برلین – مونیخ – کیف

نوشته ویکتور گروسمن، بولتن برلین شماره 202، 14 ژوئن 2022

موج افکار عمومی در آلمان به اندازه جاهای دیگر قدرتمند - و تغییرپذیر است: "تهاجم روسیه را متوقف کنید!" - "از اوکراین دفاع کنید!" - "پول بفرستید" - "سلاح های بیشتر، بزرگتر و گسترده تر!" - "روسیه را شکست دهید!" حفظ این جزر و مد یک کمپین رسانه ای فراگیر است. هیچ سیاستمداری مستثنی نیست. حتی رئیس جمهور فرانک والتر اشتاین مایر و آنگلا مرکل، صدراعظم سابق، تحت فشار هستند تا برای تلاش های دیرینه گذشته برای دستیابی به تنش زدایی و کاهش رویارویی با روسیه که اکنون به عنوان «مماشات» محکوم می شود، بهانه ای بیاورند. (اشتاین مایر شدیداً عذرخواهی کرده است، مرکل سرسختانه از انجام آن سرباز می زند.) و فراخوان ها برای دفاع از اوکراین در حال گسترش است: اکنون به ما گفته می شود که از "قوانین نظم دموکراتیک" خود در یک جنگ صلیبی جدید دفاع کنیم.

هر دوره ای دعوت خود را برای نبرد با نیروهای شیطان داشته است. زمانی آنارشیسم بود، سپس بلشویسم، کمونیسم. پس از شکست آن تهدیدها، تهدیدهای جدیدی مورد نیاز بود. در سال 2001 تروریسم بود. با فرسایش این اصطلاح ترسناک، اقتدارگرایی جایگزین آن شده است. غرغره ای که از روی جلد مجلات به ما خیره شده است – پس از مرگ استالین، مائو و فیدل و حذف صدام حسین، اسامه بن لادن، قذافی – اکنون پوتینی غمگین است. و با او روسیه، که باید طرد شود، تحریم شود، ویران شود، گرسنه بماند و مهمتر از همه، شکست بخورد. من هنوز هیچ استفاده مستقیمی از کلمه "بمبباران شده" نشنیده ام، اما تسلیحات آماده هستند، با 800 میلیارد دلار سالانه هزینه در ایالات متحده آمریکا، حدود سیزده برابر بودجه نظامی روسیه، بدون احتساب سایر سلاح های ناتو. در آلمان، علاوه بر هزینه های نظامی هنگفت آن، پس از دریافت 100/2 اکثریت پارلمانی لازم برای لغو محدودیت های قانون اساسی، یک صندوق ویژه 3 میلیارد یورویی اضافه شد. استفاده از آن به تقویت و نوسازی بوندسوهر، برای هواپیماهای F-35، توانایی پرتاب بمب اتمی بر مسکو در زمان بی سابقه، برای کشتی های جنگی با قابلیت فرود در هر ساحل، برای آخرین مدل و مرگبارترین تانک ها محدود شده است.

همه اینها "برای رسیدن به امنیت" است. مرزهای آلمان هیچ جا تهدید نمی شود، اما حمله به اوکراین، گفته می شود، برنامه های پوتین برای بازپس گیری منطقه اتحاد جماهیر شوروی یا امپراتوری تزاری را ثابت می کند. پس چه کسی می داند؟ و هرگونه دعوت به عقل، برای فشار به آتش بس و مذاکره به جای درخواست برای شکست و "ویران کردن" روسیه، برکناری پوتین و محاکمه او، به عنوان مماشات محکوم می شود، با کنایه هایی به توافقنامه مونیخ 1938، زمانی که نویل چمبرلین و فرانسه نخست وزیر دالادیه چکسلواکی را فروخت.

من موازی هایی را نیز می بینم، اما موارد بسیار متفاوت. هدف اصلی هیتلر، که در پیمان ضد کمینترن با ایتالیا و ژاپن اعلام شد، حمله به اتحاد جماهیر شوروی و نابود کردن آن، تصاحب ثروت وسعت عظیم آن و نزدیک شدن به هژمونی با ژاپن، در تمام اوراسیا بود.

"غرب" چنین طرح هایی را چگونه دید؟ در یک جلسه محرمانه در 19 نوامبر 1937، لرد هالیفاکس، نماینده بریتانیا، به هیتلر تبریک گفت: «فورر نه تنها دستاوردهای بزرگی در آلمان به دست آورد، بلکه با نابود کردن کمونیسم در کشور خود، راه آن را به اروپا و بنابراین آلمان مسدود کرد. به درستی می توان به عنوان سنگری در برابر بلشویسم در نظر گرفت.

غرب، اگرچه خود فاشیست نبود، تنفر هیتلر از اتحاد جماهیر شوروی را تحسین می کرد و امیدوار بود که او ممکن است به آن حمله کند و آن را نابود کند، بنابراین هرگونه تهدید ناپسند سوسیالیستی را از بین ببرد. این امر را با حمایت از هیتلر، موسولینی و فرانکو در اسپانیا نشان داد، به سختی زمزمه ای مبنی بر مخالفت با تسلط نازی ها بر اتریش به زبان آورد، با قربانی شدن چکسلواکی که آلمان را به مرز روسیه رساند، و درخواست های لیتوینوف وزیر امور خارجه شوروی را رد کرد. جامعه ملل برای «امنیت جمعی» در برابر گسترش آلمان. امیدهای لیتوینوف برای اتحاد علیه فاشیسم با به رسمیت شناختن سریع پیروزی فرانکو توسط غرب در 1 آوریل 1939 از بین رفت. در عرض یک هفته استالین نتیجه‌گیری را گرفت، لیتوینوف را برکنار کرد و جانشین خود مولوتوف را به انجام معامله با آلمان واداشت.

همانطور که لیتوینوف اظهار داشت: رهبران بریتانیا و فرانسه «... هر کاری که می توانستند انجام داده بودند تا آلمان هیتلری را علیه اتحاد جماهیر شوروی با معاملات محرمانه و اقدامات تحریک آمیز تحریک کنند ... دولت شوروی، به منظور جلوگیری از درگیری مسلحانه با آلمان در شرایط نامساعد و در شرایطی. در انزوای کامل، مجبور به انتخاب دشوار و انعقاد معاهده عدم تجاوز با آلمان شد.»

دو سالی که ارتش سرخ به دست آورد، آزادی برلین توسط ارتش سرخ را ممکن کرد، اما تنها پس از مرگ بیش از 50 میلیون نفر که حدود 27 میلیون نفر از آنها شهروند شوروی بودند. حوادث پس از رد "امنیت جمعی" لیتوینوف توسط غرب، خونین و ویرانگر بود. وقایع 2022 نیز همینطور است. البته جهان بسیار متفاوت است و نه ناتو، نه پوتین و نه اوکراین آلمان نازی نیستند. اما آیا سیاست ایالات متحده این نبوده است که ناتو را به روسیه نزدیک‌تر و نزدیک‌تر کند، همسایگان خود را از نظر نظامی تقویت کند، با مانورهای مرزی تهدیدآمیز سالانه، سازمان‌دهی اقدامات تحریک‌آمیز مانند کودتا علیه رئیس‌جمهور منتخب اوکراین در سال 2014 به دلیل تمایل به تجارت با روسیه و غرب. ? آیا تلاشی برای محاصره کامل روسیه، تضعیف آن از نظر اقتصادی، با هدف نهایی «تغییر رژیم» با پیاده‌روی مانند یلتسین که دسترسی کامل به منطقه‌ای غول‌پیکر و رمپی برای حمله به آخرین مانع بزرگ در برابر هژمونی جهانی را فراهم می‌کند، نبوده است. ، چین؟ آیا سیاست کنونی ایالات متحده (بنابراین ناتو) فشارهای گذشته به سمت شرق - به نام «محصول بهداشتی، مهار» یا «بازگشت» را به یاد نمی آورد؟

این توافق زشت استالین با هیتلر به دلیل یک تهدید وجودی بسیار ضروری بود. آیا پوتین صحنه کنونی را مشابه دید؟ ما نمی توانیم بگوییم. البته او دید که چگونه اوکراین به طور پیوسته به موشک های ضد تانک Javelin، توپخانه مدرن، پهپادها و هویتزرهایی مسلح می شود که گلوله های مرگبار Excalibur را «با دقت دقیق» شلیک می کنند. همانطور که معاون وزیر امور خارجه ویکتوریا نولند (همان مقامی که کودتای 2014 در کیف را هدایت کرد) او مطمئناً از "تاسیسات تحقیقات بیولوژیکی" مرگبار و مشترک ایالات متحده و اوکراین اطلاع داشت. و ما نیازی به حدس زدن نداریم که اگر چین مانورهایی با سلاح سنگین در تیجوانا یا باخا کالیفرنیا انجام دهد، واشنگتن چه اقداماتی را انجام خواهد داد. می‌توانیم تهاجم خلیج خوک‌ها یا حملات علیه گواتمالا، گرانادا، پاناما، جمهوری دومینیکن را بررسی کنیم، نه اینکه به کره، ویتنام، عراق، لیبی، افغانستان اشاره کنیم، همه آنها از واشنگتن یا نیویورک بسیار دور هستند. خوشبختانه، تلفات جانی و خسارات در اوکراین به اندازه برخی از این تهاجمات نزدیک نشده است. ضرورت سوزان امروز؛ هرگز نباید به آن اعداد نزدیک شد!

اما حتی معتبرترین مقایسه ها با خطرات گذشته یا حال نمی تواند سهم دولت پوتین را در گناه وحشت فعلی به حداقل برساند! آنها همچنین نمی توانند بر این نگرانی غلبه کنند که پوتین ممکن است واقعاً رویای تزار پیتر، روسیه بزرگ را در سر می پروراند و حقوق اوکراین برای استقلال و حاکمیت را انکار می کند. همچنین اتهامات حاکمیت نازی ها نقض قوانین بین المللی، ویران کردن بسیاری از شهرها، شهرها و خانواده ها را، با وجود فرقه بسیار واقعی باندرا و قدرت اراذل و اوباش آزوف، توجیه نمی کند. به احتمال زیاد یک حمله گسترده علیه جمهوری های روسی زبان دونباس برنامه ریزی شده بود و پوتین برای جلوگیری از آن اقدام کرد. اما آیا تهاجم تنها روش پیشگیری بود؟ من نمی توانم بگویم.

چیزهای زیادی وجود دارد که ما نمی دانیم. اما تنها یک پاسخ برای تشدید تنش‌های کنونی وجود دارد، با افزایش جنگ‌طلبی مرتبط با انتخابات آمریکا، سلاح‌های قوی‌تر که به قیمت جان‌های بیشتر، عمدتاً اوکراینی‌ها - و تهدید دائمی جنگ اتمی تمام می‌شود. پاسخ باید فشار به بایدن و جانسون، باربوک و شولز برای حمایت از مذاکرات و صلح باشد. چنین پاسخی ممکن است دشوار باشد، به نظر من باید در سرلوحه دستور کار هر مترقی در سرتاسر جهان قرار گیرد! و همچنین به معنای استقبال از نتیجه‌گیری‌های مشابه توسط یک جمعیت بسیار مختلط از جمله اردوغان در ترکیه، پاپ در رم، رهبران شجاع لوتری در آلمان و حتی کیسینجر شاهین قدیمی جنگ است.

با وجود تلاش برای ساکت کردن روسیه، ندای صلح از داخل روسیه نیز شنیده می شود. امیدوارم نتیجه بدهد – اما نه برای آن دسته از روس هایی که آرزوی پیروزی ناتو را دارند – و یک بار دیگر قدرت را در اختیار رژیم قرار می دهند!

در آلمان، تلاش‌های ضعیفی برای اجتناب از رویارویی کامل و تلاش برای صلح از زبان صدراعظم اولاف شولتز، یک سوسیال دموکرات شنیده شد، که جرأت کوتاهی داشت به آینده نگاه کند. . اما سخنان ترسو در این راستا به زودی توسط شرکای ائتلافی او کنار گذاشته شد: دموکرات های آزاد دست راستی که آماده اند میلیاردها دلار برای جنگ و سلاح خرج کنند اما یک یورو بیشتر از میلیاردرها مالیات ندهند، و سبزها که زمانی مترقی به نظر می رسیدند و اکنون به آنها ملقب شده اند. سبزهای زیتونی»، با آنالنا بارباک، وزیر امور خارجه، بلندترین صدای این گروه پرخاشگر، حتی از رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، اورسولا فون در لاین. شولز می داند که مقاومت در برابر هر یک از شرکا می تواند کشتی ائتلاف او را غرق کند و به کاپیتانی او پایان دهد. هر دوی آن‌ها (و حزب خودش) با خوشحالی به بسیاری از ائتلاف‌های دولتی با دموکرات‌های مسیحی راست پیوسته‌اند و می‌توانند دوباره آن را در سطح ملی امتحان کنند. ترس او از فرار از خدمت آنها می تواند حمایت بلند او از بسته 100 میلیارد یورویی برای ارتش را توضیح دهد. اما این روند در سراسر اروپا قوی است، همانطور که در تلاش های سوئد و فنلاند برای شکستن سنت های دیرینه و درخواست برای پیوستن به ناتو دیده می شود. «آتلانتیکیست‌های» متخاصم از جنگ اوکراین برای خشنود کردن پنتاگون و ریتون‌ها و شکست دادن حامیان عمل‌گرا و تجارت‌گرای تجارت و نزدیکی با روسیه و چین استفاده کرده‌اند.

اولاف شولتز اکنون قصد دارد توهین‌های گذشته کیف را فراموش کند و به همراه امانوئل ماکرون و ماریو دراگی، نخست‌وزیر ایتالیا، که همگی تا حدودی مردد بوده‌اند، اما از اتهامات رسانه‌ای مبنی بر بی‌حوصلگی می‌ترسند، به دیدار این سه نفر برود. تقاضای اصرار برای سلاح های سنگین آنها بدون شک از برخورد شرم آور با پرچم های نازی مانند، نشان ها و خالکوبی های گردان های آزوف یا بازدید از مجسمه های غول پیکر باندرا در امان خواهند ماند.

شولز قبلاً برای اولین بار به ویلنیوس سفر کرده است، جایی که به سران کشورهای لیتوانی، لتونی و استونی اطمینان داد که آلمان به فکر آنها است و نیروهای بیشتری را به کشورهایشان نزدیک سن پترزبورگ و کالینینگراد روسیه می فرستد. هیچ اشاره ای به استفاده هیتلر از این منطقه بالتیک در هنگام حمله به اتحاد جماهیر شوروی در سال 1941 و محاصره مرگبار لنینگراد به مدت 2 سال و نیم، و همچنین مشارکت مشتاقانه داوطلبان بالتیک در واحدهای اس اس که برای هیتلر می جنگند، صورت نگرفت. در طول این بازدید، هیچ یک از راهپیمایی های سنتی و محافظت شده توسط پلیس جانبازان و حامیان اس اس برگزار نشد. لهجه فعلی آنها به حمایت از اوکراین تغییر کرده است.

در حالی که بادهای غربی قوی‌تر می‌وزیدند، تا حدی به دلیل همدردی و همبستگی، تا حدودی به بوی ناسیونالیسم و ​​نفرت آلوده شده بودند، در کجای آلمان DIE LINKE، چپ، حزبی که به طور سنتی برای صلح و مخالف مسابقه تسلیحاتی ایستاده بود، قرار داشت؟ با تاسف گفت بهتره نپرسی!

پس از نتایج فاجعه‌بار آن در انتخابات سراسری سپتامبر گذشته، جایی که به 4.9 درصد کاهش یافت، از 9.9 درصد در سال 2017 و تنها به لطف قانونی که به موجب آن، اگر سه یا چند نماینده مستقیماً توسط حوزه‌های خود انتخاب می‌شدند، به بوندستاگ بازگشتند. نمایندگی تناسبی (PR) لازم الاجرا شد. تنها سه پیروزی، دو در برلین، یک در لایپزیگ، بنابراین حزب در بوندستاگ ماند، اما دیگر بزرگترین حزب مخالف با 69 کرسی نیست، بلکه به عنوان ضعیف ترین، به 39 کرسی رسیده است. تغییرات اساسی بیش از فوریت بود! اما آنها ساخته نشدند و در سه انتخابات ایالتی، چپ دوباره به طرز فاجعه بار شکست خورد.

علیرغم مشارکت در چهار ائتلاف دولتی، در برلین، برمن، مکلنبورگ-پومرانیا غربی و تورینگن، موجودیت بیشتر حزب به وضوح در خطر بود. ضربه سختی در آوریل وارد شد، زمانی که سوزان هنیگ ولسو، رئیس مشترک "اصلاح طلب" تر، به دلیل "وضعیت شخصی" خود به عنوان مادر استعفا داد، اما با حمله ای پنهان به جانین ویسلر، رئیس مشترک مبارز تر خود، بر اساس یک مقاله تحریف شده در مجله حیله گر اشپیگل، همیشه دشمن Die Linke، که به دروغ از ویسلر می نویسد که یک مورد زن ستیزی توسط شریک سابق خود را پنهان کرده است. تقریباً مطمئناً که با جاسوسان و دستکاری‌کنندگان معمول پشت صحنه‌اش متحد شده بود، از سوء استفاده Die Linke با «جنس‌گرایی» نوشت.

به دلیل استعفای رئیس مشترک، شکست‌های زیاد در انتخابات و اتهامات جنسیت‌گرایی (اگرچه Die Linke دارای اکثریت زنان در هیئت بوندستاگ و مجلس‌های ایالتی است)، تصمیم گرفته شد که رهبری کاملاً جدید در حزب انتخاب شود. کنگره در ارفورت در 24-26 ژوئن. جنیس ویسنر با سرپیچی از حملات ناعادلانه رسانه ای، دوباره برای مقام عالی کاندید خواهد شد. از آنجایی که او یک زن آلمان غربی با گرایش چپ است، یک رئیس مشترک احتمالی ممکن است یک مرد آلمان شرقی با گرایش اصلاح طلب باشد.

اما حزب به شدت تقسیم شده است. «اصلاح طلبان» که کمپین فاجعه بار خود را در سال گذشته بر امید پیوستن به ائتلاف ملی با سبزها و سوسیال دموکرات ها بنا نهادند، مجبور شدند (فعلا) این رویا را به گور ببرند. حتی اگر امکان پذیر بود، حزب مجبور بود مخالفت با ناتو و استقرار نیروهای آلمانی در جنگ ها و اشغال های خارجی، مانند افغانستان و مالی، و مقاومت خود در برابر برنامه های تسلیحاتی بزرگ یا ارسال سلاح های سنگین به اوکراین را کنار بگذارد. "جناح چپ" Die Linke اصرار دارد که این به معنای کنار گذاشتن موقعیت خود به عنوان یک حزب تنها صلح است و در نتیجه نامربوط می شود: یک بخش سوسیال دمکرات کمی چپگرا از تشکیلات، که مخالفت خود را با سیستم سرمایه داری و قدرتمند آن فراموش می کند. قدرتمندان میلیاردر!

چنین سؤالات اساسی احتمالاً در مرکز بحث در ارفورت در پایان ماه - و در انتخاب روسای مشترک و همه سمت‌های دیگر قرار خواهند گرفت. آیا حزب طرفهایی را انتخاب خواهد کرد؟ آیا سازشی پیدا خواهد کرد؟ آیا ممکن است تقسیم شود و دو بخش ضعیف را تشکیل دهد و موقعیت صلح را در بوندستاگ و رسانه ها اعلام نشده باقی بگذارد؟ دو هفته دیگه باید بدونیم

++++++++++++

با وجود فاجعه کنونی، حدود چهل نفر، گذشته را نیز به یاد می آورند. در یک بنای یادبود مربع کوچک در پارک لوستگارتن برلین برای بزرگداشت یک شکست غم انگیز ملاقات کردند.

در ماه مه 1942، ماشین جنگی نازی ها، پس از تمام پیروزی های رعد اسا و دستاوردهای اولیه در حمله به اتحاد جماهیر شوروی، شروع به گاز گرفتن گرانیت کرده بود. عقب‌نشینی‌های غیرمنتظره و خسارات سنگین به معنای تضعیف روحیه بود، بنابراین یک نمایشگاه بزرگ و چندرسانه‌ای به نام «بهشت شوروی» برپا شد تا شوروی ویران‌شده و فقرزده‌ای را که در حال نابودی بودند نشان دهد - و دوباره اشتیاق به «پسران یونیفرم پوش ما» را به دست آورد.

دو گروه زیرزمینی، کمونیست های جوان، تصمیم گرفتند نمایشگاه را به آتش بکشند. پنج نفر از یک گروه، هفت نفر از یک گروه یهودی، گروه یهودی، که به شدت محدود شده بودند اما هنوز تحت تأثیر تبعیدها قرار نگرفته بودند، توسط هربرت باوم، 29 ساله، بسیار با استعداد، در ورزش، موسیقی، و در حمایت از ایده های مارکسیستی رهبری می شد - و بسیار مورد علاقه بود. همه آنها.

اما در تاریخ تعیین شده، 18 مه 1942، مواد قابل احتراق ترشح شده در اطراف نمایشگاه نتوانست مشتعل شود. نقشه کشف شد و تقریباً همه اعضای هر دو گروه دستگیر، شکنجه و به گیوتین فرستاده شدند. باوم در سلولش حلق آویز شده پیدا شد. بنای یادبود کوچک در برلین شرقی در سال 1981 ساخته شد و پس از یکپارچگی تنها اندکی تغییر یافت و تا حدی اشارات به اتحاد جماهیر شوروی را پنهان کرد.

در 8 مه، به مناسبت سالگرد یک پیروزی بزرگ، صدها نفر از برلینی‌ها بازدید سنتی سالانه از بنای یادبود شوروی در ترپتو، یکی از سه مجسمه در برلین را با مجسمه سرباز ارتش سرخ که کودک کوچکی را در آغوش گرفته بود، از سر گرفتند. یک بازو، در دست دیگر شمشیر، صلیب شکسته را به پای او می کوبید. چمن سبز طولانی زیر مجسمه شامل بقایای 7000 سرباز است که پس از چهار سال جنگ وحشتناک، در آخرین نبرد سخت برای شکست دادن فاشیسم هیتلری جان باختند.

++++++++

1. نکات جانبی اضافی: ایلان ماسک تولید خودروهای الکتریکی خود را در یک مجتمع کارخانه عظیم در منطقه ای جنگلی در جنوب شرقی برلین آغاز کرده است تا بزرگترین کارخانه او در اروپا باشد.

2. با افزایش قیمت‌ها در اینجا، طرح‌های مختلف دائماً مورد بحث قرار می‌گیرند، یا برای کاهش بدبختی یا ستیزه‌جویی رو به رشد، که اکنون در اعتصاب‌های پرستاران، متصدیان خطوط هوایی، پرسنل بیمارستان و دیگران دیده می‌شود، با تقاضاهایی تا 8 درصد افزایش حقوق.

3. در یک آزمایش عجیب، یک بلیت 9 یورویی در ماه های ژوئن، ژوئیه و آگوست، حمل و نقل رایگان را به مدت یک ماه در تمام سفرهای مترو، مرتفع، تراموا، اتوبوس و راه آهن، به جز تنها مسیرهای بین المللی فانتزی، اعطا می کند. از همان ابتدا، قطارها به سواحل بالتیک و دریای شمال مسدود شدند.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی