100 سال جنگ - 100 سال صلح و جنبش صلح، 1914 - 2014

توسط پیتر ون دان Dungen

کار گروهی توانایی همکاری مشترک در جهت رسیدن به یک چشم انداز مشترک است. the این سوختی است که به افراد عادی اجازه می دهد تا به نتایج غیرمعمول دست یابند. -اندرو کارنگی

از آنجا که این یک کنفرانس استراتژیک از جنبش صلح و جنگ ضد جنگ است و از آنجایی که در مقابله با سده هجدهم جنگ جهانی اول برگزار می شود، من نظرات من را به طور عمده به مسائل مربوط به صد ساله محدود می کنم. که در آن جنبش صلح می تواند به رویدادهای سالگرد که در طی چهار سال آینده گسترش می یابد، کمک کند. رویدادهای فراوانی نه تنها در اروپا، بلکه در سرتاسر جهان فرصتی برای جنبش ضد جنگ و صلح برای تبلیغ و پیشبرد برنامه های خود فراهم می کند.

به نظر می رسد تا کنون این دستورالعمل تا حد زیادی از برنامه رسمی رسمی، حداقل در بریتانیا وجود دارد که در آن چارچوب های چنین برنامه ای برای اولین بار در 11 ارائه شدth اکتبر 2012 توسط نخست وزیر دیوید کامرون در سخنرانی در موزه جنگ امپریال در لندن [1]. او اعلام کرد که انتصاب یک مشاور خاص و هیئت مشورتی، و نیز اینکه دولت یک صندوق ویژه از £ 50 میلیون را در اختیار دارد. هدف کلی یادبود جنگ جهانی اول سه برابر بود، او گفت: "برای احترام کسانی که خدمت کرده اند؛ به یاد کسانی که فوت کردند و اطمینان حاصل کنید که درسهای آموخته شده برای ما همیشه با ما زندگی می کنند. " ما (به عنوان مثال، جنبش صلح) می توانیم موافق باشیم که "افتخار، یادآوری و درس یادگیری" در واقع مناسب هستند، اما ممکن است درباره ماهیت دقیق و محتوای آنچه که در این سه بخش ارائه می شود، مخالف باشد.

قبل از حل این مسئله، ممکن است مفید باشد که به طور خلاصه آنچه را که در بریتانیا انجام می شود نشان دهد. از £ 50 میلیون، £ 10 میلیون به موزه جنگ امپریال اختصاص داده شده است که کامرون یک ستایشگر بزرگ است. بیش از £ 5 میلیون برای مدارس اختصاص داده شده است تا بازدید از دانش آموزان و معلمان را به میدان های جنگ در بلژیک و فرانسه امکان دهد. مانند دولت، بی بی سی همچنین یک کنترل کننده ویژه برای سنی 100 ساله اول جنگ جهانی دوم را تعیین کرده است. برنامه نویسی آن برای این، در 16 اعلام شدth 2013 اکتبر، بزرگتر و جاه طلبانه تر از هر پروژه دیگری است که تا کنون انجام داده است. [2] پخش تلویزیونی رادیو و تلویزیون ملی، برنامه های 130 را با حدود ساعت 2,500 در رادیو و تلویزیون پخش کرده است. به عنوان مثال، ایستگاه رادیویی پرچمدار بی بی سی، بی بی سی رادیو 4، یکی از بزرگترین سری های درام را که شامل قسمت های 600 است و با جلوی منزل برخورد می کند، سفارش داده است. بی بی سی، همراه با موزه جنگ امپریال، ساخت یک "کتابخانه دیجیتالی" با تعداد بی شماری از مواد آرشیو. این دعوت از کاربران برای ارسال نامه ها، خاطرات و عکس های تجارب بستگان خود در طول جنگ است. همان وبسایت برای نخستین بار دسترسی به بیش از 8 میلیون پرونده خدمات نظامی در موزه دارد. در ماه ژوئیه 2014، موزه بزرگترین پیشینه تاریخی هنر جنگ جهانی اول را که تاکنون دیده می شود، تحت پوشش قرار خواهد داد حقیقت و حافظه: هنر انگلیس در جنگ جهانی اول) [3] نمایشگاه های مشابه در تیت مدرن (لندن) و موزه جنگ امپریال شمالی (سالفورد، منچستر) خواهد بود.

از همان ابتدا در بریتانیا درمورد ماهیت جشن جنجال برانگیز بود، مخصوصا اینکه آیا این نیز یک جشن بود - جشن، یعنی قطعنامه بریتانیا و پیروزی نهایی، از این رو آزادی و دموکراسی را نه تنها برای کشور حفظ کرد بلکه همچنین برای متحدان (اما نه لزوما برای مستعمرات!). وزرای دولت، مورخان برجسته، چهره های نظامی و روزنامه نگاران در این بحث شرکت کردند. ناگهان سفیر آلمان درگیر شد. اگر، همانطور که نخست وزیر در سخنرانی خود اظهار داشت، این یادآوری باید موضوع آشتی باشد، و این نشان می دهد که نیاز به رویکرد هوشی (به جای پیروزی گونگ هو) است.

بحث های عمومی تا به حال در انگلستان به هر حال، با تمرکز دقیق مشخص شده است و در پارامترهایی که خیلی ضعیف شده اند انجام شده است. تا کنون چه چیزی از دست رفته است، جنبه های زیر است و آنها نیز ممکن است در جای دیگر به کار روند.

  1. به علاوه تغییرات ...؟

برای اولین بار، و شاید جای تعجب نیست، بحث بر روی علل فوری جنگ و مسأله مسئولیت جنگ متمرکز است. این نباید این واقعیت را نادیده بگیرد که بذر جنگ قبل از کشتار در سارایوو خوب کاشته شده است. یک رویکرد مناسب تر و سازنده تر و کمتر تقسیم کننده، نیاز به تمرکز دادن نه به کشورهای فردی، بلکه بر سیستم بین المللی به طور کلی که منجر به جنگ شد. این امر به نیروهای ملی گرایی، امپریالیسم، استعمارگرایی، نظامی گرایی توجه می کند که با هم آماده سازی زمین برای مقابله مسلحانه است. جنگ به طور گسترده به عنوان اجتناب ناپذیر، ضروری، شکوهمند و قهرمانانه شناخته شد.

ما باید به چه میزان این را بپرسیم سیستمیک علل جنگ - که منجر به جنگ جهانی اول شد - امروز با ما همراه هستند. بر طبق چند تحلیلگر، وضعیتی که در جهان امروز به خود میگیرد، شب قبل از جنگ در 1914 مشابه اروپا نیست. اخیرا تنش بین ژاپن و چین چندین مفسر را به این نتیجه رسیده است که اگر خطر امروز جنگ بزرگی باشد، احتمالا بین این کشورها وجود دارد - و آن را دشوار خواهد کرد که آن را محدود به آنها و منطقه. مشابهی با تابستان 1914 در اروپا ساخته شده است. در حقیقت، در کنفرانس سالانه جهانی اقتصادی که در ماه ژانویه در داووس برگزار شد، 2014، نخست وزیر ژاپن، شینزو آبه، زمانی که مقیاس کنونی رقابت چین و ژاپن را با انگلیس-آلمانی در ابتدای 20 مقایسه کرد،th قرن. [موازی این است که امروز چین یک دولت ناپایدار و بی سابقه با افزایش بودجه بودجه اسلحه است، مانند آلمان در 1914. ایالات متحده، مانند بریتانیا در 1914، یک قدرت هژمونیک در کاهش ظاهری است. ژاپن، مانند فرانسه در 1914، وابسته به امنیت آن است که قدرت را کاهش می دهد.] ملی گرایی رقیب، در حال حاضر، می تواند جنگ را جرقه کند. به گفته مارگارت مکملان، یکی از مورخان برجسته آکسفورد جنگ جهانی اول، امروز خاورمیانه هم شباهت نگران کننده ای به بالکان در 1914 دارد. [4] تنها واقعیتی که سیاستمداران و مورخان برجسته می توانند چنین تقابل هایی را به وجود آورند، باید یک علت برای نگرانی. آیا جهان از فاجعه 1914-1918 چیزی نفهمید؟ در یک نگرش مهم، این غیر قابل انکار است: دولت ها همچنان مسلح هستند و از نیروی و تهدید زور در روابط بین المللی خود استفاده می کنند.

مطمئنا، اکنون نهادهای جهانی وجود دارد، و اولویت اصلی سازمان ملل متحد است که هدف اصلی آن حفظ جهان در صلح است. با توجه به قوانین و مقررات بین المللی، قوانین و مقررات بین المللی بسیار پیشرفته تر شده است. در اروپا، نویسنده دو جنگ جهانی، اکنون یک اتحادیه وجود دارد.

در حالی که این پیشرفت است، این موسسات ضعیف هستند و نه منتقدانشان. جنبش صلح می تواند برای این تحولات اعتبار چندانی داشته باشد و متعهد به اصلاحات سازمان ملل است و اصول کلیدی حقوق بین الملل را بهتر شناخته و به آن پایبند تر است.

  1. یادآوری صلح خواهان و ارج نهادن به میراث آنها

ثانیا بحث تا کنون عمدتا نادیده گرفته شده است که جنبش ضد جنگ و صلح قبل از 1914 در بسیاری از کشورها وجود داشته است. این جنبش شامل افراد، جنبش ها، سازمان ها و مؤسساتی بود که دیدگاه های غالب در مورد جنگ و صلح را به اشتراک نگذاشتند و سعی داشتند یک سیستم را در نظر بگیرند که در آن جنگ دیگر ابزار قابل قبول برای کشور برای حل اختلافات آنها نبود.

در حقیقت، 2014 نه تنها صد سال قبل از شروع جنگ بزرگ، بلکه آن است دویست ساله جنبش صلح به عبارت دیگر، یک صد سال قبل از شروع جنگ در 1914، این جنبش مبارزات و تلاش برای آموزش مردم در مورد خطرات و بدبختی جنگ و مزایا و امکانات صلح بود. در طول قرن اول، از پایان جنگ های ناپلئون تا آغاز جنگ جهانی اول، دستاوردهای جنبش صلح، بر خلاف نظر گسترده، قابل توجه بود. بدیهی است، جنبش صلح در جلوگیری از فاجعه ای که جنگ بزرگ بود، موفق نشد، اما این به هیچ وجه اهمیت و شایستگی آن را کاهش نمی دهد. با این حال، این دویست ساله هیچ جایی ذکر نشده است - به نظر می رسد که این جنبش هرگز وجود نداشته باشد یا سزاوار به یاد نیاورد.

جنبش صلح پس از جنگهای ناپلئونی، هم در بریتانیا و هم در ایالات متحده، بوجود آمد. این جنبش که به تدریج به قاره اروپا و سایر نقاط گسترش یافت، پایه های بسیاری از نهادها و نوآوری های دیپلماسی بین المللی را فراهم آورد که بعدا در قرن بیست و نیز پس از جنگ بزرگ - مانند مفهوم داوری به عنوان یک جایگزین منطقی و منطقی برای نیروی خشن. ایده های دیگر که توسط جنبش صلح مورد حمایت قرار گرفت، خلع سلاح، اتحادیه فدرال، اتحادیه اروپا، حقوق بین الملل، سازمان بین المللی، تقسیم بندی، رهایی زنان بود. بسیاری از این ایده ها پس از جنگ جهانی 20 پیش می آیندth قرن بیست و یکم، و برخی از آنها متوجه شده اند، یا حداقل تا حدی.

جنبش صلح به ویژه در دو دهه قبل از جنگ جهانی اول به شدت قدرتمند بود، زمانی که دستورالعمل آن به بالاترین سطوح دولت رسید، به عنوان مثال، در کنفرانس صلح لاهه 1899 و 1907. نتیجه مستقیم این کنفرانس های غیرمستقیم - که به دنبال تجدید نظر (1898) توسط تزار نیکلاس دوم برای توقف مسابقه تسلیحاتی و جایگزینی جنگ با داوری صلح آمیز - ساخت قصر صلح بود که درهای خود را در 1913 باز کرد و جشن گرفت سیزده سالگی آن در ماه اوت 2013. از آنجا که 1946، این صندلی در واقع صندلی دیوان بین المللی دادگستری سازمان ملل متحد است. جهان قیمتی صلح را به نفع اندرو کارنگی، سرمایه دار آمریکایی اسکاتلندی آمریکایی که به عنوان پیشگام بشردوستی مدرن تبدیل شده بود، و همچنین یک مخالف شدید جنگ بود. همانند هیچ کس دیگر، او آزادانه مؤسسات اختصاص یافته به پیگیری صلح جهانی را تأمین کرد، که بیشتر آنها هنوز هم وجود دارد.

در حالی که کاخ صلح که دیوان بین المللی دادگستری را اداره می کند، مأموریت عالی خود را برای جایگزینی جنگ با عدالت می کند، میراث سخاوتمندانه کارنگی برای صلح، صندوق سرمایه گذاری کارنگی برای صلح بین المللی (CEIP) به صراحت از اعتقاد بنیانگذار آن به لغو جنگ، به این ترتیب جنبش صلح را از منابع بسیار ضروری محروم می کند. این امر تا حدودی می تواند توضیح دهد که چرا این جنبش به یک جنبش توده ای نفوذ نکرده است که می تواند فشار موثر بر دولت ها ایجاد کند. من معتقدم که مهم است که لحظات خود را در این مورد منعکس کنیم. در 1910 Carnegie که معروفترین فعالین صلح آمریكا و ثروتمندترین مرد جهان بود، بنیاد صلح خود را با $ 10 میلیون دلار تأمین كرد. در پول امروز، این معادل $ 3,5 است بیلیون. تصور کنید که جنبش صلح - یعنی جنبش لغو جنگ - امروز می تواند در صورت دسترسی به این نوع پول یا حتی کسری از آن، کار کند. متأسفانه، در حالی که کارنگی از حمایت و فعالیت حمایت کرد، مؤسسین صندوق صلحش از تحقیقات حمایت کردند. همانطور که قبلا به عنوان 1916، در وسط جنگ جهانی اول، یکی از حامیان حتی پیشنهاد کرد که نام موسسه باید به صندوق کارنیجی برای بین المللی تغییر کند عدالت.

هنگامی که صندوق به تازگی جشن 100 خود راth سالگرد، رئیس جمهور (جسیکا ت. متیوز)، سازمان را "قدیمی ترین امور بین الملل" نامید فکر می کنم مخزن در ایالات متحده [5] او می گوید هدفش، به گفته بنیانگذار، "لغو جنگ، تلخی که بر تمدن ما می گذارد، تشدید می کند"، اما او می افزاید: "این هدف همیشه غیر قابل دستیابی بود". در واقع، او تکرار آنچه رئیس جمهور از صندوق در 1950s و 1960s بود و سپس قبلا گفت. جوزف جی. جانسون، یکی از مقامات سابق وزارت امور خارجه ایالات متحده، بر اساس یک تاریخ اخیر منتشر شده از سوی صندوق، این موسسه را از حمایت غیرمستقیم سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین المللی نقل مکان کرد. همچنین، "... برای اولین بار، یک رئیس جمهور از صندوق کارنگی [دیدگاه اندرو Carnegie] از صلح را به عنوان آثار تاریخی رفته، به جای الهام بخشیدن به حال حاضر است. هر گونه امید صلح دائمی یک توهم بود. [6] جنگ جهانی اول، کارنگی را مجبور کرد تا اعتقاد او را به این باور برساند که جنگ "بزودی برای مردان متمدن ناسازگار است، اما بعید است که او به طور کامل از اعتقاد خود بیرون برود. او مشتاقانه مفهوم وودرو ویلسون از سازمان بین المللی را پشتیبانی کرد و خوشحال بود زمانی که رئیس جمهور نام پیشنهادش را برای "لیگ ملل" پیشنهاد کرد. با امید، او در 1919 جان سپرد. او از کسانی که هدایت بزرگ خود برای صلح را از امید و اعتقاد به اینکه جنگ می تواند و باید لغو شود، چه می گوید؟ و در نتیجه جنبش صلح را از منابع حیاتی لازم برای پیگیری علت بزرگ خود محروم کرده است؟ بان کی مون، وقتی می گوید، درست است و تکرار می کند که "جهان بیش از حد مسلح است و صلح کم است". روز جهانی اقدامات در مورد هزینه های نظامی (GDAMS)، که ابتدا توسط دفتر صلح بین المللی پیشنهاد شده، دقیقا به این مسئله رسیدگی می کند (4th نسخه در 14th آوریل 2014. [7]

میراث دیگری از جنبش صلح بین المللی قبل از جنگ جهانی اول با نام یکی دیگر از بزرگان تجاری و صلح که نیز یکی از برجسته ترین دانشمندانی بود: الفرد نوبل، سوئد، مخترع. جایزه صلح نوبل، اولین بار در 1901 اهدا شد، عمدتا نتیجه ارتباط نزدیکی با برتا فون ساتنر، کارشناس ارشد اتریشی است که در یک زمان تنها در یک هفته تنها دبیرش در پاریس بود. او از زمانی که رمان پرفروشترین او بود، رهبر بی نظیر جنبش بود گذاشتن تو اسلحه (مرگ Waffen nieder!) در 1889 ظاهر شد، تا زمان مرگش، بیست و پنج سال بعد، در 21st ژوئن 1914، یک هفته قبل از بازی در سارایوو. در 21st ماه ژوئن امسال (2014)، ما شاهد صد سالگی از مرگ او هستیم. فراموش نکنید که این نیز 125 استth سالگرد انتشار رمان معروف او. من می خواهم نقل قول کنم که لئو تولستوی، چه کسی در مورد جنگ و صلح چیزی می داند، در ماه اکتبر 1891 نوشت: "من به شدت از کار شما قدردانی می کنم و ایده به من می رسد که انتشار رمان شما خوشحال است. - لغو برده داری توسط کتاب معروف زن، خانم بیچر استو پیش آمد؛ خداوند اعطا کند که لغو جنگ ممکن است به شما برسد. [8] قطعا هیچ زن دیگری برای جلوگیری از جنگ بیشتر از برتا فون ساتنر [9]

می توان استدلال کرد که اسلحه های خود را بگذارید کتابی است که پس از ایجاد جایزه صلح نوبل (که نویسنده آن اولین گیرنده زن در 1905 بود). این جایزه، در اصل، یک جایزه برای جنبش صلح بود که توسط برتا فون ساتنر و به ویژه برای خلع سلاح نشان داده شده است. که در سال های اخیر توسط وکیل نروژی و فعال صلح، فردریک هافرمله در کتاب جذاب خود، جایزه صلح نوبل: آنچه نوبل به دنبال آن بود. [10]

برخی از چهره های برجسته کمپین صلح پیش از 1914 به بهشت ​​و زمین تبدیل شدند تا هموطنان خود را از خطرات جنگ بزرگ آینده و نیاز به جلوگیری از آن در تمام هزینه ها، متقاعد سازند. در پرفروشش توهم بزرگ: مطالعه رابطه قدرت نظامی در ملل به مزایای اقتصادی و اجتماعی آنهانورمن آنجل، روزنامه نگار انگلیسی می گوید که وابستگی پیچیده اقتصادی و مالی دولت های سرمایه داری در میان آنها بی عدالتی و ضد تولیدی بوده است که منجر به جابجایی اقتصادی و اجتماعی می شود. [11]

هر دو در طول و پس از جنگ، احساسات که بیشتر به جنگ مربوط می شد، "تخریب" بود، که عمدتا از تزئین آنجل محروم بود. ماهیت جنگ، و همچنین عواقب آن، از چیزی که به طور کلی انتظار می رفت دور بود. به طور خلاصه انتظار می رفت که "جنگ به طور معمول" بود. این در شعار عامه پسند، پس از آغاز جنگ، منعکس شده بود که "پسران از کوره در بیرون از ترانشه ها و خانه ها بیرون می آیند". البته، البته، 1914 کریسمس بود. در این صورت، کسانی که از کشتار جمعی جان سالم به در بردند، چهار سال طول کشیدند.

یکی از دلایل اصلی توضیح دادن محاسبات نادرست و تصورات غلط در رابطه با جنگ فقدان تخیل کسانی بود که در برنامه ریزی و اجرای آن مشارکت داشتند. [12] آنها پیش بینی نکردند که پیشرفت تکنولوژی های سلاح، بخصوص افزایش قدرت آتش از طریق مسلسل - جنگ های سنتی در میان پیاده ها منسوخ شده بود. پیشرفت در زمینه نبرد به زودی امکان پذیر خواهد بود و سربازان خود را در دهانه ها حفاری می کنند و منجر به ناپدید شدن می شود. واقعیت جنگ، آنچه که آن را تبدیل شده است - یعنی. کشتار دسته جمعی صنعتی - تنها زمانی معلوم می شود که جنگ در حال وقوع است (و حتی فرماندهان نیز به سرعت یاد می گیرند، همانطور که در مورد فرمانده کل ارتش بریتانیا، ژنرال داگلاس هیک به خوبی مستند شده است).

با این حال، در 1898، پانزده سال به طور کامل قبل از شروع جنگ، کارآفرین لهستانی و روسیه و پیشگام تحقیقات صلح مدرن، جان Bloch (1836-1902) در یک مطالعات حجم گسترده 6 در مورد جنگ از آینده این خواهد بود که جنگ مانند هیچ دیگر. [13] او از جنگ بعدی بزرگ می تواند از رندزوووس با مرگ سخن بگوید. او در پیش نویس نسخه آلمانی کار بزرگ خود نوشت. [XNUMX] او استدلال کرد و نشان داد که چنین جنگی غیرممکن بوده است. این است، به استثنای قیمت خودکشی. این دقیقا همان چیزی است که جنگ، وقتی که آمد، ثابت کرد: خودکشی تمدن اروپایی، از جمله انحلال امپراتوری اتریش-مجارستانی، عثمانی، رومانوف و ویلهلم. هنگامی که این جنگ به پایان رسید، جنگ نیز جهان را به پایان رساند، زیرا مردم آن را شناخته بودند. این است که به خوبی در عنوان خاطرات تند و تیزی از کسی که ایستاده بود "در بالای نبرد"، نویسنده اتریش استفان Zweig: جهان دیروز. [14]

این pacifists (که یکی از آنها Zweig بود، اگر چه او به طور فعال در جنبش صلح شرکت نمی کند)، که می خواست از جلوگیری از از بین بردن کشور خود در جنگ، به عنوان وطن پرستان واقعی بودند، اما اغلب با اعتراض و درمان شدند و به عنوان آرمان گرایان ساده لوحانه، بی رحمانه ها، بزدلان و حتی خائنان. اما آنها چیزی از نوع نبودند. سندی ای. کوپر به درستی به مطالعه خود درباره جنبش صلح قبل از جنگ جهانی اول پرداخت. وطن پرست Pacifism: جنگ با جنگ در اروپا، 1815-1914.[15] اگر جهان بیشتر از پیام خود توجه داشته باشد، فاجعه ممکن است اجتناب شود. همانطور که کارل هول، دایان مورخان صلح آلمان، در مقدمه خود در رابطه با جنبش پر زرق و برق جنبش صلح در آلمان آلمانی گفت: "بسیاری از اطلاعات مربوط به جنبش صلح تاریخی، شک و تردید را نشان خواهد داد که اروپا به چه میزان رنج می برد هنجارهای صلح طلبانه در بسیاری از گوش های ناشنوایان بوده است و پیش نویس های عملی و پیشنهادهای صلح آمیز سازمان یافته، افتخاری در سیاست و دیپلماسی رسمی پیدا کرده است. [16]

اگر، همانطور که هول به صراحت می گوید، آگاهی از وجود و دستاوردهای جنبش صلح سازمان یافته قبل از جنگ جهانی اول باید منتقدان خود را به معرفت فروتنانه الهام بخشند، در عین حال باید به تحریک کنندگان این جنبش امروز نیز تشویق کند . دوباره نقل قول هول: «اطمینان برای ایستادن بر روی شانه های پیشینیان که، علی رغم خصومت یا بی تفاوتی معاصران خود، به طور قاطعانه به اعتقادات صلحجویانه خود پایبند هستند، امروزه حرکت صلح آمیز را قادر می سازد تا بتواند در مقابل وسوسه های بسیاری دچار تزلزل ". [17]

برای اضافه کردن توهین به آسیب، این "پیشگامان آینده" (در عبارت فریبنده رومیان رولان) هرگز به دلیل آن نبوده است. ما آنها را به یاد نمی آوریم؛ آنها بخشی از تاریخ ما نیستند که در کتابهای درسی مدرسه تدریس می شود؛ هیچ مجسمه ای برای آنها وجود ندارد و هیچ خیابانی از آنها نام برده نشده است. چه دیدگاهی یک طرفه از تاریخ ما به نسل های آینده منتقل می کنیم! این به خاطر تلاش های مورخان مانند کارل هول و همکارانش که در گروه کاری "تحقیقات صلح تاریخی"Arbeitskreis Historische Friedensforschung)، وجود یک آلمان بسیار متفاوت در دهه های اخیر نشان داده شده است. [18] در این رابطه، همچنین می خواهم به چاپخانه ای که در بلمن توسط مؤسس صلح هلموت دونات تاسیس شده است، قدردانی کنم. با تشکر از او، اکنون ما یک کتابخانه در حال رشد از بیوگرافی و مطالعات دیگر مربوط به جنبش صلح تاریخی آلمان در دوره های پیش از 1914 و بین دوره های جنگی داریم. منشاء انتشارات او جالب است: نمی توان یک ناشر از بیوگرافی خود را از هانس پاشا - یک افسر دریایی و مستعمرات برجسته ای که منتقد خشونت فرقه های آلمانی بود و توسط سربازان ناسیونالیست در 1920 کشته شد، منتشر کرد. کتاب 1981، نخستین کسانی است که در دونات ورلگ ظاهر می شود. [19] متأسفانه، از آنجایی که بسیار کمی از این ادبیات به زبان انگلیسی ترجمه شده است، آن را تا حد زیادی بر روی ادراک، گسترده در بریتانیا، یک کشور و یک مردم در ارتش نظامی پروس و بدون جنبش صلح فرو ریختند.

همچنین در جاهای دیگر، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، مورخان صلح در پنجاه سال گذشته (تحریک شده توسط جنگ ویتنام) به هم پیوسته اند، به طوری که تاریخ جنبش صلح به طور فزاینده ای مستند شده است - ارائه نه تنها حساب دقیق تر، متعادل و صادقانه در مورد تاریخ جنگ و صلح، اما امروز نیز الهام بخش برای صلح و فعالان ضد جنگ است. یک نقطه عطف در این تلاش این است دیکشنری بیرونی رهبران صلح مدرن، و می توان آن را به عنوان یک حجم همراه به Donat-Holl Lexikon، گسترش دامنه خود را به کل جهان دیده می شود.

تا کنون استدلال کرده ام که در مراسم بزرگداشت اول جنگ جهانی اول باید توجه داشته باشیم که اولا عوامل سیستمیک که باعث جنگ شد، و دوم اینکه باید به یاد داشته باشیم و احترام کسانی را که در دهه های قبل از 1914 تلاش های شدید انجام دادند برای ایجاد یک جهان که از آن نهاد جنگ حذف شود. آگاهی و آموزش بیشتر در مورد تاریخ صلح نه تنها مطلوب، در واقع حیاتی برای دانش آموزان و جوانان است، بلکه به کل جامعه نیز گسترش می یابد. فرصت ها برای انتقال دیدگاه متعادل تر از تاریخ - و به ویژه برای احترام مخالفان جنگ - نباید در مراسم قربانیان جنگ در سایت های جنگنده های بی شماری در اروپا و در سراسر جهان نادیده گرفته شود.

  1. قهرمانان غیر کشتن

ما اکنون در معرض سوم قرار داریم. با توجه به جنگ جهانی اول، ما باید بپرسیم که چگونه غفلت و جهل (از نسل های بعد) از کسانی که به جنگ هشدار دادند و برای جلوگیری از آن به شدت تلاش کردند، توسط میلیون ها سرباز که زندگی خود را از دست دادند در آن فاجعه. آیا بسیاری از آنها انتظار ندارند که جامعه بالاتر از تمام حافظه کسانی که می خواهند از کشتار جمعی جلوگیری کنند، قدردانی می کنند؟ است صرفه جویی کردن زندگی نجیب و قهرمانانه تر از آن نیست مصرف زندگی می کند؟ فراموش نکنید که سربازان آموزش دیده و مجهز برای کشتن هستند و زمانی که قربانیان گلوله حریف می شوند این نتیجه ناگزیر حرفه ای است که آنها پیوستند یا مجبور به پیوستن شدند. در اینجا ما باید دوباره اندرو کارنگی را که بربریت جنگ بود نادیده بگیریم و همچنین یک صندوق قهرمانانه را برای احترام به "قهرمانان تمدن" که او با "قهرمانان بربریت" مقایسه کرد، ایجاد و تأسیس کرد. او ماهیت مشکوک قهرمانی را که همراه با ریختن خون در جنگ بود را به رسمیت شناخت و خواستار توجه به وجود نوع خالص قهرمانی شد. او می خواست به قهرمانان غیرنظامی احترام بگذارد، که گاهی اوقات در معرض خطر زیادی برایشان زندگی می کردند - نه به طور آگاهانه آنها را نابود کرد. ابتدا در شهر اصلی خود پیتزبورگ، پنسیلوانیا در 1904 تاسیس شد، در سالهای بعد، صندوق های قهرمانی را در ده کشور اروپایی تاسیس کرد، که بیشتر آنها چندین سال پیش [20] شانزده ساله خود را جشن گرفتند. در آلمان، در سال های اخیر تلاش شده است که برای احیای Carnegie Stiftung fuer Lebensretter.

در این ارتباط، لازم است اشاره به کارهای گلن پیج و مرکز نابودی جهانی (CGNK) باشد که او در دانشگاه Hawaii 25 سال پیش تاسیس کرده است. [21] این جانباز جنگ کره و دانشمند برجسته علوم سیاسی استدلال کرد که امید و ایمان به بشریت و پتانسیل انسانی قدرت تغییر جامعه را در راه های عمده ای دارد. قرار دادن یک فرد در ماه طولانی به نظر می رسد یک رویا بی فایده است، اما آن را به سرعت در زمان ما تبدیل به یک واقعیت بود زمانی که دید، اراده و سازمان های انسانی برای ایجاد امکان. پیج متقاعد کننده استدلال می کند که تحول جهانی خشونت آمیز می تواند به همان شیوه به دست آید، اگر تنها به آن اعتقاد داشته باشیم و مصمم به تحقق آن هستیم. با توجه به چهار سال کشته شدن در مقیاس صنعتی، کافی نیست و اگر قصدی جدی برای این سوال که CGNK مطرح می کند، یعنی «تا چه اندازه ما در بشریت ما آمده ایم»، ناکافی است؟ در حالیکه پیشرفت علمی و تکنولوژیکی شگفت انگیز است، جنگ ها، قتل ها و نسل کشی همچنان ادامه دارد. سوال از نیاز و احتمالی جامعه جهانی غیر کشتن باید در این زمان بالاترین اولویت را بگیرد.

  1. لغو سلاح های هسته ای

چهارم، مراسم جنگ جهانی اول که محدود به یادآوری و احترام کسانی است که در آن جان می گیرند (هنگام کشتن) باید تنها یکی از جنبه های مهم و مهم یادبود را تشکیل دهند. مرگ میلیون ها و رنج بسیاری دیگر (از جمله کسانی که زخمی شده اند، از لحاظ جسمی یا ذهنی یا هر دو، از جمله بیوه ها و یتیمان بی شماری)، اگر جنگی که باعث این غم و اندوه شدید شد، جنگ برای پایان دادن به جنگ بوده است. اما این ثابت شده است که دور از مورد.

سربازانی که زندگی خود را در جنگ جهانی اول از دست دادند می گویند آنها امروز به عقب می آیند و زمانی که آنها متوجه شدند که به جای پایان دادن به جنگ، جنگی که در 1914 آغاز شد، یک باره بیشتر شد، تقریبا بیست سال پس از پایان از جنگ جهانی اول؟ من از بازیگر قدرتمند آمریکایی، ایروین شو یاد می شود، به نام دفن مرده ها. نخستین بار در ماه مارس در 1936 در نیویورک اجرا شد و در این بازی کوتاه مدت یک بار شش تن از سربازان آمریکایی که در جنگ کشته شدند حاضر به دفن نشدن می شوند. [22] آنها از آنچه که به آنها اتفاق افتاده اند شکایت می کنند. فرزندان خود را یتیم کردند. و همه چیز برای چه - برای چند متری گل، یک تلخی شکایت می کند. جسد هایی که در گورهای که برای آنها گداخته شده ایستاده اند، حاضر به غلتیدن و تعقیب کردن نیستند - حتی زمانی که فرمان داده می شود که ژنرال ها این کار را انجام دهند، یکی از آنها به شدت می گوید: "آنها هرگز در مورد چنین چیزی در نقطه غربی.' وزارت جنگ، از وضعیت عجیب و غریب مطلع شده است، داستان را از انتشار آن ممنوع می کند. سرانجام، و به عنوان آخرین تلاش، همسران و یا دوست دختر، یا مادر یا خواهر سربازان مرده، برای ورود به گورها برای متقاعد کردن مردان خود به اجازه خود به خاک سپرده می شوند. یکی از رؤسای جمهور، "شاید ما بیش از حد بسیاری از ما در حال حاضر در زیر زمین وجود دارد. شاید زمینی نمی تواند آن را تحمل کند. حتی یک کشیش که معتقد است که مردان به وسیله شیطان اداره می شوند و کسی که بیگانه می کند، نمی تواند سربازان را دراز کند. در نهایت، اجساد به مرحله سوار شدن به جهان می روند و اتهامات علیه حماقت جنگ را می زند. (نویسنده، به هر حال، بعدا در زمان ترساندن قرمز مک کارتی به لیست سیاه شد و برای سال های 25 در تبعید در اروپا زندگی می کرد).

من فکر می کنم این عادلانه است که فرض کنیم که این شش سرباز حتی اگر کمتر از آنچه که از اختراع، استفاده و گسترش سلاح های هسته ای یاد بگیرند، حتی بیشتر برای جلوگیری از افزایش صدای خود (و اجساد) در اعتراض به جنگ، حتی کمتر خواهند بود. شاید آن است Hibakusha، بازماندگان بمبگذاری اتمی هیروشیما و ناگازاکی در ماه اوت 1945 که امروز بیشتر شبیه این سربازان هستند. این Hibakusha (تعداد آنها به دلیل پیری به سرعت در حال کاهش است) به شدت فرار مرگ در جنگ است. برای بسیاری از آنها، جهنمی بوده اند و رنج های شدید جسمی و روحی که عمیقا بر زندگی آنها تأثیر گذاشته است، به دلیل تعهد عمیق ریشه ای آنها به لغو سلاح های هسته ای و جنگ، تحمل پذیر بوده است. فقط این به معنای زندگی آنها ویران شده است. با این حال، این باید علت خشم بزرگ و همچنین درد و هراس آنها باشد؛ حتی هفتاد سال بعد، جهان همچنان به غم و اندوه خود ادامه می دهد: "هیچیک از هیروشیما یا ناگازاکی، هیچ سلاح هسته ای بیشتر، جنگ دیگری نیست!" علاوه بر این، آیا رسوایی نیست که در تمام این زمان، کمیته نوبل نروژی نتواند جایزه حتی یک جایزه را به انجمن اصلی Hibakusha اختصاص داده شده به لغو سلاح های هسته ای؟ مطمئنا نوبل همه چیز در مورد مواد منفجره را می دانست و سلاح های کشتار جمعی را پیش بینی می کرد و اگر جنگ لغو شود، از بازگشت به وحشیگری می ترسید. این Hibakusha شهادت این بربریت را زنده می کنند.

از آنجا که 1975 کمیته نوبل در اسلو به نظر می رسد سنت جایزه جایزه برای لغو هسته ای را هر ده سال بعد از آن آغاز کرده است: در 1975 این جایزه به Andrei Sakharov، در 1985 به IPPNW، در 1995 به جوزف Rotblat و Pugwash، در 2005 به محمد رفت البرادعی و آژانس بین المللی انرژی اتمی. چنین جایزه ای دوباره در سال آینده به دست می آید (2015) و به نظر می رسد تقریبا مانند نشانه است. این بیشتر پشیمانی است و غیرقابل قبول است اگر ما با دیدگاه قبلا ذکر شده موافق باشیم که این جایزه به معنای خلع سلاح بود. اگر امروز او زنده بود، برتا فون ساتنر شاید کتابش را نام برد گذاشتن تو هستهای اسلحه در واقع، یکی از نوشته های او در مورد جنگ و صلح یک حلقه بسیار مدرن است: در "باربری آسمان" او پیش بینی کرد که اگر جنگ تسلیحاتی متوقف شود، وحشت جنگ نیز از آسمان می افتد. [23] امروزه، بسیاری از قربانیان بی گناه جنگ های هواپیمای بدون سرنشین با گرینیکا، کولنتری، کلن، درسدن، توکیو، هیروشیما، ناگازاکی و سایر نقاط جهان که تجربه وحشت از جنگ های مدرن را تجربه کرده اند، پیوستند.

جهان همچنان به بسیار خطرناک زندگی می کند. تغییرات اقلیمی خطرات جدید و اضافی را ارائه می دهد. اما حتی کسانی که انکار می کنند که این انسان ساخته شده است نمی توانند انکار کنند که سلاح های هسته ای انسان ساخته شده اند و هولوکاست هسته ای به طور کامل از انجام کارهای انسان است. این کار تنها می تواند توسط یک تلاش مشخص برای از بین بردن سلاح های هسته ای جلوگیری شود. این تنها چیزی نیست که احتیاط و اخلاق تعیین شود، بلکه عدالت و حقوق بین الملل نیز هست. دوگانگی و ریاکاری از قدرت های تسلیحات هسته ای، در درجه نخست ایالات متحده، انگلیس و فرانسه، آشکار و شرم آور است. امضاء کنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (که در 1968 امضا شده اند و در 1970 به اجرا در می آیند)، همچنان از تعهد خود برای مذاکره با خلع سلاح زرادخانه های هسته ای خود جلوگیری می کنند. برعکس، آنها همه در حال مدرن سازی آنها هستند، هدر دادن میلیاردها منابع کمیاب. این در نقض آشکاری از تعهدات خود است که در نظر مشورتی 1996 دیوان بین المللی دادگستری در رابطه با "قانونی بودن تهدید یا استفاده از سلاح های هسته ای" تایید شده است. [24]

می توان گفت که بی کفایتی و نادیده گرفتن مردم برای این وضعیت، سرزنش می شود. کمپین های ملی و بین المللی برای سازمان خلع سلاح هسته ای تنها از بخش کوچکی از جمعیت حمایت می کنند. این جایزه به طور منظم جایزۀ صلح نوبل برای خلع سلاح هسته ای را تأمین می کند که توجه ویژه را به این مسئله حفظ می کند و همچنین تشویق و حمایت از مبارزان را تأمین می کند. این، بیشتر از "افتخار" است که اهمیت واقعی جایزه را تعیین می کند.

در عین حال، مسئولیت و جرم دولت ها و نخبگان سیاسی و نظامی واضح است. پنج کشور سلاح هسته ای که اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند حتی حاضر به شرکت در کنفرانس های مربوط به پیامدهای بشردوستانه سلاح های هسته ای در ماه مارس 2013 توسط دولت نروژی و در ماه فوریه 2014 توسط دولت مکزیک شرکت کردند. آنها ظاهرا ترس دارند که این جلسات منجر به تقاضای مذاکرات برای جلوگیری از سلاح های هسته ای شود. سباستین کورز، وزیر امور خارجه اتریش، در بیانیه ای در یک کنفرانس پیگیری در وین در همان سال، اشاره کرد: "یک مفهوم که بر اساس تخریب کامل این سیاره است، نباید در 21st قرن ... این گفتمان به ویژه در اروپا مورد نیاز است، در حالی که تفکر جنگ سرد هنوز در آموزه های امنیتی شایع است. [25] او همچنین گفت: "ما باید از یادبود جنگ [I] استفاده کنیم تا هر گونه تلاش برای فراتر رفتن از سلاح های هسته ای ، خطرناک ترین میراث 20th قرن'. ما باید این را نیز از وزرای خارجه کشورهای تسلیحات هسته ای - بویژه انگلیس و فرانسه که جمعیت آن در آن جنگ بسیار زیاد رنج می برد، شنید. نشست امنیت هسته ای، که سومین آن در ماه مارس در 2014 در لاهه برگزار می شود، در جهت جلوگیری از تروریسم هسته ای در سراسر جهان هدف قرار دارد. دستور کار دقت نکنید که به تهدید واقعی موجود که توسط سلاح های هسته ای و مواد قدرت سلاح های هسته ای نمایندگی می شود اشاره شود. این امر حیرت انگیز است، به این معنا که این اجلاس در شهر لاهه برگزار می شود، که به صراحت متعهد به لغو کامل سلاح های هسته ای است (همانطور که توسط دادگاه عالی سازمان ملل متحد در لاهه تصویب شده است).

  1. خشونت علیه مجتمع نظامی-صنعتی

اجازه دهید ما به بررسی پنجاه و یکم برویم. ما به دوره 100 از 1914 به 2014 نگاه می کنیم. اجازه دهید ما یک لحظه مکث کنیم و یک قسمت را که درست در وسط است، به یاد بیاوریم. 1964 که 50 سال پیش است. در آن سال، مارتین لوتر کینگ، جونیور، جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. او این را به عنوان به رسمیت شناختن عدم خشونت به عنوان "پاسخ به سوال سیاسی و اخلاقی مهم زمان ما - نیاز به انسان برای غلبه بر سرکوب و خشونت بدون توسل به خشونت و ستم" دید. او برای جلب رهبری جنبش حقوق مدنی غیر مسالمت آمیز، با تحریم اتوبوس های مونتگومری (آلاباما) در ماه دسامبر 1955 دریافت کرد. در سخنرانی نوبل خود (11th دسامبر 1964)، پادشاه با اشاره به مشکل انسان مدرن، یعنی. [ثروتمندتر ما به لحاظ مادی تبدیل شده ایم، فقیرتر ما اخلاقی و روحانی شده ایم.] [26] او به شناسایی سه مشکل عمده و متضاد که از «متانتینگی اخلاقی انسان» منجر شد: نژادپرستی، فقر و جنگ / نظامی گری. در چند سال باقی مانده که قبل از اینکه توسط یک گلوله قاتل (1968) به او حمله شود، او به طور فزاینده ای علیه جنگ و نظامیان، به ویژه جنگ در ویتنام سخن گفت. در میان نقل قول های مورد علاقه من از این پیامبر بزرگ و فعال، «جنگ ها برای خرد کردن صبحانه های صلح آمیز»، و «ما موشک ها و مردان دروغین» را هدایت می کنیم. مبارزات ضد جنگ پادشاه در سخنرانی قدرتمند او، به نام فراتر از ویتنام، در کلیسای ریورساید در نیویورک در 4 تحویل داده شدth آوریل 1967.

او گفت: "با توجه به جایزه نوبل،" بار مسئولیت دیگری بر من قرار گرفت ": جایزه" همچنین یک کمیته بود ... کار سخت تر از آن که قبلا برای برادری مرد انجام دادم ". او با اشاره به آنچه که در اسلو گفته بود، "سه گانه غول پیکر نژادپرستانه، ماتریالیسم افراطی و نظامی گری" اشاره کرد. با توجه به این نکته، او گفت که او دیگر نمی تواند سکوت کند و دولت خود را "بزرگترین خدمتگزار خشونت در جهان امروز" نامیده است. [27] او از "غرور کشنده مرگبار غرب" که فضای بین المللی را برای مدت طولانی مسموم کرده است، انتقاد کرد ' پیام او این بود که "جنگ جواب نیست" و "یک ملت که سالها بعد از سال به صرف هزینه بیشتری برای دفاع نظامی از برنامه های ارتقای اجتماعی رو به مرگ معنوی نزدیک می شود" ادامه دارد. او خواستار یک «انقلاب واقعی ارزشها» بود که نیازمند «هر کشوری باید در حال حاضر یک وفاداری به بشریت را به طور کلی توسعه دهد» [28]

کسانی هستند که می گویند این تصادفی نیست که دقیقا یک سال تا روز بعد بود که ML King کشته شد. او با سخنرانی ضد جنگ خود در نیویورک و محکومیتش به حکومت آمریکایی به عنوان "بزرگترین خدمتگزار خشونت" در جهان، شروع به مبارزه علیه اعمال خشونت آمیز علیه دستور کار حقوق مدنی کرد و به این ترتیب منافع قدرتمند را تهدید کرد . در این اعلامیه شجاعانه و تنها بیش از حد نبوی، آیزنهاور اظهار داشت که این می تواند بهترین باشد در عبارت "مجتمع نظامی-صنعتی" [MIC]، که توسط رئیس جمهور دوایت آیزنهاور در سخنرانی خود در ژانویه 1961 نوشته شده است. که "یک سازمان نظامی عظیم و صنعت اسلحه بزرگ" به عنوان نیروی جدید و پنهانی در سیاست آمریکا ظاهر شد. او گفت: "در شوراهای حکومت، ما باید از نفوذ غیرقانونی ... توسط مجتمع نظامی-صنعتی محافظت کنیم. پتانسیل افزایش فاجعه ناپذیر قدرت وجود دارد و همچنان ادامه خواهد یافت. این واقعیت که رئیس جمهور بازنشسته دارای پس زمینه نظامی بود - او در جنگ جهانی دوم یک ستاره پنج ستاره در ارتش ایالات متحده بود و به عنوان اولین قوماندان عالی نیروهای متفقین در اروپا (ناتو) خدمت کرده بود - هشدارهای خود را همه بیشتر قابل توجه است آیزنهاور در پایان سخنان تند و تیز خود، مردم آمریكا را تحسین كرد كه "خلع سلاح ... ادامه یك ضرورت است".

هشدارهای او مورد توجه قرار نگرفته اند و خطراتی که او به آن توجه کرده اند، امروز بسیار واضح است. بسیاری از تحلیلگران MIC معتقدند که ایالات متحده خیلی زیاد نیست داشته باشد MIC همانطور که کل کشور تبدیل به یکی شده است. [30] MIC هم اکنون شامل کنگره، آکادمیا، رسانه ها و صنعت سرگرمی است، و این گسترش قدرت و نفوذ آن یک نشانه واضح از نظامی شدن جامعه آمریکا است . شواهد تجربی برای این نشان داده شده با واقعیت هایی از جمله موارد زیر است:

* پنتاگون بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان است.

* پنتاگون بزرگترین صاحب زمین کشور است، با اشاره به خود به عنوان یکی از بزرگترین "صاحبخانه" در جهان، با استفاده از پایگاه های نظامی 1,000 و تاسیسات خارج از کشور در بیش از کشورهای 150؛

* پنتاگون مالک یا اجاره 75٪ از تمام ساختمان های فدرال در ایالات متحده است؛

* پنتاگون 3 استrd بزرگترین کمک مالی فدرال تحقیقات دانشگاهی ایالات متحده (پس از سلامت و علم). [31]

به خوبی شناخته شده است که هزینه های سلاح های سالیانه ایالات متحده بیش از 10 یا 12 کشور بعدی ترکیب شده است. این در واقع، نقل قول آیزنهاور، "فاجعه آمیز"، و جنون، و جنون بسیار خطرناک در آن است. ضروری برای خلع سلاح که او تعیین کرده است به آن مخالف تبدیل شده است. این بیشتر قابل توجه است، زمانی که توجه داشته باشید که او در زمان جنگ سرد صحبت می کرد، زمانی که کمونیسم به عنوان یک تهدید جدی برای آمریکا و بقیه جهان آزاد دیده می شد. پایان جنگ سرد و انحلال اتحاد جماهیر شوروی و امپراتوری آن، گسترش بیشتر MIC را نداشته است، که قوطی های آن اکنون تمام جهان را شامل می شود.

در نتیجه نتایج بررسی 2013 سالانه "پایان سال" توسط شبکه جهانی مستقل تحقیقات بازار (WIN) و Gallup International که در 68,000 در کشورهای 65 مورد استفاده قرار گرفت، واضح است که این جهان درک شده است. [32] در پاسخ به سوال "کدام کشور شما فکر می کنید بزرگترین تهدید برای صلح در جهان امروز؟"، ایالات متحده آمریکا در ابتدا با یک حاشیه گسترده، دریافت 24٪ از رای دادن. این برابر با رای موافق چهار کشور بعدی است: پاکستان (8٪)، چین (6٪)، افغانستان (5٪) و ایران (5٪). واضح است که بیش از دوازده سال پس از شروع به اصطلاح "جنگ جهانی علیه تروریسم"، ایالات متحده به نظر می رسد که در قلب بسیاری از سایر نقاط جهان قرار دارد. تقریبا پنجاه سال بعد، مارتین لوتر کینگ، جیمز، شخصیت شجاع و محکومیت دولت خود به عنوان "بزرگترین تهیه کننده خشونت در جهان امروز" (1967)، توسط بسیاری از مردم در سراسر جهان به اشتراک گذاشته شده است.

در عین حال، افزایش گسترده ای در گسترش اسلحه هایی که توسط شهروندان فردی در ایالات متحده انجام می شود (که مورد محاکمه قرار می گیرند) تحت تحریم دوم قانون اساسی قرار گرفته است. با استفاده از اسلحه 88 برای هر فرد 100، این کشور تا به حال بالاترین میزان مالکیت اسلحه در جهان را دارد. به نظر می رسد که فرهنگ خشونت در جامعه آمریكا به شدت درگیر است و رویدادهای 9 / 11 تنها مشكل را دچار مشكل می كند. مارتین لوتر کینگ جونیور، دانشجوی و پیرو Mahatma Gandhi، نشان دهنده قدرت بی خشونت در رهبری موفقانه جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده است. ایالات متحده همانقدر که نیاز به کشف گاندی دارد، نیاز به کشف دوباره میراث او دارد. من اغلب از پاسخ گاندی به خبرنگار یاد می شود زمانی که، در طی بازدید از انگلستان در 1930s، او خواسته شد که او در مورد تمدن غربی فکر می کرد. پاسخ گاندی هیچ ارتباطی با آن نداشته است، 80 سال بعد، برعکس. گاندی پاسخ داد: "من فکر می کنم این یک ایده خوب است". اگر چه درست بودن این داستان متضاد است، اما حقیقت دارد - Se non e vero e ben trovato.

غرب و سایر نقاط جهان در صورتی که جنگ - جنگ عجیب و غریب در تمدن ما به واسطۀ اندرو کارنگی - لغو شود، در واقع یک معامله بزرگتر خواهد بود. هنگامی که او گفت، هیروشیما و ناگازاکی هنوز شهرهای ژاپنی مانند هرکدام دیگر بودند. امروزه تمام جهان با تداوم جنگ و ابزارهای جدید نابودی تهدید شده است که به رشد و توسعه ادامه می دهد. گفت: رومیان قدیمی و بی اعتبار si vis پائم، به معنی دردباید با یک جمله ای که به گاندی و کوکراس مربوط است، جایگزین شود: راهی برای صلح وجود ندارد، صلح راه است. جهان برای صلح دعا می کند، اما برای جنگ پرداخت می کند. اگر ما خواهان صلح هستیم، باید در صلح سرمایه گذاری کنیم، و این به معنای بالاتر از همه در آموزش صلح است. باقی مانده است که میزان سرمایه گذاری های بزرگ در موزه ها و نمایشگاه های جنگ و برنامه های نامرتبط دربارۀ جنگ بزرگ (همانطور که در حال حاضر در انگلستان و همچنین در جاهای دیگر اتفاق می افتد) دیده می شود، آموزش و پرورش در خدمت عدم خشونت، غیر قتل است ، لغو سلاح های هسته ای. فقط چنین چشم انداز برنامه های بزرگ (و همچنین گران) یادبود را توجیه می کند.

مراسم سالگرد جنگ جهانی اول طی چهار سال آینده، جنبش صلح را با فرصت های فراوانی برای ترویج فرهنگ صلح و عدم خشونت فراهم می سازد که تنها قادر به ایجاد یک جهان بدون جنگ خواهد بود.

هیچ کس اشتباه بزرگتری نسبت به او که هیچ کاری نکرد ، انجام داد زیرا فقط کمی می توانست انجام دهد. -ادموند برک

 

پیتر ون دان Dungen

همکاری برای صلح، 11th کنفرانس استراتژی سالانه، 21-22 فوریه 2014، کلن ریل

سخنان افتتاحیه

(تجدید نظر، 10th مارس 2014)

 

[1] متن کامل سخنرانی در است www.gov.uk/government/speeches/speech-at-imperial-war-museum-on-first-world-war-centenary-plans

[2] جزئیات کامل در www.bbc.co.uk/mediacentre/latestnews/2013/world-war-one-centenary.html

[3] جزئیات کامل در www.iwm.org.uk/centenary

[4] 'آیا 1914 دوباره تمام شده است؟' مستقل، 5th ژانویه 2014، ص 24

[5] Cf. پیشگویی او در دیوید آدسنیک، 100 Years of Impact - مقالات در مورد صندوق کارنگی برای صلح بین المللی. واشنگتن دی سی: CEIP، 2011، p. 5

[6] همان، ص. 43

[7] www.demilitarize.org

[8] خاطرات Bertha von Suttner. بوستون: جین، 1910، جلد 1، ص 343

[9] Cf. کارولین E. پلی، برتا فون ساتنر و مبارزه برای جلوگیری از جنگ جهانی. لندن: جورج آلن و اونوین ، 1936 ، و به ویژه دو جلد ویرایش شده توسط آلفرد اچ. فرید ، ستون های سیاسی منظم فون زاتنر را در Die Friedens-Warte (1892-1900، 1907-1914): Der Kampf um مرگ Vermeidung des Weltkriegs. زوریخ: اورل فوسلی، 1917.

[10] سانتا باربارا، CA: Praeger-ABC-CLIO، 2010. یک نسخه توسعه یافته و به روز شده ترجمه اسپانیایی است: La voluntad de Alfred Nobel: Que pretendia realmente el Premio Nobel de la Paz؟ بارسلونا: Icaria، 2013.

[11] لندن: ویلیام هینمن، 1910. این کتاب بیش از یک میلیون نسخه فروخته شد و به زبانهای 25 ترجمه شد. ترجمه های آلمانی تحت عنوان تحت عنوان دزدان دریایی Taeuschung (لایپزیگ، 1911) و دیوانگی (برلین، 1913).

[12] برای مثال، پل فسول، جنگ بزرگ و حافظه مدرن. نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1975، ص. 12-13.

[13] یوهان فون بلوچ Der Krieg نویسندگان مقاله: نویسندگان مقاله: استفاده از کلمات کلیدی در مهندسی ساینر، اصطلاحات و اصطلاحات رایج. Berlin: Puttkammer & Muehlbrecht، 1899، vol. 1 ، ص پانزدهم به زبان انگلیسی ، فقط یک نسخه خلاصه یک جلدی ظاهر شد که دارای عنوان متنوعی است Is جنگ در حال حاضر غیر ممکن است؟ (1899) سلاح های مدرن و جنگ های مدرن (1900)، و آینده جنگ (ایالات متحده).

[14] لندن: کاسل، 1943. این کتاب به زبان آلمانی در استکهلم در 1944 منتشر شد جهان فون غربی: Erinnerungen می گوید Europaers.

[15] نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1991.

[16] هلموت دونات و کارل هول ، ویراستاران ، مرگ Friedensbewegung. Pazifismus Organisierter در Deutschland، Oesterreich und in der Schweiz. دوسلدورف: ECON Taschenbuchverlag، Hermes Handlexikon، 1983، p. 14

[17] همانجا.

[18] www.akhf.de. این سازمان در 1984 تاسیس شد.

[19] برای یک شرح مختصر از Paasche، ورود Helmut Donat را در Harold Josephson، ed. دیکشنری بیرونی رهبران صلح مدرن. وستپورت، CT: مطبوعات گرینوود، 1985، ص. 721-722. همچنین ورود وی را نیز مشاهده کنید مرگ Friedensbewegung، اپ. cit.، ص. 297-298.

[20] www.carnegieherofunds.org

[21] www.nonkilling.org

[22] متن برای اولین بار در تئاتر جدید (نیویورک)، جلد. 3، شماره 4، آوریل 1936، ص. 15-30، با تصاویر جورج گروس، اتو دیکس و دیگر هنرمندان گرافیک ضد جنگ.

[23] Die Barbarisierung der Luft. برلین: Verlag der Friedens-Warte، 1912. ترجمه تنها در ژاپن است، اخیرا به مناسبت 100 مقاله منتشر شده استth سالگرد: Osamu Itoigawa & Mitsuo Nakamura، 'Bertha von Suttner: "Die Barbarisierung der Luft"، pp. 93-113 in مجله دانشگاه ایچی گاوین - علوم انسانی و علوم (ناگویا)، جلد. 60، شماره 3، 2013.

[24] برای متن کامل دیوان بین المللی دادگستری، سالنامه 1995-1996. The Hague: ICJ، 1996، pp. 212-223، and Ved P. Nanda & David Krieger، سلاح های هسته ای و دادگاه جهانی. آردلس، نیویورک: ناشران فراملی، 1998، ص. 191-225.

[25] بیانیه مطبوعاتی کامل، منتشر شده توسط وزارت امور خارجه در وین در 13th فوریه 2014، را می توان در یافت www.abolition2000.org/؟p=3188

[26] مارتین لوتر کینگ، "تلاش برای صلح و عدالت"، ص. 246-259 در لس جایزه نوبل en 1964. استکهلم: امسال Royale PA Norstedt برای بنیاد نوبل، 1965، در p. 247 چاپی همچنین www.nobelprize.org/nobel_prizes/peace/laureates/1964/king-lecture.html

[27] Clayborne Carson، ed.، زندگینامه مارتین لوتر کینگ، جونیور لندن: Abacus، 2000. ببینید به خصوص چ. 30، 'فراتر از ویتنام'، ص. 333-345، در ص. 338 در مورد اهمیت این سخنرانی، همچنین Coretta Scott King را ببینید زندگی من با مارتین لوتر کینگ، جونیور London: Hodder & Stoughton، 1970، ch. 16 ، صص 303-316.

[28] زندگینامه، ص 341.

[29] www.eisenhower.archives.gov/research/online_documents/farewell_address/Reading_Copy.pdf

[30] به عنوان مثال، نیک تورس را ببینید مجتمع: چگونه ارتش زندگی روزمره ما را تحریک می کند. لندن: فابر و فابر ، 2009

[31] همانجا، ص. 35-51.

[32] www.wingia.com/web/files/services/33/file/33.pdf؟1394206482

 

یک دیدگاه

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *

مقالات مرتبط

نظریه تغییر ما

چگونه به جنگ پایان دهیم

برای چالش صلح حرکت کنید
رویدادهای ضد جنگ
به ما کمک کنید رشد کنیم

اهدا کنندگان کوچک ما را ادامه می دهند

اگر انتخاب می‌کنید که حداقل 15 دلار در ماه کمک مکرر داشته باشید، می‌توانید هدیه‌ای برای تشکر انتخاب کنید. ما از اهداکنندگان مکرر خود در وب سایت خود تشکر می کنیم.

این شانس شماست که یک را دوباره تصور کنید world beyond war
فروشگاه WBW
ترجمه به هر زبانی