جنگ علیه سرطان از کجا شکل گرفت؟

انفجار در باری ، ایتالیا

توسط دیوید سوانسون ، 15 دسامبر سال 2020

آیا تا به حال فکر کرده اید که آیا فرهنگ غربی بیش از جلوگیری از سرطان بر نابودی تمرکز دارد و در مورد آن با تمام زبان جنگ علیه دشمن صحبت می کند ، فقط به این دلیل که این فرهنگ کارها را انجام می دهد یا اینکه رویکرد سرطان در واقع توسط مردم ایجاد شده است؟ جنگ واقعی

این داستان در حقیقت دیگر یک راز نبود ، با این حال من تا زمان خواندن چیز زیادی در مورد آن نمی دانستم راز بزرگ توسط جنت کانانت.

باری یک شهر بندری جنوبی ایتالیا با کلیسای جامع است که در آن سانتا کلاوس (سنت نیکلاس) دفن شده است. اما مردن بابانوئل دور از بدترین افشاگری از تاریخ باری است. باری ما را مجبور می کند به یاد داشته باشیم که در طول جنگ جهانی دوم ، دولت ایالات متحده سرمایه گذاری زیادی در تحقیق و تولید سلاح های شیمیایی انجام داد. در واقع ، حتی قبل از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم ، مقادیر زیادی سلاح شیمیایی در اختیار انگلیس قرار می داد.

این سلاح ها قرار نبود تا زمانی که آلمانی ها از سلاح های خود استفاده کنند ، استفاده شوند. و از آنها استفاده نشده است اما آنها خطر شتاب بخشیدن به یک مسابقه تسلیحاتی شیمیایی ، شروع یک جنگ تسلیحاتی شیمیایی و ایجاد رنج وحشتناک از طریق یک اتفاق ناخواسته را داشتند. این آخرین بیت ، وحشتناک ترین اتفاق در باری رخ داده است و ممکن است بیشتر رنج ها و مرگ ها پیش روی ما باشد.

هنگامی که نظامیان ایالات متحده و انگلیس به ایتالیا نقل مکان کردند ، آنها سلاح های شیمیایی خود را با خود آوردند. در تاریخ 2 دسامبر سال 1943 ، بندر باری مملو از کشتی بود و آن کشتی ها با ابزار جنگ ، از تجهیزات بیمارستان گرفته تا گاز خردل ، بسته بندی شده بودند. بدون اطلاع اکثر مردم باری ، غیرنظامیان و نظامیان ، یک کشتی جان هاروی، 2,000 بمب گاز خردلی 100 پوندی به همراه 700 مورد بمب فسفر سفید 100 پوندی در اختیار داشت. کشتی های دیگر نفت را در دست داشتند. (کانانت در یک مکان گزارشی را در مورد "200,000 بوندب 100 پوندی. H [خردل] نقل می کند" اما در هرجای دیگر مانند بسیاری از منابع دیگر "2,000" می نویسد.)

هواپیماهای آلمانی بندر را بمباران کردند. کشتی ها منفجر شد. بخشی از جان هاروی ظاهراً منفجر شد ، برخی از بمب های شیمیایی خود را به آسمان پرتاب کرد و گاز خردل را بر روی آب و کشتی های همسایه بارید و کشتی غرق شد. اگر کل کشتی منفجر می شد یا باد به سمت ساحل می وزید ، فاجعه می توانست بسیار بدتر از آن باشد. بد بود

کسانی که از گاز خردل آگاهی داشتند حتی یک کلمه هم نگفتند ، ظاهراً برای پنهان کاری یا اطاعت از زندگی نجات یافته از آب ارزش زیادی قائل بودند. افرادی که باید به سرعت شسته می شدند ، زیرا آنها را در ترکیبی از آب ، روغن و گاز خردل غوطه ور کرده بودند ، با پتو گرم کرده و آنها را برای آبگیری ترک کردند. دیگران با کشتی حرکت می کردند و روزها نمی شستند. بسیاری از کسانی که زنده مانده اند برای دهه ها از گاز خردل مطلع نمی شوند. بسیاری زنده نماندند. بسیاری دیگر به طرز وحشتناکی رنج می بردند. در اولین ساعت ها یا روزها یا هفته ها یا ماه ها می توانستند با آگاهی از این مشکل به مردم کمک کنند ، اما در معرض درد و رنج قرار داشتند.

حتی وقتی غیرقابل انکار شد که قربانیان بستری در هر بیمارستان مجاور از سلاح شیمیایی رنج برده اند ، مقامات انگلیس سعی کردند هواپیماهای آلمانی را مقصر حمله شیمیایی بدانند و در نتیجه خطر شروع مجدد جنگ شیمیایی را افزایش دهند. دکتر آمریكایی استوارت الكساندر تحقیق كرد ، واقعیت را یافت و هم FDR و هم چرچیل را كابل كرد. چرچیل پاسخ داد و به همه دستور داد دروغ بگویند ، همه پرونده های پزشکی تغییر کنند ، نه یک کلمه گفته شود. انگیزه همه دروغ گفتن ها ، مثل همیشه ، جلوگیری از بد ظاهر شدن بود. این برای مخفی نگه داشتن دولت آلمان نبود. آلمانی ها یک غواص را فرستاده بودند و بخشی از یک بمب آمریکایی را پیدا کردند. آنها نه تنها می دانستند چه اتفاقی افتاده است ، بلکه در پاسخ به سرعت تسلیحات شیمیایی خود سرعت بخشیدند و دقیقاً آنچه را که در رادیو اتفاق افتاده بود اعلام کردند و متفقین را به دلیل مرگ از سلاح های شیمیایی خود مسخره کردند.

دروس آموخته شده خطرات ذخیره سلاح های شیمیایی در مناطق بمباران شده را شامل نمی شود. چرچیل و روزولت دقیقاً همین کار را در انگلستان انجام دادند.

دروس آموخته شده خطرات پنهان کاری و دروغ گویی را شامل نمی شود. آیزنهاور در خاطرات خود در سال 1948 آگاهانه دروغ گفت كه هیچ تلفاتی در باری نداشته است. چرچیل آگاهانه در خاطرات خود در سال 1951 دروغ گفت که اصلاً تصادف سلاح شیمیایی رخ نداده است.

دروس آموخته شده خطر پر شدن سلاح ها و بسته بندی کشتی ها در بندر باری وجود ندارد. در 9 آوریل 1945 ، یک کشتی دیگر آمریکایی ، چارلز هندرسون، هنگام تخلیه محموله بمب و مهمات منفجر شد و باعث کشته شدن 56 نفر از خدمه و 317 کارگر اسکله شد.

دروس آموخته شده قطعاً خطر مسمومیت زمین با سلاح را شامل نمی شود. پس از جنگ جهانی دوم ، پس از جنگ جهانی دوم ، ده ها مورد از مسمومیت با گاز خردل گزارش شد ، پس از اینکه شبکه های ماهیگیری بمب های غرق شده را خارج کردند جان هاروی. سپس ، در سال 1947 ، یک عملیات پاکسازی هفت ساله آغاز شد که به گفته کانانت ، "حدود دو هزار کپسول گاز خردل بازیابی شد." . . . آنها را با احتیاط به یک باربری منتقل کردند که به دریا منتقل و غرق شد. . . . یک کنیستر ولگرد هنوز گاهی از گل و لای خارج می شود و باعث جراحت می شود. "

اوه ، خوب ، تا زمانی که آنها بیشتر آنها را بدست آورند و "با دقت" انجام شود. مسئله كمی كه وجود دارد این است كه جهان نامحدود نیست ، كه زندگی به دریایی كه این سلاح های شیمیایی خاص در آن كشیده شده و غرق شده اند و مقادیر بسیار زیادی نیز در سراسر زمین بستگی دارد. مسئله همچنان ادامه دارد كه ماندگاری سلاح های شیمیایی بیشتر از محفظه های موجود در آنها است. چیزی که یک استاد ایتالیایی "بمب ساعتی در انتهای بندر باری" نامید اکنون یک بمب ساعتی در انتهای بندر زمین است.

حادثه کوچک در باری در سال 1943 ، از جهات مختلف مشابه و بدتر از آن در سال 1941 در پرل هاربر ، اما از نظر تبلیغاتی بسیار کم کاربرد است (کسی پنج روز قبل از روز پرل هاربر روز باری را جشن نمی گیرد) ، ممکن است بیشترین تخریب را داشته باشد هنوز در آینده

دروس آموخته شده حاوی چیزی قابل توجه است ، یعنی رویکرد جدیدی برای "مبارزه" با سرطان. استوارت الكساندر ، پزشك ارتش آمریكا كه باری را تحقیق كرد ، به سرعت متوجه شد كه قرار گرفتن در معرض شدید قربانیان باری ، تقسیم گلبول های سفید را سرکوب می كند و از خود می پرسد كه این كار برای قربانیان سرطان ، بیماری شامل رشد سلول های خارج از كنترل ، چه می تواند انجام دهد.

حداقل به چند دلیل اسکندر برای آن کشف نیازی به باری نداشت. نخست ، او در حالی که در سال 1942 در Edgewood Arsenal روی سلاح های شیمیایی کار می کرد ، در مسیر دستیابی به همین کشف بود اما دستور داده شد که نوآوری های پزشکی احتمالی را نادیده بگیرد تا منحصراً بر پیشرفت های احتمالی سلاح تمرکز کند. دوم ، اکتشافات مشابهی در زمان جنگ جهانی اول ، از جمله توسط ادوارد و هلن کرومبار در دانشگاه پنسیلوانیا - نه 75 مایل با اجوود - انجام شده است. سوم ، دانشمندان دیگری ، از جمله میلتون چارلز وینترنیتز ، لوئیس اس. گودمن و آلفرد گیلمن پدر ، در ییل ، ​​نظریه های مشابهی را در طول جنگ جهانی دوم توسعه می دادند اما به دلیل پنهان کاری نظامی ، آنچه را که می خواستند با یکدیگر تقسیم نمی کردند.

شاید باری برای بهبود سرطان نیازی به آن نبود اما باعث سرطان شد. پرسنل ارتش آمریكا و انگلیس و همچنین ساكنان ایتالیا ، در بعضی موارد ، هرگز دهه ها بعد آموختند و یاد نگرفتند كه احتمالاً منشا بیماری آنها چیست و این بیماری ها شامل سرطان است.

صبح بعد از انداختن بمب هسته ای در هیروشیما ، یک کنفرانس مطبوعاتی در بالای ساختمان جنرال موتورز در منهتن برگزار شد تا جنگ علیه سرطان را اعلام کند. از ابتدا زبان آن جنگ بود. بمب هسته ای به عنوان نمونه ای از شگفتی های باشکوهی که علم و بودجه عظیم می تواند برای ایجاد آنها در نظر گرفته شود ، نگهداری می شد. درمان سرطان نیز تعجب باشکوه بعدی در همین راستا بود. کشتن مردم ژاپن و از بین بردن سلولهای سرطانی دستاورد موازی بود. البته ، بمب ها در هیروشیما و ناگازاکی ، دقیقاً مانند باری ، منجر به ایجاد سرطان زیادی شد ، همانطور که سلاح های جنگ از دهه ها قبل با سرعت بیشتری انجام می شود ، در مناطقی مانند مناطقی از عراق قربانی می شود از سرطان بسیار بالاتر از هیروشیما رنج می برند.

داستان دهه های اولیه جنگ علیه سرطان که توسط کنانت بیان شده است ، اصرار آهسته و سرسختانه در پیگیری بن بست است ، در حالی که دائماً پیروزی قریب الوقوع را پیش بینی می کند ، بسیار در الگوی جنگ با ویتنام ، جنگ با افغانستان و غیره. در سال 1948 ، نیویورک تایمز گسترش جنگ در برابر سرطان را "فرود C-Day" توصیف کرد. در سال 1953 ، در یک نمونه از موارد ، واشنگتن پست اعلام شد "سرطان نزدیک است." پزشکان برجسته به رسانه ها گفتند دیگر این مسئله وجود ندارد که آیا سرطان قابل درمان است یا نه.

این جنگ علیه سرطان بدون موفقیت نبوده است. میزان مرگ و میر در انواع مختلف سرطان به طور قابل توجهی کاهش یافته است. اما موارد سرطان به طور قابل توجهی افزایش یافته است. ایده توقف آلودگی اکوسیستم ها ، متوقف ساختن سلاح ، توقف حمل سموم "به دریا" هرگز جذابیت "جنگ" را نداشته است ، هرگز راهپیمایی هایی با لباس صورتی ایجاد نکرده و هیچ وقت بودجه الیگارشی ها را به دست نیاورد.

لازم نبود اینگونه باشد. بیشتر بودجه اولیه جنگ علیه سرطان از طریق افرادی بود که سعی می کردند از شرم تجارت اسلحه خود کاغذ بنویسند. اما این شرم آور بود که شرکت های آمریکایی برای نازی ها سلاح درست می کردند. آنها به داشتن همزمان سلاح برای دولت ایالات متحده چیزی جز افتخار نداشتند. بنابراین ، دور شدن از جنگ وارد محاسبات آنها نشد.

بنیانگذار اصلی تحقیقات سرطان آلفرد اسلون بود ، شرکت او ، جنرال موتورز ، درست از طریق جنگ ، از جمله با کار اجباری ، سلاح برای نازی ها ساخته بود. اشاره به اینکه Opel جنرال موتورز قطعاتی را برای هواپیماهایی که لندن را بمباران می کنند ساخته است بسیار محبوب است. همین هواپیماها کشتی ها را در بندر باری بمباران کردند. رویکرد شرکتی برای تحقیق ، توسعه و تولید که این هواپیماها و کلیه محصولات GM را ساخته بود ، اکنون باید در معالجه سرطان به کار گرفته شود ، در نتیجه GM و رویکرد آن به جهان را تصدیق می کند. متأسفانه ، صنعتی شدن ، برون گرایی ، آلودگی ، بهره برداری و تخریب که همگی در طول جنگ جهانی دوم در سطح جهانی به وجود آمد و هرگز کم نشده است ، نعمت بزرگی برای شیوع سرطان بوده است.

یک جمع کننده اصلی کمک مالی و مروج جنگ علیه سرطان ، که به معنای واقعی کلمه سرطان را با نازی ها مقایسه کرد (و بالعکس) کورنلیوس پاکارد "Dusty" Rhoads بود. وی از گزارشات باری و ییل برای ایجاد کل صنعت در پی دستیابی به رویکرد جدید سرطان استفاده کرد: شیمی درمانی. این همان روآدز بود كه در سال 1932 یادداشتی نوشت و طرفدار نابودی پورتوریكایی ها بود و آنها را "حتی پایین تر از ایتالیایی ها" اعلام كرد. وی ادعا كرد كه 8 پورتوریكایی را كشته است ، سرطان را به چند سرطان دیگر پیوند زده و متوجه شده است كه پزشكان از سو ab استفاده و شكنجه از پورتوریكایی هایی كه آزمایش كرده اند بسیار خوشحال شده اند. ظاهراً این کمتر توهین آمیز بود که دو یادداشت برای تحقیقات بعدی شناخته شده بود ، اما رسوایی ایجاد کرد که هر نسل یا حدود دیگری را زنده می کند. در سال 1949 مجله تایم Rhoads جلد خود را به عنوان "مبارز سرطان" قرار دهید. در سال 1950 ، ظاهراً انگیزه پورتوریکیایی ها از نامه روادز بود ، تقریباً موفق به ترور رئیس جمهور هری ترومن در واشنگتن دی سی شد.

جای تأسف است که کانانت ، در کتاب خود ، این ادعا را مطرح می کند که ژاپن تا پس از بمب گذاری در هیروشیما خواهان صلح نبوده است ، و حاکی از این است که بمب گذاری ارتباطی با ایجاد صلح دارد. جای تأسف دارد که او کل کار جنگ را زیر سوال نمی برد. با این وجود ، راز بزرگ انبوهی از اطلاعات را فراهم می کند که می تواند به ما کمک کند تا بفهمیم چگونه به مکان خود رسیده ایم - از جمله آنهایی که در ایالات متحده فعلی زندگی می کنیم که 740 میلیارد دلار برای پنتاگون و 0 دلار برای درمان یک بیماری همه گیر مرگبار جدید پیدا کرده اند.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی