جنبش صلح در هنگام ویرانی عراق چه کرد؟

توسط دیوید سوانسون World BEYOND War، فوریه 26، 2023

این 19 مارس 20 سال از شر وحشتناک شوک و هیبت می گذرد. ما برای سال‌ها تظاهرات اعتراضی را در آن تاریخ در واشنگتن دی سی و بسیاری از جاهای دیگر برگزار کردیم. برخی از این رویدادها بزرگ و برخی کوچک بودند. برخی هیجان‌انگیز بودند، زیرا تجمع‌های مجاز «ایمن برای خانواده» را با مسدود کردن خیابان‌ها ترکیب کردند و وقتی دیدند که آخرین چیزی که پلیس می‌خواهد دستگیری هر کسی بود، همه را به خیابان‌ها آوردند. اینها علاوه بر حداقل هشت تظاهرات در واشنگتن یا نیویورک بین سالهای 2002 و 2007 بود که بیش از 100,000 نفر، چهار نفر از آنها بیش از 300,000 نفر، یکی از آنها 500,000 نفر بودند - شاید با استانداردهای جهانی یا استانداردهای دهه 1960 یا 1920 رقت انگیز باشد. ، اما در مقایسه با امروز زمین را در هم می شکند و سریعتر از دهه 1960 ایجاد شد که تنها پس از سال ها کشتار رخ داد.

این 18 مارس وجود خواهد داشت یک راهپیمایی صلح جدید در مورد یک جنگ جدید در واشنگتن دی سی. بیشتر از آنی است که در یک دقیقه بتوان انجام داد.

من به تازگی کتاب ارزشمند جدید دیوید کورترایت در مورد جنبش علیه جنگ عراق را خواندم. ابرقدرت صلح آمیز: درس هایی از بزرگترین جنبش ضد جنگ جهان. این کتاب من را به یاد چیزهای زیادی می اندازد که در آن زندگی کرده ام و در آنها شرکت کرده ام و برخی از آنها را از منظری که در آن زمان نداشتم ارائه می کند. (یک چیزی که من به تازگی به یاد آن افتاده ام، تبلیغات گرافیکی فوق العاده بالا است.) این کتاب ارزش خواندن و تأمل و گسترش افکار خود را دارد، زیرا هر جنبش صلح جداگانه دارای نکات خوب و بد در رابطه با دیگران است که می آیند و رفتن یا ظاهر نشدن ما موظفیم درس‌هایی را بیاموزیم، چه این درس‌ها به این معنا باشد که چقدر درست می‌گفتیم یا اینکه چقدر اشتباه کردیم - یا برخی از هرکدام.

(فیلم را نیز ببینید ما بسیار هستیم، و کتاب امپراتوری چالش برانگیز: مردم، دولت ها و سازمان ملل از قدرت ایالات متحده سرپیچی می کنند توسط فیلیس بنیس و دنی گلاور.)

برخی از ما در طول این 20 سال هرگز دست از تلاش برنداشته‌ایم یا قدمی به عقب برنداشته‌ایم، حتی در حدود 17 سال از آن‌ها به طور معمول با این باور مواجه شده‌ایم که جنبش صلح وجود ندارد. (اکنون ما می دانیم که بومیان آمریکا چه احساسی دارند وقتی در مورد انقراض خود می خوانند.) همه چیز به تدریج به روش های چشمگیری تغییر کرده است. کورترایت به ما یادآوری می‌کند که سازمان‌دهی اینترنتی جدید چگونه بود، چگونه کار می‌کرد، چگونه رسانه‌های اجتماعی بخشی از آن نبودند، و رویدادهای مختلف (مانند مرگ سناتور پل ولستون، برای انتخاب یکی از بسیاری) چقدر برای آنچه تبدیل شده است، مهم بودند. تاری طولانی از آشفتگی و بسیج به یاد آورد. (و البته، افرادی که با یکی از دو حزب بزرگ سیاسی همذات پنداری می کنند، جای خود را در مورد قابل قبول بودن زیر سوال بردن جنگ تغییر داده اند، همانطور که همیشه با حزب رئیس جمهور انجام می دهند.)

برخی از ما در سازماندهی صلح تازه کار بودیم و به 20 سال پیش بیشتر در مقایسه با امروز می نگریم تا با سازمان دهی نیم قرن پیش. دیدگاه کورترایت از بسیاری جهات دیگر نیز با دیدگاه من متفاوت است، از جمله سازمان‌هایی که هر کدام برای آنها کار می‌کردیم، جنبه‌های آموزشی و لابی‌گری که روی آنها تمرکز کردیم، و غیره. کورترایت به عبارت «صلح‌طلبان» یا «صلح‌طلب افراطی» علاقه دارد (در مقابل، با "معتدلان" استراتژیک تر). من متوجه شدم که بسیاری از افرادی که طرفدار لغو کل صنعت جنگ هستند، در مقابل یک جنگ خاص، هرگز از اصطلاح "صلح‌طلبان" استفاده نمی‌کنند، زیرا این اصطلاح باعث می‌شود تا بحث‌های مورد انتظار اما خارج از موضوع در مورد اینکه در یک کوچه تاریک چه می‌کنید انجام دهید. برای دفاع از مادربزرگ خود، به جای اینکه چگونه روابط جهانی را تغییر دهید. من متوجه می شوم که کسانی که طرفدار چنین اصطلاحاتی هستند، به ندرت کلمه "ابغی" را ذکر می کنند. کورترایت همچنین از ترویج میهن‌پرستی و مذهب حمایت می‌کند، بدون توجه به اینکه ممکن است چیزی حتی تا حدی معکوس در آن وجود داشته باشد. تمایل ظاهری او به تناسب با Zeitgeist شاید در اولین جمله کتاب گنجانده شده باشد، که من اعتراف می کنم که خواندن آن به سختی گذشته است: «در حالی که داشتم این کتاب را درباره مخالفت تاریخی با جنگ ایالات متحده در عراق، روسیه تمام می کردم. حمله نظامی بی دلیل خود را به اوکراین آغاز کرد.

هنگامی که پیش‌روی می‌کنید و بقیه کتاب را می‌خوانید، درک بسیار هوشمندانه‌ای از اهمیت ارتباطات و پیام‌رسانی پیدا می‌کنید - و گزارش‌هایی از چگونگی درک کورترایت و دیگران در 20 سال پیش. این امر بسیار خیره کننده تر می کند که او تبلیغات نامگذاری آشکارترین جنگ در سال های اخیر را به عنوان "بی دلیل" انتخاب می کند. بدیهی است که هیچ چیز اخلاقی یا قابل دفاعی در مورد جنگ تحریک شده وجود ندارد. اغلب جنگ ها به ندرت به عنوان تحریک شده یا تحریک نشده توصیف می شوند، بسیار کمتر به طور رسمی یکی یا دیگری نامیده می شوند. هدف واضح از نامگذاری تهاجم روسیه به اوکراین به عنوان "بی دلیل" چیزی جز پاک کردن میزان تحریک آشکار آن نیست. اما کورترایت ادامه می‌دهد، و - فکر می‌کنم، تصادفی نیست - همه اعضای دموکرات کنگره هم همین‌طور هستند.

در حالی که من عاشق مخالفت با مردم و بحث در مورد موضوعات هستم، به طور کلی از این تصور که احساسات شخصی باید وارد آن شوند، شوکه شده ام. و من در درجه اول به شما توضیح می دهم که چگونه دیدگاه من با کورترایت متفاوت است تا به شما بگویم که این مهم نیست. من با بیشتر کتابش موافقم. من از کتاب او بهره می برم. و مشکلاتی که با آن روبرو هستیم را باید به این ترتیب رتبه بندی کرد: 1) جنگ افروزان; 2) توده های بزرگ مردم که هرگز کاری لعنتی انجام نمی دهند. و شاید در محل شماره 1,000 یا بیشتر) اختلافات درون جنبش صلح.

در واقع، در این کتاب، کورترایت بازگو می‌کند که در روزهای آغازین جنبش علیه جنگ علیه عراق، او در راهپیمایی‌های صلح که توسط ANSWER برنامه‌ریزی شده بود، علی‌رغم اختلافات مهم مختلف با ANSWER شرکت کرد. او معتقد بود که شرکت در هر تجمع صلحی که هر کسی که سازماندهی می کند مهم است. وقتی قبول کردم در این ماه صحبت کنم، همین احساس را داشتم Rage Against the War Machine رویدادی که به نظر من ممکن است قبلاً به تقویت سایر رویدادهای محلی و برنامه ریزی برای رویدادهای ملی بیشتر کمک کرده باشد، از جمله توسط گروه ها و افرادی که فقط برخی از آنها را برای شرکت در آن قابل قبول می دانند. تجمع در 18 مارس همچنین توسط ANSWER برنامه‌ریزی می‌شود، که کورترایت به ما یادآوری می‌کند، متحد برای صلح و عدالت و بسیاری از گروه‌های دیگر سال‌ها در طول جنگ با عراق با آنها همکاری داشتند.

کورترایت همچنین بیان می‌کند که در طول هر جنبش صلح، حتی زمانی که مخالفان جنگ در میان اقلیت‌های نژادی نظرسنجی بالاتری داشته‌اند (همانطور که تقریباً همیشه تا زمان جنگ اوباما در لیبی انجام می‌شد)، رویدادهای صلح به‌طور نامتناسبی سفید بوده‌اند. کورترایت همچنین به ما یادآوری می کند که گروه های صلح اغلب با متهم کردن یکدیگر به نژادپرستی به این موضوع پرداخته اند. من فکر می‌کنم این درس مهم دیگری است که باید به خاطر داشت، البته بدون اینکه آن را به نوعی دفاع از ناتوانی در انجام هر کاری برای ایجاد یک جنبش متنوع و نمایندگی بپیچانیم. این وظیفه همیشه حاضر و مهم است.

Cortright به شکست در جلوگیری از شوک و هیبت می پردازد، در حالی که به موفقیت های جزئی از جمله ایجاد یک جنبش جهانی (که در بسیاری از کشورها کارهای مهمی انجام داد)، جلوگیری از مجوز سازمان ملل، جلوگیری از یک ائتلاف بین المللی جدی، محدود کردن اندازه سازمان ها اشاره می کند. عملیات، و برگرداندن بیشتر جهان علیه جنگ افروزی ایالات متحده. من در اینجا بر ایجاد یک سندروم عراق که اکنون به شدت کاهش یافته است در فرهنگ ایالات متحده تأکید می کنم، که کمک زیادی به جلوگیری از جنگ های جدید در ایران و سوریه کرد، بر درک عمومی از جنگ ها و دروغ های جنگی تأثیر گذاشت، مانع جذب ارتش شد، و جنگ افروزان را به طور موقت مجازات کرد. در نظرسنجی های انتخاباتی

در حالی که کتاب کورترایت بیشتر بر ایالات متحده متمرکز است، عبارت "بزرگترین جهان" در عنوان او به دامنه جنبش می پردازد، از جمله بزرگترین روز اقدام، 15 فوریه 2003، که در رم، ایتالیا، تک آهنگ را شامل می شود. بزرگترین تظاهرات تاریخ روی زمین ما در حال حاضر با بسیاری از کشورهای جهان مخالف جنگ‌افروزی ایالات متحده، و تجمع‌های مهم اما بسیار کوچک‌تر در مکان‌هایی مانند رم، در حالی که جنبش ایالات متحده در تلاش برای تولد است، داریم.

فکر می‌کنم کورترایت به همان اندازه که پاسخ می‌دهد، سؤالاتی را مطرح می‌کند. در صفحه 14 او ادعا می کند که هیچ جنبشی، هر چند عظیم، نمی تواند تهاجم به عراق را متوقف کند، زیرا کنگره از مدت ها قبل اختیارات جنگی را به روسای جمهوری داده بود که اهمیتی نمی دادند. اما در صفحه 25 او پیشنهاد می کند که یک جنبش بزرگتر می توانست مانع تصویب کنگره شود. و در صفحه 64 می‌گوید که ائتلاف‌های صلح می‌توانستند زودتر تشکیل شوند، تظاهرات‌های بزرگتر و مکرر را سازماندهی کنند، بیشتر بر جلوگیری از جنگ تمرکز کنند و کمتر بر تظاهرات درست پس از شروع آن تمرکز کنند، و غیره. واضح است که مشکل سیستمی قدرت‌های جنگ ریاست جمهوری مشکل فرهنگی مردم که اطاعت از رؤسای یک حزب را مقدم بر صلح می دانند) یک مانع بزرگ است که باید برطرف شود. واضح است، همچنین، ما فقط نمی دانیم که اکنون با یک حرکت بزرگتر چه کاری می توان انجام داد یا چه کاری می توان انجام داد.

ما می دانیم که یکی از اعضای جمهوری خواه کنگره به تازگی تحت قطعنامه اختیارات جنگی، لایحه ای را برای اجبار به رأی گیری در مورد پایان دادن به گرم شدن آمریکا در سوریه و همچنین قطعنامه لفاظی جداگانه علیه ارسال هر گونه سلاح بیشتر به اوکراین ارائه کرده است. و ما می دانیم که تقریباً هیچ کس از کل ائتلاف صلح 2002-2007 از چنین چیزهایی حمایت نخواهد کرد، تا حدی به دلیل توهین عضو کنگره درگیر، و بخشی به دلیل هویت حزبی او. این مشکل حزب توسط Cortright مورد توجه قرار نمی گیرد.

وفاداری کورترایت به حزب دموکرات است، و اگر چیزی بگوید، او در سال 2006 نشان می دهد که جنبش صلح تا چه حد قاطعانه اکثریت کنگره را به آن حزب داده است. با صراحت صحبت کردن در مورد ادامه جنگ به منظور مبارزه مجدد علیه آن در سال 2008، یا الی پاریسر وانمود کردن که حامیان MoveOn طرفدار ادامه جنگ بودند. کورترایت از کتاب استفاده می کند و تا حدی با آن مخالف است حزب در خیابان: جنبش ضد جنگ و حزب دموکرات پس از 9 / 11 توسط مایکل تی هینی و فابیو روجاس. خواندن را توصیه می کنم برداشت من از آن، اگر نه خود کتاب. برخی از ما شاهد موج عظیم بدبینی هستیم که همه چیز را تا به امروز غرق کرده است، با استفاده از قطعنامه اختیارات جنگی برای توقف جنگ در یمن تنها زمانی که بتواند روی وتوی ترامپ حساب کند، و سپس به محض اینکه بایدن (که بایدن بود) این موضوع را رها کرد. برای پایان دادن به آن جنگ کمپینی کرد!) در کاخ سفید بود. اگر تصور می کنید کسی در کنگره در تلاش است تا نظامی گری را کاهش دهد، لطفا خواندن این.

Cortright به طور کلی در آنچه به ما می گوید بسیار دقیق است، از جمله زمانی که به ما می گوید که MoveOn رویدادهایی را در سراسر کشور انجام داده است. اما او به ما نمی گوید که آنها گاهی اوقات فقط در مناطق مجلس نمایندگان جمهوری خواه سازماندهی می شدند - واقعیتی که ممکن است به نظر یک خرد استراتژیک باشد که به سادگی ناگفته نماند، اما درک بدبینی را در کسانی که شاهد انتخابات بوده اند که جنبش ها و جنبش ها را از بین می برد تغذیه می کند. می خواهند در برابر انحراف کنش گرایی به تئاتر انتخاباتی مقاومت کنند. کورترایت همچنین به ما می گوید که جنبش صلح در سال 2009 کاهش یافت. من مطمئن هستم که این اتفاق افتاد. اما در سال 2007، با ورود انرژی ها به انتخابات 2008، حتی بیشتر کاهش یافت. من فکر می کنم مهم است که آن زمان بندی را پاک نکنیم.

کورترایت در تاکید خود بر انتخابات، به اوباما و کسانی که انرژی خود را برای انتخاب او معطوف کردند، به جای دادن اعتبار به جنبش صلح (از جمله، اما نه اساساً) به دلیل پیروی او از معاهده امضا شده توسط بوش برای پایان دادن به جنگ، اعتبار می دهد. انتخابات 2006) برای واداشتن بوش منتخب قبلی به امضای آن توافق. اعتراض به این تاکید بیش از حد بر انتخابات، حداقل از نظر من، ابراز تمایل به نادیده گرفتن کامل انتخابات نیست - چیزی که کورترایت بارها با آن مخالفت می کند، اما به نظر می رسد کمی بی اعتنا باشد.

هر تاریخی به شدت محدود است، زیرا زندگی بسیار غنی است، و کورترایت به مقدار زیادی جا می‌شود، اما ای کاش او اشاره می‌کرد که نظرسنجی‌های عمومی اکثریتی داشتند که خواهان استیضاح بوش به خاطر جنگ بودند، و فعالان برای مطالبه آن بسیج شدند. این واقعیت که حزب دمکرات مخالف بود ممکن است نقش اساسی در محو این جنبه از کنشگری آن زمان داشته باشد.

من فکر می کنم مفیدترین هدف برای کتابی مانند این در مقایسه با زمان حال است. توصیه می کنم این کتاب را بخوانید و به امروز فکر کنید. اگر تشکیلات ایالات متحده 5 سال وقت صرف کرده بود وانمود کند که بیل کلینتون دست نشانده صدام حسین است که توسط آن ظالم خارجی انتخاب شده و مالک آن است؟ هنوز چه چیزی ممکن بود؟ اگر جنبش علیه جنگ در اوکراین زودتر و بزرگتر و علیه کودتای 2014 یا سالهای خشونت پس از آن به وجود آمده بود، چه می شد؟ اگر جنبشی در حمایت از مینسک 2 یا دادگاه کیفری بین‌المللی یا معاهدات اساسی حقوق بشر و خلع سلاح یا برای انحلال ناتو ایجاد می‌کردیم چه می‌شد؟ (البته برخی از ما همه آن جنبش‌ها را ایجاد کرده‌ایم، اما می‌خواهم بگویم: اگر بزرگ و با بودجه و تلویزیون پخش می‌شد چه می‌شد؟)

به نظر من نتایج آموزشی جنبش صلح علیه جنگ عراق گسترده اما تا حد زیادی موقتی بود. این درک که جنگ ها بر اساس دروغ است رنگ باخته است. شرم برای افرادی که از جنگ در کنگره حمایت کرده بودند کم رنگ شد. تقاضا برای کاهش بودجه نظامی که جنگ‌های جدید ایجاد می‌کند، یا بستن پایگاه‌های خارجی که به درگیری دامن می‌زنند، کاهش یافت. هیچ کس از طریق استیضاح یا پیگرد قانونی یا یک روند حقیقت و آشتی برای هر چیزی مسؤول نشد. هیلاری کلینتون توانست نامزدی را کسب کند. جو بایدن توانست در انتخابات پیروز شود. قدرت های جنگی فقط در کاخ سفید تثبیت شدند. جنگ با هواپیمای روباتی ظهور کرد و جهان را با نتایج ویرانگر برای مردم و برای حاکمیت قانون تغییر داد. رازداری به طور چشمگیری گسترش یافت. رسانه های خبری درشت و بدتر شدند. و جنگ کشته، مجروح، آسیب دیده و ویران شده است در مقیاسی تاریخی

فعالان تکنیک‌های بی‌شماری را توسعه و اصلاح کردند، اما همگی به یک سیستم ارتباطی فاسدتر، یک سیستم آموزشی حتی تحقیرشده‌تر، و یک فرهنگ حتی بیشتر تقسیم‌شده و هویت‌بخش‌تر وابسته بودند. اما یکی از درس های کلیدی غیرقابل پیش بینی بودن است. سازمان دهندگان بزرگ ترین رویدادها بیشترین حجم کار را انجام ندادند و آن مشارکت های بزرگ را پیش بینی نکردند. لحظه درست بود ما باید کارهای لازم را انجام دهیم تا هر زمان که مجدداً زمانی فرا می رسد که مخالفت با کشتار جمعی نابخردانه و حمایت از صلح قابل قبول تلقی شود، مجالس عمل وجود داشته باشد.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی