توسط رابرت کوهلر عجایب معمولی.
ما یک روز دیگر مرتکب جنایت جنگی کوچکی شدیم. بیش از چهل نفر مرده اند که با موشک های آتش جهنم در حالی که مشغول نماز بودند بیرون آورده شده اند.
یا شاید هم نه. شاید آنها فقط شورشیان بودند. زنان و کودکان، اگر بودند، بودند. . . بیا، شما می دانید زبان، آسیب جانبی. پنتاگون قصد دارد ادعاهایی را بررسی کند مبنی بر اینکه آنچه در 16 مارس گذشته در روستای الجینه در شمال سوریه اتفاق افتاد، چیزی جدیتر از عملیات بیرونبردن تروریستها بود، که اگر تفسیر رسمی را بخوانید، به نظر معادل ژئوپلیتیک است. کنترل جوندگان
این هدف «محل ملاقات القاعده ارزیابی شد ما اعتصاب کردیمسخنگوی فرماندهی مرکزی ایالات متحده توضیح داد. این حمله شامل دو پهپاد Reaper (مانند Grim Reaper) و محموله موشکهای Hellfire آنها بهعلاوه یک بمب 500 پوندی بود.
هدف، حداقل به گفته سازمان های حقوق بشر و غیرنظامیان حاضر در زمین، یک مسجد در زمان نماز بود.
مقامات آمریکایی گفتند که حملات . . بر اساس این گزارش، «دهها» شبهنظامی را در نشست این گروه تروریستی کشته است واشنگتن پست. اما فعالان محلی و یک گروه ناظر گزارش دادند که حداقل 46 نفر جان خود را از دست دادند و تعداد بیشتری در زیر آوار محبوس شدند، هنگامی که حمله به مسجدی در جریان یک اجتماع مذهبی حمله کرد. . . . عکسها از منطقه نشان میدهد که نیروهای امدادی در حال بیرون کشیدن اجساد خرد شده از تپه آوار هستند.
یکی از ساکنان محلی گفت خبرگزاری فرانسه: «وقتی رسیدم 15 جسد و تعداد زیادی از اعضای بدن را در آوار دیدم. ما حتی نتوانستیم برخی از اجساد را بشناسیم.»
در طول 30 ثانیه توجهی که داستان به خود جلب کرد، بحث بر سر این بود که آیا مسجدی بود که مورد اصابت قرار گرفته بود یا ساختمانی روبروی یک مسجد. پنتاگون حتی عکسی از عواقب بمباران را از حالت طبقه بندی خارج کرد و نشان داد که ساختمان کوچکی در نزدیکی دهانه وحشتناک بمب هنوز پابرجاست. با این حال، با توجه به رهگیری: "فعالان و اولین پاسخ دهندگان می گویند ساختمانی که هدف قرار گرفت بخشی از مجموعه مسجد بود - و آوارهای سوخته نشان داده شده در عکس جایی بود که 300 نفر در حال نماز خواندن بودند که بمب ها شروع به اصابت کردند."
به هر حال چرخه اخبار ادامه پیدا کرد. فکر اولیه من، همانطور که در مورد بمب گذاری خواندم، که در عناوین اصلی به عنوان یک قتل عام یا کشتار توصیف نشد، اما به عنوان یک "حادثه" باقی ماند، این بود که رسانه ها یک توافق پیش فرض در مورد اخلاق دارند: کشتن تا زمانی که بدون احساسات باشد اشکالی ندارد. ، بسیار منطقی و استراتژیک (حتی اگر به اشتباه چنین باشد). این روش آمریکایی است. قتل سرد استراتژیک را می توان به گونه ای گزارش کرد که در زیرساخت های جهانی ایمنی و کنترل شر قرار گیرد.
اما اگر اشتیاق در میان باشد، کشتن بد است. اشتیاق به راحتی با «افراط گرایی» و تفکر اشتباه مرتبط است. مردی که این ماه توسط پلیس در پاریس کشته شد فرودگاه اورلیبه عنوان مثال، فریاد زده بود: "من اینجا هستم تا برای خدا بمیرم - مرگ هایی وجود خواهد داشت."
این کاملاً با یقین اخلاقی جهان غرب مطابقت دارد. این را با گفتگوهای روابط عمومی نظامی که در The Intercept نیز گزارش شده است مقایسه کنید: به گفته سخنگوی نیروی دریایی ایالات متحده، "منطقه" قبل از حمله به طور گسترده تحت نظر بود تا تلفات غیرنظامیان به حداقل برسد."
در هر دو مورد، مجرمان اجساد مرده را در پی اقدام خود پیش بینی کردند. با این وجود، ماشین نظامی آمریکا با دقت از مخالفت اخلاقی عمومی یا رسانه ها اجتناب کرد. و ژئوپلیتیک همچنان بازی خوبی در مقابل شر است: از نظر اخلاقی به همان اندازه پیچیده است که پسران 10 ساله گاوچران و سرخپوستان بازی می کنند.
چیزی که من پیش بینی نکرده بودم این بود که چقدر سریع داستان از چرخه اخبار محو می شود. به سادگی نمیتوانست با توئیتها و دروغهای ترامپ و هر چیز دیگری برای اخباری که آمریکا مصرف میکند رقابت کند. این یک بعد کاملاً جدید از بیتفاوتی رسانهها را به هزینه واقعی جنگ اضافه میکند، اما من حدس میزنم که هیچ کشوری نمیتواند جنگی بیپایان به راه بیاندازد، اگر رسانههای رسمیاش در مورد هر مسجد یا بیمارستانی که (به اشتباه) بمباران میکنند، یا چهرههای انسانی را روی آن قرار میدهند، معامله بزرگی انجام دهند. تمام خسارت های جانبی آن
من این را با کنایه و کنایه می نویسم، اما چیزی که احساس می کنم ناامیدی آشفته ای است که بیش از آن قابل درک نیست. بشریت جهانی، به رهبری ایالات متحده آمریکا، ابرقدرت اولیه سیاره، در حال تبدیل شدن به وضعیت جنگ دائمی است. خود را در قفس نفرت بی پایان خود گرفتار کرده است.
"شیوه ای که در آن نظامی گری آمریکا بدیهی تلقی می شود." مایا Schenوار در Truthout مینویسد: «راههایی را بازتاب میدهد که سایر اشکال خشونتهای جمعی اجتنابناپذیر تلقی میشوند - پلیس، تبعید، نسلکشی و محو مردمان بومی، سیستم مراقبتهای بهداشتی مبتنی بر بازار استثمارگر، سیستم آموزشی بسیار ناعادلانه و سیاستهای زیستمحیطی فاجعهبار. منطق عمومی پذیرفته شده به ما می گوید که این چیزها با ما باقی خواهند ماند: طبق این روایت، بهترین چیزی که می توانیم به آن امیدوار باشیم، اصلاحات متواضعانه در میان خشونت های هیولایی است.
او میگوید: «ما باید اولویتهای زندگیبخش را نسبت به اولویتهای خشونتآمیز انتخاب کنیم. ما باید از مشروعیت دادن به همه اشکال خشونت دولتی دست برداریم.»
بله، بله، اما چگونه؟ بیش از چهار دهه است که ضرورت جنگ در سطوح رسمی قدرت در این کشور به چالش کشیده نشده است. رسانههای شرکتی بیشتر با آنچه که نمیگویند، مشروعیت میبخشند تا با آنچه انجام میدهند. مساجد بمباران شده به سادگی از اخبار ناپدید می شوند و ولی، هرگز اتفاق نیفتادند. دروغگوها یک مجمع جهانی برای ترویج حمله به عراق داشتند، در حالی که کسانی که آن را زیر سوال می بردند باید خشم خود را از گوشه خیابان رها می کردند. "خسارت جانبی" یک تاری زبانی، شنل جادوگر است که قتل عام را پنهان می کند.
و دونالد ترامپ تحت کنترل راست افراطی نظامی شده و همچنین ناپختگی نادان خود است. البته بودجه جدید او که همانطور که شنوار اشاره می کند در سالگرد کشتار مای لای منتشر شد، بودجه نظامی را 54 میلیارد دلار افزایش داد و هزینه های اجتماعی را کاهش داد. همانطور که ما اعتراض می کنیم و نامه هایی به کنگره می نویسیم و شوک و ترس خود را از آنچه در حال رخ دادن است ابراز می کنیم، به خاطر داشته باشیم که ترامپ صرفاً چهره ای از نظامی گری خارج از کنترل آمریکا نشان می دهد. او آن را ایجاد نکرد.
برای اینکه اعتراضات به کاهش بودجه او موثر باشد، برای اینکه آشفتگی های متلاطم مهم باشد، باید کشور جدیدی در حال شکل گیری باشد.
یک دیدگاه
ما باید جنبش ضد جنگ را از سر بگیریم و وجدان مردم آمریکا را بیدار کنیم. زمانی که ما نتوانستیم تهاجم به عراق را متوقف کنیم، مردم از تلاش برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی واشنگتن دست کشیدند. ما می بینیم که این ما را به کجا رسانده است.
همه ما موظفیم در برابر خشونت بیمعنای سودجویان جنگ اقدام کنیم. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم، آنها زندگی روی زمین را نابود خواهند کرد. شما فکر می کنید که این انگیزه کافی برای مردم برای مشغول شدن است.