by دیوید سوانسون، اکتبر 3، 2018.
سقوط نظام جنگ عنوان امیدوارکننده و پیشگویانه کتابی است که در سال 2007 نوشته جان جاکوب انگلیسی، که در واقع ایرلندی است، و ممکن است برای بسیاری که تلاش میکنند تا حدی از راه خود برای خروج از جنگ بیپایان عقبنشینی کنند و در عین حال آمادگی پذیرش منسجمتر و منسجمتر را ندارند، قدمی ارزشمند باشد. حکمت اثبات شده تجربی لغو کامل. نمیدانم که آیا یکی از نویسندگان کتابهای زیر که من به طور معمول به مردم توصیه میکنم، کتاب انگلیسی را خواندهاند یا خیر، اما از نظر زمانی و منطقی نیز پیشبینی خوبی برای آنها ایجاد میکند:
قتل شامل: کتاب دوم: سرگرمی مورد علاقه ی امریکا توسط Mumia ابو جمال و استفان ویتوریا، 2018.
راهکارهای صلح: سخنرانی های هیروشیما و ناگازاکی را زنده نگه می دارد توسط ملیندا کلارک، 2018.
جلوگیری از جنگ و ترویج صلح: راهنمای برای متخصصین بهداشت ویرایش شده توسط ویلیام ویست و شلی سفید، 2017.
طرح کسب و کار برای صلح: ساختن جهانی بدون جنگ توسط Scilla Elworthy، 2017.
جنگ هرگز تنها نیست توسط دیوید سوانسون، 2016.
سیستم امنیتی جهانی: جایگزینی برای جنگ by World Beyond War، 2015 ، 2016 ، 2017.
یک پرونده قدرتمندی علیه جنگ: آنچه آمریکا در کلاس تاریخ ایالات متحده از دست داده است و آنچه ما (همه) می توانیم انجام دهیم توسط کتی Beckwith، 2015.
جنگ: جنایت علیه بشریت توسط روبرتو ویوو، 2014.
رئالیسم کاتولیک و لغو جنگ توسط دیوید کارول Cochran، 2014.
جنگ و تهدید: آزمون انتقادی توسط Laurie Calhoun، 2013.
Shift: آغاز جنگ، پایان دادن به جنگ توسط Judith Hand، 2013.
جنگ بیشتر: مورد برای لغو توسط دیوید سوانسون، 2013.
پایان جنگ توسط جان هورگان، 2012.
گذار به صلح توسط راسل فور-برک، 2012.
از جنگ به صلح: راهنمای صدها سال آینده توسط کنت شیففر، 2011.
جنگ دروغ است توسط دیوید سوانسون، 2010، 2016.
فراتر از جنگ: پتانسیل انسانی برای صلح توسط داگلاس فری، 2009.
زندگی فراتر از جنگ توسط Winslow Myers، 2009.
سقوط نظام جنگ بر دیدگاه های لئو تولستوی، برتراند راسل، مهنداس گاندی و آلبرت انیشتین تمرکز دارد. بله! من فقط میتوانم تصور کنم که اگر آن چهار مرد، سه مرد احتمالاً «سفیدپوست» و هر چهار کاملاً مرده را در یک کنفرانس در یک کنفرانس مترقی، رزرو کنم، چه چیز غولپیکری را تصور میکنم. من این کار را انجام میدهم، البته، بهدلیل خردی که هر کدام باید به اشتراک بگذارند. اما نقاط ضعف این مجموعه بی ارتباط با نقد مرده-سفید-مرد نیست. خرد جوامع غیرغربی که هرگز جنگ نکردند یا جنگ نکردند، در هیچ داستانی از راه یافتن غرب به کشف چگونگی ایجاد صلح غایب است - گویی صلح یک ساختار پارلمانی یا یک شبکه کامپیوتری است. وقتی انیشتین از فروید پرسید که آیا صلح ممکن است، من ترجیح میدهم از ژان پل سارتر یا برتراند راسل بپرسد، افرادی که همیشه صلح را انتخاب نمیکردند، اما میتوانستند ادعا کنند که ممکن است. بهتر از این، شاید از مارگارت مید می پرسید. بهتر از این، او به جای تلاش برای اثبات چیزی ممکن در تئوری که صرفاً در عمل غیرغربی کار می کرد، به جوامعی نگاه می کرد که این کار را انجام داده اند و انجام می دهند.
با این حال، چهار متفکر صلح مورد بحث، جذاب و ارزشمند هستند، اگرچه به وضوح محدود هستند. تولستوی کاملاً شفاف و سازش ناپذیر است، اما همه چیز را بر اساس ایمان مذهبی استوار می کند که برای کسی که نمی تواند آن را به اشتراک بگذارد، فایده ای ندارد. به نظر می رسد راسل همان تولستوی سکولار است که می تواند خرد خود را جهانی کند، با این تفاوت که راسل فقط با «جنگ های بد» مخالفت می کرد – هرچند او این کار را بسیار خوب انجام می دهد. گاندی ما را به توجیهات مذهبی برای حمایت نکردن از کشتار جمعی بازمی گرداند. اما، علیرغم گفتههای خود گاندی، ایدههای او بهجای ادعای بازگویی سنت واقعی دیگران، چنان خلاقانه آشکار است که بسیاری از پیروان آن، تفکیک اعمال گاندی را از دین گاندی آسان کردهاند. اینشتین دوباره ما را از قلمرو مذهبی خارج می کند، اما به مخالفت جنگی جزئی بازمی گردد. مخالفت انیشتین با جنگ بود نسبی.
بنابراین، هر چهار مورد از این نمونهها کم به نظر میرسند. با گفتن آن، منظور من این است که تا حد امکان به درس های قابل استفاده ای که چهار مرد تدریس کردند، اشاره کنم، نه به زندگی آنها به عنوان انسان های نمونه - اگرچه من ادعا نمی کنم که این دو چیز را می توان به طور کامل از هم جدا کرد. همانطور که در کتاب های ذکر شده در بالا مشاهده می شود، دانش و تفکر در مورد لغو جنگ تکامل یافته است. رفتارهایی که ما آن را "جنگ" می نامیم نیز همینطور است. بنابراین نگرش مردمی نسبت به جنگ داشته باشید. اما من گمان میکنم که بدون پیشرفتهایی که این متفکران به آن کمک کردند، در وضعیت بدتری قرار خواهیم داشت.
انگلیسی در پایان کتابش، تولستوی را بهعنوان بیشک افسانههای جنگ، راسل اسطورههای توجیه جنگ، گاندی اسطورههای خشونت، و انیشتین اسطورههای امنیت را توصیف میکند. اینها قطعاً اهدافی هستند که این نویسندگان می توانند تا زمانی که چنین افسانه هایی ادامه دارند، خدمت کنند، که امیدواریم با امید به زندگی این گونه انسانی یکسان نباشد.