توسط دیوید سوانسون
کلمب شخص شیطانی خاصی نبود. او یک قاتل، یک دزد، یک برده و یک شکنجهگر بود که جنایاتش احتمالاً منجر به بزرگترین جنایات و تصادفات هولناک تاریخ شد. اما کلمب محصول زمان خود بود، زمانی که دقیقاً به پایان نرسیده است. اگر کلمب به انگلیسی امروزی صحبت می کرد، می گفت که "فقط دستورات را دنبال می کند." این دستورات، که از «دکترین کشف» کاتولیکها سرچشمه میگیرند، شباهتهایی را در طول تاریخ غرب تا «مسئولیت حفاظت» امروزی، که توسط کاهنان اعظم سازمان ملل صادر شده است، پیدا میکنند.
احساسی از اینکه کلمب از کجا آمده است را می توان در مجموعه ای از گاو (های) پاپ با نام مناسب یافت. این احکام روشن میسازد که کلیسا مالک زمین است، به مسیحیان امتیازاتی میدهد، به غارت ثروت امیدوار است، امیدوار است غیرمسیحیان را تغییر دهد، و غیرمسیحیان را فاقد هرگونه حقوقی میداند که شایسته هر گونه احترامی است - از جمله غیر مسیحیان که هنوز باید رعایت شوند. در سرزمین هایی که برای کلیسا کاملاً ناشناخته است مواجه می شوند. بومیان آمریکا به معنای واقعی کلمه قبل از اینکه کلیسا (و پادشاهان و ناخداهای آن) وجود آنها را بدانند، از قبل مورد قضاوت قرار گرفتند.
گاو Dum Diversas در سال 1452 به پادشاه پرتغال اجازه حمله به مسلمانان در شمال آفریقا را می دهد و با اعلام اینکه آنها سرشار از "خشم دشمنان نام مسیح هستند و همیشه در تحقیر ایمان ارتدکس متجاوز" هستند، شروع می کند. امیدوار است که آنها بتوانند "توسط وفاداران مسیح مهار شوند و مطیع دین مسیحیت شوند." حمله به شمال آفریقا حتی در آن زمان نیز "دفاعی" بود، زیرا پادشاه "با اشتیاق از خود ایمان دفاع می کرد و با بازوی قدرتمند با دشمنانش می جنگید. ما همچنین با جدیت به تلاش برای دفاع و رشد این دین هستیم.»
پاپ اضافه می کند که افراد ناشناس دیگر نیز می توانند مورد حمله قرار گیرند: «[ما] به شما قدرت کامل و رایگان می دهیم، از طریق اقتدار حواری با این فرمان، به حمله، تسخیر، جنگ، انقیاد ساراسین ها و مشرکان، و دیگر کافران و دیگران. دشمنان مسیح، . . . و افراد خود را به بندگی دائمی هدایت کنند.»
در سال 2011، وزارت دادگستری ایالات متحده دفاع کتبی از حمله به شمال آفریقا را به کنگره ارائه کرد و مدعی شد که جنگ علیه لیبی در خدمت منافع ملی ایالات متحده در ثبات منطقه و حفظ اعتبار سازمان ملل بوده است. اما آیا لیبی و آمریکا در یک منطقه هستند؟ اون کدوم منطقه زمین? و آیا انقلاب نقطه مقابل ثبات نیست؟ و آیا سازمان ملل متحد زمانی که جنگ هایی به نام آن راه اندازی می شود اعتبار پیدا می کند؟
گاو نر رومانوس پونتیفکس 1455 حتی پر از گاو نر بود، زیرا در مکانهایی که هنوز ناشناخته بود اما کاملاً شایسته قضاوت و محکومیت بود حرکت میکرد. هدف کلیسا این بود که «با شکوه ترین نام خالق مذکور در سراسر جهان حتی در دورافتاده ترین و ناشناخته ترین مکان ها منتشر، تجلیل و تکریم شود و همچنین دشمنان خیانتکار را در آغوش ایمان او بیاورد. از او و از صلیب حیات بخشی که به وسیله آن نجات یافته ایم، یعنی ساراسین ها و همه کافران دیگر.» چگونه ممکن است یک ناشناس دشمن باشد؟ آسان! افراد ناشناخته توسط کلیسا، طبق تعریف، افرادی بودند که کلیسا را نمی شناختند. بنابراین، آنها دشمنان حیله گر صلیب حیات بخش بودند.
وقتی کلمب دریانوردی کرد، از قبل می دانست که احتمالاً نمی تواند با مردمی برخورد کند که شایسته احترام باشند. گاو Inter Caetera در سال 1493 به ما میگوید که کلمب «جزایر و حتی سرزمینهای بسیار دورافتادهای را کشف کرد که تاکنون توسط دیگران کشف نشده بودند. مردم بسیار زیادی در آن زندگی میکنند که در صلح زندگی میکنند، و همانطور که گزارش شده، بیلباس میروند و گوشت نمیخورند.» این بسیاری از مردمان مکانی را که در آن زندگی می کردند کشف نکرده بودند، زیرا به نظر آنها کسی نمی توانست چیزی برای مسیحیت کشف کند. پاپ نوشت: "همچنین، همانطور که وظیفه شماست، قصد دارید مردم ساکن در آن جزایر و کشورها را به پذیرش دین مسیحیت هدایت کنید."
یا یه چیز دیگه.
وگرنه چی؟ درخواست سال 1514 که فاتحان برای افرادی که «کشف کردند» خوانده بودند، به آنها میگفت «کلیسا و سازمان برتر کل جهان را بپذیرید و پاپ اعظم را که پاپ نامیده میشود، بشناسید، و به نام او، پادشاه و ملکه را تصدیق کنید. به موجب اهدای مذکور به عنوان اربابان و مقامات مافوق این جزایر و سرزمین های اصلی. اما اگر این کار را انجام ندهید یا بدخواهانه به تأخیر متوسل شوید، به شما هشدار می دهیم که به یاری خداوند با زور وارد سرزمین شما می شویم و در هر مکان و با هر وسیله ای که می توانیم و می توانیم جنگ خواهیم کرد. قادر خواهید بود و ما شما را تحت یوغ و اقتدار کلیسا و اعلیحضرتشان قرار خواهیم داد. ما تو و زنان و فرزندانت را می گیریم و برده می کنیم و به این ترتیب آنها را می فروشیم و به دستور حضرتعالی از تو و آنها خلع می کنیم. و ما اموال شما را می گیریم و هر چه از دستمان بر می آید به شما آسیب می رسانیم، همان طور که با دست نشانده هایی که از ارباب خود اطاعت نمی کنند یا نمی خواهند او را بپذیرند، یا مقاومت می کنند و از او سرپیچی می کنند، می کنیم. قسم میدهیم که کشتهها و آسیبهایی که به شما وارد میشود، تقصیر خودتان است، نه جناب عالیشان، نه ما و نه آقایانی که با ما میآیند.»
اما در غیر این صورت دیدن شما فوق العاده است، سرزمین زیبایی که در اینجا دارید، و امیدواریم که ناراحتی زیادی برای شما ایجاد نشود!
تنها کاری که مردم برای نجات خود باید انجام دهند این است که تعظیم کنند، اطاعت کنند و اجازه دهند دنیای طبیعی اطرافشان نابود شود. اگر آنها این کار را نمی کنند، چرا، پس جنگ با آنها تقصیر خودشان است. مال ما نیست. ما از قبل تبرئه شدهایم، مجوز استفاده از نیروی نظامی را دریافت کردهایم، در حال بستهبندی قطعنامههای سازمان ملل هستیم.
در سال 1823، جان مارشال، رئیس دیوان عالی، «دکترین کشف» را برای توجیه دزدی زمین از بومیان آمریکا در این پرونده ذکر کرد. Johnson v. M'Intosh که از آن زمان به عنوان پایه و اساس قانون مالکیت زمین و مالکیت در ایالات متحده دیده می شود. مارشال برای دادگاهی متفق القول، بدون مناقشه، حکم داد که بومیان آمریکا نمی توانند زمینی داشته باشند یا بفروشند، مگر زمانی که آن را به دولت فدرال که نقش فاتح را از بریتانیا بر عهده گرفته بود بفروشند. بومیان نمی توانستند حاکمیت داشته باشند.
طبق ویکیپدیا، که منبع معتبری مانند هر منبع دیگری است، «مسئولیت محافظت (R2P یا RtoP) یک هنجار پیشنهادی است که حاکمیت یک حق مطلق نیست. ادامه می دهد: «. . . و این که دولت ها وقتی نتوانند از مردم خود در برابر جنایات قساوت جمعی و نقض حقوق بشر (یعنی نسل کشی، جنایات علیه بشریت، جنایات جنگی و پاکسازی قومی) محافظت کنند، جنبه های حاکمیت خود را از دست می دهند. . . . جامعه بین المللی مسئولیت مداخله از طریق اقدامات قهری مانند تحریم های اقتصادی را دارد. مداخله نظامی آخرین راه حل محسوب می شود.»
اگر «حاکمیت» را به معنای حق عدم حمله خارجی ها بدانیم، کلیسای مرتفع رودخانه شرقی آن را در میان مشرکان به رسمیت نمی شناسد. عربستان سعودی ممکن است بسیاری از بیگناهان را به قتل برساند، اما کلیسا ترجیح می دهد که محموله های تسلیحاتی و فیض بدهد. برای بحرین، مصر، اسرائیل، اردن و غیره هم همینطور. کلیسا تحت تأثیر کاردینال اوباما، حاکمیت را به رسمیت نمی شناسد اما رحمت می کند. در عراق، لیبی، ایران، سوریه، فلسطین، افغانستان، پاکستان، یمن، اوکراین، هندوراس و دیگر سرزمین های آشفته ساراسین ها و کفار، تجاوز و غارت عادلانه را بر سر خود می آورند. این تقصیر ارتش نیست که وظیفه خود را انجام می دهد تا حمله کند و روشنگری کند.
در دهه 1980 من در ایتالیا زندگی می کردم و یک فیلم خنده دار به نام Non resta che piangere (چیزی برای انجام دادن باقی نمانده جز گریه کردن) در مورد یک زن و شوهر بوفون بود که به طور جادویی به سال 1492 منتقل شدند. آنها بلافاصله تصمیم گرفتند تلاش کنند تا کلمب را متوقف کنند. برای نجات بومیان آمریکا (و اجتناب از فرهنگ ایالات متحده). همانطور که به یاد دارم، آنها خیلی کند بودند و نتوانستند جلوی خروج کلمب را بگیرند. جز گریه کاری نمانده بود. با این حال، آنها ممکن است روی تغییر افرادی که از کلمب برای بازگشت با ایدههای اجتماعیپاتیک استقبال میکنند، کار کرده باشند. برای این موضوع، آنها ممکن است به دهه 1980 بازگردند و در همان مأموریت آموزشی کار کنند.
هنوز برای ما دیر نیست که از جشن گرفتن روز کلمبوس و هر تعطیلات جنگی دیگر دست بکشیم و به جای آن بر حقوق بشری که به آن اهمیت می دهیم، تمرکز کنیم، حق بمباران یا تسخیر نشدن.