جنگ، آزادی های ما را برمی انگیزد

ما اغلب گفته شده است که جنگ ها برای "آزادی" مبارزه می کنند. اما هنگامی که یک ملت ثروتمند جنگ علیه ملت فقیر (اگر غالبا منابع ثروتمند) در سرتاسر جهان مبارزه می کند، در میان اهداف، این طور نیست که از این ملت فقیر جلوگیری شود بیش از آنکه ثروتمند باشد، پس از آن ممکن است حقوق و آزادی های مردم را محدود کند. ترس هایی که برای حمایت از جنگ ساخته می شوند، چنین سناریو باور نکردنی ای را شامل نمی شوند؛ تهدید به عنوان یکی برای امنیت، و نه آزادی بیان شده است.

آنچه اتفاق می افتد، پیش بینی شده و به طور مداوم، فقط معکوس جنگ هایی است که از آزادی ها حمایت می کنند. در مقایسه با سطوح هزینه های نظامی، آزادی ها به نام جنگ محدود می شوند - حتی اگر جنگ به طور همزمان به نام آزادی برگزار شود.

مردم سعی می کنند در برابر فرسایش آزادی ها ، نظامی شدن پلیس ، نظارت بدون ضمانت ، هواپیماهای بدون سرنشین در آسمان ، زندان بی قانون ، شکنجه ، ترورها ، انکار وکیل ، عدم دسترسی به اطلاعات در مورد دولت مقاومت کنند. و غیره اما اینها علائم هستند. این بیماری جنگ و آمادگی برای جنگ است.

این ایده دشمن است که اجازه می دهد تا به مخفی سازی دولت برسد.

ماهیت جنگ ، همانطور که بین افراد باارزش و بی ارزش انجام می شود ، علاوه بر ترس از امنیت ، فرسایش آزادیها را به طریقی دیگر تسهیل می کند. یعنی اجازه می دهد تا ابتدا آزادی ها از افراد بی ارزش گرفته شود. اما برنامه هایی که برای دستیابی به اهداف توسعه یافته اند و بعداً قابل پیش بینی هستند ، شامل افراد با ارزش نیز می شوند.

نظامیگری نه تنها حقوق خاص، بلکه پایه و اساس حاکمیت خود را نیز از بین می برد. خصوصی سازی کالاهای عمومی، خزندگان دولتی را فساد می کند، با ایجاد شغل های مردم وابسته به آن، باعث ایجاد تحرک برای جنگ می شود.

یکی از راه های که جنگ را از بین می برد اعتماد و اخلاق عمومی است توسط نسل قابل پیش بینی از دروغ عمومی است.

البته، البته، تصادف، ایده حاکمیت قانون است - جایگزین با عمل ممکن است درست است.

گاهی اوقات ما گفته ایم که افراد شرور می خواهند ما را بکشد زیرا آنها از آزادی های ما متنفرم اما پس از آن، این بدان معنی است که ما برای جنگیدن برای بقا، نه برای آزادی مبارزه می کردیم - اگر حقیقت این تبلیغ پوچ وجود داشته باشد که وجود ندارد. مردم می توانند به هر وسیله ای از جمله مذهب، نژادپرستی یا نفرت از یک فرهنگ، انگیزه ای برای مبارزه با آن داشته باشند، اما انگیزه اصلی برای خشونت علیه ایالات متحده از کشورهایی است که ایالات متحده پول و دیکتاتوری را تسلیم می کند یا حضور نظامی زیادی را به وجود می آورد یا مرگبار را تحمیل می کند تحریم های اقتصادی و یا خانه های بمب گذاری شده یا شهرها را اشغال کرده و یا هزینه های هواپیماهای بدون سرنشین ... این اقدامات است. بسیاری از ملت ها در برابر آزادی های مدنی بدون ایجاد اهداف، از ایالات متحده برابر یا فراتر از آن هستند.

بیش از نیم قرن پیش، داویت آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، هشدار داد:

"ما سالانه بیش از درآمد خالص شرکت های آمریکایی در امنیت نظامی هزینه می کنیم. این پیوستن به نیروی نظامی عظیم و صنعت اسلحه بزرگ در تجربه آمریکا جدید است. تاثیر کلی - اقتصادی، سیاسی و حتی معنوی - در هر شهر، هر خانه دولتی، هر اداره دولت فدرال احساس می شود. ... در شوراهای حکومت، ما باید در برابر نفوذ غیرقابل انکار، چه خواهیم گرفت و چه نخواهیم، ​​توسط مجتمع صنعتی نظامی محافظت کنیم. پتانسیل افزایش فاجعه ناپذیر قدرت وجود دارد و همچنان ادامه خواهد یافت. "

جنگ نه تنها قدرت را به دولت و تعداد اندکی از مردم منتقل می کند، بلکه قدرت را به یک رییس جمهور یا نخست وزیر تغییر می دهد و از قانون اساسی یا قوه قضائیه دور می شود. جیمز مدیسون، پدر قانون اساسی ایالات متحده، هشدار داد:

"شاید از همه دشمنان جنگ جنگ عمومی، شاید بیشترین سختی ها را داشته باشد، زیرا که هر جوان دیگری را تشکیل می دهد و رشد می کند. جنگ والدین ارتش است؛ از اینها بدهی ها و مالیات ها ادامه می یابد؛ و ارتش ها، و بدهی ها و مالیات ها ابزار شناخته شده برای آوردن بسیاری از افراد تحت سلطه اند. در جنگ، قدرت اختیاری اجرایی نیز گسترش یافته است؛ نفوذ آن در استخدام دفاتر، افتخارات و حقوق و دستمزد، افزایش می یابد؛ و تمام وسایلی که از ذهنها پریشان می شوند، به افرادی که تحت فشار قرار می گیرند، نیرو می گیرند. جنبهی بدخیم در جمهوریخواهی ممکن است در نابرابری بخت و اقبال و فرصتهای تقلب، در حال رشد کردن از وضعیت جنگ و در انحطاط رفتارها و اخلاقیاتی که هر دو آنها ایجاد شده است، ردیابی شود. هیچ کشوری نمی تواند آزادی خود را در میان جنگ های مداوم حفظ کند. "

"آنچه در تاریخ همه دولت ها نشان داده شده است ، طبق قانون اساسی است كه قوه مجریه شاخه قدرت است كه بیشتر به جنگ علاقه مند است و بیشتر مستعد آن است. بر این اساس ، با مراقبت های مطالعه شده ، مسئله جنگ را در قوه مقننه قرار داده است. "

مقاله های اخیر:
دلایل پایان جنگ:
ترجمه به هر زبانی