توسط دیوید سوانسون، سپتامبر 24، 2022
اظهارات در سیاتل در 24 سپتامبر 2022 در https://abolishnuclearweapons.org
من خیلی از جنگ خسته و بیزارم. من برای صلح آماده ام. تو چطور؟
از شنیدن آن خوشحالم. اما تقریباً همه طرفدار صلح هستند، حتی افرادی که فکر می کنند مطمئن ترین راه برای صلح از طریق جنگ های بیشتر است. بالاخره آنها یک قطب صلح در پنتاگون دارند. من تقریباً مطمئن هستم که آنها بیش از اینکه آن را پرستش کنند، آن را نادیده می گیرند، اگرچه فداکاری های انسانی زیادی برای این هدف انجام می دهند.
وقتی از اتاقی از مردم این کشور می پرسم که آیا فکر می کنند هر یک از طرف های جنگ قابل توجیه است یا هرگز توجیه شده است، 99 بار از 100 بار به سرعت فریادهای "جنگ جهانی دوم" یا "هیتلر" یا "هولوکاست" را می شنوم. ”
اکنون میخواهم کاری را انجام دهم که معمولاً انجام نمیدهم و توصیه میکنم یک فیلم فوقالعاده طولانی کن برنز را در PBS تماشا کنید، فیلم جدید ایالات متحده و هولوکاست. منظورم این است مگر اینکه شما یکی از آن دایناسورهای عجیب و غریبی مثل من باشید که کتاب می خوانند. آیا هیچ کدام از شما کتاب می خوانید؟
خوب، بقیه: این فیلم را تماشا کنید، زیرا دلیل شماره یک مردم برای حمایت از جنگ شماره یک گذشته که از آن حمایت می کنند را حذف می کند، که بنیاد تبلیغاتی شماره یک برای حمایت از جنگ ها و سلاح های جدید است.
من انتظار دارم خوانندگان کتاب از قبل این را بدانند، اما نجات مردم از اردوگاه های مرگ بخشی از جنگ جهانی دوم نبود. در واقع، نیاز به تمرکز بر راه اندازی جنگ، بهانه عمومی برای نجات ندادن مردم بود. مهمترین بهانه خصوصی این بود که هیچ یک از کشورهای جهان پناهنده را نمی خواستند. این فیلم بحث دیوانهواری را پوشش میدهد که در مورد بمباران اردوگاههای مرگ برای نجات آنها ادامه داشت. اما به شما نمی گوید که فعالان صلح با دولت های غربی برای مذاکره برای آزادی قربانیان مورد نظر اردوگاه ها لابی می کردند. مذاکرات با آلمان نازی بر سر اسیران جنگی با موفقیت انجام شد، همانطور که اخیراً مذاکرات با روسیه بر سر تبادل اسرا و صادرات غلات در اوکراین با موفقیت انجام شده است. مشکل این نبود که آلمان مردم را آزاد نمیکرد - سالها با صدای بلند از کسی میخواست که آنها را بگیرد. مشکل این بود که دولت ایالات متحده نمیخواست میلیونها نفر را آزاد کند که آن را یک ناراحتی بزرگ میدانست. و مشکل اکنون این است که دولت آمریکا خواهان صلح در اوکراین نیست.
من امیدوارم که ایالات متحده روس های فراری را بپذیرد و آنها را بشناسد و آنها را دوست داشته باشد تا بتوانیم قبل از اینکه ایالات متحده به مرحله تنظیم پیش نویس برسد، با آنها همکاری کنیم.
اما در حالی که فقط یک اقلیت پر سر و صدا در ایالات متحده می خواستند به قربانیان نازیسم کمک کنند، با برخی اقدامات ما اکنون در ایالات متحده اکثریت آرامی داریم که می خواهند به کشتار در اوکراین پایان دهند. اما همه ما همیشه ساکت نیستیم!
A نظرسنجی توسط Data for Progress ناحیه نهم کنگره واشنگتن در ابتدای ماه اوت دریافتند که 53 درصد از رای دهندگان گفتند که از ادامه مذاکرات ایالات متحده برای پایان دادن به جنگ در اوکراین در اسرع وقت حمایت می کنند، حتی اگر به معنای ایجاد برخی مصالحه با روسیه باشد. یکی از دلایل بسیاری که معتقدم این رقم می تواند افزایش یابد، اگر قبلاً افزایش نیافته است، این است که در همان نظرسنجی 78 درصد از رای دهندگان نگران هسته ای شدن درگیری بودند. من گمان میکنم ۲۵ درصد یا بیشتر که ظاهراً نگران هستهای شدن جنگ هستند، اما معتقدند این بهایی است که برای اجتناب از هرگونه مذاکره صلح باید پرداخت شود، درک کاملی از جنگ هستهای ندارند.
من فکر میکنم ما باید به تلاش برای آگاهی مردم از دهها تصادف و رویارویی نزدیک از دست رفته ادامه دهیم، در مورد اینکه چقدر بعید است که یک بمب هستهای منفرد به جای تعداد زیاد در دو جهت پرتاب شود. بمبهایی که ناکازاکی را ویران کردند اکنون صرفاً چاشنی بمبهای بسیار بزرگتری هستند که برنامهریزان جنگ هستهای آن را کوچک و قابل استفاده مینامند، و اینکه چگونه حتی یک جنگ هستهای محدود میتواند یک زمستان هستهای کشتکننده جهانی را ایجاد کند که میتواند آن را ترک کند. زنده ها به مرده ها حسادت می کنند
من درک می کنم که برخی از مردم در ریچلند، واشنگتن و اطراف آن، در تلاش هستند تا نام برخی از چیزها را تغییر دهند و به طور کلی ستایش تولید پلوتونیومی را که مردم ناکازاکی را قتل عام کرد، کاهش دهند. من فکر می کنم ما باید تلاش برای لغو جشن یک اقدام نسل کشی را تحسین کنیم.
La نیویورک تایمز تازه نوشت: در مورد ریچلند اما بیشتر از سوال کلیدی اجتناب کرد. اگر این درست بود که بمباران ناکازاکی در واقع جان انسانها را بیشتر از هزینهاش نجات داد، در آن صورت ممکن بود برای ریچلند احترام خاصی برای جانهایی که از دست دادهاند نشان دهد، اما جشن گرفتن چنین دستاورد دشواری نیز مهم بود.
اما اگر درست باشد، همانطور که به نظر میرسد حقایق به وضوح نشان میدهند که بمبهای هستهای جان بیش از 200,000 نفر را نجات ندادند، در واقع هیچ جانی را نجات ندادند، پس جشن گرفتن آنها فقط شیطانی است. و با توجه به اینکه برخی از کارشناسان معتقدند خطر آخرالزمان هسته ای هرگز بیشتر از آنچه در حال حاضر است نبوده است، مهم است که ما این موضوع را به درستی دریافت کنیم.
بمباران ناکازاکی در واقع از 11 آگوست به 9 آگوست 1945 منتقل شد تا احتمال تسلیم شدن ژاپن قبل از پرتاب بمب کاهش یابد. بنابراین، هر چه در مورد بمباران اتمی یک شهر فکر می کنید (زمانی که بسیاری از دانشمندان هسته ای می خواستند به جای آن در یک منطقه غیر مسکونی تظاهرات کنند)، به سختی می توان توجیهی برای حمله اتمی آن شهر دوم ایجاد کرد. و در واقع هیچ توجیهی برای تخریب اولین مورد وجود نداشت.
بررسی بمباران استراتژیک ایالات متحده، که توسط دولت ایالات متحده راه اندازی شده است، نتیجه گرفت کهمطمئناً قبل از 31 دسامبر 1945، و به احتمال زیاد قبل از 1 نوامبر 1945، ژاپن تسلیم می شد حتی اگر بمب های اتمی پرتاب نمی شد، حتی اگر روسیه وارد جنگ نمی شد و حتی اگر تهاجمی انجام نمی شد. برنامه ریزی شده یا در نظر گرفته شده است.»
یکی از مخالفانی که قبل از بمباران ها همین دیدگاه را به وزیر جنگ و به روایت خودش به پرزیدنت ترومن ابراز کرده بود ژنرال دوایت آیزنهاور بود. ژنرال داگلاس مک آرتور، قبل از بمباران هیروشیما، اعلام کرد که ژاپن قبلاً شکست خورده است. دریاسالار ویلیام دی. لیهی، رئیس ستاد مشترک ارتش، در سال 1949 با عصبانیت گفت: «استفاده از این سلاح وحشیانه در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمک مادی در جنگ ما علیه ژاپن نداشت. ژاپنی ها قبلاً شکست خورده بودند و آماده تسلیم بودند.
پرزیدنت ترومن بمباران هیروشیما را نه به عنوان تسریع پایان جنگ، بلکه به عنوان انتقام از جنایات ژاپنی توجیه کرد. برای هفتهها، ژاپن حاضر بود اگر امپراتور خود را حفظ کند، تسلیم شود. ایالات متحده این کار را تا پس از سقوط بمب ها رد کرد. بنابراین، تمایل به انداختن بمب ها ممکن است جنگ را طولانی تر کرده باشد.
ما باید روشن باشیم که این ادعا که بمبها جان انسانها را نجات دادند، در ابتدا کمی منطقیتر از الان بود، زیرا درباره زندگی سفیدپوستان بود. اکنون همه از گنجاندن آن بخش از ادعا خجالت میکشند، اما به هر حال به ادعای اصلی ادامه میدهند، حتی اگر قتل 200,000 نفر در جنگی که اگر فقط به آن پایان دهید ممکن است پایان یابد، شاید دورترین چیزی است که میتوان از نجات جان انسانها تصور کرد.
به نظر من مدارس، به جای استفاده از ابرهای قارچی برای آرم، باید بر انجام بهتر کار آموزش تاریخ تمرکز کنند.
منظورم همه مدارس است. چرا ما به پایان جنگ سرد اعتقاد داریم؟ چه کسی این را به ما آموخت؟
پایان فرضی جنگ سرد هرگز شامل کاهش ذخایر اتمی روسیه و ایالات متحده به کمتر از حدی که برای نابودی تمام حیات روی زمین چندین بار لازم است - نه بر اساس درک دانشمندان 30 سال پیش، و قطعاً نه اکنون که ما درباره زمستان هسته ای بیشتر بدانید
پایان فرضی جنگ سرد یک موضوع لفاظی سیاسی و تمرکز رسانه ای بود. اما موشک ها هرگز از بین نرفتند. این تسلیحات هرگز مانند چین در ایالات متحده یا روسیه از موشک ها خارج نشدند. نه آمریکا و نه روسیه هرگز متعهد نشدند که جنگ هسته ای را آغاز کنند. به نظر می رسد که تعهد پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای هرگز یک تعهد صادقانه در واشنگتن دی سی نبوده است. من حتی از نقل قول آن مردد هستم از ترس اینکه کسی در واشنگتن دی سی متوجه وجود آن شود و آن را پاره کند. اما به هر حال من آن را نقل می کنم. طرفین معاهده متعهد شدند که:
«مذاکرات را با حسن نیت در مورد اقدامات مؤثر مربوط به توقف مسابقه تسلیحات هستهای در زمان اولیه و خلع سلاح هستهای و معاهده خلع سلاح عمومی و کامل تحت کنترل شدید و مؤثر بینالمللی دنبال کنید».
من مایلم که دولت ایالات متحده معاهده های زیادی را امضا کند، از جمله معاهدات و قراردادهایی که پاره کرده است، مانند توافقنامه ایران، پیمان منع موشک های هسته ای میان برد، و معاهده موشک های بالستیک، و از جمله معاهداتی که دارد. هرگز امضا نشد، مانند معاهده منع تسلیحات هسته ای. اما هیچکدام از آنها به خوبی معاهدات موجود نیستند که بتوانیم خواستار رعایت آنها باشیم، مانند پیمان کلوگ-بریاند که همه جنگها را ممنوع میکند، یا معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، که مستلزم خلع سلاح کامل - همه سلاحها است. چرا ما این قوانین را در مورد کتاب ها داریم که خیلی بهتر از چیزهایی است که ما آرزوی قانون گذاری آن را داریم که به راحتی می توانیم ادعای تبلیغاتی را بپذیریم که آنها واقعاً وجود ندارند، و اینکه ما باید تلویزیون های خود را باور کنیم نه اینکه خودمان را داشته باشیم. چشم های دروغگو؟
پاسخ ساده است. زیرا جنبش صلح دهه 1920 قوی تر از آن چیزی بود که ما می توانیم تصور کنیم، و به این دلیل که جنبش ضد جنگ و ضد هسته ای دهه 1960 نیز بسیار خوب بود. هر دوی آن جنبش ها توسط افراد عادی دقیقاً مانند ما ایجاد شده است، مگر با دانش و تجربه کمتر. ما می توانیم همین کار را انجام دهیم و بهتر.
اما ما باید از جنون هسته ای عصبانی شویم. ما باید طوری رفتار کنیم که گویی هر ذره زیبایی و شگفتی روی زمین به دلیل گستاخی وحشیانه برخی از احمق ترین افراد زنده در معرض نابودی سریع قرار گرفته است. ما واقعاً با جنون سروکار داریم، و این بدان معناست که باید برای کسانی که گوش می دهند توضیح دهیم که چه اشکالی دارد، در حالی که جنبش فشار سیاسی برای کسانی که باید تحت فشار قرار گیرند ایجاد کنیم.
چرا دیوانگی است که بخواهیم بدترین سلاح ها را در اطراف خود بخواهیم، صرفاً برای بازدارندگی خارجی های غیرمنطقی از حملات غیرقابل تحریک مانند آنچه روسیه با دقت مورد تحریک قرار گرفت؟
(احتمالاً همه شما میدانید که تحریک شدن به چیزی بهانهای برای انجام آن نیست، اما به هر حال احتمالاً باید این را بگویم.)
در اینجا 10 دلیل وجود دارد که دوست داشتن سلاح هسته ای دیوانگی است:
- بگذارید سال ها بگذرد و وجود سلاح های هسته ای همه ما را به طور تصادفی بکشد.
- بگذارید سال ها بگذرد و وجود سلاح های هسته ای همه ما را از طریق عمل یک دیوانه بکشد.
- هیچ سلاح هستهای نمیتواند جلوی آن را بگیرد که انبوهی از سلاحهای غیرهستهای بهتر نمیتوانند آن را بازدارند - اما منتظر شماره 4 باشید.
- اقدامات غیرخشونتآمیز دفاع موفقتری در برابر تهاجمات و اشغالها نسبت به استفاده از سلاح نشان داده است.
- تهدید به استفاده از سلاح برای اینکه هرگز مجبور به استفاده از آن نشوید، خطر ناباوری، سردرگمی و استفاده واقعی از آن را ایجاد می کند.
- به کارگیری تعداد زیادی از افراد برای آماده شدن برای استفاده از یک سلاح، شتابی برای استفاده از آن ایجاد می کند، که بخشی از توضیح آنچه در سال 1945 رخ داد است.
- هانفورد، مانند بسیاری از مکانهای دیگر، روی زبالههایی نشسته است که برخی آنها را چرنوبیل زیرزمینی میخوانند و منتظر وقوع آن هستند و هیچکس راهحلی برای آن پیدا نکرده است، اما تولید زبالههای بیشتر توسط کسانی که در چنگال جنون هستند غیرقابل انکار است.
- 96 درصد دیگر بشریت غیرمنطقی تر از 4 درصد در ایالات متحده نیست، اما نه کمتر.
- وقتی می توان جنگ سرد را به سادگی با توجه به اینکه هرگز پایان نیافته از سر گرفت، و زمانی که می تواند در یک لحظه داغ شود، شکست در تغییر اساسی مسیر، تعریف دیوانگی است.
- ولادیمیر پوتین - و همچنین دونالد ترامپ، بیل کلینتون، دو بوش، ریچارد نیکسون، دوایت آیزنهاور و هری ترومن - تهدید به استفاده از سلاح های هسته ای کرده است. اینها افرادی هستند که بر این باورند که حفظ تهدیدهایشان بسیار مهمتر از عمل به وعده هایشان است. کنگره آمریکا آشکارا مدعی ناتوانی کامل در توقف یک رئیس جمهور است. آ واشنگتن پست مقاله نویس می گوید جای نگرانی وجود ندارد زیرا آمریکا به اندازه روسیه سلاح هسته ای دارد. کل جهان ما ارزش این قمار را ندارد که امپراتور هسته ای در ایالات متحده یا روسیه یا جاهای دیگر آن را دنبال نکند.
جنون بارها درمان شده است و جنون هسته ای نیز از این قاعده مستثنی نیست. موسساتی که سالها دوام آوردند و به آنها برچسبهای اجتناب ناپذیر، طبیعی، ضروری و انواع دیگر واردات مشکوک مشابه داده شد، در جوامع مختلف به پایان رسیده است. اینها عبارتند از آدم خواری، قربانی کردن انسان، محاکمه از طریق مصیبت، دشمنی خون، دوئل، چندهمسری، مجازات اعدام، برده داری، و برنامه فاکس نیوز بیل اوریلی. بیشتر بشریت می خواهند جنون هسته ای را به شدت درمان کنند که معاهدات جدیدی برای انجام آن ایجاد می کنند. بیشتر بشریت از داشتن سلاح هسته ای گذشته است. کره جنوبی، تایوان، سوئد و ژاپن ترجیح داده اند که سلاح هسته ای نداشته باشند. اوکراین و قزاقستان از سلاح های هسته ای خود دست کشیدند. بلاروس هم همینطور. آفریقای جنوبی از سلاح های هسته ای خود دست کشید. برزیل و آرژانتین ترجیح دادند سلاح هسته ای نداشته باشند. و اگرچه جنگ سرد هرگز به پایان نرسید، چنان گامهای دراماتیکی در خلع سلاح برداشته شد که مردم تصور میکردند در حال پایان یافتن است. چنان آگاهی از این موضوع 40 سال پیش ایجاد شد که مردم تصور می کردند این مشکل به سادگی باید حل شود. امسال نیز بارقهای از این آگاهی را دیدیم.
هنگامی که جنگ در اوکراین در بهار گذشته در اخبار منتشر شد، دانشمندانی که ساعت روز قیامت را نگه میدارند قبلاً در سال 2020 دست دوم را به نیمهشب آخرالزمانی نزدیکتر کرده بودند و فضای کمی برای نزدیکتر کردن آن در اواخر سال باقی میماند. اما چیزی حداقل به طور قابل توجهی در فرهنگ ایالات متحده تغییر کرد. جامعهای که اگرچه اهمیت چندانی برای کند کردن فروپاشی آب و هوا ندارد، اما آشکارا از آن آینده آخرالزمانی آگاه است، ناگهان شروع کرد به صحبت در مورد آخرالزمان با سرعت به جلو که یک جنگ هستهای است. سیاتل تایمز حتی این تیتر را منتشر کرد: «واشنگتن برنامه ریزی برای جنگ هسته ای را در سال 1984 متوقف کرد. آیا باید همین الان شروع کنیم؟» این دیوانگی است که به شما می گویم.
La سیاتل تایمز اعتقاد به بمب هسته ای تنها و راه حل های فردی را ترویج کرد. دلیل بسیار کمی وجود دارد که تصور کنیم یک بمب هستهای بدون بمبهای همراه متعدد و بمبهای متعدد تقریباً بلافاصله از طرف دیگر پرتاب شود. با این حال، در حال حاضر توجه بیشتری به نحوه رفتار فرد در هنگام برخورد یک بمب تنها نسبت به سناریوهای به مراتب محتملتر مورد توجه است. شهر نیویورک یک اطلاعیه خدمات عمومی منتشر کرد و از ساکنان خواست به داخل خانه بروند. حامیان کسانی که خانه ندارند از تأثیر ناعادلانه جنگ هستهای خشمگین هستند، حتی اگر یک جنگ هستهای واقعی فقط به نفع سوسکها باشد، و برای درصد کمی از هزینهای که برای آمادهسازی آن خرج میکنیم، میتوانیم به هر فرد یک خانه بدهیم. اوایل امروز در مورد محلول قرص ید شنیدیم.
یک پاسخ غیر فردی به این مشکل اساساً جمعی، سازماندهی فشار برای خلع سلاح خواهد بود - چه مشترک یا یکجانبه. خروج یک طرفه از جنون یک عمل عقلانی است. و من معتقدم که ما می توانیم آن را انجام دهیم. افرادی که امروز این رویداد را با استفاده از abolishnuclearweapons.org برگزار کردند، می توانند دیگران را سازماندهی کنند. دوستان ما در مرکز زمین صفر برای اقدام غیرخشونتآمیز دقیقاً میدانند دارند چه میکنند. اگر برای رساندن پیام خود به هنر عمومی خلاق نیاز داریم، کمپین ستون فقرات از جزیره واشون می تواند آن را مدیریت کند. در جزیره Whidbey، شبکه اقدام زیستمحیطی Whidbey و متحدانش ارتش را از پارکهای ایالتی بیرون کردند، و Sound Defense Alliance در تلاش است تا هواپیماهای مرگ گوشخراش را از آسمان خارج کند.
در حالی که ما به فعالیت بیشتری نیاز داریم، خیلی بیشتر از آنچه معمولاً می دانیم در حال وقوع است. در DefuseNuclearWar.org برنامه ریزی در حال انجام در سراسر ایالات متحده برای اقدامات ضد هسته ای اضطراری در ماه اکتبر را خواهید دید.
آیا می توانیم از شر سلاح های هسته ای خلاص شویم و انرژی هسته ای را حفظ کنیم؟ من شک دارم. آیا میتوانیم از شر سلاحهای هستهای خلاص شویم و انبارهای کوهستانی سلاحهای غیرهستهای را در 1,000 پایگاه در کشورهای دیگر نگه داریم؟ من شک دارم. اما کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که قدمی برداریم و هر قدم بعدی را آسانتر ببینیم، زیرا مسابقه تسلیحاتی معکوس باعث میشود، زیرا آموزش باعث میشود، و چون شتاب آن را چنین میکند. اگر چیزی باشد که سیاستمداران بهتر از سوزاندن کل شهرها دوست داشته باشند، برنده است. اگر خلع سلاح هستهای به پیروزی برسد، میتوان انتظار داشت که دوستان بسیار بیشتری وارد کشتی شوند.
اما در حال حاضر هیچ یک از اعضای کنگره ایالات متحده وجود ندارد که به طور جدی برای صلح دست به کار شده باشد، چه برسد به یک گروه یا حزب. رای دادن با بدی کمتر همیشه قدرت منطقی را خواهد داشت، اما هیچ یک از گزینه های موجود در هیچ یک از برگه های رای شامل بقای انسان نمی شود - که صرفاً به این معنی است که - درست مانند در طول تاریخ - ما باید بیش از رای دادن انجام دهیم. کاری که نمیتوانیم انجام دهیم این است که اجازه دهیم دیوانگیمان به پستی تبدیل شود، یا آگاهیمان به سرنوشتگرایی تبدیل شود، یا ناامیدیمان به تغییر مسئولیت تبدیل شود. این همه مسئولیت ماست، چه بخواهیم و چه نخواهیم. اما اگر تمام تلاش خود را انجام دهیم، در اجتماع کار کنیم، با چشم اندازی از جهانی صلح آمیز و عاری از هسته ای، فکر می کنم ممکن است این تجربه را دوست داشتنی بدانیم. اگر بتوانیم جوامع حامی صلح را در همه جا تشکیل دهیم، مانند آنچه امروز صبح در آن حضور داشتیم، می توانیم صلح کنیم.
ویدئوهای رویداد در سیاتل باید در آن نمایش داده شود این کانال.
پاسخ 3
این کمک بسیار مفیدی به تلاش ما در سراسر جهان برای صلح و خلع سلاح است. من می خواهم بلافاصله آن را با بستگانم در کانادا به اشتراک بگذارم. ما همیشه به استدلالهای تازه یا برهانهای شناختهشده در یک ترتیب جدید برای تحقق آنها نیاز داریم. از آلمان و یکی از اعضای IPPNW آلمان برای آن بسیار سپاسگزارم.
ممنون دیوید که به سیاتل آمدی. متاسفم که به شما ملحق نشدم. پیام شما واضح و غیر قابل انکار است. ما باید با پایان دادن به جنگ و تمام وعده های دروغین آن صلح را ایجاد کنیم. ما در No More Bombs با شما هستیم. صلح و عشق.
زنان زیادی در راهپیمایی حضور داشتند و چند کودک – چطور است که همه عکسهای افراد از مردان، بیشتر مسنتر و سفیدپوست هستند؟ ما به آگاهی بیشتر و تفکر فراگیر نیاز داریم!