نوشته دیوید سوانسون، اظهارات در لندن، انگلستان، 2 ژوئیه 2014.
از بروس کنت و جنبش لغو جنگ و کهنه سربازان برای صلح و کمپین خلع سلاح هسته ای تشکر می کنم. از ائتلاف Stop the War و همه افراد دیگر برای کمک به گسترش این خبر سپاسگزاریم.
در 8 روز، در 10 ژوئیه، مری آن گریدی فلورس، مادربزرگ اهل ایتاکا، نیویورک، قرار است به یک سال زندان محکوم شود. جرم او نقض دستور حمایت است که ابزاری قانونی برای محافظت از یک فرد خاص در برابر خشونت شخص خاص دیگر است. در این مورد، فرمانده پایگاه هوایی هنکاک، علیرغم حفاظت از فرماندهی پایگاه نظامی خود، و علیرغم اینکه معترضان هیچ اطلاعی از این شخص نداشتند، از نظر قانونی در برابر معترضان غیرخشونتگر محافظت شده است. به همین دلیل است که مسئولان رباتهای قاتل پرنده که ما آنها را پهپاد مینامیم، میخواهند از زیر سؤال بردن فعالیت آنها به ذهن خلبانان پهپاد جلوگیری کنند.
پنجشنبه گذشته مکانی در ایالات متحده به نام مرکز استیمسون گزارشی در مورد عادت جدید ایالات متحده در کشتار مردم با موشک های هواپیماهای بدون سرنشین منتشر کرد. مرکز استیمسون به نام هنری استیمسون، وزیر جنگ ایالات متحده نامگذاری شده است که قبل از حمله ژاپن به پرل هاربر، پس از ملاقات با رئیس جمهور روزولت، در دفتر خاطرات خود نوشت: «سوال این بود که چگونه باید آنها را در موقعیت شلیک مانور دهیم. اولین شلیک بدون اینکه خطر زیادی برای خودمان ایجاد کنیم. پیشنهاد دشواری بود.» (چهار ماه قبل از آن، چرچیل به کابینه خود در داونینگ استریت 10 گفته بود که سیاست ایالات متحده در قبال ژاپن عبارت است از: "هر کاری باید انجام شود تا یک حادثه ایجاد شود.") این همان هنری استیمسون بود که بعداً پرتاب اولین بمب هسته ای را ممنوع کرد. در کیوتو، زیرا او یک بار به کیوتو رفته بود. او هرگز از هیروشیما دیدن نکرده بود و این باعث بدبختی مردم هیروشیما شد.
من می دانم که جشن بزرگی از جنگ جهانی اول در اینجا برگزار می شود (و همچنین مقاومت بزرگی در برابر آن)، اما در ایالات متحده جشن جنگ جهانی دوم به مدت 70 سال ادامه دارد. در واقع، حتی می توان گفت که جنگ جهانی دوم به مدت 70 سال به شیوه ای خاص و در مقیاسی کمتر ادامه یافته است (و در مقیاس بزرگتر در زمان ها و مکان های خاص مانند کره، ویتنام و عراق). ایالات متحده هرگز به سطح مالیات یا هزینه های نظامی قبل از جنگ جهانی دوم بازگشته است، هرگز ژاپن یا آلمان را ترک نکرده است، در حدود 200 اقدام نظامی در خارج از کشور در دوران به اصطلاح پس از جنگ شرکت داشته است، هرگز از گسترش حضور نظامی خود دست برنداشته است. در خارج از کشور، و اکنون تقریباً در هر کشوری روی زمین، نیروهای مستقر دائمی دارد. دو استثنا، ایران و سوریه، مرتباً مورد تهدید قرار می گیرند.
بنابراین، به نظر من کاملاً مناسب است که این مرکز استیمسون بود که این گزارش را توسط مقامات نظامی سابق و وکلای دوستدار ارتش منتشر کرد، گزارشی که حاوی این بیانیه نسبتاً مهم بود: «استفاده روزافزون از پهپادهای کشنده ممکن است لغزنده ایجاد کند. شیبی که منجر به جنگهای مداوم یا گستردهتر میشود.»
حداقل برای من مهم به نظر می رسد. جنگ های مداوم؟ این خیلی چیز بدی است، درست است؟
همچنین هفته گذشته، دولت ایالات متحده یادداشتی را علنی کرد که در آن مدعی حق قتل قانونی یک شهروند آمریکایی (به هیچ کس دیگری نیست) به عنوان بخشی از جنگی است که محدودیت زمانی و مکانی ندارد. مرا دیوانه صدا کن، اما این به نظر جدی است. اگر این جنگ آنقدر ادامه یابد که دشمنان قابل توجهی ایجاد کند چه؟
سال گذشته سازمان ملل گزارشی را منتشر کرد که در آن بیان شد که هواپیماهای بدون سرنشین جنگ را به یک امر عادی تبدیل می کنند تا استثنا. وای. این می تواند برای گونه ای از موجودات که ترجیح می دهند بمباران نشوند مشکل ساز باشد، فکر نمی کنید؟ سازمان ملل متحد که برای خلاص کردن جهان از جنگ ایجاد شده است، به طور گذرا یادآور می شود که جنگ به جای استثناء تبدیل به یک هنجار شده است.
مطمئناً واکنش به چنین تحول بزرگی باید به همان اندازه قابل توجه باشد.
فکر میکنم ما به خواندن گزارشهایی عادت کردهایم که میگویند: «اگر ۸۰ درصد سوختهای فسیلی شناختهشده را در زمین نگذاریم، همه میمیریم و بسیاری از گونههای دیگر با ما خواهند بود». سپس کارشناسان توصیه می کنند که از لامپ های کارآمدتر استفاده کنیم و گوجه فرنگی های خود را پرورش دهیم. منظورم این است که ما به واکنشی که از راه دور با بحران موجود سازگار نیست عادت کرده ایم.
تا آنجا که من می توانم بگویم، سازمان ملل، مرکز استیمسون، و جمع خوبی از کارشناسان حقوق بشردوستانه چنین است.
مرکز استیمسون در مورد قتلهایی که توسط هواپیماهای بدون سرنشین انجام میشود، میگوید، آنها نباید "نه تجلیل شوند و نه شیطانی". ظاهراً نباید آنها را متوقف کرد. در عوض، مرکز استیمسون بررسی و شفافیت و مطالعات قوی را توصیه می کند. من حاضرم شرط ببندم که اگر من یا شما به مرگ و نابودی گسترده یا مستمر تهدید کنیم، شیطانی می شویم. من حاضرم شرط ببندم که ایده تجلیل شدن ما حتی برای بررسی مطرح نمی شود.
سازمان ملل نیز فکر می کند شفافیت راه حل است. فقط به ما بگویید که چه کسی و چرا را به قتل می رسانید. ما فرم هایی را برای تهیه گزارش ماهانه به شما می دهیم. همانطور که سایر کشورها وارد این بازی می شوند، گزارش های آنها را جمع آوری می کنیم و شفافیت واقعی بین المللی ایجاد می کنیم.
این تصور برخی افراد از پیشرفت است.
البته هواپیماهای بدون سرنشین تنها راه یا - تا کنون - مرگبارترین راه جنگ آمریکا و متحدانش نیستند. اما این تظاهر حداقلی از بحث اخلاقی در مورد هواپیماهای بدون سرنشین وجود دارد، زیرا قتل با هواپیماهای بدون سرنشین برای بسیاری از مردم شبیه قتل است. رئیسجمهور ایالات متحده فهرستی از مردان، زنان و کودکان را در روزهای سهشنبه بررسی میکند، انتخاب میکند که چه کسانی را به قتل برساند، و آنها و هرکسی را که خیلی نزدیک به آنها میایستد به قتل میرساند - اگرچه او اغلب افراد را بدون اینکه نامشان را بداند هدف قرار میدهد. بمباران لیبی یا هر جای دیگر برای بسیاری از مردم کمتر شبیه قتل به نظر می رسد، به خصوص اگر - مانند استیمسون در هیروشیما - آنها هرگز به لیبی نرفته باشند، و اگر بمب های متعدد ظاهراً یک فرد شرور را هدف قرار می دهند که دولت ایالات متحده علیه او مخالفت کرده است. بنابراین، ایالات متحده چیزی شبیه به جنگ 2011 علیه لیبی را پشت سر می گذارد که این کشور را در وضعیت خوبی قرار داده است، بدون اینکه به فکر هیچ اندیشکده نظامی دوستی بیفتد که یک سؤال اخلاقی قابل تأمل است.
من تعجب می کنم که اگر بخواهیم جنگ را از بین ببریم به جای بهبود آن، چگونه در مورد هواپیماهای بدون سرنشین یا بمب یا به اصطلاح مستشاران غیر جنگی صحبت می کنیم؟ خوب، من فکر می کنم که اگر ما لغو کامل جنگ را حتی به عنوان هدف بسیار دور خود می دیدیم، امروز در مورد هر نوع جنگی بسیار متفاوت صحبت می کردیم. فکر میکنم از تشویق این ایده که هر یادداشتی احتمالاً قتل را قانونی میکند، صرف نظر از اینکه یادداشت را دیده باشیم یا ندیده باشیم، دست بر داریم. من فکر می کنم که ما موضع گروه های حقوق بشر مبنی بر نادیده گرفتن منشور ملل متحد و پیمان کلوگ-بریاند را رد می کنیم. به جای در نظر گرفتن غیرقانونی بودن تاکتیک ها در طول جنگ، ما به غیرقانونی بودن خود جنگ اعتراض می کنیم. اگر اساس چنین اتحاد پیشنهادی تلاش مشترک برای کشتن عراقی ها باشد، ما در مورد احتمال دست در دست هم دادن ایالات متحده و ایران در دوستی صحبت نمی کنیم.
در ایالات متحده، تمرکز گروه های صلح بر روی 4,000 آمریکایی کشته شده و هزینه های مالی جنگ در عراق، و قاطعانه از ذکر نیم میلیون تا یک میلیون و نیم عراقی که به اکثریت آنها کمک کرده است، غیرعادی نیست. آمریکایی ها نمی دانند چه اتفاقی افتاده است. اما این استراتژی مخالفان برخی جنگ هاست، نه مخالفان همه جنگ ها. به تصویر کشیدن یک جنگ خاص به عنوان پرهزینه برای متجاوز، مردم را علیه تدارکات جنگی حرکت نمی دهد یا آنها را از این خیال خلاص نمی کند که ممکن است در روزهای آینده یک جنگ خوب و عادلانه وجود داشته باشد.
در واشنگتن رایج است که علیه ضایعات نظامی بحث کنند، مانند سلاح هایی که کار نمی کنند یا پنتاگون حتی از کنگره درخواست نکرده است، یا بحث در برابر جنگ های بدی که ارتش را برای جنگ های احتمالی دیگر آمادگی کمتری ایجاد می کند. اگر هدف پروژه ما در نهایت نابودی جنگ بود، ما بیش از ضایعات نظامی با کارآیی نظامی مخالف بودیم و به نفع ارتشی ناآماده بودیم که قادر به راه اندازی جنگ های بیشتر نبود. ما همچنین به همان اندازه که بر جلوگیری از پرواز یک دسته خاص از موشکها تمرکز میکنیم، بر دور نگه داشتن جوانان از ورود به ارتش و نظامیگری در کتابهای مدرسه تمرکز میکنیم. اظهار وفاداری به سربازان در حالی که با سیاستهای فرماندهان آنها مخالفت میکنید امری عادی است، اما زمانی که سربازان را به خاطر خدمات فرضیشان تحسین کردید، پذیرفتهاید که آنها باید خدماتی را ارائه کرده باشند. همانطور که میدانم برخی از شما اخیراً این کار را انجام دادهاید، بزرگداشت مقاومتهای جنگ جهانی اول، همان چیزی است که باید جایگزین تکریم شرکتکنندگان در جنگ شود.
ما ممکن است نیاز نداشته باشیم که گفتگوی خود را از مخالفت با جنگ خاص پس از جنگ خاص به بحث در مورد پایان کل نهاد تغییر دهیم. همچنین ممکن است لازم باشد حداقل هر قسمت از مکالمه را در طول مسیر تغییر دهیم.
به جای این که پیشنهاد کنیم که جانبازان به طور خاص قدردانی ما را به دست آورده اند و باید مراقبت های بهداشتی و بازنشستگی دریافت کنند (که همیشه در ایالات متحده شنیده می شود)، ممکن است بخواهیم پیشنهاد کنیم که همه مردم - از جمله جانبازان - از حقوق بشر برخوردار باشند و یکی از ما وظیفه اصلی این است که از ایجاد هر گونه کهنه سرباز دیگر خودداری شود.
به جای اعتراض به ادرار کردن نیروها بر روی اجساد، ممکن است بخواهیم به ایجاد اجساد اعتراض کنیم. به جای تلاش برای حذف شکنجه و تجاوز جنسی و حبس غیرقانونی از عملیات کشتار جمعی، ممکن است بخواهیم روی علت تمرکز کنیم. ما نمی توانیم سالانه 2 تریلیون دلار در سطح جهان و نیمی از آن فقط در ایالات متحده برای آماده شدن برای جنگ صرف کنیم و انتظار نداشته باشیم که جنگ نتیجه بگیرد.
در مورد اعتیادهای دیگر به ما گفته می شود که به دنبال بزرگترین فروشندگان مواد مخدر برویم یا به دنبال تقاضای مصرف کنندگان برویم. فروشندگان مواد مخدر جنگ کسانی هستند که با حقوق دریافت نشده نوه های ما به ارتش کمک مالی می کنند و سطل های پول را در تبلیغات در مورد ویتنام و جنگ جهانی اول می ریزند. آنها می دانند که دروغ های مربوط به جنگ های گذشته حتی مهم تر از دروغ های مربوط به جنگ های جدید است. و می دانیم که نهاد جنگ نتوانست آنقدر زنده بماند که مردم حقیقت را در مورد آن یاد بگیرند که عده ای شروع به عمل بر اساس آن دانش کنند.
افکار عمومی آمریکا علیه جنگ حرکت کرده است. زمانی که پارلمان و کنگره به موشکهای سوریه نه گفتند، فشار افکار عمومی در دهه گذشته نقش مهمی ایفا کرد. همین امر در مورد توقف لایحه وحشتناک ایران در کنگره در اوایل سال جاری و مقاومت در برابر جنگ جدید علیه عراق صادق است. اعضای کنگره نگران رای دادن به جنگ دیگری مانند عراق هستند، چه در عراق و چه در جاهای دیگر. رای او به حمله به عراق در 12 سال پیش تنها چیزی است که ما را از دیدن هیلاری کلینتون در کاخ سفید دور نگه داشته است. مردم نمی خواهند به کسی که به آن رای داده رای دهند. و بیایید این را زودتر به دوستان عزیزمان در کمیته نوبل بگوییم: یک جایزه صلح دیگر کمکی نمی کند. ایالات متحده به جایزه صلح دیگری برای جنگساز نیاز ندارد، به چیزی نیاز دارد که بروس و بسیاری از شما در اینجا روی آن کار کردهاید: یک جنبش مردمی برای لغو جنگ!
تعدادی از فعالان صلح تلاش جدیدی را به نام آغاز کرده اند World Beyond War در http://WorldBeyondWar.org با هدف جذب افراد بیشتر به فعالیت های صلح آمیز. مردم و سازمان ها در حداقل 58 کشور تاکنون اعلامیه صلح را در WorldBeyondWar.org امضا کرده اند. امید ما این است که با آوردن افراد و گروه های بیشتر به جنبش، بتوانیم به جای رقابت با سازمان های صلح موجود، تقویت و گسترش دهیم. ما امیدواریم که بتوانیم از کار گروه هایی مانند جنبش لغو جنگ حمایت کنیم و بتوانیم به عنوان گروه ها و افراد در سطح جهانی فعالیت کنیم.
وب سایت در WorldBeyondWar.org در نظر گرفته شده است تا ابزارهای آموزشی را ارائه دهد: فیلم ها، نقشه ها، گزارش ها، نقاط گفتگو. ما مخالف این ایده هستیم که جنگ از ما محافظت می کند - یک ایده ظالمانه، با توجه به اینکه کشورهایی که بیشترین جنگ را درگیر می کنند در نتیجه با بیشترین خصومت روبرو می شوند. یک نظرسنجی در آغاز سال جاری از مردم 65 کشور نشان داد که ایالات متحده در یک پیشتازی بزرگ قرار دارد زیرا این کشور بزرگترین تهدید برای صلح در جهان است. کهنه سربازان آمریکایی به تعداد بیسابقه خود را میکشند، تا حدی به خاطر کارهایی که با عراق و افغانستان انجام دادهاند. جنگ های بشردوستانه ما عامل اصلی رنج و مرگ برای بشریت است. و بنابراین ما همچنین این ایده را رد می کنیم که جنگ می تواند به نفع مردمی باشد که در آن انجام می شود.
ما همچنین استدلال هایی را مطرح می کنیم که جنگ عمیقاً غیراخلاقی است. که جنگ محیط طبیعی ما را ویران میکند، جنگ آزادیهای مدنی ما را از بین میبرد، و اینکه تنها بخشی از آنچه را که برای جنگ خرج میکنیم به چیزی مفید منتقل میکنیم، ما را به جای ترسیدن در سراسر جهان محبوب میکند. یک و نیم درصد از آنچه جهان برای جنگ خرج می کند می تواند برای پایان دادن به گرسنگی در زمین هزینه شود. جنگ در طول قرن گذشته جان 200 میلیون نفر را گرفته است، اما خیری که میتوان با منابعی که در جنگ ریخته میشود انجام داد، بسیار بهتر از شری است که با پایان دادن به جنگ میتوان از آن اجتناب کرد. برای یک چیز، اگر ما به سرعت منابع جنگ را تغییر می دادیم، بهترین فرصت را برای انجام کاری برای محافظت از آب و هوای سیاره خواهیم داشت. این که مفهوم ما از «دفاع» شامل نمیشود، نشان میدهد که ما تا چه حد به سوی پذیرش اجتنابناپذیری چیزی پیش رفتهایم که در نهایت، نهاد جنگ کاملاً قابل اجتناب، کاملاً وحشتناک و کاملاً غیرقابل دفاع است.
با پذیرفتن جنگ، برای جنگهای ارزانتر، جنگهای بهتر، حتی جنگهای یکطرفهتر تلاش میکنیم، و چه میگیریم؟ ما از طرفداران محترم جنگ اخطارهایی دریافت می کنیم مبنی بر اینکه ما شروع به تبدیل کردن جنگ به هنجار کرده ایم و خطر جنگ مداوم را به خطر می اندازیم.
از یک طرف، این یک مورد از عواقب ناخواسته برای رقابت با کسانی است که به دنبال حقیقت در مورد خلقت خدا بودند و در نهایت با مردی که در اینجا پولدار است، چارلز داروین، به پایان رسید. از طرفی اصلاً ناخواسته نیست. یکی از استادان دانشگاه استنفورد به تازگی کتابی منتشر کرده و استدلال می کند که جنگ آنقدر برای ما خوب است که باید همیشه آن را ادامه دهیم. این رشته فکری از طریق رگ های ارتش ما دانشگاه و فعالیت های علمی را تامین می کرد.
اما این نوع تفکر به طور فزاینده ای منفور است، و ممکن است این لحظه ای باشد که در آن آن را افشا کنیم، آن را محکوم کنیم، و احساسات رو به رشد مردمی علیه جنگ را متبلور کنیم، و متوجه شویم که می توان از جنگ های خاص جلوگیری کرد. و اگر بتوان از جنگ های خاصی جلوگیری کرد، می توان از هر یک از آنها جلوگیری کرد. من مشتاقانه منتظر کار بر روی آن پروژه، با فوریت آن هستم، و همراه با همه شما.