چگونه می توانیم حکومت دائمی جنگ را متوقف کنیم

توسط گرت پورتر
نکات در #NoWar2016

اظهارات من مربوط به مشکل رسانه ها به عنوان عاملی در سیستم جنگ است اما عمدتاً بر این مسئله متمرکز نیست. من دست اول را به عنوان یک روزنامه نگار و به عنوان یک نویسنده تجربه کرده ام که چگونه رسانه های خبری اخبار شرکت ها به مجموعه ای از خطوط مشخص در پوشش موضوعات جنگ و صلح می پردازند که به طور سیستماتیک تمام داده های مغایر با این خطوط را مسدود می کند. خوشحال می شوم که در مورد تجربیات خود به ویژه در پوشش دویدن و سوریه در Q و A صحبت کنم.

اما من اینجا هستم که در مورد مسئله بزرگتر نظام جنگ و آنچه در مورد آن باید انجام شود صحبت کنم.

من می خواهم دیدگاهی از چیزی که در بسیاری از سالها به طور جدی مورد بحث قرار نگرفته است را ارائه دهم: یک استراتژی ملی برای بسیج بخش بزرگی از جمعیت این کشور برای شرکت در یک جنبش برای مجبور کردن عقب نشینی دولت جنگ دائمی.

من می دانم که بسیاری از شما باید فکر کنید: این یک ایده عالی برای 1970 و یا حتی 1975 است، اما این دیگر مربوط به شرایطی است که امروزه در این جامعه روبرو هستیم.

درست است که این ایده ای است که به نظر می رسد اولین بار در زمان جنگ ویتنام به چشم می خورد، وقتی احساسات ضد جنگ خیلی قوی بود که حتی کنگره و رسانه های خبری نیز تحت تأثیر آن قرار گرفتند.

همه ما می دانیم که طی چند دهه گذشته ، برای ایجاد جنگ دائمی "عادی جدید" ، همانطور که اندرو باچویچ به درستی گفته است ، اتفاق افتاده است. اما بگذارید پنج مورد واضح را علامت بزنم:

  • این پیش نویس توسط یک ارتش حرفه ای جایگزین شده است، که در دوره عصر ویتنام عامل مهمی در افزایش نگرانی هاست.
  • احزاب سیاسی و کنگره به طور کامل توسط مجتمع نظامی-صنعتی فاسد شده اند.
  • دولت جنگ از 9 / 11 به منظور جمع آوری قدرت های عظیم جدید و مناسب تر شدن بودجه فدرال از قبل استفاده کرد.
  • رسانه های خبری جنگجویانه تر از همیشه هستند.
  • ضد جنگ قدرتمند که در این کشور و سراسر جهان در واکنش به حمله آمریکا به عراق بسیج شد، طی چند سالی که از عدم توانایی فعالان برای تأثیرگذاری بر بوش یا اوباما بود، از بین رفت.

همه شما احتمالاً می توانید موارد بیشتری را به این لیست اضافه کنید ، اما همه اینها به هم پیوسته و تعاملی هستند و هر یک از آنها به شما کمک می کند تا توضیح دهید که چرا دهه گذشته فعالیت های ضد جنگ بسیار تاریک به نظر می رسید. کاملاً واضح است که دولت جنگ دائمی به حدی رسیده است که گرامشی آن را "هژمونی ایدئولوژیک" خواند تا حدی که اولین بیان سیاست رادیکال در نسل ها - کمپین سندرز - آن را مسئله ساز نکرد.

با این وجود من اینجا هستم که به شما نشان دهم که علیرغم این واقعیت که به نظر می رسد که دولت جنگ با تمام متحدان خصوصی آن به همان اندازه بالا می رود، شرایط تاریخی ممکن است برای اولین بار به یک چالش پیش روی دولت جنگی مطلوب باشد در سالهای زیادی

اول: کمپین سندرز نشان داده است که بخش بسیار زیادی از نسل های هزاره به کسانی که در جامعه قدرت دارند اعتماد ندارند ، زیرا آنها توافق نامه های اقتصادی و اجتماعی را برای منافع یک اقلیت کوچک در حالی که اکثریت قریب به اتفاق - و به ویژه جوان. بدیهی است که عملیات دولت دائمی جنگ را می توان به طور قانع کننده ای متناسب با آن مدل تحلیل کرد ، و این فرصت جدیدی را برای به دست آوردن وضعیت جنگ دائمی فراهم می کند.

دوم: مداخلات ارتش آمریكا در عراق و افغانستان چنان شکستهای آشكاركننده ای بوده است كه در مقطع كنونی تاریخی ، نقطه پایینی در حمایت از مداخله گرایی یادآور اواخر جنگ ویتنام و دوران پس از جنگ (اواخر دهه 1960 تا اوایل دهه 1980) مشاهده می شود. اکثر آمریکایی ها به همان سرعتی که علیه جنگ ویتنام انجام دادند ، علیه عراق و افغانستان روی آوردند. و مخالفت با مداخله نظامی در سوریه ، حتی در مواجهه با پوشش گسترده رسانه ها که حمایت از چنین جنگی را ترغیب می کرد ، طاقت فرسا بود. نظرسنجی گالوپ در سپتامبر 2013 نشان داد که سطح حمایت از استفاده از زور در سوریه - 36 درصد - کمتر از هر پنج جنگ پیشنهادی از پایان جنگ سرد است.

سوم، ورشکستگی بسیار ظریف از دو طرف در این انتخابات، ده ها میلیون نفر در این کشور - به ویژه جوانان، سیاه پوستان و مستقلان - به جنبشی متصل شده اند که نقاط اتصال را به هم مرتبط می کنند.

با توجه به این شرایط استراتژیک مطلوب، من پیشنهاد می کنم زمان آن فرا رسیده است که یک جنبش ملی تازه متشکل از یک استراتژی مشخص برای رسیدن به هدف پایان دادن به جنگ دائمی به وسیله استفاده از ابزارهای مداخله در درگیری های خارجی، گرد هم آیند.

منظورش چیست؟ زیر چهار عنصر کلیدی است که ما نیاز داریم تا چنین استراتژی را شامل شود:

(1) یک دید واضح و دقیق از آنچه که دولت جنگ دائمی را از بین می برد، به معنای واقعی عمل کردن برای ارائه یک هدف معنی دار برای حمایت مردم است

(2) یک روش جدید و قانع کننده برای آموزش و بسیج مردم برای اقدام علیه دولت جنگ دائمی است.

(3) استراتژی برای رسیدن به بخش های خاص جامعه در مورد این موضوع، و

(4) یک برنامه برای فشار آوردن به فشار سیاسی برای پایان دادن به جنگ دائمی در طول ده سال است.

حالا من می خواهم در اولویت قرار دادن پیام تبلیغاتی در مورد اهمیت پایان دادن به جنگ دائمی، تمرکز کنم.

من پیشنهاد می کنم که راه بسیج تعداد زیادی از مردم در مورد مسئله پایان دادن به جنگ دائمی این است که ما از مبارزات انتخاباتی ساندرز استفاده کنیم ، که به معنای گسترده ای مبنی بر تقلب در سیستم های سیاسی و اقتصادی به نفع افراد فوق ثروتمند است. . ما باید تقاضای موازی با توجه به وضعیت جنگ دائمی داشته باشیم.

چنین فرجام خواهی کل سیستمی است که سیاست های جنگی ایالات متحده را به عنوان یک راکت ساخته و اجرا می کند. به عبارت دیگر ، دولت دائمی جنگ - نهادهای دولتی و افرادی که برای اجرای جنگ دائمی سیاست ها و برنامه ها را تحت فشار قرار می دهند - باید به همان روشی که نخبگان مالی مسلط بر اقتصاد برای بخش بزرگی از مشروعیت زدایی شده اند ، از مشروعیت خارج شوند. جمعیت ایالات متحده این کارزار باید از موازی قدرتمند سیاسی بین وال استریت و دولت امنیت ملی بهره ببرد و از نظر جلب هزینه تریلیون دلار از مردم آمریکا. از نظر وال استریت ، سودهای ناخوشایند به شکل سودهای بیش از حد از اقتصاد تقلبی بدست آمد. برای دولت امنیت ملی و متحدان پیمانکاری آن ، آنها به شکل تصرف کنترل بر پول های اختصاص یافته از مودیان ایالات متحده برای تقویت قدرت شخصی و نهادی خود درآمدند.

و در هر دو بخش سیاست مالی-اقتصادی و بخش جنگ، نخبگان از یک فرایند سیاستگذاری جعلی استفاده می کنند.

بنابراین ما باید شعار به یادماندنی ژنرال Smedley Butler مربوط به دهه 1930 ، "جنگ یک راکت است" را به روز کنیم تا این واقعیت را منعکس کند که مزایایی که اکنون برای امنیت ملی ایجاد می شود باعث می شود سودجویان جنگ در دهه 1930 بازی کودکانه باشد. من شعاری مانند "جنگ دائم راکت است" یا "دولت جنگ راکت است" را پیشنهاد می کنم.

این رویکرد برای آموزش و بسیج مردم برای مقابله با دولت جنگ نه تنها م mostثرترین راه برای از بین بردن هژمونی ایدئولوژیک دولت امنیت ملی است. این واقعیت همچنین واقعیت مربوط به هر مورد تاریخی مداخله گرایی ایالات متحده را منعکس می کند. من حقیقت آن را بارها و بارها از تحقیقات تاریخی خودم و گزارش درمورد مسائل امنیت ملی دیده ام.

این یک قاعده غیرقابل تغییر است که این بوروکراسی ها - اعم از نظامی و غیرنظامی - همیشه به دنبال سیاست ها و برنامه هایی هستند که با منافع نهاد دیوان سالار و رهبران آن منطبق باشد - حتی اگر همیشه به منافع مردم آمریکا آسیب برساند.

این جنگ ها در ویتنام و عراق، افزایش نفوذ آمریکا در افغانستان و حمایت آمریکا از جنگ در سوریه را توضیح می دهد.

این توضیح می دهد که گسترش گسترده CIA در جنگ های هواپیماهای بدون سرنشین و گسترش نیروهای ویژه ویژه به کشورهای 120.

و این توضیح می دهد که چرا مردم آمریکا برای چندین دهه با ناراحتی همراه شدند و ده ها هزار سلاح هسته ای تنها می توانستند این کشور و تمدن را به طور کامل نابود کنند - و به همین دلیل است که دولت در حال حاضر تلاش می کند تا آنها را به عنوان بخشی مرکزی از سیاست آمریکا حفظ کند برای دهه های آینده.

نکته آخر: به نظر من بسیار مهم است که نقطه پایانی یک کارزار ملی به طور واضح و با جزئیات کافی برای اعتبار دادن به آن بیان شود. و این نقطه پایانی باید به شکلی باشد که فعالان بتوانند از آن به عنوان چیزی برای حمایت از آن یاد کنند - به طور خاص در قالب بخشی از قانون پیشنهادی. داشتن چیزی که مردم بتوانند از آن پشتیبانی کنند کلیدی برای کسب حرکت است. این چشم انداز از نقطه نهایی را می توان "پایان جنگ دائمی جنگ 2018" نامید.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی