درسهایی که در اردوگاه بوچ آموخته شده است

توسط کتی کلی

در ژانویه 2004 ، من از "اردوگاه بوکا" بازدید کردم ، اردوگاهی که اسیر جنگی در آمریکا اداره می شود و برای یک آتش نشان از دست داده بود و در سال 2001 در فروپاشی مرکز تجارت جهانی نیویورک گم شد. در نزدیکی شهر بندری جدا شده ام قصر ، در جنوب عراق ، شبکه زندانهای چادر توسط مقامات ائتلاف ایالات متحده ساخته شده است. دوستان پنج مرد جوان که تصور می کردند در آنجا زندانی شده اند ، از هیأت صدای سه نفره ما خواسته بودند که از اردوگاه بازدید کنند و بفهمند چه بر سر عزیزانشان آمده است.

این یک سال قبل از دستگیری عوض ابراهیم علی البدری ال سامرائی بود که از سال 2005 ، چهار سال را با نام ابوبکر البغدادی در اردوگاه می گذراند و به عنوان رئیس سازمان اخیر دولت اسلامی عراق و سوریه را تأسیس کرد.

دوستان ما با تیم های صلح ساز مسیحی یک پایگاه داده از افرادی که تصور می شود توسط ارتش ایالات متحده نگهداری می شود ، تهیه کرده بودند. آنها لیست 6,000 زندانی خود را به همان اندازه از طریق تماس با عزیزان وحشت زده و نامه نگاری خستگی ناپذیر و مداوم با مقامات آمریکایی جمع کردند.

آنها توانستند شماره "Capture Tag" را برای دو نفر از زندانیان پیدا کنند. حداقل این دو نفر هنوز زنده بودند و در اردوگاه بودند.

با كمك يك مترجم ، هيئت كوچك صداهاي ما از بغداد به بصره و سپس به ام قصر رفت ، كه مطمئناً يكي از تاريك ترين نقاط كره زمين بود. بود شنبه بعد از ظهر. در حومه زندان، یک سرباز آمریکایی مودبانه به ما گفت که ما خیلی دیر شده بودیم.  شنبه ساعت های بازدید کننده به پایان رسید، و روز بعد سفر به شرح زیر خواهد بود پنج شنبه. ما که تمایلی به ترک نداشتیم ، توضیح دادیم که یک مسیر طولانی را طی یک جاده خطرناک طی کرده ایم و دیگر نمی توانیم برای بار دوم برگردیم. ساعتی بعد ، در حالی که روی نیمکت های یک جیپ ارتش لرزیده بودیم ، ما را از زمین صحرایی پر دست انداز و به چادر بازدید کننده زندان بردند.

در آنجا ما با چهار نفر از پنج مرد جوان که همه آنها در اوایل دهه ی 20 بود ملاقات کردیم و گوش می دادیم چون داستان هایی از تحقیر، ناراحتی، یکنواختی، تنهایی و ترس و وحشت بزرگ ناشی از عدم اطمینان زندانیان را که در برابر شواهد معتبر از قدرت خصمانه هیچ آشکار برنامه ای برای انتشار آنها نیست. به نظر می رسید که بی اندازه از دست رفته بود که ما حداقل می توانستیم به بستگانشان که هنوز زنده بودند می گفتیم.

هنگام خروج ، ما خواستیم با یک افسر مسئول اردوگاه بوکا صحبت کنیم. وی گفت که چشم انداز آزادی مردان جوان خیلی مثبت نیست ، اما فکر می کند تلاش برای مراجعه به کمیسیون صلیب سرخ بین المللی بسیار ارزشمند است. وی با نگاهی آگاهانه به ما گفت: "خوشحال باشید که آنها اینجا با ما هستند و در بغداد نیستند." "ما در اینجا به آنها غذا ، لباس و سرپناه می دهیم. خوشحال باشید که آنها در بغداد نیستند. " شگفت زده شدم. حداقل در بغداد دیدار از آنها چندان دشوار نخواهد بود. او خود را تکرار کرد ، "من فقط به شما می گویم ، خوشحال باشید که آنها در بغداد نیستند."

بعداً ، در ماه مه 2004 ، متوجه شدم كه منظور او چیست. بر ممکن است 1، CNN تصاویری از زندان ابوغریب منتشر کرد: مرد کلاه دار. مردی که بند دارد. هرم این تصاویر اکنون در ذهن مردم سوخته است. ناگهان جاهای بسیار کمی وجود داشت که به اندازه آن زندان وحشتناک به نظر می رسیدند. بله ، ما بسیار خوشحال بودیم که جوانانی که دیدار کردیم در بغداد نبودند.

برای اینکه کاملاً واضح باشد ، این مردان در بوکا برهنه در مقابل زنان سرباز رژه رفته بودند. به آنها گفته شده بود قبل از اینکه بتوانند سهمیه غذای خود را دریافت کنند ، بگویند "من جورج بوش را دوست دارم". آنها در هوای مجازات آور سرد و بدون تشک در زیر آنها و فقط یک پتو روی زمین باز می خوابیدند. نگهبانان آنها را طعنه زده بودند و آنها هیچ راهی برای گفتن به دوستانشان نداشتند که هنوز زنده هستند. اما تحقیر و شکنجه بدتر نسبت به زندانیان در سایر مراکز زندانهای ایالات متحده در سراسر عراق اعمال شد.

شماره 3 نوامبر، شماره 2005 از نیویورک مرور کتابها به نقل از سه افسر، دو نفر از آنها غیرقانونی بودند، که با ارتش آمریکا 82 مستقر بودندnd بخش هوایی در پایگاه عملیاتی پیشین (FOB) جیوه در عراق.

"آنها که نخواستند نامشان فاش شود ، آنها در مصاحبه های متعدد با دیده بان حقوق بشر توضیح دادند که چگونه گردان آنها در سال 2003-2004 به طور معمول از شکنجه جسمی و روحی به عنوان ابزاری برای جمع آوری اطلاعات و تسکین استرس استفاده می کرد ... بازداشت شدگان در عراق به طور مداوم به عنوان PUC شناخته می شدند. گفته می شود شکنجه بازداشت شدگان به قدری گسترده و قابل قبول بوده است که به وسیله ای برای تسکین استرس ، جایی که سربازان در ساعات خارج از کار خود به "خلع PUC" یا "سیگار کشیدن PUC" می روند ، به چادر PUC می روند. "Fucking a PUC" به ضرب و شتم یک زندانی اشاره داشت ، در حالی که "سیگار کشیدن PUC" به اعمال جسمی اجباری گاهی تا حد بیهوشی اشاره داشت.

"سیگار کشیدن" فقط به کاهش استرس محدود نمی شد بلکه در سیستم بازجویی مورد استفاده توسط لشکر 82 هوابرد در FOB مرکوری نقش مهمی داشت. افسران و درجه داران واحد اطلاعات نظامی ، نگهبانان را به "سیگار کشیدن" بازداشت شدگان قبل از بازجویی راهنمایی می کنند ، و دستور می دهند که برخی از زندانیان خواب ، آب یا غذا را بیش از ترقه ها دریافت نکنند. "سیگار کشیدن" کارگردانی شده دوازده تا بیست و چهار ساعت قبل از بازجویی طول می کشد. همانطور که یک سرباز گفت: "[افسر اطلاعات ارتش] گفت که او می خواهد PUC ها آنقدر خسته ، سیگار کشیده و آنقدر بی روح باشند که می خواهند همکاری کنند.

شاید نیمی از بازداشت شدگان در اردوگاه مرکوری ، که به دلیل آشکارا درگیر در شورش نبودند ، آزاد شدند ، با این حال خاطرات و زخم های شکنجه را در خود داشتند. همانطور که یک گروهبان به دیده بان حقوق بشر گفت ، "اگر او مرد خوبی است ، می دانید ، اکنون او شخص بدی است به دلیل برخوردی که با او داشتیم."

وقتی سیاستمداران آمریكایی می خواهند جنگی را بفروشند ، بازاریابی آنها درجه اول است: آنها می توانند بر روی مردم آمریكا حساب كنند كه حداقل آنقدر جنگ را بخرند كه به طور غیرقابل بازگشت به آن متعهد شوند ، به شرطی كه تبلیغات برای این جنگ احساس خطر كند. و در مدت زمان طولانی هیچ مارکی به اندازه دولت اسلامی ترسناک نبوده است.

خشونت هایی که دولت اسلامی را به وجود آورد و اکنون وعده می دهد که میراث خود را به خشونت و قطبش گسترده تر منطقه ای گسترش دهد، دارای تاریخ طولانی است.

در بین دو جنگ اول عراق ، در سفرهای متعدد به عراق از سال 1996 تا 2003 ، اعضای هیئت صدای ما به درک خستگی و رنج غیر قابل تحمل خانواده های عراقی رسیده اند که تحت مجازات تحریم های اقتصادی وجود نامشخصی دارند.
بین جنگها ، تلفات فقط در زندگی کودکان ، از فروپاشی اقتصادی تحمیل شده از خارج و از محاصره مواد غذایی ، دارو ، مواد تصفیه آب و سایر موارد ضروری برای بقا ، توسط سازمان ملل متحد 5,000 کودک در ماه تخمین زده شد ، تخمینی که بدون سوال مقامات آمریکایی
آمار تکان دهنده ترین آمار مرگ و میر ناشی از حمله 2003 ما، برآورد هزینه های ناشی از جنگ و شکست اجتماعی به طور قابل توجهی بیش از یک میلیون نفر، کم اهمیت بوده است، زیرا آنها ناگزیر به شرایط غیر انسانی در طول سال های جنگ اقتصادی ما در عراق تبدیل شده اند.

در سپتامبر 16، 2014، نیویورک تایمز گزارش داد که تازه منتشر شده است گزارش سازمان ملل متحد که در عراق یادآور می شود، "سهم افراد گرسنه افزایش یافته است: تقریبا یک تا چهار عراقی، از نظر 7.9 درصد از جمعیت 1990-92، تقریبا" بیش از حد "تغذیه می کنند.

و در حال حاضر، دولت ایالات متحده می گوید مداخله ایالات متحده بار دیگر مورد نیاز برای بهبود و تمدن ملت عراق است،

به طور گسترده اذعان شده است که تهاجم 2003 به عراق، البغدادی را رادیکال کرد، با تحقیرش در کمپ بوکا، او را سخت تر کرد. سپس سیل ناگهانی سلاح و پول نقد به هر دو عراق و سوریه باعث افزایش احتمال جنگ شد.

این سومین حمله ما به عراق نخواهد بود. حملات ایالات متحده ، از طریق مهمات ، از طریق گرسنگی اجباری کودکان ، از طریق فسفر سفید ، از طریق شلیک گلوله ، از طریق داروهای مسدود شده ، مخازن خالی شده و خطوط برق سرنگون شده ، از طریق نیروهای پلیس متلاشی و صنایع دولتی و شهرهای رها شده برای حل شدن در پاروکسیسم های پاکسازی قومی - این همه یک جنگ مداوم است ، مدتها قبل از اینکه ما سرانجام صدام مشتری قبلی خود را در سال 1991 شروع کنیم ، طولانی ترین جنگ در تاریخ ایالات متحده ، اکنون ادامه دارد ، و در آینده گسترش می یابد تا پایان آن که ما می توانیم به طور منطقی پیش بینی کنیم.

یک سال به یک روز قبل از مرگش ، دکتر مارتین لوتر کینگ خواستار رویگردانی از جنگ در ویتنام و احتیاج شدید به تولد مجدد ، یک "انقلاب ارزش ها" بود که همه چیز می تواند آمریکا را از چنین تعهدات آینده آزاد کند. برای دنیا بسیار بهتر است اگر به جای شنیدن سخنرانی رئیس جمهور اوباما در 10 سپتامبر در توجیه حملات مجدد ارتش آمریکا در منطقه ، می توانستیم سخنان کشیش دکتر مارتین لوتر کینگ را بشنویم "فراتر از ویتنام" سخن، گفتار. در آن ، او به ما التماس می کند که همانطور که توسط دشمنان به اصطلاح ما دیده می شود ، خود را ببینیم. نگاه در آن آینه کار ساده ای نیست ، اما درک تاریخ جنگ ها و سیاست های قبلی آمریکا علیه عراق به ما کمک می کند تا به دنبال آن بگردیم جایگزین.

ما نیازی به کوری نیستیم یا نفرت که به ما اجازه می دهد در ترس و وحشت بیفتیم. ما می توانیم با حقیقت، با شفقت، با شجاعت فعال، که از قلب به قلب پرش کنیم، بازسازی آرامش، تمایل، جامعه، بشریت، مقاومت، با حقانیت ارتباط برقرار کنیم. ما می توانیم امید خود را در کارهای فعال خودمان برای اثبات این که انسانیت همچنان ادامه دارد، امیدواریم که تاریخ به عدالت ختم شود و عشق به هیچ وجه راحت نباشد، بوش احساساتی باقی ماندن در کار در جهان با چنین نیازی ادامه دارد.

این مقاله برای اولین بار در Telesur English ظاهر شد.

کتی کلی (Kathy@vcnv.org) هماهنگی صدا برای خشونت خلاقانه (www.vcnv.org) <-- شکستن->

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی