جنایات جنگی ایالات متحده یا "انحراف نرمال"

نیکلاس جی سی دیویس می نویسد: سیاست خارجی ایالات متحده و رسانه های جریان اصلی آن با مجموعه ای گسترده از استانداردهای ریاکاری که جنایت های جنگی را توجیه می کنند یا چیزی که ممکن است "نرمال بودن انحراف" نامیده شود، عمل می کنند.

توسط نیکلاس جی سی دیویس، خبر کنسرسیوم

جامعه شناس دایان ووهن اصطلاح را تعریف کرد "عادی انحراف" همانطور که او در حال بررسی انفجار بود چلنجر (Challenger) شاتل فضایی در سال 1986. او از آن برای توصیف اینکه چگونه فرهنگ اجتماعی در ناسا باعث بی اعتنایی به استانداردهای سختگیرانه و مبتنی بر فیزیک شده است ، استفاده کرد بالفعل استانداردهایی که حاکم بر عملیات واقعی ناسا بودند و منجر به شکستهای فاجعه بار و مرگبار شدند.

Vaughan یافته های او را در او منتشر کرد برنده جایزه کتاب, تصمیم چلنجر راه اندازی: فناوری خطرناک، فرهنگ و انحراف در ناسا، که به گفته وی "نشان می دهد که چگونه اشتباه، بدبختی و فاجعه به صورت اجتماعی سازمان یافته و به طور سیستماتیک توسط ساختارهای اجتماعی تولید می شود" و "توجه ما را از توضیحات علمی جداگانه به ساختار قدرت و قدرت ساختار و فرهنگ - عواملی که برای شناسایی و شناسایی دشوار است اما هنوز هم تاثیر زیادی در تصمیم گیری در سازمان ها دارند. "

پرزیدنت جورج دبلیو بوش اعلام کرد که حمله اش به عراق در ماه مارس 19، 2003 آغاز شده است.

هنگامی که همان الگوی فرهنگ و رفتار سازمان در ناسا تا زمانی که از دست دادن شاتل دوم در 2003 ادامه یافت، دایان ووهان به هیئت تحقیق در مورد تصادفات ناسا منصوب شد، که به تدریج تصدیق خود را مبنی بر اینکه "عادی شدن انحراف" عامل مهمی در این بود شکست های فاجعه بار.

عادی سازی انحراف از آن زمان در طیف وسیعی از جرایم شرکتی و شکست های نهادی ذکر شده است ، از تسلیحات Volkswagen از آزمایشهای انتشار به اشتباهات مرگبار پزشکی در بیمارستان ها. در حقیقت ، عادی سازی انحراف در بیشتر نهادهای پیچیده حاکم بر جهانی که امروز در آن زندگی می کنیم ، خطری همیشگی است ، بخصوص در بوروکراسی اداری که سیاست خارجی ایالات متحده را تدوین و اجرا می کند.

عادی سازی انحراف از قوانین و معیارهایی که به طور رسمی سیاست خارجی ایالات متحده را کنترل می کنند کاملاً بنیادی است. و با این حال ، مانند سایر موارد ، این به تدریج به عنوان یک حالت عادی امور ، ابتدا در دالان های قدرت ، سپس توسط رسانه های شرکتی و در نهایت توسط بسیاری از مردم به طور کلی پذیرفته شده است.

همانطور که واگن در برنامه شاتل در ناسا یافت ، هنگامی که انحراف از نظر طبیعی عادی شد ، دیگر هیچ گونه بررسی م effectiveثر در عملکردهایی که اساساً از استانداردهای رسمی یا تعیین شده منحرف می شوند - در مورد سیاست خارجی ایالات متحده ، که به قوانین و قوانین اشاره دارد ، وجود ندارد. آداب و رسوم حقوق بین الملل ، کنترل و توازن سیستم سیاسی قانون اساسی ما و تجربه و رویه تکامل یافته نسل دولتمردان و دیپلمات ها.

عادی کردن غیر طبیعی

در طبیعت موسسات پیچیده آلوده به نرمال سازی انحراف است که افراد داخلی برای کم اهمیت جلوه دادن مشکلات احتمالی و جلوگیری از تسریع در ارزیابی مجدد بر اساس استانداردهای قبلاً ایجاد شده ، انگیزه می گیرند. پس از نقض قوانین ، تصمیم گیرندگان هر زمان که مسئله جدیدی پیش بیاید با معمای شناختی و اخلاقی روبرو می شوند: آنها دیگر نمی توانند اذعان کنند که اقدامی استانداردهای مسئولانه را نقض می کند بدون اینکه اعتراف کنند قبلاً آنها را نقض کرده اند.

این فقط مسئله پرهیز از شرمساری عمومی و پاسخگویی سیاسی یا کیفری نیست ، بلکه یک نمونه واقعی از ناهماهنگی شناختی جمعی در میان افرادی است که به راستی ، اگرچه اغلب خودخواهانه بوده اند ، فرهنگ انحرافی را پذیرفته اند. دایان وان عادی سازی انحراف را با کمربند الاستیک مقایسه کرده و ادامه می دهد.

در آغاز تهاجم ایالات متحده به عراق در 2003، پرزیدنت جورج دبلیو بوش دستور ارتش آمریکا به حملات هوایی ویرانگر را به بغداد، که به عنوان "شوک و حیرت" شناخته می شود، دستور داد.

در کشیش اعلی که اکنون سیاست خارجی ایالات متحده را مدیریت می کند ، پیشرفت و موفقیت بر اساس انطباق با این فرهنگ کشسان انحراف عادی است. سوت کش ها مجازات یا حتی تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند و افرادی که فرهنگ انحرافی حاکم را زیر سال می برند به طور معمول و کارآمد در حاشیه قرار می گیرند و به سمت تصمیم گیری ارتقا نمی یابند.

به عنوان مثال، زمانی که مقامات ایالات متحده "دوقلو" را که Orwellian "قتل های هدفمند" را قبول کرده بودند، پذیرفته بودند، یا "منهتن" به عنوان دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، آنها را مدتهاست نقض نکرده است ممنوعهنصب ترورحتی یک دولت جدید نمیتواند این تصمیم را مجددا راه بیاندازد بدون اینکه یک فرهنگ انحرافی را مجبور به مقابله با خطای غلط و غیرقانونی تصمیم اصلی خود کند.

سپس ، یک بار دولت اوباما این کار را کرد به شدت escalated برنامه پهپادی سیا به عنوان جایگزینی برای آدم ربایی و بازداشت نامحدود در گوانتانامو ، حتی دشوارتر است که بپذیریم این یک سیاست قتل خون سرد است که خشم و خصومت گسترده ای را ایجاد می کند و برای اهداف قانونی ضد تروریسم ضد تولید است - یا اعتراف که منع منع استفاده منافع منشور ملل متحد را نقض می کند ، به عنوان گزارش های ویژه سازمان ملل متحد در مورد قتل های غیر قانونی هشدار داد.

اساس چنین تصمیماتی نقش وكلا government دولت آمریكا است كه پوشش حقوقی آنها را فراهم می كند ، اما با عدم شناخت دادگاههای بین المللی ایالات متحده و احترام فوق العاده دادگاههای آمریكا به شعبه اجرایی در مورد "امنیت ملی" ، آنها خود را در برابر پاسخگویی محافظت می كنند. " این وکلا با صدور نظرات حقوقی که هرگز مجبور به دفاع از آن در برابر دادگاه های بی طرف برای تهیه برگه های انجیر قانونی جرایم جنگی نخواهند بود ، از امتیاز منحصر به فرد در حرفه آنها برخوردار می شوند.

بوروکراسی سیاست خارجی منحرف، قوانینی رسمی را تصویب کرده است که قرار است رفتار بین المللی کشورمان را "منسوخ" و "عجیب" یک وکیل کاخ سفید در 2004 نوشت. و با این حال این همان قوانینی است که رهبران گذشته ایالات متحده آنچنان حیاتی دانسته اند که آنها را در آن گنجانده اند قانون اساسی معاهدات بین المللی و قوانین ایالات متحده

بیایید نگاهی کوتاه بیندازیم که چگونه عادی سازی انحراف دو مهمترین استاندارد را که به طور رسمی سیاست خارجی ایالات متحده را تعریف و مشروعیت می بخشد ، تضعیف می کند: منشور سازمان ملل و کنوانسیون ژنو.

منشور سازمان ملل متحد

در سال 1945 ، پس از دو جنگ جهانی که منجر به کشته شدن 100 میلیون نفر شد و بسیاری از جهان را ویران کرد ، دولت های جهان از یک لحظه عقل که در آن توافق کردند اختلافات بین المللی آینده را به صورت مسالمت آمیز حل کنند ، شوکه شدند. منشور سازمان ملل تهدید یا استفاده از زور در روابط بین الملل را منع می کند.

فرانکلین دلانو روزولت رئیس جمهور در یک کنفرانس مطبوعاتی.

به عنوان رئیس جمهور فرانکلین روزولت به جلسه مشترک کنگره گفت در بازگشت او از کنفرانس یالتا، این ساختار دائمی صلح جدید ... باید پایان سیستم اقدام یکجانبه، اتحادهای منحصر بفرد، حوزه نفوذ، تعادل قدرت و تمامی متد های دیگر مورد آزمایش قرار گیرد. برای قرن ها - و همیشه شکست خورده است. "

منع منشور سازمان ملل در برابر تهدید یا استفاده از زور ، منع دیرینه تجاوزات را در قانون عادی انگلیس و حقوق بین الملل عرفی رمزگذاری می کند و انصراف از جنگ را به عنوان ابزاری برای سیاست ملی در این کشور تقویت می کند. قرارداد 1928 Kellogg Briand. قضات نورنبرگ حکم دادند که ، حتی قبل از اجرایی شدن منشور سازمان ملل ، تجاوز به این کشورها همین بوده است "جرم بین المللی عالی"

هیچ رهبر آمریكایی پیشنهاد لغو یا اصلاح منشور ملل متحد را برای اجازه تجاوزات آمریكا یا هر كشور دیگر نداده است. و در عین حال ایالات متحده در حال انجام عملیات زمینی ، حملات هوایی یا حملات هواپیماهای بدون سرنشین حداقل در هفت کشور است: افغانستان ؛ پاکستان عراق ؛ سوریه؛ یمن سومالی؛ و لیبی. "نیروهای عملیات ویژه" ایالات متحده عملیات مخفیانه ای را در صد بیش. رهبران آمریكا علیرغم دستیابی به موفقیت دیپلماتیک كه قرار بود اختلافات دوجانبه را به صورت مسالمت آمیز حل كند ، هنوز آشكارا ایران را تهدید می كنند.

رئیس جمهور در انتظار هیلاری کلینتون همچنان معتقد است که حمایت از درخواست های ایالات متحده به کشورهای دیگر با تهدیدات غیرقانونی زور، حتی اگر هر گونه تهدیدی که او در گذشته حمایت کرده است، تنها بهانه ای برای جنگ از یوگسلاوی به عراق و لیبی است. اما منشور ملل متحد تهدید و همچنین استفاده از زور را دقیقا به دلیل آنکه به طور مرتب به سوی دیگر هدایت می کند ممنوع می کند.

تنها توجیه استفاده از زور که طبق منشور ملل متحد مجاز است ، دفاع شخصی متناسب و ضروری یا درخواست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل برای اقدام نظامی "برای بازگرداندن صلح و امنیت" است. اما هیچ کشور دیگری به ایالات متحده حمله نکرده است و همچنین شورای امنیت از ایالات متحده درخواست نکرده است که به یکی از کشورهایی که اکنون در آن جنگ هستیم ، بمباران یا حمله کند.

جنگ هایی که ما از 2001 شروع کرده ایم در حدود 2 میلیون نفر کشته شده است، که تقریباً همه از دست داشتن در جنایات 9 سپتامبر کاملاً بی گناه بودند. به جای "بازگرداندن صلح و امنیت" ، جنگ های ایالات متحده فقط کشورها را پس از کشور به خشونت و هرج و مرج بی پایان فرو برده است.

منشور سازمان ملل متحد مانند مشخصات نادیده گرفته شده توسط مهندسان در ناسا ، سیاه و سفید برای خواندن در سراسر جهان همچنان در حال اجرا است. اما عادی سازی انحراف ، قوانین اسمی و اجباری آن را جایگزین قوانین آزادتر و مبهم تری کرده است که دولت ها و مردم جهان در مورد آنها بحث و مذاکره نکرده اند و توافق نکرده اند.

در این مورد ، قوانین رسمی نادیده گرفته می شوند ، قوانینی هستند که برای ایجاد چارچوبی مناسب برای بقای تمدن بشری در برابر تهدید موجودیت سلاح های مدرن و جنگ طراحی شده اند - مطمئنا آخرین قوانین روی زمین که باید بی سر و صدا بود در زیر فرش زیرزمین وزارت امور خارجه فرو رفت.

کنوانسیون ژنو

دادگاه های رزمی و تحقیقات توسط مقامات و گروه های حقوق بشر، "قوانین تعقیب" را که به نیروهای آمریکایی اعطا شده است، آشکارا بر خلاف کنوانسیون های ژنو و حمایت های آنها برای رزمندگان زخمی، زندانیان جنگ، و غیرنظامیان در کشورهای آسیب دیده نشان می دهد:

برخی از بازداشت شدگان اصلی که در زندان گوانتانامو زندانی شده اند، که توسط ارتش ایالات متحده نشان داده شده اند.

-همه مسئولیت فرماندهی گزارش حقوق بشر ابتدا 98 مرگ در بازداشت ایالات متحده در عراق و افغانستان را بررسی کرد. این یک فرهنگ انحرافی است که در آن مقامات ارشد از سو their استفاده از آنها برای جلوگیری از تحقیقات و ضمانت مصونیت از مجازات خود برای قتل و شکنجه مرگ که قانون آمریکا تعریف می کند جنایت های سرمایه ای.

اگرچه شکنجه از بالای خط فرمان امتناع داده شد، عهده دار ترین مقام افغانی متهم به جرم شد، و مجازات شدیدترین حکم محکومیت پنج ماهه بود.

قوانین مشارکت در عراق و افغانستان عبارتند از: استفاده منظم از تئاتر در شکنجه؛ دستور به "مرده چک" یا کشتن مخالفان دشمن زخمی شود دستور به "کشتن تمام مردان نظامی سن" در طول عملیات خاص؛ و "مناطق بدون سلاح" که مناطق ویتنام "آتش سوزی" را نشان می دهند.

یک سرباز تفنگدار آمریکایی در دادگاه نظامی گفت که "تفنگداران دریایی همه مردان عراقی را بخشی از شورش می دانند" و این تفاوت اساسی بین مبارزان و غیرنظامیان را که اساس کنوانسیون چهارم ژنو است ، لغو می کند.

هنگامی که افسران درجه یک یا سربازان وظیفه به جرایم جنگی متهم شدند ، آنها تبرئه شدند یا به مجازات های سبک محکوم شدند زیرا دادگاه ها دریافتند که آنها به دستور افسران ارشد بیشتری عمل می کردند. اما افسران ارشد دخیل در این جنایات مجاز به شهادت محرمانه یا عدم حضور در دادگاه هستند و هیچ افسر ارشد به جرم جنگ محکوم نشده است.

- در سال گذشته، نیروهای آمریکایی بمب گذاری شده در عراق و سوریه تحت عمل قرار گرفته اند قوانین خنثی تعامل که اجازه فرمانده تئاتر ژنرال مک فارلند را برای تأیید اعتصابات بمبگذاری و موشکی که انتظار میرود تا به غیرنظامیان 10 کشته شوند، تصویب کند.

اما کیت کلارک از شبکه تحلیلگران افغانستان مستند کرده است که قوانین مشارکت ایالات متحده در حال حاضر اجازه دارند روال هدف قرار دادن غیرنظامیان فقط بر اساس سوابق تلفن همراه یا "تقصیر از طریق مجاورت" با سایر افراد هدف ترور است. دفتر روزنامه نگاری تحقیقی این موضوع را تعیین کرده است تنها 4 درصد از هزاران قربانی هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان به عنوان اعضای القاعده، اهداف اسمی کمپین هواپیماهای بدون سرنشین سیا شناخته شده است.

گزارش 2014 سازمان بین المللی عفو بین الملل چپ در تاریکی از زمان پرشدن پرزیدنت اوباما در جنگ با 2009، هزاران حمله هوایی دیگر و نیروهای ویژه نیروهای ویژه در حملات هوایی به دست نیامده است.

هیچ کس بر سرش نکرد قاضی خان حمله در ولایت کنر در تاریخ 26 دسامبر 2009 ، که در آن نیروهای ویژه آمریکایی به طور خلاصه حداقل هفت کودک را از جمله چهار کودک که فقط 11 یا 12 ساله بودند اعدام کردند.

اخیرا، نیروهای ایالات متحده به یک بیمارستان پزشکان بدون مرز حمله کردند در کندز، پزشکان، کارکنان و بیماران 42 را کشتند، اما این نقض آشکار ماده 18 کنوانسیون چهارم ژنو نیز منجر به اتهامات جنایی نشد.

اگرچه دولت ایالات متحده جرأت نمی کند رسما از کنوانسیون های ژنو چشم پوشی کند ، اما عادی سازی انحراف در واقع معیارهای کشسانی از رفتار و پاسخگویی را جایگزین آنها کرده است که هدف اصلی آنها محافظت از افسران ارشد ارتش و مقامات غیرنظامی ایالات متحده از مسئولیت در قبال جنایات جنگی است.

جنگ سرد و پیامدهای آن

عادی سازی انحراف در سیاست خارجی ایالات متحده محصول جانبی قدرت اقتصادی ، دیپلماتیک و نظامی نامتناسب ایالات متحده از سال 1945 است. هیچ کشور دیگری نمی توانست با چنین نقض آشکار و سیستماتیک قوانین بین المللی کنار بیاید.

ژنرال دوایت دی. آیزنهاور، فرمانده نیروهای ارتش، در ستادش در تئاتر عملیات اروپا. او خوشه پنج ستاره ای از درجه تازه ای از ژنرال ارتش را می پوشد. فوریه 1، 1945

اما در اوایل دوران جنگ سرد، رهبران جنگ جهانی دوم، خواستار بهره گیری از قدرت جدید یافت شده و انحصار موقت سلاح های هسته ای شدند تا جنگ خشونت آمیز علیه اتحاد جماهیر شوروی را رها کنند

ژنرال دوایت آیزنهاور داد یک سخنرانی در سنت لوئیس در سال 1947 هشدار داد ، "كساني كه امنيت را فقط از نظر ظرفيت تهاجمي اندازه گيري مي كنند ، معني آن را تحريف كرده و افرادي را كه به آنها توجه مي كنند گمراه مي كنند. هیچ کشوری مدرن تاکنون برابر با قدرت تهاجمی خردکننده ای نبوده است که توسط ماشین جنگی آلمان در سال 1939 بدست آمده است. هیچ کشوری مدرن مانند آلمان شش سال بعد شکسته و خرد نشده است. "

اما، همانطور که آیزنهاور بعدا هشدار داد، جنگ سرد به زودی باعث شد "مجتمع نظامی-صنعتی"این ممکن است مورد باشد برتری پر مجموعه پیچیده ای از موسسات که فرهنگ اجتماعی آنها به شدت مستعد عادی سازی انحراف است. به صورت خصوصی ،آیزنهاور تردید کرد "خداوند به این کشور کمک کند زمانی که کسی در این صندلی نشسته است و نظامی را هم نمی داند."

این توصیف هرکسی است که روی آن صندلی نشسته و از سال 1961 سعی در مدیریت مجتمع نظامی - صنعتی ایالات متحده دارد ، شامل تصمیمات حیاتی درباره جنگ و صلح و همیشه- افزایش بودجه نظامی. مشاور رئیس جمهور در این موارد معاون رئیس جمهور ، دبیران امور خارجه و دفاع ، مدیر اطلاعات ملی ، چندین ژنرال و دریادار و کرسی های کمیته های قدرتمند کنگره هستند. تقریباً تمام مشاغل این مقامات نمایانگر برخی از نسخه های "در چرخش" بین بوروکراسی ارتش و "اطلاعات" ، قوای مجریه و مقننه دولت و مشاغل برتر با پیمانکاران نظامی و شرکت های لابی گری است.

هر یک از مشاوران نزدیک که گوش شنوایی رئیس جمهور را در مورد این مهم ترین مسائل دارند، به نوبه خود توسط دیگران توصیه می شود که به همان اندازه عمیقا در مجتمع نظامی-صنعتی جاسازی شده اند، از تانک های فکری که توسط تولید کنندگان سلاح تامین می شود به اعضای کنگره با پایگاه های نظامی یا کارخانه های موشکی در مناطق خود به روزنامه نگاران و مفسران که ترس ، جنگ و نظامی گری را برای مردم بازاریابی می کنند.

با افزایش تحریم ها و جنگ مالی به عنوان ابزاری برای قدرت ایالات متحده ، وال استریت و وزارت خزانه داری و بازرگانی نیز به طور فزاینده ای درگیر این شبکه منافع نظامی - صنعتی می شوند.

انگیزه هایی که موجب خنثی شدن و نرمال شدن تدریجی انحراف در سرتاسر مجتمع صنعتی نظامی ایالات متحده در حال رشد می شوند، در طول سال های 70 قدرتمند و متقابلا تقویت شده است، دقیقا همانطور که آیزنهاور هشدار داد.

ریچارد بارتت در کتاب 1972 خود به بررسی فرهنگ منحرف از رهبران جنگ جهانی دوم در ویتنام اشاره کرد ریشه های جنگ. اما دلایل خاصی وجود دارد که عادی سازی انحراف در سیاست خارجی ایالات متحده از زمان پایان جنگ سرد حتی بیشتر خطرناک شده است.

پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده و انگلیس دولت های متحد در غرب و جنوب اروپا را تأسیس کردند، مستعمرات غربی آسیا را بازسازی کردند نظامی کره جنوبی اشغال شده است. تقسیمات کره و ویتنام به شمال و جنوب موقت گفته می شد ، اما دولتهای جنوب خلق ایالات متحده بودند که برای جلوگیری از اتحاد مجدد تحت دولتهای متحد با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شوروی یا چین تحمیل شدند. جنگهای آمریكا در كره و ویتنام از نظر قانونی و سیاسی به عنوان كمك نظامی به دولتهای متحد كه درگیر جنگهای دفاع از خود هستند ، توجیه شد.

نقش ایالات متحده در کودتاهای ضد دموکراتیک در ایران ، گواتمالا ، کنگو ، برزیل ، اندونزی ، غنا ، شیلی و دیگر کشورها در پشت لایه های پنهان پنهان کاری و تبلیغات پوشانده شد. حتی وقتی فرهنگ انحراف در زیر سطح عادی می شد و نهادینه می شد ، روندی از مشروعیت برای سیاست ایالات متحده امری حیاتی تلقی می شد.

سال های ریگان

تنها در دهه 1980 بود كه آمریكا با چارچوب قانونی بین المللی پس از 1945 كه به ایجاد آن كمك كرده بود ، جدی زیر پا گذاشت. هنگامی که ایالات متحده برای نابودی انقلابی تصمیم گرفت دولت سندی نیکاراگوئه با استخراج بندرهای آن و اعزام ارتش مزدور برای ترور کردن مردم آن، دادگاه بین المللی (ICJ) ایالات متحده را به تجاوز محکوم کرد و دستور داد که جبران خسارت های جنگی را بپردازد.

رییس جمهور ریگان در ماه فوریه 9، 1981 با معاون رئیس جمهور جورج بوش، ملاقات می کند. (اعتبار عکس: کتابخانه ریاست جمهوری ریگان)

پاسخ ایالات متحده نشان داد که عادی سازی انحراف تا چه اندازه سیاست خارجی آن را در بر گرفته است. ایالات متحده به جای پذیرفتن و انطباق با رای دادگاه ، خروج خود را از صلاحیت اجرای صلاحیت ICJ اعلام کرد.

هنگامی که نیکاراگوئه از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کرد که پرداخت جبران خساره ای را که دادگاه دستور داد، اعمال می کند، ایالات متحده موضع خود را به عنوان یک عضو دائم شورای امنیت به منظور وتو به این قطعنامه سوء استفاده می کند. از آنجا که 1980s، ایالات متحده دو برابر بیشتر از قطعنامه های شورای امنیت را وتو می کند همانطور که دیگر اعضای دائم همگروه شده بودند، و مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه هایی را مبنی بر تجاوز ایالات متحده به گرنادا (توسط 108 به 9) و پاناما (توسط 75 به 20) تصویب کرد، و آن را "نقض آشکاری از قوانین بین المللی" خواند.

پرزیدنت جورج HW بوش و مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا مجوز سازمان ملل را برای اولین جنگ خلیج فارس به دست آوردند و خواستار ایجاد جنگ نظامی علیه عراق علیه عراق شدند که به نقض مأموریت سازمان ملل متحد منجر شدند. نیروهای آنها نیروهای عراقی که از کویت فرار کردند کشتندو یک گزارش سازمان ملل متحد توصیف کرد که چگونه بمباران عراق در نزدیکی آخرالزمان "عراق" آنچه "تا ژانویه یک جامعه کاملاً شهری و مکانیزه" بود را به "یک کشور عصر پیش از صنعتی" کاهش داد.

اما صداهای جدید این س toال را مطرح کردند که چرا ایالات متحده نباید از برتری نظامی بدون چالش پس از جنگ سرد برای استفاده از زور با محدودیت حتی کمتر استفاده کند. در جریان انتقال بوش و کلینتون ، مادلین آلبرایت در مقابل "دکترین پاول" خود درباره جنگ محدود با ژنرال کالین پاول روبرو شد و اعتراض کرد ، "چه فایده ای دارد که این ارتش عالی که همیشه در مورد آن صحبت می کنید ، اگر ما نتوانیم از آن استفاده کنیم ، چیست؟"

امید عمومی برای "سود صلح" در نهایت توسط a "تقسیم قدرت" به دنبال منافع نظامی - صنعتی است. در حالی که نومحافظه کاران پروژه برای قرن جدید آمریكا ، فشار برای جنگ علیه عراق را رهبری كردند "مدافعان انسان دوستانه"اکنون از "قدرت نرم" تبلیغات برای شناسایی و شیطان پرستی اهداف تغییر رژیم به رهبری ایالات متحده استفاده کنید و سپس جنگ را تحت "مسئولیت محافظت" یا بهانه های دیگر توجیه کنید. متحدان آمریكا (ناتو ، اسرائیل ، سلطنت های عربی و دیگران) از اینگونه مبارزات معاف هستند ، در چارچوب آنچه عفو بین الملل عنوان كرده است. "ناحیه پاسخگویی".

مادلین آلبرایت و همکارانش اسلوبودان میلوسویچ را به دلیل تلاش برای نگه داشتن یوگسلاوی ، "حتی هیتلر جدید" نامیدند ، تحریم های جنایتکاران علیه عراق. ده سال پس از میلوسویچ در زندان در لاهه فوت کرد او بعدا فوت کرد توسط دادگاه بین المللی

در سال 1999 ، هنگامی که رابین کوک ، وزیر امور خارجه انگلستان به وزیر امور خارجه آلبرایت گفت دولت انگلیس "با وکلای خود" در مورد برنامه ناتو برای حمله به یوگسلاوی بدون اجازه سازمان ملل مشکل دارد ، آلبرایت به او گفت که باید "دریافت وکلا جدید."

در زمان قتل عام گسترده در نیویورک و واشنگتن در سپتامبر 11 ، 2001 ، عادی سازی انحراف چنان در راهروهای قدرت ریشه داشت که صداهای صلح و عقل کاملاً به حاشیه رانده شدند.

دادستان سابق نورنبرگ بن فرنكس به NPR گفت هشت روز بعد ، "مجازات افرادی که هیچ مسئولی در قبال کار ناشایست ندارند ، هرگز پاسخی قانونی نیست. must ما باید بین مجازات مجرم و مجازات دیگران تمایز قائل شویم. اگر به سادگی با بمب گذاری در افغانستان تلافی کنید ، بگذارید بگوییم یا طالبان ، بسیاری از افراد را که تصدیق نمی کنند ، می کشید. "

اما از روز جنایت ، ماشین جنگ در حرکت بود ، هدف قرار دادن عراق و همچنین افغانستان.

عادی سازی انحراف که جنگ و دلیل به حاشیه رانده شده را در آن لحظه بحران ملی گسترش می داد ، محدود به دیک چنی و همزادان شکنجه گر او نبود ، و بنابراین جنگ جهانی که در سال 2001 به راه انداختند هنوز از کنترل خارج می شود.

هنگامی که رئیس جمهور اوباما در 2008 انتخاب شد و جایزه صلح نوبل را دریافت کرد ، کمتر کسی فهمید که چه تعداد از مردم و علایق شکل گیری سیاست های او همان مردم و منافع کسانی بودند که رئیس جمهور جورج دبلیو بوش را شکل داده بودند ، و نه تا چه حد عمیق همه آنها را گرفتار کردند. همان فرهنگ انحرافی که جنگ را به راه انداخته است ، جنایات جنگی منظم و خشونت غیرقابل تحمل و آشوب بر جهان.

یک فرهنگ جامعه شناسی

تا زمانی که مردم آمریکا ، نمایندگان سیاسی ما و همسایگان ما در سراسر جهان با عادی سازی انحراف که فاسد رفتار سیاست خارجی ایالات متحده است فهمیده ، تهدیدات وجودی جنگ هسته ای و تشدید جنگ متعارف همچنان ادامه خواهد یافت و گسترش می یابد.

رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در هنگام سخنرانی در دولت خود در اتحادیه در ژانویه 28 ، 2003 ، وقتی او یک پرونده کلاهبرداری برای حمله به عراق تشکیل داد ، متوقف می شود. معاون رئیس جمهور دیک چنی و رئیس مجلس نمایندگان دنیس هاسترت هستند. (عکس کاخ سفید)

این فرهنگ انحرافی از نظر بی اعتنایی به ارزش زندگی انسان و بقای زندگی انسان روی زمین ، جامعه پاتو است. تنها چیزی که "عادی" در مورد آن است این است که در نهادهای قدرتمند و درهم پیچیده ای کنترل می شود که سیاست خارجی ایالات متحده را کنترل می کنند ، و آنها را در برابر عقل ، پاسخگویی عمومی یا حتی شکست فاجعه بار غیر قابل نفوذ می کند.

عادی سازی انحراف در سیاست خارجی ایالات متحده منجر به کاهش خودکفا دنیای چند فرهنگی معجزه آسای ما به "میدان جنگ" یا میدان آزمایش جدیدترین استراتژی های سلاح و ژئوپلیتیک ایالات متحده می شود. هنوز هیچ جنبش مقابله ای قدرتمند یا متحد کافی برای بازگرداندن خرد ، انسانیت یا حاکمیت قانون در داخل یا در سطح بین المللی وجود ندارد ، اگرچه جنبش های سیاسی جدید در بسیاری از کشورها گزینه های مناسبی برای راهی که ما طی می کنیم ارائه می دهند.

به عنوان بولتن دانشمندان اتمی هشدار داد که هنگامی که عقربه های ساعت رستاخیز را به 3 دقیقه تا نیمه شب در سال 2015 ارتقا داد ، ما در یکی از خطرناک ترین زمان های تاریخ بشر زندگی می کنیم. عادی سازی انحراف در سیاست خارجی ایالات متحده در قلب ما قرار دارد.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی