توسط دیوید سوانسون World BEYOND Warسپتامبر 30، 2022
من با تمام وجود و با اشتیاق جدیدترین کتاب اندرو باسویچ را توصیه می کنم، در مورد ریختن یک گذشته منسوخ، تقریبا برای همه من فقط در مورد توصیه 350 صفحه نکوهش گرمازدگی به کسانی که پیش از آن هستند و نیاز به لغو جنگ ها و نظامی گری را قبل از اینکه آن چیزها ما را از بین ببرد، درک کرده اند.
باسویچ از یک جنگ مرتبط با روز جاری نام نمی برد که از آن حمایت یا توجیه کند. او به طور مبهم از اجماع حبابهای ایالات متحده در مورد جنگ جهانی دوم حمایت میکند، اما آن را بیربط به جهان کاملاً تغییر یافته میداند - و کاملاً به درستی. کتاب من، پشت سر گذاشتن جنگ جهانی دوم، هم افسانه ها را رد می کند و هم مشخص می کند که جنگ جهانی دوم به حفظ ارتش امروز بی ربط است. و با این حال، باسویچ معتقد است که شما می توانید جنگ را توجیه کنید «زمانی که همه ابزارهای دیگر برای دستیابی به اهداف واقعاً ضروری تمام شده باشند یا به طور دیگری در دسترس نباشند. یک ملت باید فقط زمانی وارد جنگ شود که مجبور باشد - و حتی در آن زمان، پایان دادن به درگیری با بیشترین سرعت ممکن باید یک امر ضروری باشد.
باسویچ در 350 صفحه درخشان و آگاهانه تاریخی که جنگ را به شدت محکوم میکند، در یک کلمه به این موضوع نمیپردازد که یک «هدف واقعاً اساسی» چه میتواند باشد، و هیچ توضیحی در مورد معنای پایان یافتن چیست، و هیچ توضیحی در مورد اینکه آیا ممکن است چیست؟ دستور پایان دادن به جنگ باید یا نباید منجر به نابودی هسته ای شود. باسویچ هرگز به طور جدی به هیچ یک از نویسندگان متعدد، از جمله رهبر کلیسای خود، که خواهان لغو کامل جنگ هستند، فکر نمی کند یا به نقد و بررسی می پردازد. نه نمونه ای از یک جنگ قابل توجیه و نه سناریوی تصوری از آنچه می تواند باشد به ما داده شده است. و با این حال، باسویچ میخواهد که ارتش فاسد ایالات متحده بر تهدیدات واقعی و نوظهور متمرکز شود - بدون هیچ توضیحی در مورد اینکه این تهدیدات چیست.
او همچنین خواهان پاکسازی همه افسران سه و چهار ستاره است، با «پیش شرط ارتقاء به آن درجات، در یک اردوگاه بازآموزی که توسط افراد قطع عضو جنگ عراق و افغانستان اداره میشود، با برنامه درسی طراحی شده توسط کهنه سربازان برای صلح». این که اکثر این افراد قطع عضو هرگز به ایالات متحده نرفتهاند و به زبان انگلیسی محدود صحبت میکنند و به میل خود به آموزش مقامات نظامی ایالات متحده نمیپردازند، در اینجا موضوعیتی ندارد، زیرا باسویچ - میتوان بر اساس چندین اشاره دیگر به تلفات مطمئن بود - منظور فقط افراد قطع عضو آمریکایی است. اما با پیشنهاد اینکه کهنه سربازان برای صلح افسران ارتش ایالات متحده را آموزش دهند، مشکلی وجود دارد. کهنه سربازان برای صلح برای لغو جنگ تلاش می کند. حتی بودجه دولت ایالات متحده را برای قربانیان عامل نارنجی نمی پذیرد، به دلیل نگرانی از اعتبار سازمان خود به عنوان مخالف نظامی گری ایالات متحده - تمام میلیتاریسم ایالات متحده (و نظامی گری دیگران).
این یک اشتباه قابل درک است. من سعی کردم از حامیان کاهش بودجه پلیس بخواهم از آموزش کاهش تنش برای پلیس حمایت کنند، و به من گفته شد که این به منزله تأمین بودجه پلیس است و بنابراین مشکل وجود دارد. من حتی از آزادیخواهان خواسته ام که از انتقال بودجه نظامی به سمت کاهش مالیات و تأمین بودجه چیزهای خوب حمایت کنند و به من گفته شده است که تأمین مالی نیازهای فوری انسانی و زیست محیطی بهتر از تأمین مالی جنگ ها نیست. اما ما باید بتوانیم انتظار درک اساسی از لغو جنگ را داشته باشیم، حتی در صورت مخالفت با آن و حتی اگر شوخی کنیم. اظهارات باسویچ ممکن است یک شوخی بی زبان باشد. اما باسویچ اعلام میکند: «اکنون زمانی برای اقدامات نیمهنیمه نیست» بدون اینکه درک کند که برای یک طرفدار لغو جنگ، آموزش نیروهای آمریکایی در بهترین حالت نیممیزان است.
البته میفهمم باسویچ برای جامعهای مینویسد که در جنگ دیوانه شده است، بدون هیچ صدایی برای صلح در هیچ کجای رسانههای شرکتی. وظیفه او اعتراض به چیزی است که به درستی آن را عادی سازی جنگ می نامد. او حتی ممکن است مخفیانه مشکوک شود که لغو یک ایده خوب است. اما با گفتن این حرف چه چیزی به دست می آید؟ بهتر است که همه چیز را به آن سمت سوق دهیم و اجازه دهیم یک مسابقه تسلیحاتی معکوس و درک در حال تحول و حرکت پیشرفت باعث شود که لغو به تدریج قابل قبول جلوه کند. . . و سپس از آن حمایت کنید.
یکی از مشکلات این رویکرد، به اعتقاد من، خوانندگانی است که فکر می کنند. منظورم این است که سرنوشت خوانندهای که میخواهد بداند که جنگ چقدر باید غیرعادی باشد، چه میشود؟ نمونه ای از جامعه ای در عصری با میزان مناسب و مناسب جنگ به عنوان چیزی غیرعادی کجاست؟ پس از پرسشهای مختلف باسویچ از سیاستمدارانی که جنگهای مختلف را پس از «مشخص شدن این که جنگ یک اشتباه است» ادامه میدهند، با خوانندهای که میپرسد جنگی که اشتباه نیست چگونه به نظر میرسد، چه میتوان کرد؟ پس از خواندن نکوهشهای مکرر باسویچ از ارتش ایالات متحده به دلیل شکست در هیچ جنگی، اگر خوانندهای بپرسد که یک جنگ پیروز شده چگونه به نظر میرسد و (اگر چنین توصیفی ممکن بود) چه فایدهای برای پیروزی در جنگ خواهد داشت؟
در اینجا یک معمای پیچیده تر وجود دارد. به گفته باسویچ، آن دسته از نظامیان آمریکایی که در جنگهای دهههای اخیر جان باختند، «در خدمت به کشور خود جان باختند. در آن مورد شکی نیست. اینکه آیا آنها برای پیشبرد آرمان آزادی یا حتی رفاه ایالات متحده جان خود را از دست داده اند، کاملاً موضوع دیگری است. باسویچ ادامه میدهد که جنگها برای «نفت، سلطه، غرور» و دیگر چیزهای ناخوشایند صورت گرفته است. پس چرا من اجازه ندارم شک کنم که این خدمت به کشوری بوده است؟ در واقع، چگونه می توانم از هدر دادن تریلیون ها دلار که می تواند زندگی میلیاردها انسان را متحول کند، برای کشتن و مجروح کردن و بی خانمان کردن و آسیب رساندن به میلیون ها نفر، آسیب هنگفتی به محیط زیست طبیعی و ثبات سیاسی و حاکمیت، شک نکنم. حقوق و آزادیهای مدنی و فرهنگ ایالات متحده و جهانی - چگونه میتوانم شک نکنم که این اصلاً خدماتی است؟
باسویچ، از دیدگاه من، مشکل دیگری دارد که شاید تا حدودی از حمایت او از حفظ نهاد جنگ قابل تفکیک باشد. مانند آزادیخواهان ذکر شده در بالا، او از هر گونه پیشنهادی مبنی بر اینکه دولت ایالات متحده پول را به هر چیز مفیدی منتقل کند یا به انجام هر کاری بپردازد اجتناب می کند. او در مورد کاری که دولت ایالات متحده باید از انجام آن دست بردارد فوق العاده است. اما هیچ بحثی در مورد جایگزینی جنگ با همکاری یا حاکمیت قانون بین المللی وجود ندارد. باسویچ "بدهی" را در فهرست نگرانی های اصلی خود قرار می دهد، نه گرسنگی، نه فقر. اما اگر بتوان تصور کرد که فردا یک جنگ عادلانه نظری ایدهآل راه اندازی میشود، آیا احتمالاً میتواند مفیدتر از ضرر باشد تا 80 سال گذشته، نه فقط جنگهای شیطانی، و نه فقط حفظ خطر آخرالزمان هستهای را توجیه کند؟ بلکه انحراف چنین منابعی به دور از نیازهای فوری انسانی که جانهای بسیار بیشتری به دلیل اولویتبندی از دست رفته است تا جنگ؟ و حتی اگر بتوانیم تصور کنیم، در سیستم فعلی قوانین و حکومت، یک جنگ عادلانه در میان صدها جنگ ناعادلانه ظهور کند، آیا ما مسئولیتی نداریم که روی تغییرات ساختاری کار کنیم که جایگزین هایی برای جنگ ایجاد می کند؟
مشکل اصلی خواننده ای که فکر می کند، به گمان من، منطق نظامی گری است. منطقی در آن وجود دارد. اگر معتقدید که باید یا باید جنگ هایی وجود داشته باشد، پس منطقی است که بخواهید برای پیروزی در همه آنها آماده باشید و بخواهید آنها را شروع کنید تا اینکه دیگران آنها را علیه شما شروع کنند. البته ما هرگز بدون کاهش مرحله ای جنگ به حذف جنگ نخواهیم رسید. اما درک این موضوع که ما در حال حذف جنگ هستیم، بسیار منطقی تر از ایده انجام جنگ در نیمه راه است. البته ما در عصری زندگی میکنیم که در آن میلیونها نفر فکر میکنند که خدا و بهشت واقعی هستند، اما هر لحظه بیداری (در واقع فکری گذرا) را به آنها اختصاص نمیدهند، همانطور که اگر میتوانستم چنین چیزی را باور کنم، قطعاً این کار را میکردم. چیزها مزخرفات و تضادها همیشه مانعی برای جنبشهای سیاسی نیستند، اما - همه چیز برابر است - آیا نباید از آنها اجتناب کنیم؟
تلاش برای پایان دادن به همه جنگ ها و از بین بردن همه سلاح ها در تعداد بی شماری کتاب ها و مقالات و webinars، من آن را به اینجا نمی رسانم، اما هر کسی را که علاقه مند است به a ارجاع می دهم سایت اینترنتی که به دنبال از بین بردن امر مشترک است دلایل برای حمایت از نهاد جنگ و ارائه الف سلسله دلایل پایان جنگ بازخورد در مورد جایی که پرونده کوتاه است بسیار قدردانی می شود. ما عمومی های مختلفی را انجام داده ایم بحث در مورد این موضوع و مطمئنا از برگزاری چنین مناظره دوستانه با باسویچ استقبال می کنم. در همین حال، در اینجا کتاب هایی وجود دارد که از پایان دادن به همه جنگ ها حمایت می کنند. من فکر میکنم که طرفداران کاهش چشمگیر این کتابها هستند، اما ماشین جنگی باید حداقل با اشتباهات این کتابها درگیر شود و نشان دهد.
COLLECTION OF WAR COLLECTION:
لغو خشونت دولتی: جهانی فراتر از بمب ها، مرزها و قفس ها توسط ری آچسون، 2022.
در برابر جنگ: ایجاد فرهنگ صلح توسط پاپ فرانسیس، 2022.
اخلاق، امنیت و ماشین جنگی: هزینه واقعی ارتش توسط ند دوبوس، 2020.
درک صنعت جنگ توسط کریستین سورنسن ، 2020.
بدون جنگ بیشتر توسط Dan Kovalik ، 2020.
قدرت از طریق صلح: چگونه غیرنظامیسازی منجر به صلح و شادی در کاستاریکا شد، و آنچه بقیه جهان میتوانند از یک کشور کوچک گرمسیری بیاموزند، توسط جودیت ایو لیپتون و دیوید پی باراش، 2019.
دفاع اجتماعی توسط یورگن یوهانسن و برایان مارتین ، 2019.
قتل شامل: کتاب دوم: سرگرمی مورد علاقه ی امریکا توسط Mumia ابو جمال و استفان ویتوریا، 2018.
راهکارهای صلح: سخنرانی های هیروشیما و ناگازاکی را زنده نگه می دارد توسط ملیندا کلارک، 2018.
جلوگیری از جنگ و ترویج صلح: راهنمای برای متخصصین بهداشت ویرایش شده توسط ویلیام ویست و شلی سفید، 2017.
طرح کسب و کار برای صلح: ساختن جهانی بدون جنگ توسط Scilla Elworthy، 2017.
جنگ هرگز تنها نیست توسط دیوید سوانسون، 2016.
سیستم امنیتی جهانی: جایگزینی برای جنگ by World Beyond War، 2015 ، 2016 ، 2017.
یک پرونده قدرتمندی علیه جنگ: آنچه آمریکا در کلاس تاریخ ایالات متحده از دست داده است و آنچه ما (همه) می توانیم انجام دهیم توسط کتی Beckwith، 2015.
جنگ: جنایت علیه بشریت توسط روبرتو ویوو، 2014.
رئالیسم کاتولیک و لغو جنگ توسط دیوید کارول Cochran، 2014.
جنگ و تهدید: آزمون انتقادی توسط Laurie Calhoun، 2013.
Shift: آغاز جنگ، پایان دادن به جنگ توسط Judith Hand، 2013.
جنگ بیشتر: مورد برای لغو توسط دیوید سوانسون، 2013.
پایان جنگ توسط جان هورگان، 2012.
گذار به صلح توسط راسل فور-برک، 2012.
از جنگ به صلح: راهنمای صدها سال آینده توسط کنت شیففر، 2011.
جنگ دروغ است توسط دیوید سوانسون، 2010، 2016.
فراتر از جنگ: پتانسیل انسانی برای صلح توسط داگلاس فری، 2009.
زندگی فراتر از جنگ توسط Winslow Myers، 2009.
خونریزی کافی: 101 راه حل برای خشونت ، ترور و جنگ توسط مری-وین اشفورد با گای دونسی ، 2006.
سیاره زمین: آخرین سلاح جنگ توسط Rosalie Bertell ، 2001.
پسران پسر خواهند بود: شکستن پیوند بین مردانگی و خشونت توسط میریام میدزیان، 1991.