آیا این کشور دیوانه است؟ در حال تحقیق در مورد دیگران می خواهیم بدانیم

(اعتبار: پوسترهای اشغال /owposters.tumblr.com/ cc 3.0)

By ان جونز، TomDispatch

آمریکایی هایی که در خارج از کشور زندگی می کنند - بیش از شش میلیون از ما در سراسر جهان (بدون احتساب کسانی که برای دولت ایالات متحده کار می کنند) - اغلب در مورد کشور ما از افرادی که در آنها زندگی می کنیم س questionsالات سختی روبرو هستیم. اروپایی ها ، آسیایی ها و آفریقایی ها از ما می خواهند همه چیزهایی را که در مورد رفتار عجیب و غریب آزار دهنده ایالات متحده گیج کننده است ، توضیح دهیم. افراد مiteدب ، که معمولاً تمایلی به جرأت دادن به یک مهمان ندارند ، شکایت دارند که خوشبختی امریکا ، رقابت آزاد با مارکت ، و "استثنایی" برای مدت طولانی ادامه یافته است و فقط یک مرحله نوجوانی محسوب می شود. این بدان معناست که از ما آمریکایی های خارج از کشور به طور منظم خواسته می شود رفتار "میهن" نام تجاری خود را که اکنون به وضوح در کاهش می یابد و به طور فزاینده خارج از حد با بقیه جهان.

در زندگی عشایری طولانی خود ، من به جز در تعداد انگشت شماری از کشورهای روی این کره خاکی ، اقامت ، کار یا مسافرت داشته ام. من به هر دو قطب و مکانهای بسیار زیادی در این بین رفته ام ، و همانطور که هستم فضول هستم ، در طول مسیر با مردم صحبت کرده ام. من هنوز هم زمانی را به یاد می آورم که آمریکایی بودن باید حسادت می شد. کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم در آن بزرگ شدم به نظر می رسید به دلیل دلایل زیادی برای ورود به اینجا در سراسر جهان مورد احترام و تحسین است.

البته تغییر کرده است. حتی پس از حمله به عراق در سال 2003 ، من هنوز افرادی را دیدم - در خاورمیانه ، نه کمتر - که مایل به قضاوت در مورد ایالات متحده نیستند. بسیاری فکر کردند که دادگاه عالی نصب و راه اندازی از جورج دبلیو بوش به عنوان رییس جمهور، رای دهندگان مصدوم آمریکایی در انتخاب 2004 اصرار داشتند. خود بازگشت به دفتر در واقع پایان آمریکا را همانطور که دنیا آن را شناخته بود هجی کرد. بوش جنگی را آغاز کرده بود ، با مخالفت کل جهان ، زیرا او می خواست و می توانست. اکثریت آمریکایی ها از او حمایت کردند. و این زمانی بود که همه س questionsالات ناراحت کننده واقعاً آغاز شد.

در اوایل سقوط 2014، من از بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی از من در اسلو، نروژ سفر کردم. همه جا من در آن دو ماه، لحظات پس از مردم محلی متوجه شدم که من یک آمریکایی بود سوالات آغاز شده، و به عنوان مودب به عنوان آنها معمولا، بسیاری از آنها یک موضوع اصلی بود: آمریکایی ها بیش از لبه؟ دیوانه ای؟ لطفا توضیح بده. لطفا توضیح بدهید. لطفا توضیح دهید.

سپس اخیراً ، به "وطن" سفر کردم. در آنجا برایم جالب بود که اکثر آمریکایی ها نمی دانند که چقدر اکنون برای بسیاری از جهان عجیب به نظر می رسیم. طبق تجربه من ، ناظران خارجی در مورد ما به مراتب بهتر از متوسط ​​آمریکایی ها هستند. این تا حدی به این دلیل است که "اخبار" در رسانه های آمریکایی بسیار دلباخته است و از نظر دیدگاه ها هم چگونگی عملکرد ما و هم چگونگی تفکر سایر کشورها محدود است - حتی کشورهایی که اخیراً با آنها بودیم ، در حال حاضر هستند یا به زودی تهدید به جنگ می شوند . جنگ آمریكا به تنهایی ، نیازی به گفتن نیست كه درمورد عملكردهای مالی آن ، بقیه جهان را وادار می كند كه از نزدیک ما را ردیابی كنند. چه کسی می داند ، بعداً ، آمریکایی ها بعنوان متحد هدف یا اکراه ممکن است شما را درگیر چه درگیری کنند؟

بنابراین هر کجا که ما مهاجران را در سیاره قرار دهیم، کسی را پیدا می کنیم که می خواهد در مورد آخرین رویدادهای آمریکایی، بزرگ و کوچک صحبت کند: کشور دیگری بمباران به نام ما "امنیت ملی"، یکی دیگر از راهپیمایی های اعتراضی صلح آمیز است مورد حمله قرار توسط ما به طور فزاینده militarized پلیس، یکی دیگر زخم زبان در برابر "دولت بزرگ" توسط یک نامزد دیگر ، که امیدوار است بتواند ریاست این دولت را در واشنگتن به عهده بگیرد. چنین اخباری مخاطبان خارجی را متحیر و پر از لرز می کند.

زمان پرسش

سوالاتی راجع به اروپایی ها در سال های اوباما مطرح کنید (که 1.6 میلیون آمریکایی های مقیم اروپا مرتباً راه ما را پرتاب می کنند). در بالای مطلق لیست: «چرا کسی مخالفت کن مراقبت های بهداشتی ملی؟ "کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای صنعتی دارای شکل خاصی بوده اند مراقبت های بهداشتی ملی از دهه 1930 یا 1940 ، آلمان از 1880. برخی از نسخه ها ، مانند فرانسه و بریتانیا ، به دو لایه دولتی و خصوصی تبدیل شده اند. با این حال حتی افراد ممتازی که برای یک مسیر سریعتر هزینه می کنند ، از هموطنان خود مراقبت های بهداشتی جامع را که توسط دولت تأمین می شود ، رد نمی کنند. این همه آمریکایی ها به اروپایی ها اعتصاب می کنند تعجب برانگیز، اگر بی رحمانه بی رحمانه

در کشورهای اسکاندیناوی، که در نظر گرفته شده به لحاظ اجتماعی پیشرفته ترین در جهان است، a ملی برنامه سلامت (جسمی و روانی) که توسط دولت تأمین می شود ، بخش عمده ای - اما فقط بخشی از آن - در یک سیستم رفاه اجتماعی عمومی است. در نروژ ، جایی که من زندگی می کنم ، همه شهروندان نیز از یک حق برابر برخوردارند تحصیلات (دولت یارانه گرفته است پیش دبستانی از سن یک سالگی، و مدارس آزاد از سن شش سالگی از طریق آموزش تخصصی و یا دانشگاه آموزش و پرورش و فراتر از آن) مزایای بیکاری، قرار دادن شغلی و خدمات بازپرداختی پرداخت شده، پرداخت حقوق والدین، بازنشستگی سالمندان، و بیشتر. این مزایا صرفاً یک "شبکه ایمنی" اضطراری نیستند. یعنی پرداخت های خیریه با کینه به افراد نیازمند عطا می شود. آنها جهانی هستند: به همان اندازه در دسترس همه شهروندان است که حقوق بشر را تشویق می کند برای هماهنگی اجتماعی - یا همانطور که قانون اساسی ما در ایالات متحده می گوید "آرامش داخلی". جای تعجب نیست که ، برای سالهای متمادی ، ارزیابان بین المللی نروژ را به عنوان بهترین مکان برای رتبه بندی کرده اند رشد کردن، بزرگ شدن، به یک زن باش، و به کودک را بالا ببر. عنوان "بهترین" یا "شادترین" مکان برای زندگی در زمین به رقابت همسایگی میان نروژ و سایر کشورهای اروپایی سوئد، دانمارک، فنلاند و ایسلند منجر شده است.

در نروژ، تمام مزایا به طور عمده پرداخت می شود مالیات بالا. در مقایسه با ملاحظات ذهنی ذهنی کد مالیاتی ایالات متحده، نروژ به طرز قابل توجهی ساده است و به طور مداوم درآمد را از کار و حقوق بازنشستگی تضمین می کند، به طوری که کسانی که درآمد بیشتری دارند بیشتر پرداخت می کنند. اداره مالیات محاسبات، لایحه سالانه و مالیات دهندگان را ارسال می کند، هرچند آزاد است که این مبلغ را متذکر شود، مایل به پرداخت، دانستن آنچه که آنها و فرزندان خود در عوض می گیرند. و از آنجایی که سیاست های دولتی به طور موثر توزیع ثروت و تمایل به کاهش شکاف درآمد کشور را محدود می کند، اکثر نروژی ها به راحتی در همان قایق سوار می شوند. (راجع به آن فکر کن!)

زندگی و آزادی

این سیستم نه تنها اتفاق افتاد. برنامه ریزی شده بود سوئد منجر به راه اندازی 1930 ها شد و تمام پنج کشور نوردیک در طول دوره پس از جنگ، تغییرات خود را از آنچه مدل مدل Nordic نامیده می شد، به وجود آورد: تعادل سرمايه داری تنظیم شده، رفاه اجتماعی جهانی، دموکراسی سیاسی و بالاترین سطوح جنس و برابری اقتصادی در سیاره. این سیستم آنهاست. آنها آن را اختراع کردند. آنها آن را دوست دارند با وجود تلاش های یک دولت محافظه کار گاه به گاه، آن را حفظ می کند. چرا؟

در تمام کشورهای اسکاندیناوی ، توافق عمومی گسترده ای در طیف سیاسی وجود دارد که فقط در صورت تأمین نیازهای اساسی مردم - وقتی آنها دیگر نگران شغل ، درآمد ، مسکن ، حمل و نقل ، مراقبت های بهداشتی ، فرزندان خود نباشند آموزش و پرورش و والدین پیرشان - فقط در این صورت است که آنها می توانند آزاد باشند و هر کاری دوست دارند انجام دهند. در حالی که ایالات متحده به دنبال این خیال است که ، از بدو تولد ، هر بچه ای یکسان به رویای آمریکایی ضربه می زند ، سیستم های رفاه اجتماعی نوردیک پایه هایی برای برابری و فردگرایی اصیل تر ایجاد می کند.

این ایده ها بدیع نیستند. آنها در مقدمه قانون اساسی خود ما ضمنی است. می دانید ، بخشی درباره "ما مردم" كه "یك اتحادیه كامل تر" را برای "ارتقا the رفاه عمومی و تأمین نعمت های آزادی برای خود و فرزندان خود" تشكیل می دهیم. رئیس جمهور فرانکلین D. روزولت حتی در حالی که ملت را برای جنگ آماده می کرد ، به طور خاطره انگیزی م componentsلفه هایی را که می بایست رفاه عمومی در آدرس دولت اتحادیه در سال 1941 باشد مشخص کرد. از جمله "چیزهای اساسی ساده که هرگز نباید فراموش شود" ، وی ذکر شده "برابری فرصت ها برای جوانان و دیگران، مشاغل برای کسانی که می توانند کار کنند، برای کسانی که نیاز به امنیت دارند، پایان دادن به امتیاز ویژه برای چند نفر، حفظ آزادی های مدنی برای همه" و آه بله، مالیات بالاتر برای پرداخت این چیزها و برای هزینه های دفاع دفاعی.

دانستن اینکه آمریکایی ها از این ایده ها حمایت می کنند، امروزه نروژی به شدت نگران است که یک مدیر عامل شرکت بزرگ آمریکایی می سازد بین 300 و 400 بار تا کارمند آن به طور متوسط. یا آنهایی که Sam Brownback از کانزاس و کریس کریستی از نیوجرسی هستند و با پرداخت مالیات برای ثروتمندان، بدهی های دولت خود را پیش بینی کرده اند، اکنون قصد دارند تا زیان را پوشش دهد با پولی که از صندوق های بازنشستگی کارگران بخش دولتی گرفته می شود. به نروژی، وظیفه دولت، توزیع ثروت خوب کشور به طور معقول به طور مساوی است، و نه به زودی به سمت بالا، همانطور که در امریکا امروز، به یک درصد از انگشتان چسبناک، فرستاده شود.

در برنامه ریزی های خود ، نروژی ها تمایل دارند کارهای خود را به آرامی انجام دهند ، همیشه به بلند مدت فکر می کنند و تصور می کنند که زندگی بهتر برای فرزندان ، فرزندان آنها چیست. به همین دلیل یک نروژی یا هر اروپای شمالی با اشتیاق یاد می گیرد که دو سوم دانشجویان دانشگاه آمریکایی تحصیلات خود را با قرمز به پایان می رسانند ، برخی به خاطر $ 100,000 یا بیشتر یا اینکه در ایالات متحده، هنوز ثروتمندترین کشور جهان، یک در سه کودکان با فقر زندگی می کنند یکی در پنج جوانان بین سنین 18 و 34. یا اخیرا امریکا جنگ های چند تریلیون دلاری با یک کارت اعتباری جنگیدیم که توسط بچه های ما پرداخت می شد. که ما را به آن کلمه می آورد: بی رحمانه.

به نظر می رسد پیامدهای وحشیانه یا نوعی غیرانسانی غیر تمدن در کمین بسیاری از س questionsالات دیگری است که ناظران خارجی در مورد آمریکا می پرسند مانند: چگونه می توانید آن اردوگاه کار اجباری را در کوبا ایجاد کنید و چرا نمی توانید آن را تعطیل کنید؟ یا: چگونه می توانید وانمود کنید که یک کشور مسیحی هستید و هنوز مجازات اعدام را اجرا می کنید؟ مواردی که معمولاً دنبال می شود: چگونه می توانید فردی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنید که به اعدام همشهریان خود در این کشور افتخار می کند سریع ترین نرخ در تاریخ تگزاس ثبت شده است؟ (اروپایی ها به زودی جورج دبلیو بوش را فراموش نخواهند کرد.)

موارد دیگری که من مجبور شدم برای آنها پاسخ دهم عبارتند از:

* چرا آمریکایی ها نمی توانند مداخله در مراقبت های بهداشتی زنان را متوقف کنند؟

چرا علم نمیتوانم درک کنم؟

* چطور هنوز می توانید به واقعیت تغییرات آب و هوایی کور باشید؟

* هنگامی که رئیس جمهوران شما قوانین بین الملل را به جنگ هر زمان که بخواهند، چگونه می توانند از حاکمیت قانون سخن بگویند؟

* چطور می توانیم قدرت را برای انفجار سیاره به یک فرد عادی منتقل کنیم؟

* چطور می توانم کنوانسیون ژنو و اصول خود را برای حمایت از شکنجه کنار بگذارم؟

* چرا شما آمریکایی ها اینقدر اسلحه دوست دارید؟ چرا با این سرعت همدیگر را می کشید؟

برای بسیاری از پرسش های مهم ترین و مهم از همه این است: چرا شما ارتش خود را در سراسر جهان ارسال می کند تا برای همه ما بیشتر و بیشتر مشکل ساز شود؟

این آخرین سؤال به ویژه مورد توجه قرار گرفته است زیرا کشورهایی که به لحاظ تاریخی نسبت به ایالات متحده، از استرالیا به فنلاند دوستانه هستند، تلاش می کنند تا با هجوم پناهندگان از جنگ ها و مداخلات آمریکا کنار بیایند. در سرتاسر اروپای غربی و اسکاندیناوی، احزاب راستین که نهایتا یا هرگز در دولت نقش نداشته اند، اکنون به سرعت در حال افزایش است در موج مخالفت با سیاست های طولانی مدت مهاجرت. فقط در ماه گذشته، چنین یک حزب تقریبا سرنگون شده دولت سوسیال دموکراتیک نشسته سوئد، کشور سخاوتمند است که بیشتر از سهم منصف خود از پناهجویان فرار کرده است که از امواج شوک " بهترین نیروی مبارزه که جهان تا به حال شناخته شده است. "

راهی که در آن هستیم

اروپایی ها ، همانطور که به نظر آمریکایی ها نمی رسد ، ارتباط صمیمانه بین سیاست های داخلی و خارجی یک کشور را درک می کنند. آنها اغلب رفتارهای نسنجیده آمریكا را در خارج از كشور ناشی از امتناع از نظم بخشیدن به خانه خود می دانند. آنها تماشا کرده اند که ایالات متحده شبکه ایمنی نازک خود را باز می کند ، قادر به جایگزینی زیرساخت های در حال پوسیدگی آن نیست ، بیشتر کار سازمان یافته خود را از بین می برد ، مدارس خود را کم نمی کند ، قانونگذار ملی خود را به بن بست می کشد و بیشترین درجه نابرابری اقتصادی و اجتماعی را در تقریبا یک قرن. آنها درک می کنند که آمریکایی ها، که امنیت شخصی کمتر و در کنار هیچ سیستم رفاه اجتماعی ندارند، بیشتر در معرض ترس و اضطراب هستند. آنها همچنین می فهمند که چرا بسیاری از آمریکایی ها اعتماد به دولت ایفا کرده اند که در طی سه دهه گذشته یا بیشتر به اندازه ای که به جز اوباما بی وقفه کشته شد تلاش برای مراقبت های بهداشتی، که به نظر اکثر اروپایی ها یک پیشنهاد منفی است.

آنچه که بسیاری از آنها را گیج می کند این است که چگونه آمریکایی های معمولی متقاعد شده اند که "دولت بزرگ" را دوست نداشته و از نمایندگان جدید خود که توسط ثروتمندان خریداری و پرداخت شده اند حمایت کنند. چگونه می توان آن را توضیح داد؟ در پایتخت نروژ ، جایی که مجسمه ای از رئیس جمهور متفکر روزولت مشرف به بندرگاه است ، بسیاری از تماشاگران آمریکایی فکر می کنند که وی آخرین رئیس جمهور ایالات متحده بوده است که می فهمد و می تواند برای شهروندان توضیح دهد که دولت ممکن است برای همه آنها چه کند. در حال مبارزه آمریکایی ها ، همه اینها را فراموش کرده اند ، دشمنان ناشناخته را در دور دست - یا در آن طرف شهرهای خودشان هدف قرار می دهند.

دانستن اینکه چرا ما همینطور هستیم دشوار است ، و - باور کنید - توضیح آن برای دیگران حتی دشوارتر است. دیوانه ممکن است کلمه ای بسیار قوی باشد ، بسیار گسترده و مبهم برای مشخص کردن مشکل. برخی از افرادی که از من س questionال می کنند می گویند که ایالات متحده "پارانوئید" ، "عقب مانده" ، "در پشت زمان" ، "بیهوده" ، "حریص" ، "خودجوش" ، یا به سادگی "گنگ" است. برخی دیگر ، با خیرخواهانه تر ، بیان می کنند که آمریکایی ها صرفاً "بد آگاهی" ، "گمراه" ، "گمراه" یا "خوابیده" هستند و هنوز هم می توانند عقل را بازیابند. اما به هر کجا که سفر می کنم ، سوالات مطرح می شود و نشان می دهد ایالات متحده ، اگر دقیقاً دیوانه نباشد ، قطعاً برای خود و دیگران خطرناک است. وقت آن است که بیدار شویم ، آمریکا ، و به اطراف نگاه کنیم. دنیای دیگری در اینجا وجود دارد ، یک دنیای قدیمی و دوستانه در آن سوی اقیانوس ، و این پر از ایده های خوب ، امتحان شده و درست است.

ان جونز، a TomDispatch منظم، نویسنده است کابل در زمستان: زندگی بدون صلح در افغانستان، در میان کتاب های دیگر، و اخیرا آنها سرباز بودند: نحوه بازگشت زخمی ها از جنگ های آمریکا - داستان ناگفته، یک پروژه کتاب انتشار.

دنبال کردن TomDispatch در توییتر و به ما بپیوندید فیس بوک. جدیدترین کتاب اعزام ، Rebecca Solnit را بررسی کنید مردان چیزهایی را برای من توضیح می دهند، و آخرین کتاب تام انگلهاردت ، دولت سایه: نظارت، جنگ های مخفی، و یک دولت امنیت جهانی در یک قدرت تک نفره جهان.

Copyright 2015 ان جونز

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی