افسانه: جنگ فقط است

واقعیت: هیچ یک از احکام احترام آمیز "نظریه جنگ عادلانه" مورد بررسی مدرن قرار نگرفته است ، و شرط آن استفاده از جنگ فقط به عنوان آخرین چاره غیر ممکن است در عصری که گزینه های غیرخشونت آمیز ثابت می کنند که آنها عملا نامحدود هستند.

این ایده که جنگ ها می توانند گاهی اوقات ، حداقل از یک طرف ، "عادلانه" تلقی شوند ، در فرهنگ غربی با تئوری جنگ فقط ترویج می شود ، مجموعه ای از دگم های باستان و امپریالیسم که قابل بررسی نیستند.

جنگی برای برآوردن تمام معیارهای تئوری جنگی، برای اینکه در واقع درست باشد، باید بیش از همه آسیب های ناشی از نگهداری نهادهای جنگی را از بین ببرد. اگر آماده سازی برای جنگ ها و تمام جنگ های ناعادلانه ناعادلانه توسط این تهیه کنندگان، آسیب بیشتری نسبت به جنگ عادلانه داشته باشیم، نهایتا نتوانستیم یک جنگ درست داشته باشیم. البته نهاد جنگ، خطر آخرالزمان هسته ای را ایجاد می کند. این بزرگترین علت تغییرات اقلیمی است. این بزرگترین ناوشکن محیط طبیعی است. از طریق انحراف بودجه از نیازهای انسانی و زیست محیطی از طریق خشونت آن بیشتر آسیب می زند. این تنها مکان است که به اندازه کافی کمک مالی می تواند تلاش جدی برای تغییر شیوه های پایدار پیدا کند. این یک علت اصلی فرسایش آزادی های مدنی و عامل ژنراتور خشونت، نفرت و تعصب در فرهنگ اطراف است. نیروهای نظامی می تواند نیروهای پلیس محلی و همچنین ذهنیت خود را ارتقا دهد. یک جنگ عادلانه می تواند بار سنگینی را به بار آورد.

اما در واقع هیچ جنگ مستقیمی امکان پذیر نیست. برخی از معیارهای نظریه جنگ صرفاً لفظی است ، به هیچ وجه قابل اندازه گیری نیست و بنابراین نمی تواند به طور معنی داری برآورده شود. اینها شامل "قصد درست" ، "علت درست" و "تناسب" است. دیگران اصلاً عوامل اخلاقی نیستند. این موارد شامل "اعلام عمومی" و "انجام شده توسط مرجع قانونی و صالح" است. با این وجود دیگران به سادگی برای انجام هر جنگی امکان پذیر نیست. این موارد شامل "آخرین چاره" ، "چشم انداز منطقی موفقیت" ، "غیر رزمندگان مصون از حمله" ، "سربازان دشمن که به عنوان یک انسان مورد احترام قرار می گیرند" و "اسیران جنگی که به عنوان غیرمتخاص با آنها رفتار می شود". درباره هر معیار در کتاب دیوید سوانسون بحث شده است جنگ هرگز تنها نیست. بیایید در اینجا فقط یکی از محبوب ترین ها را مورد بحث قرار دهیم: "آخرین چاره" ، گزیده ای از آن کتاب.

آخرین چاره

البته وقتی گامی در جهت درست حرکت می کند که فرهنگی از تمایل آشکار تئودور روزولت به جنگی جدید به خاطر جنگ حرکت می کند ، به این تظاهر جهانی می رسد که هر جنگی آخرین چاره است و باید باشد. این تظاهر اکنون کاملاً جهانی است ، به طوری که عموم مردم آمریکا آن را تصور می کنند بدون اینکه حتی به آنها گفته شود. اخیراً یک تحقیق علمی نشان داده است که عموم مردم ایالات متحده معتقدند هر زمان که دولت ایالات متحده جنگ را پیشنهاد می دهد ، دیگر تمام امکانات دیگر را به اتمام رسانده است. وقتی از گروه نمونه ای پرسیده شد که آیا از جنگ خاصی حمایت می کنید یا خیر ، و از گروه دوم پرسیده شد که آیا پس از آن جنگ خاص را پشتیبانی می کنید پس از اینکه گفته شد همه گزینه ها خوب نیستند و از گروه سوم پرسیده شد که آیا از آن جنگ حمایت می کنید حتی اگر وجود داشته باشد گزینه های خوب ، دو گروه اول سطح پشتیبانی یکسانی را ثبت کردند ، در حالی که پشتیبانی از جنگ به طور قابل توجهی در گروه سوم کاهش یافت. این امر محققان را به این نتیجه رساند که اگر گزینه های دیگری ذکر نشود ، مردم وجود آنها را تصور نمی کنند - بلکه مردم تصور می کنند قبلاً آزمایش شده اند.[I]

سالهاست که در واشنگتن دی سی تلاش های عمده ای برای آغاز جنگ علیه ایران انجام شده است. بیشترین فشارها در سالهای 2007 و 2015 وارد شده است. اگر آن جنگ در هر نقطه ای آغاز می شد ، بدون شک به عنوان آخرین چاره توصیف می شد ، حتی اگر انتخاب شروع نکردن آن جنگ در موارد مختلف انتخاب شده باشد. . در سال 2013 ، رئیس جمهور ایالات متحده از "آخرین چاره" ضروری برای شروع یک بمب گذاری بزرگ در سوریه به ما گفت. سپس وی به دلیل مقاومت عمومی در برابر آن ، تصمیم خود را لغو کرد. این گزینه از نه بمباران سوریه نیز در دسترس بود.

الکلی را تصور کنید که هر شب می‌توانست مقادیر زیادی ویسکی مصرف کند و هر روز صبح قسم می‌خورد که نوشیدن ویسکی آخرین راه‌حل او بوده است، او اصلاً چاره‌ای نداشت. تصور آسان است، بدون شک. یک معتاد همیشه خود را توجیه می کند، هر چند که این کار مزخرف باشد. در واقع ترک الکل گاهی اوقات می تواند باعث تشنج یا مرگ شود. اما آیا عقب نشینی جنگ می تواند این کار را انجام دهد؟ دنیایی را تصور کنید که در آن همه هر معتادی، از جمله معتاد جنگی را باور می‌کردند و با جدیت به یکدیگر می‌گفتند: «او واقعاً چاره دیگری نداشت. او واقعاً همه چیزهای دیگر را امتحان کرده بود.» چندان قابل قبول نیست، اینطور است؟ در واقع تقریبا غیر قابل تصور است. و هنوز:

به طور گسترده ای معتقد است که ایالات متحده در آخرین جنگ با سوریه در حال جنگ است،

  • ایالات متحده سال ها صرف خرابکاری تلاش های سازمان ملل برای صلح در سوریه کرد.[II]
  • ایالات متحده از 2012 یک پیشنهاد صلح روسیه برای سوریه را رد کرد.[III]
  • و هنگامی که ایالات متحده ادعا کرد که کمپین بمبگذاری بلافاصله به عنوان "آخرین راه حل" در 2013 مورد نیاز بود، اما عموم مردم ایالات متحده مخالفت شدید بود، گزینه های دیگری نیز دنبال شد.
 

در سال 2015 ، تعداد زیادی از اعضای کنگره ایالات متحده استدلال کردند که توافق هسته ای با ایران باید رد شود و ایران به عنوان آخرین چاره مورد حمله قرار گیرد. هیچ اشاره ای به پیشنهاد 2003 ایران برای مذاکره در مورد برنامه هسته ای خود نشده بود ، پیشنهادی که به سرعت توسط ایالات متحده مورد تمسخر قرار گرفت.

به طور گسترده ای معتقد است که ایالات متحده مردم را با هواپیماهای بدون سرنشین به عنوان آخرین راه حل می کشد، هر چند که در آن اقلیت هایی که ایالات متحده آنها را اسامی افرادی می داند، بسیاری از آنها (و احتمالا همه آنها) می توانست باشد به راحتی دستگیر شد.[IV]

اعتقاد عمومی بر این بود که ایالات متحده اسامه بن لادن را به عنوان آخرین چاره کشته است ، تا زمانی که افراد درگیر اعتراف کردند که سیاست "کشتن یا اسارت" در واقع شامل هیچ گزینه دستگیری (دستگیری) نبوده و بن لادن در زمان حضور وی غیر مسلح بوده است. کشته شده.[V]

اعتقاد عمومی بر این بود که ایالات متحده در سال 2011 به لیبی حمله کرد ، دولت خود را سرنگون کرد و به عنوان آخرین چاره به خشونت منطقه ای دامن زد ، حتی اگر در مارس 2011 اتحادیه آفریقا طرحی برای صلح در لیبی داشت اما توسط ناتو از طریق ایجاد آن جلوگیری شد. "منطقه ممنوع پرواز" و آغاز بمب گذاری ، برای سفر به لیبی برای بحث در مورد آن. در ماه آوریل اتحادیه آفریقا توانست برنامه خود را با معمر قذافی رهبر لیبی در میان بگذارد و وی موافقت خود را ابراز کرد.[ششم] ناتو مجوز سازمان ملل متحد را برای محافظت از لیبیاییان که در معرض تهدید قرار دارند به دست آورده است، اما مجوز ادامه بمب گذاری در این کشور یا سرنگونی حکومت را نداشت.

تقریبا هر کسی که برای یک منبع عمده رسانه ای آمریکا کار می کند و مایل است برای کار خود ادامه دهد، می گوید: ایالات متحده به عنوان آخرین اقدام یا حمله به عراق در عراق به عنوان یک حمله یا به معنای چیزی یا چیزی حمله کرد،

  • رئيس جمهور آمريكا طرح هاي كوكامامي را براي شروع جنگ آغاز كرده است.[هفتم]
  • دولت عراق با پیشنهادی مبنی بر اجازه دادن به نیروهای آمریکایی برای جستجو در کل کشور ، به وینسنت کنیستارووی سیا مراجعه کرده است.[VIII]
  • دولت عراق پیشنهاد کرد که در عرض دو سال برگزار شود.[نهم]
  • دولت عراق پیشنهاد رسمی ریچارد پرل رییس جمهور بوش را برای باز کردن کل کشور برای بازرسی ها، تبدیل شدن به یک مظنون در بمب گذاری مرکز تجارت جهانی 1993، کمک به مبارزه با تروریسم و ​​حمایت از شرکت های نفتی ایالات متحده ارائه کرد.[X]
  • رئيس جمهور عراق، در حسابي که رئيس جمهور اسپانيا توسط رئيس جمهور آمريکا داده شده بود، به راحتي عراق را ترک کرد اگر بتواند $ 1 ميليارد دلار را نگهداري کند.[خی]
  • ایالات متحده همیشه گزینه ای برای شروع جنگ دیگری نداشت.
 

اکثر افراد تصور می کنند که ایالات متحده در سال 2001 به افغانستان حمله کرده است و از آن زمان به بعد به عنوان "آخرین استراحتگاه ها" در آنجا مانده است ، حتی اگر طالبان بارها پیشنهاد دادند بن لادن را به کشور ثالث تحویل دهند تا محاکمه شود ، القاعده هیچ کشوری نداشته است حضور چشمگیر در افغانستان در بیشتر مدت جنگ و عقب نشینی در هر زمان یک گزینه بوده است.[XII]

بسیاری معتقدند که ایالات متحده در سالهای 1990-1991 به عنوان "آخرین چاره" به جنگ عراق رفته است ، حتی اگر دولت عراق مایل به مذاکره برای خروج از کویت بدون جنگ بود و در نهایت پیشنهاد کرد که به راحتی و بدون شرایط از کویت خارج شود. پادشاه اردن ، پاپ ، رئیس جمهور فرانسه ، رئیس اتحاد جماهیر شوروی و بسیاری دیگر اصرار به چنین توافق صلح آمیز داشتند ، اما کاخ سفید بر "آخرین چاره" خود اصرار داشت.[XIII]

حتی با کنار گذاشتن شیوه های عمومی که سبب افزایش خصومت، تسلیحات و تقویت حکومت های نظامی می شود و همچنین مذاکرات جعلی در جهت تسهیل و تضعیف جنگ، سابقه ساخت جنگ های ایالات متحده را از طریق قرن ها به عنوان یک داستان از مجموعه بی پایان از فرصت ها برای صلح با دقت اجتناب می شود در هر هزینه.

مکزیک مایل به مذاکره برای فروش نیمه شمالی خود بود، اما ایالات متحده می خواست آن را از طریق یک کشتار جمعی انجام دهد. اسپانیا موضوع مورد نظر را خواست مین برای رفتن به داوری بین المللی ، اما ایالات متحده خواهان جنگ و امپراتوری بود. اتحاد جماهیر شوروی قبل از جنگ کره پیشنهاد مذاکرات صلح را داد. ایالات متحده پیشنهادات صلح ویتنام ، ویتنامی ها ، شوروی ها و فرانسوی ها را خرابکاری کرد و از همان روزی که حادثه خلیج تونکین جنگ را الزامی کرد ، بی وقفه بر "آخرین چاره" خود برای هر گزینه دیگری اصرار ورزید.[چهاردهم]

اگر جنگ های کافی را مرور کنید ، حوادث تقریباً یکسانی را می یابید که در یک موقعیت بهانه بهانه ای برای جنگ و در موقعیتی دیگر مورد استفاده قرار گرفته اند. رئیس جمهور جورج دبلیو بوش به نخست وزیری انگلستان تونی بلر پیشنهاد داد که گرفتن یک هواپیمای U2 به آنها می تواند آنها را به جنگی که می خواهند بکشاند.[پانزدهم] با این حال، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی هواپیمای U2 را به قتل رساند، رئیس جمهور دوایت آیزنهاور جنگی را آغاز نکرد.

بله ، بله ، بله ، ممکن است پاسخ داده شود ، صدها جنگ واقعی و ناعادلانه آخرین اقامتگاه نیستند ، حتی اگر طرفداران آنها ادعای چنین وضعیتی را برای آنها دارند. اما یک جنگ فقط نظری آخرین چاره خواهد بود. آیا اینطور است؟ آیا واقعاً گزینه دیگری از نظر اخلاقی معادل یا برتر وجود نخواهد داشت؟ آلمن و وین رایت سخنان پاپ ژان پل دوم را در مورد "وظیفه خلع سلاح این متجاوز در صورت عدم اثرگذاری سایر روش ها" عنوان کردند. اما آیا واقعاً "خلع سلاح" معادل "بمب یا حمله" است؟ ما شاهد جنگ هایی هستیم که ظاهراً برای خلع سلاح خلق شده اند و نتیجه این سلاح ها بیش از هر زمان دیگری بوده است. چه در مورد متوقف کردن بازوی به عنوان یک روش ممکن برای خلع سلاح؟ در مورد یک تحریم بین المللی اسرار؟ چه چیزی در مورد مشوق های اقتصادی و سایر موارد برای خلع سلاح؟

لحظه ای نبود که بمباران رواندا "آخرین چاره" اخلاقی باشد. لحظه ای ممکن بود که پلیس مسلح کمک کرده باشد ، یا قطع سیگنال رادیویی که برای تحریک قتل استفاده می شود ، کمک کرده باشد. لحظات زیادی وجود داشت که صلحبانان غیر مسلح به آنها کمک می کردند. لحظه ای بود که خواستار پاسخگویی برای ترور رئیس جمهور می توانست کمک کند. سه سال قبل از آن وجود داشت که خودداری از مسلح کردن و تأمین بودجه قاتلان اوگاندا کمک می کرد.

ادعاهای "آخرین چاره" معمولاً وقتی شخص تصور می کند که به گذشته سفر می کند و به لحظه بحران می رسد بسیار ضعیف است ، اما اگر کسی تصور کند که کمی بیشتر به عقب سفر می کند ، باز هم بسیار ضعیف تر است. بسیاری از افراد سعی می کنند جنگ جهانی دوم را نسبت به جنگ جهانی اول توجیه کنند ، حتی اگر یکی از آنها هرگز نمی توانست بدون دیگری یا بدون خنگ پایان دادن به آن اتفاق بیفتد ، که باعث شد بسیاری از ناظران آن زمان جنگ جهانی دوم را با دقت قابل توجهی پیش بینی کنند . اگر حمله به داعش در عراق به نوعی "آخرین چاره" است ، این فقط به دلیل جنگی است که در سال 2003 شدت گرفت ، که بدون جنگ قبلی خلیج فارس ، بدون مسلح شدن و حمایت از صدام حسین نمی توانست رخ دهد. در جنگ ایران و عراق و غیره طی قرن ها. البته علل ناعادلانه بحران ها ، همه تصمیمات جدید را ناعادلانه نمی داند ، اما آنها پیشنهاد می کنند کسی که ایده ای غیر از جنگ بیشتر دارد ، باید در یک چرخه مخرب تولید بحران خود توجیه کننده مداخله کند.

آیا در لحظه بحران ، آیا واقعاً بحرانی که حامیان جنگ ادعا می کنند بحرانی است؟ آیا در اینجا ساعت بیشتر از آزمایش های شکنجه فکر می کند؟ آلمن و وین رایت این لیست از گزینه های جنگ را که باید برای خاتمه یافتن جنگ خسته شده باشند ، پیشنهاد می کنند: "تحریم های هوشمندانه ، تلاش های دیپلماتیک ، مذاکرات شخص ثالث یا اولتیماتوم".[شانزدهم] خودشه؟ این لیست برای لیست کامل گزینه های موجود است که نمایش رادیوی عمومی ملی "همه چیز در نظر گرفته شده" برای همه چیز است. آنها باید نام آن را "دو درصد از موارد در نظر گرفته شده" بگذارند. بعداً ، آلمن و وین رایت این ادعا را مطرح كردند كه سرنگونی دولت ها لطیف تر از "مهار" آنها است. این استدلال ، به گفته نویسندگان ، "نظریه پردازان جنگ عادلانه و معاصر را به طور یکسان" به چالش می کشد. اینطور است؟ ظاهراً آن دو نوع از کدام گزینه استقبال می کردند؟ "مهار"؟ این یک رویکرد بسیار مسالمت آمیز نیست و قطعاً تنها گزینه جایگزین جنگ نیست.

اگر ملتی واقعاً مورد حمله قرار می گرفت و در دفاع تصمیم به مقابله با آن می گرفت ، زمان تحریم ها و هر یک از گزینه های دیگر ذکر شده را نداشت. حتی وقت حمایت علمی از نظریه پردازان Just War هم نخواهد داشت. این فقط می تواند خودش را مقابله کند. زمینه ای که تئوری جنگ فقط باید در آن کار کند ، حداقل در اکثر موارد ، آن جنگهایی است که چیزی دفاعی ندارند ، آن جنگهایی "پیشگیرانه" ، "پیشگیرانه" ، "محافظتی" و غیره.

اولین گام برای دفاع واقعی ، جنگی است که برای جلوگیری از حمله قریب الوقوع آغاز شده است. دولت اوباما ، در سالهای اخیر ، "قریب الوقوع" را به معنای نظری ممکن است روزی تعریف کرده است. آنها سپس ادعا کردند که فقط افرادی را که "تهدید قریب الوقوع و ادامه دار برای ایالات متحده" بودند ، با هواپیماهای بدون سرنشین قتل می کنند. مطمئناً ، اگر تحت تعریف معمول قریب الوقوع بود ، ادامه پیدا نمی کرد ، زیرا این اتفاق می افتاد.

در اینجا یک بخش مهم از وزارت دادگستری "کاغذ سفید" تعریف شده "قریب الوقوع" است:

وی اظهار داشت: "شرط اینكه یك رهبر عملیاتی تهدیدی" قریب الوقوع "برای حمله خشونت آمیز علیه ایالات متحده داشته باشد ، نیازی به داشتن مدارك شفاف در مورد حمله خاصی به اشخاص و منافع آمریكا در آینده نزدیك ندارد. "[XVII]

دولت جورج دبلیو بوش همه چیز را به روشی مشابه دید. در استراتژی امنیت ملی 2002 ایالات متحده آمده است: "ما می دانیم که بهترین دفاع ما جرم خوبی است."[هجدهم] البته، این دروغ است، زیرا جنگ های تهاجمی، خصومت را متوقف می کنند. اما همچنین قابل اعتماد بودن صادق است.

هنگامی که ما در مورد پیشنهادهای جنگ غیر دفاعی صحبت می کنیم ، در مورد بحران هایی که در آن فرد برای تحریم ها ، دیپلماسی و اولتیماتوم ها وقت دارد ، برای همه موارد دیگر نیز وقت دارد. احتمالات عبارتند از: دفاع غیر خشونت آمیز (غیر مسلح) غیرنظامی: اعلام سازمان مقاومت بدون خشونت در برابر هرگونه اقدام به اشغال ، اعتراضات و تظاهرات جهانی ، پیشنهادات خلع سلاح ، اعلامیه های یک جانبه خلع سلاح ، حرکات دوستی از جمله کمک ، بردن اختلاف به داوری یا دادگاه ، تشکیل جلسه کمیسیون حقیقت و آشتی ، گفتگوی ترمیمی ، رهبری به عنوان مثال از طریق پیوستن به معاهدات لازم الاجرا یا دادگاه کیفری بین المللی یا از طریق دموکراتیزه کردن سازمان ملل ، دیپلماسی غیرنظامی ، همکاری های فرهنگی و خشونت پرهیز از خلاقیت های متنوع.

اما اگر یک جنگ دفاعی ، یا حمله بسیار ترسناک اما مضحکانه غیرممکن به ایالات متحده ، یا جنگ ایالات متحده که از طرف دیگر مشاهده می شود تصور کنیم؟ آیا فقط ویتنامی ها برای مقابله با آن بودند؟ آیا فقط برای مقابله با عراقی ها بود؟ و غیره (منظور من این است که شامل سناریوی حمله به سرزمین واقعی ایالات متحده است ، نه حمله به مثلاً نیروهای آمریکایی در سوریه. همانطور که می نویسم ، دولت ایالات متحده تهدید به "دفاع" از نیروهای خود در سوریه باید دولت سوریه به آنها "حمله" کند.)

پاسخ کوتاه به این سؤال این است که اگر متجاوز از خود رها شده باشد، هیچ دفاع لازم نیست. تبدیل شدن به مقاومت در برابر جنگ های ایالات متحده در جهت توجیه هزینه های نظامی بیشتر ایالات متحده حتی برای یک لابی گر خیابانی هم پیچیده است.

پاسخ کمی طولانی تر این است که به طور کلی برای کسی که در ایالات متحده متولد شده و زندگی می کند نقش مناسبی نیست که به افرادی که در زیر بمب های آمریکایی زندگی می کنند توصیه کند که باید مقاومت بدون خشونت را تجربه کنند.

اما پاسخ درست نسبت به هرکدام از آنها دشوارتر است. این جوابی است که اگر هم به تهاجمات خارجی و هم به انقلاب ها / جنگ های داخلی نگاه کنیم ، واضح تر می شود. موارد اخیر بیشتر برای بررسی وجود دارد و نمونه های قوی تری نیز برای اشاره به آنها وجود دارد. اما هدف نظریه ، از جمله تئوری ضد جنگ فقط باید کمک به تولید نمونه های واقعی تر از نتایج برتر ، مانند استفاده از عدم خشونت علیه حملات خارجی باشد.

مطالعاتی مانند اریکا شنوت ثابت کرده است که مقاومت بی خشونت در برابر استبداد به مراتب بیشتر از مقاومت خشونت آمیز موفق خواهد بود و موفقیت بسیار پایدارتر نیز خواهد بود.[نوزدهم] بنابراین اگر به چیزی شبیه به انقلاب بدون خشونت در تونس در سال 2011 نگاهی بیندازیم ، ممکن است دریابیم که این انقلاب به اندازه هر شرایط دیگری برای یک جنگ عادلانه معیارها را دارد ، با این تفاوت که این اصلا جنگ نبوده است. نمی توان به گذشته بازگشت و در مورد استراتژی احتمال موفقیت کمتر استدلال کرد اما باعث درد و مرگ بیشتر می شود. شاید انجام این کار بتواند بحث Just War باشد. شاید بتوان به طور تجارتی یک استدلال جنگ عادلانه را برای یک "مداخله" 2011 آمریكا برای آوردن دموكراسی به تونس مطرح كرد (جدا از ناتوانی آشكار آمریكا در انجام چنین کاری ، و فاجعه تضمینی که نتیجه آن بود). اما وقتی انقلابی انجام دادید که همه آدم کشی و مردن نبود ، دیگر نمی توان پیشنهاد کرد که همه آدم کشی ها و مردن ها پیشنهاد شود - نه اگر هزار کنوانسیون جدید ژنو ایجاد شده باشد ، و مهم نیست که نقص این موفقیت بدون خشونت چیست.

علیرغم فقدان نسبی نمونه هایی که تا کنون مقاومت بی خشونت بر اشغال خارجی وجود دارد، افرادی که در حال حاضر مدعی الگوی موفقیت هستند وجود دارند. اینجا استفن زینس است:

"مقاومت غیر خشونت آمیز نیز با شغل نظامی خارجی به چالش کشید. در طی اولین انتفاضه فلسطین در 1980 ها، اکثر جمعیت تحت فرماندهی به طور مؤثر از طریق نهادهای غیرمستقیم و ایجاد نهادهای جایگزین، مجبور شدند اسرائیل را مجبور به ایجاد اقتدار و حکومت خودگردانی برای بسیاری از شهرها کنند. مناطق کرانه غربی. مقاومت بدون خشونت در صحرای غربی حاکم باعث شده است که مراکشی پیشنهاد خودمختاری ارائه دهد که در عین حال هنوز به قدر کافی از تعهد مراکش برای اعطای حق آزادی به صحرای خود برخوردار نیست- حداقل اذعان می کند که این سرزمین جزو بخش دیگری از مراکش نیست.

"در سالهای آخر اشغال آلمان توسط دانمارک و نروژ در طول جنگ جهانی دوم ، نازی ها عملاً دیگر جمعیت را کنترل نمی کردند. لیتوانی ، لتونی و استونی قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با مقاومت بدون خشونت خود را از اشغال شوروی آزاد کردند. در لبنان ، کشوری که برای دهه ها توسط جنگ ویران شده بود ، سی سال سلطه سوریه با یک قیام گسترده و بدون خشونت در سال 2005 پایان یافت. و سال گذشته ، ماریوپول بزرگترین شهری شد که توسط شورشیان تحت حمایت روسیه در اوکراین از کنترل آزاد شد. نه با بمباران و حملات توپخانه ای توسط ارتش اوکراین ، بلکه هنگامی که هزاران کارگر فولاد غیر مسلح با صلح به بخشهای اشغالی در مرکز شهر آن لشکر کشیدند و تجزیه طلبان مسلح را بیرون راندند. "[XX]

ممکن است در نمونه های متعددی از مقاومت در برابر نازی ها و مقاومت آلمان در برابر حمله فرانسه به روه در 1923، یا شاید در موفقیت یک بار فیلیپین و موفقیت مداوم اکوادور در اخراج پایگاه های نظامی ایالات متحده، مورد توجه قرار گیرد. ، و البته نمونه گاندی از بوت شدن بریتانیایی ها از هند است. اما نمونه های بسیار بیشتری از موفقیت خشونت آمیز در برابر استبداد داخلی، راهنمای دیگری برای اقدامات آینده است.

برای اینکه از لحاظ اخلاقی درست باشد، مقاومت غیرخشونتآمیز به یک حمله واقعی نیازی به احتمال بیشتری از پاسخ خشونت آمیز نداشته باشد. فقط به نظر می رسد تا حدودی به احتمال زیاد به نظر می رسد. از آنجا که اگر موفق شود، این کار را با کمترین آسیب انجام می دهد و موفقیت آن بیشتر خواهد بود.

در صورت عدم حمله ، در حالی که ادعا می شود که جنگ باید به عنوان "آخرین چاره" آغاز شود ، راه حل های غیر خشونت آمیز فقط کافی قابل قبول به نظر می رسند. حتی در آن شرایط ، باید قبل از شروع جنگ ، آنها را تلاش کرد تا "آخرین چاره" نامیده شود. اما از آنجا که تنوع آنها بی نهایت است و می توان آنها را بارها و بارها با همان منطق امتحان کرد ، در واقع هرگز به جایی نمی رسیم که حمله به یک کشور دیگر آخرین چاره باشد.

اگر می توانستید به آن دست یابید، تصمیم اخلاقی همچنان نیاز به این دارد که مزایای تصور جنگ شما بیش از همه آسیب های ناشی از حمایت از نهاد جنگ باشد.

فهرست رو به رشد اقدامات غیرخشونت آمیز موفقی که به جای جنگ استفاده می شود را ببینید.

پانویسها و منابع

[i] دیوید سوانسون، «مطالعه نشان می‌دهد که مردم تصور می‌کنند جنگ تنها آخرین راه‌حل است»، http://davidswanson.org/node/4637

[ii] نیکلاس دیویس، جایگزین "شورشیان مسلح و نمایش های قدرت خاورمیانه: چگونه ایالات متحده به كشتار صلح در سوریه كمك می كند" ، ما-کمک-کشتن-صلح-سوریه

[iii] جولیان بورگر و باستین اینزورالده، «غرب در سال 2012 پیشنهاد روسیه برای کناره‌گیری اسد از سوریه را نادیده گرفت» https://www.theguardian.com/world/2015/sep/15/west-ignored-russian- پیشنهاد-در-2012-به-سوریه-اسد-استپ-کنار

[iv] شهادت فریة المسلمی در جلسه استماع کمیته سنا جنگ‌های بدون سرنشین، https://www.youtube.com/watch?v=JtQ_mMKx3Ck

[V] آینه، "نیروی دریایی راب اونیل که اسامه بن لادن را کشت ، ادعا می کند که ایالات متحده قصد تصرف تروریست را نداشته است" 4612012 همچنین ببینید: ABC اخبار کاخ سفید می گوید: "اسامه بن لادن هنگام کشته شدن غیر مسلح هنگام سلاح غیر مسلح است"

;

[ششم] واشنگتن پست، "قذافی نقشه راه صلح پیشنهاد شده توسط رهبران آفریقا را می پذیرد ،"

[vii] به http://warisacrime.org/whitehousememo مراجعه کنید

[viii] جولیان بورگر در واشنگتن، برایان ویتاکر و ویکرام داد، نگهبان، "پیشنهادهای ناامیدانه صدام برای جلوگیری از جنگ" ، https://www.theguardian.com/world/2003/nov/07/iraq.brianwhitaker

[ix] جولیان بورگر در واشنگتن، برایان ویتاکر و ویکرام داد، نگهبان، "پیشنهادهای ناامیدانه صدام برای جلوگیری از جنگ" ، https://www.theguardian.com/world/2003/nov/07/iraq.brianwhitaker

[x] جولیان بورگر در واشنگتن، برایان ویتاکر و ویکرام داد، نگهبان، "پیشنهادهای ناامیدانه صدام برای جلوگیری از جنگ" ، https://www.theguardian.com/world/2003/nov/07/iraq.brianwhitaker

[xi] یادداشت جلسه: https://en.wikisource.org/wiki/Bush-Aznar_memo و گزارش خبری: جیسون وب، رویترز "بوش فکر می کرد صدام آماده فرار است: گزارش" ، http://www.reuters.com/article/us-iraq-bush-spain-idUSL2683831120070926

[xii] روری مک کارتی، نگهبان، "پیشنهاد جدید در مورد بن لادن" ، https://www.theguardian.com/world/2001/oct/17/afghanistan.terrorism11

[xiii] کلاید هابرمن، نیویورک تایمز، "پاپ جنگ خلیج فارس را به عنوان" تاریکی "محکوم می کند" ، http://www.nytimes.com/1991/04/01/world/pope-denounces-the-ulful-war-as-darkness.html

[xiv] دیوید سوانسون، جنگ دروغ است http://warisalie.org

[xv] یادداشت کاخ سفید: http://warisacrime.org/whitehousememo

[xvi] مارک جی. آلمن و توبیاس ال. وینرایت، پس از تمیز کردن دود: سنت جنگ عادلانه و عدالت پس از جنگ (Maryknoll، NY: Books Orbis، 2010) p. 43

[xvii] کاغذ سفید وزارت دادگستری، http://msnbcmedia.msn.com/i/msnbc/sections/news/020413_DOJ_White_Paper.pdf

[xviii] استراتژی امنیت ملی 2002، http://www.globalsecurity.org/military/library/policy/national/nss-020920.pdf

[xix] اریکا چنووت و ماریا جی استفان، چرا مقاومت مدنی کار می کند: منطق استراتژیک درگیری های خشونت آمیز (انتشارات دانشگاه کلمبیا، 2012).

[xx] استیون زونز، «جایگزین‌های جنگ از پایین به بالا»، http://www.filmsforaction.org/articles/alternatives-to-war-from-the-bottom-up/

مناظره ها:

مقاله های اخیر:

بنابراین شما شنیده جنگ است ...
ترجمه به هر زبانی