توسط دیوید سوانسون World BEYOND War، فوریه 4، 2023
در کتاب کودکان کریس کولفر به نام سرزمین داستان ها: هشدار گریمیک ارتش فرانسوی ناپلئونی متشکل از سربازان، تفنگ ها، شمشیرها و توپ ها به سرزمین افسانه ای می رسند که کلاه قرمزی، زیبای خفته و انواع افراد مشابه و پری در آن زندگی می کنند.
دختر مسئول محل بلافاصله شروع به سازماندهی ارتش برای مبارزه با مهاجمان می کند. او چه انتخابی دارد؟ خوب، دلایل متعددی وجود دارد که تا حدودی منحصر به داستان است، که این حرکت بیتردید هوشمندانهای نیست که نویسنده و تقریباً همه خوانندگانش آن را فرض میکنند.
دختر به طرز جادویی ارتش عظیمی را در عرض چند ثانیه به مکانی می برد تا با مهاجمان مبارزه کند. امکان انتقال مهاجمان به جزیره ای متروک یا هر جای دیگری هرگز در نظر گرفته نمی شود.
دختر سلاح های نزدیک خود را به گل تبدیل می کند. امکان انجام این کار با تمام تفنگ ها و توپ ها هرگز در نظر گرفته نمی شود.
دختری که پری هم هست و پری های مختلف سربازان را به میل خود با ذره های جادو خلع سلاح می کنند و حتی گیاهان باغشان را جادو می کنند تا همین کار را انجام دهند. امکان انجام آن یکهو هرگز در نظر گرفته نمی شود.
تنها پس از اینکه دو طرف درگیر یک عیاشی قتل عام شدند، برادر دختر به ارتش مخالف اشاره می کند که پورتال جادویی که از طریق آن وارد شده اند 200 سال طول کشیده است، به طوری که دیگر جنگ برای امپراتوری فرانسه در قرن 19 امکان پذیر نیست. ایده گفتن اصلاً به مهاجمان قبل از جنگ - چیزی برای منصرف کردن، روشنگری یا ترساندن یا هر چیز دیگری - هرگز مورد توجه قرار نمی گیرد.
لزوم وجود جنگ در این داستان، همانطور که در زندگی واقعی نیز معمول است، صرفاً فرض نمی شود. در سکوت فرض می شود. این ایده که برای جنگ نیاز به توجیهی وجود دارد اصلاً ذکر نشده و حتی اشاره ای به آن نشده است. بنابراین هیچ سوال و شبهه ای مطرح نمی شود. و وقتی شخصیت های مختلف داستان لحظات غرور، شجاعت، همبستگی، هیجان، انتقام و لذت سادیستی را در جنگ پیدا می کنند، تناقض آشکاری وجود ندارد. راز عمیقتری که حتی کمتر از آن ذکر شده است، وجود دارد که، اگرچه جنگ از بسیاری جهات مطلوب نیست، اما از برخی جهات بسیار مورد نیاز است.
خود جنگ، همانطور که در زندگی واقعی نیز معمول است، تا حد زیادی نامرئی است. شخصیت های اصلی زمین های کشتار عظیمی را سازماندهی می کنند که در نهایت اکثر قربانیان با شمشیر کشته می شوند. یکی از شخصیت های کوچک شناسایی شده به عنوان مرگ نشانه کشته می شود. اما در غیر این صورت، قتل تماماً خارج از صحنه است، حتی اگر اکشن داستان از نظر فیزیکی دقیقاً در جایی است که همه قتل در آن اتفاق می افتد. خبری از خون، روده، ماهیچه ها، اندام های از دست رفته، استفراغ، ترس، اشک، نفرین، جنون، اجابت مزاج، عرق، درد، ناله، زوزه، جیغ نیست. حتی یک مجروح هم وجود ندارد که تریاژ شود. تعداد زیادی از کشته شدگان در یک جمله به عنوان «گمشدگان» ذکر شده اند و بعداً مراسم «زیبا»ی برای بزرگداشت آنها برگزار می شود.
دختری که قبلاً یک طرف جنگ را سازماندهی کرده بود، در یک لحظه عصبانیت از خیانت دوست پسرش، تعدادی از سربازان را با جادو و خشونت با عصای جادویی که میداند به کجا منفجر میکند، «آزار» میدهد. با وجود هزاران نفر (بیصدا و بیدرد) که در نبردهای شمشیر در اطرافش جان خود را از دست میدهند، او لحظهای بسیار احساسی از خود تردید دارد که به چه جور آدمی تبدیل شده است که میتواند به تعدادی از سربازانی که به او حمله میکنند آسیب فیزیکی برساند.
این همان سطح عمیق نامرئی بودن است که با جنگ به دست آمده است: نامرئی اخلاقی. همه ما می دانیم که اگر جو بایدن یا ولادیمیر پوتین در حال مشت زدن به دهان یک خبرنگار خبری زن فیلمبرداری می شدند، کار آنها به پایان می رسید. اما دامن زدن به جنگی که هزاران کشته دارد قابل مشاهده نیست. حتی جنگ در اوکراین که بیشتر از بسیاری از جنگها قابل مشاهدهتر است، تا حد زیادی دور از چشم نگه داشته میشود، و درک میشود که اولاً به خاطر هزینههای مالی آن متأسف است، دوم به خاطر خطر آخرالزمان هستهای جهانی (اگرچه حتی این البته خوب است. ارزش ایستادن در مقابل پوتین را دارد!) اما هرگز برای اینکه جشنواره کشتار و کشتار جمعی باشد.
در سرزمین داستانها، میتوانید چوب دستی را تکان دهید و ردیفهایی از تفنگهای نزدیک را به گل تبدیل کنید. آدم این کار را نمی کند، زیرا جنگ با ارزش ترین داستان است. اما یکی می توانست آن را انجام دهد.
در اوکراین چوب جادویی وجود ندارد. اما هیچکدام مورد نیاز نیستند. ما فقط به قدرتی برای توقف انسداد مذاکرات، قدرت توقف ارائه سلاح های نامحدود و قدرت برداشتن گام های قابل راستی آزمایی در جهت غیرنظامی کردن اروپای شرقی و تسلیم شدن به حاکمیت حقوق بین الملل به منظور مذاکره معتبر برای یک راه صلح آمیز رو به جلو، نیاز داریم. هیچ کدام از اینها جادو نیستند.
اما از بین بردن افسون جنگ پرستی که در فرهنگ ما نفوذ کرده است: این واقعاً جادویی خواهد بود.
پاسخ 4
خوب گفتی دیوید! خوشحالم که ریورا به من اشاره کرد به این مقاله.
ممنون، وقتی این را می خوانم احساس می کنم از رویا بیرون آمده ام.
موافقم! 50 سال خشونت هالیوود، جنگ و دیستوپیا که به ذهن ما تلقین کرده است، به نمونه های شما اضافه می شود. فرانک ال باوم نویسنده ای بی نظیر بود. در شهر زمردی اوز، اوزما از جنگیدن برای دفاع از سرزمین اوز در برابر موجودات مهاجم وحشی امتناع می کند. راه حل غیر خشونت آمیزی پیدا شده است. پیام این است که تنها زمانی که خشونت از روی میز برداشته شود، به عنوان آخرین یا آخرین راه حل ذخیره نشود، بلکه به طور کامل کنار گذاشته شود - تنها در آن صورت راه حل های خلاقانه و مؤثر پدید می آیند و راه باز می شود!
من عاشق این هستم که شما همیشه حقیقت را می گویید! ما خیلی بیشتر از آن نیاز داریم!