اشکال گوناگون جنگ-برای ما خوب است

به نظر می رسد ما فقط از طریق برخورد با بحث این جنگ برای ما خوب است زیرا صلح را به همراه دارد. و در کنار آن پیچ و تاب بسیار متفاوتی وجود دارد ، همراه با برخی از بینش های جالب. در اینجا یک پست های وبلاگ توسط جوشوا هالند در وب سایت بیل مویرز.

"مدتهاست که جنگ به عنوان تلاشی مورد اصرار نخبگانی قرار دارد که بیشترین تلاش را برای به دست آوردن درگیری - چه برای محافظت از دارایی های خارج از کشور ، ایجاد شرایط مطلوب تر برای تجارت بین المللی و یا فروش مواد برای درگیری - و پرداخت با خون از فقرا ، علوفه توپ که به کشورشان خدمت می کنند اما در نتیجه نتیجه مستقیم ندارند.

" . . جاناتان کاورلی ، دانشمند علوم سیاسی MIT ، نویسنده کتاب رأی دهی وزارت دفاع، ثروت و جنگ, و خود یک جانباز نیروی دریایی ایالات متحده، استدلال می کند که ارتش های به طور فزاینده ای با تکنولوژی پیشرفته، با ارتش های تمام داوطلب که تلفات کمتر را در درگیری های کوچکتر حفظ می کنند، با افزایش نابرابری اقتصادی همراه است تا انگیزه های ناخوشایندی ایجاد کند که دیدگاه متعارف جنگ را در سر می گیرد. . . .

جوشوا هلند: تحقیقات شما منجر به نتیجه گیری تا حدودی ضد خلاف می شود. می توانید خلاصه پایان نامه خود را به من بدهید؟

"جاناتان کاورلی: استدلال من این است که در یک دموکراسی شدید صنعتی مانند ایالات متحده، ما یک شکل بسیار شدیدی از جنگ را توسعه داده ایم. ما دیگر میلیونها نیروی رزمی در خارج از کشور را ارسال نمی کنیم و یا تعداد زیادی تلفات را به خانه می رسانیم. هنگامی که شما شروع به جنگ با تعداد زیادی از هواپیماها، ماهواره ها، ارتباطات و چند نیروی عملیات ویژه تمرین می کنید، رفتن به جنگ، تمرین نوشتن تمرین به جای بسیج اجتماعی است. و هنگامی که شما جنگ را به یک تمرین نوشتاری تبدیل می کنید، انگیزه های جنگ و علیه رفتن به جنگ تغییر می کند.

"شما می توانید آن را به عنوان یک تمرین توزیع مجدد تصور کنید ، جایی که افرادی که درآمد کمتری دارند به طور کلی سهم کمتری از هزینه های جنگ را پرداخت می کنند. این امر به ویژه در سطح فدرال بسیار مهم است. در ایالات متحده ، بودجه دولت فدرال عمدتا از 20 درصد بالا تأمین می شود. بیشتر دولت فدرال ، من می گویم 60 درصد ، شاید حتی 65 درصد ، توسط افراد ثروتمند تأمین می شود.

"برای اکثر مردم ، جنگ اکنون از نظر خون و گنج هزینه بسیار کمی دارد. و اثر بازتوزیعی دارد.

"بنابراین روش من بسیار ساده است. اگر فکر می کنید مشارکت شما در درگیری حداقل خواهد بود و منافع بالقوه آن را می بینید ، باید بر اساس درآمد خود ، تقاضای بیشتری برای هزینه های دفاعی و افزایش ولگردی در دیدگاه های سیاست خارجی خود را ببینید. و مطالعه من در مورد افکار عمومی اسرائیل نشان داد که هرچه فرد ثروت کمتری داشته باشد ، در استفاده از ارتش پرخاشگری بیشتری دارد. "

احتمالاً کاورلی تصدیق می کند که جنگ های ایالات متحده کشتار یک طرفه مردمی است که در کشورهای فقیر زندگی می کنند و بخشی از مردم در ایالات متحده از این واقعیت آگاه هستند و به دلیل آن مخالف جنگ ها هستند. احتمالاً او همچنین آگاه است که نیروهای آمریکایی هنوز در جنگ های ایالات متحده می میرند و هنوز هم به طور نامتناسبی از فقرا گرفته می شوند. احتمالاً او همچنین آگاه است (و احتمالاً او همه این موارد را در کتاب خود ، که من نخوانده ام) ، روشن می کند که جنگ همچنان برای یک گروه فوق العاده نخبه در راس اقتصاد ایالات متحده بسیار سودآور است. سهام سلاح در حال حاضر در بالاترین سطح قرار دارد. روز گذشته یک مشاور مالی در NPR توصیه به سرمایه گذاری در اسلحه کرد. در واقع هزینه های جنگ ، پول عمومی را می گیرد و آن را به گونه ای هزینه می کند که بسیار نامتناسب برای ثروتمندان بسیار سودمند است. و گرچه دلارهای عمومی به صورت تدریجی جمع می شوند ، اما به تدریج نسبت به گذشته جمع می شوند. هزینه های آماده سازی جنگ در واقع بخشی از نابرابری است که به گفته کاورلی پشتیبانی کم درآمد از جنگ است. منظور کاورلی از ادعای خود مبنی بر اینکه جنگ (به پایین) توزیع مجدد دارد ، در مصاحبه کمی روشن تر می شود:

"هلند: در این تحقیق شما اشاره می کنید که اکثر دانشمندان علوم اجتماعی هزینه های نظامی را به عنوان یک اثر بازخرید را نمی بینند. من این را درک نکردم آنچه که بعضی از آنها "ارتش کینزی" نامیده می شود، یک مفهوم است که برای مدت طولانی در پیش گرفته است. ما یک تن از سرمایه گذاری های نظامی در ایالات جنوبی را نه تنها برای اهداف دفاعی بلکه همچنین به عنوان وسیله ای برای توسعه اقتصادی منطقه ای قرار دادیم. چرا مردم این را به عنوان یک برنامه توزیع مجدد بزرگ نمی بینند؟

"کاورلی: خب، من با این ساخت و ساز موافقم. اگر هر کمپین کنگره را تماشا می کنید یا به ارتباط هر نماینده با مؤسسان خود نگاه می کنید، خواهید دید که آنها در مورد سهم منصفانه خود از هزینه های دفاعی صحبت می کنند.

"اما نکته بزرگتر این است که حتی اگر به هزینه های دفاع به عنوان یک روند توزیع مجدد فکر نکنید ، این یک نمونه کلاسیک از نوع کالاهای عمومی است که یک کشور تأمین می کند. همه از دفاع از دولت سود می برند - این فقط افراد ثروتمند نیستند. و بنابراین دفاع ملی احتمالاً یکی از مکانهایی است که شما به احتمال زیاد سیاست های توزیع مجدد را مشاهده خواهید کرد ، زیرا اگر برای آن هزینه زیادی پرداخت نکنید ، بیشتر از این درخواست خواهید کرد. "

بنابراین، حداقل بخشی از این ایده به نظر می رسد که ثروت از بخش جغرافیایی ثروتمند ایالات متحده به فقیرتر منتقل می شود. بعضی از آنها حقیقت دارند. اما علم اقتصاد کاملاً واضح است که ، به طور کلی ، هزینه های نظامی مشاغل کمتری و مشاغل با درآمد بدتر تولید می کند و از نظر اقتصادی دارای مزایای کلی کمتری نسبت به هزینه های تحصیل ، هزینه های زیرساخت یا انواع مختلف دیگر هزینه های عمومی و یا حتی کاهش مالیات برای افراد شاغل است - که به تعبیر توزیع مجدد رو به پایین نیز هست. اکنون ، هزینه های نظامی می تواند یک اقتصاد را تخلیه کند و به عنوان تقویت اقتصاد تلقی شود ، و درک همان چیزی است که حمایت از نظامی گری را تعیین می کند. به همین ترتیب ، هزینه های عادی "عادی" نظامی می تواند با سرعتی بیش از 10 برابر هزینه های خاص جنگ ادامه یابد و تصور عمومی در همه طرف های سیاست ایالات متحده می تواند این جنگ ها باشد که هزینه های زیادی را متحمل می شود. اما باید واقعیت را تصدیق کنیم حتی وقتی در مورد تأثیرات ادراک بحث می کنیم.

و این مفهوم وجود دارد که نظامی گری به نفع همه است ، که با واقعیت جنگ در تضاد است خطرناک است ملتهایی که آن را برپا می کنند ، "دفاع" از طریق جنگ در واقع ضد تولید است. این نیز باید تأیید شود. و شاید - گرچه در آن شک دارم - این تصدیق در کتاب صورت گرفته است.

نظرسنجی ها به طور کلی از حمایت از جنگ ها کاسته می شود ، مگر در موارد خاص تبلیغات شدید. اگر در آن لحظه ها بتوان نشان داد که آمریکایی های کم درآمد بار بیشتری از پشتیبانی جنگ را دارند ، باید واقعاً مورد بررسی قرار گیرد - اما بدون فرض اینکه طرفداران جنگ دلیل خوبی برای حمایت خود دارند. در واقع ، کاورلی چند دلیل اضافی برای گمراه بودن آنها ارائه می دهد:

"هلند: اجازه دهید از شما در مورد یک توضیح رقیب برای اینکه چرا مردم فقیر بیشتر از اقدام نظامی عمل می کنند، بپرسید. در مقاله، شما ذکر این ایده است که شهروندان کمتر ثروتمند ممکن است مستعد خرید به آنچه شما را "اسطوره امپراتوری" می نامید. آیا می توانید آن را بازپس بگیرید؟

"کاورلی: برای اینکه ما برای جنگ برویم، باید طرف دیگر را فریب دهیم. این یک چیز بی اهمیت برای یک گروه از مردم است که به حمایت از کشتن یک گروه دیگر از مردم، مهم نیست که چقدر دلسوز شما فکر می کنید بشریت ممکن است. بنابراين، معمولا تورم تهديد و تهديد تهديدي وجود دارد و فقط با قلمرو جنگ اتفاق مي افتد.

"بنابراین در تجارت من ، برخی فکر می کنند که مسئله این است که نخبگان دور هم جمع می شوند و به دلایل خودخواهانه ، می خواهند به جنگ بروند. این درست است چه برای حفظ مزارع موز آنها در آمریکای مرکزی یا فروش اسلحه یا آنچه شما دارید.

وی گفت: "و آنها این افسانه های امپراتوری را ایجاد می کنند - این تهدیدهای متورم ، این ببرهای کاغذی ، هرچه شما بخواهید آن را بنامید - و سعی می کنند بقیه کشور را برای مبارزه با درگیری که لزوما به نفع آنها نیست بسیج کنند.

"اگر آنها درست می گفتند ، در واقع می دیدید که دیدگاه های سیاست خارجی مردم - ایده آنها از میزان تهدید بزرگ - با درآمد ارتباط دارد. اما هنگامی که شما تحصیلات را کنترل کردید ، من متوجه نشدم که این دیدگاه ها با توجه به ثروت یا درآمد شما متفاوت است. "

این به نظر من کمی برای من است. هیچ مشکلی وجود ندارد که مدیران Raytheon و مقامات منتخب آنها که در صندوق ذخیره می شوند، در حین تسلیم هر دو طرف جنگ بیشتر حس می کنند، نسبت به افرادی که درآمد و سطح تحصیل دارند، بیشتر دیده می شود. اما آن دسته از مدیران و سیاستمداران در هنگام صحبت کردن به طور گسترده در مورد ثروتمندان و فقرا در ایالات متحده، گروه آماری قابل توجه نیستند. علاوه بر این، اکثر متخصصان جنگ، اسطوره های خود را باور دارند، حداقل هنگام صحبت کردن با نظرسنجی. آمریکایی های کم درآمد اشتباه می کنند، هیچ دلیلی وجود ندارد که آمریکایی های دارای درآمد بالا نیز اشتباه کنند. کاورلی همچنین می گوید:

"آنچه برای من جالب بود این است که یکی از بهترین پیش بینی های اشتیاق شما برای خرج کردن در امور دفاعی ، تمایل شما به هزینه کردن در آموزش ، تمایل شما برای هزینه های بهداشت و درمان ، تمایل شما به خرج کردن در جاده ها بود. من واقعاً شوکه شدم از این واقعیت که در این نظرسنجی های افکار عمومی معامله "اسلحه و کره" در ذهن اکثر پاسخ دهندگان وجود ندارد. "

این دقیقاً درست به نظر می رسد. در سال های اخیر تعداد زیادی از آمریکایی ها موفق به ایجاد ارتباط بین آلمان صرف 4٪ از سطح ایالات متحده در ارتش خود و ارائه کالج رایگان ، بین هزینه های ایالات متحده به اندازه سایر کشورهای جهان برای آماده سازی جنگ و رهبری ثروتمندان نشده اند. جهان در بی خانمانی ، ناامنی غذایی ، بیکاری ، زندان و غیره. به نظر من این تا حدودی است زیرا دو حزب سیاسی بزرگ از هزینه های هنگفت نظامی طرفداری می كنند ، در حالی كه یكی مخالف و دیگری از پروژه های مختلف هزینه های كوچكتر پشتیبانی می كند. بنابراین بحثی بین کسانی که به طور کلی مخالف و مخالف هزینه هستند ، ایجاد می شود ، بدون اینکه کسی هرگز بپرسد "صرف چه کاری؟"

صحبت از افسانه ها ، در اینجا یکی دیگر از مواردی است که حمایت دو جانبه از نظامی گری را ادامه می دهد:

"هلند: نتیجه برچسب سپر در اینجا این است که مدل شما پیش بینی می کند که با افزایش نابرابری ، شهروندان عادی از ماجراجویانه نظامی حمایت بیشتری خواهند کرد ، و در نهایت در کشورهای دموکراتیک ، این ممکن است به سیاست های خارجی تهاجمی منجر شود. چگونه این عقیده با آنچه "تئوری صلح دموکراتیک" شناخته می شود - این ایده که دموکراسی ها تساهل کمتری در برابر منازعات دارند و احتمال جنگ آنها کمتر از سیستم های استبدادی بیشتر است؟

"کاورلی: خوب، این بستگی به آنچه شما فکر می کنید، راندن آرامش دموکراتیک است. اگر فکر می کنید این مکانیسم اجتناب از هزینه است، این برای صلح دموکراتیک خوب نیست. من می گویم اکثر مردم من در کسب و کار من صحبت می کنند، ما کاملا مطمئنیم که دموکراسی هایی مانند جنگیدن با بسیاری از جنگ ها. آنها فقط تمایل ندارند با یکدیگر مبارزه کنند. و احتمالا توضیحات بهتر برای آن هنجار تر است. مردم فقط مایل به حمایت از جنگ علیه یک جامعه دیگر نیستند، بنابراین سخن گفتن.

به بیان ساده تر ، وقتی دموکراسی برای حل مشکلات سیاست خارجی خود بین دیپلماسی و خشونت گزینه ای دارد ، اگر هزینه یکی از اینها کاهش یابد ، این امر قرار است مقادیر بیشتری از آن را در کارنامه خود قرار دهد. "

این واقعاً یک افسانه دوست داشتنی است ، اما اگر در تماس با واقعیت قرار بگیریم ، حداقل اگر کسی با ملتهایی مانند ایالات متحده "دموکراتیک" رفتار کند ، از بین می رود. ایالات متحده سابقه طولانی در سرنگونی دموکراسی ها و کودتاهای نظامی مهندسی دارد ، از سال 1953 تاکنون هندوراس ، ونزوئلا ، اوکراین و غیره. واقعیت ، با تصور اینکه این به این دلیل است که می توان با دموکراسی های دیگر برخورد منطقی کرد ، در حالی که ملت هایی که به ما حمله می کنند فقط به اصطلاح زبان خشونت را درک می کنند. دولت ایالات متحده بیش از حد دیکتاتورها و پادشاهان را به عنوان متحدان نزدیک برای تحقق این امر در اختیار دارد. در حقیقت این کشورها دارای منابع غنی اما فقیر اقتصادی هستند که تمایل دارند مورد حمله قرار بگیرند که آیا دموکراتیک نیستند یا مردم به خانه موافق هستند یا نه. اگر ثروتمندان آمریکایی به خلاف این نوع سیاست های خارجی روی آوردند ، من از آنها می خواهم که بودجه خود را تأمین کنند دفاع که آن را با مجموعه ای از ابزارهای موثرتر و کمتر مرگبار جایگزین می کند.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی