جنگ در میدان های جنگی مبارزه نمی کند

جنگ در جبهه های جنگ انجام نمی شود: فصل 8 "جنگ یک دروغ است" نوشته دیوید سوانسون

جنگ بر روی بیتالفد نیست

ما از فرستادن سربازان برای مبارزه در میدان های جنگ صحبت می کنیم. کلمه "میدان جنگ" در میلیون ها، شاید میلیاردها، از داستان های خبری در مورد جنگ های ما ظاهر می شود. و این واژه به بسیاری از ما محل است که در آن سربازان با سربازان دیگر مبارزه می کنند. ما فکر نمی کنیم چیزهای خاصی در میدان جنگ پیدا شوند. ما تصور نمیکنیم خانوادهها، یا پیکنیکها یا عروسیهای عروسی، به عنوان مثال در یک میدان جنگ یا فروشگاههای مواد غذایی یا کلیساها یافت میشوند. ما مدارس و زمین های بازی و یا پدربزرگ و مادربزرگ را در وسط یک میدان جنگ فعال نمی بینیم. ما چیزی شبیه به گتیزبرگ یا جنگ جهانی اول فرانسه را تجسم می دهیم: یک میدان با نبرد بر روی آن. شاید در جنگل یا کوه ها و یا در صحرا برخی از مناطق دورافتاده ما "دفاع"، اما آن را به نوعی یک میدان با نبرد در آن است. چه چیز دیگری می تواند یک میدان جنگ باشد؟

در نگاه اول، میدان جنگ ما به نظر نمی رسد جایی است که ما زندگی و کار و بازی به عنوان غیر نظامیان، تا زمانی که "ما" به معنای آمریکایی است. جنگ در ایالات متحده اتفاق نمی افتد. اما برای افرادی که در کشورهایی زندگی می کنند که در آن جنگ های ما جنگیده اند و از جمله جنگ جهانی دوم، به اصطلاح "میدان جنگ" به وضوح شامل و همچنان شامل شهرهای و محله های اصلی آنها است. در بسیاری از موارد، این همه میدان جنگ است. هیچ منطقه دیگری غیر مسکونی وجود ندارد که بخشی از میدان جنگ باشد. در حالیکه جنگ های بول ران یا ماناساس در میدان نزدیک مناساس، ویرجینیا جنگیدند، جنگ های فلوجه در شهر فلوجه عراق صورت می گرفت. هنگامی که ویتنام یک میدان جنگ بود، همه اینها یک میدان جنگ بود، یا اینکه اکنون ارتش ایالات متحده "فضای جنگی" را می نامد. هنگامی که هواپیماهای بدون سرنشین ما موشک را به پاکستان می برند، نقشه های تروریستی مظنون ما کشته می شوند در یک منطقه مشخص قرار نمی گیرند؛ آنها در خانه ها هستند، همراه با همه افرادی که ما "به طور تصادفی" آنها را بخشی از معامله می کنیم. (و حداقل برخی از دوستان این افراد در واقع تروریستی را شروع می کنند که خبر خوبی برای تولید کنندگان هواپیماهای بدون سرنشین است.)

بخش: این در همه جا است

در نگاه دوم، میدان جنگ یا میدان جنگ شامل ایالات متحده می شود. در حقیقت، این شامل اتاق خواب، اتاق نشیمن، حمام شما و هر نقطه دیگر روی سیاره یا خاموش شدن آن و احتمالا حتی افکار است که در سر شماست. مفهوم یک میدان جنگ، به آرامی آن را گسترش داده است. اکنون سربازان هر جا که فعالانه کار می کنند، شامل می شود. خلبانان می گویند که در میدان جنگ هستند، زمانی که فاصله های زیادی بین هر چیزی شبیه یک میدان یا حتی یک آپارتمان بوده است. دریانوردان می گویند که در میدان جنگ، زمانی که آنها در زمین خشک نشده اند. اما میدان جنگ جدید نیز شامل هر جا نیروهای ایالات متحده آمریکا ممکن است تصور می شود مشغول به کار هستند، که در آن محل خانه شما می آید. اگر رئيس جمهور اعلام می کند که شما "جنگجوی دشمن"، شما نه تنها در میدان جنگ زندگی می کنند - شما خواهد شد دشمن، آیا شما میخواهم یا نه چرا باید یک میز با یک جوی استیک در لاس وگاس به عنوان میدان جنگی که نیروی نظامی هواپیماهای بدون سرنشین پرواز می کند، شمرده شود، اما اتاق هتل شما محدود است؟

زمانی که نیروهای ایالات متحده مردم را در خیابان میلان یا در فرودگاه نیویورک ربوده و آنها را در زندان های مخفی شکنجه می کنند یا زمانی که ارتش ما پاداش برای انتقال رقیب خود به افغانستان را به دست می دهد و به آنها دروغ می گوید از تروریسم و ما حمل قربانیان را به طور نامحدود در زندان گوانتانامو یا درست در آنجا در بگرام حمل می کنیم، گفته می شود همه این فعالیت ها در میدان جنگ اتفاق می افتد. جایی که کسی ممکن است به تروریسم متهم شود و یا ربوده شود و یا کشته شود، میدان جنگ است. هیچ بحثی در مورد آزاد شدن افراد بی گناه از گوانتانامو بدون ابراز ترس اینکه ممکن است "به میدان جنگ بازگردند" کامل نیست، به این معنی است که آنها ممکن است در خشونت علیه ایالات متحده شرکت کنند، هر چند که قبلا این کار را انجام داده اند یا نه، و صرف نظر از آن جایی که آنها ممکن است آن را انجام دهند

دادگاه ایتالیا زمانی که یک دادگاه ایتالیایی به علت آدم ربایی یک مرد در ایتالیا به دلیل شکنجه به مأموران سیا منجر شد، ادعا می کند که خیابان های ایتالیایی در یک میدان جنگ ایالات متحده قرار ندارد. زمانی که ایالات متحده نتواند منتقدان را تحویل دهد، این میدان جنگ را به جایی که در حال حاضر است، باز می کند: در هر گوشه ای از کهکشان. ما در فصل دوازده دیدیم که این مفهوم از میدان جنگ، سوالات قانونی را مطرح می کند. به طور سنتی کشتار مردم در جنگ قانونی محسوب می شود، اما در خارج از آن غیر قانونی است. به غیر از این واقعیت که جنگ های ما خودشان غیرقانونی هستند، آیا مجاز است که آنها را گسترش دهیم تا ترور جداگانه ای در یمن وجود داشته باشد؟ در مورد یک بمب گذاری عظیم با هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان چه خبر؟ چرا باید گسترش کوچکتری از یک کشتار جداگانه کمتر از انعطاف پذیری بیشتر باشد که مردم بیشتری را می کشد؟

و اگر میدان جنگ در همه جا باشد، این نیز در ایالات متحده است. دولت اوباما در 2010 اعلام کرد که حق قتل آمریکاییان را دارد، با این فرض که قبلا به رسمیت شناختن حق داشتن ترور غیر آمریکایی ها در اختیار داشته باشد. اما این ادعا قدرت کشتن آمریکایی ها فقط در خارج از ایالات متحده بود. با این حال، نیروهای نظامی فعال در ایالات متحده مستقر می شوند و اگر چنین دستور می دهند، برای مبارزه با این کشور اعزام می شوند. ارتش برای تمیز کردن یا حداقل گارد، نشت نفت، برای کمک به عملیات پلیس داخلی و جاسوسی بر ساکنان ایالات متحده استفاده می شود. ما در منطقه ای از جهان که توسط فرماندهی شمالی کنترل می شود زندگی می کنیم. چه چیزی برای متوقف کردن میدان جنگ از سوی فرماندهی مرکزی از گسترش به شهرهای ما؟

در ماه مارس، 2010، جان یو یکی از وکلای سابق در وزارت دادگستری که به جورج دبلیو بوش کمک کرده بود "به طور قانونی" جنگ، تهاجمی، جاسوسی غیرقابل قبول و سایر جنایات را در شهر من بیان کرد. امروزه جنایتکاران جنگ معمولا قبل از اینکه خون خشک شوند، به سفرهای کتاب می روند و گاهی اوقات از مخاطبان سوال می کنند. من پرسیدم یو اگر یک رئیس جمهور بتواند موشکهای خود را به ایالات متحده بفروشد. آیا رئیس جمهور ممکن است بمب های هسته ای را در ایالات متحده بگسترزد؟ یو هرگونه محدودیتی برای قدرت ریاست جمهوری را رد کرد، مگر اینکه شاید در زمان و نه مکان. یک رییس جمهور می تواند هر کاری را که او حتی در ایالات متحده انجام داده است تا زمانی که "زمان جنگ" بود انتخاب کند. با این حال، اگر "جنگ علیه تروریسم" زمان جنگ را افزایش دهد، و اگر "جنگ علیه تروریسم" برای نسل ها ادامه یابد، از تمایلات طرفداران آن، در اینجا هیچ محدودیتی وجود ندارد.

در ماه ژوئن 29، 2010، سناتور لیندزی گراهام (R.، SC) پس از آن، دادسرای عمومی و نامزد المپیا کگان، دادستانی عالی موفق شد. گراهام گفت: "مشکل این جنگ، این است که هرگز هیچ تعریفی برای متوقف کردن خصومت ها وجود نخواهد داشت، آیا در آنجا وجود دارد؟" کاگان نشست و به سادگی موافقت کرد: "این دقیقا همین مشکل است، سناتور." محدودیت ها. چه چیزی در مورد محدودیت های مکان؟ گراهام کمی بعد گفت:

میدان جنگ، شما در جریان بحث های قبلی خود به من گفتید که میدان جنگ در این جنگ تمام جهان است. به این ترتیب، اگر کسی در فیلیپین گرفتار بود، که یکی از سرمایه گذاران القاعده بود و آنها در فیلیپین دستگیر شدند، آنها به تصمیم گیری دشمن متهم می شدند. اوم، چرا که میدان جنگ تمام جهان است. آیا هنوز هم با آن موافق هستید؟ "

کجان در حالی که گراهام سه مرتبه از او پرسید، قبل از اینکه روشن کند که بله، هنوز موافقت کرد

بنابراین یک میدان جنگ به نظر می رسد که حالت ذهنی بیشتری نسبت به مکان فیزیکی داشته باشد. اگر ما همواره در میدان جنگ هستیم، اگر راهپیمایی برای صلح نیز در میدان جنگ باشد، بهتر است از آنچه می گوییم مراقبت کنیم. ما نمی خواهیم به نوعی به دشمن کمک کنیم، در حالی که در میدان جنگ زندگی می کنیم. جنگ ها، حتی زمانی که میدان جنگ نبود، مثل یک خدای که در همه جا حضور داشت، همیشه تمایل داشت تا حقوق سخت گیر را از بین ببرد. این سنت در ایالات متحده شامل اعمال جنجالی رئیس جمهور جان آدامز و اعتراضات 1798، تعطیلات آبراهام لینکلن از habeas corpus، قانون جاسوسی وودرو ویلسون و قانون مجازات، احکام فرانکلین روزولت از ژاپن-آمریکایی ها، جنون مککارتیسم و ​​بسیاری از تحولات دوران بوش-اوباما که واقعا با اولین بار از قانون پاتریوت آغاز شد.

در ماه ژوئیه 25، 2008، فشار برای پاسخگویی برای سوء استفاده از قدرت برای سکوت برای ادامه ادامه یافت. کمیته قضایی مجلس در نهایت موافقت کرد که جلسه ای را با محکومیت جورج دبلیو بوش برگزار کند. جان کانرر رئیس جلسه دادرسی مشابه در 2005 را به عنوان عضو اقلیت ارضی برگزار کرد و هدف او برای پیگرد پاسخگویی به جنگ در عراق بود اگر او تا به حال از قدرت برخوردار بود. او این قدرت را از ژانویه 2007 به جلو پیش برد، و در ماه ژوئیه 2008 - با کسب تایید سخنگوی نانسی پلوسی - او این جلسه را برگزار کرد. برای اینکه شباهت به جلسات غیر رسمی که او سه سال قبل به پایان رسانده بود کامل شود، کانرز قبل از جلسه دادگاه اعلام کرد که در حالی که شواهد شنیده می شود، هیچگونه رسیدگی به مصاحبه مطبوعاتی پیش نخواهد رفت. دادرسی فقط یک شیرین کاری بود. اما شهادت مرگبار جدی بود و شامل یک بیانیه از مقامات سابق وزارت دادگستری بروس فین که از این جمله است:

پس از 9 / 11، هیئت اجرایی با تایید یا تضمین کنگره و مردم آمریکا اعلام کرد که دولت جنگ دائمی با تروریسم بین المللی است، یعنی جنگ تا زمانی که هر تروریست حقیقی یا بالقوه در راه شیری وجود ندارد یا کشته یا اسیر شده و خطر یک حادثه تروریستی بین المللی به صفر کاهش یافته است. هيئت اجرايي همچنين بدون کنوانسيون و مردم آمريکا بدون استثنائي ادامه دادند که از زماني که اسامه بن لادن هر زمان و هر مکان را تهديد مي کند که آمريکايي ها را بکشد، کل جهان، از جمله تمام ايالات متحده، يک ميدان جنگي فعال است که نيروهاي نظامي و ارتش قانون می تواند در اختیار شاخه اجرایی قرار گیرد.

"به عنوان مثال، شاخه اجرایی ادعا می کند که نیروهای نظامی برای بمباران هوایی در شهرهای ایالات متحده به کار گرفته می شوند، اگر اعتقاد بر این باشد که سلول های مهاجم القاعده در آن جا قرار دارند و در میان افراد غیرنظامی پنهانی است که صدام حسین را اداره می کند سلاح های کشتار جمعی. . . .

"هیئت اجرایی نیروهای ایالات متحده را برای کشتن یا ربوده شدن افراد مظنون به القاعده در سرزمین های خارجی، به عنوان مثال ایتالیا، مقدونیه یا یمن، هدایت کرده است، اما تنها یکی از ساکنین ایالات متحده، علی صالح خال الرمی ، از خانه اش برای بازداشت نامحدود به عنوان یک جنگجوی دشمن مشکوک. اما اگر توجیه قانون اساسی اجرایی برای اقدامات مدرن خود را از طریق تجدید نظر یا غیرقابل قبول محکوم نکنیم، سابقه قدرت اجرایی ایجاد خواهد شد که مانند یک سلاح بارگیری شده آماده برای استفاده توسط هر مقام که نیازمند فوری است، دروغ می گوید. علاوه بر این، پدران مؤمن تصور می کردند که ادعاهایی که به طور غیرقابل کنترل می شوند، واکنش های شدید را به دست می دهند. "

هیچ پاسخ جدی داده نشد ، و پرزیدنت اوباما قدرت خود را که توسط جورج دبلیو بوش برای روسای جمهور تعیین شده بود حفظ و گسترش داد. جنگ اکنون رسماً در همه جا و ابدی بود ، بنابراین به روسای جمهور اجازه می داد که قدرتهای بیشتری را بدست آورند ، آنها می توانند در انجام جنگهای بیشتری که از آنها قدرت بیشتری می توان به دست آورد و به همین ترتیب به آرماگدون ، استفاده کنند ، مگر اینکه چیزی چرخه را بشکند.

بخش: اینجاست

میدان جنگ ممکن است همه اطراف ما باشد، اما جنگ ها هنوز در مکان های خاص تمرکز می کنند. حتی در آن مکان های خاص - مانند عراق و افغانستان - جنگ ها دارای دو ویژگی اساسی در میدان جنگ سنتی - خود میدان و دشمن قابل تشخیص هستند. در یک شغل خارجی، دشمن به نظر می رسد همانند ذینفعان احتمالی جنگ بشردوستانه است. تنها افراد قابل تشخیص که در جنگ هستند، اشغالگران خارجی هستند. اتحاد جماهیر شوروی زمانی که سعی داشت افغانستان را در طول 1980 ها اشغال کند، این ضعف اشغال های خارجی را کشف کرد. اولگ واسیلیویچ کوستوف، جانشین 37 سالهای شوروی و روسیه، وضعیت نظامی سربازان شوروی را شرح داد:

"حتی در پایتخت، کابل، در اکثر مناطق، خطرناک بود که بیش از 200 یا 300 متر از تاسیساتی که توسط نیروهای نظامی یا بخش های ارتش، نیروهای داخلی و سرویس های مخفی محافظت می شد، محافظت شود. در خطر. برای اینکه کاملا صادق باشیم، ما علیه مردم جنگ کردیم. "

آن را کاملا جمع می کند جنگ علیه ارتش نیست. همچنین آنها علیه دیکتاتورهای شیطانی نیستند. آنها علیه مردم هستند. به یاد داشته باشید سرباز آمریکایی در فصل پنجم که یک زن را زخمی کرد که ظاهرا یک کیسه غذا را به نیروهای آمریکایی آورده است؟ اگر او یک بمب را آورد، همین طور به نظر می رسید. سرباز چگونه تصور می کرد تفاوت؟ او قرار بود چه کار کند؟

البته جواب این است که او نباید آنجا باشد. میدان جنگ اشغال پر از دشمنان است که کاملا شبیه هستند اما گاهی اوقات زنان نیستند که مواد غذایی را تهیه می کنند. دروغ است که چنین مکان را «میدان جنگ» نامید.

یکی از راه های واضح شدن آن و اغلب مردم را شوکه می کند، این است که توجه داشته باشید که اکثریت کشته شده در جنگ ها غیر نظامی هستند. یک واژه بهتر است که احتمالا "شرکت کننده نیست." برخی از غیر نظامیان در جنگ شرکت می کنند. و کسانی که علیه اشغال خارجی به شدت مقاومت می کنند، لزوما نظامی نیستند. همچنین توجیه اخلاقی و قانونی روشن برای کشتن کسانی که با جنگ واقعی جنگ دفاعی مواجه می شوند، بیش از آنچه که برای کشتن غیرمسلمانان وجود دارد، وجود دارد.

برآورد مرگ های جنگی برای هر جنگ خاص متفاوت است. هیچ دو جنگ یکسان نیستند و تعداد آنها تغییر می کنند اگر کسانی که بعد از آسیب یا بیماری جان می گیرند با کسانی که بلافاصله کشته شده اند، شامل می شوند. اما بر اساس اکثر تخمین ها، حتی شمارش تنها کسانی که بلافاصله کشته شدند، اکثریت قریب به اتفاق کشته شده در جنگ در دهه های اخیر، بدون شرکت کننده بوده اند. و در جنگ هایی که شامل ایالات متحده می شوند، اکثریت قریب به اتفاق آنها کشته شده اند غیر آمریکایی ها. هر دوی این واقعیت ها و تعداد آن ها به نظر می رسد دیوانه وار به هر کسی که اخبار جنگی خود را از رسانه های آمریکایی، که به طور معمول "مرگ جان جنگنده" را گزارش می دهند و تنها آمریکایی ها را فهرست می کند، به نظر می رسد.

"جنگ خوب" ، جنگ جهانی دوم ، همچنان کشنده ترین است ، با مرگ نظامیان 20 تا 25 میلیون نفر (از جمله 5 میلیون مرگ زندانیان در اسارت) و مرگ غیرنظامیان 40 تا 52 میلیون نفر (از جمله 13 به 20 میلیون از بیماری های مربوط به جنگ و قحطی). ایالات متحده بخش نسبتاً کمی از این مرگ ها را متحمل شده است - تقریباً 417,000،1,700 نظامی و XNUMX غیرنظامی. این یک آمار وحشتناک است ، اما در رابطه با رنج برخی از کشورهای دیگر کم است.

جنگ علیه کره باعث کشته شدن حدود 500,000 سرباز کره شمالی شد. 400,000 سرباز چینی. 245,000 - 415,000،37,000 سرباز کره جنوبی ؛ 2 سرباز آمریکایی و تخمین زده می شود XNUMX میلیون غیرنظامی کره ای.

جنگ ویتنام ممکن است 4 میلیون غیرنظامی یا بیشتر، به اضافه 1.1 میلیون سرباز ویتنام شمالی، نیروهای 40,000 جنوب ویتنام و 58,000 نیروهای ایالات متحده را از بین ببرد.

در دهه های پس از نابودی ویتنام، ایالات متحده بسیاری از مردم را در جنگ های زیادی کشت، اما تعداد کمی از سربازان آمریکایی درگذشت. جنگ خلیج، مرگ 382 آمریکا، بیشترین تلفات تلفات ایالات متحده در بین ویتنام و "جنگ علیه تروریسم" را شاهد بود. حمله 1965-1966 به جمهوری دومینیکن هزینه زندگی یک آمریکایی را نداشت. گرانادا 1983 در هزینه 19. پاناما در 1989 دیدم 40 آمریکایی ها می میرند بوسنی و هرزگوین و کوزوو شاهد مجموع مرگ و میرهای 32 در ایالات متحده آمریکا بودند. جنگ ها تمریناتی بودند که تعداد بسیار کمی از آمریکایی ها را در مقایسه با شمار زیادی از افراد غیرواقعی که در ایالات متحده شرکت نمی کردند، کشته شدند.

جنگ ها در عراق و افغانستان به طور مشابه شاهد آن بودند که طرفین تقریبا تمام مرگ ها را انجام می دهند. اعداد خیلی زیاد بودند که حتی شمار مرگ و میرهای کوچک به اندازه هزاران نفر نیز صعود کرده است. آمریکایی ها از طریق رسانه هایشان می پرسند که سربازان آمریکایی 4,000 در عراق جان خود را از دست داده اند، اما به ندرت آنها هر گونه گزارش مرگ و میر عراقی ها را تجربه می کنند. هنگامی که اخبار مربوط به مرگ و میر های عراق گزارش شده است، رسانه های آمریکا معمولا از جمع آوری اطلاعات جمع آوری شده از گزارش های خبری سازمان هایی که آشکارا و به وضوح بر این احتمال که درصد بزرگی از مرگ و میر گزارش نشده است، آورده است. خوشبختانه، دو تحقیق جدی در مورد مرگ و میر عراقی های ناشی از تهاجم و اشغال که در مارس 2003 آغاز شده است انجام شده است. این مطالعات مرگ و میرهایی را که بالاتر از میزان مرگ و میر بالا که در زمان تحریم های بین المللی قبل از ماه مارس 2003 وجود داشته، اندازه گیری می کند.

لانست نتایج نظرسنجی خانوارها درباره مرگ و میر تا پایان ژوئن 2006 را منتشر کرد. در 92 درصد از خانوارها برای تأیید مرگ گزارش شده ، گواهی فوت تهیه کردند ، آنها این کار را کردند. این تحقیق به این نتیجه رسید که 654,965،601,027 مورد مرگ بیش از حد خشن و غیر خشونت آمیز رخ داده است. این شامل مرگ و میر ناشی از افزایش بی قانونی ، زیرساخت های تخریب شده و مراقبت های بهداشتی فقیرتر بود. بیشتر مرگ ها (56،13) به دلیل خشونت تخمین زده شده است. دلایل مرگ خشونت آمیز تیراندازی با اسلحه (14 درصد) ، بمب خودرو (13 درصد) ، سایر انفجارها / مواد منفجره (2 درصد) ، حمله هوایی (2 درصد) ، تصادف (1,366,350 درصد) و ناشناخته (XNUMX درصد) بود. Just Foreign Policy ، یک سازمان مستقر در واشنگتن ، مرگ و میرهای تخمینی را تا زمان نوشتن این مقاله محاسبه کرده است ، که از گزارش Lancet بر اساس سطح نسبی مرگ گزارش شده در رسانه ها در سالهای مداخله ، برآورد شده است. برآورد فعلی XNUMX،XNUMX،XNUMX است.

دومین مطالعه جدی مرگ و میر ناشی از جنگ در عراق، نظرسنجی از بزرگسالان عراقی 2,000 بود که در ماه اوت (2007) توسط Opinion Research Business (ORB) انجام شد. ORB تخمینی مرگ و میر مرگبار 1,033,000 را به دلیل جنگ در عراق تخمین زد: "48 درصد از زخمهای گلوله ای فوت کرد، 20 درصد از تاثیر بمب خودرو، 9 درصد از بمباران هوایی، 6 درصد در نتیجه حادثه، و 6 درصد از انفجار دیگری / مهمات. "

مرگ برآورد شده از جنگ در افغانستان بسیار پایین تر بود اما در زمان نوشتن آن به سرعت در حال افزایش بود.

برای تمام این جنگ ها می توان یک عدد تلفات بسیار بزرگتر برای زخمی ها را از آنچه من برای مرده ها ذکر کرده ام اضافه کنم. همچنین ایمن است که در هر مورد تعداد زیادی بیشتر برای کسانی که در معرض آزار و اذیت، یتیم، بی خانمان و یا تبعید شده اند، فرض شود. بحران پناهندگان عراقی شامل میلیون ها نفر می شود. فراتر از آن، این آمارها کیفیت زندگی تخریب شده در مناطق جنگ را ضبط نمیکند، احتمال کاهش طول عمر طبیعی، نقصهای زاد و ولد، گسترش سریع سرطانها، وحشت از بمب های ناشی از انفجار که در اطراف مانده اند یا حتی سربازان آمریکا مسموم شده اند و آزمایش و پرداخت غرامت را رد کرد.

زیهان الحسن عثمانی، استادیار موسسه غلام اسحاق خان در استان مرزی شمال غربی پاکستان که اخیرا پنج ساله به عنوان یک محقق فولبرایت در ایالات متحده آمریکا انجام داده است، گزارش می دهد که حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی به پاکستان 29 مشکوک شده اند تروریست ها و غیرنظامیان 1,150، زخمی شدن 379 بیشتر.

اگر اعداد بالا درست باشند، جنگ جهانی دوم 67 درصد غیرنظامیان را کشت، جنگی با کره 61 درصد غیرنظامیان، جنگ با ویتنام 77 غیرنظامی، جنگ علیه عراق 99.7 درصد عراقی ها (غیر نظامیان یا غیر نظامیان) و جنگ درون در پاکستان 98 درصد غیر نظامیان.

در ماه مارس 16، 2003، یک زن جوان آمریکایی به نام راشل کوری در مقابل یک خانه فلسطینی در نوار غزه ایستاده بود، امیدوار بود از ارتش اسرائیل که از گسترش اسراییلی ها جلوگیری می کرد، محافظت کند. او با یک بولدوزر D9-R کاترپیلار روبرو شد و او را به مرگ فرو برد. رهبر واحد آموزشی ارتش اسرائیل در دادگاه در ماه سپتامبر 2010 با دفاع از دادگاه مدنی خانواده خود توضیح داد: "در طول جنگ هیچ شهروندی وجود ندارد."

بخش: زنان و کودکان برای اولین بار

یک چیز برای یادآوری در مورد غیرنظامیان این است که آنها همه مردان نظامی نیستند. برخی از آنها شهروندان ارشد هستند. در حقیقت کسانی که در ضعیف ترین وضعیت هستند بیشتر احتمال دارد کشته شوند. برخی زنان هستند بعضی از آنها کودکان، نوزادان یا زنان باردار هستند. زنان و کودکان به احتمال زیاد اکثریت قربانیان جنگ را تشکیل می دهند، حتی همانطور که ما به جنگ بعنوان یک فعالیت در درجه اول برای مردان فکر می کنیم. اگر ما از جنگ به عنوان وسیله ای برای کشتن تعداد زیادی از زنان و کودکان و پدربزرگ ها و مادربزرگ ها فکر می کردیم، کمتر مایل به آن هستیم؟

جنگ اولی برای زنان، بدترین چیز ممکن است: آنها آنها را می کشد. اما چیز دیگری است که جنگ به زنان مربوط می شود که روزنامه های بیشتری را به فروش می رساند. بنابراین، گاهی اوقات درباره آن صحبت می کنیم. تجاوز به عنف زنان سربازان زن را در موارد منزوی، اما معمولا متعدد، تجاوز می کنند. و سربازان در بعضی از جنگها به صورت منظم همه زنان را به عنوان یک شکل از تروریسم برنامه ریزی شده تجاوز می کنند.

Véronique Aubert، معاون آژانس عفو بین الملل در آفریقا گفت: "صدها تن، اگر نه هزاران نفر از زنان و دختران، قربانیان گسترده و گاه، تجاوز به عنف و تجاوز به عنف در سیستماتیک بوده و توسط تعدادی از نیروهای جنگی مرتکب شده اند. برنامه در 2007، صحبت در مورد جنگ در ساحل عاج.

به دست نیرو: تجاوز و GI آمریکایی در اروپا در طول جنگ جهانی دوم توسط جامعه شناس آمریکایی رابرت لیلی در نهایت در 2007 در ایالات متحده منتشر شد. در مجله 2001 مجله Lilly از انتشار کتاب به دلیل جرائم ماه 11، 2001 در ماه سپتامبر انتشار یافت. ریچارد دریتون خلاصه کرد و در مورد یافته های لیلی در نگهبان توضیح داد:

"Lilly پیشنهاد می کند حداقل از تجاوز 10,000 آمریکایی [در جنگ جهانی دوم]. معاصران مقیاس وسیع تر جنایت جنایی بدون مجرم را توصیف کردند. مجله تایم در ماه سپتامبر 1945 گزارش داد: ارتش و ارتش انگلیس همراه با ما سهم خود را در غارت و تجاوز به عهده داشتند. . . ما نیز یک ارتش مزدوران در نظر گرفته شده است. "

در آن جنگ، همانطور که در بسیاری دیگر، قربانیان تجاوز به عهده خانواده هایشان همواره از خانواده هایشان پشتیبانی نمی کردند. آنها اغلب مراقبت های پزشکی را رد کردند، انکار کردند و حتی کشته شدند.

کسانی که مرتکب تجاوز در دوران جنگ هستند، اغلب نسبت به مصونیت آنها از قانون احترام می گذارند (بعد از همه، آنها مصونیت و حتی ستایش برای قتل عام را می گیرند، بنابراین قطعا باید تجاوز جنسی نیز مجازات شوند) که آنها در مورد جنایاتشان شگفت زده و، در صورت امکان عکس از آنها. در ماه مه 2009 متوجه شدیم که عکس های سربازان آمریکایی سوءاستفاده از زندانیان در عراق نشان داد سرباز آمریکایی ظاهرا زن زندانی را تجاوز کرده است، یک مترجم مذهبی، تجاوز جنسی یک زندانی مرد و تجاوز جنسی به زندانیان با اشیاء از جمله طناب، سیم و لوله فسفری .

گزارش های متعدد از سربازان آمریکایی نیز تجاوز کرده و زنان عراقی را نیز در خارج از زندان قرار داده اند. در حالی که همه اتهامات درست نیست، چنین حوادثی همواره گزارش نمی شود و کسانی که به ارتش گزارش شده اند، همیشه در معرض خطر عمومی نیستند. جنایات توسط مزدوران ایالات متحده، از جمله جنایات علیه کارکنان خود، بدون مجازات، از آنجا که آنها در خارج از حاکمیت قانون عمل کرده اند، رها شده اند. گاهی اوقات ما متوجه می شویم که ارتش ادعاهای تجاوز جنسی را بررسی کرده و پرونده را رد کرده است. در ماه مارس 2005، گاردین گزارش داد:

"سربازان تیپ پیاده 3rd. . . اسناد ارتش ایالات متحده نشان می دهد که در سال گذشته برای تجاوز به زنان عراقی مورد تحقیق قرار گرفتند. گفته می شود چهار سرباز دو زن را در حالی که در محل نگهبانی در یک محل خرید در بغداد مورد تجاوز قرار گرفته است، مورد تجاوز قرار داده اند. یک محقق ارتش آمریکا با چندین سرباز از بخش نظامی، گردان 1-15th از تیپ پیاده 3rd مصاحبه کرد، اما قبل از اینکه این درخواست را برای عدم شواهد خاتمه دهد، زنان عراقی را درگیر نکرد.

سپس پلیس کوروتز، که در فصل پنجم ذکر شده بود، تجاوز گروهی را شرکت کرد. نام قربانی آبر قاسم حمزه النجابی، سن 14 بود. بر اساس بیانیه ای که توسط یکی از متهمین صادر شد،

سربازان او را در یک ایست بازرسی متوجه شدند. آنها پس از یک یا چند نفر از آنها قصد داشتند او را تجاوز کنند. در ماه مارس 12، پس از بازی در حالی که کارت های ضربه زنی ویسکی مخلوط با یک نوشیدنی انرژی بالا و تمرین نوسانات گلف، آنها را به civvies سیاه و سفید تغییر داد و پشت سر هم به خانه عبیر در محمودیه، یک شهر 50 مایلی جنوب بغداد. آنها مادر فیخریا، پدر قاسم و خواهر پنج ساله هادیل را با گلوله در پیشانی خود کشتند و "آبه" را تجاوز کردند. سرانجام، آنها او را کشتند، بدنها را با روغن شسته و خاموش کردند، و آنها را آتش زدند تا شواهد را نابود کنند. سپس گیاهان بال مرغ را کباب می کنند. "

سربازان زن آمریکایی حتی در معرض خطر جدی از تجاوز به عنف رفیقان مرد و مجازات توسط "سرپرستان" خود هستند اگر آنها گزارش حمله.

در حالی که تجاوز در طول جنگ داغ رایج است، این امر به طور منظم در طول شغل های سرد نیز اتفاق می افتد. اگر سربازان آمریکایی هرگز عراق را ترک نکنند، تجاوز آنها هرگز نخواهد بود. سربازان آمریکایی به طور متوسط ​​دو زن ژاپنی را به عنوان بخشی از مشاغل فعلی ما در ژاپن تجاوز می کنند که در پایان "جنگ خوب" آغاز شده است.

کودکان به لطف حضور در "میدان جنگ" درصد زیادی از مرگ و میرها در جنگ را تشکیل می دهند که احتمالاً نیمی از آنها است. کودکان نیز برای جنگ در جنگ به خدمت اعزام می شوند. در چنین شرایطی ، کودک از نظر قانونی یک قربانی است ، اگرچه این مانع از این نیست که ایالات متحده چنین کودکانی را بدون اتهام یا محاکمه به زندانهایی مانند گوانتانامو بیندازد. با این حال ، در درجه اول ، کودکان غیر شرکت کننده هستند که توسط گلوله و بمب کشته می شوند ، زخمی می شوند ، یتیم می شوند و ضربه می بینند. کودکان همچنین قربانیان مین های زمینی ، بمب های خوشه ای و دیگر مواد منفجره ای هستند که پس از جنگ به جا مانده اند.

در طول 1990s، طبق صندوق کودکان سازمان ملل متحد، 2 میلیون کودک كشته و بیش از 6 میلیون نفر به طور دائم درگیر درگیری مسلحانه از كار افتاده یا به طور جدی مجروح شده اند، در حالی كه جنگ ها بیش از 20 میلیون نفر از خانه هایشان از بین رفته است.

این جنبه های جنگ - در واقع ، عمده جنگ چیست - باعث می شود که این صدا نجیب تر از دوئل توافق شده بین دشمنان جسور باشد که جان خود را برای تلاش برای کشتن یکدیگر به خطر انداخته اند. کشتن یک دشمن شجاع که مسلح است و قصد کشتن شما را دارد می تواند در یک نوع ورزش گناه را برطرف کند. یک افسر انگلیس در جنگ جهانی اول از مسلسل داران آلمانی تعریف و تمجید کرد: «همرزمان برتر. بجنگید تا کشته شوند. آنها به ما جهنم دادند. " اگر مرگ آنها نجیب بود ، کشتن آنها نیز چنین بود.

این ترفندهای ذهنی مفید هنگامی انجام نمی شود که فرد دشمن را با استفاده از آتش سوزی های طولانی مدت یا در حملات کمین یا حملات شگفت انگیزی، اقداماتی که بعدها غافلگیر شده بود، کشته شود. حتی سخت تر است که اشخاصی را پیدا کنید که قتل عام هایی را انجام دهند که ممکن است در جنگ شما شرکت نکنند، افرادی که ممکن است تلاش کنند یک کیسه ای از مواد غذایی را به شما بدهند. ما همچنان دوست داریم جنگ را رومانتیک کنیم، همانطور که در فصل پنجم بحث شده است، اما راه های جنگ قدیمی از بین رفته و در حالی که آنها ادامه داشتند، واقعا ناتوان بودند. راه های جدید شامل پیاده روی روی اسب بسیار اندک است، حتی اگر گروهی از سربازان هنوز هم "دوچرخه سواران" نامیده می شوند. همچنین جنگ های بسیار کوچکی وجود دارد. در عوض، مبارزه در زمین شامل جنگ های خیابانی، حملات خانه و نقاط نقلیه نقلیه است که همه در ترکیب با طوفان مرگ از بالا به ما می گویند که جنگ هوایی است.

بخش: مبارزات خیابانی، RAIDS، و نقاط بازرسی

در آوریل 2010 ، یک وب سایت به نام ویکی لیکس ویدیویی از حادثه ای که در سال 2007 در بغداد رخ داده بود را به صورت آنلاین منتشر کرد. هلی کوپترهای آمریکایی در حال تیراندازی به گروهی از مردان در گوشه ای از خیابان ، کشته شدن غیرنظامیان از جمله روزنامه نگاران و زخمی شدن کودکان هستند. صدای نیروهای آمریکایی در هلی کوپترها شنیده می شود. آنها در یک میدان جنگ نمی جنگند بلکه در شهری می جنگند که در آن هم کسانی که قصد کشتن آنها را دارند و هم کسانی که گویا از آنها دفاع می کنند در اطراف آنها هستند و از یکدیگر قابل تشخیص نیستند. سربازان به وضوح بر این باورند که اگر کوچکترین شانس وجود داشته باشد که گروهی از مردان با هم جنگ کنند ، باید کشته شوند. با کشف این که آنها به کودکان و بزرگسالان ضربه زده اند ، یک نظامی آمریکایی اظهار نظر می کند: "خوب این تقصیر آنهاست که بچه هایشان را وارد جنگ می کنند." به یاد داشته باشید ، این محله شهری بود. مقصر بودن شما در میدان جنگ است ، همانطور که تقصیر شماست که آدام آن سیب ممنوعه را خورد: اگر در این کره خاکی به دنیا بیایید با تقصیر به دنیا می آیید.

نیروهای آمریکایی در آن روز نیز در زمین بودند. متخصص ارتش سابق ايتان مک کورد در ویدیوی کمک به کودکان دو زخمی بعد از حمله مشاهده شده است. او در 2010 در مورد آنچه اتفاق افتاده صحبت کرد. او گفت که او یکی از شش سرباز بود که برای اولین بار به صحنه می آمدند:

"این بسیار قاتل بود. من تا به حال هرگز کسی را دیده ام که یک دور 30 میلیمتری نداشته باشد، و رک و پوست کنده هرگز نمی خواهم دوباره آن را ببینم. تقریبا به نظر می رسید غیر واقع بینانه بود، مانند چیزی که در فیلم بد فشرده B-horror بود. هنگامی که این دورها به شما ضربه می زنند، آنها منفجر می شوند - افراد با سر خود را نیمه خالی، داخلی خود را حلق آویز از بدن خود، اندام از دست رفته است. من دو RPG در صحنه و چند AK-47s را دیدم.

"اما بعد صدای گریه کودک را شنیدم. آنها لزوما فریاد آمیز بود، اما بیشتر شبیه گریه های یک کودک کوچک که از ذهن او ترسید. بنابراین من فرار کردم تا جایی که فریاد می زد. شما واقعا می توانید در صحنه هایی از ویدیو ببینید که سرباز دیگری و من به راننده و طرف مسافر ون می آیند.

"سرباز من بود، همانطور که او بچه ها را دید، چرخید، شروع به استفراغ کرد و فرار کرد. او دیگر فرزندان آن صحنه را با فرزندان نمی خواهد.

"آنچه که من دیدم در داخل ون دیدم یک دختر کوچک بود، حدود سه یا چهار ساله. او زخم شکم و شیشه ای در مو و چشمش داشت. در کنار او یک پسر حدود هفت یا هشت ساله بود که زخم به سمت راست سر داشت. او نیمی از روی نیمکت را روی زمین گذاشت و نصف نیمکت را روی نیمکت گذاشت. فرض کردم او مرده بود او در حال حرکت نبود

"کنار او بود که من فرض می کردم پدر بود. او بیش از حد به سمت چپ، تقریبا به روش محافظتی، تلاش کرد تا از کودکان خود محافظت کند. و شما می توانید بگویید که او یک دور 30 میلی متر را به سینه گرفته است. من خیلی می دانستم که او مرده است. "

مک کورد دختر را گرفت و پزشک پیدا کرد، سپس به ون رفت و متوجه پسر رفت. مککارد او را به همان وسیله نقلیه منتقل کرد تا تخلیه شود. مک کورد برای توصیف قوانینی که وی و همکارانش در این جنگ شهری فعالیت می کردند، شرح داد:

"قوانین مشارکت ما تقریبا روزانه تغییر کرد. اما ما یک فرمانده قورباغه ای داشتیم، که تصمیم گرفت به این دلیل که ما توسط دستگاه های انفجاری دست ساز (IEDs) تحت تاثیر قرار گرفتیم، یک Sop [عملیات استاندارد عملیاتی] وجود خواهد داشت.

"او می رود،" اگر کسی در خط شما می شود با IED ضربه، 360 چرخش آتش. شما هر دروغگو را در خیابان می کشید من و جاش [Stieber] و بسیاری از سربازان دیگر فقط نشسته بودند به دنبال یکدیگر به مانند، آیا شما شوخی من؟ شما می خواهید ما را به کشتن زنان و کودکان در خیابان؟

"و شما نمی توانستید که دستورالعمل های شلیک را نادیده بگیرید، زیرا آنها فقط می توانند جان شما را در عراق تحمل کنند. پس با خودم می خواهم بجای پایین آوردن زمین به سوی شهروندان، به سقف یک ساختمان شلیک کنم. اما من آن را بارها دیده ام، جایی که مردم فقط در خیابان راه می روند و IED می رود و سربازان آتش می گیرند و آنها را می کشند. "

جاش ستیبر متخصص ارتش پیشین، که در مکانیک واحد مک کورد بود، گفت که سربازان تازه وارد در بغداد خواسته شده است که آیا آنها می خواهند در حمله کننده حمله کنند، اگر آنها می دانستند که غیرنظامیان غیر مسلح ممکن است در روند صدمه ببینند. کسانی که به طور قطعی جواب نمی دادند یا کسانی که تردید داشتند، تا زمانی که متوجه شدند از آنچه که از آنها انتظار می رفت، اطمینان یافتند، ری کرکولز، متخصص ارتش پیشین، که با مککورد و استیبر مستقر شده بود، به آنها حمله کرد.

اگر چه در هنگام اشغال یک شهر بسیار دشوار است تا مقاومت های خشونت آمیز از غیر نظامیان را تشخیص دهد، قوانین جنگ هنوز بین شهروندان غیر نظامی و جنگجویان متمایز است. "چه این سربازان به توصیف، دختر یا زن برای توری حاشیه بافتن تلافی جویانه علیه غیر نظامیان، یک جنایت جنگی روشن است که موفقیت پس از جنگ جهانی دوم در مورد آلمانی SS Obersturmbannführer هربرت کاپلر تحت پیگرد قانونی قرار است،" می نویسد رالف لوپز.

"در 1944، کاپلر دستور داد که اعدام جمعی غیرنظامیان در نسبت 10 به 1 برای هر سرباز آلمانی کشته شده در یک حمله بمب گذاری شده توسط 1944 ماه مارس توسط پارتیزان های ایتالیایی صادر شود. اعدام ها در غار اردوین در ایتالیا صورت گرفت. شما ممکن است یک فیلم در مورد آن را با بازی ریچارد برتون دیده باشید. "

یک راه سریع برای تبدیل غیرمستقیمان به یک جنگ در مبارزات فعال، این است که در درهای خود ضربه بزنند، اموالشان را خراب کنند، و توهین و ترور آنها را دوست داشته باشند. کسانی که در برابر چنین حوادث مکرر در عراق و افغانستان مقاومت کرده اند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند یا در زندان بوده اند، و در بعضی موارد، آزاد شده اند و اغلب با تمایل به انتقام در برابر اشغالگران پر شده اند. یکی از این حملات در افغانستان توسط زیتولله غیاثی وردک در فصل سوم شرح داده شده است. هیچ حسابی از حملات هیچ چیزی شبیه یک میدان جنگ با شکوه را نشان نمی دهد.

در ژانویه 2010 ، دولت اشغال شده افغانستان و سازمان ملل متحد به این نتیجه رسیدند که در تاریخ 26 دسامبر 2009 ، در کنر ، نیروهای تحت امر ایالات متحده هشت کودک خوابیده را از تخت خود بیرون کشیده ، برخی از آنها را با دستبند بسته و همه آنها را به ضرب گلوله کشته اند. در 24 فوریه 2010 ، ارتش آمریكا اعتراف كرد كه كشته شدگان دانشجويان بی گناه بودند ، و این با كذب اولیه خود در مورد این حادثه مغایرت دارد. این قتل ها منجر به تظاهرات دانشجویی در سراسر افغانستان ، اعتراض رسمی رئیس جمهور افغانستان و تحقیقات توسط دولت افغانستان و سازمان ملل شد. دولت افغانستان خواستار پیگرد و اعدام سربازان آمریکایی که غیرنظامیان افغان را می کشند ، شد. دیو لیندورف در 3 مارس 2010 اظهار نظر کرد:

"تحت کنوانسیون ژنو، این یک جرم جنگی است که یک اسیر را اجرا می کند. با این حال، در کنر در ماه دسامبر 26، نیروهای تحت رهبری ایالات متحده و یا شاید سربازان آمریکایی و یا مزدوران قرارداد، هشت دستگیر با دست کت و شلوار را اعدام کردند. این یک جرم جنگی برای کشتن کودکان زیر سن 15 است، اما در این حادثه یک پسر 11 و یک پسر 12 به عنوان دستگیر شدگان دستگیر شده و اعدام شد. دو نفر دیگر از مرده ها 12 بودند و یک سوم 15 بود. "

پنتاگون تحقیق نکرد و به نیروی ناتو تحت کنترل ایالات متحده در افغانستان منتقل شد. کنگره هیچ اختیاری برای شهادت از سوی ناتو نداشته است، همانطور که - حداقل در نظریه - با پنتاگون. وقتی لیندورف با کمیته خدمات مسلح خانه تماس گرفت، افسر مطبوعات با این حادثه آشنا نبود.

یك حمله شبانه دیگر ، در 12 فوریه 2010 ، منزل یك پلیس محبوب ، فرمانده داوود را هدف قرار داد كه در حالی كه در اعتراض به بی گناهی خانواده اش ایستاده بود درب منزل خود كشته شد. همچنین همسر باردار وی ، یک زن باردار دیگر و یک دختر 18 ساله کشته شدند. آمریكا و ناتو ادعا كردند كه سربازان آنها زنانی را كه گره خورده بودند و از قبل كشته شده اند ، کشف كرده اند و همچنین ادعا كردند كه سربازان با آتش سوزی چندین "شورشی" روبرو شده اند. در دروغ ، گاهی اوقات کمتر بیشتر است. دروغ جواب می داد ، اما هر دو با هم بوی ماهی می دادند. ناتو بعداً از داستان شورشیان عقب نشینی کرد و به اختصار رویکرد ارتش ما در قبال ملتهای اشغالی را بیان کرد ، رویکردی که احتمالاً نمی تواند موفق شود:

"اگر شما فردی را از یک ترکیب جدا کرده اید، و اگر نیروی حمله شما وجود دارد، این اغلب باعث می شود که فرد را خنثی کنید. شما مجبور نیستید دوباره آتش بسید. "[ایتالیک اضافه شد]

تا زمانی که آوریل 2010 قبل از ناتو به قتل زنان رسید، نشان داد که نیروهای ویژه ایالات متحده در تلاش برای پوشش دادن جنایات خود، گلوله را از بدن زنان با چاقو از بین بردند.

علاوه بر حملات، میدان جنگ جدید شامل پست های بازرسی خودرو می شود. در 2007، ارتش آمريکا اذعان کرد که در سال گذشته در مراکز بازرسی عراق، غیرنظامیان 429 را کشتند. در یک کشور اشغال شده، وسایل نقلیه اشغالگر باید در حال حرکت باشند یا افراد داخل آن ممکن است کشته شوند. با این حال، وسایل نقلیه متعلق به اشغالگران باید جلوگیری از کشتن آنها باشد. مت هوارد، جانباز عراقی، به یاد می آورد:

"یک زندگی آمریکایی همیشه ارزش بیشتری از یک زندگی عراقی دارد. در حال حاضر، اگر شما در یک کاروان در عراق هستید، شما این کاروان را متوقف نکنید. اگر یک بچه کوچک در مقابل کامیون خود کار می کند، به جای متوقف کردن کاروان، دستور زیر را اجرا می کنید. این سیاستی است که در چگونگی برخورد با مردم در عراق تنظیم شده است.

"من این دوست دریایی داشتم که یک ایست بازرسی ایجاد کرده بود. ماشین با شش نفر، خانوادگی که در یک پیک نیک قرار میگیرند. این کار فورا در محل بازرسی متوقف نشد. این نوعی به پایان نورد شدن بود. و قوانین تعامل دولت، در یک وضعیت مشابه، شما نیاز به آتش در این وسیله نقلیه. و آنها انجام دادند و همه آنها را در آن ماشین کشته اند. و آنها شروع به جستجو در ماشین کردند و اساسا یک سبد پیک نیک پیدا کردند. بدون سلاح.

"و بله، کاملا غم انگیز است، و افسرش می آید و [دوست من] شبیه است،" شما می دانید، آقا، ما فقط یک کل خانواده عراقی را برای هیچ چیز کشتیم ". و همه او گفتند: «اگر این هاجیز فقط می توانست یاد بگیرد که چطور رانندگی کند، این گرسنه اتفاق نخواهد افتاد.»

یک مشکل مکرر سوء تفاهم بوده است. سربازان آموزش داده شدند که یک مشت بالایی به معنای "توقف" بود، اما هیچ کس به عراقی ها گفت که هیچ ایده ای نداشتند و در برخی موارد به خاطر این نادانی با زندگی خود پرداختند.

ایست های بازرسی نیز یک مکان مکرر برای کشتن غیر نظامیان در افغانستان است. ژنرال استنلی مک کریستال، سپس فرمانده ارشد آمریکایی و ناتو در افغانستان، در ماه مارس در 2010 گفت: "ما شمار قابل توجهی از مردم را شلیک کرده ایم، اما به نظر من، هیچکس تا به حال ثابت نکرده است که یک تهدید است".

بخش: بمب ها و کمان ها

یکی از مهم ترین بقایای جنگ جهانی دوم، بمباران غیرنظامیان بوده است. این رویکرد جدید به جنگ، خطوط خطی را بسیار نزدیک به خانه به ارمغان آورد، در حالی که اجازه می دهد کسانی که کشتن را برای دیدن قربانیان خود بسیار دورتر قرار می دهند.

"برای ساکنان شهرهای آلمان، بقای" زیر بمب "ویژگی مشخصی از جنگ بود. جنگ در آسمان تمایز بین خانه و جبهه را پاک کرد و افزود: "روانشناسی تروریسم هوا" و "تهدید پناهگاه" به واژگان آلمانی. شهروندان شهری همچنین می توانند "لحظات زندگی در مقابل" را در یک جنگ که شهرهای آلمان را به "میدان جنگ" تبدیل کرده بودند، اعلام کنند ".

یک خلبان آمریکایی در جنگ در کره چشم انداز دیگری داشت:

"اولین بار دو بار من به اعتصاب ناپالم رفتم، احساس خالی داشتم. پس از آن فکر کردم، شاید، شاید نباید آن را انجام داد. شاید کسانی که من را به آتش کشیدند، شهروندان بی گناه بودند. اما شما مشروط میشوید، به ویژه پس از ضربه زدن به آنچه یک ملت شبیه یک غیرنظامی است و A-frame در پشت او مانند یک شمع رومی روشن می شود - نشانه ای کاملا مطمئن است که او حمل مهمات را داشته است. به طور معمول، من در مورد کارم شک ندارم. علاوه بر این، ما عموما از افرادی که می بینیم ناپالم را می بینیم. ما از آن در موقعیت های تپه یا ساختمان ها استفاده می کنیم. و یک چیز در مورد napalm این است که هنگامی که شما یک روستا ضربه زده و دیده شده آن را در شعله های آتش، شما می دانید که شما چیزی را انجام داده اید. هیچ چیز یک خلبان را بدتر از کار کردن در یک منطقه احساس نمی کند و نمی بیند که هر کاری انجام می دهد. "

هر دو نقل قول فوق از مجموعه مقالاتی به نام "بمبگذاری غیرنظامیان: تاریخ قرن بیستم"، ویرایش شده توسط یوکی تاناکا و مریلین ب یانگ، که من توصیه می کنم، است.

در حالی که آلمانی ها در Guernica، اسپانیا، در 1937 بمباران کردند، بمباران شهرهای نزدیک به شکل فعلی خود و انگیزه جاری بود که ژاپنی ها را از 1938 به 1941 بمباران کرد. این محاصره بمباران با شدت کمتر را از طریق 1943 ادامه داد، و شامل استفاده از تکه تکه شدن و آتش زا بمب، سلاح های شیمیایی، و بمب با فیوز تاخیر که باعث طولانی مدت آسیب های جسمی و روانی مشابه بمب های خوشه ای در سال 60 بعد در عراق استفاده می شود. فقط دو روز اول این بمب گذاری منظم، تعداد افرادی که در گورنیکا کشته شدند، تقریبا سه برابر شده است. بر خلاف مبارزات بعد از بمب گذاری علیه آلمان، انگلیس و ژاپن، بمب گذاری در چین، کشتار کاملا یک طرفه از افرادی بود که هیچ گونه معنی واقعی برای مبارزه با آن نداشتند، که به همین ترتیب برای بسیاری از کمپین های بعد، از جمله بمباران بغداد مشابه است.

طرفداران بمب گذاری هوایی از همان ابتدا استدلال کرده اند که می تواند صلح سریعتری را به ارمغان بیاورد، مردم را از ادامه جنگ، یا شوک و اهانت به آنها جلوگیری کند. این همیشه ثابت نادرست است، از جمله در آلمان، انگلستان و ژاپن. این ایده که تخریب هسته ای دو شهر ژاپن موقعیت جغرافیایی دولت ژاپن را تغییر خواهد داد، از همان ابتدای شروع، با توجه به اینکه ایالات متحده چندین ده شهر ژاپن را با بمب های آتش نشانی و ناپلم تخریب کرده بود، از زمان آغاز ناپدید شدن است. در ماه مارس 1945، توکیو تشکیل شد

" . . رودخانه های آتش نشانی. . . انفجار قطعات مبلمان در معرض انفجار در گرما، در حالی که مردم خود را مانند "matchsticks" flames مانند خانه های چوب و کاغذ خود را در شعله های آتش منفجر شد. در زیر باد و نفوذ غول پیکر آتش، گرد و غبار های غول پیکر در بسیاری از مواقع در حال افزایش است، چرخش، صاف کردن، مکیدن بلوک های کل خانه ها را به سرزمین خود آتش سوزی ".

مارک سولدن، اهمیت این وحشت را به دهه های جنگ در ایالات متحده توضیح می دهد:

"رئیس جمهور از روزولت تا جورج دبلیو بوش، در عمل یک رویکرد به جنگ است که کل جمعیت را برای نابودی هدف قرار می دهد؛ یکی که تمام تمایز میان جنگجویان و غیرمسلمانان را با عواقب مرگبار حذف می کند. قدرت فوق العاده بمب اتمی این حقیقت را که این استراتژی در بمب گذاری توکیو در سن بمب اتمی قرار دارد را مختل کرده است و از آن زمان به جلوگیری از جنگ جهانی دوم تبدیل شده است.

یک سخنگوی پنجمین نیروی هوایی، دیدگاه نظامی ارتش آمریکا را به روشنی بیان کرد: "برای ما، هیچ شهروندی در ژاپن وجود ندارد."

هواپیماهای بدون سرنشین در حال تبدیل شدن به محور جدیدی از جنگ، فاصله سربازان تر از همیشه از کسانی که آنها را بکشند، افزایش یک sidedness تلفات، و هر کسی که باید به هواپیماهای بدون سرنشین وزوز سربار گوش دادن به عنوان آنها را تهدید به منفجر شدن یکی از خانه و زندگی فرد پایان وحشت در هر لحظه هواپیماهای بدون سرنشین بخشی از مجموعه ای از فناوری های مرگبار اعمال شده بر کشورهایی است که ما جنگ های خود را می گیریم.

کتی کلی در ماه سپتامبر 2010 نوشت: "افکار من به مرکز جراحی اضطراری برای قربانیان جنگ در کابل رفته اند."

"کمی بیش از دو ماه پیش، جاش [Brollier] و من نورسید 11 سن، در بخش بیمارستان برای پسر جوان آسیب دیده از انفجار های مختلف، ملاقات کرد. اکثریت پسران از انحراف از تدیوم بخش حمایت کردند و به شدت مشتاقانه در خارج از خانه نشسته بودند، در باغ بیمارستان، جایی که آنها یک دایره را تشکیل می دادند و برای ساعت ها صحبت می کردند. نور سعید در داخل خانه ماند. بیش از حد نگران کننده صحبت کردن، او فقط به ما نشستن، چشم های زرد او را با اشک به ارمغان می آورد. پیش از این چند هفته پیش، او بخشی از گروه جوانان سختگیرانه بود که به دنبال یافتن منابع مالی قراضه و استخراج مین های زمینی در یک کوهستان در افغانستان به تقویت درآمد خانواده خود کمک کردند. پیدا کردن یک مین زمین منفجر نشده یك كودك یوركا بود، زیرا بعد از باز كردن قطعات برنج ارزشمند می توان استخراج و فروش كرد. هنگامی که نور ناگهان منفجر شد، چهار انگشت را از دست راست او برداشت و در چشم چپ او را خیره کرد، نور یک زمین داشت.

"در یک نزاع غم انگیز بدبختی، نور و همراهانش بهتر از گروه دیگری از جوانان که در ماه اوت 26th در معرض فلز قراضه در استان کنر قرار داشتند، بهتری داشتند.

"نیروهای ناتو پس از حمله متهمین طالبان به یک ایستگاه پلیس در نزدیکی، برای سرکوب ستیزه جویان پرواز کردند. اگر این تعامل شامل بمباران منطقه تحت نظارت باشد، بیشتر قابل قبول خواهد بود که ناتو را هدف قرار دادن ستیزه جویان قرار دهد. اما در این مورد، این بمب افکن ها کودکان را برای ستیزه جویان سوء استفاده می کردند و شش نفر از آنها 6 را به 12 می کشاندند. پلیس محلی اظهار داشت که در طول این حمله، تنها طالبان در این محل وجود نداشت.

" . . در افغانستان، 30 دبیرستان تعطیل شده اند، زیرا والدین می گویند که کودکان خود را ناراحت می کنند که هواپیماهای بدون سرنشین پرواز می کنند و آنها در مدارس جمع آوری نمی کنند. "

خسارت جنگهای ما در میدان جنگ جهانی خاطرات بازماندگان سالخورده را فراتر از گذشته نشان می دهد. ما چشم اندازهایی را ترک می کنیم که با دهانه های بمب گذاری شده ، مناطق نفتی آتش گرفته ، دریاها مسموم شده ، آبهای زیر زمین خراب شده است. ما در بدن پیشکسوتان خود ، عامل نارنجی ، اورانیوم تخلیه شده و سایر مواد طراحی شده برای کشتن سریع مردم ، اما اثرات جانبی کشتن مردم را به آرامی ترسیم می کنیم. از زمان بمباران محرمانه ایالات متحده در لائوس که در سال 1975 به پایان رسید ، حدود 20,000،XNUMX نفر توسط گلوله های منفجر نشده کشته شده اند. حتی وقتی جنگ پاشی مواد مخدر مانند جنگ با ترور آغاز می شود ، وقتی سمپاشی در مزارع مناطق کلمبیا را غیرقابل سکونت می کند.

چه زمانی بالاخره چیزی یاد میگیریم؟ جان کایجی پس از جنگ ویتنام را دید و در مرکز شهر هانوی دید.

" . . یک محله که در ماه دسامبر 1972 بمب گذاری کرد، زیرا رئیس جمهور نیکسون گفت که بمباران ویتنام شمالی را متقاعد خواهد کرد تا مذاکره کند. در اینجا هزاران نفر در یک زمان کوتاه کشته شدند. . . . یک مرد سالخورده، بازماندۀ بمبگذاری، برای این نمایشگاه سرپرست بود. همانطور که او آن را برای من نشان داد، می توانستم ببینم که او در حال سوءاستفاده از سوالات مهلک برای یک مهمان است که کشورش مسئول بمباران است. سرانجام، از نظر من مودبانه از او می پرسید که آمریکا چگونه می تواند این کار را به محله اش انجام دهد. پاسخ من نداشتم

پاسخ 2

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی