توسط تام هاستینگز
همه میدانند که دیپلماسی ضعیفترین راه برای مقابله با شورشها و جنگهای داخلی است، تحریمهای سخت بعدی هستند، و اگر واقعاً میخواهید به جنگ داخلی پایان دهید، متاسفم، به ارتش نیاز دارید.
خب همه فکر می کند آن
باشه نه هر کس.
به نظر می رسد، این ترتیب اثربخشی دقیقاً عقب مانده است. سه دانشمند علوم سیاسی یک کار تاریخی انجام دادند فرا مطالعه از تمام جنبشهایی که برای خودمختاری بین سالهای 1960 تا 2005 شبیه یا در واقع تبدیل به جنگهای داخلی شدند که منجر به صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل شد.
نتایج مشخص بود. استفاده از نیروهای سازمان ملل تقریباً هیچ تأثیری در توقف جنگ داخلی نداشت. تحریم ها بهتر بود، اما ابتکارات دیپلماتیک بسیار بیشتر از هر یک از رویکردهای دیگر موفق بود.
آیا این همیشه درست است؟ البته نه، اما اگر میخواهید بهترین گزینه را برای جلوگیری از جنگها انجام دهید، بان کیمونیها و گروه یارانش را ترک کنید. ما در ایالات متحده معمولاً کوفی عنان یا بوتروس بوتروس غالی را نادیده می گیریم یا به آن می خندیم. دزدهای بی اثر! تفنگداران دریایی را بفرستید.
اسطوره دیگری گرد و غبار را می گزد.
به ماتریس هزینه/فایده فکر کنید. چه می شد اگر جیمز بیکر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا یا شاید خاویر پرز دو کوئلار، دبیرکل وقت سازمان ملل را برای مقابله با صدام حسین در آگوست 1990 به جای بسیج فوری برای جنگ فرستادیم؟ این لحظه ای بود که برای دیپلماسی ساخته شده بود و می شد از آن اجتناب کرد 383 کشته در آمریکا467 مجروح آمریکایی 102 میلیارد دلار هزینه های ایالات متحده و کمترین برآورد حدود 20,000 عراقی کشته شدند که نیمی از آنها غیرنظامی بودند. در عوض، جرج بوش بزرگ ابتدا صدام را با مشت زد آوریل گلاسپی بامبلو به صدام برای حمله به کویت چراغ سبز نشان داد و سپس فورا اعلام کرداین نمی ماند,” شروع buildup و سپس حمله. همه به احتمال زیاد کاملاً قابل اجتناب هستند.
این یکی از کم هزینه ترین جنگ های ایالات متحده از نظر خون و گنج است. چه می شد اگر دیپلماسی می توانست حتی از یک جنگ جلوگیری کند؟ آیا واقعاً ارزش تلاش بسیار جدی را ندارد؟ آیا جان انسانها و هزینههای هنگفت انرژی/پول/منابع ارزش تلاش جدی دیپلماتها، میانجیها و طرفهای حرفهای را دارد؟ در زمینه من در زمینه تبدیل تعارض، ما همیشه معتقدیم که، و تحقیقات به طور فزاینده ای ثابت می کند که روش های ما بسیار برتر هستند (مگر اینکه شما یک سودجوی جنگ، یک طبقه نخبه از مردم که به شکل دادن پیام رسانه ای کمک می کنند که ما سرنخی نداریم، صحبت ها ضعیف است و فقط بمباران و تهاجم موثر است).
آیا من با سیاست جنگی ایالات متحده مخالفم؟ بله، من می گویم، و این باعث می شود من یک خائن و هدف قانونی برای حمله پهپاد باشم، به گفته یک استاد حقوق وست پوینت. آیا باید به هم خانه هایم هشدار بدهم؟ صبر کنید—او فقط میگوید علمای حقوقی که مخالف هستند، اهداف قانونی هستند. من یک محقق صلح و عدم خشونت هستم، بنابراین مخالفت من هنوز قابل هدف نیست، ظاهرا، یا شاید او به سادگی فرض می کند که علمای فعالی مانند من در تمام مدت اهداف قانونی بوده اند.
احتمالاً باید پرس و جو کنم تا ببینم آیا می توانم در این مورد از سازمان ملل کمک کمی بگیرم. شانس من حداقل با توجه به علم بهتر می شود.
دکتر تام هاستینگز، دانشیار اصلی در بخش تصمیم گیری درگیری در دانشگاه ایالتی پورتلند است و مدیر موسس است PeaceVoice.