نوشته ویکتور گروسمن، World BEYOND War، فوریه 5، 2023
«هی»، یک لمینگ پشمالو به دیگری (البته به زبان لمینگ-زبان) جیرجیر کرد. «تو را دیدم که سعی میکنی از جمعیت دور شوی! میخوای به ما لمینگ های خوب خیانت کنی شاید شما عاشق روباه باشید، حتی گرگ دوست. بهتر است در صف باشید تا به هدف خود برسیم.» همانطور که عاشقان لمینگ متأسفانه می دانند، آن هدف می تواند از بالای صخره به داخل دریا باشد. و من فکر نمی کنم لمینگ ها بتوانند شنا کنند!
آیا چنین صخره ای در نزدیکی دریای سیاه است؟ یا در امتداد دنیپر؟ و آیا امروزه کسانی هستند که - مانند لمینگ ها - در میان جمعیت باشند؟
نه، وزیر امور خارجه آلمان، آنلینا بائربوک، لمنگ نیست! او باید خود را بیشتر شبیه رهبر آن گاومیش های آفریقایی ببیند که برای دفع حمله یک شکارچی به شاخ و سم می پیوندند. او به نمایندگان اروپایی گفت: «ما علیه همدیگر نمیجنگیم» و سپس آشکارا آنچه را که رسانهها، کمتر مستقیم، سالها به آن وصل میکردند، اعلام کرد: «ما داریم علیه روسیه میجنگیم!» اما این تابوشکن بیش از حد واقعی باید کمرنگ شود. معاون او به سرعت تصحیح کرد: "ما از اوکراین حمایت می کنیم، اما طبق قوانین بین المللی. آلمان طرف جنگ نیست.»
هیچ وزیر خارجه آلمان از سال 1945 تا کنون به اندازه این رهبر حزب سبز صراحتاً جنگ طلب نبوده است. و او یکی از پر سر و صداترین افراد در فشار برای تحریم های شدیدتر اتحادیه اروپا بوده است: «ما به سیستم پوتین در جایی که باید ضربه بزند ضربه می زنیم، نه فقط از نظر اقتصادی و مالی، بلکه در مرکز قدرت آن.» - «این روسیه را نابود خواهد کرد. ”
چهار گرایش اصلی در آلمان بر سیاست در قبال روسیه و اوکراین تأثیر می گذارد. به نظر می رسد متجاوزان Baerbock مشتاق هستند که بوئینگ-نورتروپ-لاکهید- را ملزم کنند.
گرایش دوم در آلمان تمام سیاستها و اقدامات ایالات متحده و ناتو برای ادامه این جنگ تا زمانی که روسیه شکست نخورده را تحسین میکند، اما تا آنجا که با نقش شریک کوچک و تابع واشنگتن یا وال استریت مخالفت میکند، متفاوت است. میخواهد قدرت آلمان بیشتر شود، حداقل در اروپا، اما امیدواریم بیشتر! لحن طرفداران آن (حتی، گاهی اوقات احساس میکنم، چشمان پولادینشان) خاطرات قدیمی ترسناکی را که هنوز هم با لرز به یاد میآورم، زنده میکند. در آن روزها نه پلنگ، بلکه تانکهای پلنگ و ببر برای شکست روسها، مانند محاصره 900 روزه لنینگراد، با حدود یک میلیون و نیم تلفات، عمدتا غیرنظامی، عمدتاً از گرسنگی و سرمای شدید، در حال چوببرداری بودند. در یک شهر نسبت به بمباران درسدن، هامبورگ، هیروشیما و ناکازاکی. به نوعی تانک سازان دوست دارند از نام شکارچیان، همچنین پوما، گپارد (یوزپلنگ)، لوچس (سیاهگوش) سوء استفاده کنند. نام سازنده های درنده آنها ثابت می ماند. Krupp، Rheinmetall، Maffei-Kraus اکنون نه رایش مارک، بلکه یورو را جمع آوری می کنند. البته، انگیزهها و استراتژیها تا حد زیادی تغییر کردهاند، با این حال، من میترسم که برای بسیاری از طرفداران این روند، مقاصد توسعهطلبانه اساسی چندان متفاوت نباشد. این نیروها در هر دو «حزب مسیحی»، که اکنون در اپوزیسیون هستند، و همچنین در حزب دموکرات آزاد، عضو ائتلاف دولتی، قوی هستند.
سومین روند پیچیده تر در حزب سوسیال دموکرات (SPD) صدراعظم اولاف شولز است. بسیاری از رهبران آن به اندازه شرکای ائتلافی خود ستیزه جو هستند. لارس کلینگبیل، رئیس حزب، پس از تمجید از موفقیتهای نظامی بزرگ اوکراینیها، به خود میبالید که این موفقیتها تا حدی ناشی از تجهیزات نظامی ارائهشده توسط اروپا و همچنین آلمان است که «تابوی چندین دهه خود را برای ارسال هرگونه سلاح به مناطق درگیری شکسته است». او تاکید کرد که این کمک ها ادامه خواهد یافت، در حالی که هویتزر 2000 ارائه شده توسط آلمان را به عنوان "یکی از موفق ترین سیستم های تسلیحاتی که تاکنون در اوکراین مستقر شده است" تمجید می کند. . "این باید ادامه یابد. کلینگ بیل متعهد شد که این کار ادامه خواهد داشت. ما به طور مداوم به حمایت از اوکراین ادامه خواهیم داد.
اما در حالی که فرمول پذیرفته شده "پوتین یک جنایتکار جنگی است، او یک جنگ تجاوزکارانه وحشیانه را آغاز کرد" را درج کرد، همچنین اظهار داشت: "جنگ جهانی سوم باید جلوگیری شود." این سخنان صلح آمیز می تواند تکرار دیگری از این فرمول باشد، "اوکراین را می توان و نباید مجبور کرد که هیچ یک از قلمروهای مستقل خود را واگذار کند، بنابراین تنها نتیجه ممکن این جنگ شکست روسیه است، مهم نیست که چقدر از اوکراین ویران شده است. و چه تعداد اوکراینی – و روس – کشته یا فلج شده اند. این موضع پر از تناقض است، اما اساساً با رسانه های جمعی مطابقت دارد.
اما در حالی که سخنان کلینگ بیل به وضوح با هدف منحرف کردن اتهامات مبنی بر اینکه آلمان برای ارسال تانک های لئوپارد و دادن تسلیحات بزرگتر و سریع تری که زلنسکی می خواهد، مانند هواپیماهای جت یا شاید زیردریایی، پاهای خود را کشیده است، منعکس می کند، آنها همچنین نشان دهنده شکاف خاصی در حزب هستند. تعداد کمی از رهبران آن (و بسیاری از اعضای آن) نسبت به بودجه جنگی بیشتر و بیشتر و ارسال سلاح های بزرگتر و قوی تر برای زلنسکی اشتیاق ندارند. شولتز نیز گاهی اوقات به نظر می رسید که صدای کسانی را می شنود که تعدادشان در مناطق آلمان شرقی سابق بسیار بیشتر است و حاضر به حمایت از جنگی نیستند که کارگران آلمانی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند در تمام اروپا یا جهان منفجر شود.
این جایگاه سوم متزلزل، از تحلیل هر گونه سهم واشنگتن و ماریونت های ناتو آن در مسئولیت جنگ جلوگیری می کند. هر گونه اشارهای به فشار وعدهشکن ناتو (یا «جناح شرقی» آن) تا مرزهای روسیه را نادیده میگیرد، تسلیحات نابودکنندهاش را تا فاصله تیراندازی نزدیکتر از سن پترزبورگ و مسکو به صدا در میآورد، و حلقههای خود را در اطراف محکم میکند. مسیرهای تجاری روسیه در دریای بالتیک و با گرجستان و اوکراین در دریای سیاه، در حالی که کیف از سال 2014 با تمام نیروهای متقابل در دونباس برخورد می کرد، به ایجاد تله برای روسیه کمک می کرد. هدف آن، که گاهی به صراحت بیان میشود، تکرار کودتای غرب، طرفدار ناتو و به رهبری واشنگتن در میدان میدان در سال 2014 - اما دفعه بعد در میدان سرخ مسکو - و در نهایت در میدان تیانآنمن پکن به پایان رسید. حتی طرح چنین سوالات سختی با عنوان نوستالژی «روسوفیل چپ پیر» یا «عشق به پوتین» خوانده می شد. اما، خوشحال یا نه، شولز، با یا بدون ملاحظات درونی در مورد گسترش جنگ، به نظر می رسد در برابر فشار عظیم برای یکنواختی سر فرود آورده است.
گرایش چهارم در اندیشه یا عمل آلمان در مورد اوکراین با ارسال سلاح مخالف است و خواستار هر تلاش ممکن برای دستیابی به آتش بس و سپس در نهایت توافق صلح است. همه صداهای این گروه از سمت چپ نمی آیند. ژنرال بازنشسته هارالد کوجات، از سال 2000 تا 2002، یکی از مقامات ارشد نیروهای مسلح آلمان، بوندسوهر، و سپس رئیس کمیته نظامی ناتو، در مصاحبه ای برای نشریه سوئیسی کمتر شناخته شده، Zeitgeschehen im Fokus (ژانویه. 18، 2023). در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، دستیابی به صلح از طریق مذاکره دشوارتر می شود. …. به همین دلیل است که من بسیار متأسفانه یافتم که مذاکرات در استانبول در ماه مارس علیرغم پیشرفت بزرگ و یک نتیجه کاملاً مثبت برای اوکراین متوقف شد. در مذاکرات استانبول ظاهرا روسیه موافقت کرده بود که نیروهای خود را تا سطح 23 فوریه یعنی قبل از شروع حمله به اوکراین خارج کند. اکنون خروج کامل به طور مکرر به عنوان پیش نیاز مذاکرات خواسته شده است... اوکراین متعهد شده بود که از عضویت در ناتو چشم پوشی کند و اجازه استقرار نیروهای خارجی یا تاسیسات نظامی را ندهد. در عوض، از هر کشوری که انتخاب میکند، تضمینهای امنیتی دریافت میکند. آینده سرزمین های اشغالی قرار بود ظرف 15 سال و با کنار گذاشتن صریح از نیروی نظامی به صورت دیپلماتیک حل شود. …
بر اساس اطلاعات موثق، نخست وزیر وقت بریتانیا، بوریس جانسون، در 9 آوریل در کیف مداخله کرد و مانع از امضای قرارداد شد. استدلال او این بود که غرب برای پایان جنگ آماده نیست…
این افتضاح است که شهروند ساده لوح هیچ ایده ای درباره آنچه در اینجا پخش می شود ندارد. مذاکرات در استانبول به خوبی شناخته شده بود، همچنین اینکه توافقی در آستانه امضا بود. اما از روزی به روز دیگر حرف دیگری در مورد آن شنیده نمی شد…
اوکراین برای آزادی خود، برای حاکمیت و تمامیت ارضی کشور مبارزه می کند. اما دو بازیگر اصلی این جنگ روسیه و آمریکا هستند. اوکراین همچنین برای منافع ژئوپلیتیک ایالات متحده میجنگد که هدف اعلامشده آن تضعیف روسیه از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی تا حدی است که میتوانند به رقیب ژئوپلیتیکی خود روی آورند، تنها کسی که میتواند برتری آنها را به عنوان یک قدرت جهانی به خطر بیندازد: چین. ….
نه، این جنگ به خاطر آزادی ما نیست. مشکلات اصلی که باعث شروع جنگ شده و همچنان ادامه دارد، اگرچه میتوانست مدتها پیش به پایان برسد، اما کاملاً متفاوت است... روسیه میخواهد از دستیابی رقیب ژئوپلیتیکی خود ایالات متحده آمریکا به برتری استراتژیک که امنیت روسیه را تهدید میکند، جلوگیری کند. چه از طریق عضویت اوکراین در ناتو به رهبری ایالات متحده، چه از طریق استقرار نیروهای آمریکایی، جابجایی زیرساخت های نظامی یا مانورهای مشترک ناتو. استقرار سامانههای آمریکایی سامانه دفاع موشکی بالستیک ناتو در لهستان و رومانی نیز خاری در چشم روسیه است، زیرا روسیه متقاعد شده است که آمریکا میتواند سامانههای راهبردی بینقارهای روسیه را نیز از این تأسیسات پرتاب حذف کند و در نتیجه تعادل استراتژیک هستهای را به خطر بیندازد.
هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، خطر گسترش یا تشدید تشدید بیشتر می شود... هر دو طرف متخاصم در حال حاضر دوباره در بن بست هستند... بنابراین اکنون زمان مناسبی برای از سرگیری مذاکرات شکسته است. اما محمولههای تسلیحاتی برعکس است، یعنی طولانی شدن جنگ بیمعنا، با تلفات بیشتر از هر دو طرف و ادامه ویرانی کشور. اما همچنین با این نتیجه که ما حتی عمیق تر به این جنگ کشیده شده ایم. حتی دبیرکل ناتو نیز اخیراً نسبت به تشدید جنگ و تبدیل شدن به جنگ بین ناتو و روسیه هشدار داد. و به گفته ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده، اوکراین به آنچه می توانست از نظر نظامی دست یابد، دست یافته است. بیشتر امکان پذیر نیست. به همین دلیل است که اکنون باید تلاش های دیپلماتیک برای دستیابی به صلح از طریق مذاکره انجام شود. من با این دیدگاه موافقم….
«آنچه خانم مرکل در مصاحبه ای گفت واضح است. توافقنامه مینسک XNUMX تنها برای خرید زمان برای اوکراین انجام شد. و اوکراین نیز از این زمان برای تسلیح مجدد نظامی استفاده کرد. ... روسیه به طور قابل درک این را تقلب می نامد. و مرکل تأیید می کند که روسیه عمدا فریب خورده است. شما می توانید هر طور که دوست دارید قضاوت کنید، اما این یک نقض آشکار اعتماد و یک مسئله قابل پیش بینی سیاسی است.
وی افزود: نمی توان مناقشه کرد که امتناع دولت اوکراین - با آگاهی از این فریب مورد نظر - از اجرای توافق، تنها چند روز قبل از شروع جنگ، یکی از محرک های جنگ بود.
واضح است که این نقض قوانین بین المللی بود. خسارت بسیار زیاد است. شما باید شرایط امروز را تصور کنید. مردمی که از ابتدا میخواستند جنگ کنند و هنوز هم میخواهند این کار را انجام دهند، این دیدگاه را داشتند که نمیتوان با پوتین مذاکره کرد. هر چه باشد، او به توافقات عمل نمی کند. اما حالا معلوم می شود که ما هستیم که به توافقات بین المللی پایبند نیستیم…
تا آنجایی که من می دانم، روس ها به معاهدات خود پایبند هستند... من مذاکرات زیادی با روسیه داشته ام... آنها شرکای مذاکره سرسختی هستند، اما اگر به یک نتیجه مشترک برسید، آن وقت این موضوع پابرجاست و صدق می کند. "
دیدگاههای کوجات، علیرغم رزومهای درجه یک، یا توسط رسانههای جمعی نادیده گرفته شد یا با چند کلمه مبهم مدفون شد.
در آلمان، مانند جاهای دیگر، چپها در مورد جنگ اوکراین دچار دودستگی شدهاند، و این شامل حزب LINKE نیز میشود. جناح "اصلاح" آن، با اکثریت 60-40 در کنگره ژوئن خود، به جریان اصلی رسمی می پیوندد که با عصبانیت پوتین را محکوم می کند، روسیه را به امپریالیسم متهم می کند و اگر اصلاً از سیاست های ایالات متحده، ناتو یا اتحادیه اروپا انتقاد می کند. به جنگ برخی در LINKE از فروش تسلیحات به زلنسکی حمایت می کنند و از عباراتی مانند «دوستداران پوتین» برای محکوم کردن مخالفان خود استفاده می کنند. آیا آنها با مقایسه سیاست وزیر خارجه بارباک با گاومیشهای دفاعی در برابر شیر درنده، مطابقت دارند؟ یا آنها به نوعی از جمعیت لمینگ پیوسته اند؟
دیگران در LINKE ترجیح میدهند تصویری از خرس بزرگی که از خود در برابر دستهای از گرگهای مهاجم دفاع میکند - و به شدت به هر گرگ نزدیکتر میشود ضربه بزنند. خرس ها همچنین می توانند بسیار وحشیانه باشند و بسیاری در این جناح حزب از ابراز عشق به آن اجتناب می کنند. اما آنها آن را در حالت دفاعی می بینند - حتی اگر اولین کسی باشد که ضربه می زند و خون می کشد. یا آیا چنین تشبیهاتی در مواجهه با رویدادهای وحشتناکی که اکنون در حال وقوع است، بسیار نابسامان هستند.
در حال حاضر انشعاب در LINKE به طور خلاصه در انتظار به نظر می رسد. انتخابات یکشنبه آینده در برلین برگزار می شود و من نمی توانم هیچ چپ گرا واقعی را تصور کنم که بخواهد سیاستمداران دست راستی قدرت پیدا کنند. در واقع، حتی رهبران محلی «اصلاح طلب» که نسبت به کمپین مصادره املاک و مستغلات عظیم در برلین که بیش از یک میلیون رأی (56.4 درصد) در همه پرسی در سال 2021 به دست آورد، کمتر مشتاق شده بودند، اکنون یک بار خود را بازیابی کرده اند. ستیزه جویی، و آنها را به تنها عضو ائتلاف سه حزبی دولت شهر تبدیل می کند که از این خواسته حمایت می کند، در حالی که سبزها و شهردار سوسیال دموکرات تسامح جدیدی را برای ملکی های بزرگ کشف کرده اند.
سؤالات سیاست خارجی در انتخابات شهری چندان قابل مشاهده نیست، اما به نظر می رسد که رهبران «اصلاح طلب» برلین LINKE حداقل تا روز یکشنبه از سخنان تند علیه صحرا واگنکنشت محبوب و همیشه بسیار بحث برانگیز که به شعارهای خود پایبند است، خودداری می کنند. «صادرات اسلحه ممنوع» و «گرمایش خانه، نان، آرامش!» در حالی که حزب اکنون در نظرسنجی های برلین به 11 درصد کاهش یافته است، اتحاد وصله شده به عنوان فرصتی در نظر گرفته می شود، با حالتی ستیزه جویانه و جنگنده، برای نجات آن از سرنوشت هامپتی-دامپتی! با یک امید کوچک برای یک سورپرایز خوب در 12 فوریه، بسیاری در LINKE نفس خود را حبس می کنند.
حقیقت را باید بگویم، دنبال کردن اخبار این روزها چیزی جز لذت ناب را به همراه دارد. اما اخیراً فرصت نادری برای لبخند به من داده شد.
صدراعظم اولاف شولز، پس از تعظیم - یا زانو زدن - در برابر فشارهای جنگ طلبانه و تلاش برای تجدید قوا برای خود و آلمان، در اولین سفر رسمی خود به آمریکای لاتین پرواز کرد. پس از بازدیدهای کوتاه و بیوقفه از شیلی و آرژانتین، او در برازیلیا فرود آمد، به این امید که غول لاتین را به مهد ناتو و اروپا سوق دهد - و از آن رقبای روسی و چینی دور شود.
کنفرانس مطبوعاتی پایانی با لولا پر از لبخند و سیلی بود. در ابتدا! شولز اطمینان داد: «همه ما خوشحالیم که برزیل به صحنه جهانی بازگشته است. اما ناگهان، شادی را از زیرش بیرون کرد. نه، برزیل قطعات مورد نظر تانکهای پدافند هوایی Gepard ساخت آلمان و مهمات را به اوکراین نمیفرستد، لولا گفت: «برزیل هیچ علاقهای به تحویل مهمات که بتوان در جنگ بین اوکراین و روسیه استفاده کرد، ندارد. ما کشوری متعهد به صلح هستیم.»
سخنان بعدی او سؤالاتی تقریباً بدعت آمیز مطرح می کرد که تا آن زمان توسط رسانه های غربی با انرژی خفه شده بود:
من فکر می کنم دلیل جنگ بین روسیه و اوکراین نیز باید واضح تر باشد. آیا به خاطر ناتو است؟ آیا به دلیل ادعاهای ارضی است؟ آیا به دلیل ورود به اروپا است؟ لولا افزود، جهان اطلاعات کمی در مورد آن دارد.
در حالی که او با بازدیدکننده آلمانی خود موافق بود که روسیه با حمله به خاک اوکراین "یک اشتباه کلاسیک" مرتکب شده است، او از اینکه هیچ یک از طرفین تمایل کافی برای حل جنگ از طریق مذاکره نشان ندادند انتقاد کرد: "هیچ کس نمی خواهد یک میلی متر عقب نشینی کند." این قطعاً آن چیزی نبود که شولز می خواست بشنود. و زمانی که تقریباً آشکارا عصبی بود، اصرار داشت که تهاجم روسیه به اوکراین فقط یک مشکل اروپایی نیست، بلکه «نقض آشکار قوانین بینالمللی» است و «اساس همکاری ما در جهان و همچنین برای صلح را تضعیف میکند». لولا که همیشه خندان بود، اصرار کرد: «تا به حال، صادقانه میدانم که چگونه میتوان در این جنگ به صلح رسید».
سپس پیشنهاد غافلگیرکننده لولا مطرح شد: یک باشگاه صلح گرا متشکل از کشورهای غیر متعهد مانند چین، برزیل، هند و اندونزی، که هیچ یک از آنها در بحث های مربوط به جنگ گنجانده نشده بود. چنین باشگاهی به معنای کم اهمیت جلوه دادن آلمان و همه متحدان اروپایی یا زیر دستانش است - اساساً برعکس آن چیزی که کل تور جنوبی شولز هدفش را دنبال می کرد. "به لبخند زدن" خیلی سخت بود!
به سختی تعجب آور بود که کنفرانس مطبوعاتی و کل بازدید در اکثر رسانه های آلمانی کمتر از مثلاً یک لرزش جزئی زمین در میناس گرایس مورد توجه قرار گرفت. تا به حال، تنها پژواک مثبتی که شنیدهام، از رئیس مشترک LINKE، مارتین شیردوان بود. اما در حالی که میتوان درخواستها برای پایان دادن به درگیریها و میانجیگری غیراروپایی از سوی وی، واگنکنخت یا حتی یک ژنرال ارشد بازنشسته را به حداقل رساند یا نادیده گرفت، زمانی که صدای رئیس جمهور جهان باشد، ممکن است این امر چندان آسان نباشد. پنجمین کشور بزرگ آیا موضع او در مورد صلح - یا پیشنهاد او - بیش از آرزوی بسیاری، رویدادهای جهان را شکل خواهد داد؟
تماشای تلاشهای شجاعانه شولز برای «لبخند زدن» علیرغم عصبانیت آشکارش، به من فرصت بسیار نادری داد که هنگام تماشای اخبار لبخند بزنم. اعتراف میکنم، این تا حد زیادی بر اساس Schadenfreude بود - آن شادی غیر دوستانه از ناراحتی دیگران. اما همچنین - شاید - به این دلیل که پرتو کوچک جدیدی از امید را ارائه کرد؟ از مسیرهای جدید - حتی برای lemmings؟
یک دیدگاه
آنچه که احزاب کارگر اروپا فراموش می کنند این است که اگر اوکراین در این جنگ پیروز شود، صنعت تسلیحات ایالات متحده ثروت دیگری را تا حدی توسط اتحادیه اروپا بدون به خطر انداختن جان ایالات متحده به دست آورده است و از آنجایی که جنگ عمدتاً توسط احزاب کارگر در قدرت در اروپا تشویق می شود. این احزاب بیشتر اصولی را که برای آن مبارزه می کردند، از دست خواهند داد. سرمایه داری یک پیروزی درخشان کسب خواهد کرد.