دوران ریاست جمهوری

By دیوید سوانسون، ژوئن 3، 2018.

یک 29 ژانویه نامه مارک کاسوویتز وکیل رئیس جمهور ایالات متحده ادعا می کند که رئیس جمهور نمی تواند مانع اجرای عدالت شود، می تواند از احضاریه برای شهادت امتناع کند و نمی تواند متهم در حالی که رئیس جمهور به نظر می رسد این نامه همچنین ادعا می کند که او می تواند خود را به خاطر جنایاتش عفو کند. این امید که چنین خوانشی نامه را اشتباه تفسیر کند، زمانی که رودی جولیانی وکیل همان رئیس جمهور به خوبی از بین رفت. گفت: این آخر هفته که قانون اساسی می گوید رئیس جمهور می تواند خود را عفو کند.

قانون اساسی واقعاً چه می‌گوید: «او قدرت اعطای مهلت و عفو برای تخلفات علیه ایالات متحده را دارد، مگر در موارد استیضاح». جنون خودبخشی در قانون اساسی مطرح نیست. همچنین این تصور سلطنت طلبان که رئیس جمهور نمی تواند مانع عدالت شود، وجود ندارد. اگر این امر پذیرفته می‌شد، نیکسون نمی‌توانست با استیضاح قریب‌الوقوع از سمت خود برکنار شود که با دقت از جدی‌ترین جنایات او در جنوب شرقی آسیا جلوگیری می‌کرد. این ایده احمقانه که پوشش بدتر از جنایت است را نمی‌توان به عقل سلیم تبدیل کرد. نیکسون خودش را می بخشید. و هر رئیس‌جمهوری می‌تواند عملاً مانع انجام هر گونه تحقیقات مورد نظر شود و جلوی آن را بگیرد.

من فکر می کنم دو نظریه اساسی در مورد اینکه چگونه در ریاست جمهوری ترامپ به این نقطه رسیدیم وجود دارد. یکی جریان اصلی مفهوم قابل قبول است که ولادیمیر پوتین این کار را با ما کرد. مورد دیگر، درک حاشیه ای و مبتنی بر واقعیت است که لغزش تدریجی در این جهت طی چند قرن گذشته جهش های بزرگی را در دهه های اخیر انجام داده است. جورج دبلیو بوش مانع عدالت در مورد والری پلام ویلسون و استیضاح و یا پاسخگو نبود. دولت‌های بوش و اوباما از اجرای احضاریه‌های متعدد بدون عواقب یا دخالت شرورانه روسیه خودداری کردند. در میان کسانی که از اطاعت از احضاریه های کنگره امتناع کردند، هرگز به درخواست ها اهمیتی نمی دادند، در حالی که جورج دبلیو بوش رئیس جمهور بود، عبارت بودند از: وزارت دادگستری، وزیر امور خارجه (توضیحات کاندی "مایل نبود")، معاون رئیس جمهور (که پیشگیرانه اعلام کرد که او به طور پیشگیرانه اعلام کرده بود." احتمالاً از چنین حماقتی پیروی نمی کند و نمی کند)، مشاور کاخ سفید، رئیس کارکنان کاخ سفید، مدیر سیاسی کاخ سفید، معاون رئیس کارکنان کاخ سفید، معاون مدیر سیاسی کاخ سفید، و کاخ سفید دفتر مدیریت و بودجه.

مانند بسیاری دیگر از عناصر ریاست جمهوری امپراتوری، اوباما سیاست تبعیت از احضاریه ها را تنها به دلخواه ادامه داد. این با رویه او در بازنویسی قوانین با امضای بیانیه‌ها به شیوه بوشیان، امتناع از تعقیب شکنجه، قتل، جاسوسی بدون مجوز، یا حبس غیرقانونی، گسترش رازداری، گسترش استدلال‌های قانونی برای قدرت‌های اجرایی هر چه بیشتر، توسعه یک سیستم کاملاً جدید بی‌قانونی مطابقت دارد. قتل توسط هواپیمای رباتیک، راه اندازی جنگ بدون مجوز کنگره، و غیره.

کنگره دو اختیار بر رئیس جمهور دارد. یکی تحقیر ذاتی است. یکی استیضاح است.

وقتی مردم این روزها از پیروی از احضاریه های کنگره امتناع می ورزند، کنگره گاهی اوقات «آنها را تحقیر می کند». اما در واقع آنها را نگه نمی دارد. در واقع از وزارت دادگستری انتظار دارد که احضاریه های احضاریه را اجرا کند - حتی آنهایی که خطاب به وزارت دادگستری است. نیازی به گفتن نیست که این کار نمی کند.

در دهه‌های گذشته، کنگره از قدرتی به نام تحقیر ذاتی استفاده می‌کرد که به معنای قدرت حفظ موجودیت خود با وادار کردن شاهدان به همکاری و نگه داشتن آنها در زندان در کاپیتول هیل تا زمانی که صلاح بدانند بود. بیشتر نه. اکنون "تحقیر ذاتی" فقط احساسی است که در معده یک آمریکایی معمولی شما هنگام عبور یکی از اعضای کنگره ایجاد می شود. مجلس نمایندگان یا سنا یا در واقع هر کمیته ای از آنها، طبق سنت و احکام دیوان عالی ایالات متحده، این اختیار را دارد که به گروهبان در اسلحه مجلس یا سنا دستور دهد که هر کسی را که متهم به توهین به کنگره است، زندانی کند. یا از این طریق به دلیل تحقیر کنگره مجازات شوند. مشکل یافتن مکانی برای زندانی کردن آنها به روش های مختلف به راحتی حل شده است و می تواند دوباره به سرعت حل شود.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، زندان مشترک ناحیه کلمبیا به طور معمول توسط گروهبان ها در Arms of House و سنا استفاده می شد. در حالی که زندان به کنگره تعلق نداشت، ترتیبی اتخاذ شد تا از آن استفاده شود و گاه به گاه «شاهد آلوده» در همان ساختمان با جمعیت عمومی زندان‌های دی سی اسکان داده شود. زندان منطقه در این توضیح داده شده است مقاله 1897 نیویورک تایمز. این 1934 مقاله از مجله تایم در سال 1860 و 1934 در مورد استفاده سنا از زندان ناحیه برای مجازات تحقیر بحث می کند. در سال 1872 یک کمیته کنگره در مورد مشکل عدم کنترل زندان DC توسط کنگره بحث کرد، اما ظاهراً به این نتیجه رسید که گروهبان در اسلحه می تواند کنترل یک زندانی را در اختیار داشته باشد. آن زندان در موارد دیگر، از جمله همین پرونده، یک زندانی کنگره برای حضور در دادگاه احضار شد و کنگره به گروهبان در اسلحه دستور داد که زندانی را برای توضیح وضعیت به دادگاه منتقل کند اما زندانی را از کنترل خود رها نکند.

کنگره همیشه از زندان های بیرون استفاده نکرده است. در سال 1868 این اقدام تصویب شد: «تصمیم شد، اتاق‌های A و B، روبروی اتاق وکیل دادگاه دعاوی، در کاپیتول، به‌عنوان اتاق نگهبان و دفتر پلیس کاپیتول و برای هدفی که تحت مسئولیت گروهبان مسلح مجلس قرار گرفت و قدرتی داشت که برای هدف مشخص شده مطابقت داشته باشد…. حل شد، وولی گفت، به دلیل تحقیر مکرر خود از اقتدار مجلس، تا زمانی که مجلس به دستور دیگری از سوی مجلس در سلولی نزدیک در اتاقک نگهبانی پلیس کاپیتول توسط گروهبان در اسلحه، نگه داشته شود تا زمانی که وولی وی به طور کامل به سوالات پاسخ دهد. در بالا قرائت شد و کلیه سوالاتی که کمیته مذکور در رابطه با موضوع تحقیقاتی که کمیته به عهده دارد از وی پرسیده شد و در این میان هیچ شخصی جز به دستور رئیس مجلس نباید با وولی مذکور ارتباط کتبی یا شفاهی داشته باشد. "

ساختمان کنگره آمریکا و ساختمان‌های اداری مجلس و سنا پر از اتاق‌هایی هستند که به راحتی می‌توان آنها را به اتاق‌های نگهبانی تبدیل کرد و در واقع تقریباً به طور قطع پر از اتاق‌های نگهبانی است. دی سی مملو از زندان است، چند تای آنها کاملاً نزدیک ساختمان کنگره است. در واقع، پلیس کاپیتول تحت یک تفاهم مستمر با متولیان زندان از آنها استفاده گسترده و مکرر می کند. پلیس کاپیتول همچنین افراد را حداقل به طور موقت در ساختمانی بسیار نزدیک ساختمان های اداری سنا نگه می دارد.

مرور تاریخچه اولیه تحقیر کنگره آمیزه ای از تخلفات را نشان می دهد، از جمله امتناع از پاسخ دادن به سؤالات (در مورد موضوعات مختلف)، امتناع از ارائه اسناد، عدم حضور و غیره، اما همچنین افترا به کنگره، حمله به یکی از اعضای کنگره، ضرب و شتم یکی از اعضای کنگره. با عصا، حتی خود اعضای کنگره یک سناتور را کتک زدند، و مورد کف زدن نامناسب یک شهروند مست. در حالی که استفاده از نیروی پلیس به عنوان پاسخی به شاهدان سرکش ناپدید شده است، هنوز هم به طور معمول برای افرادی که به طور نامناسب کف می زنند استفاده می شود.

در سالهای اولیه این کشور تحقیر ذاتی به عنوان "ذاتی" متمایز نمی شد. به سادگی به آن می گفتند تحقیر. اما این قانون منحصراً توسط کنگره اجرا می شد، همانطور که تحقیر دادگاه توسط یک دادگاه اجرا می شد، همانطور که تحقیر یک قانونگذار ایالتی یا یک مجلس قانونگذاری استعماری قبلی یا پارلمان بریتانیا توسط همان نهاد اجرا می شد. در حالی که قانون اساسی اشاره ای به تحقیر نکرده است، اجماع کنگره، که بعداً توسط چندین حکم دادگاه عالی ایالات متحده حمایت شد، بر این بود که کنگره حق ذاتی این شکل از «حفاظت از خود» را دارد. این اغلب به عنوان محافظت در برابر اختلالات و حملات، اما همچنین به عنوان محافظت در برابر توهین و از بین رفتن قدرت کنگره از طریق امتناع از انجام درخواست ها یا احضاریه ها درک می شد. سوابق نشان می دهد که استناد به تحقیر توسط کنگره، یا بهتر است بگوییم حکم برای دستگیری فردی متهم به اهانت به منظور محاکمه کردن او، لازم نیست قبل از احضاریه باشد.

چند سال پیش، Common Cause با این بیانیه از تحقیر ذاتی حمایت کرد: "تحت قدرت تحقیر ذاتی، گروهبان مجلس نمایندگان این اختیار را دارد که کارل روو را بازداشت کند و او را به مجلسی بیاورد که در آن پرونده تحقیر او قابل رسیدگی باشد. احتمالاً توسط یک کمیته دائمی یا منتخب. اگر مجلس او را به اهانت به کنگره تشخیص دهد، می‌تواند برای مدتی که مجلس تعیین می‌کند (که از دوره کنگره 110 که در اوایل ژانویه 2009 به پایان می‌رسد) یا تا زمانی که موافقت کند زندانی شود. گواهی دادن. دیوان عالی قدرت مجلس را در اجرای احضاریه های خود از طریق ماده توهین آمیز ذاتی به رسمیت شناخته است و بیان می کند که بدون آن، کنگره "در معرض هر اهانت و وقفه ای قرار خواهد گرفت که بی ادبی، هوسبازی یا حتی توطئه ممکن است علیه آن واسطه شود." قبل از اینکه کنگره از وزارت دادگستری بخواهد که پرونده های تحقیر آمیز را از طرف خود محاکمه کند، قدرت ذاتی تحقیر بیش از 85 بار بین سال های 1795 تا 1934 مورد استفاده قرار گرفت، عمدتاً برای اجبار به شهادت و اسناد.

حتی واشنگتن پست موافق است: «هر دو مجلس همچنین دارای یک قدرت «تحقیر ذاتی» هستند، که به هر یک از این نهادها اجازه می‌دهد محاکمه‌های خود را برگزار کنند و حتی کسانی را که در سرپیچی از کنگره یافت می‌شوند، زندانی کنند. اگرچه در قرن نوزدهم به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت، اما از سال 19 قدرت مورد استفاده قرار نگرفت و قانونگذاران دموکرات تمایلی برای احیای این رویه نشان ندادند.

در حالی که مجلس باید تمام زندانیان را در پایان هر کنگره دو ساله آزاد کند (و به طور سنتی این کار را انجام می‌داد)، سنا - یا کمیته‌ای از آن - نیازی ندارد و می‌تواند آنها را در کنگره بعدی نگه دارد. به تعویق انداختن مجلس نمایندگان یا سنا بخشی از سنت تحقیر قانونی است، نه تحقیر ذاتی. کاملاً ثابت شده است که تحقیر ذاتی در یک مجلس کامل یا یک کمیته وجود دارد.

بنابراین، تحقیر قانونی چیست؟ خوب، در سال 1857 کنگره قانونی را تصویب کرد که تحقیر کنگره را جرم انگاری می کند (و حداکثر زمان زندان 12 ماه است). این کار را تا حد زیادی دقیقاً به دلیل نیاز به آزادی زندانیان در پایان هر کنگره انجام داد، بلکه به دلیل ماهیت زمان‌بر محاکمه افراد به دلیل تحقیر، کاری که معمولاً توسط کمیته انجام می‌شد، و اغلب متهمان انجام می‌دادند. وکیل قانونی و شاهدان مجاز با توجه به آنچه کنگره وقت گرانبهای خود را در این روزها صرف می کند، چه کسی آرزو ندارد که قدرت تحقیر ذاتی خود را به دست آورد؟ خب آرزوی ما برآورده شد کنگره هرگز این قدرت را از دست نداد، و در واقع تا سال 1934 از زمانی که به سادگی انتخاب نکرد، به اعمال آن ادامه داد. تحقیر ذاتی قدرتی است که در قانون اساسی ایالات متحده به عنوان قدرتمندترین شاخه دولت وجود دارد. نمی توان آن را در دادگاه رد کرد، و نمی توان آن را وتو کرد یا عفو کرد. همچنین نمی توان آن را به طور بی پایان با تجدید نظر دادگاه به تاخیر انداخت.

در 15 آوریل 2008، سرویس تحقیقات کنگره (CRS) درک خود را از قدرت تحقیر در قالب به روز رسانی ارائه کرد. گزارش. این گزارش اولین استفاده از تحقیر کنگره را در سال 1795 توصیف می کند. به طرز عجیبی، برای چشم مدرن، این موضوع زمانی به وجود آمد که تعدادی از اعضای کنگره اعتراض کردند که شخصی به آنها رشوه داده است. در حالی که اعضای امروز کنگره به سختی می توانند با کسی صحبت کنند که از طریق سیستم «تامین مالی کمپین» به آنها رشوه نداده است، در آن زمان این اقدام توهین به حیثیت کنگره تلقی می شد. بله، اعتقاد بر این بود که کنگره دارای عزت است.

استیضاح تقریباً به اندازه تحقیر ذاتی دست کم گرفته می شود.

با «نابغه استیضاح: درمان بنیانگذاران سلطنت طلبی»، جان نیکولز چند سال پیش شاهکاری ساخت که خواندن آن در هر دبیرستان و کالج در ایالات متحده ضروری است. نیکولز ادعا می کند که استفاده منظم از استیضاح برای بقای دولت قانون اساسی ما ضروری است، که روند استیضاح معمولاً پیامدهای مفیدی دارد، حتی اگر ناموفق باشد، که ترویج استیضاح تقریباً به اندازه عدم انجام استیضاح از نظر سیاسی خطرناک نیست. سزاوار است که اقدام برای استیضاح بوش در مجلس نمایندگان آمریکا با حمایت مشتاقانه مردمی مورد استقبال قرار می گرفت و عدم استیضاح بوش به گسترش خطرناک و مداوم قدرت اجرایی کمک می کرد که ممکن است سیستم حکومتی ما از آن خارج نشود - یک پیش بینی این در طول سال‌های اوباما، زمانی که نیکولز (یک دموکرات حزب‌گرا) تمایل به نادیده گرفتن آن داشت، و در سال‌های ترامپ، زمانی که نیکولز دوباره مدافع قوی استیضاح است، ثابت شد.

آیا می دانستید که موارد استیضاح علیه 11 رئیس جمهور آمریکا (که 8 نفر هستند) تشکیل شده است؟ آیا می‌دانستید که در هفت مورد (یعنی XNUMX مورد) جمهوری‌خواهان یا ویگ‌ها حامیان اصلی یا حامیان اصلی استیضاح بودند؟ آیا می‌دانستید که جمهوری‌خواهان، در اقلیت، نگران حاکمیت قانون و تصرف قدرت‌های زمان جنگ توسط رئیس‌جمهور، تلاش‌های عمده‌ای را برای استیضاح رئیس‌جمهور ترومن آغاز کردند، تلاشی که تنها زمانی پایان یافت که دیوان عالی همان نگرانی‌ها را مطرح کرد و علیه آن حکم صادر کرد. ترومن (و کنگره و رئیس جمهور از دادگاه عالی اطاعت کردند)؟ آیا می دانستید که این تلاش برای جمهوری خواهان در انتخابات بعدی سودمند بود؟

آیا می‌دانستید که جمهوری‌خواهانی که قانون اساسی را بالاتر از یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه قرار می‌دهند، آرایی که سرنوشت رئیس‌جمهور نیکسون را رقم زد را به صندوق انداختند؟ البته آنها این کار را تنها پس از اقدام دموکرات ها انجام دادند.

در حالی که نیکولز تاریخ استیضاح را از دهه 1300 به بعد، از جمله تلاش برای استیضاح نخست وزیر تونی بلر، که به حال و روز من وسواس دارد، پوشش می دهد، من می خواهم تعدادی از اظهارات نیکولز را در مورد تاریخ اخیر حزب دمکرات در این کشور بیان کنم. ایالات متحده. اینها به تنهایی معنا ندارند. واقعا باید کتاب رو بخونی اما در اینجا یک مزه از آن است:

زمانی که دموکرات های کنگره نتوانستند استیضاح را به عنوان پاسخی ضروری به افشاگری های ایران-کنترا در مورد غیرقانونی افسارگسیخته در کاخ سفید ریگان دنبال کنند – با رد توصیه های هنری بی. گونزالس، نماینده حیله گر تگزاس که به تنهایی مقالات مناسبی را در سال 1987 معرفی کرد. آنها فکر می کردند که این حزب را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده قرار می دهند. در عوض، جورج هربرت واکر بوش، معاون رئیس‌جمهور، که از سیلی ملایمی که از کنگره به دلیل دخالت خود در این رسوایی خورد، بهبود یافت، در سال 1988 با قاطعیت به ریاست جمهوری انتخاب شد و انتظار می‌رفت که پیشرفت‌های دموکرات در کنگره محقق نشود. .

«کشیدن مشت‌ها در یک نبرد سیاسی معمولاً منجر به ناک اوت می‌شود، با طرفی که عقب‌نشینی می‌کند روی تشک فرو می‌رود و اغلب برای مدت طولانی تلاش می‌کند تا بالاخره دوباره بلند شود. و حزب دموکرات جورج هربرت واکر بوش سال‌ها، با تمایل غیرقابل توضیحش به مشت زدن، در صورت شکست در مواجهه با موضوع تخلفات گسترده از سوی دولت بوش، نه یک بار بلکه به طور مکرر با این خطر مواجه می‌شود. ”

پلوسی مکرراً استدلال می‌کرد: «من فکر می‌کنم ما باید این موضوع را از طریق انتخاباتی حل کنیم» و به راحتی از ذکر این واقعیت اجتناب کرد - مانند اندرو جانسون زمانی که در سال 1868 استیضاح شد، مانند هری ترومن زمانی که جمهوری‌خواهان درباره استیضاح او در سال 1952 بحث کردند، مانند ریچارد نیکسون در زمان استیضاح او. کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا در سال 1974 به استیضاح او رای داد و مانند بیل کلینتون زمانی که در سال 1998 استیضاح شد، بعید بود که جرج بوش و دیک چنی دوباره با رای دهندگان آمریکایی روبرو شوند.

چگونه می توانیم این مرد را استیضاح کنیم؟ پاسخ [هارولد] میرسون این بود که «ما نمی‌توانیم» - نه به این دلیل که بوش قابل سرزنش نیست، بلکه به این دلیل که «اکنون روی استیضاح تمرکز کنیم به معنای تخلیه انرژی از تلاش‌های انتخاباتی است که اگر قرار است استیضاح واقعاً انجام شود، نیاز به موفقیت دارند. دستور جلسه.' بنابراین، توصیه میرسون، یکی از نویسندگان سیاسی آگاه در سمت چپ، این بود که یک طعمه و تغییر را امتحان کند. در زمینه مراقبت های بهداشتی و آموزشی شرکت کنید، در کنگره پیروز شوید و سپس، شاید، شروع به سرگرم کردن مسائل مربوط به استیضاح کنید. مشکل چنین راهبردهایی دو چیز است: اول اینکه آنها سیاست استیضاح را اشتباه می‌خوانند. دوم، آنها استیضاح را چیزی بیش از یک اقدام سیاسی حزبی نمی دانند - دقیقاً همان چیزی که لزلی آرندز، یک جمهوری خواه ایلینویی، ویپ اقلیت مجلس نمایندگان، آن را در سال 1974، زمانی که در آستانه رأی گیری کمیته قضایی مجلس در مورد مواد استیضاح علیه ریچارد نیکسون، اعلام کرد، آن را نامید. استیضاح صرفا یک مانور دموکراتیک است. ما باید آن را به عنوان چنین تشخیص دهیم و باید به عنوان جمهوری خواه بایستیم و با کل این طرح مخالفت کنیم. در عرض چند روز، آرندز بسیار احمق به نظر می‌رسید، زیرا بیش از یک سوم اعضای جمهوری‌خواه کمیته قضایی، از جمله چند محافظه‌کار کلیدی، به استیضاح رأی دادند. در عرض چند هفته، آرندز دیگر به نظر نمی رسید، بلکه در واقع احمق بود، زیرا رای دهندگان ده ها جمهوری خواه را که با استیضاح مخالفت کرده بودند از سمت خود خلع کردند.

یک دیدگاه

  1. دیوید در حال استفاده از یک چرخش زیبا (و از نظر استراتژیک مهم) با ترامپیال است - تمرکز اساسی را بر این واقعیت قرار می دهد که ترامپ یک امپراتور است و اینکه بزرگترین غده سرطانی منی (و فقط IMHO) ما در امپراتوری مدفون و پنهان شده است. '.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی