اخبار جنگی از ناظران بی نظیر بیرون نمی آید

اخبار جنگ از دید ناظران بی علاقه نمی آید: فصل 10 "جنگ دروغ است" نوشته دیوید سوانسون

اخبار جنگی از ناظران ناامن نمی آیند

تقریباً همه دروغ های جنگی توصیف شده در این کتاب ، اگر ایجاد نشده باشد ، توسط رسانه های خبری تسهیل شده است. CIA و سایر آژانس ها اخبار جعلی تولید کرده اند. ارتش آمریكا گزارشگران غیر دوست را كشته است. اما در بیشتر موارد کنترل اطلاعاتی دولت یک همکاری بسیار ظریفتر بین تبلیغ کنندگان و کسانی است که خود را به عنوان روزنامه نگار رها می کنند.

دروغ های جنگ تمایل به انقراض بسیار سریع تر و کامل تر از بسیاری از ما در مورد (مگر اینکه ما مکرر وبلاگ های خوب)، چرا که بسیاری از اخبار ما به وسیله تعداد کمی از شرکت ها با هیئت مدیره متصل است. این کارتل تمایل دارد که دروغ جنگ را به اختناق ترجیح دهد. فشارهای جنگ توسط رسانه های مهم، یک پدیده جدید نیست، اما فرستندگان دروغ ها در سال های اخیر قوی تر شده اند. آنها امواج هوا و رسانه های چاپی را انحصار می کنند و از تکنیک های دستکاری تبلیغاتی استفاده می کنند. پیشگفتار از نوعی که برای جنگ جهانی اول به نظر می رسید، مورد نیاز بود و پس از آن ناپدید شد، در حال حاضر تبدیل به یک پایدار ثابت در جعبه سر و صدا در اتاق نشیمن ما شده است. جالب اینجاست که این تبلیغات و سانسور در طول جنگ جهانی اول بود که باعث حذف گسترده رسانه های کوچک شد.

کارفرمایان شرکت کننده در دنیای رسانه های بزرگ دارای منافع مالی هستند که از جنگ ها سود می برند. این کارفرمایان می خواهند دسترسی به کسانی که در قدرت هستند را بدون دروغ به چالش کشیده، امیدوار باشند که تبلیغ کنندگان خود را بپوشانند و ترجیح می دهند بینندگان بیشتری که با جنگ هستند. اما کارکنان عادی - من از اصطلاح "روزنامه نگاران" تردید دارم - همچنین علاقه ای به جنگ ندارم. آنها اعتقاد دارند یا وانمود می کنند که پیگیری هر گونه جنگ مشخص سیاست هوشمندانه ای است و استانداردهای حرفه ای آنها مستلزم آن است که آنها گزارش دهند چه کسانی قدرت را می گویند بدون اینکه متقاعد شوند یا حتی آن را مورد سوال قرار دهند. در ماه نوامبر 2004، خبرنگار نیویورک تایمز الیزابت بومیلر در یک پنل صحبت کرد:

بومیلر: به همین دلیل آن را بسیار سخت می نویسید زیرا شما نمی توانید بگوئید جورج بوش در اینجا اشتباه است. هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید در نیویورک تایمز بگوئید. بنابراین ما خودمان را کنار می گذاریم و می گویم، "در واقع" - من در واقع یک بار این جمله را نوشتم: "آقای بیانیه بوش دقیقا نمیدانست. . . "این یک بیانیه به طور کامل به معروف و نهی از منکر بود که اساسا گفته بود او حقیقت را نمی گوید. و من یک ایمیل از کسی میگفتم: "چه کسی با شما اشتباه است؟ چرا نمیتوانید فقط آن را بگوئید؟ »اما فقط وجود دارد -

LOREN GHIGLIONE (دانشکده روزنامه نگاری مدیل، مدرس): چرا نمیتوانید به راحتی آن را بیان کنید؟

بومیلر: شما نمیتوانید فقط بگوئید که رئیس جمهور دروغ میگوید. شما فقط نمی گویید که در. . . شما فقط می گویید

GHIGLIONE: خب، چرا نمی تونم؟

[خنده از مخاطب]

Bumiller چندین دقیقه تلاش برای آرام کردن مخاطب را صرف فایده نکرد. مردم فکر می کردند دروغگو باید دروغگو باشد. آنها به وضوح تصور می کردند که روزنامه نگاری با سنتوگرافی متفاوت بود. شما می توانید اظهارات رئیس جمهور را از وب سایت خود دریافت کنید. آیا یک روزنامه نباید مشخص کند که کدام قسمت درست است و دروغ است؟ Bumiller باید توضیح دهد که تماس با رئیس جمهور یک دروغگو به شما در نیویورک تایمز شغل شما را می پردازد.

گزارشگرانی که فکر نمی کنند جنگ ها ایده خوبی هستند و نسبت به قدرتمندان احترام مناسبی نشان نمی دهند ، وظایفی یا ترفیعی دریافت نمی کنند یا شغل خود را حفظ نمی کنند. نمونه خوبی از این مورد را می توان در لغو بخشهای بحث جف کوهن توسط MSNBC در اکتبر 2002 مشاهده کرد. MSNBC همچنین برنامه فوق العاده محبوب فیل دوناهو را به دلیل ناکافی بودن در جنگ ، لغو کرد ، همانطور که در یادداشت های اجرایی MSNBC مشخص شد. روزنامه نیویورک تایمز وقتی در سال 2003 جرئت کرد علیه جنگ صحبت کند ، کریس هدجس خبرنگار تحمل نکرد. در مقابل ، کارگران رسانه ای که جنگ را تشویق می کردند ، شغل خود را حفظ کردند و یا حتی ارتقا. یافتند.

مهمانان مهمی و قدرتمند در نمایشهای گفتگو هستند و از مهمانانی که ممکن است تبلیغات خود را به چالش بکشند محافظت می شود. کتاب فوق العاده نورمن سولومون War Made Easy: چگونه رؤسای جمهور و معاونان ما را به مرگ می اندازند، بررسی های انجام شده توسط FAIR (سادگی و دقت در گزارش) از درصد مهمانان در تلویزیون نشان می دهد که طرفداران یا مخالفان جنگ. در طی دو هفته اول جنگ خلیج فارس، یک و نیم درصد منابع به عنوان تظاهر کنندگان ضد جنگ آمریکا شناخته شدند. هشت سال بعد، در طی دو هفته اول بمب گذاری یوگسلاوی 1999، هشت درصد از منابع موجود در شب لاین ABC و اخبار روز PBS با جیم لرر منتقدان بمب گذاری بودند. در طول سه هفته اول جنگ 2003 در عراق، سه درصد از منابع آمریکایی ضد جنگ بودند. با این حال، در هر مورد، درصد زیادی از مهمانان اعضای فعلی یا سابق ارتش ایالات متحده بودند.

رویکرد رسانه های شرکت های آمریکایی به پوشش جنگ، "کارشناسان" زیادی در جنگ هستند. به واسطه "متخصصان" آنها به وضوح به مقامات ارشد ارتش، فعلی یا بازنشسته می پردازند. اما اگر این سوال این است که آیا جنگ یا رفتن آن به جنگ ادامه یابد یا نه ادامه جنگ، یا اینکه آیا جنگ را تشدید می کند یا خیر، چرا متخصصان صلح و صلح که به عنوان کارشناسان جنگ در نظر نگرفته اند نیستند؟ در حقیقت، چرا که آنها ترجیح می دهند که صلح، قانون اساسی و اتخاذ تدابیر مداوم کنترل غیرنظامی بر ارتش ما مطابقت بیشتری نداشته باشند، اهمیت بیشتری دارند. ارتش می تواند تخصص خود را در مورد چگونگی شروع جنگ علیه جنگ ارائه دهد، اما آیا باید در نظر داشت که هر گونه اقتدار در مورد اینکه آیا یک جنگ آغاز شود یا خیر؟

در مورد مصاحبه با اعضای سابق ارتش که علیه جنگ انتقاد کرده اند یا مورخان که می توانند دیدگاه وسیعتری داشته باشند یا دانشمندانی که می توانند احتمال آسیب زیست محیطی و انسان را ارزیابی کنند، چیست؟ چرا هیچ یک از اقتصاددانان در مورد آنچه که ما برای جنگ پرداخت می کنیم، وجود ندارد؟ چرا تنها مهمان های مفید افرادی هستند که علاقه مند به رفتن به جنگ هستند؟ پس چرا باید آنها را بیشتر به عنوان مقامات مذهبی تعویض کنند تا از متاهلین برای ادعاهای بحث برانگیز؟

کوکی رابرتز از ABC و NPR روش خود را برای بررسی واقعیت توضیح داد:

"من، من به شما اعتراف می کنم، یک مکمل کامل برای کسانی که ایستاده اند با تمام روبان ها و چیزها، و آنها می گویند این درست است و من آماده ام به آن اعتقاد دارند. در این نمایشگاه، ژنرال شلتون را در آخرین روزی که رئیس ستاد مشترک ارتش بود، داشتیم و من نمیتوانستم ژاکت را با تمام روبانها و مدالها بلند کنم. و به همین ترتیب وقتی آنها چیزها را می گویند، من به آن اعتقاد دارم. "

با چنین معیارهایی برای تعیین حقیقت، در مصاحبه با سخنگویان موضع ضد جنگ وجود ندارد، حتی اگر درصد زیادی از آمریکایی ها با آنها موافق باشند. واضح است که آنها دروغ می گویند، زیرا کشور ما هیچ مدال و روبان صلحی را برای تزئین آنها ارائه نمی دهد.

کوکی رابرتز می توانست بداند که مدال ها او را می خواهند از آنچه که یک کلیدی گفت، حقیقت داشته باشد یا نه. خبرنگاران جنگی برای سال های 150 اغلب نقش خود را به عنوان خدمت به ارتش کشورهای خود در مقایسه با خدمت خوانندگان و یا نیاز تماشاگران به دانستن حقایق. سر فیلیپ گیبس، که در جنگ جهانی اول برای Daily Telegraph بریتانیا گزارش داد، در 1923 به یاد می آورد:

"ما خودمان را کاملا با ارتش در این زمینه شناسایی کردیم. . . . ما از ذهنمان حذف همه فکرهای شخصی و همه وسوسه ها برای نوشتن یک کلمه که کار افسران و مردان را دشوارتر یا خطرناک تر می کند. نیازی به سانسور اعمال ما نبود (SIC). ما سانسور خودمان بودیم. "

دو نوع میهمان که به طور منظم در تلویزیون ایالات متحده پخش می شود ، (1) مقامات نظامی فعلی است که می توان انتظار داشت مقام رسمی پنتاگون را ارائه دهند و (2) مقامات نظامی سابق ، که گویا نظرات صادقانه خود را ارائه می دهند ، خیلی خوب صف آرایی با پنتاگون. در سال 2008 ، فهمیدیم که تمایز بین این دو دسته مهم از مهمانی ها ساختگی است. پنتاگون 75 افسر بازنشسته ارتش را به خدمت گرفته و به آنها نکات گفتاری داده بود که آنها آنها را به عنوان افکار خود به رسانه ها ارائه دادند. جای تعجب نیست که دیدگاه های ژنرال های بازنشسته تفاوت چشمگیری با هنجار رسانه ای ندارد و هیچ کس متوجه اتفاق غیرمعمول نمی شود. افشای نهایی آنچه در جریان بود نیز عمدتاً مورد توجه قرار نگرفت و سیاست های کمی اصلاح شدند.

با گذشت زمان این نوشتار در 2010، پنتاگون همچنان بیش از نیمی میلیارد دلار در سال برای تبلیغات، از جمله تولید داستان های ویدیویی و چاپی «خبر» که به هیچ وجه به عنوان تولید شده توسط ارتش مشخص نشده است، ادامه داد. هیچ مدرکی مبنی بر تغییر قابل توجهی در نوع مهمانان مجاز در هوا وجود نداشت و برخی از دروغگوهای شناخته شده در مورد زمینه های راه اندازی جنگ در عراق اکنون بیش از مهمانان منظم بودند. آنها در واقع توسط رسانه ها کار می کردند: کارل روو در فاکس نیوز، وال استریت ژورنال و نیوزویک؛ جان بولتون در فاکس نیوز؛ یو یو در فیلادلفیا سوالکننده؛ نیوت گینگریچ و دیک موریس در فاکس نیوز. مسایل مربوط به روزنامه نگاران که جنگ را برانگیخته اند، در رسانه ها هم آسیب دیده اند. چارلز Krauthammer هنوز در واشنگتن پست و فاکس بود. جودیت میلر دیگر در نیویورک تایمز نبود، اما با خوشحالی از سوی فاکس و یک "اتاق فکر" به کار گرفته شد.

تغییرات این است که فرماندهان فعال جنگ شروع به خدمت بیشتر به فرماندهان خود و یا آنچه تام Engelhardt راوی راویان نامیده می شود. استنلی مک کریستال و دیوید پترائوس در کنفرانس های رسانه ای گسترده، بی تفاوتی قبل از کنگره، برگزاری کنفرانس های مطبوعاتی و برگزاری همه سخنرانی های تلویزیونی و مصاحبه ها، همه در حالی که ظاهرا رهبری نیروهای نظامی را در جنگ انجام دادند. ایجاد "فرماندهان بر روی زمین" (که رئیس جمهورها به طور مرتب ادعا می کردند که تصمیم گیری را به تعویق می اندازند) صدای رسانه ای جنگ باعث ایجاد وضعیتی شد که فرمانده کل قوائد آنها می توانند موضع خود را تبلیغ کنند و به این ترتیب، راه در اطراف به این ترتیب، ارتش قوماندان خود را مجبور به گسترش جنگ در افغانستان در 2010 کرد و به او فشار آورد تا تأخیر و برنامه ریزی شده از عراق و افغانستان را تاخیر دهد یا لغو کند. Engelhardt اشاره کرد که

"ژنرال جیمز کانوی، فرمانده نیروی دریایی اواخر ماه اوت [2010]، به دلیل بازنشستگی این سقوط، به طور عمومی با حمله به" شرایط مبتنی بر شرایط "ماه جولای 2011 در افغانستان حمله کرد و گفت:" به نوعی، ما فکر می کنیم در حال حاضر احتمالا به دشمن ما کمک می کند.

"یا در نظر بگیرید که در حالی که دولت اوباما به شدت در برابر نابسامانی دولت و نظامی از هر گونه حرکتی، زمانی که به نشت استراتژیک (به احتمالا توسط فردی در داخل و یا نزدیک به ارتش) برنامه" مک کریستال "برای افغانستان به سر می برد، سقوط 2009، هیچ گاه اتفاق نیافتاد، حتی اگر رئیس جمهور به یک گوشه سیاستگذاری پشت کرد. با این حال، همانطور که اندرو بیتسویچ اشاره کرد، "اسکای لایک McChrystal" اسامه بن لادن و رهبر طالبان را به طرح دقیق دقیقا چگونگی آمریكا و متحدانش در جستجوی جنگ خود داد ".

البته، فرمانده جنگی فعال سنی، البته نه تنها روزنامه نگاری بد، بلکه یک گناه فانی از بی نظمی بودن است. شما آن را اغلب در رسانه های شرکت های آمریکایی نمی بینید.

بخش: ما خواهیم نوشت، سرانجام، چه می خواهیم

رسانه های سازمانی ایالات متحده (که برای شما گرامرها خوشحال می شوم وقتی به من دلیل می دهد به صورت جمع رفتار کنم) مطمئناً رفتاری مانند این دارد که در آن چارچوب ذهنی است و تبعیت خود را تا آنجا انجام می دهد که به آسانی از خواسته های پنتاگون یا کاخ سفید پیروی کنید تا دیگر از کلمات یا عبارات یا مفاهیمی که دهه ها استفاده کرده است استفاده نکند. قبل از سال 2004 ، نیویورک تایمز ، لس آنجلس تایمز ، وال استریت ژورنال و USA Today تقریباً همیشه تخته های آب را به عنوان شکنجه توصیف می کردند. از آن زمان به بعد ، آنها تقریباً هرگز این کار را نکردند ، و به خصوص وقتی که تخته های آب توسط ایالات متحده انجام نشد. چه چیزی تغییر کرده بود؟ کسانی که در واشنگتن قدرت دارند این تبلیغات را انجام دادند که آنها شکنجه نمی کنند اما تخته آب انجام می دهند و بدین ترتیب باعث می شوند تخته آب دیگر شکنجه نباشد. استفاده از زبان در رسانه با استفاده از آن در راهروهای قدرت تعیین می شود. اگر تغییر در استفاده اجازه می دهد تا جنایتی وحشتناک بدون مصونیت از مجازات انجام شود ، این فقط هزینه ای است که باید برای "عینیت" بپردازیم.

اضافه کردن عبارت به واژگان رسانه حتی ساده تر از حذف یک است. در طول پنج و نیم ماه پیش از جنگ خلیج فارس در اواسط ماه ژانویه 1991، رسانه های عمده ایالات متحده چندین بار در روز چاپ و مقایسه های صدام حسین و آدولف هیتلر را انجام دادند. حسین دیکتاتور بدتر نشده بود. هیچ چیز جدیدی درباره او یا هیتلر کشف نشده است. کاخ سفید به سادگی سفارش جدیدی برای خشم عادلانه و خونسردانه کرد. و تنها سه سال پس از آن که جمهوری نیوزیلند از "کمک" ارتش به صدام حسین حمایت کرد، مجله موظفانه یک عکس پوشش را تغییر داد تا سبیل او بیشتر شبیه هیتلر باشد.

سانسور شدید هنگامی که رسانه های غالب در حال پخش شدن از امواج رادیویی و روزنامه ها با مقایسه بین دشمن مورد نظر شما و آدولف هیتلر هستند، به عنوان یک ابزار مرکزی تبلیغاتی ضروری است. تا زمانی که پیام جنگی تمام روز یک صفحه باشد، واقعیت های ناخوشایند و متضاد ممکن است یک بار یا دو بار در صفحه 18 نشان داده شود بدون اینکه آسیب زیادی به وجود آید، اگرچه نویسنده این داستان پشت صفحه بعید به نظر می رسد نام یکی از صفحات در آینده ای نزدیک است. یک داستان حتی قوی تر می تواند با خیال راحت در اینترنت نشان می دهد تا زمانی که اکثر مردم در مورد آن نمی شنوند. سانسور لازم نیست

البته برنامه ریزان جنگ اسرار را حفظ می کنند. اما رسانه ها نیز به عنوان بخشی از تیم آنها را حفظ می کنند. این همیشه چنین نیست. هنگامی که دانیل الیسبرگ اسناد محرمانه جنگ ویتنام را منتشر کرد، نیویورک تایمز آنها را منتشر کرد؛ زیرا از شرم کسی که بعدا متوجه شد که این کار را انجام نداده بود، ترسید. توسط 2005، فرهنگ رسانه ای تغییر کرده است - نیویورک تایمز در آن زمان بیشتر از ترس از شرم ممکن است از انتشار یک داستان آشکار. در آن سال، تایمز یک داستان در مورد برنامه های جاسوسی غیرقابل اجتناب غیرقانونی دولت را توضیح داد و توضیح داد که در طول یک سال از ترس اینکه ممکن است تحت تاثیر قرار دادن مردم در انتخابات تاثیر گذار باشد، توضیح داده شده است. در نهایت، تایمز این داستان را چاپ کرد زیرا یکی از خبرنگاران آن را در یک کتاب منتشر کرد، کتابی که حاوی چندین نشانگر مهم دیگر بود که بارها هرگز لمس نکرده بود. هنگامی که روزنامه های خارجی یا وب سایت های آمریکایی یا خبرنگاران بین المللی اسرار را شناخته اند، رسانه های شرکت های آمریکایی تمایل دارند رفتار کنند، به شرطی که کمی و یا هیچ چیز اتفاق بیفتد، مگر اینکه گزارش های مربوط به تلاش برای سوء استفاده از اطلاع دهندگان.

رسانه ها تا زمانی که ممکن است اخبار ناخوشایند را خنثی کنند. آنها هنوز اخبار را سرکوب کرده اند که حمله به پرل هاربر انتظار و تحریک شده است. تقریبا دوازده رسانه عمده چاپی و تلویزیونی بیش از یک سال به قتل عام من در ویتنام، تا زمانی که سرویس خبری مستقل این داستان را مجبور کرد، سرکوب کرد. رسانه های اصلی به طور مشابه دانش خود را که جنگ عراق مبتنی بر دروغ بود، و در عین حال ترویج این دروغ و تسهیل جنگ را سرکوب کرد. زمانی که اخبار سرکوب شده سالها بعد، اعضای رسانه ها از آن تعجب نمی کنند و ادعا می کنند که اخبار خسته کننده، بی اهمیت و قدیمی است، هرچند که هرگز آن را منتشر نکرده اند. در همان زمان (فراموش کردن که کمتر می تواند بیشتر باشد) آنها اغلب ادعا می کنند که اطلاعات نادرست است.

در ماه های مه و ژوئن، 2005، بهانه ترین تظاهرات رسانه های ایالات متحده، از جمله واشنگتن پست، برای پوشش جلسات داونینگ استریت و اسناد مربوطه که نشان دهنده عدم صلاحیت برنامه ریزان جنگ عراق است، این بود که اسناد به ما هیچ چیز جدیدی نگفت ، که آنها اخبار قدیمی بودند. البته این موضوع با دومین عذر وجایگزین بود که این امر اشتباه بود.

کسانی که از ما می گویند داستان را به عنوان جدید و مهم خراشیده سر ما. البته ما می دانستیم که گروه بوش-چنی دروغ می گوید، اما همه این را می دانند؟ آیا رسانه های شرکتی گزارش دادند؟ آیا آنها از تأیید این واقعیت در قالب یادداشت های مقامات ارشد دولتی در انگلستان مطلع شده اند؟ و اگر چنین است، چه موقع؟ هنگامی که این قطعه خاص اخبار جدید بود اخبار جدید بود؟

در چه مقطعی، معلوم شد که بوش در تابستان 2002 تصمیم به رفتن به جنگ و استفاده از توجیه های دروغین مربوط به سلاح های کشتار جمعی و ارتباط با تروریسم نداشت؟ با توجه به نظرسنجی هایی که در بهار 2005 انجام دادیم، تا به حال به این نقطه نرسیده ایم. بسیاری از مردم هنوز دروغ می گویند.

اگر مثل من برگردید و تمام شماره های واشنگتن پست را که در ژوئن ، ژوئیه و آگوست 2002 منتشر شده بود مرور کنید ، متوجه شدید که ، آنچه در پشت درهای بسته در واشنگتن و لندن اتفاق می افتد ممکن است شناخته شده باشد به واشنگتن پست ، مطمئناً هرگز خوانندگان خود را در جریان قرار نداده است. در واقع ، طی آن مدت سه ماه ، سیل مقالات ، سرمقاله ها و ستون های طرفدار جنگ را پیدا کردم ، بسیاری از آنها دروغ هایی را تبلیغ می کردند که ظاهراً اخبار قدیمی آنها بود.

مثلا در ماه اوت 18، 2002، واشنگتن پست سرمقاله، ستون محکمه و سه پرونده مربوط به یک حمله احتمالی آمریکا به عراق و همچنین سه مقاله مربوط به "اخبار" را اجرا کرد. یک مقاله که در بالای صفحه اول قرار دارد، در یک یادداشت گزارش داد که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، به کاخ سفید و رسانه ها فرستاده است. مقامات "دفاع" نگران بودند که کشورهایی مانند عراق یا ایران از فناوری موشک کروز برای حمله به "تاسیسات ایالات متحده یا میهن آمریکا" استفاده کنند.

این مقاله شامل پذیرش این بود که "هیچ قطعه خاصی از اطلاعات جدید موجب هشدار نشد." چه چیزی باعث "گزارش دهی" شد؟

مقاله دوم مقاله - توسط دانا میلانک - از بوش خواست تا عجله و استدلال برای حمله به عراق قبل از مخالفان چنین حمله افزایش صدای خود را بیش از حد با صدای بلند. این عنوان عبارت بود از: "کاخ سفید برای اعتصاب عراق در انتظار است: انتظار می رود که اقدامات لازم را انجام دهد، مخالفان تهاجمی را مجبور به تسلط بر بحث می کنند". در حالی که این مقاله در مورد برخی از استدلال های مخالفان لمس کرد، بیشتر به بحث در مورد چگونگی بهترین برای متقاعد کردن سیاستمداران آمریکایی و اروپایی برای حمایت از جنگ.

مقاله سوم - توسط گلن کسلر - "برنج جزئیات مورد برای جنگ با عراق" نامیده می شود. این آغاز شد:

کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی، گفت: "ایالات متحده و سایر ملت ها انتخاب اندکی دارند اما به دنبال حذف صدام حسین از قدرت هستند. رایس گفت: "این یک مرد شرور است که به وسیله ی خود مجبور خواهد شد مجددا به جمع خود، همسایگانش و اگر سلاح های کشتار جمعی و وساطت آنها را تحویل دهد، مجددا ویران خواهد شد." بی بی سی یک مورد اخلاقی بسیار قدرتمند برای تغییر رژیم وجود دارد. ما قطعا لوکس هیچ کاری انجام نمی دهیم. "

سرمقاله پست در ماه اوت 18 از کاخ سفید خواسته است که پرونده خود را برای جنگ بیان کند و به آن توصیه کرد که این کار را به این دلیل انجام دهد که صدام حسین از ریشه کنی سلاح ها رد کرد. در اینجا آخرین بند سرمقاله آمده است:

"یک جنگ پیشگیرانه خطر دیگری است: به نظر می رسد که مجرمانه شدن هر گونه کشور قوی تر علیه یک رژیم ضعیف در برابر ناسالم ظاهر شود. به زودی به نظر می رسد که هدف قرار دادن سلاح های صدام حسین مشروعیتی است که دیگر چنین حملاتی نمی تواند باشد، زیرا شورای امنیت سازمان ملل متحد بیش از یک دهه قبل از آن خواست که خود را از سلاح شیمیایی، بیولوژیکی و هسته ای خلاص کند و او حاضر به انجام چنین کاری نیست این نیز یک مورد است که دولت باید بیشتر متقاعد کننده باشد. "

ستون اوباما پست در همان روز تحت عنوان "پوشش جنگ قبل از آن آغاز شد" نامگذاری شد و از پوشش محرمانگی پست به نفع حمله به عراق انتقاد کرد. متأسفانه این مشاهدات قابل تحسین تحت تاثیر سه مورد بسیار طولانی تر در صفحه بعدی قرار گرفت.

بهترین آنها، دیوید برادر، دقت اطلاعات سیا در مورد عراق را مورد سوال قرار دادند، به طور خلاصه چند نگرانی را ذکر کردند و سپس به گروهی که از بوش خواستار پرونده خود بودند، پیوستند.

بدترین حالت عملیات - که در بالای صفحه و مرکز صفحه قرار گرفته بود، نشان داده شده توسط یک مشت مخملی با یک عمو سم آهک تپش بر روی نقشه عراق - توسط مشاور امنیت ملی سابق Zbigniew Brzezinski. عنوان "اگر ما باید مبارزه کنیم" عنوان شد. . . "به عنوان ستون پست چند ماه پیش از آن به عنوان طرفداران صلح" حامیان تروریسم "نام نگذاشته بود، اما فرض بر این بود که هیچ دلیلی برای کار کردن برای صلح وجود ندارد.

برژینسکی در فهرست پنج گام توصیه شده برای جنگ به رییس جمهور پیشنهاد داد: اولا، برژینسکی در گفت وگو با رئیس جمهور گفت که رئیس جمهور باید برخی از دلایل حمله به عراق را بیان کند. دوم اینکه، برژینسکی پیشنهاد کرد که دلیل اینکه رئیس جمهور می گوید باید این باشد که حسین تولید ناامیدی در برابر شورای امنیت را انجام می دهد. (Brzezinski به اندازه کافی خوب بود تا اضافه کند که حسین از سلاح شیمیایی در جنگ اخیر استفاده نکرد و باید به دلایلی اعتقاد داشت که او از آنها در آینده استفاده خواهد کرد). سوم، ایالات متحده باید یک پیشنهاد جدید برای بررسی بازرسی های سلاح را بر عهده بگیرد. اروپا از این حمایت می کند، و حسین نمی خواهد، به ایالات متحده یک بهانه خوب برای حمله است. (در اینجا Brzezinski توطئه عمومی به عنوان نخست وزیر تونی بلر به طور خصوصی به "اشتباه پای صدام" - عبارت انگلیسی سفیر ایالات متحده در ایالات متحده به طور خصوصی در ماه مارس 2002 استفاده می شود برای توصیف روند دستکاری حسین به امتناع از بازرسی، در نتیجه ایجاد استثنا برای جنگ) چهارم، ایالات متحده باید برای برقراری صلح بین اسرائیل و فلسطین تلاش کند، به طوری که حمله به عراق با حملات فلسطینیان توسط اسرائیل با حمایت ایالات متحده صورت نگرفته است - ترکیبی که به نظر بسیاری از مردم خشمگین است. و پنجم، ایالات متحده باید پس از تخریب آن، عراق را اشغال کند.

آخرین نهایی پست توسط چارلز "لیبرال ها احمق هستند" Krauthammer. او به نیویورک تایمز حمله کرد و آن را تحت تاثیر قرار داد در برابر حمله به عراق. Krauthammer ناراحت بود که تایمز برخی از داستان هایی را که بازرس پست پس از آن پوشش نگرفت - از جمله ابراز مخالفت یا نگرانی در مورد حمله به عراق توسط قانون گذاران و مقامات مختلف انتقاد کرد.

به یاد داشته باشید این همان "هدف" رسانه ای بود که با پرزیدنت کلینتون ناراحت شده بود زیرا از دست دادن فرصتی برای راه اندازی جنگ در عراق در 1998 بود. این همان رسانه ای بود که زمانی که رئیس ستاد بوش، اندرو کارت، تا ماه سپتامبر 2002 از تبلیغ تهاجمی جنگ اعلام کرد، اعلام کرد: "شما در ماه اوت محصولات جدیدی را معرفی نمی کنید."

جنگ بر روی یک برنامه بازاریابی برنامه ریزی شده ساخته می شود، نه به عنوان آخرین راه حل. این واقعیت رسوایی نیست که در اخبار و یا مقامات قانونی گزارش شود؛ این همان چیزی بود که واشنگتن پست بارها و بارها درخواست کرده بود. پست پس از جنگ می خواست، اما می خواست رئیس جمهور به خوبی به جنگ برود.

این همان واشنگتن پست بود که از افزایش جنگ طرفدار جنگ در کشور در 1918 نوشته بود: "به رغم فرورفتگی هایی مانند لیدنچ [فعالان صلح] این یک بیداری سالم و سالم است."

بخش: پرسش های اشتباه را پرس و جو می کنید، فاكتورهای اشتباه را پیدا می كنید

رسانه های رسانه ای هنگامی که نظرسنجی می کنند، تماشای ضد دموکراتیشان را نشان می دهند، زیرا نتایج نظرسنجی گزارش کمتری دارد یا هیچ تاثیری ندارد. اگر اکثریت آمریکایی ها با جنگ مخالفت کنند، جنگ هنوز در رسانه ها به عنوان ضروری و اجتناب ناپذیر توصیف شده است، دقیقا همانطور که اگر همه از آن حمایت کنند، شاید بیشتر باشد.

اغلب نتایج نظرسنجی خود را گمراه کننده گزارش می دهند. در اکتبر 2006، نیوزویک دریافت که اکثریت آمریکایی ها خواستار پرزیدنت بوش شدند. در حالی که نظرسنجی های دیگر همان چیزی را پیدا کرده بودند، این خبر آن را به هیچ عنوان منتشر نکرده و هرگز آن را نخواهد داشت. نیوزویک در یک مقاله در مورد نتایج دیگر نظرسنجی ها را دفن کرد و آن را به صورت زیر گزارش داد:

"دیگر بخش هایی از دستورالعمل دمکراتیک بالقوه پشتیبانی کمتر، به ویژه خواستار تجدید بوش هستند: 47 درصد دموکرات ها می گویند که باید" اولویت اولویت "باشد، اما تنها 28 درصد از همه آمریکایی ها می گویند باید این باشد، 23 درصد می گوید باید این باشد اولویت پایین و تقریبا نصف، 44 درصد، می گویند نباید انجام شود. (پنج درصد از جمهوریخواهان می گویند که این باید اولویت اولی باشد و 15 درصد جمهوریخواهان می گویند که باید اولویت کمتری باشد؛ درصد 78 مخالفت با تجدید نظر)

چه کسی می تواند آن را بخواند و کشف کند که اکثریت آمریکایی ها می خواستند بوش را تحت الشعاع قرار دهند؟ این می گوید، اگر شما به اندازه کافی نگاه کنید، اما تقریبا نیاز به یک دوره در رمزگشایی Newspeak دارید.

یک بار در یک زمان، رسانه ها حقیقتا ادعا می کنند که حقایق سخنرانی رئیس جمهور را برای دقت بررسی کنند. یک مشکل با این است که فرضیه هایی که رئیس جمهور و رسانه ها به اشتراک گذاشته اند بررسی نشده است. به عنوان مثال، اعتبار این فرض که داشتن اسلحه برای جنگ ضرورت دارد، هرگز در بررسی اینکه آیا سلاح وجود دارد یا نه، بررسی نشده است. یکی دیگر از مشکلات این است که در یک سخنرانی طولانی می تواند بخش های مهمی را نادیده بگیرد، حتی اگر قطعات کم اهمیت "حقیقتا" بررسی شوند. با این حال، چهره های واقعی چهره جالب توجهی را در نظر می گیرند.

پس از اینکه پرزیدنت اوباما از دفتر بیگانه در مورد جنگ های عراق و افغانستان سخن گفت، در ماه اوت 31، 2010، کالوین وودوارد و رابرت برنز از Associated Press، مقاله ای تحت عنوان "بررسی دقیق: آیا عراق واقعا برای آمریکا مبارزه می کند؟" منتشر شد که شامل برخی حقایق خود را که به شدت نیاز به چک کردن بود. وودوارد و برنز اظهارات اساسی را که ماموریت "مبارزه با تروریسم" تمام شده بود به چالش کشیدند و خاطرنشان ساختند: "خطر برای ده ها هزار نیروی آمریکایی هنوز در عراق باقی است، که احتمالا در صورت عدم اطمینان به دشمنان خشونت آمیز است". اما نویسندگان نتوانستند مزدوران و پیمانکاران را که در تعداد زیادی نیز در عراق بودند، ذکر کنید. نویسندگان اظهار داشتند که ادعای اوباما برای رفع مسئولیتش قابل بحث است. با این حال، آنها مسئولیت های قانونی یا اخلاقی ایالات متحده را در مورد توقف، محرومیت، اعتراف و پرداخت جبران خسارت در نظر نمی گیرند.

خبرنگاران ادعا کردند که "انتظار می رود" عراق سال ها "نیاز به" ارتش آمریکا داشته باشد. اما صدای منفعل اجازه داد آنها را از بیان اینکه چه کسی این انتظار را داشت، اجتناب کند. در حقیقت، معاهده ای که پرزیدنت اوباما اعلام کرده است که او با پیروی از آن موافق است، نیاز به حذف همه نیروهای آمریکایی در پایان 2011 دارد. یک نیروی گسسته برای نیروهای غیر دفاع از "دفاع" مانند کسانی که به اصطلاح وزارت امور خارجه فعالیت می کنند وجود دارد. هیچ نظامی برای ارتش وجود ندارد، مهم نیست که چه کسی انتظار دارد.

چهره های حقیقی AP نیز ادعا می کردند که اوباما از ابتدا با جنگ مخالفان عراق مخالفت کرده بود و این نکته را ثابت نکرد که وی به عنوان یک سناتور به طور مکرر آن را تامین مالی کرده و بر ادامه آن به عنوان رئیس جمهور تأکید داشته است. اوباما در سخنرانی خود خاطر نشان کرد که تأثیر منفی هزینه های مالی جنگ ها را در بر می گیرد،

" . . هزینه های جنگ عراق و افغانستان به کسری بودجه کشور کمک می کند اما نه به همان اندازه که اوباما پیشنهاد می کند. کسری بودجه سالانه در حال حاضر تخمین زده شده است $ 1.5 تریلیون. اما اخیرا به عنوان 2007، کسری بودجه تنها $ 161.5 میلیارد دلار بود. و این سالها بود که هزینه های جنگ برای هم درگیری های افغانستان و عراق صورت گرفت. اکثر کسری فعلی ناشی از طولانیترین رکود از زمان 1930 است. . . "

هزینه های جنگ "در محل بود؟" وودوارد و برنز بدان معنی است که می گویند که جنگ در حال حاضر تخلیه صدها میلیارد دلار در هر سال، اما چه راه وحشتناکی به آن بگویید! واقعیت این است که ما چنین مبلغی را در یک سال نابود کردیم و هیچ تاثیری از انجام این کار در آینده نداشتیم. و انجام این کار "در جای خود نیست". این انتخابی است که باید هربار توسط کنگره انجام شود، حتی اگر کنگره همواره همان انتخاب را انجام دهد.

جابجایی سرزنش برای کسری بودجه به رکود اقتصادی نیز کمی لغزنده است، زیرا هزینه های جنگ و نظامی و هدایت منابع مالی آنها از مناطق مفیدتر، بدون شک موجب رکود اقتصادی شده است.

AP اشاره کرد که اوباما در یک زمان قول داده است که تمام نیروهای خود را در 2009 برداشته و غالبا وعده داده است که «نیروهای رزمی» را در ماه های 16 به عقب براند - «وعده اصلی نگهداری شده است.» در واقع، وعده سریع اوباما در تجمع پس از تظاهرات، پایان دادن به جنگ اولین چیزی که او انجام داد، و این سخنرانی (که در 31 ماه اوت، 2010 توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس بررسی شد) پس از 19 ماه، نه 16، از ریاست جمهوری اوباما بود. وودوارد و برنز نیز همراه اسطوره ای از انفجار - که فصل نه را مشاهده می کنید.

منظورم این نیست که ایده ی جدیدی از چک کردن حقیقت را ببینی. اسوشیتد پرس باید از همه تلاش کند. ما فقط به کسی احتیاج داریم که حقیقت را کنترل کند.

بخش: هرگز نابود نباشید، آنها فقط از بین می روند

اعضای کنگره رفتار می کنند مثل اینکه یک بار جنگ آغاز شده، آنها باید آن را برای همیشه بفروشند. به طور مشابه، بسیاری از آمریکایی ها رفتار می کنند مثل اینکه یک بار دروغ های جنگ اعتبار داده شود، باید برای همیشه باور داشته باشید. حتی زمانی که دروغ به طور کامل در معرض دروغ قرار می گیرد و اکثریت آمریکایی ها معتقدند جنگ بر اساس دروغ است، همانطور که در عراق اتفاق افتاد، اقلیت قابل توجهی معتقد به دروغ است. من از تجربه شخصی می دانم و تصور می کنم که شما نیز چنین کاری را انجام می دهید که برخی از افراد را با واقعیت ارائه می دهد و هیچ تاثیری ندارد. آنها به سادگی حقایق را رد می کنند و یا آنها را توضیح می دهند، هدفشان به وضوح بر روی اعتقاداتشان متوقف می شود، نه اعتقاد بر این که حقیقت واقعی است.

ژاک الول شاید این را تا سال 1965 فهمیده باشد ، وقتی که نوشت: "کسی که مطیع تبلیغات عمل می کند هرگز نمی تواند برگردد. او اکنون به دلیل اقدام گذشته خود موظف است به آن تبلیغات ایمان بیاورد. " [ایتالیک در اصل]

برخی از مطالعات اخیر نشان می دهد که این یک پدیده گسترده است. در مارس 2010 ، برندان نیهان و جیسون ریفلر گزارشی را درباره تحقیقاتی که در سال 2005 و 2006 انجام داده بودند گزارش دادند. آنها این واقعیت را در نظر گرفتند که بسیاری از آمریکایی ها "نتوانستند بپذیرند یا کشف نکردند که سلاح های کشتار جمعی هرگز در عراق پیدا نشده است" و احتمال اینکه " روزنامه نگاران نتوانستند به اندازه کافی اظهارات دولت بوش را که نشان می دهد ایالات متحده سلاح های کشتار جمعی را در عراق یافته است بررسی کنند. " محققان مقالات خبری را در مورد تصحیح سوerstand تفاهم به مردم ارائه دادند. آنها دریافتند که در میان کسانی که از نظر سیاسی خود را در سمت راست مرکز قرار می دهند ، قرار گرفتن در معرض اصلاح باعث می شود که آنها به عقیده غلط خود پایبند بمانند.

در 2005، Nyhan و Reifler این نتیجه را در میان افراد در سمت راست پیدا کرد، اما توسط 2006 تنها کسانی بودند که عراق مهمترین مسئله را با کشور مطرح کردند که حاضر نشدند باورهای اشتباه خود را با واقعیت اصلاح کنند. محققان به اندازه کافی منطقی معتقدند که تأکید بر کاهش ضایعات مواد مخدر در عراق در رسانه ها توسط 2006 و تغییر نخبگان واشنگتن به سایر توجیه های جنگ ممکن است موجب شود برخی افراد به اهداف کمتری نسبت به اعتقادات اشتباه خود پیوند دهند، اصرار داشتند که یک سال پیش درست بودند. این افراد لزوما اعتقادشان را نداشتند که جنگ یک چیز خوب بود، فقط اعتقادشان به این بود که توجیه اصلی برجسته ترین آن برای واقعیت بود. به همین ترتیب، آنها لزوما به تردید صحیح کسانی که به آنها دروغ می گفتند شک نداشتند، فقط صحت آنچه ادعا شده بود.

اما چگونه می توانیم درک کنیم کسانی که بیشتر به اشتباه اعتقاد داشتند، دروغ می گویند؟ احتمالا آنها ترکیبی از احساس تهدید شده توسط اطلاعات جدید و بی اعتمادی به منبع مقاله نوشته شده حاوی حقایق را تجربه می کنند. مطالعات دیگر نشان داده اند که وقتی یک معلم به صورت خوراکی، به طور مستقیم و به شیوه ای تعاملی افراد را با اطلاعات صحیح مواجه می کند، تمایل دارند که آن را بپذیرند.

مطالعات همچنین نشان داده اند افرادی که سطح بالاتری از عزت نفس دارند قادر به پذیرش اطلاعاتی هستند که متناقض با آنچه قبلا باور داشتند، بهتر است. این نشان می دهد که بار دیگر، مردم گاهی احساس می کنند که شهرت و تصورشان از این احتمال وجود دارد که ممکن است اشتباه باشند. این یک ترس متفاوت از ترس از کمونیست ها، تروریست ها و یا آخرین نسخه آدولف هیتلر است. شاید از طریق آموزش در دوران کودکی بیشتر از آموزش بزرگسالان بیشتر شود.

با این حال آموزش بزرگسالان به وضوح مهمترین عامل شکل گیری افکار عمومی است. اگر جنگ در تمام رسانه ها نبود، مردم آنها را از اول یاد نگرفتند. اگر اصلاحات بارها و بارها شنیده شوند، از طریق آنها می شود. اگر سیستم ارتباطی ما اجازه ارائه انواع گزاره ها و دیدگاه ها و ترس از ترویج اذهان بیش از آنکه مضر باشد که به اندازه کافی نظامی نباشد، ما نیازی به بررسی پدیده گسترده شهروندان مشارکتی که برخی از باورهای آنها را ندارند اما کاملا فریب خورده اند.

پس از جنگ جهانی دوم، پیروان قصد داشتند تبلیغات تبلیغاتی نازی را به عنوان یک جرایم جنگی محاکمه کنند. این ایده کاملا پوچ نیست. اگر آزادی بیان به شما اجازه نمی دهد فریاد بزنید که در یک سینمای پر جمعیت شنیده می شود زیرا ممکن است کسی آسیب برساند، چرا باید آن را به شما پیشنهاد دهد که احتمالا منجر به رنج بیشتر شود؟ در حقیقت، طبق ماده VI قانون اساسی ایالات متحده، معاهدات مربوط به حزب ما، قانون عالی سرزمین است و از آنجا که 1976 ایالات متحده حزب میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است، ماده 20 که در آن ایالات : "هر گونه تبليغات در جنگ بايد قانوني باشد".

این که آیا ممنوعیت اعمال می شود و یا دروغ های جنگی به طور موثر از رسانه های ما ممنوع است، دروغ می تواند و باید از ذهن ما ممنوع شود. و کسانی که می خواهند آنها را گسترش دهند، اگر مجازات نشوند، شرم می کنند. ما می توانیم با تبلیغ کردن رسانه های دروغین جنگ مخالفت کنیم و آنها را یاد بگیریم تا آنها را بشناسیم و از ابتدا آنها را بی اثر کنیم. این پروژه ای است که این کتاب اختصاص داده شده است. فصل بعدی به نظر می رسد اگر ما این مرحله را انجام ندهیم، چه خواهد شد.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی