توسط ند دوبوس، مترجم, آوریل 25، 2022
عبارت «مبادا فراموش کنیم» بیانگر یک قضاوت اخلاقی است که غیرمسئولانه – اگر نگوییم مذموم – است که اجازه دهیم جنگ های گذشته از حافظه جمعی محو شوند. یک استدلال آشنا برای این وظیفه به خاطر سپردن با این مضحکه "کسانی که تاریخ را فراموش می کنند مقدر است آن را تکرار کنند" گرفته شده است. ما باید به طور دورهای وحشتهای جنگ را به خود یادآوری کنیم تا هر کاری که در توان داریم برای جلوگیری از آن در آینده انجام دهیم.
مشکل اینجاست که تحقیقات نشان میدهد که ممکن است برعکس باشد.
یک مطالعه اخیر اثرات یادآوری «سالم» غم انگیز (نه آن گونه که جنگ را جشن می گیرد، تجلیل می کند یا ضد عفونی می کند) را بررسی کرد. نتایج غیر شهودی بود: حتی این شکل از بزرگداشت باعث شد که شرکت کنندگان با وجود احساسات وحشت و اندوهی که فعالیت های یادبود ایجاد می کرد، تمایل بیشتری نسبت به جنگ داشته باشند.
بخشی از توضیح این است که تأمل در رنج پرسنل نیروهای مسلح تحسین آنها را برمی انگیزد. بنابراین غم و اندوه جای خود را به غرور میدهد، و با این کار، احساسات ناپسندی که در ابتدا با بزرگداشت به وجود میآیند، با حالتهای عاطفی مثبتتری که ارزش درک شده جنگ و پذیرش عمومی آن را بهعنوان یک ابزار سیاست افزایش میدهند، جابهجا میشوند.
در مورد این ایده که بزرگداشت قدردانی مردم از صلحی را که در حال حاضر از آن برخوردارند، و ساختارهای نهادی که از آن حمایت میکنند، تجدید میکند، چطور؟ ملکه الیزابت دوم در سال 2004 با اشاره به این مزیت فرضی مراسم بزرگداشت پیشنهاد با یادآوری رنج وحشتناک جنگ در هر دو طرف، میدانیم که صلحی که از سال 1945 در اروپا ایجاد کردهایم چقدر ارزشمند است.
در این دیدگاه، بزرگداشت شباهت زیادی به گفتن فیض قبل از غذا دارد. "خداوندا از تو سپاسگزارم، برای این غذا در دنیایی که بسیاری فقط گرسنگی را می شناسند." ما ذهن خود را به سمت فقر و محرومیت معطوف می کنیم، اما فقط برای قدردانی بهتر از آنچه در پیش داریم و اطمینان حاصل کنیم که هرگز آن را بدیهی نمی دانیم.
شواهدی وجود ندارد که یادبود جنگ نیز این کار را انجام دهد.
در سال 2012، اتحادیه اروپا جایزه صلح نوبل را به دلیل مشارکت خود در "دستیابی به صلح و آشتی" دریافت کرد، اکثر آمریکایی ها عملیات نظامی خود را در 20 سال گذشته به عنوان یک شکست فاحش ارزیابی می کنند. دموکراسی و حقوق بشر در اروپا». تصور دریافت کننده شایسته تر این جایزه دشوار است. اتحادیه اروپا با تسهیل همکاری و حل منازعات بدون خشونت بین کشورهای عضو، سزاوار اعتبار زیادی برای آرام کردن چیزی است که روزی روزگاری عرصه درگیری بی پایان بود.
بنابراین، میتوان انتظار داشت که یادآوری وحشتهای جنگ جهانی دوم باعث افزایش حمایت مردمی از اتحادیه اروپا و پروژه ادغام اروپا به طور کلی شود. اما نشده است. تحقیقات منتشر شده در مجله مطالعات بازار مشترک نشان می دهد که یادآوری ویرانی های سال های جنگ به اروپایی ها کمک چندانی به افزایش حمایت آنها از نهادهایی که از آن زمان تاکنون صلح را حفظ کرده اند، ندارد.
بدتر از آن، اکنون به نظر می رسد که قدردانی - احساس غالبی که با فعالیت های یادبود پرورش می یابد - می تواند مانع از ارزیابی بی طرفانه از آنچه نیروهای مسلح ما هستند و قادر به دستیابی نیستند، شود. موارد زیر را در نظر بگیرید.
اکثر آمریکایی ها عملیات ارتش خود را در 20 سال گذشته به عنوان یک شکست بزرگ می دانند. با این حال، اکثر آمریکاییها همچنان نسبت به هر نهاد اجتماعی دیگری به کارآمدی ارتش اعتماد دارند. به نظر می رسد پیش بینی عملکرد آینده از ارزیابی عملکرد گذشته جدا شده است. دیوید برباخ از کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده نشان می دهد که غیرنظامیان تمایلی به اعتراف - حتی برای خودشان - نداشتن ایمان به سربازان به دلیل ترس از شبیه به نظر رسیدن و / یا احساس کردن، ندارند. قدردانی از کارهایی که پرسنل نظامی انجام داده اند منجر به ارزیابی عمومی سرسختانه می شود
از آنچه می توانند انجام دهند
آنچه این موضوع را نگرانکننده میکند این است که اعتماد بیش از حد باعث استفاده بیش از حد میشود. به طور طبیعی، کشورها تمایل کمتری به استفاده از نیروی نظامی خواهند داشت و شهروندان آنها تمایل کمتری به حمایت از آن خواهند داشت، جایی که شکست به عنوان یک نتیجه محتمل در نظر گرفته می شود. با این حال، اگر قدردانی اعتماد عمومی به نیروهای مسلح را از اطلاعات نادرست محفوظ می دارد، آنگاه این محدودیت در استفاده از نیروی نظامی عملاً مطرح می شود.
این به ما کمک می کند تا بفهمیم چرا ولادیمیر پوتین از این کار استفاده می کند.جنگ بزرگ میهنی” علیه آلمان نازی به منظور جلب حمایت مردمی از حمله او به اوکراین. به نظر میرسد که یادآوری جنگ به دور از عقبنشینی مردم روسیه در فکر جنگی دیگر، تنها به افزایش اشتها برای این «عملیات نظامی ویژه» کمک کرده است. با توجه به آنچه که اکنون در مورد اثرات روانی بزرگداشت جنگ شناخته شده است، به سختی تعجب آور است.
هیچکدام از اینها دلیلی قانعکننده علیه بزرگداشت جنگ نیست، اما این تصور را که مردم از نظر اخلاقی موظف به انجام آن هستند، مورد تردید قرار میدهد. مایه دلگرمی است که باور کنیم با یادآوری عملکردی جنگ های گذشته به کاهش خطر وقوع جنگ های آینده کمک می کنیم. متأسفانه، شواهد موجود حاکی از آن است که این ممکن است یک مورد از روی آرزو باشد.