افسانه: جنگ اجتناب ناپذیر است

افسانه: جنگ اجتناب ناپذیر است
واقعیت: جنگ یک انتخاب انسانی است که توسط هر قانون طبیعت یا جبرگرایی بیولوژیکی محدود نمی شود.

مهاجرتپست های مرتبط.

اگر جنگ اجتناب ناپذیر بود، در تلاش برای پایان دادن به آن، نکته کمی وجود دارد. اگر جنگ اجتناب ناپذیر باشد، در صورت ادامه آن، یک مورد اخلاقی ممکن است برای تلاش برای کاهش آسیب آن باشد. و موارد متعددی از امدادرسانی را می توان برای آماده شدن برای بریدن جنگ های اجتناب ناپذیر برای این طرف یا آن طرف انجام داد. در واقع، دولت ها این کار را انجام می دهند، اما فرض آنها خطا است. جنگ اجتناب ناپذیر است

حتی خشونت در مقیاس کوچک اجتناب ناپذیر است، اما وظیفه فوق العاده دشوار پایان دادن به خشونت یک میلیون متری از کار ساده تر، اگر هنوز هم به چالش کشیدن، پایان دادن به کشتار دسته جمعی است. جنگ چیزی نیست که بوسیله گرمای اشتیاق ایجاد شود. سالها آماده سازی و تعلیم و تربیت، تولید سلاح و آموزش است.

جنگ همه جا نیست. هیچ چیزی شبیه به اشکال فعلی جنگ، قرنها یا حتی چند دهه پیش وجود نداشت. جنگ، که در اشکال تقریبا کاملا متفاوت وجود داشته است، در طول تاریخ بشر و پیش از تاریخ، عمدتا وجود نداشته است. در حالی که بسیار محبوب است که می گوید که همیشه جایی در زمین وجود داشته است، همیشه وجود نداشتن جنگ در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد. جوامع و حتی جوامع مدرن دهه ها و قرن ها بدون جنگ رفته اند. انسان شناسان مناظره آیا هر چیزی حتی در جنگ های مشابه در جوامع شکارچیان پیش درآمدی یافت شد که در آن انسان برای تکامل بیشتر تکامل یافت. چند کشوری وجود دارد برگزیده هیچ نظامی ندارد اینجا یک است فهرست.

توسعه راه هایی برای جلوگیری از ایجاد منازعات بخشی از پاسخ است، اما برخی از وقوع درگیری (یا اختلاف عمده) اجتناب ناپذیر است، به همین دلیل ما باید از موثرتر و مخرب تر استفاده کنیم ابزار برای حل و فصل اختلافات و دستیابی به امنیت.

موسساتي كه سالها طول كشيدند و به نامهاي اجتنابناپذير، طبيعي، ضروري و غيرقابل قبولي از واردات مشابه مشكوك بودند، در جوامع مختلف به پايان رسيده است. اینها عبارتند از قاچاق انسان، قربانی کردن انسان، محاکمه به وسیله مصیبت، گناهان خون، دوئل، چند همسری، مجازات اعدام و بردگی. بله، برخی از این شیوه ها هنوز هم در شکل بسیار کاهش یافته اند ادعای گمراه کننده اغلب در مورد غلبه برده داری ساخته می شوند ، و یک برده بسیار زیاد است. و ، بله ، جنگ یکی از دردسرسازترین نهادهایی است که فقط در مورد پایان دادن به آن راضی است. اما جنگ وابسته به نهادهای مهم مانند م thoseسساتی است که در برخی از موارد دیگر کاملاً خاتمه یافته است و جنگ م warثرترین ابزار برای از بین بردن خشونت یا تروریسم در مقیاس کوچک نیست. زرادخانه هسته ای مانع حمله تروریستی نمی شود (و می تواند آن را تسهیل کند) ، اما پلیس ، دادگستری ، آموزش ، کمک ، عدم خشونت - همه این ابزارها می توانند از بین بردن جنگ را کامل کنند. آنچه می تواند آغاز کند پایین آوردن بزرگترین سرمایه گذاران جهان در جنگ به سطح افراد زیر آنها و متوقف کردن مسلح کردن دیگران از طریق معاملات جهانی سلاح است. با توجه به وضعیت موجود ، 96٪ از بشریت توسط دولتهایی اداره می شوند که سرمایه گذاری بسیار کمتری در جنگ دارند و سلاح های جنگی بسیار کمتری نسبت به ایالات متحده گسترش می دهند. اگر جنگ "ماهیت انسانی" باشد ، نمی تواند جنگی در سطح ایالات متحده باشد. به عبارت دیگر ، اگر می خواهید از عبارت "طبیعت انسان" استفاده کنید ، که هرگز هیچ تعریف منسجمی از آن ارائه نشده است ، نمی توانید از آن برای آنچه 4٪ از بشریت اتفاق می افتد استفاده کنید ، چه رسد به یک مشت نسبی از افراد قدرتمند. در آن 4٪ از بشریت اتفاق می افتد اما مقیاس پذیری ایالات متحده به سطح سرمایه گذاری چین در جنگ و سپس بازگشت آنها به سطح سعودی و غیره ، احتمالاً یک مسابقه تسلیحاتی معکوس ایجاد می کند که اقناع کلامی پرونده را برای لغو جنگ زائد و بسیار ترغیب کننده تر

ژنهای ما:

جنگ، به عنوان انسانشناسان مانند داگلاس فری استدلال می کند، احتمالا تنها برای اخیر ترین بخش از وجود گونه های ما بوده است. ما با آن تکامل نیافتیم. اما ما با عادت های همکاری و نوع دوستی تکامل یافتیم. در طول این تازه ترین سال های 10,000، جنگ به صورت پراکنده ای بوده است. بعضی از جوامع جنگ را شناخته اند. برخی آن را شناخته اند و سپس آن را رها کرده اند.

درست همانطور که برخی از ما دشوار به تصور یک جهان بدون جنگ و یا قتل، برخی از جوامع انسانی دشوار است به تصور جهان با این چیزها. یک مرد در مالزی پرسید که چرا او در پرتابگرهای برده شلیک نمی کند، پاسخ داد: "از آنجا که می تواند آنها را بکشد". او نمی توانست درک کند که هر کسی می تواند تصمیم به کشتن بگیرد. آسان است که او را از فریبندگی نادیده بگیرد، اما ما برای تصور کردن یک فرهنگی که تقریبا هیچ کس نباید آن را انتخاب کند کشتن و جنگ ناشناخته است، آسان است؟ این که آیا آسان و یا سخت برای تصور، یا ایجاد، این قطعا یک ماده فرهنگی و نه از DNA است.

با توجه به اسطوره، جنگ "طبیعی" است. با این وجود برای تهیه اکثر مردم برای شرکت در جنگ مورد نیاز است و بسیاری از درد و رنج های روحی در بین کسانی که درگیر آن بوده اند، مورد نیاز است. در مقابل، هیچ فردی نمیتواند از نارضایتی اخلاقی عمیق یا اختلال استرس پس از ضربه از محرومیت از جنگ رنج ببرد.

در برخی از جوامع زنان به طور قرنها از قرن ها و از زمان جنگ، از آن استفاده شده اند. واضح است که این یک مسئله فرهنگی است نه آرایش ژنتیکی. جنگ اختیاری است، اجتناب ناپذیر است، برای زنان و مردان به طور یکسان.

بعضی از کشورها به شدت بیشتر به نظامیان نظامی سرمایه گذاری می کنند و در بسیاری از جنگ های دیگر شرکت می کنند. بعضی ملت ها تحت فشار هستند، در جنگ های دیگر، جزئیاتی را تشکیل می دهند. برخی از کشورها به طور کامل از جنگ رها شده اند. برخی از قرن ها به یک کشور دیگر حمله نکرده اند. برخی ارتش خود را در یک موزه قرار داده اند.

در بیانیه سویل در مورد خشونت (PDF) ، دانشمندان برجسته رفتار جهان این عقیده را که خشونت سازمان یافته انسانی [به عنوان مثال جنگ] از نظر زیست شناختی تعیین می شود ، رد می کنند. این بیانیه توسط یونسکو تصویب شد.

نیروهای فرهنگ ما:

جنگ به مدت طولانی از سرمایه داری پیش رفته است و مطمئنا سوئیس نوعی کشور سرمایه داری است همانگونه که ایالات متحده است. اما عقیده گسترده ای وجود دارد که فرهنگ سرمایه داری - یا نوع خاصی از آن - درجه حرص و طمع و نابودی و کوتاه بودن - باعث جنگ می شود. یک پاسخ به این نگرانی به شرح زیر است: هر ویژگی از یک جامعه که جنگ را ضروری می داند می تواند تغییر کند و خود به خود اجتناب ناپذیر است. مجتمع نظامی-صنعتی یک نیروی ابدی و شکست ناپذیر نیست. مخرب محیط زیست و ساختار اقتصادی بر اساس حرص و طمع تغییر ناپذیر نیست.

یک حس وجود دارد که در آن این مهم نیست؛ یعنی ما باید نابود زیست محیطی را کنار بگذاریم و دولت اصلاحات را اصلاح کنیم، درست همانطور که ما باید جنگ را پایان دهیم، بدون توجه به این که آیا این تغییرات به دیگران بستگی دارد یا نه. علاوه بر این، با ادغام چنین کمپینی به یک حرکت جامع برای تغییر، قدرت در تعداد، هر کدام به احتمال زیاد موفق خواهد شد.

اما حس دیگری وجود دارد که در آن این مهم است؛ یعنی ما باید جنگ را به عنوان خلقی فرهنگی که آن را درک می کنیم، درک کنیم و آن را فراموش کنیم که آن چیزی را که نیروهای فراتر از کنترل ما به ما تحمیل می کند، تحمیل کنند. در این مفهوم مهم است که به رسمیت شناخته شود که هیچ قانون فیزیک یا جامعه شناسی نیازی به جنگ ندارد؛ زیرا ما دارای یک مؤسسه دیگر هستیم. در حقیقت جنگ با یک شیوه زندگی خاص یا زندگی زندگی نیازی نیست، زیرا هر گونه شیوه زندگی می تواند تغییر یابد، زیرا شیوه های نامناسب باید با تعریف با جنگ و یا بدون آن پایان یابد و به همین دلیل جنگ واقعا فقیر شدن جوامعی که از آن استفاده می کنند.

بحران فراتر از کنترل ما:

جنگ در تاریخ بشر تا این حد است همبستگی ندارد با تراکم جمعیت یا کمبود منابع. این ایده که تغییرات آب و هوایی و فجایع ناشی از آن ناگزیران جنگ را ایجاد می کند، می تواند یک پیشگویی در خود باشد. این پیش بینی مبتنی بر واقعیت نیست.

بحران رو به افزایشی و رو به افزایشی آبوهوا دلیل خوبی برای رشد فرهنگ جنگ ما است، به طوری که ما آماده هستیم که با سایر ابزارهای مخرب و غیرمترقبه برخورد کنیم. و هدایت برخی از کل مبلغ هنگفت پول و انرژی که به جنگ و آمادگی جنگ برای کار فوری حفاظت از آب و هوا می انجامد می توانند تفاوت چشمگیری داشته باشند، هر دو با پایان دادن به یکی از ما بیشتر مخرب زیست محیطی فعالیت ها و بودجه گذار به شیوه های پایدار.

در مقابل، اعتقاد اشتباه که جنگ ها باید به دنبال هرج و مرج آب و هوا باشد، سرمایه گذاری را در آمادگی نظامی تشویق می کنند، در نتیجه موجب تشدید بحران آب و هوایی و احتمال بیشتر شدن ترکیب یک نوع فاجعه با دیگران خواهد شد.

پایان جنگ امکان پذیر است:دوئل

ایده حذف گرسنگی از جهان یک بار به نظر می رسید شگفت آور است. در حال حاضر به طور گسترده ای درک می شود که گرسنگی می تواند لغو شود - و برای کسری کوچک از آنچه که در جنگ صرف می شود. در حالیکه تمام سلاح های هسته ای برچیده نشده و حذف نشده اند، یک جنبش محبوب وجود دارد که فقط برای انجام آن تلاش می کند.

پایان دادن به همه جنگ یک ایده است که در زمان ها و مکان های مختلف پذیرفته است. مثلا در ایالات متحده آمریکا، در 1920 ها و 1930 ها محبوب تر بود. رای گیری اغلب در حمایت از لغو جنگ انجام نمی شود. اینجاست یک مورد زمانی که در بریتانیا انجام شد.

در دهه های اخیر، این مفهوم اعلام شده است که جنگ دائمی است. این مفهوم در واقع جدید، رادیکال و بدون اساس است.

خواندن "چرا ما فکر می کنیم یک سیستم صلح ممکن است."

پاسخ 23

  1. . دین به همه جنگ ها دامن می زند ...
    RELIGION = اعتیاد به دروغگویی ، یک روان پریشی اجباری ، و تمایل به کشتن همه در جهان ... یعنی کشتی نوح (99.9999٪ کشته شده) ، آرماگدون (100٪ کشته) ، پشت کتاب و فیلم (100٪ کشته)… دینداران عشق این چیزها ...

    1. دین تمام جنگ ها را می پوشد ...

      لازم نیست. من فکر می کنم که ایدئولوژی درگیری های قبیله ای باعث جنگ ها یعنی آبی و قرمز می شود.

      همچنین مذهب میتواند برای تضعیف درگیریها مانند طوایف متفقین 2 که زیر پرچم مذهب یکسان متحد هستند، استفاده شود.

      عناصر بسیاری از قوانین طلایی در ادیان که صلح را ترویج می کنند وجود دارد.

      جامعه باید تلاش کند تا به جای حل و فصل اختلاف با خشونت، سوخت را تامین کند.

      امروز حتی جوامع ما دارای مجتمع نظامی-صنعتی هستند و آن را شیر می کنند.

    2. این نه قبیله گرایی و نه مذهب است که جنگ را بوجود می آورد. هر دو دین و قبیله گرایی در طول انقلاب کشاورزی همراه با (ساختن جنسیت) اعتقاد دارند یا خیر. این امر منجر به فرهنگ فعلی و متمرکز شده است که مردانگی را با تجاوز و تسلط بر جنبه های جناحی، سوسک و مورچه معادل کرد.

  2. من صلح جهانی را دوست دارم، اما پس چگونه شما با مشتاقان ISIS یا ظهور دیکتاتورها مانند هیتلر رفتار می کنید؟ راهپیمایی های صلح هیتلر را نپذیرفت.

    1. آرزوی، امید، راهپیمایی و دعا صلح و جنگ را خاتمه نمی دهند. جنگ برای ارتقای، مدیریت و برنامه ریزی و صلح نیاز به هیچ کمتری دارد.
      http://www.ancient-origins.net/history-famous-people/king-who-made-war-illegal-challenging-official-history-art-war-and-first-021305?nopaging=1

      http://www.ancient-origins.net/opinion-author-profiles/david-g-jones-007818

    2. شما به راحتی آنها را تامین می کنید. هر کسی که با ISIS مشغول به کار است، باید تحقیق و بررسی کند که چه کسی آن را تأمین می کند. به محض این که اوباما دیگر نمی توانست برای خروج از اسد تماس بگیرد، بودجه برای ISIS خشک شد و آنها را خفه کرد. بازیکنان منطقه که از ISIS به عنوان یک پروکسی استفاده می کردند دیگر برای آنها استفاده نمی کردند.

      هیتلر هم همینطور. به پرسکات بوش ، که بودجه هیتلر را تأمین مالی کرده است ، نگاه کنید و سپس اثر عالی آنتونی ساتون را بخوانید "وال استریت و ظهور هیتلر". در ابتدا مأموران امپراتوری انگلیس که فکر می کردند ابتدا با استالین و شوروی درگیر خواهد شد ، به هیتلر کمک کردند. غرب مانند صدام در عراق علیه ایران ، غرب او را دشمن دشمن می دانست. تنها پس از امضای پیمان عدم تعرض هیتلر با شوروی بود که سرانجام انگلیسی ها به حرف چرچیل گوش دادند و فهمیدند که او حق با هیتلر دارد. انگلیس سابقه طولانی در تأمین مالی یک طرف (یا هر دو طرف) یک درگیری دارد تا به طور غیر مستقیم رقبای خود را سقوط دهد.

      نکته دیگری که ما باید فراموش کنیم این است که دخالت در جنگ جهانی اول راه را برای هیتلر هموار کرد. کسانی که از هیتلر به عنوان استدلال برای مداخله استفاده می کنند همیشه غیر صادق ، نادان و یا هر دو هستند. مداخله گرایی هیتلر را ایجاد کرد. هیتلر نمونه کامل آنچه اتفاق می افتد وقتی "دموکراسی" از بیرون تحمیل شود.

  3. من به شدت در این دیدگاه جهانی بدون جنگ معتقدم.

    من، با این حال، می خواهم همه چیز را دقیق تر کنم. برده داری به پایان نرسیده است
    هر سال حداقل یک میلیون نفر در هر نوع بردهداری در این سیاره وجود دارند.

    جنگ عامل بزرگی در قاچاق انسان است، که نشان می دهد که پناهجویان فرار از مناطق آسیب دیده جنگی فعلی و مورد سوء استفاده قاچاقچیان در خاورمیانه، اروپا، آمریکای مرکزی، مکزیک و ایالات متحده

    جنگ، جمعیتی را که به سوی بهره برداری آسیب می رساند برگزار می کند. زنان و کودکان ربوده شده و مجبور به تبدیل شدن به بردگان جنسی می شوند و یا در زمان جنگ از مهاجمانشان ازدواج می کنند. این در حال حاضر در سودان جنوبی به شدت نگران کننده است.

    لطفا این را به روز کنید زیرا ما نمی توانیم ادعا کنیم که برده داری را به طور کامل لغو کرده ایم.

    متشکرم. و از تمام آنچه که انجام می دهید متشکرم همه ما یک روز در صلح زندگی می کنیم.

  4. مشکل هواداران و هواداران داعش (دولت اسلامی عراق و شام) این است که اکثر آنها بیش از حد نابینا هستند و نمی توانند از ایدئولوژی نادرست (دیکتاتوری مذهبی) پیروی کنند. و تعصب بی پایان بزرگداشت احساس جمعی از مفهوم اعتقاد جدید نظم جهانی شسته شده مغزی است که کاملاً آزار دهنده است. اگر ما فقط می توانستیم بدون استفاده از توپخانه و سلاح های مرگبار به جای هدر دادن زندگی به خاطر دین باطل ، سیاست های دروغین و غرور کاذب در این جنگ بجنگیم ، مطمئنا همه چیز در این جهان معقول خواهد بود. این یک حقیقت غم انگیز و بیرحمانه است که این همه فقط ناشی از حرص و طمع ناموجه منابع (نفت) ، انتقام (تلفات جنگ) و موضع سیاسی هر دو ملت است. هیچ کس نمی خواهد یک جنگ جهانی دیگر تکرار شود اما به نظر می رسد همه بیش از حد بر روی کشتن یکدیگر متمرکز شده اند. بیایید فقط امیدوار باشیم که در نهایت به جهل خود آسیب جدی نخواهیم دید ، تاریخ همچنان تکرار می شود و بشریت هرگز چیزی نمی آموزد.

  5. با عرض پوزش ، اما جوامع از طلوع بشریت در حال جنگ هستند. شواهدی وجود دارد که قبایل عصر حجر برای شکارگاهها با یکدیگر جنگیده اند و چیزی از جنگ مصر باستان ، یونان ، روم ، اروپای قرون وسطایی و اساساً همه نمی گویند. سوابق بین المللی بین النهرین درباره جنگی از سال 3200 قبل از میلاد برای گریه با صدای بلند وجود دارد. پس آره. نگفتن جنگ خوب است ، اما از قبل از تمدن وجود داشته است. برای اطلاعات بیشتر "جنگ قبل از تمدن" را بخوانید.

    1. Naivety جهنم از یک دارو است.

      به دروغگویی خود ادامه دهید. جنگ وحشتناک است ، اما بسیاری از چیزهای دیگر زیر نور خورشید نیز همین است. تنها راه خلاصی از جنگ نابودی همه بشریت است. حتی این فرار نیست زیرا حیواناتی وجود دارند که در آن جنگ و خشونت شرکت می کنند. یا شاید شما فقط دوست دارید که تمام زندگی خاموش شود؟ این هم مرز با رفتار روانی است.

      فقط با آن روبرو شوید همه ما باید روزی بمیریم - بعضی جوان ، بعضی پیر. همچنین ممکن است با انجام کاری که صلاح می دانید بمیرد.

      1. 1) جنگ اجتناب ناپذیر است
        2) سود بسیار غنی از جنگ، بسیار ضعیف از دست دادن، عمدتا زندگی آنها؛
        3) حیوانات جنگ را به جز شامپانزه ها انجام نمی دهند، و سپس به طور بسیار محدود؛
        4) منطق شما به اشتباه کلاسیک همه یا هیچ چیز میافتد.
        5) ما نمی دانیم که چند جنگ از طریق مذاکره جلوگیری شده است.
        6) مغالطه منطق دیگر شما این است که اگر ما اولین فرض شما را بپذیریم که دوست داریم زندگی با از بین بردن جنگ خاموش شود ، پس باید زندگی را از بین ببریم: مغالطه ارتباط بی اساس. استدلالهای شما علیه جنگ به اندازه خود جنگ غیر منطقی است. شما باید برای یک فروشنده اسلحه کار کنید.

        1. با شماره 1 ، شماره 2 موافقت كردم ، اما در مورد شماره 3 موافقم كه حیوانات جنگ نمی كنند به جز ما انسانها به علاوه تنها گونه هایی بودند كه در آنجا جنگ نمی كردند كه هیچ گونه دیگر جنگی نداشت ، با شماره 4 موافقت كرد ، با توافق با شماره 5 ، و با شماره 6 به توافق رسیدند.

    2. سوابق باستان شناسی نشان می دهد که همه تمدن هایی که در گذشته شکوفا شده اند جنگ نمی دانسته اند و می توان به همان اندازه استدلال کرد که تمدن "پیشرفته" بدون جنگ وجود داشته و بنابراین می تواند امروز نیز وجود داشته باشد.

      به عنوان مثال ، تمدن دره سند - که 4000 سال یا 2000 سال بسته به مدت زمانی که در نظر گرفته شده است ، با یک جمعیت ساکن در اوج شهرها که 5 میلیون نفر تخمین زده می شود - هیچ اثری از خشونت یا کارهای دفاعی نشان نمی دهد.

      در موضوعاتی مانند جنگ و صلح، از تبعیض تفسیری با انگیزه ایدئولوژیک و تحریک فرهنگی استفاده کنید.

    3. متاسف. یونان باستان ، بین النهرین و مصر سن سنگی نبودند. آنها دوران برنز بودند ... تفاوت زیادی و حدود 7000 سال بعد. هیچ مدرک علمی مبنی بر جنگ انسان های پارینه سنگی وجود ندارد. در حقیقت هیچ دلیلی برای شروع جنگ وجود نداشت زیرا تراکم جمعیت بسیار کم بود و همکاری یک استراتژی بقا بهتر از جنگ بود. از نظر شکار ، جمع آوری زنان 70٪ تا 100٪ (در بعضی مواقع) کالری مصرف شده توسط گروه را تشکیل می داد. گوشت خوب بود ، اما دلیلی برای خطر کشته شدن بیش از حد نبود.

  6. جنگ بین اسرائیل و فلسطین برای مدت طولانی ادامه داشته است و زمان آن رسیده است که دموکراسی را امتحان کنید.

  7. من معتقدم که جنگ اجتناب ناپذیر است. نه به دلیل دین ، ​​همانطور که بسیاری مصمم هستند که به ما بگویند. داعش عامل جنگ نیست ، و نه مسیحیت و نه هیچ مذهب یا فرهنگ دیگری بخصوص.

    تعارض یک حالت طبیعی است. همه موجودات سرزمینی هستند و در صورت تهدید می جنگند. ذاتی است. این از مدتها قبل از اینکه دین سازمان یافته بهانه مناسبی به انسان بدهد ، در جنگ بشری نقش داشته است. با مغزهای بزرگ خود ، اغلب تصمیم می گیریم که به قلمرو بیشتری ، منابع بیشتر ، پول بیشتر ، غذا و غیره نیاز داریم ، بنابراین امپراتوری ها و فتوحات. یا خشکسالی و بلایای طبیعی انسانها را به سرزمینهای گروههای دیگر سوق می دهد و باعث درگیری می شود.

    از لحاظ تئوریک ، ما فقط می توانستیم به افراد دیگر اجازه دهیم وارد خاک "ما" شوند و بخشی از ما شوند. اما بیگانه هراسی ذاتی است - همه انسانها به دلایلی مانند از دست دادن فرهنگ ، هویت ، کنترل ، پاکی نژادی ، پول ، زمین ، زبان یا بسیاری از دلایل واقعی و خیالی از "دیگری" می ترسند.

    مرا بدبین بنامید ، یا مرا واقع بین بنامید. اما من هیچ پیشرفتی در طول زمان وجود انسانها در زمین به سمت صلح و هماهنگی جهانی نمی بینم. بشریت تکامل نمی یابد؛ چرخه می زند دوران جنگ ، زمان صلح ، تکرار کنید. تنها نوعی از تاریخ با نوعی صلح طولانی مدت ، امپراتوری بود که یک نیرو چنان گروههای دیگر را کاملاً مقهور خود کرده بود که جنگ امکان پذیر نبود ، یعنی Pax Romana. نمی تواند و دوام نیاورد.

    فقط نظرات خودم در این مورد شاید این انجمن اشتباهی است که می توان آنها را از طریق آن پخش کرد.

  8. سلام جف ،
    من کاملاً مخالفم و می خواهم به چند ادعای شما پاسخ دهم. با فرض اینکه "تعارض یک حالت طبیعی است" فرض نمی کند که هماهنگی و / یا نظم نیز "حالت های طبیعی" نباشند. استدلالهای شما که ادعا می کند واکنشهای خشونت آمیز و بیگانه هراسی ذاتی است ، به این معنی است که انسان چاره ای جز چنین نیست و این به سادگی درست نیست زیرا خشونت و "دیگری" رفتارها و نگرشهای آموخته شده است. شما همیشه یک انتخاب دارید و می توانید به دیگران بفهمانید که عدم خشونت و پذیرش همیشه یک گزینه است. دلسوزی را انتخاب کنید.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی