توسط کارل مایر و کتی کلی
در مورد آشفتگی سیاسی در خاورمیانه و ظهور دولت اسلامی و جنبش های سیاسی مرتبط با آن چه باید کرد؟
اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم، قدرتهای غربی و کل جهان متوجه شدند که دوران سلطه آشکار استعمار به پایان رسیده است و دهها مستعمره رها شده و استقلال سیاسی را به دست آوردهاند.
هم اکنون ایالات متحده و سایر قدرت های جهان هم اکنون در معرض تشخیص قرار می گیرند که سن سلطه نظامی، سیاسی و اقتصادی، به ویژه در خاورمیانه اسلامی، قاطعانه به پایان می رسد.
تلاشها برای حفظ آن با نیروی نظامی برای مردم عادی که در کشورهای آسیبدیده برای زنده ماندن تلاش میکنند فاجعهبار بوده است. جریان های فرهنگی و نیروهای سیاسی قدرتمندی در خاورمیانه در حال حرکت هستند که به سادگی سلطه نظامی و سیاسی را تحمل نخواهند کرد. هزاران نفر آماده اند تا بمیرند تا آن را بپذیرند.
سیاست ایالات متحده هیچ راه حل نظامی برای این واقعیت نخواهد یافت.
توقف کمونیسم با تحمیل نظامی دولت تابع در ویتنام کارساز نبود، حتی با حضور نیم میلیون سرباز آمریکایی در یک دوره، قربانی شدن میلیون ها ویتنامی، مرگ مستقیم حدود 58,000 سرباز آمریکایی و صدها هزار نفر. تلفات جسمی و روحی ایالات متحده، هنوز هم ادامه دارد.
ایجاد یک دولت باثبات، دموکراتیک و دوستانه در عراق حتی با حضور حداقل صد هزار پرسنل حقوق بگیر ایالات متحده در یک دوره، هزینه صدها هزار تلفات و کشته شدن عراقی ها، از دست دادن حدود 4,400 سرباز آمریکایی، کارساز نبوده است. مرگ مستقیم، و هزاران نفر دیگر به تلفات جسمی و روحی، امروز و برای سالهای آینده ادامه دارد. حمله و اشغال نظامی ایالات متحده منجر به جنگ داخلی برادرکشی، فاجعه اقتصادی و بدبختی میلیون ها عراقی عادی شده است که تلاش می کنند زنده بمانند.
نتایج در افغانستان بسیار مشابه است: دولت ناکارآمد، فساد گسترده، جنگ داخلی، اختلالات اقتصادی، و بدبختی برای میلیونها انسان عادی، به قیمت هزاران کشته، و هزاران تلفات بی شمار افغان، آمریکایی، اروپایی و متحدان. ، که در دهه های آینده علائم خود را نشان می دهد.
مداخله نظامی آمریکا/اروپا در شورش لیبی، لیبی را در شرایط حلنشدهای از دولت ناکارآمد و جنگ داخلی قرار داد.
واکنش غرب به شورش در سوریه، تشویق و دامن زدن به جنگ داخلی، به قیمت مرگ یا بدبختی میلیونها آواره سوری، تنها وضعیت را برای اکثر مردم سوریه بدتر کرده است.
ما بیش از هر چیز باید به هزینه های وحشتناک هر یک از این مداخلات نظامی برای مردم عادی که سعی در زندگی، تشکیل خانواده و بقا در هر یک از این کشورها دارند فکر کنیم.
این ناکامیهای وحشتناک مداخله نظامی آمریکا و اروپا منجر به نارضایتی فرهنگی عظیمی در میان میلیونها انسان جدی و متفکر کشورهای اسلامی خاورمیانه شده است. تکامل و ظهور دولت اسلامی و دیگر جنبشهای ستیزهجو یکی از پاسخهای چالش برانگیز به این واقعیتهای هرج و مرج اقتصادی و سیاسی است.
اکنون ایالات متحده درگیر مداخله نظامی دیگری است، اهدافی را در مناطق تحت کنترل دولت اسلامی بمباران می کند، و تلاش می کند کشورهای عربی اطراف و ترکیه را متقاعد کند تا با در معرض خطر قرار دادن نیروهای خود در زمین، وارد معارضه شوند. به نظر ما این انتظار که این بهتر از مداخلات ذکر شده در بالا عمل کند، اشتباه بزرگ دیگری است، اشتباهی که به همان اندازه برای مردم عادی که در وسط گرفتار شده اند فاجعه بار خواهد بود.
زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده و اروپا تشخیص دهند که جنگ های داخلی در خاورمیانه با ظهور قدرتمندترین و سازمان یافته ترین جنبش های محلی حل و فصل خواهد شد، علیرغم آنچه که سازمان های دولتی ایالات متحده از یک سو یا اقدامات بشردوستانه در سراسر جهان انجام می دهند. از سوی دیگر، جوامع ممکن است ترجیح دهند.
آنها همچنین ممکن است به بازآرایی مرزهای ملی در خاورمیانه منجر شوند که به طور خودسرانه توسط قدرت های استعماری اروپایی صد سال پیش در پایان جنگ جهانی اول تعیین شده بود. این قبلاً در مورد یوگسلاوی، چکسلواکی و سایر کشورهای اروپای شرقی رخ داده است.
چه سیاست های ایالات متحده ممکن است ثبات سیاسی و بهبود اقتصادی را در مناطق درگیری تقویت کند؟
1) ایالات متحده باید به حرکت تحریک آمیز فعلی خود به سمت اتحاد نظامی و استقرار موشکی که مرزهای روسیه و چین را محاصره می کند پایان دهد. ایالات متحده باید تکثر قدرت اقتصادی و سیاسی در جهان معاصر را بپذیرد. سیاستهای کنونی بازگشت به جنگ سرد با روسیه و تمایل به آغاز جنگ سرد با چین را تحریک میکنند. این پیشنهاد برای همه کشورهای درگیر است.
2) ایالات متحده با تغییر سیاست در جهت همکاری با روسیه، چین و سایر کشورهای تأثیرگذار در چارچوب سازمان ملل متحد، میتواند میانجیگری بینالمللی و فشار سیاسی از سوی اجماع گسترده کشورها را برای حل و فصل جنگهای داخلی در سوریه تقویت کند. و سایر کشورها با مذاکره، واگذاری قدرت و راه حل های سیاسی دیگر. همچنین ممکن است روابط خود را به سمت همکاری دوستانه با ایران در خاورمیانه بازگرداند و تهدید گسترش سلاح های هسته ای در ایران، کره شمالی و هر کشور بالقوه دیگر دارای سلاح هسته ای را حل کند. اساساً هیچ دلیل ذاتی وجود ندارد که چرا آمریکا نیاز به ادامه روابط خصمانه با ایران دارد.
3) ایالات متحده باید به مردم عادی آسیب دیده از مداخلات نظامی ایالات متحده، و کمک های سخاوتمندانه پزشکی و اقتصادی و تخصص فنی در هر کجا که در کشورهای دیگر مفید باشد، غرامت ارائه دهد و در نتیجه مخزن حسن نیت بین المللی و نفوذ مثبت ایجاد کند.
4) زمان آن فرا رسیده است که از طریق نهادهای دیپلماتیک، سازمان های بین المللی و ابتکارات غیردولتی، دوره همکاری بین المللی پسااستعماری را در آغوش بگیریم.