در سال 1940 ، ایالات متحده تصمیم گرفت که بر جهان حکومت کند

توسط دیوید سوانسون World BEYOND Warنوامبر 3، 2020

استفان ورتهایم فردا ، جهان تغییر تفکر نخبه سیاست خارجی ایالات متحده را بررسی می کند که در اواسط سال 1940 اتفاق افتاد. چرا در آن لحظه ، یک سال و نیم قبل از حمله ژاپن به فیلیپین ، هاوایی و سایر پاسگاه ها ، حمایت از سلطه نظامی ایالات متحده بر جهان در محافل سیاست خارجی محبوب شد؟

در اسطوره های کتاب درسی مدرسه ، ایالات متحده مملو از موجودات شورشی عقب مانده ای بود که در زمان جنگ جهانی اول و در دسامبر 1941 انزوا طلب نامیده می شدند ، و پس از آن بزرگسالان بزرگ بین المللی بین المللی فرماندهی را به دست گرفتند (یا ما همه آلمانی صحبت می کردیم و رنج می بردیم از طریق تقلب در انتخابات یاهوهای فاشیستی ، برخلاف عصر امروز).

در حقیقت ، اصطلاح "انزواطلب" تا اواسط دهه 1930 پخته نشده بود و سپس فقط به عنوان یک توهین گمراه کننده برای افرادی که مایل به تعامل دولت ایالات متحده با جهان هستند از هر نظر از معاهدات گرفته تا تجارت ، اعمال می شود. که شامل نظامی گری نبود. ضد انزوا طلبی ابزاری برای تمسخر مضحکانه این بود که "انجام کاری" به معنای جنگ ، حمایت از ناتو و "مسئولیت محافظت" است ، در حالی که هر چیز دیگری به معنای "کاری نکردن" است.

در دهه 1920 بین کسانی که طرفدار لیگ ملل و دادگاه جهانی بودند و کسانی که این اختلاف را نداشتند تفاوت هایی وجود داشت. اما هیچ یک از گروه ها موافق پوشاندن کره زمین با پایگاه های نظامی ایالات متحده ، یا گسترش حتی شرورانه ترین مفهوم دکترین مونرو به نیمکره دیگر ، یا جایگزینی اتحادیه ملل با م institutionسسه ای نبودند که به نظر می رسد به دروغ می تواند حاکمیت جهانی را ایجاد کند در حالی که در واقع تسلط ایالات متحده را تسهیل می کند. . در واقع انترناسیونالیست های قبل از 1940 ملی گرایان ناقص آمریکا بودند. آنها ، همانطور که ورتهایم می نویسد ، "این توانایی را داشتند که ایالات متحده را به عنوان یک متجاوز بالقوه که به محدودیت نیاز دارد ، ببینند." در واقع ، برخی در آنجا نیازی به واژه "پتانسیل" نداشتند.

چه چیزی تغییر کرد؟ ظهور فاشیسم و ​​کمونیسم وجود داشت. این تصور وجود داشت که جامعه ملل شکست خورده است. در تلاشهای خلع سلاح شکست جدی رخ داد. این اعتقاد وجود داشت که هر آنچه از جنگ جهانی دوم به وجود می آید به طرز چشمگیری متفاوت خواهد بود. در سپتامبر 1939 ، شورای روابط خارجی شروع به برنامه ریزی برای شکل دادن به جهان پس از جنگ (در عین حال پیرامون) کرد. کاخ سفید روزولت تا سال 1940 در حال برنامه ریزی برای جهانی پس از جنگ بود که توازن قوا را با نازی ها حفظ کرد. ایده های خلع سلاح ، حداقل برای دیگران ، هنوز هم بخشی از تفکر بود. "فروشنده اسلحه به جهان" عنوانی نبوده است که تاکنون پیشنهاد شده است که ایالات متحده برای رسیدن به آن تلاش کند.

ورتهایم نقطه عطفی در فتح فرانسه توسط آلمان می بیند. تغییر سریع در ماه مه-ژوئن 1940 اتفاق افتاد. کنگره بودجه بزرگترین نیروی دریایی جهان را تأمین کرد و پیش نویس آن را تأسیس کرد. بر خلاف افسانه های رایج و تبلیغات توسط رئیس جمهور روزولت ، هیچ کس از حمله نازی ها به قاره آمریکا نترسید. همچنین ایالات متحده با سیاست های داخلی وحشیانه نازی ها یا هرگونه مأموریتی برای نجات قربانیان احتمالی از نسل کشی نازی ها ، با لگد زدن و فریاد کشیدن به مسئولیت اخلاقی خود برای انجام جنگ جهانی اقدام نکرد. در عوض ، نخبگان سیاست خارجی ایالات متحده از تأثیر جهانی تجارت و روابط جهانی حاوی قدرت نازی می ترسند. روزولت درباره دنیایی صحبت کرد که در آن ایالات متحده تنها به عنوان زندان بر یک نیمکره سلطه داشت.

ایالات متحده برای اینکه به نوعی نظم جهانی که می خواهد وجود داشته باشد ، نیاز به سلطه بر جهان داشت. و تنها نظم جهانی که می خواست ، نظمی بود که بر آن سلطه داشت. آیا برنامه ریزان آمریکایی هنگام مشاهده وقایع در اروپا از این نیاز مطلع شدند؟ یا آیا آنها هنگام مشاهده سلاح های ساخت دولت آمریکا و به دست آوردن پایگاه های جدید شاهنشاهی ، آنها از احتمال آن آگاه شدند؟ احتمالاً برخی از هر کدام. ورتهایم درست است که توجه ما را به این واقعیت جلب می کند که مقامات آمریکایی در مورد تسلط نظامی بر کل کره زمین قبل از سال 1940 صحبت نکرده اند ، اما آیا زمانی بوده است که آنها در مورد تسلط بر چیزی کمتر از آنچه که اسلحه و نیرو برای کنترل داشتند صحبت کنند؟ صداها مطمئناً همه یکپارچه نبوده اند ، و همیشه یک سنت ضد امپریالیستی وجود داشته است ، اما آیا آنها تا به حال به کسانی که این کشورها را از این کشورها سلب کرده بود ، بازخورد زیادی داد تا اینکه هواپیماها و رادیوها نوع جدیدی از امپراتوری را ایجاد کردند (و برخی مستعمرات ساخته شدند ایالت ها اما دیگران کم و بیش آزاد شده اند)؟

دولت آمریكا و مشاوران آن نه تنها كشف كردند كه آنها می توانند بر جهان حكمرانی كنند و هم برای اداره جهان به آنها احتیاج دارند ، بلكه همچنین - به قول ژنرال جورج وی. استرانگ ، رئیس بخش برنامه های جنگ ارتش - آلمان "برتری فوق العاده حمله نسبت به دفاع" را نشان داد. جنگ دفاعی مناسب یک جنگ تهاجمی بود و هدف قابل قبول آن چیزی بود که هنری لوس آنرا فضای زندگی و هیتلر می خواند Lebensraum. نخبگان آمریكا به این باور رسیدند كه فقط از طریق جنگ می توانند در تجارت و روابط مناسب شركت كنند. می توان این را به عنوان یک مشاهده منطقی مبتنی بر رشد فاشیسم تلقی کرد ، اگرچه برخی از افرادی که این مشاهدات را داشتند تمایلات فاشیستی داشتند ، اما به نظر می رسد که مشکل آلمان فقط برای آنها وجود داشته است فقط زمانی که به سایر کشورها که روسیه نبودند حمله کرد و شکی نیست که اگر ایالات متحده به طور پایدار ، محلی ، برابری طلبانه ، راضی و با احترام به تمام بشریت زندگی می کرد ، نمی توانست نیاز به پرماور را در جهان اطراف خود مشاهده کند - کمتر از 75 سال دیگر مشاهده آن .

در اوایل سال 1941 ، یک دانشمند سیاسی آمریکایی به نام هارولد ویناکه س askedال کرد ، "وقتی ایالات متحده هزاران هواپیما ، ارتش انبوه ، به درستی مکانیزه و نیروی دریایی دو اقیانوس خود داشته باشد ، از چه مواردی استفاده می شود؟" مقامات همان حق را از طریق مادلین آلبرایت و دونالد ترامپ خواسته اند ، به طور کلی پاسخ به همان اندازه دیگر "حقایق" میهن پرستانه بدیهی است. در تابستان سال 1941 ، روزولت و چرچیل سازماندهی آینده جهان را در منشور آتلانتیک اعلام کرده بودند.

اگر نفاق تعارفی است که معاون به فضیلت می پردازد ، در جامعه آمریکا و تصور آن از سیاست خارجی در زمان جنگ جهانی دوم ، فضیلتی باقی مانده است ، زیرا تمرکز اصلی برنامه ریزان پس از جنگ نحوه فروش سلطه جهانی به مردم ایالات متحده بود ( و اتفاقاً جهان و شاید مهمتر از همه خودشان) به عنوان چیزی غیر از آنچه بود. پاسخ البته سازمان ملل (همراه با بانک جهانی و غیره) بود. معاون وزیر امور خارجه سامرن ولز طراحی سازمان ملل را چنین توصیف کرد: "آنچه ما نیاز داشتیم برای کشورهای کوچکتر جرعه ای بود: سازمانی که در آن می توانستند نماینده داشته باشند و خود را به عنوان شرکت کننده احساس کنند." به گفته روزولت قبل از ایجاد سازمان ملل ، همه ملت ها به جز چهار کشور ، در یک سازمان جهانی آتی ، فقط "بخار منفجر می کنند".

روزولت همچنین پیشنهاد کرد که وجود چنین سازمان جعلی به او اجازه می دهد به جای کنگره آمریکا جنگ اعلام کند ، به این معنی که رئیس جمهور آمریکا قادر خواهد بود جنگ را به خواست خود آغاز کند - چیزی شبیه آنچه که ما در 75 سال گذشته با آن دیده ایم ناتو گهگاه اقدام به کارکردن ملل متحد در عملکرد نادرست می کند.

روزولت معتقد بود که ایالات متحده وقتی که هیتلر را شکست داد برای پلیس جهانی ثبت نام کرد. نه روزولت و نه ورتهایم اشاره ای به اینكه اتحاد جماهیر شوروی پس از انجام تقریباً 80٪ خلق هیتلر ، 0٪ شکست دادن هیتلر را انجام داد.

اما مطمئناً شغل پلیس جهان می تواند استعفا دهد ، مهم نیست که چطور یک نفر وارد آن شده است. حال س questionال این است که چگونه. منافع مالی و بوروکراتیک و رسانه ای و فساد اقتصادی و مبارزات انتخاباتی همگی مانند ضد ایدئولوژی ضد انزوا طلبی علیه از بین بردن ارتش پرماور کار می کنند. اما قطعاً آگاهی از عدم صداقت در ایدئولوژی و این واقعیت که همیشه با ما نبوده ، نمی تواند صدمه بزند.

یک دیدگاه

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی