نیروی بیش از حد با وجدان پاک

کریستین کریستمن

توسط کریستین کریستین

آنچه در مورد حوادث پلیس فرگوسن و NYC جالب است این است که 60 سال پیش ، هر گونه پوشش رسانه ای احتمالاً قربانیان سیاه پوست را به عنوان مردان خطرناک و پلیس را به عنوان قهرمانانی تمیز نشان می داد و باعث نجات آمریکا از انحطاط خوب نمی شد. این چرخش توپ داغ بود: پسر خوب از قدرت و قدرت برخوردار است.

در حال حاضر ، اگرچه پلیس در دادگستری پیروز شد ، اما پلیس به دلیل شدت گرفتن یک تهدید اجتماعی مورد تعرض و قتل قرار گرفته است: این مرد خوب فاقد قدرت و اقتدار است.

با این وجود تعصبات topdog و underdog دیدگاه فرد نسبت به حقیقت را سد می کنند و بی جهت نفرت و خشونت را تقویت می کنند. پلیس جوان سیاه پوست را چیزی جز یک جنایتکار ناپسند نمی داند. جوان سیاه پوست پلیس را جز افسر متکبر نمی داند. هر یک از تعصبات مانع از آن می شود که یکی از آنها خوبی را در دیگری ببیند.

60 سال پیش ، آیا بیشتر آمریکایی ها حتی برچسب زدن به کشتار سیاه پوستان را به عنوان استفاده بیش از حد از زور در نظر گرفته اند؟ یا آیا دیدگاه تاپ داگ آنها را از نظر اخلاقی در تصور دیدگاه یک سیاه پوست ناتوان کرده است؟

چرخش درگیری های بین المللی را در نظر بگیرید. آیا ما را وادار کرده ایم که برای نجات ما از شر انحطاط خطرناک ، ضرورت کشتار آمریکا را باور کنیم؟ آیا ما قادر هستیم حملات ایالات متحده ، حملات شبانه ، اورانیوم تخلیه شده ، فسفر سفید و شکنجه را به عنوان نیروی بیش از حد با دیدن آن تشخیص دهیم؟ آیا هیچ حس اشتباهی در مورد هزاران کشته و میلیون ها آواره در اثر حملات ایالات متحده انجام نشده است؟ یا آیا ما به راحتی می دانیم که تاپ داگ می چرخد ​​که ایالات متحده پلیس خوب است؟

و آیا تروریست ها ، به عنوان متخلفان ، کشتن غیرنظامیان کشور برتر را معتبر فرض می کنند؟ آیا القاعده کشته شدگان در 9 سپتامبر را صرفاً به عنوان دارایی های هدفمند یک کشور تاپ داگ تلقی کرد؟ آیا هر فردی حق زندگی نداشت؟

چه چیزی نگهبانان آمریکایی را قادر به شکنجه زندانیان در گوانتانامو و سایتهای سیاه کرد؟ چه چیزی نازی ها را قادر ساخت یهودیان را به اتاق های گاز ، خلبانان آمریکایی برای بمباران غیرنظامیان آلمان ، فرزندان زائران برای بردگی بومیان آمریکا یا ملکه الیزابت برای به دار آویختن ایرلندی ها بفرستند؟

چه عاملی باعث شد اعضای KKK بتوانند سیاه پوستان و اروپایی ها را برای سوزاندن جادوگران ادعایی لینچ کنند؟ چه عاملی برخی را قادر می سازد که همسران و فرزندان خود را ، داعش را به قتل عام دهکده ها ، و ایالات متحده را برای بمباران و تحریم کشورها؟

هنگامی که در مورد کسانی که می کشند و زخمی می کنند می خوانید ، اغلب یک عامل مشترک ظاهر می شود: یک اعتقاد صادقانه به نیکی که قربانیان آنها به دسته ای از افراد متعلق به افراد فرومایه ، نامعقول ، خطرناک یا شرور و استفاده شخصی خود از نیرو برای بهترین ها - حتی مقدس است. گاهی اوقات این باور مکانیکی را پیدا می کنید که شخص با اطاعت از دستورات خوب است ، حتی اگر دستورات ظالمانه باشد.

افسانه ها ما را متقاعد می کنند که افراد شرور افکار خود را شیطانی تشخیص می دهند. بنابراین ، اگر احساس خوبی داشته باشیم ، خوب هستیم. اما در حقیقت ، کسانی که شرارت می کنند ، غالباً وجدان پاک دارند و احساس می کنند انسانهایی قائم هستند. بدین ترتیب است که افراد خوب برای انجام اعمال بد فاسد می شوند: ذهن آنها خشونت دیگران را شر و خشونت خود را خوب می داند.

برای جلوگیری از لیز خوردن تحت کنترل وجدان ناآگاه ، هرگاه شخص احساس اطمینان کند که دیگری چنان تحقیرآمیز است که شایسته حمله است ، خواه قانون شکن سیاه پوست باشد ، افسر پلیس ، مبارز مسلمان یا روزنامه نگار آمریکایی ، آن را به عنوان علامت هشدار در نظر بگیرید تصویر کامل را درک نکرده اند تشخیص دهید که در این مرحله وجدان شخص دیگر قابل اعتماد نیست. این احساس خوب بودن را به شخص می بخشد ، در حالی که به طور همزمان او را به هدف گرفتن و آتش سوزی تشویق می کند.

هنگامی که ایرانیان آمریکایی ها را به گروگان گرفتند ، به سال 1979 برگردید. یادم نمی آید که خشم ایران از سرنگونی مصدق نخست وزیر ایران ، نصب مجدد شاه حقیر و آموزش نیروی وحشیانه او ساواک ناشی شده است. آیا تو؟ من به یاد دارم تصاویر تلویزیونی که ایرانیان عصبانی پرچم های ایالات متحده را می سوزاندند. ما شاهد بدترین ، درام ، نه دلایل ، نه تصویر کامل هستیم.

اکنون تصاویر بیشتری از خاورمیانه های خشمگین به ما داده شده است. ما شاهد جنایات شنیع و شنیع جنایات داعش هستیم. اما آیا تصویر کامل به ما نشان داده شده است؟

خطر تصویر ناقص این است که اگر فقط بر روی شر حریف تمرکز کنیم ، دیدگاه های مشترک مثبت را از دست می دهیم و با سرعت بیشتری به یک واکنش خشونت آمیز می رسیم. مانند ادیسه و سینباد ، ما سیکلوپ ها را می کشیم ، سر جادوگر را می بریم ، مار را از بین می بریم و به خود تبریک می گوییم - بدون اینکه هرگز از کارهای شرورانه خود سال کنیم.

گاهی اوقات مردم به نظر می رسد که با شعله ور شدن خشک پر شده اند ، و می توانند با درک یک انسان بد خشمگین شوند: برخی مسیحی را به جرم کفر در پاکستان اعدام می کنند ، یک همکلاسی خود را به دلیل قانون شکنی عذاب می دهند ، یا زندانیان را تحت مراقبت آمریکا شکنجه می دهند. چرا اینقدر مشتاق؟ چرا گرسنگی برای هدف؟

شاید هدف خشم فرد به منزله ی خروجی برای منفی نگری در درون ، نفرت ، عصبانیت و ترس باشد که حتی بدون تحریکات بیرونی می تواند در داخل وجود داشته باشد. به دلیل منفی درونی ، ممکن است با زور و نفرت بیش از حد نسبت به اهداف خود پاسخ دهیم: تروریست ، پلیس ، قانون شکن ، کودک.

اما وقتی با نیروی بیش از حد واکنش نشان می دهیم ، اجازه می دهیم منفی در ما با منفی موجود در آنها درگیر شود. ما منفی را در صندلی راننده قرار می دهیم و قدرت آن را به آن می دهیم.

چرا خوبها را نمی گیریم و اجازه نمی دهیم که مثبت در ما با مثبت در آنها درگیر شود؟

کریستین ی. کریستین نویسنده است طبقه بندی صلح: طبقه بندی جامع ریشه ها و پله کننده های خشونت و راه حل های 650 برای صلح یک پروژه مستقل ایجاد شده از سپتامبر 9 سپتامبر آغاز شد و به صورت آنلاین واقع شد. او مادری است که در مدرسه در خانه تحصیل می کند و دارای مدرک تحصیلی از کالج دارتموث ، دانشگاه براون و دانشگاه آلبانی در روسیه و مدیریت دولتی است. http://sites.google.com/site/paradigmforpeace

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی