامی، نیروها و تسلیحات را در اطراف این دشمنان تعیین شده مستقر کرده و آنها را تهدید کرده است، هیچ یک از آنها پایگاه نظامی در نزدیکی ایالات متحده ندارند، و هیچ کدام ایالات متحده را تهدید نکرده اند. ایالات متحده با موفقیت به دنبال جنگ با روسیه در اوکراین بوده است و روسیه به طرز شرم آور طعمه را گرفته است. آمریکا قصد دارد در تایوان با چین جنگ کند. اما اوکراین و تایوان هر دو خیلی بهتر بودند که جهنم را به حال خود رها می کردند، و نه اوکراین و نه تایوان ایالات متحده نیستند.
البته، در مسائل بینالمللی، حتی بیشتر از مسائل شخصی، تصور میشود که هر خشونتی که طرف منتخب او انجام دهد، دفاعی است. اما ابزاری قوی تر از خشونت وجود دارد دفاع از ملت مورد حملهو ابزارهای متعددی برای کاهش احتمال هرگونه حمله.
بنابراین آماده شدن برای ظهور احتمالی دشمنان فقط برای حکومتی که حول اصل خواستن دشمنان سازماندهی شده است معنا پیدا می کند.
یک دیدگاه
دیوید سوانسون، حقایق شگفتانگیز در مورد آنچه که میتوانیم آن را «آزادی» بنامیم، بهعنوان تمام انتخاب فردی و جمعی ما. با این حال، یک انتخاب عمیقتر روز به روز «اقتصادی» (یونانی «oikos» = «خانه» + «نامین» = «مراقبت و پرورش») برای جنگ یا صلح وجود دارد که هر روز هر روز انجام میدهیم. هر زمان که هر یک به صورت جداگانه و جمعی پول یا زمان خرج می کنیم، در سیستم اقتصادی فرمانی برای تکرار چرخه تولید و تجاری می فرستیم. این دستور عمل در مجموع معادل جنگ است. ما بین جنگ و صلح در زندگی مصرفی و تولیدی خود یکی را انتخاب می کنیم. ما می توانیم بین تولید و مصرف مواد غذایی اولیه، سرپناه، لباس، گرما و نیازهای بهداشتی خود، بین بومی شناخته شده (لاتین «خود مولد») یا «برون زا» (L. «نسل دیگر» یا استخراج و بهره برداری) یکی را انتخاب کنیم. . یک دسته بدتر از تولید اقتصاد جنگی برون زا، مصرف و تولید آشکار برای خواسته های غیر ضروری است. نمونهای از کاربرد مدرن عملکرد اقتصاد رابطهای «بومی»، هند در جریان جنبش «سوادشی» (هندی «بومی» = «خودکفایی») در سالهای 1917-47 است که توسط مهنداس گاندی برای تولید محلی نیازمندیها با ابزارهای سنتی حمایت شد. زندگی مردم هند را بهبود بخشید و نیازهای آنها را برآورده کرد. در همان زمان سوادشی از طریق تأثیر گذاشتن بر تنها 5 درصد از «راج» بریتانیا (H. «قاعده») 5-چشم (بریتانیا، ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) واردات و صادرات انگل خارجی، باعث بسیاری از 100s خارجی شد. شرکتهای استخراج-استثمار ورشکست میشوند و بنابراین «سواراج» (H. «خود حکومتی») پس از 1947 سال اقدام هماهنگ فردی و جمعی در سال 30 به رسمیت شناخته شد. https://sites.google.com/site/c-relational-economy