جنگ بیشتر نیست | مصاحبه با دیوید سوانسون

دیوید سوانسون، در مصاحبه، 3 سپتامبر 2018، ماه.

دیوید سوانسون نویسنده، فعال، روزنامه نگار، و میزبان رادیویی است. او مدیر است WorldBeyondWar.org و هماهنگ کننده مبارزات انتخاباتی RootsAction.org. نویسنده ای پرکار، از جمله کتاب هایش است جنگ دروغ استوقتی جنگ جهانی غیرقانونی است, جنگ دیگر: موردی برای لغو، جنگ هرگز عادلانه نیست، یک سیستم امنیتی جهانی: جایگزینی برای جنگو جدیدترین او، درمان استثناگرایی: چه اشکالی دارد که ما در مورد ایالات متحده فکر کنیم؟ در مورد آن جه می توانیم انجام دهیم؟ همه در وب سایت او موجود است. او در وبلاگ می نویسد DavidSwanson.org و WarIsACrime.org. او میزبان است رادیو ملی رادیو صحبت کن و یک نامزد سه بار جایزه صلح نوبل. همین ماه گذشته، در کنوانسیون کهنه سربازان برای صلح در سنت پل، مینه سوتا، او جایزه دریافت کرد. بنیاد یادبود صلح ایالات متحدهجایزه صلح 2018مایکل ناکس، رئیس بنیاد یادبود صلح ایالات متحده، خاطرنشان کرد: «ما در ایالات متحده فرهنگ جنگ داریم، آمریکایی‌هایی که مخالف جنگ هستند، اغلب به عنوان خائن، غیر وطن پرست، غیر آمریکایی و ضد نظامی شناخته می‌شوند. همانطور که می دانید، برای تلاش برای صلح باید شجاع باشید و فداکاری های شخصی بزرگی انجام دهید. . . .

من بسیار خوشحالم که اعلام کنم که جایزه صلح 2018 ما به دیوید سوانسون ارجمند - به خاطر رهبری الهام بخش ضد جنگ، نوشته ها، استراتژی ها و سازمان هایی که به ایجاد فرهنگ صلح کمک می کند، اهدا می شود.

سوانسون در وب‌سایت خود، خود را فرزند یک واعظ کلیسای متحد مسیح و ارگانیستی توصیف می‌کند که خانواده‌های راست‌گرا را در ویسکانسین و دلاور ترک کرده تا از خانه دور شوند. آنها از حقوق مدنی و کار اجتماعی حمایت کردند و به جسی جکسون رای دادند. سوانسون می گوید که از نمونه آنها آموخته است: شجاع باشید اما سخاوتمند. سعی کنید دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید؛ بسته بندی کنید و در صورت نیاز از نو شروع کنید - از نظر فیزیکی یا ایدئولوژیکی. سعی کنید مهم ترین مسائل را درک کنید. شاد باشید و عشق به فرزندانتان را مقدم بر چیزهای دیگر قرار دهید.

وقتی از او پرسیده شد که چرا او یک فعال صلح شد، او اعتراف کرد که اولین واکنش او این است که "چرا نیستی؟" او از نیاز به توضیح کار برای پایان دادن به بدترین چیز در جهان گیج شده است، در حالی که میلیون ها نفری که برای پایان دادن به آن تلاش نمی کنند نیازی به توضیح ندارند.

او می‌گوید: «من یک کودکی معمولی در حومه ایالات متحده داشتم، تقریباً شبیه دوران کودکی دوستان و همسایگانم، و هیچ‌کدام از آنها به عنوان فعالان صلح ختم نشدند - فقط من. من چیزهایی را که به هر کودک در مورد تلاش برای بهتر کردن جهان می گویند جدی گرفتم. من اخلاق بنیاد کارنگی برای صلح را اجتناب‌ناپذیر می‌دانستم، اگرچه هرگز نام آن مؤسسه را نشنیده بودم، مؤسسه‌ای که به هیچ وجه به وظایف خود عمل نمی‌کند. با این حال، این سازمان برای لغو جنگ و سپس شناسایی دومین بدترین چیز در جهان و تلاش برای لغو آن ایجاد شد. چگونه هر دوره دیگری حتی قابل تامل است؟

اما اکثر افرادی که با من موافق هستند، فعالان محیط زیست هستند. و اکثر آنها به جنگ و نظامی گری به عنوان عامل اصلی تخریب محیط زیست توجهی ندارند. چرا اینطور است؟ چطور فعال محیط زیست نشدم؟ چگونه یک جنبش زیست‌محیطی به قدرت کنونی خود رسیده است که برای پایان دادن به همه فاجعه‌های زیست‌محیطی به جز بدترین فاجعه‌های زیست‌محیطی است؟»

سوانسون گفت که او هیچ تجربه ای ندارد که مسیر او را به عنوان یک فعال صلح روشن کند. به طور کلی، او در هر تظاهرات جنگی که رویدادهای جاری ضروری می‌کرد، شرکت می‌کرد، اما تا زمانی که برای کمپین دنیس کوچینیچ برای ریاست‌جمهوری کار کرد، «اولین شغل صلح» خود را نداشت. ما در مورد صلح، جنگ، صلح، تجارت، صلح، مراقبت های بهداشتی، جنگ و صلح صحبت کردیم. هنگامی که این کار به پایان رسید، سوانسون در سمت های ارتباطی با AFL-CIO و بعداً Democrats.com مشغول به کار شد، جایی که او متوجه شد که حزب دموکرات فقط "تظاهر می کند" علاقه مند به پایان دادن به جنگ است.

همانطور که او می گوید www.davidswanson.orgدر سال 2006، نظرسنجی‌های خروجی نشان دادند که دموکرات‌ها اکثریت را در کنگره به دست آوردند تا به جنگ با عراق پایان دهند. رام امانوئل به او گفت که ژانویه بیا واشنگتن پست در سال 2008، دموکرات‌ها علاقه زیادی به صلح را از دست دادند و به سمت چیزی که به نظر من به نظر می‌رسد دستور کار انتخاب دموکرات‌های بیشتر به عنوان پایانی بود، رفتند. خودش.”

در همین حال، تمرکز خود سوانسون «به پایان دادن به هر جنگ و ایده شروع جنگی دیگر تبدیل شده بود». او خستگی ناپذیر صحبت می کند. مدافع خستگی ناپذیر؛ در حالی که با همسر و فرزندانش در شارلوتزویل، ویرجینیا زندگی می کند، خستگی ناپذیر می نویسد (بله، که شارلوتزویل). - لزلی گودمنhttps://plus.google.com/

ماه: به نظر می رسد آمریکایی ها جنگ را به عنوان یک شیوه زندگی، به اصطلاح بهای دموکراسی، می پذیرند. شما بخش بزرگی از زندگی خود را صرف تخریب افسانه هایی کرده اید که جنگ را توجیه می کنند. لطفاً در اینجا به طور خلاصه این کار را برای ما انجام می دهید؟

سوانسون: من فکر نمی کنم که ما نباید در مورد "هر آمریکایی" تعمیم دهیم. بسیاری از ساکنان قاره آمریکا - در کانادا، مکزیک، آمریکای مرکزی و جنوبی و حتی ایالات متحده - وجود دارند که به هیچ وجه اجتناب ناپذیر بودن جنگ را نمی پذیرند. اما در ایالات متحده ما در یک فرهنگ بسیار نظامی شده زندگی می کنیم و بسیاری از مردم افسانه هایی را که برای حمایت از جنگ استفاده می شود پذیرفته و درونی کرده اند. در نتیجه، این ایده که ما می توانیم جنگ را لغو کنیم و همچنان زنده بمانیم، برای بسیاری از مردم این کشور تقریبا غیرقابل تصور است. پس باید افکار عمومی را مرحله به مرحله بازبینی کنیم. به عنوان مثال، اگر جنگ توسط چیزی به نام "طبیعت انسانی" ایجاد شده است، پس بیایید برای یک دقیقه به 96٪ دیگر از انسان های روی کره زمین نگاه کنیم که توسط دولت هایی که به طور اساسی کمتر از ایالات متحده در جنگ سرمایه گذاری می کنند، نمایندگی می شوند. اگر ما آمادگی لغو جنگ را نداریم، آیا می‌توانیم در جهت 96 درصد دیگر بشریت حرکت کنیم؟ و آیا هنوز هم ممکن است خود را در محدوده به اصطلاح طبیعت انسانی بدانیم؟ آدم باید فکر کند بله. و در واقع، شما می توانید از مردم در ایالات متحده نظرسنجی کنید و بسته به نحوه انجام نظرسنجی، اکثریت قوی را پیدا کنید. خواهد بود دوست دارم همین کار را بکنم آنها خوشحال خواهند شد که پول را از ارتش به چیزهای مفیدی مانند آموزش و محیط زیست و غیره منتقل کنند.

اگر ایالات متحده یک واقعی دموکراسی، به جای کشوری که به نام دموکراسی مردم را بمباران می کند، از نظامی گری بیشتر، هزینه های جنگی بیشتر، پایگاه های بیشتر و تهدیدهای بیشتر و در جهت صلح دور می شود – زیرا در واقع مردم همین هستند. خواستن وقتی این کار را انجام داد، شاهد یک مسابقه تسلیحاتی معکوس در سراسر جهان بودیم. ما شاهد حرکت متقابل چین و سایر کشورها خواهیم بود و از سرمایه‌گذاری‌های بیشتر در نظامی‌گری دور می‌شوند و به سمت سرمایه‌گذاری در تلاش‌های بسیار سازنده‌تر، مانند آموزش، پژوهش، مراقبت‌های بهداشتی، احیای محیط‌زیست و غیره می‌روند. اگرچه بسیار شگفت انگیز است که یک کمپین فزاینده برای ممنوعیت حتی در اختیار داشتن تسلیحات هسته ای وجود دارد، اما تا زمانی که ایالات متحده به سیاست های تهاجمی خود در زمینه جنگ ادامه می دهد، ما نمی خواهیم کشورهایی را که دارای تسلیحات هسته ای هستند از شر آنها خلاص کنند. .

ماه: چرا القا می کنید که ایالات متحده یک دموکراسی واقعی نیست؟

سوانسون: من برای کتابم در این مورد تحقیق کردم، درمان استثناگرایی نزدیک به 400 مرجع در آن کتاب وجود دارد، از جمله یکی برای مطالعه پیپا نوریس، دانشمند علوم سیاسی تطبیقی ​​در دانشگاه‌های هاروارد و سیدنی و مدیر مؤسس پروژه صداقت انتخاباتی، که تحقیقات نشان می‌دهد که انتخابات ایالات متحده بدترین انتخابات در میان دموکراسی‌های غربی است و در رتبه 52 قرار دارد. ، از 153 کشور در سراسر جهان در سال 2016 برداشت از شاخص صداقت انتخاباتی. مطالعه ادراکات صداقت انتخاباتی مواردی مانند دشواری رای دادن را می سنجد. روش جمع آوری و شمارش آرا چقدر قابل اعتماد است. چقدر پول در تعیین نتایج تأثیر دارد. و غیره.

البته اقدامات احتمالی دیگری برای دموکراسی وجود دارد. متأسفانه، ایالات متحده در هیچ یک از آنها به آن بزرگی که ما تصور می کنیم عمل نمی کند. مؤسسه لگاتوم مستقر در بریتانیا، ایالات متحده را در رتبه هجدهم از نظر «شکوفایی» و رتبه بیست و هشتم را در «آزادی شخصی» قرار داده است. مؤسسه کاتو که در ایالات متحده مستقر است، ایالات متحده را در «آزادی شخصی» در رتبه 18 و در «آزادی اقتصادی» رتبه یازدهم قرار داده است. شاخص آزادی جهانی مستقر در کانادا، ایالات متحده را در رتبه 28 در یک شاخص ترکیبی از آزادی های «اقتصادی»، «سیاسی» و «مطبوعات» قرار داده است. را سری پولی دیتا با بودجه سیا به دموکراسی ایالات متحده امتیاز 8 از 10 می دهد، اما به 58 کشور دیگر امتیاز بالاتری می دهد. سرانجام، محققان دانشگاه پرینستون و نورث وسترن نتیجه گیری کنید که ایالات متحده با دقت بیشتری به عنوان یک الیگارشی شناخته می شود که «در آن نخبگان ثروتمند عمدتاً سیاست دولت را تعیین می کنند» تا یک دموکراسی. بدون شک اکثر شهروندان موافق هستند.

اما به سوال اصلی شما برگردیم، www.worldbeyondwar.org، بخشی را خواهید دید که در آن افسانه هایی را که برای توجیه جنگ استفاده می شود، توصیف و رد می کند. "این طبیعت انسان است" یکی از آنهاست. «جنگ طبیعی است»، هر معنایی که ممکن است داشته باشد، چیز دیگری است. با این حال، حتی یک مورد وجود ندارد که کسی از محرومیت جنگی رنج ببرد. جنگ چیزی نیست که انسان به آن نیاز داشته باشد، مانند غذا، آب یا عشق. برای خوشبختی انسان شرط لازم نیست. برعکس، برای واداشتن مردم به شرکت در جنگ، نیاز به آموزش و شرطی سازی شدید است که اغلب به دنبال شرکت، پشیمانی عمیق اخلاقی را به دنبال دارد. به همین دلیل است که اکثر مرگ و میرهای شرکت کنندگان در جنگ های اخیر ایالات متحده - به اصطلاح جنگ جهانی علیه تروریسم -خودکشی کرده اند. شرکت کنندگان به طور رضایت بخشی در مورد دلایل شرکت در این کشتارهای یک طرفه متقاعد نشده اند، که پس از آن باید از طریق PTSD دوباره به آن ادامه دهند.

همچنین این افسانه وجود دارد که جنگ اجتناب ناپذیر است و از آنجایی که نمی توان از آن اجتناب کرد، باید برای پیروزی در آن تلاش کنیم. کار سختی است، اما کسی باید آن را انجام دهد. با این حال، اگر به طور خاص به هر جنگ خاصی نگاه کنید، هیچ چیز اجتناب ناپذیری در مورد آن وجود ندارد. تلاش های هماهنگ جنگ افروزان برای ایجاد جنگ سیاسی و سودجویی و دلایل بوروکراتیک و سادیستی و غیرمنطقی برای ایجاد جنگ لازم است. این چیزی است که نیاز به انجام آن دارد. فقط از آسمان نمی افتد برای آن دسته از خوانندگانی که حاضر نیستند چیزی را امتحان کنند مگر اینکه قبلاً انجام شده باشد، لطفاً بدانند که جوامع بشری داشته باشد برای قرن ها، در زمان های اخیر و در گذشته های دور، بدون جنگ وجود داشته است. بسیاری از مردم شناسان اکنون استدلال می کنند که جوامع شکارچی-گردآورنده واقعاً چیزی نداشتند که بتوان آن را جنگ نامید، و دوران آنها اکثریت عظیم وجود انسان را تشکیل می دهد. تنها با استقرار جوامع ساکن و کشاورزی با تولید مازاد و توسعه شهری - یعنی فقط در 10,000 تا 12,000 سال گذشته - بود که هر چیزی که بتوان آن را جنگ نامید داشت. البته، آنچه که حتی 200 سال پیش جنگ خوانده می شد، به چیزی نزدیک به آنچه که ما امروز آن را جنگ می خوانیم، نزدیک نبود، همانطور که متمم دوم، همانطور که توسط پدران بنیانگذار پیش بینی شده بود، فاصله زیادی با سلاح های خودکار دارد. امروز. جنگ، همانطور که با تسلیحات و فناوری درگیر امروز وجود دارد، بسیار جدید است. تنها از زمان جنگ جهانی دوم است که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان جنگ، غیرنظامیان بوده اند تا جنگجویان. جنگ‌ها در میدان‌های جنگ اتفاق می‌افتند، نه در شهرها، شهرک‌ها و روستاها. با این حال، مردم هنوز به جنگ‌ها با اصطلاحات قدیمی فکر می‌کنند. آنها به تیم‌هایی از ارتش‌ها با لباس‌های رنگ‌های مختلف در میدان‌های جنگ یا فضاهای نبرد فکر می‌کنند و البته می‌خواهند تیمی که رنگ آنها را می‌پوشد برنده شود. از آنجایی که این تیم ها در نزدیکی ایالات متحده نمی جنگند، اکثر آمریکایی ها نمی دانند که بیشتر مردان، زنان و کودکان غیرنظامی کشته می شوند، نه سربازان. علاوه بر این، اگر جوامع آمریکایی قبل از ورود کلمب، و جوامع در بخش‌هایی از استرالیا و سایر قاره‌ها و حتی کشورهایی که اکنون در دهه‌ها و قرن‌های اخیر هستند را بررسی کنید، بسیاری انتخاب کرده‌اند که بدون جنگ کار کنند. ژاپن معروف است که دنیا را قفل کرد و بدون جنگ قابل توجهی برای قرن ها شکوفا شد تا اینکه به قول آنها، آمریکایی ها دوباره "باز" ​​شدند و ژاپنی ها را در جنگ آموزش دادند و ما می دانیم که چقدر خوب عمل کرد.

اسطوره های دیگر شامل این ایده است که جنگ برای محافظت از خود ضروری است. اگر جنگ و تدارکات جنگی برای محافظت از خود نداشتیم، خودمان را در معرض خطر قرار می‌دادیم، جواهراتمان را در مقابل انبوهی از دزدان به نمایش می‌گذاشتیم، درهایمان را به روی قاتلان و متجاوزان باز می‌بستیم. این یکی از عمیق ترین اسطوره ها در ذهن مردم است. یکی برای آنها تقریبا غیرممکن است که به راه خود فکر کنند. من مطمئناً نمی توانم اکثر مردم را در طول یک مصاحبه کوتاه ترغیب کنم که این کار را انجام دهند. من با کتاب هایم تا حدودی شانس آورده ام. (راضی کننده ترین چیز به عنوان یک نویسنده زمانی است که مردم برای من نامه می نویسند و می گویند که کتاب های من جهان بینی آنها را کاملاً تغییر داده است.) من فکر می کنم معمولاً یک کتاب لازم است، اما امیدوارم در یک مصاحبه بتوانیم کمی از مردم شروع کنیم به سؤال کردن درباره جایی که شاید آنها پیش بروند و چند کتاب بخوانند یا چند فیلم تماشا کنند.

ماه: بیشتر آمریکایی‌ها نمی‌دانند که ایالات متحده تا چه حد نسبت به کشورهای دیگر جنگ‌جو شده است - حتی کشورهایی که ما آنها را تهدید یا رقیب می‌دانیم، مانند چین، روسیه، ایران، پاکستان و کره شمالی. باز هم، می دانم که شما کتاب های کاملی در این زمینه نوشته اید، اما لطفاً برخی از حقایق را به اشتراک بگذارید تا دید دقیق تری از واقعیت به ما ارائه دهید.

سوانسون: اکثر کشورهای روی زمین مانند آنچه ایالات متحده در زمینه جنگ و تدارک جنگ انجام می دهد، هزینه نمی کنند. بخشی از تجارت جنگی ایالات متحده، خرید و فروش تسلیحات به سایر نقاط جهان است. سه چهارم دیکتاتوری های جهان، طبق تعریف خود دولت آمریکا از دیکتاتوری، تسلیحات آمریکایی می خرند. این غیرعادی است که اکنون جنگ بدون سلاح های ایالات متحده حداقل در یک طرف و معمولاً هر دو طرف باشد. تجارت جنگ به عنوان ملی‌گرایانه و میهن‌پرستانه فروخته می‌شود، اما اگر جنرال موتورز و فورد، استاندارد اویل، و آی‌بی‌ام و دیگر شرکت‌های آمریکایی که در طول جنگ و پس از آن در آلمان نازی تجارت می‌کردند، نبود، نازی‌ها هرگز نمی‌توانستند این کار را انجام دهند. کاری که آنها انجام دادند اگر دولت ایالات متحده همدستی در آن اعمال خیانت قانونی - اجتناب از بمباران کارخانه های ایالات متحده در آلمان، حتی جبران خسارات بعد از آن - نبود، نازی ها هرگز نمی توانستند کاری را که کردند انجام دهند. بسیاری از آنچه جنگ را به پیش می برد، سود است، نه آنچه در تبلیغاتی که جنگ را به مردم می فروشد. و هنگامی که خود دولت ایالات متحده تقریباً به اندازه سایر نقاط جهان هزینه می کند - از جمله متحدان نزدیکش که مجموعاً سه چهارم هزینه های نظامی جهان را تشکیل می دهند - نتیجه در واقع حفاظت نیست، بلکه به خطر افتادن است.

من می‌توانم فهرستی طولانی از ارتش آمریکا و «متخصصان اطلاعاتی» که اخیراً بازنشسته شده‌اند را به شما ارائه دهم که دقیقاً همین را می‌گویند - اینکه جنگ‌ها، یا جنگ‌های خاص، یا تاکتیک‌های خاصی مانند جنگ‌های هواپیماهای بدون سرنشین- نتیجه معکوس دارند، بیشتر از آن‌که حذف کنند، دشمن تولید می‌کنند. و در واقع، به اصطلاح جنگ با تروریسم، تروریسم را به طور قابل پیش بینی افزایش داده است، نه کاهش آن. بسیاری از ما سال به سال این نتیجه را پیش‌بینی کرده‌ایم، اما فایده‌ای نداشت. برای مثال، تروریسم انتحاری را در نظر بگیرید. نود و پنج درصد از بمب گذاران انتحاری به صراحت انگیزه دارند که تلاش کنند کشوری از اشغال یا بمباران کشوری دیگر دست بردارد. حتی یک مورد ثبت شده از یک حمله تروریستی با انگیزه نارضایتی برای تهیه غذا، یا آب، یا دارو، یا مدارس، یا انرژی پاک یا کمک های توسعه بدون نیاز به هیچ عنوان وجود ندارد. این اتفاق نمی افتد. البته، ما می‌توانیم برای بخش کوچکی از هزینه‌ای که برای کاهش امنیت خود از طریق ابزارهای سنتی نظامی‌گری گسترده خرج می‌کنیم، یک جهان خیر بشردوستانه انجام دهیم. این در واقع راه شماره یک است که در آن جنگ می کشد. نه با خشونت؛ اما با توجه به فرصت های از دست رفته برای همه کارهایی که می توانستیم با آن پول انجام دهیم.

به عنوان مثال، تنها 3 درصد از هزینه های نظامی ایالات متحده، یا حدود 1.5 درصد از هزینه های نظامی جهانی، می تواند به گرسنگی در زمین پایان دهد. کمی بیش از 1٪ می تواند به کمبود آب آشامیدنی تمیز پایان دهد. اگر بخواهیم تلاشی جدی برای رسیدگی به تخریب آب و هوا انجام دهیم، تنها جایی که می‌توان بودجه مورد نیاز را از ارتش دریافت کرد، و تنها کسری از هزینه‌ای که برای ارتش هزینه می‌کنیم، نیاز دارد تا مبارزه جدی را انجام دهیم. در عوض، در ادامه مسیری که در آن قرار داریم، ارتش خود ناوشکن شماره یک آب و هوا و بخش‌های مختلف دیگر محیط طبیعی ماست. این یک دلیل بزرگ برای کاهش نظامی گری در همانجا است. افسانه‌های بسیاری وجود دارد که می‌توانم درباره آن صحبت کنم، اما به خاطر زمان، اجازه دهید به یکی دیگر بپردازم – و آن این است که جنگ می‌تواند عادلانه باشد. در ایالات متحده، اکثر مردم جنگ جهانی دوم را یک جنگ عادلانه می دانند. در کلاس‌های تاریخ ایالات متحده، سرگرمی‌های ایالات متحده، و مراجع تاریخی ایالات متحده در گزارش‌های خبری کنونی به این شکل است. این دیدگاه بر فرهنگ ایالات متحده حاکم است.

ماه: "جنگ خوب"، بله.

سوانسون: درست. "جنگ خوب" نامی است که زمانی که جنگ ویتنام به "جنگ بد" تبدیل شد، به آن دست یافت. (زیرا اگر قرار است جنگ بدی داشته باشید، باید یک جنگ خوب داشته باشید، در غیر این صورت ایده جنگ را تهدید می کنید، و این جایز نیست.) در یک روند مشابه، زمانی که عراق تبدیل به «بد» دیگری شد. جنگ» مردم شروع به توصیف افغانستان به عنوان «جنگ خوب» کردند، تا جایی که مردم تصور می‌کنند هر اتفاق بدی که در عراق رخ داده در افغانستان رخ نداده است. مردم حتی به من خواهند گفت که سازمان ملل 17 سال پیش مجوز جنگ با افغانستان را صادر کرد که البته هرگز اتفاق نیفتاد. آنها فکر می کنند که باید داشته باشد زیرا سازمان ملل متحد معروف است نمی اجازه جنگ با عراق را بدهد. به همین ترتیب، مردم می دانند که کارهای وحشتناکی در ویتنام انجام شده است. غیرنظامیان شکنجه شدند، مثله شدند و به قتل رسیدند. اما این جنگ بد بود. آن چیزها نباید در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده باشد. البته این کار را کردند و در مقیاسی بسیار بزرگتر. بنابراین من تمام تلاشم را کرده‌ام - کتاب‌های زیادی - برای بررسی این ادعا که جنگ جهانی دوم یک جنگ عادلانه بود. من این را ضروری می‌دانم، زیرا برخی از مردم تا زمانی که حتی یک نمونه از جنگ عادلانه وجود داشته باشد، هرگز از اعتقاد به جنگ دست نمی‌کشند. این به نظر من پوچ است، زیرا ما به 75 سال قبل بر نمی گردیم تا آخرین نمونه قابل توجیه از هر چیز دیگری را پیدا کنیم. فقط برای بزرگترین برنامه عمومی ما ممکن است از آن زمان تاکنون پیشرفت نکرده باشیم؟ ما اکنون در دنیای دیگری زندگی می کنیم. ما قوانینی داریم که جنگ برای تسخیر سرزمینی را ممنوع می کند. ما سلاح های هسته ای داریم که کل محاسبات جنگ را تغییر می دهد. ما نهادهای بین المللی برای حل اختلافات و اجرای آتش بس (ناقص) داریم. و ما دانش و تجربه بسیار بیشتری از مقاومت بدون خشونت داریم. می دانیم که عدم خشونت بیش از دو برابر بیشتر از خشونت به موفقیت می رسد و موفقیت های آن تقریباً طولانی تر از موفقیت هایی است که از طریق خشونت در تقابل با استبداد و ظلم، حتی تحمیل شده توسط خارجی ها به دست می آید.

محور استدلالی که جنگ جهانی دوم را توجیه می کند این است که نازی ها باید متوقف می شدند زیرا آنها یهودیان را می کشتند - و همچنین بسیاری از افراد دیگر. با این حال، ایالات متحده هرگز دخالت خود در جنگ را به این دلیل در آن زمان توجیه نکرد. هرگز پوستری وجود نداشت که روی آن نوشته شده بود "به ارتش بپیوندید و یهودیان را نجات دهید." در واقع، سیاست مهاجرت ایالات متحده، بنا به تقاضای مردمی، هرگونه افزایش پذیرش پناهندگان یهودی را به ایالات متحده و به دلایل آشکارا نژادپرستانه و یهودستیزانه ممنوع کرد. در کنفرانس اویان در سال 1938، جایی که نمایندگان 32 کشور برای بحث در مورد "مشکل پناهندگان یهودی" گرد هم آمدند - به عبارت دیگر، تعداد زیادی از مردمی که به دنبال فرار از کشتارهای هیتلر بودند - ایالات متحده و هر کشور دیگری به جز جمهوری دومینیکن علناً از این کار خودداری کردند. هر یهودی اضافی را بپذیرد. این به هیتلر این امکان را داد که پاسخ دهد: «به این منافقان نگاه کنید. آنها از من می خواهند که از سوء استفاده از یهودیان دست بردارم، اما آنها را نمی گیرند. ما به نوبه خود حاضریم همه این جنایتکاران را در اختیار این کشورها قرار دهیم، حتی در کشتی های لوکس. با اشاره به این موضوع، من به هیچ وجه از هیتلر دفاع نمی‌کنم، یا پیشنهاد نمی‌کنم چیزی قابل توجیه در مورد قتل میلیون‌ها نفر وجود داشته باشد. اما در مورد رفتار بقیه کشورهای جهان که از پذیرش پناهندگان یهودی امتناع می کنند نیز هیچ چیز قابل توجیهی وجود ندارد. درباره تعقیب کشتی پناهجویان توسط گارد ساحلی از میامی، فلوریدا؛ درباره رد درخواست ویزای خانوادگی آن فرانک توسط وزارت امور خارجه.

واقعیت این است که فعالان صلح در طول جنگ به ایالات متحده و دولت های انگلیس رفتند و خواستار انجام کاری برای بیرون آوردن یهودیان از آلمان شدند. حتی پس از اینکه انگلیسی ها هزاران سرباز خود را از آلمان تخلیه کردند و نشان دادند که چگونه می توانند همین کار را برای پناهندگان انجام دهند، آنها گفتند که نمی توان آنها را اذیت کرد. آنها جنگ داشتند. بنابراین، توجیه اولیه جنگ خوب در ذهن اکثر مردم - اگرچه مورخان جدی توجیه خاص خود را دارند و من حتی در اینجا به آن توضیح نمی‌دهم - در واقع هیچ ربطی به جنگ تا پایان جنگ نداشت. در تصور عموم، جنگ موجه بود زیرا نازی ها یهودیان را می کشتند. خود جنگ 10 برابر تعداد کشته شدگان در اردوگاه ها کشته شد، که می توان فکر کرد مردم را متعجب می کند که آیا درمان آن بدتر از بیماری است یا خیر. متأسفانه، چنین سؤالاتی زیاد اتفاق نمی افتد.

ماه: آیا می‌توانید زمینه‌ای برای حجم عظیم سرمایه‌گذاری عمومی و منابعی که ایالات متحده در ماشین جنگی خود نسبت به سایر نقاط جهان سرمایه‌گذاری می‌کند، به ما بدهید - حتی کشورهایی که دائماً به آمریکایی‌ها گفته می‌شود یک تهدید هستند؟

سوانسون:  گالوپ و پیو در سال‌های اخیر نظرسنجی‌های بین‌المللی انجام داده‌اند و از مردم می‌پرسند که کدام کشور بزرگترین تهدید برای صلح در جهان است. البته در اکثر کشورها، بالاترین رای‌آورنده، ایالات متحده است. این خبر برای بسیاری از مردم ایالات متحده تکان دهنده خواهد بود، حتی اگر در روزنامه های آنها گزارش شده باشد. در آمریکا بسته به هفته ای که باشد، آمریکایی ها از ایران یا کره شمالی به عنوان بزرگترین تهدید برای صلح نام می برند. در نظرسنجی گالوپ در دسامبر 2013، آمریکایی ها گفتند ایران، اگرچه ایران قرن هاست که جنگی را آغاز نکرده است. ایران کمتر از یک درصد از آنچه آمریکا برای ارتش خود انجام می دهد هزینه می کند. علاوه بر این، در سال 1، ایران با بازرسی‌های شدیدتری از تأسیسات هسته‌ای و سایر مکان‌ها از هر کشوری موافقت کرد. ایالات متحده هرگز رویای موافقت با چنین چیزی را نخواهد داشت. بازرسی ها به وضوح نشان داد که توافق در وهله اول هرگز مورد نیاز نبوده است، همانطور که هر ناظر جدی از قبل می دانست. با این حال، تا به امروز، بسته به اینکه روسیه یا کره شمالی یا کشورهای دیگر در چرخه خبری اخیر برجسته‌تر بوده باشند، احتمالاً تا به امروز، آمریکایی‌ها ایران را به عنوان پاسخی به سؤال «بزرگ‌ترین تهدید» نام می‌برند.

به طور مشابه، روسیه کمتر از 10 درصد از آنچه ایالات متحده برای ارتش خود انجام می دهد هزینه می کند و در سال های اخیر به طور قابل توجهی این درصد را کاهش داده است. با این حال، روسیه، همانطور که ایالات متحده نیز دارد، تقریباً نیمی از تسلیحات هسته‌ای در جهان را دارد، بنابراین روسیه، و همچنین ایالات متحده، می‌توانند به راحتی زندگی روی زمین را با بخش کوچکی از زرادخانه‌های هسته‌ای خود نابود کنند. اما این ایده که کره شمالی یا ایران یا عراق یا هر کشور کوچک، فقیر و نسبتاً غیرمسلح بزرگترین تهدید برای صلح جهانی است، مضحک است و موضعی است که نه فقط بینندگان تلویزیونی ناآگاه و بی‌سواد، بلکه متأسفانه اکثر دانشگاهیان ایالات متحده در آن قرار دارند. که نظری در این مورد دارند منظورم این است که می‌توانم به شما انبوهی از کتاب‌هایی را اشاره کنم که توسط اساتید دانشگاه در ایالات متحده منتشر شده است، که هر کدام به شما می‌گویند که بزرگترین تهدید علیه نظام قانون و صلح و عدالت روی زمین در تاریخ معاصر، تصرف روسیه بود. کریمه به جنگ ویتنام، جنگ با عراق، یا بمباران کنونی یمن، یا هر یک از جنگ‌های متعدد و همه میلیون‌ها کشته و زخمی که ایالات متحده در آن شرکت داشته، اهمیتی نمی‌دهد. در عوض، این دانشگاهیان استدلال می‌کنند که این عملیات، که در آن مردم کریمه برای پیوستن به روسیه رای دادند و حتی یک تلفات هم نداشت، بزرگترین تهدید برای صلح در جهان بود. در عین حال، من هنوز نشنیده ام که حتی یک مدافع از این موضع پیشنهاد کند که مردم کریمه با سیستم جدید رأی گیری یا ناظران بین المللی متفاوت رأی گیری کنند. آنها آن را پیشنهاد نمی کنند زیرا هر نظرسنجی نشان می دهد که مردم کریمه از رای خود راضی هستند. بنابراین، اگر قطعه ای از صربستان را از بین ببرد، اشکالی ندارد. اگر اسلواکی را از چک جدا کند، اشکالی ندارد. منظورم این است که این ایده که مردم حق دارند جدا شوند و تعیین کنند که جزئی از کدام کشور خواهند بود، بر اساس منافع ملی خودمان به طور انتخابی احترام گذاشته می شود.

ماه: من فکر می کنم که اکثر آمریکایی ها مطلقاً نمی دانند که کشور ما چقدر نظامی شده است. باز هم، می دانم که شما کتاب های کاملی در این زمینه نوشته اید، اما آیا لطفا به ما آموزش دهید؟ پس از آن، من مطمئن هستم که سؤال بعدی این خواهد بود: «آیا این نقشی نیست که باید ایفا کنیم، زیرا ما تنها ابرقدرت باقیمانده هستیم؟ به عنوان پلیس جهان، اگر این کار را نکنیم، همه با یک سبد به جهنم خواهیم رفت.»

سوانسون: درست. منظورم این است که اگر ایالات متحده دولت لیبی را سرنگون نکند و این مکان را به جهنم زنده تبدیل نکند و خشونت و هرج و مرج را در سراسر آفریقای شمالی گسترش دهد، چه کسی وارد عمل خواهد شد و این کار را انجام خواهد داد؟ اگر آمریکا یمن را به جولانگاه تروریسم تبدیل نکند و با هر نوع تسلیحاتی جنگ بزرگی ایجاد نکند و با عربستان سعودی در ایجاد بزرگترین فاجعه انسانی در سال های اخیر - که چیزی می گوید - همراهی کند، چه کسی این کار را انجام خواهد داد. ?

به هر حال، به ما گفته می‌شود که جنگ‌های هواپیماهای بدون سرنشین آینده جنگ هستند، زیرا «هیچ‌کس» صدمه نمی‌بیند - به این معنی که «هیچ کس لازم نیست به او اهمیت بدهی». اما این "هیچ کس" برای خانواده ها و هموطنان خود کسی هستند. تصور کنید پهپاد یک دولت خارجی یکی از شهروندان ما را ترور کند. آیا این باعث خشم و عصبانیت می شود؟

لحظاتی پیش در مورد برخی از نظرسنجی هایی که انجام شده صحبت کردیم. نظرسنجی ها نشان می دهد که بقیه جهان قدر پلیس جهانی را نمی دانند. "پلیس جهانی" یک موقعیت خود انتصابی است. درخواستی نیست قدردانی نمی شود در تاریخ نیز بی نظیر است.

وقتی به صورت عمومی صحبت می کنم، معمولاً با پرسیدن یک جفت سؤال شروع می کنم. اولین مورد این است: "به نظر شما جنگ همیشه موجه است، گاهی اوقات موجه است یا هرگز موجه نیست؟" البته، تقریباً همه با "گاهی اوقات موجه" پیش می روند. سپس از آن مردم می خواهم که دست خود را در هوا نگه دارند و اگر می توانند جنگ های کنونی ایالات متحده را نام ببرند. تقریباً هرگز نمی توانم یک نفر را پیدا کنم که حتی بتواند کشورهایی را که ما فعالانه بمباران می کنیم نام ببرم. (که البته تعداد بسیار کمتری نسبت به کشورهایی است که در آن تعداد انگشت شماری نیروهای به اصطلاح ویژه برای بی ثبات کردن دولت کار می کنند.) منظورم این است که حتی امپراتوری روم نیز می تواند جنگ های خود را پیگیری کند. نظامی گری ما بی سابقه است. این یک شرکت جهانی با تسلط ایالات متحده بر تسلیحات در فضا و فناوری ماهواره ای برای تسلیحات در فضا است. ایالات متحده دارای تسلیحات در اقیانوس ها، با ناوگان در بنادر بزرگ در سراسر جهان، و همچنین تقریباً پایگاه های نظامی 800 در حدود 70 کشور و منطقه در سراسر جهان. ما ارتشی داریم که به داشتن نیرو در 175 یا 176 کشور لاف می زند. گاهی اوقات این فقط تعداد انگشت شماری از سربازان است. با این حال، در بسیاری از آنها، هزاران نیرو وجود دارد. ما اخیرا پوتین را دیدیم که در هلسینکی در کنار ترامپ ایستاده بود و می‌گفت که او می‌خواهد ایالات متحده معاهده‌ای را برای ممنوعیت همه سلاح‌ها از پایگاه‌ها امضا کند. البته ترامپ هیچ علاقه ای به این موضوع ندارد. در 75 سال گذشته هیچ رئیس جمهور دیگری نیز چنین نکرده است. بقیه کشورهای جهان روی هم شاید 30 پایگاه نظامی دارند که خارج از مرزهای آنها هستند. ما روسیه را که پایگاه‌های نظامی در XNUMX کشور - که اکثر آنها اعضای سابق اتحاد جماهیر شوروی بودند - و کشورهایی که نتوانسته‌ایم بر آنها تسلط داشته باشیم، مانند ایران یا کره شمالی که هیچ پایگاه نظامی خارجی ندارند، غیرقانونی می‌دانیم. ، به عنوان سرکش

اما هیچ چیز قانونی در مورد تحمیل نظامی گری آمریکا بر کشورهای دیگر وجود ندارد. هدف روشن حضور نظامی ایالات متحده است در همه جا. این یک هزینه مالی باورنکردنی، فاجعه زیست محیطی و تحریک کننده خشونت است. ما را به حمایت از دولت های ظالمی سوق می دهد که به آمریکا اجازه پایگاه داده اند. این منجر به استفاده از نیروهای ایالات متحده علیه تلاش های دموکراتیک مخالف این دولت های ظالم می شود. از ابتدا تا انتها یک فاجعه است. و در هیچ جا محبوب نیست. این واقعاً یک ایدئولوژی متقابل دو حزبی است و میوه کم ارزش برای از بین بردن نظامی گری ایالات متحده است. همه می خواهند پایگاه های خارجی را ببندند به جز ارتش آمریکا. اکثر جمعیت های محلی هرگز نمی خواستند آنها را با آنها شروع کنند و/یا می خواهند فوراً از شر آنها خلاص شوند. این چیزی است که World Beyond War در ائتلاف با بسیاری از گروه‌های دیگر تلاش می‌کند. ما سال گذشته یک کنفرانس بزرگ در بالتیمور داشتیم و یک کنفرانس جهانی در دوبلین، ایرلند، در نوامبر 2018 برنامه ریزی کرده ایم. باید امکان بسته شدن برخی از این پایگاه ها وجود داشته باشد. متأسفانه، حتی نامزدهایی که بر روی یک پلتفرم مخالف ملت‌سازی و اشغال‌های خارجی شرکت می‌کنند - همانطور که اوباما و ترامپ انجام دادند - پس از روی کار آمدن، همان مسیر گسترش نظامی‌گری را ادامه دادند. بنابراین ما هنوز نیرویی در درون نظام سیاسی در واشنگتن دی سی نداریم، که در سمت راست این موضوع باشد.

ماه: بنابراین جنگ وحشیانه و به طرز فحشا گرانی است. جایگزین های ما چیست؟

سوانسون: باز هم، من یک کتاب کامل در این زمینه نوشته ام (یک سیستم امنیتی جهانی، جایگزینی برای جنگ) که به صورت رایگان در سایت قابل خواندن است جهانی بدون جنگ سایت اینترنتی. ایالات متحده به راحتی می تواند با توقف "کمک های نظامی" خود و ارائه کسری از این کمک ها در اشکال غیرنظامی، با هزینه و تلاش بسیار کمتر خود را به محبوب ترین کشور روی زمین تبدیل کند. در عوض.

اولین گام در مدیریت بحران ها این است که در وهله اول از ایجاد آنها جلوگیری کنید. تهدیدها و تحریم‌ها و اتهامات نادرست در طول سال‌ها می‌تواند تنش‌ها را تشدید کند که سپس به دلیل یک حادثه نسبتاً کوچک، حتی یک تصادف، به جنگ تبدیل می‌شود. با انجام اقداماتی برای جلوگیری از برانگیختن بحران‌ها، می‌توان تلاش‌های زیادی - و همچنین زندگی‌ها - را نجات داد.

هنگامی که درگیری ها به طور اجتناب ناپذیری به وجود می آیند، اگر سرمایه گذاری در دیپلماسی و داوری انجام شده باشد، بهتر می توان به آنها پرداخت. سازمان ملل متحد باید تقویت شود، اصلاح شود، یا با سازمانی جایگزین شود که جنگ را ممنوع کند و اجازه دهد که جمعیت یکسان برای هر ملتی حضور داشته باشند.

ما همچنین باید با جدیت در زمینه خلع سلاح کار کنیم. کشورهایی که به شدت مسلح هستند می توانند به سه طریق کمک کنند. اول، خلع سلاح - جزئی یا کامل. دوم، فروش سلاح به بسیاری از کشورهای دیگر را متوقف کنید. در طول جنگ ایران و عراق در دهه 1980، حداقل 50 شرکت تسلیحات تهیه کردند که حداقل 20 مورد از آنها برای هر دو طرف بود. ثالثاً، با سایر کشورها در مورد توافقنامه خلع سلاح مذاکره کنید و بازرسی هایی را ترتیب دهید که خلع سلاح توسط همه طرف ها تأیید شود.

ماه: بیایید کمی در مورد جدیدترین کتاب شما صحبت کنیم، درمان استثناگرایی: چه اشکالی در نحوه تفکر ما در مورد ایالات متحده وجود دارد و چه کاری می توانیم در مورد آن انجام دهیم. در اینجا دوباره، به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها داستانی را درباره خودشان باور می‌کنند که با واقعیت‌هایی که بقیه جهان به آن نگاه می‌کنند، همخوانی ندارد.

سوانسون: آره؛ این چیزی بود که من را برای نوشتن کتاب ترغیب کرد. بسیاری از آمریکایی ها معتقدند ویژگی هایی وجود دارد که ایالات متحده را به بهترین کشور جهان تبدیل می کند - چیزهایی مانند آزادی، یا دموکراسی، یا سیستم دادگاه ما، یا شرکت آزاد، یا آزادی های مدنی، یا تحقیقات پیشرفته، یا نوآوری، یا چیزهای دیگر. ایالات متحده بزرگترین است. با این حال، وقتی نگاه می کنید، پیدا کردن چیزی که در هر موسسه تحقیقاتی، در ایالات متحده یا جاهای دیگر، از هر منظر سیاسی که ایالات متحده در آن رتبه اول را داشته باشد، بسیار دشوار است، به جز برخی چیزهای وحشتناک که هیچ کس نباید آنها را بخواهد. ما پیشتاز هستیم، البته در هزینه های نظامی، انواع مختلف تخریب محیط زیست، حبس کردن مردم در قفس، و چند دسته نامطلوب دیگر. وقتی ایالات متحده را با سایر کشورهای ثروتمند مقایسه می کنید - و بیشتر آنها در واقع به ثروت ایالات متحده نیستند - در می یابید که در بسیاری از این کشورها طول عمر بیشتر، سلامتی بیشتر، امنیت بیشتر، شادی بیشتر، پایداری زیست محیطی بیشتر وجود دارد. نظامی گری کمتر، خشونت کمتر، مدارس بهتر، آموزش بهتر و غیره. ایالات متحده غالباً از بسیاری از کشورهای فقیر رتبه بهتری دارد، اما در برخی از مقوله‌های مطلوب، حتی از آن‌ها هم عقب‌تر است. متأسفانه ساکنان ایالات متحده از این حقایق بی اطلاع هستند و بیشتر از ساکنان هر کشور دیگری می گویند که کشورشان بهترین است.

مشکل باور به این روش در سیاست خارجی ما منعکس شده است - و همچنین در رفتار ما با اولین آمریکایی ها. از آنجایی که معتقدیم شیوه زندگی ما برتر از دیگران است، به هیچ وجه به تحمیل آن به دیگران فکر نمی کنیم. ما در واقع معتقدیم که داریم به آنها لطف می کنیم. که باید قدردان باشند. ما معتقدیم کشور ما حق دارد بدون تایید سازمان ملل متحد به سایر کشورها حمله کند، حتی به صورت یکجانبه. با این حال ما هرگز خود را یک ملت سرکش نمی دانیم. چرا؟ چون ما ایالات متحده هستیم، شماره یک هستیم!

خوب است که کشور خود را دوست داشته باشیم و فرهنگ خود را بر دیگران ترجیح دهیم. اما منطقی به نظر می رسد که انتظار داشته باشیم که مردم کشورهای دیگر نسبت به محل زندگی خود همین احساس را داشته باشند. در این کتاب، روش‌هایی از تفکر را در نظر می‌گیرم که ممکن است به ما کمک کند - مانند همذات پنداری بیشتر با جوامع محلی و جامعه انسانی جهانی ما، و کمتر با یک دولت ملی، یک ارتش ملی عجیب و غریب، و کمتر در یک حس تعصب‌آمیز برتری نسبت به 96 درصد دیگر بشریت. «استثناگرایی آمریکایی» واقعاً آخرین شکل قابل قبول تعصب در میان لیبرال های تحصیل کرده و سایر افراد در ایالات متحده است. در بسیاری از بخش‌های ایالات متحده - رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و حتی دولت، پیشرفت‌های زیادی در مبارزه با نژادپرستی، تبعیض جنسیتی، و اشکال متعدد تعصب حاصل شده است، اما تعصب نسبت به مردم کشورهای دیگر هنوز یک مشکل بزرگ است.

همین امروز داشتم به توئیتی از یک خبرنگار CNN نگاه می کردم که مدعی بود رسانه های ایالات متحده هرگز دولت ایالات متحده را به سمت جنگ سوق نداده اند. من یک کلیپ ویدیویی یوتیوب را از مناظره مقدماتی جمهوری‌خواهان در سال 2016 که در آن یکی از مجریان مناظره CNN از نامزدهای ریاست‌جمهوری پرسیده شد، در توییتر پاسخ دادم: «آیا حاضرید صدها و هزاران کودک بی‌گناه را به عنوان بخشی از وظایف اصلی خود به عنوان رئیس‌جمهور بکشید؟» من فکر نمی کنم کشور دیگری روی زمین وجود داشته باشد که در آن چنین سوالی در یک مناظره انتخاباتی مطرح شده باشد. این گروتسک است. اجتماعی است. و با این حال حتی یک داستان هم ساخته نشد. این به سختی یک رسوایی بود. این فقط یک سوال در یک بحث بود، اما منحصر به فرد آمریکایی است.

منظور من این نیست که شما باید به این درک برسید که آمریکایی ها شرور هستند و باید احساس گناه و شرم کنند. من فکر می کنم باید به این موضوع برسیم که مانند هر کشوری کارهای بزرگ و وحشتناکی انجام شده است. اگر از همذات پنداری با یک تیم ملی نظامی دست برداریم و شروع کنیم به همذات پنداری با انسانیت - همه خوبی ها و بدی های موجود در آن که در همه جا یافت می شود - به احتمال بسیار زیاد اتفاقات خوب بیشتری رخ می دهد. من فکر می کنم چیزهای زیادی برای به دست آوردن وجود دارد. ما می توانیم به محیط زیست آلمان و آموزش فنلاند افتخار کنیم. ما می توانیم به هر چیزی که در سرتاسر جهان خوب می یابیم افتخار کنیم و از رد کردن آن و عدم بهره مندی از آن دست برداریم زیرا آمریکایی نیست. در کنار گذاشتن هیجانات میهن پرستی چیزی برای از دست دادن وجود ندارد. شما هرگز از دست دادن آن مزخرفات پشیمان نخواهید شد. تعجب خواهید کرد که چگونه تا به حال بدون مزایای همذات پنداری با تمام بشریت زندگی کرده اید.

ماه: شما می نویسید که یک نظام حقوقی بین المللی عادلانه و دموکراتیک برای جایگزینی جنگ مورد نیاز است. آن شبیه چیست؟

سوانسون: این یک سوال طولانی با پاسخ های ممکن است. World Beyond War در سپتامبر 2018 در تورنتو کنفرانسی با این موضوع برگزار می کند. من به راحتی می توانم به شما بگویم که چیست نبایستی شبیه. به نظر نمی رسد ساختاری باشد که در آن پنج فروشنده بزرگ اسلحه، یا حداقل چهار تا از پنج تاجر بزرگ، شورای امنیت سازمان ملل را تشکیل می دهند و قدرت ویژه ای برای اداره جهان دارند. یا داشتن حق وتو بر بدنه بزرگتر. یا رد دادگاه کیفری بین المللی و دیوان بین المللی دادگستری. بدیهی است که این یک سیستم انصافی نیست، حتی با وجود ملت ها به عنوان تشکیل دهنده. من فکر می‌کنم یک دموکراسی جهانی واقعی، هر چند که برای بسیاری از افرادی که آموزش دیده‌اند تا از این ایده فرار کنند، دشوار و وحشتناک به نظر می‌رسد، شامل بازنمایی جمعیت‌ها نسبت به اندازه‌شان است، نه فقط کشورها. منظورم این است که این که لیختن اشتاین و چین هرکدام یک رای داشته باشند کمی مضحک است، اما این مضحک‌تر است که بزرگترین جنگ‌سازان از اختیارات ویژه شورای امنیت سازمان ملل برخوردار باشند. سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد بین المللی برای پایان دادن به جنگ ایجاد شد، مانند سازمان ملل، و سپس ما بزرگترین جنگ سازان را مسئول آن کردیم.

بنابراین ما باید یا اصلاح کنیم یا سازمان ملل را با سیستمی جایگزین کنیم که نماینده ملت‌ها باشد، اما مردم را به نسبت جمعیت، و شامل دموکراسی واقعی باشد. فن آوری ها وجود دارند تا اجازه بحث و تصمیم گیری دموکراتیک را بدهند. آنچه ما نیاز داریم اراده سیاسی است. این یک چالش واقعی است. به نظر نمی‌رسد که ما نمی‌توانیم آنقدر از زیر فساد مالی دولت‌های ملی بیرون بیاییم تا از طریق آنها برای ایجاد یک دولت بسیار بزرگ‌تر کار کنیم – که پس از آن باید از فساد مالی دور شویم. با این حال من فکر می کنم ما باید. من فکر می‌کنم بخشی از پاسخ، انتقال قدرت به سطح محلی و توسعه دموکراسی واقعی و تصمیم‌گیری در سطح محلی است، در حالی که همزمان انتقال قدرت به سطح جهانی است، که دولت‌های ملی همیشه هیچ کدام را دوست ندارند. اما من فکر می کنم که این دو تلاش در واقع می توانند یکدیگر را تسهیل کنند. تا جایی که محلی‌ها بتوانند مسئولیت کار برای ایجاد یک نظام جهانی قانون را بر عهده بگیرند، ما بهتر می‌توانیم مانعی را که به اصطلاح دولت-ملت-دموکراتیک خریده‌شده و پولی است، دور بزنیم.

ماه: مخاطبان عموماً پیام های ضد جنگ شما را چگونه دریافت می کنند؟

سوانسون: در واقع تغییر نظر مردم بسیار کم است. در عرض نیم ساعت تا یک ساعت مردم می خواهند به فعالان صلح تبدیل شوند زیرا قبلاً هیچ استدلالی علیه جنگ نشنیده اند. همه چیز برای آنها تازگی دارد. آنها در معرض اشباع رسانه ای طرفدار جنگ قرار گرفته اند، اما به ندرت از کسی خواسته اند که آنها را از طریق استدلال برای طرف مقابل راهنمایی کند. این نیز درست است، زمانی که من بخشی از یک پانل یا مناظره هستم و نمایندگانی برای استدلال های طرفدار جنگ در همان پلتفرم حضور دارند. من فکر می‌کنم که فضای باز برای مخالفت با جنگ در عموم مردم بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما به آن تشویق می‌شویم.

ماه: چگونه خوش بینی خود را حفظ می کنید، حتی تعهد خود را، در حالی که حتی پاسخ ما به افرادی که با ما مخالف هستند بسیار خشن است؟ به عنوان مثال، اوباما به دلیل دستیابی به توافق با ایران به شدت مورد حمله قرار گرفت، همانطور که ترامپ به دلیل "دنج زدن" با پوتین مورد حمله قرار گرفت. هر نوع زیر سوال بردن استثناگرایی آمریکا، یا بودجه نظامی عظیم ایالات متحده، "غیر آمریکایی" و "ضعیف" تلقی می شود. چه چیزی شما را ادامه می دهد؟ چه چیزی به شما امید می دهد؟ آیا باید برای تشویق به کشورهای دیگر نگاه کنید؟

سوانسون: من احتمالاً پاسخی ندارم که شما آن را رضایت بخش بدانید، اما به نظر من، به احتمال زیاد ما محکوم به فاجعه زیست محیطی هستیم. همچنین به احتمال زیاد ما محکوم به آخرالزمان هسته ای هستیم. اما هر چه بیشتر برای جلوگیری از این بلایا تلاش کنیم، شانس ما بیشتر می شود. اگر این نتایج را به عنوان اجتناب ناپذیر بپذیریم، قطعاً محکوم به فنا هستیم. بنابراین معتقدم این وظیفه اخلاقی ماست که هر کاری که می توانیم برای جلوگیری از فاجعه انجام دهیم و هر چیزی را که می توانیم کمی بهتر کنیم. چه کسی می داند؟ ممکن است موفق شویم. و این تلاش در واقع لذت‌بخش‌تر از دستپاچگی است. برخی ممکن است سعی کنند این نگرش را اتخاذ کنند: «خب، دنیا خراب است. تا زمانی که طول بکشد از خودم لذت خواهم برد.» اما در تجربه من، در واقع شما از این طریق بیشتر از خودتان لذت نمی برید. بدبخت می مانی با این حال، اگر با افرادی که به یک کار متعهد هستند، که یکدیگر را تشویق می‌کنند و برای بهتر کردن جهان تلاش می‌کنند، درگیر می‌شوید، در واقع رضایت و رضایت و همبستگی و رفاقتی را خواهید یافت که مردم همیشه آرزوی آن را داشته‌اند. بسیاری از آنها حتی آن را در جنگ پیدا کرده اند - با عواقب و عوارض جانبی وحشتناک. مطالعات علمی در مورد این موضوع تأیید کرده است که فعالان عموماً از نظر روانی سالم تر و از نظر احساسی شادتر از بدبینانی هستند که نجات داده اند. پس به نفع خودت [خنده]، درگیر شو!

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی