By دیوید سوانسون
زمانی که جرج دبلیو بوش ادعای حمله و نابودی ملت عراق را مطرح کرد، ادعاهایی را مطرح کرد که اگر درست باشد، هیچ چیز را توجیه نمی کرد. و او اطلاعاتی جعلی، غیرقابل قبول و حتی مضحک را به عنوان مدرک برای این ادعاها پیشنهاد کرد. اما از او انتظار می رفت که مدارکی ارائه کند. هیچ فرضی وجود نداشت که او را صرفاً باید در ایمان گرفت.
آن استانداردها از بین رفته اند.
عقل رایج که ولادیمیر پوتین ایمیلهای دموکراتها و جمهوریخواهان را هک میکند و ایمیلهای دموکرات را به ویکیلیکس میرساند که یک انتخابات غیرقانونی را مشروعیت میبخشد، بر هیچ مدرک عمومی مبتنی نیست و اکثر مؤمنان از آنها درخواست نمیکنند.
این پیشفرض که داشتن سلاح، حمله را توجیه میکند، آشکارا در سال 2003 پوچ بود. ایالات متحده آشکارا تمام سلاحهایی را که ادعا میکرد عراق در اختیار دارد، در اختیار داشت. این پیشفرض که (بهعلاوه) افشای آسیبهای اولیه تقلبی، بهجای تسهیل سلامت انتخابات، در سال 2016 کاملاً بیهوده است.
اما استاندارد شواهد تغییر کرده است. قطعا دولت روسیه این ایمیل ها را هک کرده است. حتی ممکن است روسیه منبع ویکی لیکس بوده باشد، و جولیان آسانژ و کریگ موری توهم یا دروغ میگویند، بیل بینی اشتباه میکند، و همه ناهنجاریهای ادعاهای هک روسیه را میتوان توضیح داد. اما این انتظار که باید نوعی شواهد ارائه شود دیگر وجود ندارد.
یکی از دلایل این امر این است که در طول سال های اوباما، جنگ ها بدون بحث های عمومی و کمپین های بازاریابی راه اندازی شد. ادامه و تشدید جنگ در افغانستان به سادگی و بدون بحث انجام شد. ادامه جنگ علیه عراق - که هنوز هم ادامه دارد - بدون نیاز به هیچ یک از تظاهرهایی که برای تشدید آن در سال 2003 مورد استفاده قرار گرفت، انجام شد. راه اندازی صدها جنگ کوچک در قالب قتل با هواپیماهای بدون سرنشین، بحث عمومی را طبق تعریف از تصویر خارج کرد، درست مانند دوران ریاست جمهوری. داشتن دکمه هسته ای به تصور مجدد کنگره به عنوان گروهی از شوخی های درباری کمک کرده است.
زمانی که اوباما ادعاهای اثبات نشده و غیرقابل قبولی در مورد قتل عام های قریب الوقوع در لیبی یا عراق، یا استفاده از سلاح های شیمیایی در سوریه، یا هواپیماهای سرنگون شده در اوکراین، یا کودتا در اوکراین، یا تروریست های "میانه رو"، یا سلاح های هسته ای ایران، یا موفقیت در جنگ هواپیماهای بدون سرنشین در یمن، یا ماهیت یا قانونی بودن قتل با هواپیماهای بدون سرنشین، هیچ درخواست کلی برای مدرک وجود ندارد. حتی با وجود ادعاهای مربوط به تسلیحات شیمیایی سوریه در سال 2013، افکار عمومی و کنگره به تشدید جنگ به شکلی قابل مشاهده نه گفتند، اما بر درخواست مدرک برای ادعاها تمرکز نکردند.
ترامپ را وارد کنید، با اظهار تمایل به (ادامه) "کشتن خانواده های آنها" و "دزدیدن نفت آنها"، و هیچ دلیل منطقی برای هرگونه ادعای مشکوک که نیاز به مدرکی داشته باشد از بین رفته است. اگر ترامپیستها به میلیونها رایدهنده تکراری فقط به این دلیل که او چنین میگوید باور داشته باشند، ضدترامپیستها هر داستان ضد ترامپ و روسیه را فقط به این دلیل که سیا چنین میگوید باور خواهند کرد.
این تفکر لزوماً آگاهانه و صریح نیست. کسانی که قصد دارند سیا را بر اساس اعتقاد خود بپذیرند، به در نظر گرفتن شواهد تغییرات آب و هوایی افتخار می کنند. اما وقتی شما ضد ترامپ را با طرفداری از هیلاری به علاوه بیگانه هراسی به اضافه شیطان سازی پوتین ترکیب می کنید، برخی از مردم تمام دیدگاه خود را از دست می دهند. و هنگامی که 13 سال گذشته صرف از بین بردن این ایده شده است که یک پرونده عمومی علیه یک هدف خارجی باید شامل شواهد باشد، فروش به راحتی انجام می شود.
پس، بله، دلم برای روزهای دوبیا تنگ شده است. دلم برای روزهایی تنگ شده که دولت آمریکا وانمود می کرد که شکنجه نمی کند. رئیس جمهور منتخب اکنون وعده شکنجه می دهد. چرا؟ زیرا پرزیدنت اوباما تعقیب جنایت شکنجه را ممنوع کرد، اجازه داد شکنجه ادامه یابد، بسیاری از آن را برون سپاری کرد، و بسیاری از برنامه شکنجه را با یک برنامه جدید قتل (با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین) جایگزین کرد. و به این دلیل که رسانه های ایالات متحده وانمود کردند که شکنجه در دوره بوش قانونی بوده است و به نوعی با "دستور اجرایی" اوباما غیرقانونی شده است، که یک قانون نیست.
دلم برای روزهایی تنگ شده است که زندانهای بیقانونی مانند گوانتانامو که مردم را بدون اتهام یا محکومیت در زندان نگه میداشت، شرمآور و شایسته لغو تلقی میشدند. ظاهراً این اوباما با یک «دستور اجرایی» دیگر قانونی شد. حالا ترامپ می گوید که زندان ها را جمع می کند.
دلم برای روزهایی تنگ شده است که نظارت جمعی غیرقانونی، یا تبعیدهای دسته جمعی، یا بازنویسی قوانین توسط روسای جمهور غیرقانونی و رسواکننده بود. در حال حاضر این موارد به طور کلی پذیرفته شده است. بنابراین سوال من از آمریکایی های لیبرال خوب اینجاست:
چگونه استیضاح بوش برای شما مفید است؟
اجازه دادن به جرایم قابل استیضاح بوش به لغزش تقریباً مستلزم لغزش اوباما بود، زیرا چنین همپوشانی وجود داشت. اما اکنون شما یک ریاست جمهوری با قدرت واقعی امپراتوری ایجاد کرده اید.
هدف از استیضاح و برکناری بوش این نیست که دیک چنی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنیم، بیش از این که هدف مطالعه تاریخ این است که مدرسه شما آن کلاس را به مربی فوتبال اختصاص داده است.
هدف از استیضاح بوش ایجاد یک رئیس جمهور چنی از ترس استیضاح و به دنبال آن سایر روسای جمهور از ترس استیضاح بود.
چرا گویندگان بسکتبال می توانند درک کنند که اگر آلن گریسون از دوک در سال گذشته برای یک یا دو بازی محروم می شد، ممکن است امسال حریفان را زمین نزند، اما تحلیلگران سیاسی نمی توانند این موضوع را درک کنند اگر بوش استیضاح شده بود یا حتی تلاشی که برای استیضاح او انجام شده است، ممکن است ما اکنون - مانند هند - ناسیونالیست راستگرای توئیتری را نداشته باشیم که آماده ایجاد ثبت احوال مسلمانان و اجبار پرستش پرچم باشد؟
بنابراین، در اینجا یک ایده است. ما نمی توانیم زمان را به عقب برگردانیم. اما ما می توانیم از الان شروع کنیم. ترامپ در روز اول ممنوعیتهای قانون اساسی در مورد هدایا و «حقوقهای» داخلی و خارجی را زیر پا میگذارد و احتمالاً در هفته اول خود شروع به جمعآوری جرایم اصلی و آشنای قابل استیضاح میکند.
اما همانطور که تنها راه قابل تصور برای به قدرت رسیدن ترامپ، نامزدی هیلاری کلینتون بود، مطمئنترین راه برای منحرف کردن کمپین استیضاح ترامپ، پر کردن آن با ادعاهای مشکوک درباره روسیه است.
ببینید آیا می توانید پیش بینی کنید که دموکرات ها چه خواهند کرد.