جنگ باید پایان یابد

جنگ باید پایان یابد: قسمت دوم "جنگ دیگر نیست: پرونده لغو" توسط دیوید سوانسون

دوم جنگ باید پایان یابد

در حالی که اکثر مردم معتقدند که جنگ ممکن است پایان یابد (و من امیدوارم بخش 1 این کتاب هرگز کمی تغییر نکند)، بسیاری نیز معتقدند جنگ باید پایان یابد. البته این مسئله ساده تر این است که اگر تصمیم بگیریم که نمی توان آن را پایان داد، ساده تر می توان این سوال را رد کرد که آیا باید به پایان برسد، همانطور که آسانتر از نگرانی در مورد امکان پایان دادن به آن، اگر تصمیمی گرفته باشید که باید حفظ شود . بنابراین، این دو باور متقابل پشتیبانی می کنند. هر دو اشتباه می کنند، و تضعیف یکی کمک می کند تا دیگران را تضعیف کند، اما هر دو عمیق در فرهنگ ما اجرا می شود. حتی برخی از افراد معتقدند جنگ می تواند و باید لغو شود، اما پیشنهاد می دهد که جنگ را به عنوان ابزاری برای انجام این کار پیشنهاد دهد. این سردرگمی نشان می دهد که چقدر دشوار است که ما برای رسیدن به یک موقعیت به نفع لغو برسیم.

"دفاع" ما را تهدید می کند

از آنجایی که 1947، زمانی که وزارت دفاع به عنوان وزارت دفاع تغییر نام داده شد، ارتش ایالات متحده حداقل در همان زمان دست داشته است. حمله به بومیان آمریکایی، فیلیپین، آمریکای لاتین و غیره توسط وزارت جنگ، دفاعی نبوده است؛ و نه جنگ های وزارت دفاع در کره، ویتنام، عراق و غیره. در حالی که بهترین دفاع در بسیاری از ورزش ها ممکن است یک تخطی خوب باشد، جرم در جنگ نه دفاعی نیست، بلکه زمانی که تولید نفرت، خشم و انفجار، نه زمانی که جایگزین هیچ جنگی نیست. از طریق جنگ جهانی به اصطلاح تروریسم، تروریسم در حال افزایش است.

این پیش بینی و پیش بینی شده بود. افرادی که توسط حملات و اشغالگران خشمگین شده بودند، نمی توانستند توسط حملات و اشغالات بیشتر از بین بروند یا برنده شوند. تظاهر می کنند که "پرزیدنت جورج دبلیو بوش" ادعا می کند که "از حقوق ما متنفر هستند" یا اینکه آنها دین اشتباه دارند یا کاملا غیر منطقی هستند، این را تغییر نمی دهد. پیگیری مجازات قانونی توسط محاکمه کسانی که مسئول ارتکاب جرائم قتل عام در 9 / 11 بوده اند، ممکن است به جلوگیری از تروریسم تروریستی بیشتر از جنگیدن کمک کنند. این امر همچنین برای دولت ایالات متحده برای جلوگیری از تسلط بر دیکتاتورها آسیب نخواهد گذاشت (همانطور که من این را بنویسید، ارتش مصر به غیرنظامیان مصری با اسلحه های ایالات متحده حمله می کند و کاخ سفید حاضر به قطع کمک نیست، یعنی اسلحه)، دفاع از جنایات علیه فلسطینی ها (سعی کنید کتاب "پسر عموم" توسط مایکو پله را بخوانید) و نیروهای ایالات متحده را در کشورهای دیگر قرار دهید. جنگ های عراق و افغانستان و سوء استفاده از زندانیان در طول این مدت، ابزارهای استخدام بزرگ برای تروریسم ضد آمریكایی شده اند.

در سال 2006 ، آژانس های اطلاعاتی ایالات متحده برآورد اطلاعات ملی را تهیه کردند که دقیقاً به همین نتیجه رسید. آسوشیتدپرس گزارش داد: "تحلیلگران اطلاعات فدرال در گزارشی متناقض با ادعای رئیس جمهور بوش در مورد رشد امن تر جهان … [با سابقه ترین] تحلیل گران ملت نتیجه می گیرند که علیرغم آسیب جدی به رهبری القاعده ، تهدیدهای افراط گرایان اسلامی هم از نظر تعداد و هم از نظر جغرافیایی گسترش یافته است. "

تا چه اندازه دولت ایالات متحده دنبال سیاست های مبارزه با تروریسم است که می داند تروریسم را ایجاد می کند، بسیاری نتیجه گیری کرده اند که کاهش تروریسم یک اولویت بزرگ نیست، و بعضی نتیجه گیری می کند که تولید تروریسم در واقع هدف است. لی بولج، رییس سابق جانبازان صلح، می گوید: "دولت ایالات متحده می داند که جنگ ها مخالف تولید هستند، یعنی اگر هدف شما کاهش تعداد تروریست ها باشد." اما هدف جنگ های آمریكا این است كه صلح نكند، این است كه دشمنان بیشتری را بسازیم تا بتوانیم چرخه بی پایان جنگ را ادامه دهیم. "

حالا بخشی از آن است که در آن واقعا بهتر از قبل بدتر می شود. یک ابزار استخدام جدید جدید وجود دارد: اعتصاب هواپیماهای بدون سرنشین و قتل های هدفمند. سربازان آمریکایی تیم های عراق و افغانستان را کشته اند و در کتاب و فیلم جرمی اسکاییل مصاحبه کرده اند. فیلم کثیف گفت که هر زمان که آنها از طریق فهرستی از مردم برای کشتن کار می کردند، آنها یک لیست بزرگتر به دست آوردند. این لیست به عنوان نتیجه کار راه خود را از طریق آن رشد کرد. ژنرال استنلی مک کریستال، سپس فرمانده نیروهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان، در ماه ژوئن 2010 به Rolling Stone گفت: "برای هر فرد بیگناه که کشتن می کنید، شما دشمنان جدید 10 را ایجاد می کنید." دفتر روزنامه نگاری تحقیقاتی و دیگران به شدت اسامی بسیاری از افراد بی گناه توسط اعتصاب هواپیماهای بدون سرنشین کشته شد

در سال 2013 ، مک کریستال گفت که کینه گسترده ای نسبت به حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان وجود دارد. طبق روزنامه پاکستانی داون در 10 فوریه 2013 ، مک کریستال ، "هشدار داد که حملات بیش از حد هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان بدون شناسایی شبه نظامیان مظنون به صورت جداگانه می تواند یک چیز بد باشد. ژنرال مک کریستال گفت که او می فهمد چرا پاکستانی ها ، حتی در مناطقی که تحت تأثیر هواپیماهای بدون سرنشین قرار نمی گیرند ، در برابر حملات واکنش منفی نشان می دهند. وی از آمریکایی ها پرسید که اگر یک کشور همسایه مانند مکزیک شروع به شلیک موشک های هواپیماهای بدون سرنشین به اهداف در تگزاس کند ، چه واکنشی نشان خواهند داد. به گفته وی ، پاکستانی ها هواپیماهای بدون سرنشین را نمایشی از قدرت آمریکا علیه ملت خود می دانند و به همین ترتیب واکنش نشان می دهند. ژنرال مک کریستال در مصاحبه قبلی گفت: "آنچه من را در مورد حملات هواپیماهای بدون سرنشین می ترساند نحوه درک آنها در سراسر جهان است." "کینه ای که در نتیجه استفاده آمریکایی ها از حملات بدون سرنشین ایجاد شده است ... بسیار بیشتر از حد متوسط ​​آمریکایی ها است. از آنها در سطح احشایی متنفر هستند ، حتی افرادی که هرگز یکی را ندیده اند یا اثرات آن را ندیده اند. "

همانطور که پیش از این نیز به عنوان 2010، بروس ریدل، که نظارت بر سیاست های افغانستان را برای رئیس جمهور اوباما هماهنگ کرد، گفت: "فشار ما در نیروهای جهادی در سال گذشته نیز آنها را به هم متصل کرده ایم، به این معنی که شبکه اتحاد ها در حال رشد است دنیس بلر، رئیس سابق اطلاعات ملی، گفت که در حالی که حملات هواپیماهای بدون سرنشین به کاهش رهبری القاعده در پاکستان کمک کرد، آنها همچنین نفرت آمریکا را افزایش دادند و توانایی ما را آسیب دیدند. برای کار با پاکستان از بین بردن حرمسراء طالبان، تشویق گفت و گو هند و پاکستان و زرادخانه هسته ای پاکستان بیشتر امن باشد. "(نیویورک تایمز، اوت 9، 2010.)

مایکل بویل ، بخشی از گروه مبارزه با تروریسم اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی خود در سال 2008 ، می گوید که استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین "تأثیرات سو strategic استراتژیکی دارد که به درستی در برابر دستاوردهای تاکتیکی مرتبط با کشتن تروریست ها سنجیده نشده است. increase افزایش چشمگیر تعداد کشته شدگان عوامل سطح پایین ، مقاومت سیاسی را در برابر برنامه ایالات متحده در پاکستان ، یمن و دیگر کشورها عمیق تر کرده است. " (گاردین ، ​​7 ژانویه 2013.) "ما شاهد این بازگشت برگشتی هستیم. اگر می خواهید راه خود را برای رسیدن به راه حل بکشید ، مهم نیست که دقیق باشید ، مردم را ناراحت می کنید حتی اگر هدف قرار نگیرند ، "سخنان ژنرال جیمز ای. کارتورایت ، معاون سابق سازمان رئیس ستاد مشترک. (نیویورک تایمز ، 22 مارس 2013)

این دیدگاه ها غیر معمول نیستند. رییس ایستگاه سیا در اسلام آباد در 2005-2006 معتقد بود که حملات هواپیماهای بدون سرنشین، و پس از آن هنوز هم کم و بیش، "به تنهایی به تنهایی سوختگی برای ایالات متحده در داخل پاکستان انجام شده است." (نگاه کنید به راه چاقو توسط مارک Mazzetti.) متیو هه، نماینده رسمی در افغانستان، در اعتراض به استعفا اعتراض کرد و اظهار داشت: "من فکر می کنم ما دشمنی بیشتری را ایجاد می کنیم. ما دارایی های بسیار خوبی را پس از پسران میانی که از ایالات متحده تهدید نمی کنند و یا هیچ گونه توانایی تهدید آمریكا را ندارند هدر می دهیم. »برای بسیاری از این دیدگاه ها، مجموعه ی فرد برانفمن در WarIsACrime.org/LessSafe را ببینید.

شنیدن غیرعادی
با چیزی که باید شنید

در ماه آوریل 2013، کمیسیون فرعی قوه قضائیه مجلس سنای ایالات متحده، جلسه ای را درباره هواپیماهای بدون سرنشین برگزار کرد که قبلا آن را به تأخیر انداخت. همانطور که اتفاق افتاد، در طول تأخیر، یک شهر مستقل از یکی از شاهدان برنامه ریزی شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین مورد حمله قرار گرفت. فریده المسلمین، یک مرد جوان از یمن، "حمله ای را که هزاران تن از کشاورزان ساده و فقیر را وحشت زده" توصیف کرد.

المسلمینی گفت: "من از نقاطی بازدید کرده ام که اعتصابات کشتار هدفمند ایالات متحده به اهداف مورد نظر آنها ضربه زده است. و من از سایت هایی بازدید می کردم که اعتصاب های آمریکا از اهدافشان خسته شده و به جای آنها غیرنظامیان بی گناه را کشته یا مجروح کردند. من با اعضای خانواده ترسو و روستاییان عصبانی صحبت کرده ام. من القاعده در شبه جزیره عربستان (AQAP) از اعتصابات ایالات متحده برای ترویج دستور کار خود استفاده کردم و سعی کردم تا بیشتر تروریست ها را استخدام کنم. "

المسلمین جزئیات برخی از این موارد را شرح داد. او همچنین قدردانی خود را برای ایالات متحده برای کمک هزینه تحصیلی و تجربه ای به عنوان دانشجوی مبادلاتی توضیح داد که به او اجازه دیدار بیشتر از جهان را از روستای کوچک وسهاب یمنی خود داد. المسلمینی گفت: "برای تقریبا تمام مردم در وصاب، من تنها کسی هستم که با آمریکا ارتباط دارد. آنها با سوالاتی که من نتوانستند جواب آنها را داده و با آن تماس بگیرند: چرا ایالات متحده آنها را با این هواپیماهای بدون سرنشین وحشت زده کرد؟ چرا ایالات متحده سعی داشت شخصی را با یک موشک کشته شود، زمانی که همه می دانستند کجا هستند و می توانست به راحتی دستگیر شود؟ "

پس از اعتصاب ، کشاورزان وساب ترس و عصبانیت داشتند. آنها ناراحت بودند زیرا الردمی را می شناسند اما نمی دانستند که او هدف قرار گرفته است ، بنابراین می توانستند در هنگام حمله موشکی با او باشند. ...
در گذشته ، بیشتر اهالی روستای وساب اطلاعات کمی در مورد ایالات متحده داشتند. داستانهای من در مورد تجربیاتم در آمریکا ، دوستان آمریکایی ام و ارزشهای آمریکایی که برای خودم دیدم به روستاییانی که گفتم کمک کرد تا آمریکایی را که من می شناسم و دوست دارم درک کنند. با این حال ، اکنون ، وقتی آنها به آمریکا فکر می کنند ، به وحشتی که از هواپیماهای بدون سرنشین که بالای سرشان معلق هستند و هر لحظه آماده شلیک موشک هستند ، فکر می کنند. ...
روستائیان در وساب به هیچ چیز بیش از یک مدرسه برای آموزش کودکان محلی یا یک بیمارستان برای کمک به کاهش تعداد زنان و کودکان در حال مرگ هر روز نیاز ندارند. اگر ایالات متحده یک مدرسه یا بیمارستان می ساخت ، فوراً زندگی هم روستاییان من را به سمت بهتر تغییر می داد و م theثرترین ابزار ضد تروریسم بود. و تقریباً به طور قطع می توانم به شما اطمینان دهم که روستاییان برای دستگیری هدف خود رفته بودند. ...
چه چیزی رادیکال قبلا در روستای من شکست خورده بود، یک اعتصاب هواپیمای بدون سرنشین در یک لحظه انجام شد: در حال حاضر خشم شدید و نفرت رو به رشد آمریکا وجود دارد.

المسلمى به همین نتیجه رسید که یکی از افراد بی شماری، از جمله مقامات ارشد آمریکا، در پاکستان و یمن می شنود:

کشتن غیرنظامیان بی گناه توسط موشک های ایالات متحده در یمن، منجر به بی ثبات کردن کشور من و ایجاد محیطی است که از مزایای AQAP برخوردار است. هر زمان که یک غیرنظامی بی گناه توسط یک حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی یا یک کشتار هدفمند کشته یا زخمی می شود، توسط یمنی ها در سراسر کشور احساس می شود. این اعتصابات غالبا باعث خصومت نسبت به ایالات متحده می شود و باعث عقب ماندگی می شود که اهداف امنیت ملی ایالات متحده را تضعیف می کند.

وقتی قتل عام نیست؟

شهادت فریده المسلمین یک حادثه غیرمنتظره شدید در تالار کنگره بود. بقیه شاهدان در این جلسه و بیشتر جلسات دیگر در این زمینه، استادان حقوق هستند که برای تایید مستقل خود از برنامه کشتار هواپیماهای بدون سرنشین انتخاب شده اند. یک استاد انتظار دارد که کشتن هواپیماهای بدون سرنشین را در افغانستان متوقف کند، اما مخالفت با آنها را در پاکستان، یمن، سومالی و دیگر مناطق غیرقانونی "خارج از منطقه جنگی" غیرقانونی از فهرست شهادت گریخته است. در حالی که سازمان ملل متحد در مورد غیرقانونی اعتصابات هواپیماهای بدون سرنشین تحقیق می کند، نزدیکترین سناتورها به شنیدن این دیدگاه در جلسه ای که در آن سخنرانی المسلموی سخنرانی کردند، به شهادت پروفسور قانون رزا بروکس آمد.

کاخ سفید از ارسال شاهدان اجتناب کرد، چرا که از جلسات مختلف دیگری در مورد همین موضوع رد شد. بنابراین کنگره با استادان حقوق مقابله کرد. اما اساتید قانونی شهادت دادند که به دلیل محرمانه کاخ سفید، آنها قادر به دانستن هر چیزی نبودند. رزا بروس به طور واقعی ادعا کرد که حملات هواپیماهای بدون سرنشین در خارج از منطقه جنگی پذیرفته شده ممکن است "قاتل" (کلمه ی خود) باشد و یا کاملا قابل قبول باشند. سوال این بود که آیا آنها بخشی از جنگ بودند یا خیر. اگر آنها بخشی از جنگ بودند، آنها کاملا پذیرفته بودند. اگر آنها بخشی از جنگ نبودند، آنها قاتل بودند. اما کاخ سفید ادعا کرد که یادداشت های مخفی "قانونی کردن" اعتصابات هواپیماهای بدون سرنشین داشته باشد و بروک نمی توانست بدون مشاهده این یادداشت ها متوجه شود که آیا این یادداشت ها اعتصاب هواپیماهای بدون سرنشین بخشی از جنگ بوده یا خیر.

یک دقیقه در این باره فکر کن. در همان اتاق، در این همان جدول، فریده المسلمینی است، می ترسد از مادرش بازدید کند، قلبش خونریزی برای تروریسم به روستای او است. و در اینجا یک استاد حقوق است که توضیح می دهد این همه در هماهنگی کامل با ارزش های ایالات متحده است تا زمانیکه رئیس جمهور کلمات درست را بر اساس یک قانون مخفی قرار داده است که مردم آمریکا را نشان نخواهد داد.
عجیب است که قتل تنها جنایت جنگی است که پاک می شود. مؤمنان در جنگ های متمدن معتقدند که حتی در جنگ، شما نمی توانید آدم ربایی، تجاوز یا شکنجه یا سرقت و دروغ یا سوگند دروغ نکنید یا مالیات های خود را تقلب کنید. اما اگر می خواهید به قتل برسید، این فقط خوب خواهد بود. مؤمنان در جنگ غیر انسانی این را دشوار می دانند. اگر شما می توانید قتل، که بدترین چیز ممکن است، پس چرا در جهان - آنها می پرسند - آیا می توانید کمی نیز شکنجه کنید؟

اختلاف اساسی بین جنگ در جنگ و عدم وجود جنگ چیست، به طوری که در یک مورد یک اقدام شایسته است و در دیگری قتل است؟ با تعریف، در مورد آن هیچ چیز مهمی نیست. اگر یک یادداشت مخفیانه می تواند هواپیماهای بدون سرنشین را با توضیح اینکه آنها بخشی از یک جنگ هستند، قانونی کند، اما تفاوت اینها مادی و قابل مشاهده نیست. ما نمیتوانیم آن را در قلب امپراتوری ببینیم، و المسلمینی نمیتواند در روستای خود در منطقه یمن، یمن را ببیند. تفاوت این چیزی است که می تواند در یک یادداشت مخفی باشد. برای تحمل جنگ و زندگی با خودمان، اکثریت اعضای یک جامعه باید در این کورکورانه اخلاقی شرکت کنند.

نتایج خیلی پنهانی نیست. میکا زنکو از شورای روابط خارجی در ژانویه 2013 نوشت: "به نظر می رسد در یمن بین افزایش قتل های هدفمند از دسامبر 2009 و افزایش عصبانیت نسبت به ایالات متحده و همدردی و یا وفاداری به AQAP ، یک ارتباط قوی وجود دارد. … یكی از مقامات ارشد نظامی سابق كه از نزدیكی در قتلهای هدفمند آمریكا مشاركت داشت اظهار داشت كه "حملات هواپیماهای بدون سرنشین فقط نشانه استكباری است كه علیه آمریکا بومرنگ خواهد شد. … جهانی که با تکثیر پهپادهای مسلح مشخص می شود ... منافع اصلی ایالات متحده را تضعیف می کند ، مانند جلوگیری از درگیری مسلحانه ، ارتقا promoting حقوق بشر و تقویت رژیم های حقوقی بین المللی. به دلیل مزیت های ذاتی هواپیماهای بدون سرنشین نسبت به سایر سکوهای تسلیحاتی ، ایالات و بازیگران غیر دولتی احتمالاً از نیروی کشنده علیه ایالات متحده و متحدانش استفاده می کنند. "

دولت ما به این ایده فاجعه بار نامی داده و در صدد گسترش آن به دور و گسترده است. گریگوری جانسون در 19 نوامبر 2012 در نیویورک تایمز نوشت: "پایدارترین میراث سیاسی چهار سال گذشته ممکن است رویکردی برای مقابله با تروریسم باشد که مقامات آمریکایی آن را" مدل یمن "می نامند ، مخلوطی از حملات هواپیماهای بدون سرنشین و یگان های ویژه به رهبران القاعده حمله می کنند. … شهادت های مبارزان القاعده و مصاحبه هایی که من و روزنامه نگاران محلی در سراسر یمن انجام داده ایم ، گواه اصلی بودن تلفات غیرنظامیان در توضیح رشد سریع القاعده در آنجا است. ایالات متحده زنان ، کودکان و اعضای قبایل اصلی را می کشد. یمنی ماه گذشته بر سر چای در سانا ، پایتخت ، برای من توضیح داد: "هر بار كه آنها یك قبیله را می كشند ، آنها جنگجویان بیشتری برای القاعده ایجاد می كنند." یکی دیگر از آنها به CNN گفت ، پس از یک اعتصاب ناموفق ، "من تعجب نخواهم کرد اگر صد قبیله به دلیل آخرین اشتباه هواپیمای بدون سرنشین به القاعده بپیوندند."

چه کسی می تواند انجام دهد
چنین سیاست های فاجعه آمیز؟

پاسخ نادرست این است: افرادی که به راحتی اطاعت می کنند، بیش از حد به ناظران خود اعتماد دارند، و وقتی که آنها را متوقف و فکر می کنند، احساس عمیق می کنند. در ماه ژوئن 6، 2013، NBC News مصاحبه با خلبان سابق هواپیماهای بدون سرنشین به نام Brandon Bryant که عمیقا بر نقش او در قتل بیش از افراد 1,600 افسرده بود:
براندون بریانت می گوید که او در صندلی نیروی هوایی نیروی هوایی نیودا در حال کار کردن با دوربین بود، زمانی که تیمش دو موشک از هواپیماهای بدون سرنشین خود را در سه مرد که در نیمه راه در سراسر جهان در افغانستان راه می رفت، اخراج کرد. موشكها به سه هدف كامل حمله كرده و بريانت ميگويد كه ميتواند پيامهايش را بر روي صفحه نمايش كامپيوتر خود مشاهده كند، از جمله تصاوير حرارتی در حال رشد گودال خون گرم.

او به یاد می آورد: "مردی که به جلو حرکت می کند، او پای راست خود را از دست داده است." "و من این مرد را تماشا میکنم و منظورم این است که خون داغ است." هنگامی که مرد درگذشت بدن او سرد شد، بریان گفت، و تصویر حرارتی او تغییر کرد تا زمانی که به همان رنگ زمین برسد.

بریانت، که با اختلال استرس پس از زایمان تشخیص داده شده است، می گوید: "من می توانم هر پیکسل کوچکی را ببینم،" اگر فقط چشمانم را ببندم. "

بریانت گفت: "مردم می گویند که حملات هواپیماهای بدون سرنشین مانند حملات خمپاره ای هستند." خوب، توپخانه این را نمی بیند. توپخانه نتایج اعمال خود را نمی بیند. برای ما واقعا صمیمی تر است زیرا ما همه چیز را می بینیم. ...

او هنوز مطمئن نیست که آیا سه مرد در افغانستان واقعا شورشیان طالبان بودند و یا فقط مردان با اسلحه در یک کشور که بسیاری از مردم اسلحه حمل می کنند. این مردان پنج مایلی از نیروهای آمریکایی بودند که با موشک اول مواجه شدند. ...

او همچنين معتقد است كه متقاعد شده است كه او در طول يك مأموريت فقط قبل از موشك كشي، كودكي را روي يك صفحه نمايش گذاشت، عليرغم تضميني كه از ديگران نشان مي داد، رقمي كه او شاهدش بود واقعا سگ بود.

بریانت پس از شرکت در صدها ماموریت در طول سالها، گفت که او "احترام به زندگی را از دست داده و شروع به احساس کردن یک جامعه اجتماعی کرده است. ...

در 2011، به عنوان حرفه ای بریانت به عنوان یک اپراتور هواپیمای بدون سرنشین نزدیک به پایان خود، نزدیک به او گفت که فرمانده او را با آنچه که به کارت امتیازی داده شده است ارائه داد. این نشان داد که او در مأموریت هایی شرکت کرده است که به مرگ افراد 1,626 کمک کرده است.

او گفت: "من خوشحال شدم که هرگز حتی قطعه کاغذ را به من نشان نداد." "من دیده ام که سربازان آمریکایی می میرند، مردم بی گناه می میردند و شورشیان می میرند. و این بسیار زیبا نیست. این چیزی نیست که من می خواهم - این دیپلم است.

بریانت، اکنون که از نیروی هوایی و خانه خود در مونتانا بیرون می آید، نمی خواهد فکر کند که تعداد افراد موجود در این لیست ممکن است بی گناه باشد: "این خیلی دلهره آور است". ...

هنگامی که او به یک زن گفت او می بیند که او یک اپراتور هواپیماهای بدون سرنشین بوده و به مرگ بسیاری از مردم کمک کرده است، او او را قطع کرد. او به من نگاه کرد مثل من هیولا بودم. "و او هرگز نمی خواست دوباره به من لمس کند."

ما دیگران را تهدید می کنیم
محافظت از آنها نیست

جنگ ها با ابهام با چنین سازگاری بسته بندی می شوند (نگاه کنید به کتاب من جنگ عليه دروغ است) عمدتا به این دلیل که سازندگان آنها می خواهند به انگیزه های خوب و نجیبانه تجدید نظر کنند. آنها می گویند که یک جنگ ما را در برابر تهدید موجود، مانند سلاح های عراق دفاع می کند، زیرا جنگ باز تجاوز را نمی توان پذیرفت و از آنجایی که ترس و ناسیونالیسم باعث می شود بسیاری از مردم مشتاق به باور به دروغ باشند. پس از همه، هیچ دلیلی برای دفاع وجود ندارد. چه کسی احتمالا می تواند علیه دفاع باشد؟

یا آنها می گویند که یک جنگ از افراد بی رحم در لیبی یا سوریه یا برخی کشورهای دیگر از خطراتی که با آن روبرو هستند برخورد خواهد کرد. ما باید آنها را بمباران کنیم تا از آنها محافظت کنیم. ما "مسئولیت حفاظت" داریم. اگر کسی مرتکب قتل عام شود، مطمئنا نباید مانع از آن شود.

اما، همانگونه که در بالا دیده ایم، جنگ های ما به جای ما دفاع از ما را به خطر می اندازند. آنها دیگران را نیز به خطر می اندازند. آنها موقعیت های بد را بدست می آورند و آنها را بدتر می کند. آیا باید نسل کشی ها را متوقف کنیم؟ البته ما باید، اگر بتوانیم. اما ما نباید از جنگ ها استفاده کنیم تا مردم ملت رنجور را بدتر کنند. در ماه سپتامبر 2013، پرزیدنت اوباما، همه را به تماشای فیلم های کودکانی که در سوریه می میرند سوریه را فرا می خواند، این نشان می دهد که اگر شما در مورد این کودکان مراقبت کنید، باید از بمب گذاری در سوریه حمایت کنید.

در واقع، بسیاری از مخالفان جنگ، به شرم آنها، استدلال کردند که ایالات متحده باید در مورد فرزندان خود نگران باشد و مسئولیت های جهان را متوقف کند. اما با بمباران کردن همه چیز در یک کشور خارجی بدتر می شود مسئولیت هر کسی نیست؛ این جرم است و با به دست آوردن ملت بیشتر برای کمک به آن، بهبود نخواهد یافت.

خب ما باید چی کار کنیم؟

خوب، اول از همه، ما باید یک جهان که در آن چنین وحشتی رخ نمی دهد ایجاد می شود (نگاه کنید به بخش چهارم این کتاب). جنایات مانند نسل کشی توجیهی ندارند، اما آنها علت دارند، و معمولا هشدار زیادی وجود دارد.

دوم، کشورها مانند ایالات متحده باید یک سیاستمدارانه را در راستای سوء استفاده از حقوق بشر اتخاذ کنند. اگر سوریه سوء استفاده از حقوق بشر را متوقف کند و در برابر سلطه اقتصادی و نظامی ایالات متحده مقاومت کند و اگر بحرین سوءاستفاده های حقوق بشر را تحمل کند، اما اجازه می دهد تا نیروی دریایی ایالات متحده ناوگان کشتی ها را در بندر خود اسکله کند، پاسخ باید همان باشد. در حقیقت، ناوگان کشتی باید از بندرهای کشورهای دیگر بیرون رود، که این امر باعث می شود راحت تر شدن دست و پنجه نرم شود. دیکتاتورها در سال های اخیر با بی خشونت در مصر، یمن و تونس سرنگون شده اند اما حمایت از آمریکا نبوده اند. همانطوریکه دیکتاتور به شدت سرنگون شده در لیبی و یکی از تهدیدهایی که در سوریه و همچنین یک سرنگونی در عراق تهدید شده است. اینها همه افرادی بودند که دولت آمریکا خوشحال به نظر می رسید که به نظر می رسید در منافع ایالات متحده باشد. ایالات متحده باید به هر نحو از دولتهایی که سوء استفاده از حقوق بشر را شامل می شوند، از جمله دولت های اسرائیل و مصر، مسلحانه، تأمین مالی یا حمایت کنند. و البته، ایالات متحده نباید خود را به نقض حقوق بشر تحمیل کند.
سوم، افراد، گروه ها و دولت ها باید از مقاومت بی خشونت در برابر استبداد و سوء استفاده حمایت کنند، مگر اینکه زمانی که با آنها ارتباط برقرار می شود، کسانی که حمایت می شوند، به عنوان غیرقانونی عمل کنند. پیروزی های بی رحمانه بیش از دولت های استبدادی بیشتر و ماندگارتر از خشونت ها هستند و این روند در حال افزایش است. (من توصیه می کنم که اریکا چنووث و ماریا جی. استیفن "چرا مقاومت در برابر عمران کار می کند: منطق استراتژیک درگیری های خشونت آمیز."

چهارم: حکومتی که در برابر مردم خود یا کشور دیگری به جنگ می آید، باید از شرارت، محرومیت، محاکمه، تحریم (به نحوی اعمال فشار بر حکومت، رنج و وحشت بر مردم خود)، با مداخله و در مسیر صلح آمیز حرکت کند . برعکس، دولت هایی که نسل کشی یا جنگ را مرتکب نمی شوند باید پاداش دهند.

پنجم، ملت های جهان باید یک نیروی پلیس بین المللی را که مستقل از منافع هر کشوری است که در انحصارگرایی نظامی یا ایستادگی نیروها و اسلحه در کشورهای خارجی در سراسر جهان قرار دارد، ایجاد کند. چنین نیروی پلیس باید تنها هدف دفاع از حقوق بشر باشد و تنها به این هدف اهمیت داده شود. همچنین نیاز به استفاده از ابزارهای نظارتی، نه ابزار جنگی است. بمب گذاری در رواندا هیچکس هیچ کاری نکرد. پلیس بر روی زمین می تواند داشته باشد. بمب گذاری در کوزوو منجر به کشتار بیشتر در زمین شد، نه پایان دادن به جنگ.

البته ما باید از نسل کشی جلوگیری کنیم و با آن مخالفت کنیم. اما استفاده از جنگ برای متوقف ساختن نسل کشی، مانند داشتن رابطه جنسی برای بکارت است. جنگ و نسل کشی دوقلو هستند. تمایز بین آنها اغلب جنگ ها توسط کشور ما و نسل کشی توسط دیگران ساخته شده است. مورخ پیتر کوزنیک از طبقات خود می پرسد که چگونه بسیاری از مردم آمریکا در ویتنام کشته شدند. دانش آموزان اغلب بیش از 50,000 حدس می زنند. سپس او به آنها می گوید که رابرت مک نامارا، وزیر سابق "دفاع"، در کلاس خود بود و اذعان کرد که 3.8 میلیون نفر بود. این نتیجه گیری یک مطالعه 2008 توسط دانشکده پزشکی هاروارد و موسسه اندازه گیری بهداشت و ارزیابی سلامت در دانشگاه واشنگتن بود. نیک تورس کشتن هر چیزی که حرکت می کند نشان می دهد که تعداد واقعی بالاتر است.

کودنیک سپس از دانشجویانش می پرسد که تعداد زیادی از مردم هیتلر در اردوگاه های کار اجباری کشته شده اند و همه آنها می دانند که جواب 6 میلیون یهودی (و میلیون ها نفر دیگر نیز شامل همه قربانیان) می شود. او می پرسد آنچه که آنها فکر می کنند اگر آلمانی ها موفق به دانستن تعداد و احساس گناه تاریخی بیش از آن. کنتراست در آلمان در حقیقت با توجه به این موضوع است که چگونه دانشجویان آمریکایی فکر می کنند - اگر همه آنها فکر می کنند - در مورد کشتار ایالات متحده در فیلیپین، ویتنام، کامبوج، لائوس، عراق و یا در واقع - در جنگ جهانی دوم.

جنگ علیه نسل کشی؟

در حالی که نسل کشی چندین میلیون نفر در آلمان به عنوان چیزی که قابل تصور است وحشتناک بود، جنگ 50 را به 70 میلیون نفر کاهش داد. برخی از 3 میلیون ژاپنی جان خود را از دست دادند، از جمله صدها هزار نفر در حملات هوایی قبل از دو بمب اتمی که برخی از 225,000 را کشتند. آلمان بیشتر سربازان شوروی را به قتل رسانده است. متحدان آلماني بيش از آلمان را کشتند. آنها ممکن است این کار را برای یک هدف بالاتر انجام داده باشند، اما بدون برخی از خنده های قاتلانه برخی از آنها نیز وجود دارد. پیش از ورود ایالات متحده به جنگ، هری ترومن در مجلس سنا ایستاد و گفت که ایالات متحده باید به هر دو آلمان یا روس، هرکسی که از دستش می رود، کمک کند تا مردم بیشتر بمیرند.

"کشتن هر چیزی که حرکت می کند" دستوراتی بود که در متن های مختلف در عراق، مانند ویتنام نشان داده شد. اما سلاحهای مختلف ضد پرسونل مانند بمب های خوشه ای در ویتنام به طور خاص به جرم وحشتناکی آسیب رسانده اند و نه کشته شدن، و برخی از این سلاح ها هنوز هم توسط ایالات متحده استفاده می شود. (نگاه کنید به تورس، ص. 77.) جنگ نمی تواند چیزی بدتر از جنگ حل کند، زیرا هیچ چیز بدتر از جنگ وجود دارد.

پاسخ به "اگر شما یک کشور را به دیگری حمله کردید، چه باید بکنید؟" باید همانند پاسخ "چه کاری شما را در صورت انجام یک نسل کشی انجام می دهد؟" صالحین بیشترین خشم خود را نسبت به یک ستمگر بیان می کنند که "کشتن مردم خود است "در واقع، کشتن افراد دیگری نیز بد است. حتی زمانی که ناتو آن را انجام می دهد، حتی بد است.

آیا ما باید به جنگ برویم یا نشستیم؟ اینها تنها انتخاب نیستند. من چه کار دارم، بیش از یک بار خواسته بودم، به جای کشتن مردم با هواپیماهای بدون سرنشین؟ من همیشه جواب دادم: من از کشتن افراد با هواپیماهای بدون سرنشین خودداری می کنم. من همچنین مظنونین جنایی را به عنوان مظنونین جنایی اداره می کنم و کار می کنم تا آنها را به خاطر جنایاتشان تحت تعقیب قرار دهند.

مورد لیبی

من فکر می کنم کمی جزئیات در مورد برخی از موارد خاص، لیبی و سوریه، در اینجا توسط تمایل هشدار بسیاری از کسانی که ادعا می کنند آنها با جنگ مخالف استثنایی برای جنگ های خاص، از جمله این یکی - یک جنگ اخیر، و دیگری تهدید جنگ در زمان این نوشتار. اول، لیبی

استدلال بشردوستانه برای بمبگذاری ناتو 2011 لیبی این است که از کشتار حکومت بد با یک کشتار جلوگیری کرد یا یک کشور را بهبود بخشید. بخش عمده ای از سلاح های نظامی در هر دو طرف جنگ ایالات متحده ساخته شده است. هیتلر لحظه ای از حمایت ایالات متحده از گذشته و گذشته برخوردار بود. اما لحظه ای برای آنچه که بود، بدون در نظر گرفتن آنچه که در گذشته می توانست برای جلوگیری از آن بهتر انجام شود، پرونده هنوز قوی نیست.

کاخ سفید ادعا کرد که قذافی تهدید به قتل عام مردم بنغازی با "هیچ رحمت" نیست، اما نیویورک تایمز گزارش داد که تهدید قذافی به جنگجویان شورشی و نه غیر نظامیان هدایت شده است و قذافی عفو را برای کسانی که "سلاح های خود را پرتاب می کنند دور از ذهن است. "قذافی همچنین پیشنهاد کرد که برای مبارزان شورشئی به مصر نروند، اگر آنها ترجیح دادند تا با مرگ نروند. با این حال، پرزیدنت اوباما از نسل کشی قریب الوقوع هشدار داد.

گزارش بالايي از آنچه قذافي واقعا تهديد کرد، با رفتار گذشته اش سازگار است. فرصت های دیگری برای قتل عام ها وجود داشت که او می خواست قتل عام ها را در زواویه، مزاراتا یا عدابیا انجام دهد. او این کار را نکرده است. پس از مبارزات گسترده در Misurata، گزارش دیده بان حقوق بشر روشن کرد که قذافی مبارزان، و نه غیر نظامیان را هدف قرار داده است. از 400,000 مردم در Misurata، 257 در دو ماه از جنگ جان داد. از 949 زخمی شد، کمتر از 3 درصد زنان بودند.

بیشتر شبیه نسل کشی، شورش هایی بود که شورشیان را به رسانه های غربی از نسل کشی ناآرام هشدار دادند، همان شورشی هایی که نیویورک تایمز گفت «احساسات و وفاداری را در شکل دهی تبلیغات آنها احساس نمی کنند» و کسانی که "بسیار فرسوده شده اند" ادعاهای رفتار وحشیانه [قذافی]. نتیجه ناتو در پیوستن به جنگ احتمالا بیشتر کشته شد، نه کمتر. مطمئنا جنگی به وقوع پیوست که ظاهرا به زودی با پیروزی قذافی پایان می یابد.

آلن کوپرمن در بوستون گلوب اشاره کرد که "اوباما اصل عالم مسئولیت حفاظت را در بر داشت - که بعضی از آنها به سرعت دکترین" اوباما "را به نام" مداخله "برای مداخله در صورت امکان برای جلوگیری از نسل کشی می پذیرفتند. لیبی نشان می دهد که چگونه این رویکرد، به طور انعطاف پذیری اجرا شده، ممکن است با تشویق شورشیان به تحریک و تحریک جنایات، به دست آوردن مداخله ای که در نهایت جنگ داخلی و رنج های انسانی را ادامه می دهد، عقب نشینی کند.

اما از سرنگونی قذافی چه خبر؟ این اتفاق افتاد که آیا قتل عام پیش می رفت یا نه. درست است و خیلی زود است که بگوییم نتایج کامل چیست. اما ما این را می دانیم: قدرت به این ایده داده شده است که برای گروهی از دولت ها قابل قبول است تا سرزمین دیگری را سرنگون کنند. اغلب خشونت تقریبا همیشه بی تأثیر و ناراحتی است. خشونت به مالي و ديگر کشورها در منطقه منجر شد. شورشیان بدون توجه به دموکراسی یا حقوق مدنی، مسلح و توانمند بودند، با پیامدهای احتمالی سوریه، برای یک سفیر ایالات متحده که در بنغازی کشته شد و در آینده ای نزدیک. و یک درس به حاکمان ملت های دیگر آموزش داده شد: اگر شما خلع سلاح (به عنوان لیبی، مانند عراق، برنامه های سلاح های هسته ای و شیمیایی خود را رها کرده اید) ممکن است مورد حمله قرار گیرد.

در دیگر سؤالات مشکوک، جنگ با مخالفت با اراده کنگره آمریکا و سازمان ملل مبارزه شد. دولت های سرنگونی ممکن است محبوب باشند اما در واقع قانونی نیستند. بنابراین، توجیهات دیگر باید اختراع شود. وزارت دادگستری ایالات متحده به دفاع از دفاع از دفاع مقدس اشاره کرد که ادعا می کند که جنگ منافع ملی ایالات متحده را در ثبات منطقه ای و حفظ اعتبار سازمان ملل متحد نشان داده است. اما لیبی و ایالات متحده در همان منطقه هستند؟ این چه منطقه ای است، زمین؟ و یک انقلاب مخالف ثبات نیست؟

اعتبار سازمان ملل متحد یک نگرانی غیرمعمولی است که از دولت ایفا می شود که در برابر 2003 به عراق حمله می کند، علی رغم مخالفت با سازمان ملل متحد و برای اهداف صریح (و غیره) اثبات عدم توجه سازمان ملل متحد. همان دولت، طی چند هفته از انجام این پرونده به کنگره، از اجازه دادن به گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای دیدار از یک زندانی آمریکایی به نام برادلی منینگ (که اکنون به نام چلسی مننینگ) بود، مجاز به دیدن اینکه او مورد شکنجه قرار نگرفت. همان حکومت مجاز به سازمان سیا برای نقض تحریم تحریم های سازمان ملل در لیبی بود، نقض ممنوعیت سازمان ملل متحد برای "اشغال نیروی خارجی هر نوع" در لیبی و بدون تردید از اقدامات در بنغازی که مجوز سازمان ملل متحد را برای اقدامات در سراسر کشور با هدف در "تغییر رژیم".

اد شولتز، محبوب "مترقی" رؤسای ایالات متحده، ادعا کرد، با هر گونه سخنی که در این باره به این موضوع فریاد زد، بمب گذاری لیبی با ضرورت انتقام علیه شیطان روی زمین توجیه شد، این علف ناگهان از قبر آدولف هیتلر ظاهر شد ، این فراتر از همه توضیحاتی است: معمر قذافی.
خوان کالو، محبوب آمریکایی، همان جنگ را به مثابه یک سخنرانی سخاوتمندانه بشر دوستانه مورد حمایت قرار داد. بسیاری از مردم در کشورهای ناتو از نگرانی بشردوستانه انگیزه می گیرند؛ به همین دلیل جنگ به عنوان اعمال بشردوستانه فروخته می شود. اما دولت آمریکا به طور معمول در کشورهای دیگر دخالت نمی کند تا به نفع بشریت باشد. و برای دقیق بودن، ایالات متحده قادر به مداخله در هر نقطه نیست، زیرا در حال حاضر در همه جا مداخله می کند؛ آنچه که ما مداخله نامیده می شود بهتر است به نام "سوء استفاده از خشونت".

ایالات متحده در خدمت عرضه سلاح به قذافی بود تا زمانیکه به کسب و کار برای تامین سلاح به مخالفان خود رسید. در 2009، بریتانیا، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی لیبی بیش از $ 470m ارزش سلاح فروخته است. ایالات متحده در یمن یا بحرین یا عربستان سعودی بیشتر از لیبی دخالت نمی کند. دولت ایالات متحده این دیکتاتوری ها را مسلح می کند. در حقیقت، برای برنده شدن از حمایت عربستان سعودی برای "مداخله" در لیبی، آمریکا موافقت کرد که عربستان سعودی به ارسال نیروهای نظامی به بحرین برای حمله به غیرنظامیان بپردازد؛ سیاستی که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، به طور عمومی از آن دفاع کرد.

در همین حال، "مداخله بشردوستانه" در لیبی، هرچند غیرنظامی ممکن است با حفاظت از آن آغاز شود، بلافاصله با بمب های دیگر غیرنظامیان را به قتل رساند و بلافاصله از توجیه دفاعی خود برای حمله به نیروهای عقب نشینی و شرکت در یک جنگ داخلی به جای گذاشت.

واشنگتن یک رهبر را برای شورش مردم در لیبی وارد کرد که سال های پیش از 20 زندگی می کردند و منابع مالی ناشناخته ای را در فاصله چند مایل از پایگاه مرکزی سیا در ویرجینیا زندگی می کردند. مرد دیگری حتی نزدیک به ستاد سیا نیز زندگی می کند: دیک چنی، معاون سابق آمریکا. وی ابراز نگرانی شدید در سخنرانی در 1999 که دولت های خارجی کنترل نفت را ابراز داشتند. وی گفت: "نفت عمدتا یک کسب و کار دولتی است." "درحالیکه بسیاری از مناطق جهان فرصت های خوبی برای نفت فراهم می کنند، خاور میانه، با دو سوم نفت جهان و کمترین هزینه، هنوز جایی است که این جایزه در نهایت قرار دارد." فرمانده پیشین اتحاد جماهیر شوروی اروپا از ناتو، از 1997 به 2000، وسلی کلارک ادعا می کند که در 2001 یک ژنرال در پنتاگون به او یک قطعه کاغذ نشان داد و گفت:

من امروز و یا دیروز از دفتر دبیرکل دفاع بالاستم. این یک برنامه پنج ساله است. ما هفت کشور را در پنج سال به هدر می دهیم. ما قصد داریم با عراق، سپس سوریه، لبنان، سپس لیبی، سومالی، سودان شروع کنیم. ما قصد داریم به ایران بازگردیم و در پنج سال آینده.

این برنامه به طور کامل با برنامه های واشنگتن واشنگتن، مانند کسانی است که به طرز شگفت انگیزی از اهداف خود در گزارش های مرکز تحقیقات به نام "پروژه برای قرن جدید آمریکایی" سخن گفته است. مقاومت شدید عراقی ها و افغان ها در این طرح به هیچ وجه متناسب نبود. انقلاب های خشونت آمیز در تونس و مصر نیز وجود نداشت. اما از بین بردن لیبی هنوز هم در جهان بینی نومحافظه کاران حساس است. و در توضیح بازی های جنگی که توسط انگلیس و فرانسه مورد استفاده قرار می گرفت تا شبیه سازی حمله به یک کشور مشابه، حساس بود.

دولت لیبی بیشتر نفت خود را از هر کشور دیگری بر روی زمین کنترل می کرد و این نوع نفتی بود که اروپا آسان ترین آن را تصفیه می کرد. لیبی همچنین امور مالی خود را کنترل می کرد، که منجر به نویسنده ی آمریکایی، الن براون اشاره کرد که واقعیت جالب در مورد این هفت کشور به نام کلارک است:

"این هفت کشور چه چیزی مشترک دارند؟ در چارچوب بانکی، یکی از مواردی که وجود دارد این است که هیچ یک از آنها در میان بانک های عضو بانک بین المللی (BIS) 56 ذکر نشده است. این آشکارا آنها را خارج از بازوی بلند قانونی بانکی مرکزی بانک مرکزی در سوئیس قرار می دهد. بیشترین تعداد زخمی شدن این تعداد ممکن است لیبی و عراق باشد، دو مورد که در واقع مورد حمله قرار گرفته اند. کنست شورتگن جونیور، نوشت: در Examiner.com، اشاره کرد که "ماهها قبل از اینکه ایالات متحده به عراق وارد شود تا صدام حسین را از بین ببرد، ملت نفتی به جای دلار برای نفت، به جای یورو پرداخت، و این تبدیل شد تهدید به تسلط جهانی دلار به عنوان ارز ذخیره و سلطه آن به عنوان نفت پرفروش است. طبق یک مقاله روسی با عنوان «بمبگذاری لیبی - مجازات قذافی برای تلاش او برای رد دلار آمریکا»، قذافی یک حرکت جسورانه انجام داد: او یک حرکت را برای رد دلار و یورو آغاز کرد و از کشورهای عربی و آفریقایی خواست تا به جای استفاده از یک ارز جدید، دینار طلایی.

قذافی پیشنهاد کرده است که یک قاره آفریقایی متحد ایجاد کند و میلیونها نفر از این مبلغ واحد پولی استفاده کنند. در طول سال گذشته، این ایده توسط بسیاری از کشورهای عربی و اکثر کشورهای آفریقایی تایید شد. تنها مخالفان جمهوری افریقای جنوبی و رئیس لیگ کشورهای عربی بودند. این ابتکار عمل منفی ایالات متحده و اتحادیه اروپا را مورد بررسی قرار داد و نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، خطاب به لیبی تهدیدی برای امنیت مالی بشری کرد. اما قذافی نمی افتاد و فشار خود را برای ایجاد یک متحد آفریقا ادامه داد. "

مورد سوریه

سوریه، مانند لیبی، در فهرست ذکر شده توسط کلارک بود و در لیست مشابه به تیک بلر، نخست وزیر بریتانیا در خاطرات خود اشاره کرد. مقامات آمریکایی، از جمله سناتور جان مک کین، سالهاست که به طور آشکار تمایل به سرنگونی حکومت سوریه را ابراز کرده اند؛ زیرا این کشور با دولت ایران متحد است؛ به اعتقاد آنها باید سرنگون شود. به نظر نمی رسد که انتخابات 2013 ایران این ضرورت را تغییر دهد.

همانطور که من این را نوشتم، دولت ایالات متحده در حال ارتقای جنگ در ایالات متحده در سوریه بود، زیرا دولت سوریه از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد. شواهد جامعی برای این ادعا هنوز ارائه نشده است. در زیر دلایل 12 است که چرا این آخرین بهانه برای جنگ خوب است حتی اگر درست باشد.

1 جنگ به این دلیل قانونی نیست. این را نمی توان در پیمان Kellogg-Briand، منشور ملل متحد یا قانون اساسی ایالات متحده پیدا کرد. اما می تواند در تبلیغات جنگی ایالات متحده از محصول 2002 یافت شود. (چه کسی می گوید دولت ما بازسازی را تبلیغ نمی کند؟)

2 ایالات متحده خود دارای سلاح های شیمیایی و دیگر محکومیت های بین المللی، از جمله فسفر سفید، ناپالم، بمب های خوشه ای و اورانیوم ضعیف است. این که آیا شما این اقدامات را تحسین می کنید یا نه، فکر نمی کنید در مورد آنها فکر کنید یا به آنها محکوم کنید، آنها توجیه قانونی یا اخلاقی برای هر ملتی نیستند که ما را بمباران کنند یا بمبی های دیگر کشورهایی را که ارتش ایالات متحده در آن فعالیت می کند. کشتن مردم برای جلوگیری از کشتن آنها با نوع سلاح غیرمعمول، سیاستی است که باید از نوعی بیماری رهایی یابد. آن را به عنوان «اختلال استرس پس از زایمان» نام ببرید.

3. جنگ گسترده در سوریه می تواند منطقه ای یا جهانی شود و عواقبی غیرقابل کنترل دارد. سوریه ، لبنان ، ایران ، روسیه ، چین ، ایالات متحده ، کشورهای حاشیه خلیج فارس ، کشورهای ناتو ... آیا این به نوعی درگیری ما می خواهد؟ آیا به نظر می رسد که درگیری کسی زنده بماند؟ چرا در دنیا چنین چیزی را به خطر می اندازد؟

4 فقط ایجاد "منطقه بدون پرواز" شامل بمباران مناطق شهری و غیر قابل پیش بینی کشته شدن تعداد زیادی از مردم است. این در لیبی اتفاق افتاد و ما دور نگاه کردیم. اما این امر در مقیاس بسیار وسیع در سوریه اتفاق می افتد، با توجه به مکان هایی که باید مورد بمباران قرار گیرد. ایجاد "منطقه بدون پرواز" مسئله اعلامیه نیست، بلکه بمب ها را بر روی سلاح های ضد هوایی هدف قرار می دهد.

5 هر دو طرف در سوریه از سلاح های وحشتناک استفاده کرده اند و جنایات وحشتناکی انجام داده اند. مطمئنا حتی کسانی که تصور می کنند مردم باید کشته شوند تا از کشتن آنها با سلاح های مختلف جلوگیری شود، می تواند دیوانه وار را از طرف هر دو طرف محافظت کند. چرا اینطور نیست، پس همانطور که دیوانه است که یک طرف را در یک درگیری که با هر دو مورد سوء استفاده مشابهی است، باز کند؟

6 با ایالات متحده در کنار مخالفان در سوریه، ایالات متحده به خاطر جنایات مخالف متهم خواهد شد. اکثر مردم در آسیای غربی از القاعده و سایر تروریست ها نفرت دارند. آنها همچنین از آمریکا و هواپیماهای بدون سرنشین، موشک، پایگاه، حملات شبانه، دروغ و ریاکاری نفرت دارند. اگر سطح القاعده و ایالات متحده برای سرنگونی حکومت سوریه و ایجاد یک جهنم عراقی به جای خود، تصور کنید، میزان تنفر وجود خواهد داشت.

7 شورش غیرمعمول که توسط نیروی بیرونی به قدرت می رسد، معمولا به یک دولت پایدار منجر نمی شود. در واقع هنوز پرونده ای در مورد جنگ بشردوستانه ایالات متحده وجود ندارد که بطور شفاف در بشریت یا ساختن ملت در حال ایجاد یک ملت باشد. چرا سوریه، که حتی بیشتر از بیشترین اهداف بالقوه خوشایندتر است، به استثنای قانون است؟

8 این مخالفان علاقه ای به ایجاد یک دموکراسی ندارند و یا در مورد دریافت دستورالعمل های دولت ایالات متحده. برعکس، احتمالا از این متحدان متضرر می شود. درست همانطور که ما باید درس دروغین در مورد سلاح ها را در حال حاضر آموختیم، دولت ما باید قبل از این لحظه درس هایی را برای مسلح کردن دشمن دشمن آموخته باشد.

9 سابقه اقدام غیر قانونی دیگری از سوی ایالات متحده، چه پروگرام های مسلحانه و چه مستقیم، به عنوان نمونه خطرناکی برای جهان و کسانی که در واشنگتن و در اسرائیل هستند، برای ایران که در لیست بعدی قرار دارد.

10 اکثریت قاطع آمریکایی، با وجود تمام تلاش های رسانه ای تا کنون، مخالف مسلح کردن شورشیان و یا مستقیما درگیر شدن هستند. در عوض، چندگانگی از کمک های بشردوستانه پشتیبانی می کند. و بسیاری از مردم سوریه، صرف نظر از قدرت انتقاد خود از دولت فعلی، مخالفت با دخالت و خشونت های خارجی را دارند. در واقع بسیاری از شورشیان جنگجویان خارجی هستند. ما ممکن است دموکراسی را بهتر از دموکراسی بسازیم.

11 جنبش های طرفدار دموکراسی خشونت آمیز در بحرین و ترکیه و جاهای دیگر وجود دارد و در خود سوریه و دولت ما انگیزه ای برای پشتیبانی ندارد.

12 ایجاد دولت سوریه چیزهای وحشتناکی انجام داده است یا اینکه مردم سوریه رنج می برند، برای اقداماتی که احتمالا باعث بدتر شدن شرایط می شود، موردی نیست. یک بحران بزرگ وجود دارد که پناهندگان از تعداد زیادی از سوریه فرار می کنند اما بسیاری از پناهندگان عراقی هنوز قادر به بازگشت به خانه های خود نیستند. هیتلر ممکن است یک درخواست خاص را برآورده کند، اما برای مردم سوریه سود نخواهد برد. مردم سوریه همانند مردم ایالات متحده با ارزش هستند. هیچ دلیلی وجود دارد که آمریکایی ها نباید برای مردم سوریه زندگی کنند. اما آمریکایی هایی که سوری ها را مسلح می کنند و یا سوری ها را بمباران می کنند، در یک اقدام احتمالا بحران را تشدید می کنند، هیچکس هیچ خیری ندارد. ما باید تقویت و گفتگو، خلع سلاح هر دو طرف، خروج جنگجویان خارجی، بازگشت پناهندگان، ارائه کمک های بشردوستانه، پیگرد جنایات جنگی، مصالحه در میان گروه ها و برگزاری انتخابات آزاد را تشویق کنیم.

Mairead Maguire ، برنده نوبل صلح ، از سوریه بازدید کرد و در برنامه رادیویی من درباره اوضاع آنجا بحث کرد. وی در گاردین نوشت: "در حالی که یک جنبش مشروع و طولانی مدت برای صلح و اصلاحات غیر خشونت آمیز در سوریه وجود دارد ، بدترین اقدامات خشونت آمیز توسط گروه های خارجی انجام می شود. گروه های افراطی از سراسر جهان به سوریه نزدیک شده اند و تصمیم دارند این درگیری را به یک نفرت ایدئولوژیک تبدیل کنند. ers حافظان صلح بین المللی و همچنین کارشناسان و غیرنظامیان در سوریه تقریباً اتفاق نظر دارند که درگیری ایالات متحده فقط باعث بدتر شدن این درگیری می شود. "

شما نمی توانید از جنگ برای پایان دادن به جنگ استفاده کنید

در 1928، کشورهای اصلی جهان امضاء قرارداد کلوغ بریان را که همچنین به عنوان «پیمان صلح» یا «پیمان پاریس» معروف است، به امضاء رساندند و از جنگ و متعهد شدن کشورها به منظور حل اختلافات بین المللی صرفنظر از مصالح صلح آمیز، امضا کردند. امتناع از امتناع امیدوار بود که نظام حقوق بین الملل، داوری و پیگرد قانونی را توسعه دهد و جنگ ها را از طریق دیپلماسی، تحریم های هدفمند و سایر فشارهای بی خشونت جلوگیری کند. بسیاری معتقد بودند که پیشنهادات برای ممنوعیت جنگ از طریق استفاده از جنگ، به نفع خود خواهد بود. سناتور ویلیام بوره در 1931 اظهار داشت:

در مورد اجرای پیمان صلح مطالب زیادی گفته شده و می شود گفت ، زیرا آموزه زور به سختی می میرد. گفته شده است که ما باید دندان هایش را بگذاریم - یک کلمه مناسب که دوباره تئوری صلح را که بر اساس پاره کردن ، معلول کردن ، تخریب ، قتل استوار است ، آشکار می کند. بسیاری از من س inquال کرده اند: منظور از اجرای پیمان صلح چیست؟ به دنبال ساده سازی آن خواهم بود. مقصود آنها تغییر پیمان صلح به پیمان نظامی است. آنها آن را به طرح صلح دیگری مبتنی بر نیرو تبدیل می کنند و نیرو نام دیگری برای جنگ است. منظور آنها از قرار دادن دندان در این مورد ، توافق در مورد به کارگیری ارتش ها و ناوگان دریایی است ، هر کجا که ذهن حاصلخیز برخی از مجامع بلند پرواز ، متجاوز را پیدا کند ... من هیچ زبانی ندارم که بتوانم وحشت خود را از این پیشنهاد برای ایجاد معاهدات صلح یا طرح های صلح بر اساس دکترین زور.

از آنجا که جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست، حکمت مشترک این است که بوره اشتباه کرده است، که این پیمان نیاز به دندان دارد. بنابراین منشور ملل متحد شامل مقررات استفاده از جنگ برای مبارزه با جنگ است. اما در دهه ی 20 و یازدهم ایالات متحده و سایر دولت ها فقط امضای یک معاهده صلح نبودند. آنها همچنین به خرید سلاح های بیشتر و بیشتر دست زدند، نتوانستند یک سیستم کافی از قوانین بین المللی را ایجاد کنند و روند های خطرناک را در مکان هایی مانند آلمان، ایتالیا و ژاپن تشویق کنند. پیروی از جنگ، استفاده از این پیمان، پیروان بازنده های جنایت جنگی را تحت تعقیب قرار دادند. این اولین بار در تاریخ جهان بود. با توجه به عدم وجود جنگ جهانی دوم (که احتمالا مربوط به علل دیگر، از جمله وجود سلاح های هسته ای محسوب می شود)، نخستین تعقیب آنها به طرز چشمگیری موفق بود.

طرح هایی برای پایان دادن به جنگ از طریق نیروهای مسلح در نیم قرن اول سازمان ملل متحد و ناتو، عمیقا ناقص است. منشور سازمان ملل متحد اجازه جنگ هایی را می دهد که دفاعی یا مجوز سازمان ملل است، به همین منظور ایالات متحده به عنوان دفاعی و تایید سازمان ملل متحد در مورد حمله به ملت های فقیرنشین غیرمسلح در سراسر جهان توصیف کرده است. توافق نامه کشورهای عضو ناتو در مورد کمک های یکدیگر به نقض جمعی در سرزمین های دور تبدیل شده است. ابزار قدرت، همان گونه که بوره درک می کند، با توجه به خواسته های هر کس که نیروی بیشتری دارد، استفاده می شود.
مطمئنا بسیاری از افراد درگیر این موضوع به این معنی هستند که آنها در برابر دیکتاتورها خشمگین می شوند؛ دولت آنها حمایت خود را از آن آغاز می کند و شروع به مخالفت می کند، و از آنجایی که آنها خواستار می دانند که آیا ما باید چیزی یا چیزی را در برابر حملات بی گناهان انجام دهیم، جنگ و نشسته در دست ما است. البته پاسخ این است که ما باید چیزهای زیادی را انجام دهیم. اما یکی از آنها جنگ نیست

نوع غلط مخالفت با جنگ

راه هایی برای مخالفت با جنگ وجود دارد که کمتر از ایده آل است، زیرا آنها بر اساس اشتباهات هستند، طبیعت آنها محدود به مخالفت تنها برخی از جنگ ها نیستند و سطح کافی از اشتیاق و فعالیت را تولید نمی کنند. این درست است حتی زمانی که ما فراتر از مخالفت تنها جنگ های کشورهای غیر غربی. راه هایی وجود دارد که می توان با جنگ های خاص ایالات متحده مخالف بود که لزوما علت لغو را پیش نمی برد.

اکثریت آمریکایی ها در چندین نظرسنجی اخیر معتقدند جنگ 2003-2011 با عراق به ایالات متحده آسیب می رساند، اما به نفع عراق است. تعدادی از آمریکایی ها معتقدند که نه تنها عراقی ها باید سپاسگزار باشند، بلکه عراقی ها واقعا سپاسگزار هستند. بسیاری از آمریکایی ها که سالها جنگ را متوقف کردند، در حالی که همچنان ادامه داشتند، تمایل به پایان دادن به یک نوع بشردوستی داشتند. به طور عمده در مورد نیروهای ایالات متحده و بودجه ایالات متحده از رسانه های آمریکا و حتی گروه های صلح آمریكا، این افراد هیچ تصوری از اینكه دولتشان به عنوان یکی از حملات مخرب تر كه هر كشوری از آن رنج می برد، وارد شده است.

در حال حاضر، من مشتاق مخالفت با مخالفان جنگی نیستم و نمی خواهم آن را بردارم. اما من مجبور نیستم این کار را انجام دهم تا بتوانم آن را تقویت کنم. جنگ عراق به ایالات متحده آسیب زد. این هزینه ایالات متحده بود. اما عراقی ها در مقیاس بسیار بزرگتر آسیب می بینند. این موضوع مهم نیست، زیرا ما باید سطح مناسب گناه یا نادری را احساس کنیم، اما چون جنگ های مخالف به دلایل محدود به مخالفت جنگ محدود می انجامد. اگر جنگ عراق هزینه زیادی داشته باشد، شاید جنگ لیبی مقرون به صرفه باشد. اگر تعداد زیادی سرباز آمریکایی در عراق جان باختند، ممکن است اعتصابات هواپیماهای بدون سرنشین این مشکل را حل کند. مخالفت با هزینه های جنگ برای متجاوزان ممکن است قوی باشد، اما احتمال دارد به عنوان یک جنبش اختصاص داده شده به عنوان مخالفت با این هزینه ها همراه با مخالفت صالح با قتل عام ایجاد شود؟

والتر جونز، کنگره، حمله 2003 به عراق را تشویق کرد و هنگامی که فرانسه با آن مخالفت کرد، اصرار داشت که سیب زمینی سرخ کرده، سرخ شده را آزاد کند. اما رنج سربازان آمریکایی ذهن او را تغییر داد. بسیاری از ناحیه خود بودند. او دید چه چیزی را گذرانده است، چه خانواده هایشان از آن گذشتند. کافی بود اما او عراقی ها را نمی شناخت. او از طرف آنها عمل نکرد.

هنگامی که پرزیدنت اوباما درباره جنگ در سوریه صحبت کرد، جانشین کنگره قطعنامه ای را مبنی بر اصلاح قانون اساسی و قانون جنگ نظامی با تصویب کنگره برای تصویب پیش از جنگ اعلام کرد. این قطعنامه بسیاری از نکات را درست (و یا نزدیک به آن) دریافت کرده است:

در حالی که سازندگان قانون اساسی تصمیمی برای شروع جنگ جنگی را نه به دفاع از خود منحصرا به کنگره در ماده I، بخش 8، بند 11؛
در حالی که سازندگان قانون اساسی می دانستند که شعبه اجرایی مستلزم ایجاد خطر است و مردم کنگره و ایالات متحده را فریب دهد تا جنگ های بی قید و شرط را برای تسویه قدرت اجرایی توجیه کنند؛

در حالی که جنگ های مزمن با آزادی، جدایی از قدرت و حاکمیت قانون مخالف هستند؛

در حالیکه ورود نیروهای مسلح ایالات متحده به جنگ در حال جنگ در سوریه برای سرنگونی رییس جمهور بشار اسد، با بیداری دشمنان جدید، ایالات متحده را بی خطر تر می کند؛

در حالی که جنگ های انسانی یک تضاد است و به طور مشخص منجر به نیمه هرج و مرج و هرج و مرج، مانند در سومالی و لیبی؛

در حالی که اگر پیروزی، شورشیان هیدرا سرباز سوریه، جمعیت مسیحی یا اقلیت های دیگر را سرکوب کند؛ همانگونه که در دولت سلطنتی شیعی در عراق شاهد بود؛ و

در حالی که کمک نظامی آمریكا به شورشیان سوریه، از پشتیبانی نظامی كه به مجاهدین تقسیم شده در افغانستان در افغانستان برای مخالفت با اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شده بود، منحرف نمی شد و منجر به بی میلی 9 / 11 شد.

اما قطعه ای بی نظیر از این قطعنامه به قطعنامه ها منجر شد و به دست رزمندگان "بشر دوستانه" دست زد:

در حالی که سرنوشت سوریه برای امنیت و رفاه ایالات متحده و شهروندانش اهمیتی ندارد و زندگی یک عضو تنها نیروهای مسلح ایالات متحده را به خطر می اندازد.

سرنوشت یک کل ملت در حدود 20 میلیون نفر ارزش چندانی ندارد، اگر 20 میلیون نفر سوریه باشند و 1 از ایالات متحده است؟ چرا اینطور است؟ مطمئنا سرنوشت سوریه مربوط به سایر نقاط جهان است - در مورد پاراگراف بالا در مورد بلومبرگ نگاه کنید. ناسیونالیسم غیر ضروری جونز بسیاری از جهل خود را متقاعد خواهد کرد. او به درستی به این فکر می کند که جنگ علیه سوریه به نفع مردم سوریه است اما ایالات متحده را هزینه می کند. او این ایده را تشویق می کند که هیچ کس نباید زندگی خود را برای دیگران ریسک کند، مگر آنکه دیگران از همان قبیله اند. دنیای ما با بحران های زیست محیطی در آینده با این طرز فکر روبرو نخواهد شد. جونز آگاه است که سوریه رنج می برد - پاراگراف های بالا را ببینید. او باید چنین بگوید. حقیقت این است که جنگ های ما هیچ صعودی نداشته اند، در حالی که ما در حال کشتن انسان ها کمتر از ما امن تر است، به این معنی است که ما هر دو ما و ذینفعان احتمالی آن را آسیب می زنیم. و این یک مورد علیه تمام جنگهاست، نه فقط برخی از آن.

هزینه های جنگ

هزینه های جنگ بیشتر از طرف دیگر است. مرگ و میر ایالات متحده در عراق، 0.3 درصد مرگ و میر در آن جنگ بود (نگاه کنید به WarIsACrime.org/Iraq). اما هزینه های برگشت به خانه نیز بسیار گسترده تر از آن است که معمولا به رسمیت شناخته شده است. ما درباره مرگ ها بیشتر از آسیب های فراوان بیشتر می شنویم. ما در مورد آسیب دیدگی بیشتر از آسیب های بسیار نامرئی بیشتر می شنویم: آسیب های مغزی و درد و دل درد روانی. ما نسبت به خودکشی و یا تاثیر بر خانواده ها و دوستان خود کافی نیستیم.

هزینه مالی جنگها بسیار زیاد ارائه شده و هست. اما با هزینه های معمول غیر جنگی برای آماده سازی جنگ کوتاهی می شود - هزینه هایی که طبق پروژه اولویت های ملی ، همراه با هزینه های جنگ ، 57 درصد هزینه های اختیاری فدرال را در بودجه پیشنهادی رئیس جمهور برای سال 2014 تشکیل می دهد. و همه این هزینه ها به دروغ حداقل به عنوان حداقل پوشش نقره ای سود اقتصادی به ما معرفی شده است. در حقیقت ، طبق مطالعات مكرر دانشگاه ماساچوست - آمهرست ، هزینه های نظامی مشاغل كمتر و پردرآمدتری نسبت به هر نوع هزینه دیگری از جمله آموزش ، زیرساخت ها ، انرژی سبز و غیره تولید می كند. در حقیقت هزینه های نظامی برای اقتصاد از کاهش مالیات برای افراد کار بدتر است - یا ، به عبارت دیگر ، از هیچ چیز بدتر است. این یک خسارت اقتصادی است که درست مانند افرادی که فوربس 400 را تشکیل می دهند به عنوان "ایجاد کننده شغل" معرفی می شود (مراجعه کنید به PERI.UMass.edu).

به طرز وحشیانه ای، در حالی که "آزادی" اغلب به عنوان دلیل جنگ علیه جنگ به شمار می آید، جنگ های ما برای مدت طولانی به عنوان توجیه برای فریب دادن آزادی های واقعی ما مورد استفاده قرار گرفته اند. مقایسه ای از چهارم، پنجم و اولین اصلاحات قانون اساسی ایالات متحده با عمل مشترک آمریکا و 15 سال پیش اگر فکر می کنید شوخی کردم. در جریان "جنگ جهانی جهانی علیه تروریسم"، دولت آمریکا محدودیت های جدی ای بر تظاهرات عمومی، برنامه های نظارتی گسترده در نقض آشکار اصلاحیه چهارم، تجدید بازداشت زندانی نامحدود بدون اتهام یا محاکمه، برنامه ای مستمر ترورهای رژیم مخفی دستورات و مصونیت برای کسانی که مرتکب جرم شکنجه از طرف دولت ایالات متحده می شوند. برخی از سازمان های بزرگ غیر دولتی کار فوق العاده ای برای رسیدگی به این علائم دارند، اما عمدا از پیشگیری از بیماری جنگ و آمادگی جنگ جلوگیری می کنند.

فرهنگ جنگ، سلاح های جنگی و کارکردهای سودآور جنگ به یک نیروی پلیتی داخلی نظامی تبدیل می شود و کنترل مهاجرت بیشتر جنگجو است. اما پلیس در حال مشاهده عموم به عنوان یک دشمن، نه یک کارفرما، ما را امن تر نمی کند. این ایمنی فوری ما و امید ما به نماینده دولت در معرض خطر است.

محرمانه بودن در زمان جنگ، دولت را از مردم دور می کند و اطلاعاتی را که افراد سعی در اطلاع رسانی به ما در مورد آنچه که در اسم ما با پول ما انجام می شود، به عنوان دشمنان ملی می شناسند. ما آموزش می دهیم که از کسانی که به ما احترام می گذارند نفرت کنیم و به کسانی که ما را تحقیر می کنند را تحمل کنیم. همانطور که من این را نوشتم، یک خبرنگار جوان به نام برادلی منینگ (در حال حاضر به نام چلسی منینگ) برای محکومیت جنایات جنگی محاکمه شد. او به "کمک به دشمن" و با نقض قانون جاسوسی در دوران جنگ جهانی اول متهم شد. هیچ مدرکی مبنی بر اینکه او از هر دشمن یا تلاش برای کمک به هر دشمن کمک کرده است و او به اتهام "کمک به دشمن" تبرئه شده است، ارائه نشده است. با این وجود او به جرم "جاسوسی" برای انجام مسئولیت قانونی و اخلاقی وی مجازات شد برای افشای دولت اشتباه انجام دادن. در همان زمان، یکی دیگر از خبرنگاران جوان، ادوارد اسنودن، در اثر ترس از زندگی اش از کشور فرار کرد. و خبرنگاران متعدد گفتند که منابع درون دولت دیگر به صحبت کردن با آنها رسیده است. دولت فدرال "برنامه تهدید شخصی" را ایجاد کرده است و کارمندان دولتی را تشویق می کند تا از کارکنانی که مظنون به آزار و اذیت و یا جاسوسان می شوند استفاده کند.

فرهنگ ما، اخلاق ما، حسن نعمت ما: این می تواند تلفات جنگ باشد حتی زمانی که جنگ هزاران مایل دور از ساحل است.

طبیعت طبیعی ما قربانی اصلی است؛ این جنگ ها بیش از سوخت های فسیلی است که خودشان مصرف کنندگان سوخت های فسیلی و مسمومیت های زمین، هوا و آب را به شیوه ای گوناگون هدایت می کنند. پذیرش جنگ در فرهنگ ما می تواند به دلیل عدم تمایل گروه های بزرگ زیست محیطی به یکی از نیروهای مخرب موجود - ماشین جنگی باشد. از جیمز ماریوت، یکی از نویسندگان جاده نفت، خواسته بودم که آیا او فکر می کند که استفاده از سوخت های فسیلی بیشتر به استفاده از سوخت های فسیلی کمک می کند تا نظامیانی یا نظامی تربیت کند. او پاسخ داد: "شما قصد ندارید از شر یک نفر خلاص شوید" (فقط منحصر به یک غفلت خفیف، من فکر می کنم).

همانگونه که منابع و انرژی ما را در جنگ قرار می دهیم، در زمینه های دیگر از جمله آموزش، پارک ها، تعطیلات، بازنشستگی ها، از دست می دهیم. ما بهترین ارتش و بهترین زندان ها را داریم، اما در همه چیز از مدرسه تا مراقبت های بهداشتی به اینترنت و سیستم های تلفن ردیابی می کنیم.

در 2011، من به سازماندهی یک کنفرانس به نام "مجتمع صنعتی نظامی در 50" کمک کردیم که به بسیاری از انواع آسیب های موجود در صنعت نظامی اشاره کرد (نگاه کنید به DavidSwanson.org/mic50). مناسبت نشانه نیم قرن از زمانی بود که آیزنهاورر در سخنان خداحافظی خود عصبی را برای بیان یکی از هشدارهای پیش بینی شده، بالقوه ارزشمند و غم انگیز و بی رحمانه تاریخ بشری به دست آورد:

در شوراهای حکومت، ما باید در برابر نفوذ غیرقانونی، چه به دنبال و چه غیرمستقیم، توسط مجتمع نظامی-صنعتی بایستیم. پتانسیل افزایش فاجعه ناپذیر قدرت وجود دارد و همچنان ادامه خواهد داشت. ما نباید هرگز اجازه بدهیم که وزن این ترکیبی، آزادی های ما یا فرآیندهای دموکراتیک را به خطر بیندازد. ما نباید چیزی را به عهده بگیریم. فقط یک شهروند هشدار دهنده و آگاهانه می تواند با استفاده از روش های صلح آمیز و اهداف ما، سازگاری مناسب با دستگاه های صنعتی و نظامی نظامی بزرگ را متقاعد سازد تا امنیت و آزادی بتوانند با یکدیگر همفکری کنند.

جهان دیگری ممکن است

جهان بدون جنگ می تواند جهان با بسیاری از چیزهایی که ما می خواهیم و بسیاری از چیزهایی که ما نمی روی دیوانه. پوشش این کتاب جشن است، زیرا لغو جنگ به معنای پایان وحشت وحشی است، اما همچنین به دلیل آنچه که می تواند دنبال کند. صلح و آزادی از ترس بسیار بیشتر از بمب های آزاد است. این آزادسازی می تواند تولد فرهنگ، هنر، علم و رفاه باشد. ما می توانیم با آموزش دادن با کیفیت بالا از قبل از مدرسه به کالج به عنوان یک حق انسانی، بدون اشاره به مسکن، مراقبت های بهداشتی، تعطیلات و بازنشستگی شروع کنیم. ما می توانیم lifespans، happiness، intelligence، مشارکت سیاسی و چشم انداز آینده ای پایدار را افزایش دهیم.

ما برای حفظ سبک زندگی خود نیازی به جنگ نداریم. اگر ما بخواهیم زنده بمانیم، باید به خورشید، باد و دیگر انرژی های تجدید پذیر منتقل شویم. انجام این کار مزایای بسیاری دارد. برای یک چیز، یک کشور خاص بعید است که بیش از سهم عادلانه آن از آفتاب، ذخیره کند. مقدار زیادی در اطراف وجود دارد، و آن را در نزدیکی جایی که جمع آوری شده است، استفاده می شود. ممکن است ما بخواهیم شیوه زندگی خود را به گونه ای بهبود دهیم، غذاهای محلی بیشتری را تولید کنیم، اقتصادهای محلی را توسعه دهیم، غلظت نابرابر ثروت را که من به قرون وسطی نامیده ام، تا زمانی که یک استاد به آن اشاره کرد که اقتصادهای قرون وسطایی نسبت به ما عادلانه تر هستند. آمریکایی ها نیازی به رنج و عذاب وجدان ندارند تا منابع را با عادلانه تر و با نظارت دقیق تر مورد توجه قرار دهند.

حمایت عمومی از جنگ و مشارکت در ارتش، بخشی بر کیفیت است که اغلب در مورد جنگ و رزمندگان عاشقانه است: هیجان، فداکاری، وفاداری، شجاعت و همدردی. این در واقع می تواند در جنگ پیدا شود، اما نه صرفا در جنگ. نمونه هایی از این ویژگی ها، علاوه بر محبت، همدلی و احترام، نه تنها در جنگ، بلکه در کار گاهشمارگان، فعالان و شفا دهنده ها نیز یافت می شود. جهان بدون جنگ نیاز به هیجان یا شجاعت را از دست ندهید. فعاليت خشونت آميز اين شکاف را پر کرده و پاسخ مناسبي به آتش سوزي هاي جنگل ها و سيل هايي که در آينده ما با تغييرات آب و هواي ما در مي آيد. اگر ما برای زنده ماندن، به این شکاف و شکوه و عظمت نیاز داریم. به عنوان یک مزیت جانبی، آنها هر گونه استدلال را برای جنبه های مثبت جنگ داخلی مطرح می کنند. مدت زمان زیادی است که ویلیام جیمز برای جایگزینی برای تمام جنبه های مثبت جنگ، شجاعت، همبستگی، فداکاری و غیره به دنبال داشت. همچنین زمانی که محمد گاندی یکی از آنها را پیدا کرد، مدت زیادی طول کشید.

البته، آخرالزمان زیست محیطی تنها نوع فاجعه فوق العاده ای نیست که تهدید می کند. همانطور که سلاح های هسته ای گسترش می یابد، به عنوان تکنولوژی هواپیماهای بدون سرنشین گسترش می یابد و به عنوان شکار انسان ها معمول می شود، ما همچنین در معرض خطر هسته ای و دیگر فاجعه های مرتبط با جنگ هستیم. پایان جنگ فقط مسیری برای اتوپیا نیست؛ این نیز راه برای بقا است. اما، همانطور که آیزنهاور هشدار داد، ما نمی توانیم بدون از بین بردن آماده سازی جنگ، جنگ را از بین ببریم. و ما نمی توانیم آماده سازی جنگ را از بین ببریم و این ایده را که جنگ روزمره خوب می تواند باشد، نابود کنیم. برای این کار، قطعا اگر ما از بین بردن یا حداقل تضعیف این ایده که در گذشته شاهد جنگهای خوب بوده ایم، کمک کنیم.

"هرگز وجود نداشت
یک جنگ خوب یا یک صلح بد "یا
چگونه می توان در برابر هیتلر و جنگ مقاومت کرد

بنجامین فرانکلین که گفته است که در داخل علامت نقل قول قرار دارد، پیش از هیتلر زندگی کرد و بنابراین در ذهن بسیاری از افراد نمی تواند در مورد این موضوع صحبت کند. اما جنگ جهانی دوم در دنیای بسیار متفاوتی از امروز اتفاق افتاد، لازم نبود اتفاق بیفتد و زمانی که اتفاق افتاد با آن برخورد شود. این نیز متفاوت است از اینکه چگونه ما معمولا آموزش می دهیم. برای یک چیز، دولت ایالات متحده مشتاق بود که وارد جنگ شود و تا قبل از پرل هاربر، وارد جنگ شد، در آتلانتیک و اقیانوس آرام.

آلمان پیش از جنگ جهانی دوم ممکن بود بدون حل و فصل سختی که به دنبال جنگ جهانی اول بود، بسیار متفاوت بود، که به جای جنگجویان کل مردم را مجازات می کرد و بدون حمایت قابل توجه مالی برای دهه های گذشته و در جریان جنگ جهانی دوم توسط شرکت های آمریکایی مانند GM ، فورد، آی بی ام و ITT (آنتونی ساتون را ببینید وال استریت و ظهور هیتلر).
(اجازه دهید در اینجا ضمن اشاره به این نکته اشاره کنم که من امیدوارم که بسیاری از آنها کاملا احمقانه باشند، اما من می دانم که دیگران باید بشنوند. ما در مورد جنگ جهانی دوم صحبت می کنیم و فقط از هیتلر، یعنی شرکت های آمریکایی، انتقاد می کنم. بنابراین اجازه دهید به تذکر بپردازم که هیتلر هنوز مسئول تمام جنایاتی است که او مرتکب شده است. سرزنش بیشتر شبیه آفتابگردان است، مانند سوختهای فسیلی؛ ما می توانیم برخی از هنری فورد را برای پشتیبانی از هیتلر بیفزاییم خود آدولف هیتلر و بدون مقایسه و یا معادل کردن دو.)

مقاومت خشونت آمیز نسبت به نازی ها در دانمارک، هلند و نروژ، و همچنین تظاهرات موفق در برلین توسط زنان غیر یهودی از شوهر های یهودی زندانی، پتانسیلی را که هرگز به طور کامل متوجه نشد، حتی نزدیک نمی کرد. این مفهوم که آلمان می تواند یک شغل پایدار بقیه اروپا و اتحاد جماهیر شوروی را حفظ کند و به آمریکا حمله کند، بسیار نامطلوب است، حتی با توجه به اطلاعات کمی نسبت به فعالیت های خشونت بار 1940s. به لحاظ نظامی، آلمان در درجه اول توسط اتحاد جماهیر شوروی شکست خورد، دشمنان دیگری که بازی های نسبتا جزئی را بازی می کردند.

نکته مهم این است که خشونت عظیم، سازمان یافته باید در برابر نازی ها در 1940 ها مورد استفاده قرار گیرد. این نبود، و بسیاری از مردم مجبور بودند جهان را کاملا متفاوت ببینند تا اینکه اتفاق افتاد. بلکه نکته این است که ابزارهای غیر خشونت امروزه به طور گسترده ای درک می شوند و می توانند و به طور معمول در برابر ستیزه جویان مورد استفاده قرار گیرند. ما نباید تصور کنیم که بازگشت به یک سن که در آن چنین نیست، حتی اگر انجام این کار کمک می کند تا توجیه سطوح ظالمانه از هزینه های نظامی! ما باید تلاش کنیم تا بدون خشونت مقاومت علیه رشد قدرت های استبدادی را پیش از رسیدن به یک نقطه بحرانی تقویت کنیم و همزمان تلاش کنیم تا کارهای زمینی را برای جنگ های آینده علیه آنها متوقف کنیم.

پیش از حمله به پرل هاربر، که بعدا بخشی از ایالات متحده نبود، پرزیدنت فرانکلین روزولت سعی کرد مردم آمریکا را در مورد کشتی های ایالات متحده از جمله گرر و کیرنی دروغ بگوید، که به کمک هواپیماهای بریتانیایی زیردریایی های آلمانی کمک کرده بود اما روزولت تصریح کرد که به اشتباه حمله شده است. روزولت تلاش کرد تا حمایت خود را برای ورود به جنگ به دست آورد و دروغ گفت که او در اختیار داشتن یک نقشه مخفی نازی برای برنامه ریزی برای فتح آمریكای جنوبی، و همچنین طرح مخفی نازی برای جایگزینی تمام ادیان با نازیسم بود. با این حال، مردم ایالات متحده ایده جنگ را تا جنگ ژاپن تا پرل هاربر، که روزولت پیش از آن این پیش نویس را تاسیس کرده بود، گارد ملی را فعال کرد، با استفاده از یک نیروی دریایی بزرگ در دو اقیانوس، آغاز کرد، اسلحه های قدیمی را به انگلیس در ازای مبادلات آن در کارائیب و برمودا فروخت و مخفیانه دستور ایجاد یک لیست از هر شخص ژاپنی و ژاپنی آمریکایی در ایالات متحده را صادر کرد.

زمانی که رئیس جمهور روزولت هفت سال قبل از حمله ژاپن به پرل هاربر سفر کرد، ارتش ژاپن (که همانند هیتلر یا هرکسی دیگری در جهان، سرزنش کامل برای همه جنایات غیر قابل قبول خود را نشان می دهد) ابراز نگرانی کرد. در ماه مارس 1935، روزولت به جزیره ویک در نیروی دریایی ایالات متحده اعطا کرد و اجازه داد تا باند فرودگاه های باری را در جزیره ویک، جزیره مادوی و گوام به پان آم Airways اعطا کند. فرماندهان نظامی ژاپن اعلام کردند که آنها را مختل کرده و این خطوط هوایی را به عنوان یک تهدید مشاهده کرده است. فعالان صلح در ایالات متحده نیز فعال بودند.

در ماه نوامبر 1940، روزولت چین را برای 100m برای جنگ با ژاپن وام داد و پس از مشورت با بریتانیا، وزیر خزانه داری ایالات متحده، هنری مورگنتائو، قصد داشت بمب گذاران چینی را با استفاده از خدمه های آمریکایی برای بمباران در توکیو و دیگر شهرهای ژاپن بفرستد.

سالها قبل از حمله به پرل هاربر، نیروی دریایی ایالات متحده در برنامه های جنگ با ژاپن، 8 ماه مارس، 1939 کار می کرد که نسخه ای از آن "جنگ طولانی مدت طولانی" را توصیف می کند که ارتش را نابود می کند و زندگی اقتصادی ژاپن در ماه ژانویه 1941، تبلیغ کننده ژاپن خشم خود را در مورد پرل هاربر در یک مقاله سرمقاله ابراز کرد و سفیر ایالات متحده در ژاپن در خاطرات خود نوشت: "بحث در مورد شهر بسیار زیاد است زیرا ژاپن در صورت وقوع ایالات متحده، در حال برنامه ریزی برای حمله به توطئه ی عجیب و غریب به پرل هاربر هستند. البته من دولتم را مطلع کردم. "

در ماه مه 24، 1941، نیویورک تایمز در مورد آموزش ایالات متحده نیروی هوایی چین و ارائه "جنگنده های متعدد و هواپیماهای بمب گذاری شده" به چین توسط ایالات متحده گزارش داد. "بمباران شهرهای ژاپنی انتظار می رود" خط فرعی را بخوانید.

در ژوئیه 24، 1941، رئیس جمهور روزولت اظهار داشت: "اگر ما نفت را از بین برداریم، احتمالا ژاپن یک سال پیش به هند شرقی هلندی رفته بود و شما جنگی داشتید. از دیدگاه خودخواهانه دفاع از خود برای جلوگیری از آغاز جنگ در اقیانوس آرام، بسیار ضروری بود. بنابراین سیاست خارجی ما سعی در متوقف ساختن جنگ در خارج از این کشور داشت. گزارشگران متوجه شدند روزولت به جای "این"، "به جای" بود. روز بعد، روزولت یک دستورالعملی صادر کرد که دارایی های ژاپنی را منع کرد. ایالات متحده و بریتانیا نفت و فلزات قراضه را به ژاپن متوقف کردند. رادکابینود پال، یکی از حقوقدانان هند که پس از جنگ در دادگاه جنایات جنگی در توکیو خدمت کرده بود، این تحریمها را "تهدید واضح و قوی برای موجودیت ژاپن" نامید و نتیجه گرفت که ایالات متحده ژاپن را تحریک کرده است.

دولت آمریكا همانطور كه ​​می نویسد، تحریم ها را تحمیل می كند.

در ماه نوامبر 15، 1941، سرگروه ارتش، جورج مارشال، رسانه ها را به چیزی که ما را به عنوان "برنامه مارشال" به یاد نمی آورد، خلاصه کرد. در واقع ما آن را به یاد نمی آوریم. مارشال گفت: "ما در حال آماده سازی یک جنگ توهین آمیز علیه ژاپن هستیم، و از روزنامه نگاران می خواهیم که آن را مخفی نگه دارند."

ده روز پس از آن، وزیر جنگ هنری استمسون در دفتر خاطرات خود نوشت که او در دفتر بیضی با مارشال، رئیس جمهور روزولت، وزیر نیروی دریایی فرانک ناکس، دریاسالار هارولد استارک و وزیر امور خارجه کوردل هال دیدار کرده بود. روزولت به آنها گفته بود که احتمالا ژاپن ها به زودی، احتمالا دوشنبه آینده حمله خواهند کرد. به خوبی مستند شده است که ایالات متحده کد های ژاپنی را شکسته و روزولت به آنها دسترسی داشته است.

آنچه که ایالات متحده را در جنگ نیافت و یا آن را ادامه داد، تمایل به نجات یهودیان از آزار و اذیت بود. سالهاست که روزولت قوانینی را که به پناهندگان یهودی از آلمان به ایالات متحده اجازه داده بود را مسدود کرد. مفهوم جنگ برای نجات یهودیان در هیچ یک از پوسترهای تبلیغاتی جنگ یافت نشد و اساسا پس از پایان جنگ به وجود آمد، درست همانطور که ایده "جنگ خوب" چندین دهه بعد به عنوان مقایسه با جنگ ویتنام برگزار شد.

لورنس اس. ویتنر نوشت: "در سال 1942 آشفته شد ،" با شایعات مربوط به برنامه های نابودی نازی ها ، جسی والاس هوگان ، یک مربی ، یک سیاستمدار و بنیانگذار لیگ مقاومت در برابر جنگ ، نگران چنین سیاستی بود که "طبیعی" به نظر می رسید ، از دیدگاه آسیب شناسی آنها ، "ممکن است در صورت ادامه جنگ جهانی دوم انجام شود. وی نوشت: "به نظر می رسد تنها راه نجات هزاران و شاید میلیون ها یهودی اروپایی از نابودی این باشد كه دولت ما قول" آتش بس "را به شرط عدم تحقیر بیشتر اقلیت های اروپایی پخش كند. terrible بسیار وحشتناک خواهد بود اگر شش ماه دیگر متوجه شویم که این تهدید به معنای واقعی اتفاق افتاده است ، بدون اینکه حتی اقدامی برای جلوگیری از آن انجام دهیم. ' هنگامی که پیش بینی های او تا سال 1943 خیلی خوب تحقق یافت ، او به وزارت امور خارجه و نیویورک تایمز نامه نوشت و این واقعیت را محکوم کرد که "دو میلیون [یهودی] قبلاً مرده اند" و "دو میلیون نفر دیگر تا پایان جنگ.' وی بار دیگر خواستار توقف درگیری ها شد ، و استدلال كرد كه شکست های ارتش آلمان به نوبه خود تلافی های دقیق بر علیه قلاب یهودی را در پی خواهد داشت. وی تأكید كرد: "پیروزی آنها را نجات نخواهد داد ، زیرا مردگان نمی توانند آزاد شوند."

در پایان برخی از زندانیان نجات یافتند، اما بسیاری دیگر کشته شدند. جنگ نه تنها باعث جلوگیری از نسل کشی شد، بلکه جنگ نیز بدتر شد. جنگ نشان داد که غیرنظامیان برای کشتار جمعی بازی عادلانه داشتند و ده ها میلیون نفر آنها را کشتند. تلاش برای شوک و ترس از طریق کشتار جمعی شکست خورد. شهرهای بمباران آتش نشانی اهداف بالایی ندارند. بمب اتمی یک بمب اتمی، و سپس یک بمب دیگر، به هیچ وجه به عنوان راهی برای پایان دادن به جنگی بود که در حال پایان است. امپریالیسم آلمانی و ژاپنی متوقف شد، اما امپراتوری جهانی ایالات متحده از پایگاه ها و جنگ ها خبر بد برای خاورمیانه، آمریکای لاتین، کره، ویتنام، کامبوج، لائوس و دیگر نقاط دنیا بود. ایدئولوژی نازی توسط خشونت شکست خورد. بسیاری از دانشمندان نازی برای کار در پنتاگون آورده شده و نتایج نفوذشان آشکار شده است.

اما بسیاری از آنچه که ما به ویژه ذات ناسیونالیست (نژاد یهودی، آزمایش انسان، و غیره) فکر می کنیم، می تواند در ایالات متحده و قبل، در طی و پس از جنگ یافت شود. یک کتاب اخیر به نام "برآورده کردن اراده ی خود": بخش تاریخچه ی آزمایشات پزشکی در مورد کودکان در جنگ سرد آمریکا، بسیاری از آنچه که شناخته شده است را جمع آوری می کند. Eugenics در صدها مدارس پزشکی در ایالات متحده توسط 1920s آموزش داده شد و با یک برآورد در سه چهارم کالج های ایالات متحده تا اواسط 1930s. آزمایشات غیر داوطلبانه در مورد کودکان و بزرگسالان نهادینه شده در ایالات متحده قبل، در طول و به ویژه پس از آنکه ایالات متحده و متحدان آن تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند برای تمرین در 1947، محکومیت بسیاری را به زندان و هفت زندان محکوم کردند، در ایالات متحده رایج بود. این دادگاه قانون نیومنبرگ را ایجاد کرد، استانداردهای عملی پزشکی که بلافاصله به خانه برگشتند. پزشکان آمریکایی آن را "کد خوب برای وحشیان" می دانستند. بنابراین، ما مطالعه سیفیلیس Tuskegee و آزمایشات در بیمارستان مزمن یهودیان در بروکلین، مدرسه دولتی Willowbrook در جزیره Staten، زندان هولمزبورگ در فیلادلفیا و بسیاری دیگر ، از جمله آزمایشات ایالات متحده در مورد گواتمالایی ها در جریان پرونده نورمبرگ. همچنین در طول محاکمه نورمبرگ کودکان در مدرسه پنمنستورای جنوب شرقی پنسیلوانیا، مدفوع هپاتیت را به غذا خوردند. آزمایش های انسانی در دهه های پس از آن افزایش یافت. همانطور که هر داستان از بین رفته است، ما آن را بعنوان یک اختلال دیدیم. علیه ایشان پیشنهاد می دهد در غیر این صورت. همانطور که می نویسم، تظاهرات اخیر استریلیزاسیون مجدد زنان در زندان های کالیفرنیا وجود دارد.

نکته این است که مقادیر نسبی شرارت افراد یا افراد را مقایسه نکنیم. اردوگاه های کار اجباری نازی ها در این رابطه بسیار سخت است. نکته این است که هیچ یک از طرفین در جنگ خوب نیستند و رفتار بد برای جنگ هیچ توجیه ندارد. آمریکایی کورتیس لمی، که بر بمبگذاری آتشبشی شهرهای ژاپن نظارت کرده و صدها هزار غیرنظامی را کشته است، گفت که اگر طرف دیگر پیروز شود، به عنوان یک جنایتکار جنگی محاکمه خواهد شد. این سناریو نباید جنایات جنون جنگی ژاپنی ها یا آلمانی ها را پذیرفته یا ستایش کند. اما این امر موجب می شود که جهان به اندیشه اندیشی و یا حداقل تفکر منحصر به فرد آنها بیفزاید. در عوض، جنایات متحدان، تمرکز یا حداقل یک تمرکز از خشم است.

شما نباید فکر کنید که ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم یک ایده بد برای مخالفت با تمام جنگ های آینده است. شما می توانید سیاست های اشتباه دهه ها را که منجر به جنگ جهانی دوم شد، شناسایی کنید. و شما می توانید امپریالیسم هر دو طرف را به عنوان یک محصول زمان خود تشخیص دهید. کسانی هستند که به این معنی استثناء برده داری توماس جفرسون هستند. اگر ما بتوانیم این کار را انجام دهیم، شاید بتوانیم از جنگ فرانکلین روزولت نیز پرهیز کنیم. اما این بدان معنا نیست که ما باید برنامه ای برای تکرار هر یک از این موارد داشته باشیم.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی